بسمه تعالی
#گفتگوبایک_اغتشاشگر
بنده بعنوان یه طلبه و موظف ، دیروز اعلام آمادگی به ناحیه مرکزی بسیج طلاب داشتم و ازشون خواستم اگر به نیرویی نیاز داشتند در خدمت باشم و خاطر نشان کردند که تنها وظیفه ما طلاب ، ایجاد آگاه سازی و آرامش و توجیح مردم است و در صورت نیاز، صحبت با عوامل خیابانی ، که گاها اشتباه به بقیه پیوستند، می باشد. در بازگشت ، خانمی رو دیدم که روسریش رو در آورده بود ابتدا از دور فکر می کردم مرد هست و موی بلندی دارد و آرایش کرده ، و چقدر متاسف شدم وقتی نزدیک شدم دیدم خانم است.
یک آن، چشم در چشمم دوخت و فکر کرد حرفی زشت رد و بدل شود، لبخند پر معنایی زدم، گفت چیه آدم ندیدی؟ گفتم چرا خواهرم شما آدم بسیار خوبی هستید، دیدم کمی آرامتر شد و گفت مملکت رو به گند کشیدند… گفتم خوب درست می فرمایید مملکت اینطور شده، تحریم امون همه رو بریده، شما چرا خودت رو به این وضع درآوردی و بر باد دادی، شما چرا خودتون رو بد کاره نشان می دهی؟، این که از اون بدتره، بالفرض منم بخوام اعتراض کنم باید چادر و روسری بردارم؟ این درست نیست این ضربه زدن به اصل دینه.
گفت کدوم دین ؟ دین به چه دردم می خوره؟ … کمی مکث کردم گفتم همین ابراز موجود بودنت بخاطر این قانون دینه، وگرنه از دین خارج بشی و قانونش برات اجرا نشه برده ای بیش نخواهی بود ، همین دین و اسلام آمد به ما زنها ارزش داد و نظر مردها به مارا، از نگاه سودجویانه و کالایی به نگاه انسان حقوقدار تغییر داد و قانون براش مقرر داشت، زنها در جاهلیت چطور زندگی می کردند؟ ابتدا که حق زنده بودن را نداشتند و اگر هم رحمی به آنها می شد با خاری و نکبت او را بزرگ می کردند و در نهایت بعنوان کنیزی تقدیم می نمودند، خواهرم شما اصل و فرع را اشتباه نمودید، اصل دین شماست و فرع، فشار اقتصادی….
کمی در ظاهرش دقت کردم دیدم لباسها و کفشها و وسایل همراش مرغوب و آدم نداری هم به نظر نمی آمد، گفتم الان از ظاهر شما مشخص هست خیلی هم ندار نیستی
یک دفعه وایستاد و گفت پس لابد انتظار داری گدایی کنم، مگر نمی بینیدمملکت چه خبره؟ گفتم هر خبری هست بنده الان دارم با شما صحبت می کنم میگم شما که فعلا از همین امکانات و رفاه اولیه برخورداری چرا باعث آشوب می شوی ، نفر سراغ دارم که وضع مالی سختی داره و اعتراض هم می کنه ولی حجابش رو زمین نذاشته ، انسان بودن و داشتن حقوق انسانیش رو زمین نذاشته ، اونوقت شما که تقریبا در رفاه هستی منکر همه چیز می شی اینطور فقط برگه برده بودنت رو امضاء می کنی و خواستار یک حکومتی میشی که مانند حیوان با بقیه رفتار کنند، ازتون خواهش می کنم حداقل اون نصف روسری رو سرتون کنید و خدا رو شکر کنید که حتی میتونید ابراز احساس یا احقاق حق کنید وگرنه در کشوری دیگر بودید حتی حق حرف زدن هم نداشتید چه برسد به لغو قانون آن…..
از آرام صحبت کردن و ابراز دلسوزی من کمی خودش رو جمع و جور کرد و گفت حالا این روسری رو می پوشم الان مملکت درست میشه. گفتم شاید درست نشه ولی حد اقل شما به عنوان یک زن و حقوقمند وظایف خودت رو انجام دادی اگر هر یک از افراد در اجتماع وظایف خودشون رو انجام می دادند این وضع بوجود نمی آمد….، هر کدام از دایره و حریم مخصوص خودشون خارج شدند و به حریم هم تجاوز کردند، چه دولتی و چه غیر دولتی هر کدام هر وظیفه که بر گردنشان است، موظف به رعایت آن بودند اینطور نمی شد….
با بردن نام دولت یکباره داغ شد و گفت رای بهش دادیم بهتر بشه بدترش کرد… گفتم فعلا شما گره روسریتون رو درست کنید بیا اینجا بشینیم تا اتوبوس بیاد من یه چیزی رو برات روشن کنم، یه نگاه به سمت خیابان و مسیر اتوبوس کرد و با هم رفتیم نشستیم و کمی هم خودش رومرتب کرد، گفتم مگر شما همانهایی نبودید که هر شب خیابان ملک ، پایکوبی و غوغا می کردید؟ گفت چرا ولی چه می دونستیم که دروغ میگه؟ گفتم شما نه اونوقت گذاشتید ما کارمون رو انجام بدیم نه الان آرامش دارید، شما مگر قرار نبود تا1400 باهاش باشید، خب اجازه بدید کارش رو انجام بده شما نه تنها ناسازگاری با دولت می کنید با این وضعی که گرفتید کل کشور رو به باد می دهید، لطفا عاقلانه فکر کنید بین بدو بدتر ، بدتر رو انتخاب نکنید ، درسته در تحریم هستیم و عده ای که بعنوان نماینده برای خودمون انتخاب کردیم، خیلی کاردان نیستند و به قول شما بفکر منافع خودشونند…… ولی با این کار و کلا قانون شکنی اجنبی رو بر خودمون مسلط می کنیم و …..
…..در همین حال تعریف بودیم که اتوبوس آمد و فقط تورا سوار شدن اتوبوس دستی رو شونم زدو گفت ممنون خانم اذیت شدی، وداخل اتوبوس شدیم و اونجا، اونقدر شلوغ بود که دیگر ندیدمش…
گفتگو با یک اغتشاشگر