چه کسی شیعه را زنده نگه می دارد؟
ِ
عبدالسلام بن صالح هروی از امام رضا علیه السلام نقل می کند، حضرت می فرمود:
رحمت خدا بر کسی باد که دین و ولایت ما را زنده می کند. به حضرت گفته شد: چگونه امر شما را احیا و زنده می کند؟ حضرت فرمودند: علوم ما را یاد گیرد و به مردم بیاموزد؛ زیرا مردم اگر حُسن و حقایق کلام ما را بدانند قطعا از ما پیروی خواهند کرد.
? عیون أخبارالرضا علیهالسّلام، ج1، ص307.
نکته: در این حدیث نورانی میفرماید علوم ما را یاد میگیرند و یاد میدهند، نه علوم ساختگی بشر را که هیچ مطابقتی هم با ثقلین ندارد. و مهم است بدانید که فرموده اند: کل ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل. هر آنچه که از این خانه(ثقلین) خارج نشود باطل است.
العاقل یکفیه الإشاره؛ برای عاقل، یک اشاره بس است.
اللهم عجل لولیک الفرج
آدابـــــ همسرداری فاطمی
[دوری جستن از دروغ و خیانت در زندگی زناشویی]
از دیگر ویژ گیهای درخشنده رفتاری زهرا(سلام الله علیها) در برخورد با همسرش علی(علیه السلام) آن بود که در زندگی زناشویی هرگز به شوهرش دروغ نگفته و به وی خیانت ننموده از تمامی دستورات او اطاعت می فرمود.
[عدم سرزنش شوهر بر شرایط اقتصادی]
از جمله رفتارهای آموزندۀ فاطمه(سلام الله علیها) در برخورد با علی(علیه السلام) آن بود که هیچ گاه شوهرش علی(علیه السلام) را به خاطر ساده زیستی سرزنش ننمود.
خاطرهای از آیت الله بهجت(ره) : بابا جان، جواب همان است!
مرحوم آیتالله قاضی(ره) استاد آیتالله #بهجت(ره) بودند و حضرت امام(ره) از ایشان به «کوه عرفان» تعبیر میفرمودند. آقای بهجت(ره) مکرر در نصایحشان این عبارت را از مرحوم قاضی(ره) نقل میفرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.» یا در جای دیگری فرمودند: «به صورت من آب دهان بیاندازد»
یکی از علما میفرمود: «سالها پیش، یک روز خدمت آیتالله العظمی بهجت(ره) رفته بودیم. به ایشان گفتم: «راهی به ما نشان دهید تا آدم شویم.» آقای بهجت(ره) فرمودند: «نمازتان را اول وقت بخوانید!» این عالم بزرگوار میگوید: «در دلم گفتم حاج آقا ما را تحویل نگرفت. ما که خودمان نماز اول وقت میخوانیم!»
یکسال از آن ماجرا گذشت. قرار بود به یک جلسه مهمانی بروم و در آن مهمانی دوباره خدمت آقای بهجت(ره) برسم. در راه به خودم گفتم: «این دفعه از آقا سوال کنم، ببینم اگر بخواهد راهی معرفی کند تا من به همهجا برسم، چه راهی را معرفی میکند؟»
وقتی خدمتشان رفتم، همراه جمعی بودیم و ایشان داشتند صحبت میکردند. هنوز هیچ سخنی نگفته بودم که ایشان وسط صحبتشان فرمودند: «بعضیها پیش ما میگویند چکار کنیم تا آدم شویم و رشد پیدا کنیم؟ به ایشان میگوییم نماز اول وقت بخوانید. میروند سال بعد میآیند، پیش خودشان میگویند حاج آقا ما را تحویل نگرفت! دوباره از حاج آقا بپرسیم که چه باید بکنیم؟ همان حرف بنده را دقیق گوش نکردند و رعایت نکردند، حالا دوباره میخواهند سؤال کنند! بابا جان، جواب همان است، همیشه جواب همان است.»
این عالم بزرگوار میفرماید: «من دیگر هیچ حرفی نزدم. آقای بهجت(ره) راست میگفتند. من برخی از نمازهایم را به وقتش نمیخواندم. شروع کردم و آن را هم درست کردم.» آن عالم بزرگوار کمکم به جاهایی که دلش میخواست و حتی فوق تصورش بود، رسید.
? بخشی از کتاب “چگونه یک #نماز خوب بخوانیم؟” اثر علیرضا پناهیان
امام باقر علیه السلام
عالمان بدکار تحریفگر را چنین توصیف مى فرماید :
زیان این گروه براى شیعیان ضعیف الایمان ، بیشتر از لشکر یزید است که بر حسین بن على(علیه السلام) و یارانش تاختند !
چرا که اینان جان و مال شان را غارت شد اما عالِمان بد کردار مانند
ناصبى ها در ظاهر دوستداران ما و دشمن مخالفان ما هستند اما در دلِ شیعیان ضعیف الایمان شک وشبهه
مى افکنند و گمراهشان مى کنند و از هدف درست و حق ، آنها را باز مى دارند
بعد امام افزود که رسول خدا فرمود :
عالمان بد امت من ، از طریق ما مردم را گمراه مى کنند ; راه را بر کسانى که به طرف ما مى آیند مى بندند نام و
نشان ما را بر دشمنان ما مى نهند
القاب ما را بر مخالفان ما مى گذارند
بر اینان درود و سلام مى فرستند ،
در حالى که سزوار لعن و نفرین اند ما را لعن مى کنند ، در حالى که در کراماتى غرقیم که خدا به ما بخشیده است
و با صلوات و سلام خدا و فرشتگان مقرّب او ، از ستایش و درود آنها بى نیازیم .
آنگاه امام فرمایش على(علیه السلام) را شاهد آورد :
بدترین آفریده هاى خدا ، علماى فاسدند که سخنان باطل و بیهوده گفته و حقایق را کتمان مى کنند .
خداوند در مورد اینها فرمود:
کسانى که آیات و دلایل روشن ما را که براى هدایت خلق فرستادیم ، پس از آنکه براى مردم در کتاب آسمانى بیان کردیم ، کتمان مى کنند . خداوند آنها را لعنت کرده و جن و انس و فرشته نیز لعن
مى کنند .
بقره/159
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) : در یکی از روزها ، صبحگاهان امام علی (علیه السلام ) فرمود : فاطمه جان آیا غذایی داری تا از گرسنگی بیرون آیم ؟ پاسخ دادند : نه ، به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید سوگند ، دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم و در این مدت شما را بر خود و فرزندانم در طعام ترجیح دادم . امام (علیه السلام) با تأسف فرمودند : فاطمه جان چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهیه غذا بروم ؟ حضرت زهرا (علیها السلام) فرمودند : ای اباالحسن ، من از پروردگار خود حیا می کنم که چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری ، درخواست نمایم .
بحار الانوار ، ج 43 ، ص 59
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله:
هر که در رفتار خود با مردم
به ایشان ستم نکند
و به گاه سخن، دروغ نگوید
و در وعده خود خلاف نیاورد،
مردانگى اش کامل و عدالتش آشکار است
خصال، ص 208
قصد کرده است خدا جلوه ی دیگر بکشد
سوره یِ مریمی از سوره یِ کوثر بکشد
بگذارید همین جا به قدش سجده کنم
نگذارید دگر کار به محشر بکشد
دختر این است اگر، فاطمه پس حق دارد
از خداوند فقط مِنَّت دختر بکشد
مادر ِ دَهر نزائید و نخواهد زائید
آنکه را از سر ِ این آینه معجر بکشد
بالِ جبریل به این قُبه تمایل دارد
تا دمشق هست چرا جای دگر پر بکشد؟!
زینب آنقَدر بزرگ است که آماده شده است
یک تنه جام بلای همه را سر بکشد
قبل از اینی که خودش جلوه کند آماده ست
عالمی را به تماشایِ برادر بکشد
کو یک نفر مثل زینب کبری؟
امام خامنه ای:
زینب کبری یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملت های اسلامی دارد ، از چیست ؟ نمی شود گفت به خاطر این است که دختر علی بن ابی طالب علیه السلام یا خواهر حسین بن علی و حسن بن علی علیه السلام است .
نسبت ها هرگز نمی تواند چنین عظمتی را خلق کنند. همهٔ ائمه ما ، دختران و مادران و خواهرانی داشتند ، اما کو یک نفر مثل زینب کبری؟ ارزش و عظمت زینب کبری ، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او ، تصمیم او ، نوع حرکت او ، به او این طور عظمت بخشید . هرکس چنین کاری بکند ، ولو دختر امیرالمؤمنین علیه السلام هم نباشد ، عظمت پیدا می کند .کتاب انسان250ساله
سخن ها دارد این نقش نگین خاتم رهبر
که ما با زینبیم از ما حمایت مى کند زینب
دفاع از مرقد زینب به دوش اهل ایران است
از این کشور هم اى مردم حفاظت مى کند زینب
امیرالمومنین امام علی علیه السّلام:
إِنَّ مِنَ الْبَلاءِ الْفاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنْ ذلِکَ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ ذلِکَ مَرَضُ الْقَلْبِ . وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ الْمالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ صِحَّةُ الْبَدَنَ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ تَقْوىَ الْقَلْبِ؛
بى گمان فقر و تنگدستى، نوعى بلاست
و سخت تر از تنگدستى، بیمارى تن است
و بدتر از آن، بیمارى قلب است.
چه اینکه گشایش مادى نوعى نعمت است
و بالاتر از ثروت مادى، تندرستى
و بهتر از آن، تقواى قلبى است.
?الامالى للطوسى: 146 ح 240
مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره) :
از حدیث کسا ، ادبِ صحبت کردن با فرزندان و شوهر و همسر را بیاموزید.
وقتی می خواهید از منزل خارج شوید ، اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید. وقتی هم خواستید وارد خانه شوید، بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید، هر ناراحتی که دارید بیرون بگذارید و با روی خوش داخل [خانه] شوید.
اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. کمال زن و مرد در این است.
بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب! (فریادی به بلندای تاریخ)
علی(علیه السلام) در خانه خود نشسته است و دارد فکر میکند . ناگهان، فکری به ذهن او میرسد .
…..خوب است نامهای برای ابوبکر بنویسم .
…نامه برای چه؟
خلیفه که در مسجد است و هر وقت بخواهی او را ببینی میتوانی ، امّا تو میدانی وقتی یک مطلب روی کاغذ میآید باعث تمرکز بیشتر میشود و بهتر در ذهن مخاطب نقش میبندد .
تأثیر یک متن نوشته شده، خیلی بیشتر از گفتار است . علی در حال نوشتن نامه مهمّ خود است .
میدانم که خیلی دلت میخواهد از متن این نامه باخبر شوی .
این نامه علی است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به خدا قسم ، اگر اجازه داشتم با شما جنگ میکردم و با شمشیر خود همه شما را به سزای کارهایتان میرساندم .
من همان کسی هستم که با لشکرهای زیادی جنگ کرده و آنها را شکست دادهام .
آن روزی که من مرد میدان بودم شما در گوشه خانه در آسایش بودید .
شما میدانید که من نزد پیامبر چقدر عزیز بودم .
اگر من سخنی بگویم میگویید که علی حسادت میورزد ، اگر سکوت کنم خیال میکنید من از مرگ میترسم .
من همان کسی هستم که در جنگها به استقبال مرگ میرفتم ، آیا یادتان هست چگونه به قلبِ دشمن، حمله میکردم ؟
امّا من امروز در مقابل همه سختیها صبر میکنم .
نامه علی(علیه السلام) به پایان میرسد.
علی این نامه را برای ابوبکر میفرستد . ابوبکر نامه را باز میکند و آن را میخواند .
….با خواندن این نامه، ترس تمام وجود ابوبکر را فرا میگیرد ، او به یاد شجاعت علی میافتد . علی کسی است که پهلوانان عرب را به خاک و خون کشیده است . او یک بار دیگر نامه را میخواند ، علی در این نامه از شجاعت و برقِ شمشیر خود سخن گفته است ….(1)…..
….خلیفه دستور میدهد تا مردم در مسجد جمع شوند ، او میخواهد برای مردم سخنرانی کند . به راستی چه خبر شده است؟
بخشی از متن عربی نامه
️شقّوا متلاطمات أمواج البلاء… أما واللّه لو أُذن لی بما لیس لکم علم، لحصدت رؤوسکم عن أجسادکم کحبّ الحصید…..
ادامه دارد……
قسمت چهلم
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
الاحتجاج ج 1 ص 127، بحار الأنوار ج 29 ص 140، بیت الأحزان ص 138.
#از_شهادت_تا_شهادت
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب! (فریادی به بلندای تاریخ)
علی به دنبال فرصت مناسبی است تا با خلیفه در مورد فدک سخن بگوید . او یک روز صبر کرده است ، اکنون او به سوی مسجد میرود .
مسجد پر از جمعیّت است ، علی جلو میآید و چنین میگوید:
ــ ای ابوبکر ، چرا فدک را از فاطمه گرفتی
ــ فدک برای همه مسلمانان است ، فاطمه برای سخن خود باید شاهد معتبر بیاورد .
ــ ای خلیفه ، من سؤلی از تو دارم .
ــ سؤال خود را بپرس!
ــ اگر کسی خانهای داشته باشد و آن خانه در تصرّف او باشد و من بیایم و بگویم که خانه از من است ، و از تو بخواهم میان ما حکم کنی چه میکنی ؟
ــ از تو که ادّعا میکنی خانه مال توست شاهد میطلبم ، امّا از صاحب خانه شاهد نمیخواهم چون خانه در تصرّف اوست .
ــ چرا این حکم را میکنی؟
ــ این حکم رسول خداست ، از کسی که ملکی را در تصرّف دارد شاهد نباید خواست ، طرف مقابل باید شاهد بیاورد .
ــ اکنون سؤل دیگری از تو دارم .
ــ بپرس .
ــ سه سال است که فدک در تصرّف فاطمه است ، او در آنجا کارگزار داشته است ، اکنون که افرادی ادّعا میکنند که فدک از بیت المال است ، خوب ، تو باید از آنها بخواهی برای گفته خود شاهد بیاورند ، فاطمه نباید شاهد بیاورد ، این قانون اسلام است ، پس چرا بر خلاف قانون اسلام حکم کردی ؟
ابوبکر میماند چه جواب بدهد . اینجاست که عُمَر به کمک خلیفه میآید ، آخر، او قاضی این حکومت است!
عمَر میگوید: «ای علی ! این سخنان را رها کن ، اگر فاطمه دو شاهد عادل آورد ، سخن او را قبول میکنیم و اگر دو شاهد نداشت ما فدک را به او نمیدهیم، یعنی اصلاً نمیتوانیم این کار را بکنیم، اسلام به ما اجازه نمیدهد زیرا فدک از بیت المال است» .
علی بار دیگر رو به خلیفه میکند و میگوید:
ــ آیا قرآن را قبول داری ؟
ــ آری .
ــ بگو بدانم آیه تطهیر را خواندهای؟
ــ کدام آیه ؟
ـ آیه 33 سوره أحزاب، آنجا که قرآن میگوید
إنّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا:
خداوند اراده کرده است که خاندان پیامبر را از هر پلیدی پاک نماید .
ــ آری ، این آیه را خواندهام.
ــ بگو بدانم این آیه در مورد چه کسی نازل شده است ؟
_ در مورد تو و فاطمه ، حسن و حسین .
ـ ای ابوبکر ، اکنون از تو سؤلی میکنم ، اگر چند نفر نزد تو بیایند و شهادت بدهند که فاطمه ، کار خلافی انجام داده است ، تو چه میکنی
ما در اجرای قانون اسلام هیچ کوتاهی نمیکنیم، درست است فاطمه دختر پیامبر است امّا اگر کار خلافی انجام دهد مجازاتش میکنیم .
_ آیا میدانی که در این صورت کافر شدهای ؟
ـ برای چه !
زیرا خدا در قرآن به پاکی و عصمت فاطمه شهادت داده است و تو شهادت خدا را رها میکنی و شهادت مردم را قبول میکنی تو قرآن را انکار میکنی .
عجب ! من اصلاً به این مطلب فکر نکرده بودم
.
ای ابوبکر ، تو سخن فاطمه را در مورد فدک قبول نکردی ، امّا سخنِ یک عرب بیابان گرد را قبول کردی ، تو به سخن ابنحَدَثان اعتماد کردی. مگر خدا در قرآن به پاکی و راستگویی فاطمه شهادت نداده است ؟
بگو بدانم آیا شهادت خدا بالاتر است یا شهادت آن عرب بیابان گرد ؟
….ابوبکر نمیداند چه بگوید . همه مردم فهمیدهاند که ابوبکر بر خلاف قرآن ، سخن گفته است . عُمَر هم هیچ جوابی ندارد که بگوید .
مردمی که در مسجد نشستهاند برای اوّلین بار از خلیفه ناراحت میشوند . چرا باید خلیفه بر خلاف قرآن سخن بگوید ؟ بعضیها فریاد میزنند: «به خدا قسم ، علی، راست میگوید» .
با سخنان شیوا و محکم علی ، ضربه بزرگی بر حکومت خلیفه وارد شده است . دیگر وقت آن است که علی به خانه برگردد…(1)…..
آیا راهی هست که خلیفه را از این همه ظلم و ستم باز داشت
نمیدانم………..
قسمت سی و نهم
ادامه دارد…..
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
علل الشرائع ج 1 ص 191بحار الأنوار ج 29 ص 124، جامع أحادیث الشیعة ج 25 ص 118، تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 272.
#از_شهادت_تا_شهادت
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
اوصاف یاران حضرت مهدی در قرآن
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ… [مائده/54] ( تقریبا چنین است، انعام/89)
{اى کسانى که ایمان آورده اید! هر کس از شما از دین خود برگردد به خدا زیانی نمی رساند، خداوند به زودی گروهى دیگر را مى آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند؛ [اینان] با مؤمنان فروتن و در برابر کافران سخت و نیرومندند، در راه خدا جهاد مى کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمی ترسند…}
حدیث داریم این آیه درباره قائم و اصحابش نازل شده…
منابع
البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص315
الغیبه نعمانی، ص316
چرا باخدا قهری؟
چرا سراغ امام زمانتو نمیگیری؟
ماکه از فرعون بدتر نیستیم…
فرعون لحظات آخر که داشت در نیل غرق می شد هر چقدر از موسی علیه السلام کمک خواست موسی جوابش رانداد
خداوند به موسی علیه السلام فرمود موسی تو به فرعون جواب ندادی چون او را خلق نکردی و بنده ی تو نیست اما اگر او به من استغاثه می کرد دستش را می گرفتم و به فریادش می رسیدم
دیگه خدایی ما که از فرعون بدتر نیستیم حتی اگه فرعون به درگاه خداوند استغاثه میکرد خداوند جوابش رو میداد.
پس چه جای ناامیدی !!! وقتی کسی چون خدارو داریم?
#امید به خدا
زنی زیبا که صاحب فرزندنمی شد پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقتی دعا میکند و وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم.
زن میگویدخدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که بدون فرزند است.زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.
سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند.
با تعجب از خدا میپرسد :بارالها،چگونه کودکی دارد اوکه بدون فرزندخلق شده بود!!!؟
وحی میرسد:هر بار گفتم فرزندی نخواهدداشت ،او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت.
با دعا سرنوشت تغییر میکند…
از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود…
این نوشته رو خیلی دوست دارم
میان آرزوی تو و معجزه خداوند، دیواری است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او اعتماد کن.
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد.
ایکاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم به خدا…
رحمت خداممکن است کمی تاخیرداشته باشداماحتمی است.
قال الامام الحسین علیه السلام:
لایَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَةٍ تَرَى اللّه َ یُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَیِّرَهُ؛
حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند:
بر هیچ چشم مؤمنى روا نیست که ببیند خدا نافرمانى مى شود و چشم خود را فرو بندد ، مگر آن که آن وضع را تغییر دهد.
? الأمالى ، طوسى ، ص 55 .
شرط قبولی دعا
مولاے متّقیان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود :
کُلُّ دُعٰاءٍ مَحجوبٌ حَتّیٰ یُصّلِّی عَلَی النَّبی صلَّی الله عَلَیهِ و آله
هیچ دعایی به آسمان نمی رسد ٬ مگر این که دعا کننده بر محمد (صلی الله علیه واله) و آل او صلوات بفرستد.
? میزان الحکمه و بحار الانوار ٬ ج 27 ٬ ص 260
الّلهمَّ صلِّے علے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
” سی.پی.آر ” بیمارستان جای جالبی ست، آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند، گریه میکنند، دعا میکنند، حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست.
آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترسند؛ از “نبودن” !
از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان، از جای خالیه یک آدم.
اتاق شوک جای بد و جالبیست، تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود، تمام خاطرات مرور میشود! تمام خوبی هایش یادآوری میشود!
حالا چشمتان را ببندید. بدترین آدمِ زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید.
فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد، به خوبی هایی که قبلا به شما کرده فکر کنید، به جای خالیش .
نبودِ آدم ها را هیچ کینه ای پر نمیکند!
لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر، یک اتاق شوک داشته باشید
و خوبی هایِ آدم های بدِ دنیایتان را احیا کنید .
بعضی روزها امروزمان به فردا نمیرسند
وقتی مادر بچه را از پدر می ترساند،
دو تا مشکل پیش می آید:
اول اینکه یعنی:
«عزیزم، من ضعیف و بی عرضه ام،
باید وایستی پدرت تو رو درست کنه»
دوم اینکه وحشت ایجاد می کنیم،
زمانی که این پسر یا دختر نیاز به
پدر دارد، دیگر پدر ندارد. چون از او
می ترسد رابطه قطع است. دوره ی نوجوانی، آنجاست که متوجه اشتباهمان می شویم. بچه ها را تحقیر نکنید.
خانوم عزیز
اگه از چیزی ناراحت شدید، همون وقت شروع به دعوا نکنید …
چون هرچی بگید، همسرتون باز هم همون حسی رو داره که در موقع انجام اون کار ناراحت کننده داشته و باعث شده اون رفتار رو از خودش بروز بده و شما ناراحت بشین!
باید بهش فرصت بدید تا فضاش عوض بشه تا بتونه یه جور دیگه به ماجرا نگاه کنه ..
بنابراین باید نسبت به موضوع حساسش نکنید و صبر کنید بعداً که هردوتون آرومتر شدید، تو خوبی و خوشی مطرحش کنید …!
نباید مرد رو به این حدی رسوند که نتونه خودش رو کنترل کنه!!
چون ممکنه یه کارهایی بکنه یا حرفهایی بزنه که دیگه حرمتها شکسته بشه و نشه جمعش کرد …!!
موعظه خام!
?روزی امام سجاد علیه السلام در منی به حسن بصری برخورد که مردم را موعظه می کرد امام علیه السلام فرمود: ای حسن! ساکت باش تا من سؤالی از تو بکنم!
?آیا در سرانجام کار از این حال که بین خود و خدا داری راضی خواهی بود؟
پاسخ داد: خیر! راضی نخواهم بود.
?آیا در فکر تغییر این وضع خود هستی تا به وضع و حال شایسته ای که مورد رضایت تو باشد؟ حسن بصری مدتی سر به زیر انداخت، سپس گفت: هر بار با خود عهد می کنم که این حال را تغییر دهم ولی متأسفانه چنین نمی شود و فقط در حد حرف باقی می ماند.
?حضرت فرمود: آیا امیدواری بعد از محمد صلی الله علیه وآله پیغمبری بیاید که با تو سابقه آشنایی داشته باشد؟
- خیر!
?آیا امیدواری غیر از این، جهان دیگری باشد که در آن کارهای نیک انجام دهی؟
- خیر!
?آیا اگر کسی مختصر عقلی داشته باشد، به همین اندازه که تو راضی هستی، از خود راضی بود، تویی که به طور جدی سعی در تغییر حال خود نمی کنی(و امید هم نداری پیامبر دیگری بیاید و دنیای دیگری باشد که در آنجا به اعمال شایسته مشغول شوی!)حال، مردم را نیز موعظه می کنی؟
?همین که امام علیه السلام رد شد، حسن بصری پرسید: این شخص که بود؟
گفتند: علی بن حسین علیه السلام. گفت: اینان (اهل بیت) منبع علم و دانش اند.
از آن پس دیگر کسی ندید حسن بصری موعظه ای بکند.
? بحار، ج 46، ص 116
#داستانک_عبرت_آموز
#داستان_های_بحار_الانوار جلد اول
عَنِ النَّبِیَّ - صلَی الله علیه و آله - قالَ:
… یُخْرِجُ اللهُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ - علیه السّلام - تِسْعَةً مِنَ الْأئِمَّةِ اُمَناءَ مَعْصُومُونَ مِنّا مَهْدِیُّ هذِهِ الْأُمَّةِ إذا صارَتْ الدُّنْیا هَرَجاً و مرجاً وَ تَظاهَرَتْ الْفِتَنُ وَتَقَطَّعَتِ السُّبُلُ….
پیامبر اکرم - صلَی الله علیه و آله - فرمودند:
خداوند متعال،
از صلب (امام)حسین علیه السلام 9 نُه نفر از ائمه و پیشوایان را بدنیا خواهد آورد،
آنگاه که جهان در هرج و مرج فرو رود
و #فتنهها دست به دست هم دهند
و راههای جامعه بسته شود
و وقتی که برخی از #فتنه_جویان به یاری یکدیگر بشتابند،
بزرگ به کوچک ترحم #نکنند
و کوچک برای بزرگ احترام نگذارد
(در این هنگام)
خداوند متعال «مهدی» ما یعنی نهمین فرزند امام حسین علیه السلام را مبعوث خواهد ساخت،
او دژهای گمراهی را فتح نموده و
دلهای #غافلان را بیدار خواهد ساخت.
حرکت و قیام او ماهیت دینی خواهد داشت
همان دینی که من در آغاز آن قیام کرده ام،
وی زمین را پر از عدل و داد خواهد ساخت چنانچه پر از #ظلم شده باشد.
منبع
«أنوار البهیه، ص 174»
مرد سحر باش :
آقاى عزیز هیچ موهبتى از نعمت ترک علایق دنیوى بزرگتر نیست که همه مفاسد به این علاقه متعلق است.
اگر دستور العمل مى خواهى مگر این آیه را تلاوت نکرده اى؟
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً
و مگر نشنیده اى؟
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
خلاصه مرد سحر باش که:
صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکر به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
نامه ها و برنامه ها ص 60
علامه حسن زاده آملی
بسمه تعالی
#گفتگوبایک_اغتشاشگر
بنده بعنوان یه طلبه و موظف ، دیروز اعلام آمادگی به ناحیه مرکزی بسیج طلاب داشتم و ازشون خواستم اگر به نیرویی نیاز داشتند در خدمت باشم و خاطر نشان کردند که تنها وظیفه ما طلاب ، ایجاد آگاه سازی و آرامش و توجیح مردم است و در صورت نیاز، صحبت با عوامل خیابانی ، که گاها اشتباه به بقیه پیوستند، می باشد. در بازگشت ، خانمی رو دیدم که روسریش رو در آورده بود ابتدا از دور فکر می کردم مرد هست و موی بلندی دارد و آرایش کرده ، و چقدر متاسف شدم وقتی نزدیک شدم دیدم خانم است.
یک آن، چشم در چشمم دوخت و فکر کرد حرفی زشت رد و بدل شود، لبخند پر معنایی زدم، گفت چیه آدم ندیدی؟ گفتم چرا خواهرم شما آدم بسیار خوبی هستید، دیدم کمی آرامتر شد و گفت مملکت رو به گند کشیدند… گفتم خوب درست می فرمایید مملکت اینطور شده، تحریم امون همه رو بریده، شما چرا خودت رو به این وضع درآوردی و بر باد دادی، شما چرا خودتون رو بد کاره نشان می دهی؟، این که از اون بدتره، بالفرض منم بخوام اعتراض کنم باید چادر و روسری بردارم؟ این درست نیست این ضربه زدن به اصل دینه.
گفت کدوم دین ؟ دین به چه دردم می خوره؟ … کمی مکث کردم گفتم همین ابراز موجود بودنت بخاطر این قانون دینه، وگرنه از دین خارج بشی و قانونش برات اجرا نشه برده ای بیش نخواهی بود ، همین دین و اسلام آمد به ما زنها ارزش داد و نظر مردها به مارا، از نگاه سودجویانه و کالایی به نگاه انسان حقوقدار تغییر داد و قانون براش مقرر داشت، زنها در جاهلیت چطور زندگی می کردند؟ ابتدا که حق زنده بودن را نداشتند و اگر هم رحمی به آنها می شد با خاری و نکبت او را بزرگ می کردند و در نهایت بعنوان کنیزی تقدیم می نمودند، خواهرم شما اصل و فرع را اشتباه نمودید، اصل دین شماست و فرع، فشار اقتصادی….
کمی در ظاهرش دقت کردم دیدم لباسها و کفشها و وسایل همراش مرغوب و آدم نداری هم به نظر نمی آمد، گفتم الان از ظاهر شما مشخص هست خیلی هم ندار نیستی
یک دفعه وایستاد و گفت پس لابد انتظار داری گدایی کنم، مگر نمی بینیدمملکت چه خبره؟ گفتم هر خبری هست بنده الان دارم با شما صحبت می کنم میگم شما که فعلا از همین امکانات و رفاه اولیه برخورداری چرا باعث آشوب می شوی ، نفر سراغ دارم که وضع مالی سختی داره و اعتراض هم می کنه ولی حجابش رو زمین نذاشته ، انسان بودن و داشتن حقوق انسانیش رو زمین نذاشته ، اونوقت شما که تقریبا در رفاه هستی منکر همه چیز می شی اینطور فقط برگه برده بودنت رو امضاء می کنی و خواستار یک حکومتی میشی که مانند حیوان با بقیه رفتار کنند، ازتون خواهش می کنم حداقل اون نصف روسری رو سرتون کنید و خدا رو شکر کنید که حتی میتونید ابراز احساس یا احقاق حق کنید وگرنه در کشوری دیگر بودید حتی حق حرف زدن هم نداشتید چه برسد به لغو قانون آن…..
از آرام صحبت کردن و ابراز دلسوزی من کمی خودش رو جمع و جور کرد و گفت حالا این روسری رو می پوشم الان مملکت درست میشه. گفتم شاید درست نشه ولی حد اقل شما به عنوان یک زن و حقوقمند وظایف خودت رو انجام دادی اگر هر یک از افراد در اجتماع وظایف خودشون رو انجام می دادند این وضع بوجود نمی آمد….، هر کدام از دایره و حریم مخصوص خودشون خارج شدند و به حریم هم تجاوز کردند، چه دولتی و چه غیر دولتی هر کدام هر وظیفه که بر گردنشان است، موظف به رعایت آن بودند اینطور نمی شد….
با بردن نام دولت یکباره داغ شد و گفت رای بهش دادیم بهتر بشه بدترش کرد… گفتم فعلا شما گره روسریتون رو درست کنید بیا اینجا بشینیم تا اتوبوس بیاد من یه چیزی رو برات روشن کنم، یه نگاه به سمت خیابان و مسیر اتوبوس کرد و با هم رفتیم نشستیم و کمی هم خودش رومرتب کرد، گفتم مگر شما همانهایی نبودید که هر شب خیابان ملک ، پایکوبی و غوغا می کردید؟ گفت چرا ولی چه می دونستیم که دروغ میگه؟ گفتم شما نه اونوقت گذاشتید ما کارمون رو انجام بدیم نه الان آرامش دارید، شما مگر قرار نبود تا1400 باهاش باشید، خب اجازه بدید کارش رو انجام بده شما نه تنها ناسازگاری با دولت می کنید با این وضعی که گرفتید کل کشور رو به باد می دهید، لطفا عاقلانه فکر کنید بین بدو بدتر ، بدتر رو انتخاب نکنید ، درسته در تحریم هستیم و عده ای که بعنوان نماینده برای خودمون انتخاب کردیم، خیلی کاردان نیستند و به قول شما بفکر منافع خودشونند…… ولی با این کار و کلا قانون شکنی اجنبی رو بر خودمون مسلط می کنیم و …..
…..در همین حال تعریف بودیم که اتوبوس آمد و فقط تورا سوار شدن اتوبوس دستی رو شونم زدو گفت ممنون خانم اذیت شدی، وداخل اتوبوس شدیم و اونجا، اونقدر شلوغ بود که دیگر ندیدمش…
امام کاظم علیه السّلام می فرمایند:
کسی که هر روز به حساب اعمال خود نرسد از ما نیست.
پس اگر کار نیک کرده است، از خداوند توفیق بیشتر آن را بخواهد.
و اگر کار بد کرده است، از آن کار استغفار کند و آمرزش بخواهد و به سوی خدا توبه کند.
#یادآوری_محاسبه_روزانه_اعمال
امام صادق علیه السلام :
هر گاه در روزى ات تأخیر و تنگى دیدى، زیاد #استغفار کن؛
زیرا خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود فرموده است :
«از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان برایتان پى در پى باران فرستد و شما را به اموال و فرزندان مدد کند»
یعنى، در دنیا. «و براى شما بوستانهایى قرار دهد» یعنى، در آخرت
?بحار الأنوار :ج 29، ص 201
?جملهای در نهج البلاغه هست؛ امیرالمؤمنین راجع به #فتنهها
بیان میکنند که فتنه چهرهاش یک جور است، پشت سرش جور دیگر. میفرماید: انَّ الْفِتَنَ اذا اقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ اذا ادْبَرَتْ نَبَّهَتْ. جملههای عجیبی است: فتنه وقتی که پدید میآید حکم غبارهایی را دارد که در فضا پیدا میشود، یا حکم تاریکی را دارد که در تاریکی انسان نمیبیند: #دروغها پیدا میشود، #شایعات پیدا میشود، هیجانها و احساسات زیاد پیدا میشود، لَه پیدا میشود، علیه پیدا میشود. اصلًا آدم در میماند که چگونه قضاوت کند، و در فتنه واقع میشود.
ولی همینکه فتنه خوابید، مثل این است که ظلمت از بین رفت و غبارها نشست. آن وقت انسان نگاه میکند، چیز دیگری میبیند؛ میبیند آنچه که در تاریکی میدید، غیر از این است که اکنون در روشنایی میبیند. اذا اقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ اذا ادْبَرَتْ نَبَّهَتْ.
?عادت به تفکر بنابراین یکی از عوامل اصلاح و تربیت نفس در تعلیمات اسلامی، عادت کردن به تفکر است. تفکر باید برای انسان عادت بشود.
?تعلیم و تربیت در اسلام(صفحه 258)
روزی شیـخی می گفت من هر وقت ڪه نماز می خواندم ، از خـداوند حاجتی میخواستـم .
یک روز گفتـم : بگذار یک بار برای خود خدا نماز بـخوانم و حاجتی نخواهم .
همان شب شیـخ در عالم خواب دید که به او گفتنـد : چرا دیـر آمدی ؟! گفتـم منظورتان چیـست ؟
گفتنـد : یعنی تو باید سی سال پیش به فڪر این کار می افتـادی ، حالا سر پیـری باید بـفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نـکنی !
ما هر وقت با خـدا کار داریم خدا را صـدا می زنیم .
چه قـدر خـوب است که وقتی هم که کاری نـداریم ، بگوییـم : خُــــــدا
“بیانات آیت الله محتهدی تهرانی (ره)”
#شناخت_بدترین_انسانها
امیرالمومنین علی علیه السلام:
دشمن ترین آفریده ها، نزد خدا دو نفرند
1⃣. مردی که خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است
?دل او شیفته بدعت
?و مردم را گمراه کرده
?و به فتنه انگیزی می کشاند
?و راه رستگاری گذشتگان را گم کرده
?و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است
?بار گناه دیگران را بر دوش کشیده
?و گرفتار زشتیهای خود نیز می باشد.
2⃣. و مردی که مجهولاتی به هم بافته و در میان انسانهای نادان امت، جایگاهی پیدا کرده است.
?در تاریکیهای فتنه فرو رفته
?و از مشاهده صلح و صفا کور است،
?آدم نماها او را عالم نامیدند که نیست،
?چیزی را بسیار جمع آوری می کند که اندک آن به از بسیار است
?تا آنکه از آب گندیده سیراب شود
?و دانش و اطلاعات بیهوده فراهم آورد.
?نهج البلاغه، خطبه 17
سوریه چگونه خرابه شد؟!!!
حتماً کامل بخوانید
سوری ها میگویند: در اوایل اعتراضات مدنی علیه کشور، که توسط عربستان و آمریکا طراحی شده بود مردم برای حقوق خود به خیابان آمدند،درحالی که نفهمیدند گوشت قربانی دشمنان سوریه اند، در یکی از این اعتراضات در حالی که مردم در مقابل نیروهای نظامی تجمعی داشتند!
به ناگاه از داخل جمعیت چند نفر !! نیروهای نظامی مستقر در صحنه را به رگبار بستند..!
که متاسفانه با این کار تروریستها.. نظامیان سوری هم بسمت مردم تیراندازی کردند چون فکر کردند که این مردمند که بجنگ آنها آمده اند..
فلذا این #حربه ای شد برای ورود #تروریستها و مزدوران داخلی و خارجی و #قتل و #غارت و #تجاوز به #نوامیس مردم و #نابود کردن تمام زیرساخت های سوریه
مرد سوری میگفت: حرص و طمع و قدرت طلبی من در همکاری با دشمنان ،نه تنها باعث پیشرفت من نشد، بلکه آنها خانه و ثروت مرا غارت کردند و زن و فرزندان من را هم بردند.
✍هموطن امروز هم دشمنان در پی ویرانه کردن ایران بزرگ و مردم غیورش هستند.
هرجا هر صدای #تفرقه_یی شنیدید که، از بلند گوی دشمن هم حمایت میشود..بدانید توطئه ای تازه است.
ازمقدادسوال شد ؛
هنگام حمله به خانه فاطمه(سلام الله علیها)چه میکردی؟
گفت : مامور به سکوت بودیم
اما من دست برقبضه وچشم درچشم علی “علیه السلام” منتظراشاره بودم
#زلزله
اگر قرار باشد سفر من در این زندگی زمینی به پایان برسد، در هر کجای دنیا هم باشم به هر حال گریزی نیست و به دنیای زیباتری منتقل خواهم شد…
چه بسا که شخصی در آرامترین نقطه دنیا بدون دلیل از دنیا میرود…اما دیگری در بدترین شرایط زلزله هم سالم می ماند…
پس اگر قرار باشد این سفر زندگی زمینی ما تمام شود؛ هیچ ربطی به زلزله و این مسائل نداره.
ترس همان شیطان هست. ناامیدی همان شیطان هست. سخت هست که نترسیم و نگران نباشیم اما در این لحظات هست که عیار ما مشخص می شود.
به اندازه ای که ترس وجودمان را در بر میگیرد آیا یاد خدا نیز در قلب ما جاریست؟
می توانیم انتخاب کنیم که غرق در ترس و نگرانی شویم و یا انتخاب کنیم که زنده هستیم و سپاس گذار خدا باشیم.
می توانیم منبع انرژی منفی باشیم
یا منشا انرژی مثبت و الهی
? خداوندا تو خالق آرامش هستی درخواست می کنیم که آرامش را در لحظات تمام مردم جاری سازی.
? خداوندا ما را در آغوش امن و حمایتگر خودت قرار ده.
?به تو اعتماد داریم و می دانیم که بهترین اتفاقات برای مان رخ می دهد.
? ای شعور هستی لطفا ما را با انرژی های مثبت و الهی همسو کن تا آرامش و امنیت را تجربه کنیم
منشا انرژی مثبت باشیم
لحظه لحظه زندگی محبین اهلبیت، باید با یاد اهلبیت علیهم السلام باشد…
محب اهلبیت علیهم السلام سبک زندگی اش هم باید نشان دهنده این «محبّت» و تبلیغ کننده این «عقیده» باشد. در لحظه به لحظه زندگی مان باید «سرباز» و «مبلّغ» اهلبیت علیهم السلام باشیم.
?از خواب که بیدار میشویم به امام عصر بگوییم «سلام آقا! صبحتان بخیر» روزمان را با «السلام علیک یا اباصالح المهدی» آغاز کنیم.
?خودمان را مجاب کنیم در طول روز، یک حدیث و روایت از امامان معصوم بخوانیم! خوب تر آن است که از روی کتاب بخوانیم! اگر نبود و نشد، به ذهن مان رجوع کنیم و روایتی از قبل را تکرار کنیم. کلام معصوم تکرارش «تکرار نور» است. ملال آور نیست! دل را روشن میکند! چه خوب است روایت را برای عزیزی، دوستی، همکاری بخوانیم. در فضای مجازی با ادبیات محترمانه و شخیص منتشر کنیم.
?توی منزل حتما نام اهلبیت را بر در و دیوار بچسبانیم. نام اهلبیت مقدس است. باعث برکت خانه و دور شدن شیطان است.
?در طول روز توی خانه ـ حداقل یک بار ـ دعای سلامتی امام عصر را (هر روز) بخوانیم. دعا برای حجّت خدا یعنی خشنودی خود خدا! چه چیزی بالاتر از خشنودی خدا؟!
? از جا که بلند میشویم «یا علی» و «یا حسین» بگوییم.
?آه که میکشیم، ظالمین و قاتلیت و غاصبین حق اهلبیت را لعن کنیم.
?دست به دیوار و جایی گرفتیم بگوییم «یا حضرت زهرا»
?خودمان را به بردن نام آل الله تربیت کنیم.
?به خودمان عادت بدهیم موقع نشستن، اسم یک امام معصوم را بیاوریم. یکی از دوستان بیست سال است که تا چشمش به گنبد مسجدی می افتد میگوید «اللهم العن معاویّه»
?توی خانه جوری دعا کنیم که فرزندان مان ببینند. کف دست های مان رو به آسمان باشد. نگذاریم «شرم از دعا» توی خانه مان باب و رایج شود. علنی دعا کنیم. با صدای بلند دعا کنیم.
?وقتی برای فرزندانمان قصه میگوییم، درباره مظلومیّت آل الله باشد. شعر که میخوانیم مدح اهل البیت باشد.
?کودکان خود را عادت دهیم قبل از خواب به امام زمان شب بخیر بگویند.
?خانم ها در طول مدتی که مشغول شست و شوی ظروف هستند «صلوات» بفرستند و ثواب آن را به مادر رسول خدا یا حضرت خدیجه هدیه کنند.
?در مدتی که جارو میکنند، دشمنان اهلبیت را لعن کنند.
?چشممان به ماه افتاد بر قمر بنی هاشم صلوات بفرستیم.
?دختربچه کوچک دیدیم بر حضرت رقیه صلوات بفرستیم.
✅ما در سبک زندگی مدرنیته غربی گم نمیشویم. ما در محبت آل الله علیهم السلام پیدا شده ایم.
?یا علی مدد?
#خانمها_بدانند
چرا باید شوخ طبع باشیم و نشاطمان را حفظ کنیم؟ چون…..!
زنها قلب خانهاند؛ زنها اگر شاد باشند قلب خانه میتپد…
زنها اگر موهایشان را شکل دهند، اگر صورتشان را آرایش کنند، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا میکند…
زنها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند، اگر شوخی کنند، بخندند، همه اهل خانه را به زندگی نوید میدهند…
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد، اگر ذرهای بیحوصله و ناامید به نظر برسد؛ تمام اهل خانه را به غم کشیده است!!!
آری زن بودن دشوار است؛ زنان ارمغان آور شادی، گذشت و خندهاند. یادمان نرود قلب خانه باید بتپد آقای محترم مواظب قلب خانهات باش….
فرات در کتاب تفسیر خود از ابوذر و ابن عبّاس و از امام صادق و حضرت رضا علیهما السلام در ذیل آیه شریفه «مَرَجَ البَحْرَیْن یَلْتَقیان» [١]
«دو دریا را در هم آمیخت تا به هم پیوستند و در یک جا جمع شدند»،
?فرموده اند:مراد از این دو دریا حضرت على و فاطمه علیهما السلام است و مراد از برزخ - که به معنى فاصله بین دو چیز است - در آیه «بَیْنَهما بَرْزَخ»[٢] رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم است.
?و مقصود از لؤلؤ و مرجان - که به معناى مروارید است و از آن دو دریا خارج مى شود - در آیه شریفه «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَالمَرْجان» [٣] امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند (که دو گوهر گرانبهاى عالم وجودند و ثمره پیوند نبوّت با امامت مى باشند). [٤]
?و شیخ صدوق در کتاب «خصال» از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:
إنّ علیّاً وفاطمة بحران من العلم عمیقان. [٥]
همانا على و فاطمه علیهما السلام دو دریاى عمیق و بیکران علم و دانش اند.
?و در روایت دیگرى از ابن عبّاس نقل شده است که گفت:
على علیه السلام دریاى دانش و فاطمه علیها السلام دریاى نبوّت است، و پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم فاصله بازدارنده بین آن دو مى باشد، على علیه السلام را باز مى دارد از اینکه براى مصائب دنیا محزون گردد. [٦]
?[1]سوره الرحمن، آیه،20و19و22
?[2]سوره الرحمن، آیه،20و 19 و22
?[3]سوره الرحمن، آیه،20و19 و 22
?[٤]تفسیر فرات،ص459،ح602 - 599
?[٥]الخصال،ج١،ص٦٥،ح96
?تفسیر برهان،ج٤،ص٢٦٥،ح2
?بحار الأنوار،ج٢٤،ص٩٨، ح5
?[٦]مناقب ابن شهراشوب،ج٣،ص٣١٩
?تفسیر برهان،ج٤،ص،٢١٦،ح10
وحی بر فاطمه زهرا سلام الله علیها
مسأله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسأله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی میآید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل میخواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است… این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیای درجه اول بوده است، مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است، بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است، حتی درباره ائمه هم من ندیدهام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد…
فقط این است که برای حضرت زهرا «علیها السلام» است که آن که من دیدهام که جبرئیل بطور مکرر در این 75 روز وارد میشده و مسائل آتیه ای که بر ذریه او میگذشته است، این مسائل را میگفته است و حضرت امیر هم ثبت میکرده است. و شاید یکی از مسائلی که گفته است، راجع به مسائلی است که در عهد ذریه پایه او حضرت صاحب «علیه السلام» است برای او ذکر کرده است که مسائل ایران جزء آن مسائل باشد، ما نمی دانیم، ممکن است.
? #فرهنگ_فاطمیه ، الفبای شخصیتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
خدمت به پدر مادر
جوانی به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم.
حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن؛ اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمت های بهشتی بهره مند می شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست.
چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و مانند روزی که از مادر متولد شدی، از گناه پاک می گردی.
جوان عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم پیر شده اند و می گویند: ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در محضر پدر و مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن، بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است.
( البته در صورتی که جهاد واجب عینی نباشد بلکه واجب کفائی باشد )
? « بحارالأنوار ، جلد 52/74 »
فواید دائم الوضو بودن
❶ رزق و روزیت فراوان می گردد از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد…
❷ امام صادق (علیه السلام) فرمودند : کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته مى شود و کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود…
❸ عمرت زیاد می شود رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید….
❹ خواب با وضو، عبادت است
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود….
❺ مرگ با وضو، شهادت است
رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود…
❻ در قیامت نورانی می شوی پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه ی امّتها در حالی محشور میکند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانیهای نورانی دارند…
منابع:
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج1 ص356
بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت2، باب5
بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت3، باب5
وسایل الشیعه: ج1، ص 297
ثواب الاعمال، شیخ صدوق
حجتالاسلام و المسلمین عابدینی؛
در جریان یوسف و برادرانش داریم: «آیاتٌ للسائلین»؛ یعنی اگر کسی سؤال در وجودش باشد، تقاضاهایی باشد وقتی به این سوره میرسد، وقتی به این قصه میرسد آن نشانهها را پیدا میکند، اگر کسی همینطور مشکل نداشته باشد و سؤالی نداشته باشد و تقاضایی در وجودش نباشد، کمتر بهره میبرد اما اگر کسی با سؤالات، یعنی در زندگی دقت کند، مشکلاتش را، نگاههای تربیتی که کم دارد، هرچقدر اینها بیشتر برایش سؤال باشد، وقتی به این سوره رجوع میکند جوابهای بیشتری پیدا میکند.
قرآن کریم هم همین را به عنوان یک الگو قرار میدهد. سعی کنید هر زمان خواستید قصهای را بیان کنید در ذهن شنونده، سؤالاتی را ایجاد کنید که این سؤالات دغدغه شود و بعد این دغدغهها در متن سیری که جلو میروید، پاسخ این سؤالات را پیدا کنید.
انسان هرچقدر سؤال داشته باشد، هرچقدر سؤالاتش بیشتر باشد، پاسخ دهی عالم برایش شدیدتر است. همه عالم آیه بودنش قویتر میشود. این یک نگاه کلان در نظام معرفتی است. لذا کسانی که در وجودشان سؤال ندارند، طلبی در وجودشان نیست. چون طلبی نیست حرکتی هم صورت نمیگیرد. همیشه حرکت فرع بر این است که انسان طلبی داشته باشد. تا آن طلب نباشد حرکتی صورت نمیگیرد. پس سؤال یک نوع طلب است. یک نوع تقاضا است که انسان دارد تا به دنبالش حرکتی و پاسخی محقق شود.
? برنامه #سمت_خدا ، مورخ 96/10/02
چرا رسانه های ضد انقلاب مردم را به درگیری و مقابله با نیروی انتظامی دعوت میکنند؟
عمده تلاش رسانه های ضد انقلاب برای بهره برداری از تجمعات به حق مردم در پی گرانی و بیکاری در کشور این است:
مردم تحت جو شعارهای تند سر دهند و با پلیس درگیر شوند، تصاویر و فیلم ها توسط ضد انقلاب جمع آوری شود تا به شکل مستندات حقوق بشری برای تحریم بیشتر مردم ایران تقدیم آمریکا شود.
اگر نوجوانتان باور کند که در بین 7 میلیارد انسان حداقل دو نفر(پدر و مادر) وجود دارند که به وجودش «افتخار» میکنند یقین بدانید که هیچگاه دچار فساد اخلاقی و اعتیاد نخواهد شد.
#برای_یک_خانم
خانوما اگه میخواهید شوهرتون به درخواستتون جواب مثبت بدن حتمأ لطفأ و اگه ممکنه و خواهشأ رو از اول جمله درخواستیتون حذف نکنید
آقا و عزیزم و عشقمو هنگام خطاب قرار دادنش فراموش نکنین مخصوصأاااان پیش خونوادش
میرین با هم بیرون بدون توجه به سال ازدواج و یا اطرافیانت دستاشو به سفتی بگیر
نزد خونوادش و خونوادت از خوبیاش بگو تعریف تمجیدش کن
مردا کشته مرده اینن که بهشون افتخار کنی. در هر مورد که ازش بالاتری یجوری رفتار نکن احساس سرخوردگی کنه
صلوات: تنها دعایی هست که حتما مستجاب می شود.
صلوات : بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است.
صلوات : تحفهای از بهشت است.
صلوات : روح را جلا میدهد.
صلوات : عطری است که دهان انسان را خوشبو میکند.
صلوات : نوری در بهشت است.
صلوات : نور پل صراط است.
صلوات : شفیع انسان است.
صلوات : ذکر الهی است.
صلوات : موجب کمال نماز میشود.
صلوات : موجب کمال دعا و استجابت آن میشود.
صلوات : موجب تقرب انسان است.
صلوات : سپری در مقابل آتش جهنم است. صلوات : انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است.
صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است. صلوات : انسان را در سه عالم بیمه میکند. صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاک کردن گناهان و از طرف مردم دعا است.
صلوات : برترین عمل در روز قیامت است. صلوات : سنگینترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه میشود.
صلوات : محبوبترین عمل است.
صلوات : آتش جهنم را خاموش میکند. صلوات : فقر و نفاق را از بین میبرد. صلوات : زینت نماز است.
صلوات : بهترین داروی معنوی است.
صلوات : گناهان را از بین میبرد.
⚘اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.و عجل فرجهم
تقوا؛ دشمنِ هوا و هوس
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: “تو سه نوع دوست و سه نوع دشمن داری: دوستان تو یکی آن کس است که مستقیماً با خود تو دوست است و دیگری دوست دوست توست و سومی دشمن دشمن توست، اما دشمنان تو یکی آن کس است که مستقیماً با خود تو دشمن است و دیگری دوست دشمن توست و سومی دشمن دوست توست.”
پس یکی از انواع دوستان، دشمن دشمن آدمی است. دشمن دشمن، دست دشمن را میبندد، دست دشمن که بسته شد، دست خود شخص بهتر باز میگردد. اگر رابطه تقوا و طهارت اخلاقی را با عقل و بینش در نظر بگیریم که چگونه اخلاق پاک، به صفا و روشنی عقل کمک میکند، میبینیم که از نوع کمک و معاونتی است که دشمن دشمن شخصی به وی میکند، یعنی دست دشمن عقل را که همان هواها و هوسها و خشم و شهوت هاست میبندد و قهراً دست عقل باز میگردد. مولوی میگوید:
چونکه تقوا بست دو دست هوا
حق گشاید هر دو دست عقل را
? #حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب! (فریادی به بلندای تاریخ)
….ابوبکر سند فدک را به فاطمه میدهد ، در همین لحظه ، عُمَر از راه میرسد . او میبیند که ابوبکر کاغذی را به دست فاطمه داده است . او از جریان خبر ندارد ، برای همین رو به ابوبکر میکند و میپرسد:
ــ این کاغذ چیست که به فاطمه دادهای ؟
ــ فاطمه نزد من آمد و ادّعا کرد که فدک از آن اوست ، من به او گفتم که شاهد بیاورد ، او رفت و اُمّ اَیمَن و علی را به عنوان شاهد آورد و آنها شهادت دادند که پیامبر فدک را به فاطمه داده است .
ــ خوب ، آن وقت تو چه کردی؟
ــ من هم سندی نوشتم و آن را به فاطمه دادم .
ــ ای خلیفه ، مگر نمیدانی که یک عرب بیابانگرد به نام ابنحَدَثان پیدا شده و شهادت داده که این سخن را از پیامبر شنیده است:
«پیامبران از خود هیچ ارثی باقی نمیگذارند ، و هر مالی که از آنها بماند صدقه است» .
این سخن و حدیث پیامبر است.
همچنین دختر من حَفصه ، و دختر خودت عایشه نیز این حدیث را شنیدهاند.
آری! فدک از پیامبر بود و اکنون که او از دنیا رفته است فدک، صدقه است و مالِ همه مسلمانان است . …..(1)…..
ــ ای عُمَر ، اُم اَیمَن و علی شهادت دادهاند که پیامبر فدک را به فاطمه بخشیده است ، من با شهادت این دو نفر چه کنم؟
ــ جناب خلیفه ، شهادت علی قبول نیست چون شوهر فاطمه است و به نفع خودش گواهی میدهد ، امّا اُم اَیمَن هم یک زن است و همه میدانند که شهادت یک زن به تنهایی قبول نیست ، امّا مشکل این است که ابوبکر سندی را نوشته و به دست فاطمه داده است …..(2)…..
باید هر چه زودتر این سند را از فاطمه گرفت!
….نگاه کن ، عُمَر به سرعت به میان کوچه میدود، او میخواهد هر چه زودتر خود را به فاطمه برساند.
خدای من! او راه را بر فاطمه میبندد و میگوید: «این نوشته را به من بده» . فاطمه نامه را نمیدهد ، عُمَر سیلی به صورت او میزند و هر طور که شده سند را میگیرد و آن را پاره میکند . …..(3)…..
اشک در چشمان فاطمه حلقه میزند، چرا هیچکس به یاری دختر پیامبر نمیآید؟
ادامه دارد….
قسمت سی و هشتم
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
منابع:
1.إنّا معاشر الأنبیاء لا نورث، ما ترکناه صدقة…: اللمعة البیضاء ص 310، السقیفة وفدک ص 103
2. الاحتجاج ج ص 122، بحار الأنوار ج 29 ص 128
3.الاختصاص ص 185، بحار الأنوار ج 29 ص 192 الاحتجاج ج 1 ص 122
#از_شهادت_تا_شهادت
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
زنانه ترین روایت
روایاتی از حضرت معصومه (سلام الله علیها) که در کتب شیعه و حتی اهل سنت بیانشده است، روایاتی که علیرغم محتوای همگانیش از آن جهت که سلسله راویان آن فقط زنان هستند به زنانهترین روایات مشهور شده است.
حدیث غدیر و منزلت
از فاطمه دختر على بن موسیالرضا علیهالسلام
از فاطمه معصومه دختر موسی کاظم علیهالسلام
از فاطمه دختر جعفر صادق علیهالسلام
از فاطمه دختر محمدباقر علیهالسلام
از فاطمه دختر علی بن حسین علیهالسلام
از أم کلثوم دختر امیر مؤمنان علیهالسلام
از مادرش فاطمهزهرا؛ دخت رسول گرامی اسلام (ص) نقلشده است: «أنسیتم قول رسولالله صلیالله علیهوالهوسلّم، یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه.» و قوله صلیالله علیه و اله و سلّه: «انت منی بمنزلة هارون من موسی علیهالسلام.»
حضرت فاطمهمعصومه (س)، به نقل از حضرت زهرا (س) فرمودند:
آیا فراموش کردید سخن رسول خدا را که در روز غدیر خم فرمود: «من مولای هرکه هستم، علی هم مولای او است.» و همچنین فرمود: «تو (علی) برای من مانند هارون برای موسی هستی.»
چند نکته در این روایت قابل تأمل است: اول آنکه، سلسله راویان این حدیث زناناند: فاطمه دختر امام رضا علیهالسلام، فاطمه معصومه دختر امام موسی کاظم علیهالسلام، فاطمه دختر امام صادق علیهالسلام، فاطمه دختر امام باقر علیهالسلام، فاطمه دختر امام سجاد علیهالسلام، فاطمه دختر امام حسین، امکلثوم و حضرت فاطمه سلامالله علیها؛ بهطوریکه شاید بتوان این حدیث را زنانهترین روایت موجود دانست.
نکته بعد، نام راویان است که جز یک مورد، همه فاطمه هستند؛ ازاینرو این روایت را به نام حدیث فواطم (فاطمهها) مینامند.
نکته بعد ، آن است که راویان، همه از بنیهاشم و دختران معصوماند و البته هر یک عمه راوی بعد هستند
نکته آخر اینکه منبع این روایت کتب اهل سنت است.
اسنى المطالب فى منافب سیدنا على بن ابى طالب از ابوالخیر شمس الدین محمد بن محمد بن جزرى شافعى،
امینی، الغدیر، ج1، ص196-197
رزق معنوی
زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی رزق است.چون بعضیها بیدار نمیشوند.
زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است.
گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد (مقیم اتصال نباشی) ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی (متصل میشوی) این تلنگر، رزق است.
یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست ازو بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی، این رزق است.
رزق واقعی این است.. رزق خوبی ها، نه ماشین نه درآمد،اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
خدایا ممنونم که دوستم داری و مرا از این ارزاق معنوی بهرمند می کنی.
فضلیت صلوات
حضرت علی علیه السلام فرمود :
وقتیکه پیامبر صلی الله علیه وآله را قبض روح کردند سر مبارکش بر سینه ی من بود وقتی مشغول غسل حضرت بودم
گروهی از فرشتگان به یاری من آمدند ،گروهی بالا و گروهی پایین می آمدند و صلوات بر حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرستادند.
???در اعجاز این ذکر همین بس که خداوند فرموده است من و تمام ملائک بر محمد وآل محمد صلوات میفرستیم پس شما نیز انجام دهید.
???از جمله آثار و برکات این ذکر بسیار شریف صلوات :
①سریع التأثیر و سریع الاجابه و ضامن اجابت حوائج بسیار مهم.
②افزایش روزی و از بین برنده ی فقر
③زایل شدن صفات زشت و ناپسند اخلاقی
④درمان و شفای بیماران
⑤از بین بردن فراموشی
⑥از بین رفتن گناهان
?حیاه القلوب، ج 2، باب 64، ص 976
❣ أللَّھُـمَ صل علی محمد و آل محمد وعـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ❣
? دفن حضرت معصومه سلام الله علیها.
زمینی که هم اکنون مرقد مطهر حضرت معصومه (علیهاالسلام) و صحن و سرای آن حضرت در آن جای دارد، در عصر ورود حضرت معصومه علیهاالسلام به قم به نام بابلان خوانده می شد و از باغ های ساحلی جناب موسی بن خزرج اشعری بود. پس از شهادت حضرت معصومه علیهاالسلام، پیکر مطهر او را غسل داده و کفن کردند و به همین زمین آوردند تا به خاک بسپارند. آل سعد اشعری سردابی حفر کردند. در این وقت بین آل سعد اختلاف شد که چه کسی پیکر آن حضرت را در آن سرداب به خاک بسپارد. سرانجام اتفاق کردند که سیدی پرهیزکار و پیرمردی پارسا که به نام قادر معروف بود وارد سرداب شود و آن گوهر پاک را دفن کند. وقتی به سراغ آن پیرمرد رفتند ناگاه از جانب صحرا دو نفر سوار نقابدار پیدا شدند؛ وقتی به نزدیک رسیدند از مرکب خود پیاده شدند و بر جنازه حضرت معصومه (علیهاالسلام) نماز خواندند و سپس داخل سرداب شده و جنازه را دفن کردند، آن گاه بیرون آمدند و رفتند و کسی نفهمید که آن ها چه کسی بودند. آن گاه موسی بن خزرج سقف و سایبانی بر سر قبر مطهر برافراشت تا هنگامی که زینب دختر امام جواد (علیه السلام) وارد قم شد و قبه ای بر روی آن مرقد مطهر بنا کرد. بعضی احتمال داده اند که آن دو نقابدار حضرت رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) بوده اند.
? بحار الانوار 57/219
? منتهی الامال، 2/1615
✍ حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیهماالسلام فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ.
☀️امام رضا (علیه السلام) فرمود: کسى که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است?
?عیون اخبار الرضا علیه السلام، 2/267
داغ پرسوز فراق بین حضرت معصومه علیهاالسلام و برادرش
نظر به اینکه این ماجرا در سال 201 هجری قمری، حدود دو سال قبل از شهادت حضرت رضا(ع) رخ داده است (امام رضا(ع) در سال 203 شهید شد) این نیز از مصائب دیگر حضرت رضا(ع) است، مصیبتی جانسوز، که خواهر مهربانش در نیمه راه وصال، مظلومانه و غریبانه به شهادت رسید، و دیدار و ملاقات، به فراق و جدایی، تبدیل گردید و داغ جانسوز شهادت حضرت معصومه(س) قلب مبارک حضرت رضا(ع) را جریحهدار کرده و آن بانو نیز با دلی پر از سوز فراق و امید دیدار برادر، و با چشمی گریان از دوری برادر شهید شده است.
قطعاً حضرت رضا(ع) نیز هنگام شهادت، همان گونه که از یگانه فرزندش حضرت جواد(ع) یاد کرده، از خواهر مهربانش، حضرت معصومه(س) نیز یاد کرده.
ماجرای دفن جنازه حضرت معصومه(س)
زمینی که آستانه حضرت معصومه(س) در آن واقع است، با بلان نام داشته، و این زمین پیش از آنکه مرقد مطهر آن حضرت شود، بنایی نداشته است، فقط ملکی از ملکهای موسیبن خزرج بوده است، این زمین را موسیبن خزرج که هم مهماندار حضرت معصومه بود و هم در عصر خویش رئیس و محترم بود، برای دفن آن حضرت معین کرد.
آلسعد در این سرزمین سردابی حفر کردند تا آن را مقبره حضرت معصومه(س) قرار دهند.
پس از آنکه جنازه مطهر آن بیبی بزرگوار را غسل داده کفن نمودند، آن را به آن سرزمین آوردند، در این وقت میان آلسعد گفتوگو شد که چهکسی داخل قبر شده جنازه را در سرداب به خاک بسپارد، سرانجام اتفاق کردند که شخصی بهنام قادر که پیرمرد پرهیزکار و صالح و سید بود، داخل قبر شود و آن گوهر پاک را دفن کند. چون بهسراغ آن مرد رفتند، ناگاه از جانب صحرا دو سوار نقابدار پیدا شدند، همین که نزدیک رسیدند، از مرکب خود پیاده شدند و بر جنازه حضرت معصومه(س) نماز گزاردند، سپس داخل سرداب شده جنازه را دفن کردند، آنگاه بیرون آمده رفتند، و کسی نفهمید که آنها چهکسی بودند. آنگاه موسیبن خزرج سقف و سایبانی از بوریا بر سر قبر برافراخت تا هنگامی که حضرت زینب دختر امام نهم(ع) وارد قم گردید و قبهای بر آن مرقد مطهر بنا کرد.
بعد از مدتی اممحمد دختر موسی پسر امام جواد(ع) وفات کرد، جنازه او را کنار مرقد حضرت معصومه به خاک سپردند.
مدتی بعد، میمونه خواهر اممحمد وفات کرد، او را نیز کنار مرقد حضرت معصومه به خاک سپردند و قبهای جداگانه روی قبر آن دو بانو، بنا نمودند. سپس بریهیه دختر موسیبن امام جواد(ع) وفات نمود، او را نیز در آنجا به خاک سپردند.
مرحوم محدث قمی، غیر از بانوان فوق، از بانوان دیگر نیز نام برده که کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مدفون هستند، مانند: زینب دختر امام جواد(ع)، اماسحاق کنیز محمدبن موسی مبرقع، و امحبیب کنیز محمدبن احمدبن موسی مبرقع(184).
بنابراین در مجموع شش تن از امامزادگان، و منسوبین به امامان(ع) کنار مرقد مطهر حضرت معصومه دفن شدهاند. ازاینرو شایسته است آنان که مرقد شریف حضرت معصومه(س) را زیارت میکنند، از آنها نیز یاد کنند، گرچه با این جمله کوتاه باشد:
“اَلسَّلامُ عَلَیْکُنَّ یا بَناتِ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُنَّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ؛
سلام بر شما ای دختران رسول خدا، سلام و رحمت و برکات خدا به شما باد".
پیکرهای تر و تازه، پس از هزار و چند سال
از گفتنیهای عجیب و معجزهآسا که در عصر ناصرالدین شاه، متوفای 1313 هـ.ق. مرحوم آیتالله حاج آقا حسینی مجتهد جد پدری حرمپناهیها و جد مادری اشراقیها که قبرش بهصورت مرتفع در صحن نو، مقابل قبر مرحوم آیتالله شیخ فیضالله نوری است، نقل کرد: هنگام فرش کردن حضرت حرم مطهر حضرت معصومه(س) با سنگهای مرمر، در قسمت پایین پای حضرت، روزنهای به سرداب باز شد، ضروری به نظر رسید که افرادی انتخاب شوند و داخل سرداب بروند و وضع آنجا را بررسی کنند که اگر نیاز به تعمیر داشت، تعمیر نمایند. دو نفر بانوی صالحه انتخاب شدند، چراغی برداشته داخل سرداب شدند، دیدند قبر مطهر حضرت معصومه در آن سرداب نیست، بلکه آن سرداب در پایین قبر مطهر آن حضرت است، در آن جا سه پیکر مطهر تر و تازه را دیدند که گویی همان روز، روح از بدنشان جدا شده بود؛ یک تن بانو، و دو تن کنیز و سیاهچهره بودند. از بررسی کتب فهمیده میشود که آن بانوی ارجمند میمونه دختر موسی مبرقعبن امام جواد(ع) بوده، و آن دو کنیز، اماسحاق و امحبیب، بودهاند. آری پس از گذشت یازده قرن از وفاتشان، بدن مبارکشان، هیچ تغییر نکرده بود، و مصداق این سخن پیامبر (ص)شدند که فرمود:
اِنَّ اللّهَ حَرَمَ لُحُومَنا عَلَی الْاَرْضِ فَلایَطْعُمُ مِنْها شَیْئاً
خداوند گوشتهای ما را بر زمین حرام کرده، هرگز زمین چیزی از گوشت ما را نمیخورد.
علت مهاجرت حضرت معصومه به ایران
مأمون عباسی در سال 200 هجری قمری، با نامهها و پیامهای بسیار، حضرت رضا(ع) را به خراسان دعوت کرد، آن بزرگوار، ناگریز از روی اکراه، این دعوت را پذیرفت و با کاروانی که مأمون فرستاده بود، بهسوی خراسان آمد. یک سال بعد (سال 201) حضرت معصومه بهشوق دیدار برادرش حضرت رضا(ع) عازم خراسان گردید و با همراهان حرکت کردند، ولی حقیقت این است که این حرکت، هجرت معنیدار و عظیم حضرت معصومه برای حمایت از ولایت امام علیبن موسی الرضا(ع) و تقویت مسأله رهبری بود، که در ظاهر بهصورت سفر برای دیدار برادر عنوان میشد.
ساوه در مسیر هجرت
در مورد هجرت آن حضرت از ساوه به قم، مطالب مختلفی گفته شده است.
ولی دراینباره بهترین و اصیلترین مدارک، تاریخ قدیم قم است که در قرن چهارم نگاشته شده و مرحوم علامه مجلسی و محدث قمی و بزرگان از علما به آن اعتماد میکنند، آنچه “حسنبن محمد نویسنده تاریخ قدیم قم” بهگفته علامه مجلسی در بحار الانوار، و محدث قمی در سفینة البحار دراینباره نظر میدهد، چنین است: حضرت رضا(ع) بهدعوت مأمون در سال 200 هجری از مدینه به خراسان آمد، حضرت معصومه در سال 201 برای دیدار برادر، از مدینه رهسپار خراسان شد (ناگفته پیداست که در این سفر دور، گروهی از برادران و خدمتکاران همراه حضرت معصومه بوده) وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(س) بیمار شد، آن حضرت پرسید: از این مکان تا قم چقدر راه است؟ عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند، به این ترتیب به قم آمد و به منزل موسیبن خزرجبن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.
اما روایت صحیحتر این است: چون خبر ورود آن بانوی باعظمت حضرت فاطمه معصومه(س) به آلسعد رسید، همگی بهاتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند، در میان آنها موسیبن خزرج به کاروان حضرت معصومه رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذایریی کرد، ولی پس از 16 یا 17 روز آن بانوی ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید.
آری، خاطر حضرت معصومه خیلی آزرده بود، آرزوی دیدار پدر و برادر در دلش ماند، و با دنیایی از غم و اندوه با این جهان وداع گفت.
در این چند روزی که حضرت معصومه در قم بود از فراق برادر میگریست و محزون و غمگین بود، در سرای موسیبن خزرج عبادتگاهی داشت که هنوز باقی است و هم اکنون آن مکان شریف با بنایی مجلل و جالب مشخص است، دارای حجرههایی است که در آن طلاب علوم دینی هستند، و در جنب آن، مسجد باشکوهی ساختهاند.
اینک آنجا بهنام مدرسه ستیه در محله میدان میر قم، معروف میباشد.
ماجرای ورود حضرت معصومه(س) به قم در روایات دیگر
امام کاظم(ع) وقتی که زندانی شد، به فرزندش امام رضا(ع) وصیت کرد تا سرپرستی دخترانش (که خواهران حضرت رضا(ع) باشند) را عهدهدار گردد، و به آنها سفارش کرد، که در همه امور از برادرشان حضرت رضا(ع) اطاعت کنند. حضرت معصومه هنگام شهادت پدر (که در سال 183 هـ.ق. رخ داد) ده سال داشت و بخش مهمی از دوران کودکیاش را با روزگار تلخ فراق پدر (که در زندان بهسر میبرد) گذراند.
حضرت معصومه(س) در پناه برادرش زندگی میکرد، زیرا پدرش در زندان بود، هنگامی که یگانه برادر و پناهگاهش از روی اکراه به خراسان رفت، یک سال در مدینه بدون برادر زندگی کرد، ولی کاسه صبرش لبریز شد، تصمیم گرفت بهخاطر دیدار برادر، سفر دور و دراز بین مدینه و خراسان را بپیماید، سرانجام همراه کاروانی از بستگانش، مدینه را بهقصد خراسان ترک کرد، و با یک جهان اشتیاق و امید، بلکه پس از یک سال دوری برادر و سرپرستش، به فیض زیارت او نایل گردد، ولی در ساوه بیمار گردید… .
بعضی علت بیماری آن حضرت را چنین نوشتهاند: مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، ازاینرو وقتی که موکب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسید، به آن حمله کردند و جنگ سختی درگرفت، برادران و برادرزادگان حضرت معصومه در این جنگ به شهادت رسیدند، حضرت معصومه همچون عمهاش زینب(س) بهوقتی که بدنهای پاره پاره آن 23 نفر را دید، بهشدت غمگین گشته بر اثر آن بیمار شد و سپس روانه قم گردید، و در قم بیماری او ادامه یافت و پس از 16 یا 17 روز رحلت کرد.
و در روایت دیگر آمده: هارونبن موسیبن جعفر(ع) همراه 23 نفر از بستگانش که یکی از آنها خواهرش حضرت معصومه(ع) بود، در یک کاروانی وارد ساوه شدند، دشمنان اهلبیت(ع) به کاروانی که در حال غذاخوردن بودند، حمله کردند و آنها را به شهادت رساندند و افراد دیگر کاروان را مجروح و پراکنده ساختند. نقل شده در غذای حضرت معصومه(ع) زهر ریختند و آن بانوی گرامی، مسموم گشته بستری شد، و طولی نکشید که در قم به شهادت رسید.
مطابق نقل بعضی، مسموم نمودن آن حضرت توسط زنی درساوه انجام شد.