“تهذیب نفس و اصلاح فَردی”
یکی از وظایف مهم منتظران دولت حق، پارسائی و آراستگی به اخلاق خوب و پسندیده است.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس شادمان می گردد از اینکه از یاران حضرت مهدی علیه السلام باشد، باید منتظر باشد و به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید و او منتظر [واقعی] است(1).
همچنین امام صادق (ع) فرمود: به یقین برای صاحب این امر غیبتی است، پس بنده خدا باید تقوای الهی پیشه کند و به دینش چنگ زند (2).
1-غیبت نعمانی، ص200 ح16؛ 2-کافی ج2 باب فی الغیبه ص13
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
موضوعات: "بدون موضوع" یا "لقب امام زمان"
شنونده غیبت
ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ: ﺁﻧﻜﻪ ﻏﻴﺒﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﺩ ﻧﻴﺰ ﺣﻜﻢ ﻏﻴﺒﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻏﻴﺒﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ، ﺍﻓﺴﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻏﻴﺒﺖ ﺷﻨﻮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﻧﺪ، ﺯﻳﺮﺍ: ﺁﻥ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻭ ﻏﻴﺒﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻰ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﺵ ﻫﻢ ﻧﻤﻰ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﻣﻨﻊ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ. ﻳﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﻳﺎ ﻭ ﺗﺰﻫﺪ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ. ﺑﻠﻜﻪ ﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﻨﻊ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻗﻠﺒﺎ ﻃﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﻊ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﻧﺪ. ﻭ ﺑﺴﺎﺑﺎﺷﺪ ﺣﻴﻠﻪﻫﺎ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻏﻴﺒﺖ ﻗﻄﻊ ﻧﺸﻮﺩ، ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻛﻪ: ﻣﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻮﻉ ﺩﻳﮕﺮ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﻛﻪ ﺁﻥ ﻏﻴﺒﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﻞ ﺩﺭ ﻏﻴﺒﺖ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﻬﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﻴﺒﺖ ﻭﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﻭ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺣﻜﻢ ﺑﺎ ﻏﻴﺒﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺷﺮﻳﻚ ﺍﻧﺪ.
#معراج_السعاده
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
داستانی ،
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم، بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”.
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت، بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”.
دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم، تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد، باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش، آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
شرح حال جناب سلمان رحمه الله…
_ﻭ ﺩﺭ ﺧﺒﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺑﺮ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻰ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﻰ ﺭﻭﻯ ﺁﺗﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺳﺎﻋﺘﻰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺩﻳﮓ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺳﻪ ﭘﺎﻳﻪ ﻏﻠﻄﻴﺪ ﻭ ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺑﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺩﻳﮓ ﺑﻮﺩ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﻯ ﻧﺮﻳﺨﺖ، ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ؛ ﺑﺎﺯ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻧﮕﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺮﻳﺨﺖ؛ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺭﻩ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
_ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭﺣﺸﺖ ﺯﺩﻩ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻔﻜّﺮ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﮕﻔﺖ، ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺍﺑﻮﺫر! ﺍﮔﺮ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﺪ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺗﺮﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﮔﻔﺖ ﺭَﺣِﻢ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻗﺎﺗِﻞَ ﺳَﻠْﻤﺎﻥ! ﺍﻯ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ، ﻫﺮ ﻛﻪ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﺍﻭ ﻛﻨﺪ ﻛﺎﻓﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺍﺳﺖ.
#منتهی_الآمال_باب_اول…
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
قشنگه بخونید
حکایت : عدالت خداوند
ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍی ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ . ﻫﻨﻮﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ، درب خانه حضرت داوود را زدند، و ایشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کیسه صد دیناری را مقابل حضرت گذاشتند، و گفتند اینها را به مستحق بدهید.
حضرت پرسید علت چیست؟
ایشان گفتند در دریا دچار طوفان شدیم و دکل کشتی آسیب دید و خطر غرق شدن بسیار نزدیک بود که درکمال تعجب پرنده ای طنابی بزرگ به طرف ما رها کرد. و با آن قسمتهای آسیب دیده کشتی را بستیم و نذر کردیم اگر نجات یافتیم هر یک صد دینار به مستحق بدهیم حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود: خداوند برای تو از دریا هدیه میفرستد، و تو او را ظالم می نامی. این هزار دینار بگیر و معاش کن و بدان خداوند به حال تو بیش از دیگران آگاه هست.
خالق من بهشتی دارد،
«نزدیک زیبا و بزرگ»،
و دوزخی دارد به گمانم «کوچک و بعید»
و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را،
گاهی به بهانه ی دعایی در حق دیگری…
شاید امروز آن روز باشد
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
چند توصیۀ بسیار زیبا از برای آرامسازی:
_اوّل : تمام عددهای غیرضروری را از زندگیت بیرون بریز!!!!
این عددها شامل: سن، قد، وزن و سایز هستند….
_دوّم : با دوستان شاد و سرحال معاشرت کن…
_سوّم: به آموختن ادامه بده و همیشه مشغول یادگیری باش…
_چهارم : تا می توانی بخند…
_پنجم: وقتی اشک هایت سرازیر می شوند: آن را بپذیر! تحمل کن! و به پیشروی ادامه بده…
_ششم: رنگ های مشکی و خاکستری و تیره را از زندگیت پاک کن…
_هفتم :احساساتت را بیان کن، تا هیچ وقت زیبایی هایی را که احاطه ات کرده اند را از دست ندهی…
_هشتم :شادی هایت را به اطرافت پراکنده کن…
_نهم: با حدّ و حصرهایی که گذشته به تو تحمیل کرده مبارزه کن…
_دهم : از بهترین سرمایه ات که سلامتی ات است؛ بهره ببر…
_یازدهم: از جاده خارج شو و از شهر و کشورهای غریب دیدن کن…
_دوازدهم: روی خاطرات بد توقف نکن فراموشش کن…
_سیزدهم: هیچ فرصتی را برای گفتن دوستت دارم به آن هایی که دوستشان داری، از دست نده…
_چهارده:همیشه به خودت بگو که: زندگی تعداد دم و بازدم های مکرر نیست، بلکه لحظاتی است که،قلبم”
می تپد.
___________برای زندگی شادتر از نظر سلامتی :____________________
1) آب فراوان بنوشید.
2) مثل یک پادشاه، “صبحانه” بخورید.
3) مثل یک شاهزاده، “ناهار”
4) مثل یک گدا، “شام” بخورید.
5) ازسبزیجات، “بیشتر” استفاده کنید.
6) از دعا، کمک بگیرید.(جهت آرامش)
7) بیشتراز سال گذشته، کتاب بخوانید.
8) روزانه، 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
9) روزانه، 7ساعت بخوابید.
10) روزانه، 10تا 30 دقیقه پیاده روی کنید.
_______________از نظر شخصیتی :_____________
1) زندگیتان را با هیچ کسی، مقایسه نکنید.
2) افکار منفی، نداشته باشید.
3) بیش از حد توان خود، کاری انجام ندهید.
4) خیلی خود را، جدی نگیرید.
5)انرژی خود را،صرف کنجکاوی در امور دیگران نکنید.
6) وقتی بیدار هستید، خیال پردازی کنید.
6) حسادت، یعنی اتلاف وقت
7) گذشته را، فراموش کنید.
8) زندگی،کوتاهتر از آنست که؛از دیگران متنفرباشید.
9) هیچکس جز خود شما، مسئول خوشحال کردن شما نیست.
10) بیشتر، لبخند بزنید.
___________ از نظر جامعه :_________________
1).گهگاهی،(بیشتر)به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
2) زمانی را با، افراد بالای 70 سال و زیر 7 سال بگذرانید.
3) اینو بدونیم هیچکس خودش انتخاب نکرده که با چه قیافه ای تو چه شرایطی به دنیا بیاد
یادبگیریم هیچکس رو بخاطرهیچ چیزش تحقیر یامسخره نکنیم
یادبگیریم درباره دیگران قضاوت نکنیم
یادبگیریم همانقدری که به یه مدیر یا مهندس یادکتر احترام میذاریم دقیقابه همون اندازه به یه کارگر یه معتاد و حتی یه دیوونه. هم احترام بذاریم
یادبگیریم واسه هیشکی کلاس نذاریم وخودمون رو از یه پشه هم سرتر نبینیم
پابرهنه راه برو
بادست غذابخور
روزمین خاکی بشین
ماوجودمون ازگل ساخته شده
پس همیشه خاکی باشیم تا بوی ناب آدمیزاد بدیم.
صورت زیبا ، روزی پیر.. پوست خوب ، روزی چروک اندام خوب ، روزی خمیده؛ موی زیبا ، روزی سفید خواهد شد؛ تنها قلب زیباست که زیبا خواهد ماند…و خداوند نیز همین قلب زیبا و سلیم را از ما میخواهد…
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
ذکری بفرمایید بلکه از این گرفتارى روحى نجات پیدا کنم
روزى یکى از یاران درس ، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملى تقاضا کردند که : حضرت آقا عنایتى بفرمایید ذکرى ، دعایى ، چیزى بفرمایید، بلکه از این گرفتارى روحى نجات پیدا کنم ، خیلى گرفته و در قبض هستم .
حضرت استاد (دام عزه ) که تا آخر لحظه سر به زیر انداخته بودند و در سکوتى پر معنى و مراقبه اى ملکوتى به سر مى بردند سر را بلند کرده و فرمودند: آقا جان ! من هم گرفتارم ، من هم از شما بدترم !
چند لحظه اى درنگ فرمودند و ادامه دادند: دو مطلب به شما عرض مى کنم ، یقینا اثر دارد به شرط اینکه اقلا یک اربعین (40 روز) بر آن مداومت داشته باشید.
1- ذکر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت که گفته اند، اکثار در آن سبب حیات و زیادت عقل مى شود و مجرب هم است.
2- سوره غنى (واقعه ) را بخوانید تا غنى در علم و بعدا هم چیزهاى دیگرى شوید چون روایت شده که :
ابن مسعود از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نقل کرده که ، از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شنیدم که فرمود: هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ گاه محتاج نمى شود.
منبع
صراط سلوک علامه حسن زاده آملی
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
مال بابرکت
مردی حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد، دید پیراهن آن حضرت کهنه و فرسوده شده است . رفت دوازده درهم فرستاد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیراهنی بخرد.
حضرت پول را به امیرالمومنین علیه السلام داد و فرمود: (برای من پیراهنی خریداری کن .)
علی علیه السلام می گوید: بازار آمدم ، پیراهنی به دوازده درهم خریدم و حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آوردم .
حضرت نگاهی به آن نمود و فرمود: (پیراهنی غیر از این می خواهم . به نظرت می رسد که فروشنده ، معامله را اقاله می کند؟)
عرض کردم : نمی دانم !
حضرت فرمودند: برو ببین !
نزد فروشنده آمدم و گفتم : رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از پوشیدن این پیراهن ابا و کراهت دارد و می خواهد پیراهنی ارزانتر بپوشد.
او معامله را اقاله کرد و دوازده درهم را داد. حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برگشتم و برای خرید پیراهن با هم به بازار رفتیم . در راه به کنیزی برخوردیم که در کناری نشسته و گریه می کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: چه شده که گریه می کنی ؟
کنیز گفت : اهل منزلم چهار درهم به من برای خرید جنسی دادند و آن پول گم شد و من جراءت رفتن به منزل را ندارم . حضرت چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و فرمود: (به منزل برگرد.
حضرت راه بازار را در پیش گرفت، پیراهنی به چهار درهم خریداری نمود، پوشید و خداوند را حمد کرد.
از بازار درآمد. مرد برهنه ای را دید که می گوید:
هر که مرا بپوشاند خداوند او را از لباس بهشت بپوشاند.
پیراهنی را که خریده بود از تن بیرون آورد و به مرد بی لباس داد و دوباره به بازار برگشت و پیراهن دیگری با چهار درهم باقیمانده خرید و در بر کرد. خدای را حمد نمود و روانه منزل شد. بین راه همان دختربچه کنیز را دید که در کنار معبر نشسته . حضرت فرمود:
چرا به منزلت نرفتی ؟
پاسخ داد: بیرون آمدنم از منزل به طول انجامیده و می ترسم که مرا بزنند.
حضرت فرمود: پیشاپیش من برو و مرا به منزلت راهنمایی کن .
حضرت در منزل رسید، به صدای بلند فرمود:
سلام بر شما ای اهل خانه .
پاسخ ندادند. دوباره سلام نمود، پاسخ ندادند، در مرتبه سوم پاسخ دادند که : السلام علیک یا رسول الله !
حضرت فرمودند: چرا در مرتبه اول و دوم جواب ندادید؟
عرض کردند: جواب ندادیم تا مکرر صدایت را بشنویم .
حضرت فرمودند: این دختر بچه دیر آمده است ، او را مؤاخذه ننمایید.
گفتند: ما او را به احترام آمدن شما آزاد نمودیم.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خدای را حمد نمود و فرمود:
(من دوازده درهمی را از این پربرکت تر ندیده ام که دو برهنه را پوشاند و بنده ای را آزاد نمود.)
ملاحظه می کنید که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم این دوازده درهم را پربرکت خوانده ، از این نظر که آن پول کم ، اثر زیاد گذارد و منشاء خیر متعدد گردید.
پس اگر مالی منشاء خیر بیش از حد عادی شود، می توان گفت آن مال با برکت است .
امالی صدوق ، ص 144.
شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق ، ج 3، ص 279
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
مُضْطَر
«مضطر» در لغت به معنای کسی است که بیماری، فقر و یا سختیهای روزگار، او را ناگزیر به تضرّع در درگاه خداوند کرده است. [1] در برخی روایات از این لقب، به عنوان یکی از القاب حضرت مهدی(عج) یاد شده و در قرآن مجید نیز مورد اشاره قرار گرفته است: اَمََّنْ یجِیبُ المُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَیکْشِفُ السُوءَ؛[2] «ای کسی که دعای مضطر را اجابت میکند و گرفتاری را بر طرف میسازد».
در برخی از روایات، این آیه تفسیر به حضرت مهدی(عج) و قیام ایشان شده است. امام صادق(ع) میفرماید: «این آیه درمورد مهدی از آل محمد: نازل شده است؛ به خدا سوگند! مضطر او است؛ هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جا می آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر میدارد؛ خداوند دعای او را اجابت میکند، ناراحتیها را بر طرف میسازد و او را خلیفه روی زمین قرار میدهد».[3]
بدون شک منظور از این تفسیر، منحصر ساختن مفهوم آیه، به وجود مبارک حضرت مهدی(عج) نیست؛ بلکه آیه معنای گسترده ای دارد که یکی از مصداقهای روشن آن، وجود حضرت مهدی(عج) است. پس زمانی که همه جا را فساد میگیرد، درها بسته می شود، کارد به استخوان می رسد، بشریّت در بن بست سختی قرار میگیرد و حالت اضطرار در کل عالم نمایان میشود؛ در این هنگام حضرت مهدی(عج) در مقدس ترین نقطه روی زمین، دست به دعا بر میدارد و تقاضای کشف سوء میکند. خداوند نیز این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانی او قرار میدهد و به مصداق یجْعلکم خلفاء الارض او و یارانش را جانشینان روی زمین میکند». [4]
منابع
[1] . مجمع البحرین، ج 3، ص 373.
[2] . نمل (27)، آیه 62.
[3] . تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 94؛ ر.ک: الغیبة، ص 181، ح 30.
[4] . تفسیر نمونه، ج 15، ص 521 و 522.
#القاب_حضرت_مهدی_عج
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
☘بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ☘
☘شش حیوانی که پیامبر از کشتن آنها منع فرمودند.
امام صادق (ع) روایت کردند که حضرت رسول اکرم (ص) فرمود : از کشتن زنبور عسل ، مورچه ، قورباغه ، گنجشک ، شانه به سر و پرستو بپرهیزید.
زنبور عسل را به این سبب که پاکیزه میخورد و پاکیزه پس میدهد ، حیوانی است که خدای ارجمند به او وحی کرد و حیوانی است نه از جن و نه در شمار انسان.
مورچه به این دلیل که مردم در روزگار حضرت سلیمان بن داوود (ع) به قحطی گرفتار شدند ، پس هنگامی که به سوی نماز باران خواهی میرفتند ، مورچهای را دیدند که روی دو پای خود ایستاده دستهایش را به سوی آسمان بلند کرده و میگوید : “خدایا ، ما آفریدهای از آفریدگان تو هستیم و از فضل تو بینیاز نیستیم ، ما را از نزد خود روزی ده و ما را به گناهان کمخردان آدمی زادگان بازخواست منما.”
پس سلیمان به مردم گفت : به خانههایتان برگردید که همانا خدای فرازمند بر اثر دعای دیگران به شما آب داد.
قورباغه بدین رو بود که چون بر ابراهیم (ع) آتش برافروختند ، همه جانداران زمین به خدای بزرگ و ارجمند شکایت کردند و از او خواهش کردند که بر آتش آب بریزند ، خدا به هیچ یک از آنان اجازه نداد مگر قورباغه که دو سوم پیکر قورباغه در انجام این کار (یعنی آب ریختن بر آتش حضرت ابراهیم) سوخت و تنها یک سوم از پیکرش سالم ماند.
شانه به سر (هدهد) به این دلیل بود که او راهنمای سلیمان (ع) به کشور بلقیس بود.
گنجشک به این دلیل که یک ماه راهنمای حضرت آدم (ع) از سرزمین سراندیب به سرزمین جده بود.
و اما پرستو به این سبب که گردش او در آسمان به دلیل اندوه خوردن بر ستمهایی است که بشر روا داشتند و عبادت او خواندن «سوره حمد» است و آیا نمیبینید که او میگوید : «ولاالضالین»؟! (چلچله آخر آوازش را میکشد ، که پیامبر اسلام (ص) ابتدای آوازش را سوره حمد و آخر آوازش را بعنوان ولاضالین این سوره تعریف کردند.)☘
☘منبع : الخصال المحمودة والمذمومة (صفات پسندیده و نکوهیده) ،
جلد 1، ص 448-451 نوشته شیخ صدوق (ره)☘
☘اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ
#مرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
هدف از معرفت رسیدن به مقام توحید:
یکی از عرفا می گوید که هدف همان معرفت نفس است که به تدریج مراتب یعنی با خروج ازعالم ماده و حس به سوی عالم مثال و از عالم مثال به سوی عالم حقیقت و شهود حاصل می شود.و این مطلب با تفکر منظم امکان پذیر است.
سالک مبتدی ابتدا فکر خود را در مرگ و پیآمدهای آن به کار می گیرد، تا جایی که مستعد منتقل شدن به عالم دوم ـ که همان برزخ باشد ـبشود.
فکر کردن در این مرحله در حقیقت نفس است و تمام تفکر سالک در امر باطنش جمع میشود.
سالک باید بداند که هدف مورد نظر ـ رسیدن به سر منزل توحید ـ خارج از خودش نیست ورسیدن به این حقیقت نیازمند تذکر و تفکر مستمر است تا جایی که ملکه شود.
در این حال است که می فهمد تا کنون در عالم اوهام و اعتبار زندگی می کرده است و از آن خیالات و اوهام به تفکر دائمی در معدوم کردن تصورات ذهنی و تخیلات و موهومات می پردازدو به این ترتیب طرز تفکرش به کلی عوض می شود و می فهمد غیر خدا هر چه هست نیستی وعدم است که در وجود مطلق هیچ اصالتی ندارد. این تفکر با تمرین به ملکه تبدیل می شود.پس حقیقت اشیاء و حقیقت نفس سالک برای او کشف می شود و از مرحله ی علمی (نظری) به مرحله ی عینی و حقیقی منتقل می شود و در این هنگام ندا می دهد:لیس فی الدار غیره دیار.»در خانه غیر از صاحب خانه کسی نیست.
استاد محمد صالح کمیلی
مطالب السلوکیه
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
تشرف سوم آیت الله مرعشی
این تشرف مهم ترین ملاقات آیت الله مرعشی هست ،در این ملاقات امام زمان (عج)توصیه به آیت الله مرعشی نجفی کردند.
آیت الله مرعشی با خودش عهد بسته بود چهل شب چهار شنبه مسجد سهله برود و امام زمان(عج) را ببیند،می گفت 35 هفته گذشت و من رفتم شب چهار شنبه 36 که می خواستم بروم زمستان بود .هوا خیلی سردبود و باران شدیدی هم می آمد ،آن زمان چراغ برق ،نبود هوا تاریک تاریک بود . گفت من چه طور می بروم؟ به هر حال چای و وسایل قهوه را آماده کردم و در کول پشتی گذاشتم و به سمت مسجد سهله حرکت کردم .
می گفت :دو دل بودم باران می آمد و از آن طرف هم اگر نروم ، 35هفته رفتم حالا 5 شب چهارشنبه مانده حیف است نروم، گفت دل را به دریا زدم و رفتم .
آن زمان خیابان آسفالت نبود گِل بود باران هم می آمدیک گِل بسیارشدیدی در خیابان ایجادشده بود. می گفت خیلی سخت بود و بالاخره رفتم ، نزدیکی مسجد سهله که رسیدم یک خندقی آنجا بود مثل جوی آب ، گفت قبا و عبا را بالا زدم که از این جوی یا خندق رد بشوم ، وقتی می خواستم رد بشوم پشت سرصدای پا شنیدم ،گفت : درهمان تاریکی آن فرد گفت سلام سید،گفت اینجا هم تعجب کردم که این فرد ازکجا فهمید من سید هستم ،گفت کجا می خواهی بروی؟ گفتم می خواهم مسجد سهله بروم ! گفت :در این شب سرد و بارانی نترسیدی، یک شب دیگر می آمدی، گفتم نه ، می ترسیدم برنامه ام بهم بخورد ،گفت برنامه ات چیست؟ گفتم که 40شب چهارشنبه بیایم تا امام زمان (عج) را ببینم به همین خاطر آمدم، می گفت با هم حرکت کردیم .
به مسجد زید بن صوهان رسیدیم نماز تحیت مسجد را خواندیم، بعد از نماز تحیت مسجد آن فرد عرب دست به دعا کرد، آیت الله مرعشی می گفت من به عینه می دیدم که همراه با دعای این فرد تمام ستون ها دیوارهای مسجد دعا می کنند، دعا که تمام شد من احساس کردم خیلی گرسنه هستم هنوز چیزی به زبان نیاورده بودم ، که آن فرد عرب از زیر عبای خودش یک خورجینی درآورد و درآن چند قرص نان ، چند تا خیار خیلی تمیز و سبز و زیبا بود ،گفت غذای خیلی ساده ای بود اما بسیارگوار و تمیز بود.
چه قدر زیباست که آدم هم سفره امام زمانش بشود،آن هم امام زمان(عج) تعارفش بکند، غذا هم صد درصد حلال است،چه می شود
بعد گفت سید برنامه ات چیست؟ گفتم می روم مسجد سهله، رفتیم و نماز مغرب و عشاء را خواندیم آیت الله می گوید آن ایام خیلی سخت بود که به یک نفر اعتماد کنم برای اینکه پشت سرش نماز بخوانم ، خیلی سخت به عدالت یک نفر اعتماد می کردم ، ولی وقتی پشت سر ایشان که می خواستم نماز بخوانم انگار یک حسی می گفت این آقا عادل است و عادل تر ازاو نیست ،پشت سرش نماز خواندم و باز هم بعد از نماز دعا خواند( مسجد سهله مقام هایی دارد مقام امام سجاد(ع)، مقام امام صادق (ع)،حضرت ابراهیم (ع)مقام های مختلفی دارد، چون روایت داریم 124هزار پیغمبر همه در آنجا نماز
خوانده اند، مسجد بسیار بزرگی است،روایت داریم بعد از ظهور محل زندگی حضرت مهدی (عج) و یارانش است.
بعد از اینکه نماز تمام شد آن عرب به من گفت برنامه ات چیه ، مسجدکوفه می روی ؟گفتم نه من مسجدکوفه نمی روم همین مسجد سهله می مانم چون می ترسم مسجدکوفه بروم امام زمان (عج)بیاید و من نبینمش به همین خاطر درمسجد سهله می مانم ،گفت همراه خودم چای و قهوه آورده بودم به آن فرد عرب گفتم شما چای قهوه میخواهید من برای شما درست کنم بخورید؟ گفت یک جوابی آن فرد به من داد هنوز هنوز هم که می خواهم چای و قهوه بخورم جواب در ذهنم است، به من گفت این ها از امورات غیر ضروری زندگی است و ما از آنها اجتناب می کنیم.
برگرفته از فایل سلوک مهدوی شماره 3
استاد عبادی
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﺷﻬﻴﺪ
ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺸﺘﻢ ﻫﺠﺮﻯ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻣﻮﺗﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺟﻌﻔﺮ ﻃﻴﺎﺭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺟﻌﻔﺮ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭﻗﺘﻰ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺨﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺧﺒﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ (ﺍﺳﻤﺎﺀ ﺑﻨﺖ ﻋﻤﻴﺲ) ﺩﺍﺩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻰ ﻣﻰ ﻛﺸﻴﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺍﺷﮓ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﻛﺶ ﺟﺎﺭﻯ ﺑﻮﺩ، ﺑﺤﺪﻯ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺷﺮﻳﻔﺶ ﺗﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺛﻮﺍﺏ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﻛﺮﺩ، ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻦ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ…
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺴﺠﺪ ﺷﺪ، ﺑﻤﻨﺒﺮ ﺗﺸﺮﻳﻒ ﺑﺮﺩ، ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﻳﻚ ﭘﻠﻪ ﭘﺎﺋﻴﻦ تر ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺑﺨﺎﻧﻪ تشریف ﺑﺮﺩ، ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺨﺎﻧﻪ ﺑﺮﺩ؛ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻏﺬﺍﻯ ﻣﺨﺼﻮﺻﻰ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ، ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻏﺬﺍﻯ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺍﻯ ﺧﻮﺭﺩیم.
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻨﻴﺰ ﺧﻮﺩ ﺳﻠﻤﻰٰ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﺟﻮ ﺁﺭﺩ ﻛﻨﺪ، ﺳﭙﺲ ﺳﻠﻤﻰٰ ﺧﻤﻴﺮ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﻏﻦ ﺯﻳﺘﻮﻥ ﻭ ﻓﻠﻔﻞ ﻏﺬﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩﻳﻢ. ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﻯ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﻮﺩﻳﻢ. ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺯﻧﻬﺎﻳﺶ ﻣﻰ ﺭﻓﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺨﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺸﺘﻴﻢ.
#یکصدموضوعپانصد_داستان ، علی اکبر صداقت
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
خاطره
یکی از دوستان تعریف میکرد که:
تو ایستگاه اتوبوس نشسته بودم داشتم تو گوشی تلگراممو چک میکردم. یه دخترپنج شش ساله اومد گفت: «خاله یه آدامس میخری؟»
گفتم: «همرام پول خرد نیست ولی میخای بشین
کنارم، الان دوستم میاد میخرم.»
گفت: «باشه» و نشست کنارم.
بعد مدتی گفت: «خاله داری چیکار میکنی؟»
گفتم: «تو فضای مجازی میگردم.»
گفت: «اون دیگه چیه خاله؟»
خواستم جوابی بدم که قابل درک یه بچه پنج شش ساله باشه. گفتم: «خاله، فضای مجازی جاییه که نمیتونی چیزی لمس کنی ولی تمام رویاهاتو اونجا میسازی!»
گفت: «خاله فضای مجازیو دوس دارم. منم زیاد توش میگردم.»
گفتم: «مگه اینترنت داری؟!»
گفت: «نه خاله، بابام زندانه، نمیتونم لمسش کنم ولی دوسش دارم. مامانم صبح ساعت 6 میره سر کار شب ساعت 10 میاد که من میخابم، نمیتونم ببینمش ولی دوسش دارم. وقتی داداشی گریه میکنه نون میریزیم تو آب فک میکنیم سوپه، تاحالا سوپ نخوردم ولی دوسش دارم. من دوس دارم درس بخونم دکتر بشم ولی نمیتونم مدرسه برم باید کار کنم. مگه این دنیای مجازی نیست خاله؟»
اشکامو پاک کردم. نتونستم چیزی بگم. فقط گفتم: «آره خاله دنیای تو مجازی تر از دنیای منه.»
#نرجسیه_سنجان
بسم الله الرحمن الرحیم
درمان گناه
کمیل یکی از یاران مخلص امیر المؤمنین است، می گوید:
از امیر المؤمنین علیه السلام پرسیدم، انسان گاهی گرفتار گناه می شود و به دنبال آن از خدا آمرزش می خواهد، حد آمرزش خواستن چیست؟!
فرمود:
حد آن توبه کردن است.
کمیل: همین مقدار؟!
امام علیه السلام: نه.
کمیل: پس چگونه است؟!
امام: هرگاه بنده گناه کرد، با حرکت دادن بگوید استغفر الله.
کمیل: منظور از حرکت دادن چیست؟!
امام: حرکت دادن دو لب و زبان، به شرط این که دنبال آن حقیقت نیز باشد.
کمیل: حقیقت چیست؟
امام: دل او پاک باشد و در باطن تصمیم گیرد به گناهی که از آن استغفار کرده باز نگردد.
کمیل: اگر این کارها را انجام دادم از استغفار کنندگان هستم؟!
امام: نه!
کمیل: چرا؟!
امام: برای این که تو هنوز به اصل آن نرسیده ای.
کمیل: پس اصل و ریشه استغفار چیست؟!
امام: انجام دادن توبه از گناهی که از آن استغفار کردی و ترک گناه.
این مرحله، اولین درجه عبادت کنندگان است.
به عبارت دیگر، استغفار اسمی است شش معنی دارد؛
پشیمانی از گذشته.
تصمیم بر باز نگشتن بدان گناه به هیچ وجه.
(تصمیم بر این که گناهان گذشته را هیچ وقت تکرار نکنی.)
پرداخت حق همه انسانها که به او بدهکاری.
ادای حق خداوند در تمام واجبات.
از بین بردن (آب کردن) هرگونه گوشتی که از حرام بر بدنت روییده است، به طوری که پوستت به استخوان بچسبد سپس گوشت تازه میان آنها بروید.
به تنت بچشانی رنج طاعت را، چنانچه به او چشانیده ای لذت گناه را.
در این صورت توبه حقیقی تحقق یافته و انسان توبه کنندگان به شمار می رود.
بحار الانوار:ج6،ص27
اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
وضعیت کودکان در برزخ:
چگونه میتوان تصور کرد که کودکان معصوم و فرزندان نازنینی که عمر بسیار کوتاهی در این دنیا داشتهاند دچار عذاب اخروی شوند؟
عذاب جان دادن و عذاب قبر نیز هیچ کدام بیعلت نیستند و همگی متأثر از گناهان و دلبستگیهای ناحق و ناروا نسبت به امور دنیوی هستند، بنابراین چگونه این عذابها میتوانند متوجه پاکان و کودکان معصومی باشند که تمثّل فرشتگان الهی در زمین هستند؟
جان دادن برای انسان پاک و مؤمن طبق روایات، همچون بو کردن گل است. بلکه چه بسا با شفاعت کودکان انسانهای مؤمن، والدین آنان هم اگر خطایی داشته باشند، مورد رحمت و مغفرت الهی واقع خواهند شد.
در اینجا تنها به بخشی از روایات که در این زمینه وارد شده و نشانگر دیدگاه اسلام در این رابطه است، اشاره میکنیم:
1- امام صادق (ع) فرمودند: «هرگاه کودکی از مؤمنان از دنیا رفت، منادی در ملکوت آسمان و زمین ندا میدهد که فلانی فرزند فلانی از دنیا رفته است. اگر پدر یا مادر یا یکی از بستگان مؤمن او از دنیا رفته باشند، کودک را به نزد او میبرند تا از او پرستاری کند و اگر کسی یافت نشد، او را به حضرت فاطمه (س) میسپارند و آن حضرت، تا زمانی که یکی از پدر یا مادر یا نزدیکانش به او ملحق شوند، از کودک نگهداری میکنند و بعد کودک را به آن فرد تحویل میدهند.» (1)
2- از امام صادق (ع) همچنین نقل شده است: «خدای بزرگ، ابراهیم و ساره را متکفل نگهداری از کودکان مؤمنان قرار داده است؛ در قصری با شکوه از درّ بهشتی و در روز قیامت این کودکان را لباس نیکو پوشانده و خوشبو میکنند و آنان را به پدر و مادرشان هدیه میدهند.
این کودکان، پادشاهانی هستند در بهشت همراه با والدینشان.» (2)
3- از پیامبر بزرگ اسلام (ص) نقل شده است که فرمودند: «کودکان مؤمنان در روز قیامت آنگاه که زمان حسابرسی خلایق میرسد حاضر میشوند.
خدای تعالی به جبرئیل میفرماید: اینان را به بهشت وارد کن. کودکان بر دروازههای بهشت میایستند و از پدران و مادران خود سؤال میکنند.
نگهبان بهشت به آنان میگوید: آنان مثل شما نیستند و گناهان و خطاهایی دارند که باید از آن بازخواست شوند. کودکان صدای خود را با گریه بلند میکنند؛ پس خدای تعالی میفرماید: ای جبرئیل، این چه صدای گریه و زاری است که بلند شده است؟
جبرئیل عرض میکند: خدایا! تو خود از من داناتری، اینان کودکان مؤمنان هستند و میگویند ما وارد بهشت نخواهیم شد تا زمانی که پدران و مادران ما وارد بهشت شوند.
پس خدای تعالی میفرماید: ای جبرئیل، در میان جمع وارد شو و دست پدران و مادران آنان را بگیر و همراه کودکان - به خاطر رحمتی که دارم - وارد بهشت کن.» (3)
4- از رسول گرامی اسلام (ص) نیز نقل شده است: «کودکان امت محمد (ص) در روز قیامت در زیر عرش در کنار حوضهای بهشتی جمع میشوند.
خداوند از حال آنان مطلع میشود و میفرماید: چه شده است که سرهایتان را به سوی من بلند کردهاید؟ میگویند ای پروردگار ما! پدران و مادران ما در عطش گرفتارند و آنگاه ما در کنار حوضهای بهشتی هستیم.
پس به آنان وحی میشود: وارد صفوف قیامت شوید و پدران و مادران خود را سیراب کنید.» (4)
پینوشت:
ببخشیدطولانیه اماقشنگه خواهشا ی دقیقه وقت
1- بحارالأنوار، ج 5، ص293
2- الفقیه، ج 3، ص490
3- بحارالأنوار، ج 79، ص 123
4- مستدرکالوسائل
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
اهمیت عیادت مریض
1.عیادت مریض مؤمن عیادت خداست.
رسول اکرم (ص)فرمودند : إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ یَومَ القیامَةِ: یَابنَ آدَمَ مَرِضتُ فَلَم تَعُدنى! قالَ: یا رَبِّ کَیفَ أَعودُکَ وَأَنتَ رَبُّ العالَمینَ؟! قالَ: أَما عَلِمتَ أَنَّ عَبدى فُلانا مَرِضَ فَلَم تَعُدهُ؟! أَما عَلِمتَپ أَنَّکَ لَو عُدتَهُ لَوَجَدتَنى عِندَهُ؟؛
خداى عزوجل در روز قیامت مى فرماید: اى پسر آدم! من بیمار شدم اما عیادتم نکردى؟ عرض مى کند: پروردگارا چگونه تو را عیادت کنم حال آنکه تو پروردگار جهانیانى؟ مى فرماید: مگر ندانستى که فلان بنده ام بیمار شد و عیادتش نکردى، مگر نمى دانستى که اگر به عیادتش روى، مرا نزد او میابى؟
2.بهترین حسنات .
امام علی فرمود : من احسن الحسنات عیادة المریض.
آثار عیادت مریض یا پرستاری از مریض
1-استغفار و درود ملائکه برای عیادت کننده .
امام باقر علیه السلام میفرماید: مَنْ عَادَ امْرَأً مُسْلِماً فِی مَرَضِهِ صَلَّى عَلَیْهِ یَوْمَئِذٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ إِنْ کَانَ صَبَاحاً حَتَّى یُمْسُوا وَ إِنْ کَانَ مَسَاءً حَتَّى یُصْبِحُوا مَعَ أَنَّ لَهُ خَرِیفاً فِی الْجَنَّة
هر مسلمان که مسلمانی دیگر را صبحگاه عیادت کند، هفتاد هزار فرشته تا شامگاه بر او درود می فرستند (دعا می کنند)، و اگر شامگاهی او را عیادت کند، تا صبح بر او درود می فرستند. و برای او میوه ی چیده شده در بهشت مهیا می گردد.
2- عیادت ملک الهی در قبر تا قیامت .
امام باقر فرمود : کان فیما ناجی الله به موسی ربه ان قال یا رب اعلمنی مما بلغ من عیادة المریض من الاجر .قال عزوجل اوکل به ملکا یعوده فی قبره الی محشره.
3- عیادت مریض صدقه است .
عیادتک المرض صدقه.
4- پاکی از گناه و وعده ی بهشت :
پیامبر(ص) فرمود : من عاد مریضا ناداه مناد من السما باسمه یا فلان طبت و طاب لک ممشاک بثواب من الجنه.
5- دعای مریض در حق عیادت کننده مستجاب می شود .
و من عاد مریضا فی الله لم یسدل المریض للعائد شیئا الا استجاب.
6- غرق شدن دررحمت و برکت الهی .
پیامبر (ص) : عائِدُ المَریضِ یَخوضُ فِى البَرَکَةِ فَاِذا جَلَسَ انغَمَسَ فیها؛
عیادت کننده بیمار، در برکت فرو مى رود و چون نزد بیمار بنشیند، در آن غوطه ور مى شود.
رسول اکرم:عائِدُ المَریضِ یَخوضُ فِى الرَّحمَةِ؛عیادت کننده از بیمار، در رحمت خدا غوطه ور مى شود.
7- رفع نیاز مریض و اقدام بر آن
آمرزش و پاکی از همه ی گناهان است
من سعی لمریض فی حاجة قضاها او لم یقضها خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه
8- همجواری با انبیا
من قام علی مریض یوما او لیلة بعثه الله مع ابراهیم خلیل فجاز علی الصراط کالبرق الخاطف اللامع
9- ثواب پرستاری مریض بیشتر از زیارت قبر پیامبر (ص)
یکی از دو همسفر حج در مسیر مدینه مریض شد دوستش او را رها کرده به حرم پیامبر(ص) رفت امام صادق به او فرمود : پرستاریت از دوست بیمارت نزد خدا از زیارتت بهتر بود
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه حضرت مىفرمایند:
وَالرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاک
و روزى دو قسم است: یکى آن که تو آن را مىجویى و دیگرى، آن که تو را مىجوید و اگر تو نزد آن نروى او در پى تو مىآید.
در واقع ما دو گونه رزق و روزى داریم. رزقى که بسراغش مى رویم و رزقى که مقرر شده و بسراغمان مى آید و ما را تعقیب می کند. البته مقصود از اینکه خداوند رزق و روزی هر کسی را مقرر و معین کرده این نیست که انسان دست از سعی و تلاش و برنامه ریزی و تدبیر صحیح در زندگی برداشته و به گوشه ای بنشیند تا خداوند روزی او را تامین کند، چنین چیزی با حکمت خداوند سازگار نیست، در روایتی وارد شده که معصوم علیه السلام فرموده اند:
” ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها”
خداوند امتناع می ورزد که امور و کارها را جز از راه اسباب و عللش اجرا کند.
خداوند رزق و روزی هر کسی را در هستی قرار داده، و به انسان قدرت دستیابی به آنها از طریق کار و فعالیت و برنامه ریزی صحیح را داده و همین هم بخشی از رزق و روزی اوست.
در واقع روزی دادن خداوند معنایش این نیست که از آسمان پول میبارد !
بلکه اسباب آن را در اختیار قرار می دهد واین اسباب در اختیار همه هست،منتها عده ای از آن استفاده نمی کنند.
فقرها و بدبختی هایی که در جوامع می بینیم اغلب برخاسته از سوء اختیار و سوء تدبیر انسانهاست ، حال یا از ناحیه خود فرد و یا از ناحیه دیگران .
مَا أقْبَحَ الخْضُوُعُ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ الجَفَاءُ عِنْدَ الْغِنَى
چه زشت است فروتنى و خضوع به هنگام نیازمندى، و درشتى و خشونت در وقت بىنیازى!
اشاره به افراد کم ظرفیتی که موقع نیاز به این و آن ، ذلیلانه عرض حاجت می کنند!!
ولی موقع بی نیازی و توانگری کسانی را که دست نیاز به آنها دراز کرده اند را با خشونت بر می گردانند!!
هر دو صفت از زشت ترین رذایل اخلاقی است!
زیبایی زندگی به آن است که انسان در حال غنا و ثروتمندی فروتنی کند !
وگرنه تواضع به هنگام فقر و تهی دستی نه تنها زیبا نیست ،بلکه بسیار زشت و ناپسند است.
باید به هنگام نیاز ، مناعت طبع را حفظ کرد **
و به هنگام بی نیازی و توانگری ، لطف و محبت و تواضع داشت***
إِنَّمَا لَکَ مِنْ دَنْیَاکَ مَا أَصْلَحْتَ بِه مَثْوَاکَ
تنها از دنیا آنقدر مال تو خواهد بود که با آن سرای آخرتت را اصلاح کنی!
اشاره به اینکه ثروت های دنیا می آید و می رود،،،،،
و در نهایت آنچه از فرد باقی می ماند ،به دست دیگران می افتد که حسابش در قیامت با اوست،،،،،
و لذتش در دنیا برای دیگران …..
هیچ یک از اینها مال حقیقی انسان نیست ،،،،،،
تنها همان مقدار که برای اصلاح آخرتش از پیش فرستاده مال حقیقی او هست. ….
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید : انسان می گوید مال من، مال من (کدام مال؟) آیا مال تو چیزی جز آن است که خورده ای!
و از بین برده ای!
یا پوشیده ای !
و کهنه و فرسوده کرده ای !
و یا صدقه داده ای !
و آن را (برای سرای آخرت ) گذارده ای !
و غیر آن هر چه هست مال وارث است !!!!!!
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
لذات هفتگانه دنیا
روزی جابر بن عبداللّه انصاری خدمت امام علی علیه السلام بود و آه عمیقی کشید.
امام فرمود: گوئی برای دنیا، اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی؟
جابر عرض کرد: آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم.
امام فرمود: ای جابر، تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است:
خوردنیها و آشامیدنیها و شنیدنیها و بوئیدنیها و آمیزش جنسی و سواری و لباس اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است.
گواراترین نوشیدنی ها آب است که در همه جا فراوان است. بهترین شنیدنی ها غناء و ترنم است که آن هم گناه است. لذیذترین بوئیدنی ها بوی مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید می شود.
عالیترین آمیزش، با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است. بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی ) کشنده است. بهترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید.
دنیائی که لذیذترین متاعش این طور باشد انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد.
جابر گوید: «فَوَاللهِ ما خَطَرَتِ الدُنیا بَعْدَها عَلی قَلبی».
سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت.
منبع
حکایت های شنیدنی ج 3 ص 89٫
میزان الحکمه، ج4، ص1714
بحارالانوار، ج78، ص11
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
بسم الله الرحمن الرحیم
دیوانه واقعی کیست؟!
روزی از روزها پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله از کوچه ها عبور میکرد،
عده ای از مردم را دید که دور دیوانه ایی جمع شده اند.
حضرت از آنها پرسید: بر گِرد چه جمع شده اید؟!
عرض کردند: دیوانهاى است که اعمال جنونآمیز و خندهآورش مردم را متوجه خود ساخته.
پیامبر آنها را به سوی خود فراخواند و فرمود: او مریض است و دیوانه نیست.
اما مىخواهید دیوانه واقعى را به شما معرفى کنم؟!
…همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مىدادند.
عرض کردند: بفرمایید، اى رسول خدا!
حضرت فرمود:
إنّ المَجنونَ حَقَّ المَجنونِ المُتَبَختِرُ فی مِشیَتِهِ،
النّاظِرُ فی عِطفَیهِ،
المُحَرِّکُ جَنبَیهِ بمَنکِبَیهِ،
یَتَمَنّى علَى اللّهِ جَنَّتَهُ و هُو یَعصیهِ،
الذی لا یُؤمَنُ شَرُّهُ و لا یُرجى خَیرُه
ُ فذلکَ المَجنونُ و هذا المُبتَلى
دیوانه حقیقى کسى است که با تکبر و غرور راه مىرود،
متکبّرانه به دو طرف خود نگاه مىکند و پهلوهایش را با شانه هایش حرکت مى دهد.
نافرمانى خدا مى کند و با این حال بهشت را آرزو مى کند. کسى از شرّ او ایمن نیست و به خیرش امیدى نمیرود.
پس دیوانه واقعى او است و این را که دیدید تنها یک بیمار است.
الخصال، ص 332
__________________
#داستان
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
__________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
#داستانک
نمی توانم نگاهم راکنترل کنم!
یک جوان ازعالمی پرسید:
من جوان هستم ونمی توانم نگاه خودراازنامحرم منع کنم…
چاره ام چیست؟!
عالم نیزکوزه ای پرازشیربه اودادوبه اوتوصیه کردکه کوزه راسالم به جایی ببردوهیچ چیزازکوزه بیرون نریزدوازشخصی درخواست کرداوراهمراهی کندواگرشیرراریخت؛ جلوی همه مردم اوراکتک بزند!
جوان کوزه راسالم به مقصدرساندوچیزی بیرون نریخت…
عالم ازاوپرسید: چنددخترسرراه خود دیدی؟
جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیررانریزم که مباداجلوی مردم کتک بخورم وخاروخفیف بشوم…
عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خداراناظر
برکارهایش می بیند…
واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا درنظرمردم خاروخفیف شودبیم دارد.
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
نشانه های آخرالزمان در روایات
در روایات اسلامی برای دوره آخرالزمان علایم و نشانههایی ذکر شده که با تحقق این علایم و نشانهها در جهان ، پی میبریم که شاید هم اکنون در دوره آخرالزمان قرار داریم. اینک به برخی از این علایم و نشانهها اشاره میکنیم:
_ گسترش ترس و ناامنی
امام باقر (ع) میفرماید: «لایقوم القائم الاّ علی خوف شدید…»؛ «حضرت قائم (عج) قیام نمیکند مگر در دورانی پر از بیم و هراس.»
(الغیبة نعمانی، ص 235)
_ تهی شدن مساجد از هدایت
پیامبر (ص) درباره وضعیّت مساجد در آخرالزمان میفرماید: «مساجدهم عامرة و هی خراب من الهوی»؛ «مسجدهای آن زمان آباد و زیباست، ولی از هدایت در آن خبری نیست.»
(بحارالأنوار، ج 2، ص 190)
_ سردی عواطف انسانی
رسول گرامی اسلام (ص) در اینباره میفرماید: «فلاالکبیر یرحم الصغیر ولاالقوی یرحم الضعیف، و حینئذ یأذن اللَّه له بالخروج»؛ «در آن روزگار، بزرگترها به زیردستان و کوچکترها ترحّم نمیکنند و قوی بر ضعیف ترحّم نمینماید. در آن هنگام خداوند به او [مهدی (عج)] اذن قیام و ظهور میدهد.»
(بحارالانوار، ج 52، ص 380)
_ گسترش فساد اخلاقی
محمد بن مسلم میگوید: به امام باقر (ع) عرض کردم:ای فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: «إذا تشبّه الرجال بالنساء، والنساء بالرجال، واکتفی الرجال بالرجال، والنساء بالنساء»؛ «هنگامی که مردها خود را شبیه زنان و زنان خود را شبیه مردان کنند. آنگاه که مردان به مردان اکتفا کرده و زنان به زنان اکتفا کنند.»
(کمال الدین، ج 1، ص 331)
_ آرزوی کمی فرزند
پیامبر اسلام (ص) فرمود: «رستاخیز بر پا نمیشود تا آنکه که کسی پنج فرزند دارد آرزوی چهار فرزند کند. و آنکه چهار فرزند دارد میگوید: کاش سه فرزند داشتم، و صاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد. و آنکه دو فرزند دارد، آرزوی یک فرزند بنماید. و کسی که یک فرزند دارد آرزو کند که کاش فرزندی نداشت.»
(فردوس الاخبار، ج 5، ص 227)
_ مرگهای ناگهانی
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «قیامت برپا نمیگردد، تا اینکه مرگ سفید ظاهر شود. گفتند:ای رسول خدا! مرگ سفید چیست؟ فرمود: مرگ ناگهانی.»
(الفائق، ج 1، ص 141)
_ جنگ و کشتار
امام رضا (ع) فرمود: «پیش از ظهور امام زمان (عج) کشتارهای پیاپی و بیوقفه رخ خواهد داد.»
(الغیبة نعمانی، ص 271)
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
بسم الله الرحمن الرحیم
اداب دعا کردن….
قلْ اِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِین
بگو: در حقیقت پروردگار من است که روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا برای او تنگ میگرداند و هر چه را انفاق کردید عوضش را او میدهد و او بهترین روزی دهندگان است
سوره سبإ آیه39
راوی می گوید:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم:
دو آیه در کتاب خدا است که به آن دو عمل می کنم، ولی فایده ای نمی بینم.
حضرت پرسید:
آن دو آیه کدامند؟!
راوی می گوید:
عرض کردم:
آیه « أدعُونِی أَستَجِب لَکُم» (1)
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم
چرا که ما به سوی خداوند دعا می کنیم، ولی اجابتی نمی بینیم.
حضرت فرمود:
آیا تو فکر میکنی که خداوند عزّ و جلّ به وعده خود وفا نمی کند؟!
عرض کردم:
خیراین گونه فکر نمیکنم.
حضرت فرمود:
پس عدم اجابت به چه خاطر است؟!
عرض کردم: نمی دانم.
حضرت فرمود:
اما من تو را از سبب آن آگاه می سازم.
هرکس که از خداوند عزّ و جلّ در آن چه که به او امر فرموده، پیروی کند و سپس به سوی او با روش دعا، دعا نماید، خداوند دعای او را مورد اجابت قرار خواهد داد.
راوی می گوید:
عرض کردم:
روش دعا کردن چیست؟!
حضرت پاسخ داد:
ابتدا خداوند را می ستایی و نعمت هایی را که بر تو ارزانی داشته را بر می شماری و سپس او را سپاس می گویی و سپس بر رسول خدا صلی الله علیه و آله درود می فرستی، و آنگاه گناهانت را بر شمرده و به آن ها اذعان می کنی.
سپس از آن گناهان به خدا پناه می جویی. پس این، روش دعا کردن است.
سپس حضرت پرسید:
آن آیه دیگر کدام است؟!
راوی می گوید:
عرض کردم:
آیه «وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ»
است و من انفاق می کنم، ولی عوضی نمی بینم.
حضرت فرمود:
آیا به نظر تو خداوند عزّ و جلّ به وعده خود وفا نمی کند?!
راوی می گوید:
عرض کردم:
خیر وعده خدا راست است.
حضرت فرمود:
پس علت آن چیست
عرض کردم: نمی دانم.
حضرت فرمود:
اگر هر کدام از شما اموال خود را از راه حلال به دست آورده و در راه حلال انفاق نماید، در برابر هر درهمی که انفاق می کند، عوضی به او داده می شود.(2)
پی نوشت
1.غافر/٦٠
2.کافی، ج 2، ص3٥2، ح8
_____________________________
#تفسیر_روایی_قران
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
_____________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
عاقبت خلوت کردن در دل شب با خدا
_رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
_چون بنده ای در نیمه شب با مولایش خلوت کند و به مناجات بپردازد خداوند نوری در دلش قرار دهد و به فرشتگانش گوید:
_بنده ام را ببینید که در نیمه شب تاریک با من خلوت کرده است در حالی که انسانهای تنبل سرگرم کارهای بیهوده اند و غافلان در خوابند، شما شاهد باشید که من او را آمرزیده ام .
_در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء آمده است :
_در یکی از شبها که برای (تهجّد) برخاست ، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرده و فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده و در آنجا نماز بخوانیم.
_آقا زاده ، بناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند. کنار درِ صحنِ مطهّر که رسیدند، آن جا مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است.
_آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود:
این شخص در این وقتِ شب برای چه این جا نشسته است ؟
_گفت : برای تکّدی از مردم .
_فرمود: آیا چه مقدار ممکن است از رهگذران، عاید او گردد؟
_ گفت : احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان ).
_مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم ! درست فکر کن و ببین این آدم برای مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل)، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمد در این گوشه نشست و دست تذلّل به سوی مردم دراز کرد!
_آیا تو، به اندازه این شخص ، به وعده های خدا درباره شب خیزان و متهجّدان اعتماد نداری که فرموده است:
_هیچ کس نمی داند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده …
_گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زنده دل خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف وسعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد
شب مردان خدا،ص44،45
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
منازل هفتگانه نفس
منزل هفتم : نفس مرضیه
نفس مرضیّه :
این مرحله بالاترین و آخرین مقام کمال نفس انسانی است ، این مقام ، مقامِ وصل و یگانگی نفس ناطقه با روح است .
در مرحله ی ششم ، رضا و خرسندی از طرف عاشق بود ، ولی عاشق از رضای معشوق به طور کامل مطمئن نبود و فقط آثاری از خرسندی محبوب را گاهی احساس می نمود ; ولی در مقام هفتم اطمینان قلبی برای نفس ناطقه حاصل می شود ، بدین جهت نفس در این مرتبه ، مرضیّه خوانده شده است ، به این معنی که خدای متعال نیز رضای خود را از نفس ناسوتی اظهار و عشق خود را به وی اثبات و اعلام می نماید .
در این مقام ، نفس ناطقه با یقین عینی و بلکه با حقّ الیقین می داند و می فهمد که عشق دو طرفی است ; یعنی محبوب نیز پا بسته ی مهر او بوده است ; بلکه او شوریده تر از این مجنون ناسوتی است، چنانکه در حدیث قدسی آمده است : ای فرزند آدم ! من دلباخته ی توأم و این برای تو پنهان است ، پس تو هم دلباخته ی من باش . آری ! در این مقام ، پرده از روی آن سرّ خفّی ، که آفریدگار شیفته ی آفریده ی خویش است ، از پیش چشم عارف برداشته می شود ، چنانکه از یکی از عارفان عاشق نقل شده که گفته بود : سی سال خدا را می طلبیدم ، سرانجام به این نتیجه رسیدم که او طالب بود و من مطلوب .
احساس و ادراک رسیدن نفس به مقام رضا ، هر روز و هر ساعت و بلکه هر دم که سالک در دل خود ذوق آن را خواهد چشید ، خود بزرگترین حظّ روحانی و فیض آسمانی و سرور جاودانی است .
در این مقام است که نفس ناسوتی نه تنها ندای «أنت الحبیب وأنت المحبوب» را می شنود ; بلکه در صفات محبوب شرکت می کند ، زیرا در این مقام اراده و آرزوی عاشق و معشوق ، یعنی نفس ناطقه و حق ، یکی شده است .
البتّه برای رسیدن به مرحله ی نهایی که مقام رضا است باید اراده و عمل را بعنوان سلاح برداشت . اراده و عمل به قواعدی که تنها از طریق انبیا و امامان به ما رسیده است . در این سیر و سفر پیروی کردن از دستورهای غیر خدا و مکتب های به اصطلاح عرفانیِ بشر ، عین گمراهی است و نه تنها آدمی را به جایی نمی رساند ; بلکه در وادی هلاکت انداخته و عمر او را ضایع می کند
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس 7
منازل هفتگانه نفس
منزل ششم :نفس راضیه
نفس راضیه:
این مرحله مقام عشق و وادی هیجان انگیز رضا و تسلیم است . در این مرحله نفس انسانی به محک امتحان سنجیده می شود ، و در بوته ی مصایب درونی و روحی ، در آتش شک و شبهه و تزلزل و بیم و امید که آنها را مغلوب کرده بود یک بار دیگر گداخته خواهد شد ; تا به کلّی صافی و خلوص خود را به دست آورد و پایدار شود . بنابراین ، این مرحله مقام فدای نفس و میدان جانبازی است ، نفس ناطقه ی انسانی باید شایستگی درک لطف ، محبّت ، عنایت ، فیض جبروتی و لاهوتی را به نمایش بگذارد . و در راه عشق خدایی برای فدا کردن خود نیز حاضر و بلکه مشتاق 6 باشد . این مقام عرصه ی عشق بازی مجازی نیست ; بلکه در این جا با جان باید به طور حقیقی بازی کرد ، و حتّی هزاران جان را فدای نام و عشق محبوب نمود ، و پای کوبان و رقصان به پای دار وصل شتافت .
در اینجاست که دیگر فرقی بین مشیّت آفریدگار و اراده ی بنده ی او نخواهد ماند ، و انسان از روی معرفت حقیقی اجرا کننده ی اراده ، بلکه یاری دهنده ی اجرای نقشه ی آفرینش و تکامل جهان خواهد گشت .
این مرحله از یک طرف مقام فدای نفس و تسلیم و رضای محض است ، و از طرف دیگر هنگام تجلّی انوار کشف ، و الهام ، و وصال است . در این مقام دیگر سایه ی جدایی و پرده ی ناتوانی وجود ندارد ، زیرا نور عشق و معرفت سرتاسر زندگی باطنی و ظاهری عارف را فرامی گیرد و او خطی جز در رضای حق و تسلیم شدن به اوامر و اراده ی او نمی بیند و نمی شناسد .
در این مقام انتظار وصل با شعله ی آتش جانسوز عشق ، همه ی نیروهای مخالف و اضداد طبیعت گداخته و با هم درآمیخته می شود و به قوّه های حیات بخش بندگی می گردند .
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس 6
منازل هفتگانه تزکیه نفس
منزل پنجم نفس مطمئنه
نفس مطمئنّه :
در مرحله ی چهارم که شرح آن گذشت ، با وجود تکامل یافتن قوّه ی تعقّل و اراده ی عقلی ، باز زندگی انسان خواه فردی یا اجتماعی ، به کلّی از خطا و گناه محفوظ نخواهد ماند ، چرا که قوای نفسانی و حیوانی به کلّی ریشه کن نشده و به عبارت درست تر تبدیل به قوای روحانی نگشته و هنوز خام و نرسیده اند .
از این رو در بیشتر اوقات ، همان قوای حیوانی بروز کرده و اظهار حیات و توان و قدرت خواهند نمود .
این حال در مسیر زندگیِ سالک بارها پیش می آید ، و گاهی او را گرفتار وحشت و حیرت و نومیدی می سازد . ولی عارفان بینادلی که این مراحل را پشت سر گذاشته اند ، از پیدایش این احوال ما را آگاهی و دلداری داده اند . پس در این حال و در این حال برگشتها و تنزّلهای ناگهانی ، نباید دل از دست داد ، و نومید و مضطرب گردید ; بلکه باید به مراقبت افزود و با جان و دل آن حوادث ناگوار و حالهای پر اضطرار را پذیرفت و به رفع آنها کوشید . چرا که شرط سلوک و مقتضیّات تزکیه ی نفس همین است . ولی در این مرحله ی پنجم که نفس عنوان صفت مطمئنّه به خود می گیرد ، طوری در مقام خویش استوار و برقرار خواهد بود که دیگر ترس لغزیدن ، سقوط ، مغلوب هوس ها ، فریب های نفس حیوانی و گرفتار وسوسه های شیطانی شدن باقی نخواهد ماند .
آیینه ی غیب نمای دل عارف و آسمان زندگی اش از ابرهای سیاهِ دریای هوی و هوس ها پاک شده و ماهِ دلربایِ روحِ ملکوتی و با شکوه خود را در آن آسمان پاک تجلّی خواهد داد و نمونه های جلوه های روح سبحانی خواهد شد .
در این مقام است که جنگ با نفس ، با پیروزی کامل عقل خاتمه می یابد ، و نفس حیوانی رام و فرمانبر سالک می شود و عارف از زنجیر هوس ها و تحریک ها و هیجان های شدید نفسانی آزاد می شود ، و حتی بدن هم پیرو اراده ی الهی او شده و یک راهوار باربرداری می گردد .
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس 5
منازل هفتگانه نفس
منزل چهارم :نفس عاقله
نفس عاقله یا ملهمه :
در این مرحله قوّه ی تعقّل نشو و نمای کامل ، و با قوه ی اراده ی عقلی تجلّی و ظهور می کند . در این مرحله حاکم اصلی عقل است و به وسیله ی اراده ی عقلی ، احکام و اوامر عقل در همه ی شئون زندگی جاری خواهد گشت .
( وَنَفْس وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ) . این دوره را بنابر آیات فوق از این رو مرحله ی نفس ملهمه می توان نامید که در نفس سالک ، نخستین بار پرتو الهام ربّانی افکنده می شود . مرحله ی چهارم از آنجا که در میان سه مرحله ی اول و سه مرحله ی بعد برزخی است ، از این رو به موجب قانون تکامل و برزخیّت ، دارای اشکال و صور و قوای هر دو طرف ( مراحل ذکر شده و آنچه ذکر خواهد شد ) می باشد .
در این مرحله قوای پست و حیوانی ، آخرین درجات قوّت و توان خود را به کار خواهند برد تا موقعیّت خود را نگاهداری کنند ، و از این حیث هم در دل سالک که مشغول تزکیه ی نفس است ، انقلاب ها و طوفان های بسیار قوی و بلکه خونین سر می زند ، ولی سرانجام قوای پست حیوانی و آمال و هوس های خود پرستانه ی نفسانی ، مغلوب انوار قاهره ی قوای برتر معنوی گشته ، ظلمت ، جهالت و غفلت مغلوب نور معرفت و فضیلت خواهد شد .
چون این حقیقت در دل عارف ظهور کرد ، سکوت و آرامش ، با نور الهام ، مشام جان او از فیض آسایش درونی و استراحت وجدانی که نتیجه ی پیروزی بر نفس حیوانی است ، برخوردار خواهد گشت و لذّت غلبه ی بر نفس را خواهد چشید .
سالک در این مرحله ی از تزکیه ی نفس ، کم کم شروع به چیدن میوه ی شیرین زحمت ها ، کوشش ها ، ناکامی ها ، ریاضت ها و مقاومت هایی که با متانت و توکّل و ایمان تحمّل نموده می کند .
( وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ) . « کسانی که در راه ما بکوشند آنان را به راههای خود راهنمائی می کنیم » . از این زمان است که سالک عملاً وارد مراحل بالاتر شده ، واقعیّت آن همه حقایق را که درباره ی مقام و حالات گوناگون تزکیه ی نفس ، مانند مکاشفات و الهام و جذبه و ذوق و اشتیاق شنیده بود ، حالا از روی یقین احساس می نماید ، و قوّت قلب و قوّه ی توکّل و ایمان و اعتمادش بر الطاف و فیوضات و هدایتِ پروردگار ، روز به روز قوی تر می گردد .
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس 4
منازل هفتگانه نفس
منزل سوم نفس ناطقه یا متفکره
نفس ناطقه یا متفکّره :
در این مرحله قوّه ی تفکّر و تمیز در نفس انسانی به خوبی ظهور کرده و نشو و نمای محسوسی پیدا می کند . قدرت نفس در این مرحله ، نتیجه و محصول کوششی است که انسان نسبت به تربیت نفس و تهذیب و تزکیه آن داشته است : ( وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ) . « هرکس بکوشد ، بطورقطع به نفع خود کوشیده است » . سه مرحله ی فوق برای سالک ، دوره ی غلبه و تسلّط بر نفس است و وظیفه ی او مراقبت و هدایت و گاهی جنگ با نفس می باشد .
باید سینه را به سختی ها و زحمت ها و رنج های فراوان سپر ساخت ، و به این معنا یقین داشت که هیچ رنج وا دردی بی سود و بدون مزد نمی ماند .
در این رنج ها و کوشش ها مقصود کشتن نفس نیست ; بلکه رام کردن او و انداختن قوایش در مجراهای جدید صالح سودمند و علوی است ، بطوری که همه ی هوس ها و حس ها با الهام گرفتن از وحی ، خادم قلب پاک و اراده ی عقلی و الهی نفس ناطقه شوند .
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس 3
ویژگی های نفس لوامه :
1- تنبه، بیداری و هشیاری: فرد آگاه و هشیار از نیک و بد می شود. این حالت رشد ابتدایی عقل است.
2- تبصر و بینش: آگاهی و بصیرت در انسان شروع به فعال شدن می نماید. فرد در این حالت به صورتی ابتدایی قادر است گاهی توجه خود را بر روی کارهای خوب و درست متمرکز نماید ولی خیلی زود کنترل و اختیار توجه و تمرکز خود را از دست داده و دوباره پیرو امیالخود شده برده نفس اماره می شود.
3- سرزنش: در این سطح انسان بواسطه آگاهی که برایش حاصل شده است شروع به سرزنش خود و یا دیگران می نماید تا خود و یا دیگران را اصلاح کند.
4- حسرت و تأسف: بواسطه آگاهی از نیک و بد به خاطر عملکرد بد گذشته، یا آنچه که می توانست باشد، حسرت می خورد و خود را ملامتمی نماید.
5- عدم رضایت، گله مندی و نپسندین: از چیزی راضی نیست.اعتراض دارد. از خود و یا دیگران، خشمگین، طلبکار و ناراضی است. این موضوع در گفتار و رفتارش متجلی است.
6- همه چیز را بد دیدن: همه چیز و همه کس را زیر ذره بین قرار می دهد و به جنبه های بد و منفی آنها توجه می کند و تصور می کند بسیار نکته سنج و هوشمند است. مدام در حال قضاوت دیگران است. مثلا بعد از شنیدن یک سخنرانی ممکن است گفته های سخنران را به یاد نداشته باشد اما حتما به یاد می آورد سخنران در کجا تپق زد یا اشتباه کرد و یا در مورد دیگران می اندیشد که فلانی چقدر چاق است. لباس آن دیگری بی ریخت است. دهنش چقدر گشاد است. گوش هایش چقدر بیرون زده کج کج راه می رود و… البته این قضاوت کردن را برای خودش هم به کار می برد.
7- نق زدن و غرولند: نه از خدا رضایت دارد نه از انسان ها و نه از شرایط. نه از جامعه خشنود است نه از زمانه و نه از خود. همیشه نق می زند و گله و شکایت دارد.
8- درد دل: به سبب عدم رضایت از زندگی بسیار تمایل به درد دل با دیگران دارد.
9- غیبت و بدگویی: میل به غیبت در او زیاد است با اینکار احساس آرامش می کند.
10-غم و اندوه، نرسیدن، نداشتن، نشدن: به خاطر محرومیت ها و ناکامی ها دچار حزن و اندوه است.
11-نا امیدی: دچار یاس و نا امیدی است.
12-ناسازگاری و تضاد: به علت دیدن بدی ها و مشکلات در خود و دیگران با همه چیز و همه کس سر ناسازگاری و تضاد دارد.
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس
منازل هفتگانه تزکیه نف
منزل دوم :نفس لوامه
نفس لوّامه :
در این مرحله که آیه ی دوم سوره ی قیامت به آن اشاره دارد ، قوای عقلی کم کم شروع به نشو و نما می کند و انسان بیدار شده و میان کارهای نیک و بد تمیز می دهد .در این حال یک حسّ درونی او را از ارتکاب بدی باز می دارد ، ولی این امر درونی هنوز ضعیف است و تأثیر چندانی ندارد ، پس از ارتکاب هرکار بدی انسان را دچار یک نوع پشیمانی می کند .
این توبیخ و ملامت از نفس حیوانی سر نمی زند ; و بطور قطع این ندا ، صدای نفس ناطقه و یا روح ملکوتی است که انسان را به کسب فضیلت دعوت می نماید . اینکه بیشتر بزرگان دین و اولیای مبین و عرفای آگاه ، گوشه نشینی و اشتغال به مناجات و نماز و روزه و دوری از زندگی روزانه را برای چند ساعت توصیه نموده اند ، فقط برای این است که انسان لحظاتی به خود آید و از وسوسه های نفس حیوانی آزاد و فارغ شود و تحریک های خارجی را فراموش نماید و آتش حرص ها و شهوت های خود را مدّتی خاموش سازد ، تا بتواند ندای آسمانی روح را از درون خود بشنود . سالک در این مرحله نیز باید به رام کردن ومطیع نمودن همان نیروهای مرموز نفس مشغول شود
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس 2
منازل هفت گانه تزکیه نفس:
منزل اول نفس اماره
عارفانِ عاشق ، برای نفس هفت منزل برشمرده اند که باید برای رسیدن به مقصود ، به درجه ی نهایی آن ، که حالت مرضیّه بودن است رسید .
مسئله نفس در مباحث عرفانی از مباحث محوری است ، چرا که در تمام مسائلی که عرفان مطرح می کند ، تزکیه و تصفیه نفس مورد توجّه قرار گرفته است . کسی که نفس سرکش را رام نکرده و غرایز و شهواتش را با برنامه های الهی مقیّد ننموده و از خود نگذشته و روی دل به سوی قبله
حقیقی نکرده باشد ، هرگز نمی تواند در جمع عارفان الهی قرار گیرد .
عارفانِ عاشق ، برای نفس هفت منزل برشمرده اند که باید برای رسیدن به مقصود ، به درجه ی نهایی آن ، که حالت مرضیّه بودن است رسید .
نفس امّاره :
در این مرحله ـ چنانکه در سوره ی یوسف آیه ی 53 به آن اشاره شده است ـ نفس حیوانی در زندگی انسان غلبه ی کامل و سلطه ی شدید دارد . با بودن حالت امّارهٔ بالسّوء ، نفس ناطقه به هیچ وجه نمی تواند رخسارهِ ملکوتی خود را تجلّی دهد . از نفس امّاره جز آثار حیوانیّت و بهمیّت سر نمی زند . همه ی کارها و حرکات و سکنات انسان در این مرتبه ، نشانی از طبیعت حیوانی است و نفس او همیشه به شرارت و بدی امر می کند .
انسان آلوده به گناه نباید فراموش کند که رغبت ، میل و اشتهای به گناه ، از نشانه های مهم اسارت نفس امّاره است ، و اجابتِ دعوت نفسی که همواره انسان را به نافرمانی فرا می خواند ، خسارتِ جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت .از نظر قرآن کریم و روایات معصومان (علیهم السلام) انسان در این حال ، فرق چندانی با حیوان ندارد و بلکه در پاره ای خصوصیّاتِ حیوانی از حیوان نیز بدتر است . این نفس امّاره ی خطرناک امروزه در میان بیشترِ مردم روی زمین و حتّی در میان ملل به اصطلاح متمدّنی که غرق هوسرانی و شهوت پرستی هستند ، نفوذ و غلبه دارد و آنان در حیوانیّت از بسیاری از حیوانات برترند .
انسان سالک در این مرحله ، با غلبه کردن بر قوّه های حیوانی و مادّیِ جسم که رابطه ی مستقیمی با نفس امّاره دارند سر و کار دارد و باید آنها را براساس فرامین و دستورهای شرعی رام نماید .
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس 1
چرا نمیای امام زمانتو ببینی؟
امام زمان (عج) از کسی که سالها به دنبال ایشان گشته بود سوال کردند:شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟
خودتون ماجراشو بخونید
پسر مهزیار نقل میکند که پس از توسلات عدیدهای در یک سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مکه مشرف میشود، شبی در مسجدالحرام مقابل درب کعبه شخص وارستهای را میبیند که پس از سلام و معرفی خود، به اینکه از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت پابوسی حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- است، از پسر مهزیار میپرسد: چه چیزی را طلب میکنی ای ابالحسن؟
گفتم: امامی که محجوب و مخفی از عالم است.
گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لکن اعمال بد شما او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است.
وقتی آن شخص پس از مقدماتی، عتی بن مهزیار را خدمت حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه الشریف- میبرد حضرت در قسمتی از سخنانشان خطاب به او میفرماید: ای ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟
پسر مهزیار در جواب میگوید: ای آقای من تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمایی کند.
_حضرت فرمودند: کسی را نیافتی که راهنمائیت کند؟!
آنگاه با انگشتان مبارکشان بر روی زمین فشار دادند و سپس فرمودند: و لکن شما اموالتان را زیاد نمودید، ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است؟
دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جریر طبری. به نقل از سایت اندیشه قم
_
_هدیه ای از سوی یار(لقب مفید توسط حضرت(عج))
_شیخ مفید اوضاع زمان خویش را در مسیری منحرف از فرهنگ اصیل اسلام می دید او با جامعه ای روبرو بود که نسل جوانش دچار انحرافهای فکری و اخلاقی واقع شده بودند و هر کس در گوشه ای ادعای اصلاح جامعه و هدایت آنان را به سوی حق و حقیقت می کرد و بعضی از طریق حکمت هندی و فلسفه یونان و بعضی از طرق عارف و سوفی و خانگاه دار و… مکتبهای فاسد را تبلیغ می کردند و اسلام را با زنگار و جهل و گمراهی و سیاهی انحرافات خود را می پوشاندند و بدعت ها را به جای سنت صحیح به مردم می رساندند.
به همین دلیل شیخ مفید مرد بلند همت با تلاش و کوشش طاقت فرسا و ایمان محکم دست به قیام بزرگی زد و با تألیف و تدریس و تربیت شاگردان و حضور در مجالس و محافل مخالفیت برای مناظره، معارف حقه را به مردم می رساند و آنان را از انحرافات و بدعت ها نجات داده و به سوی ولایت و امامت دعوت می کرد که این امر مایه سربلندی شیعیان نیز شد تا آنجا که فرقه های بسیار زیادی به دست او هدایت یافتند و شاگردان بسیاری از فرق و مذاهب مختلف از محضرش بهره مند شدند.
بدین جهت است که ابن کثیر می نویسد: بسیاری از دانشمندان فرقه های مختلف در مجلس او حاضر می شدند.
شمع وجود شیخ مفید از جهات مختلف سود مند بود و حضرت بقیة الله(عج) او را ملقب به«مفید» گردانید و حقاً او برای شیعیان و دیگران مفید بود جون مفید یعنی سودمند برای امام زمان(عج) و آموزنده و فایده رسان برای دیگران تا جایی که نام این بزرگ مرد و نابغه اسلامی سر تا سر اسلام را فرا گرفت و از خراسان و ماورا النهر و اندلس به سویش مکاتبه می کردند و از وجودش بهره می بردندو مشکلاتشان حل می شد.
به طوری که صاحب کتاب روضات الجنات می نویسد: پس از مفید کسی به نام (مفید) شهرت نیافته است و باید گفت لقب مفید ویژه اوست.
____________________________
پیکی از وادی نور(توقیع حضرت حجة(عج)
از جمله فضائل و امتیازات شیخ مفید چند فقره توقیع است که از ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر(عج) بدین عنوان صادر شده:
(للاخ السدید و الولی الرشید الشیخ المفید ابی عبدالله محمد بن محمد بن نعمان ادام الله اعزازه)
و دیگری(ایها اناصر للحق و الداعی الیه بکلمة الصدق)
علت صدور توقیع را قصص العلماء چنین نوشته:
یکی از روستاییان به حضور شیخ آمده سوال کرد: هرگاه زن آبستنی که بچه رحمش زنده باشد و خود آن زن بمیرد میتوان پهلوی آن زن را شکافت و آن بچه را بیرون آورد یا او را باید با همان بچه دفن کرد؟ شیخ پاسخ داد او را با همان بچه دفن کنند.
آن مرد پذیرفته بیرون رفت و در راه سواری با کمال عجله خود را به وی رسانید که شیخ میگوید: شکم مادر را شکافته و بچه را بیرون آورید، آنگاه زن را به خاک بسپارید.
نامبرده به محل خود رفته و به دستور ثانوی عمل کرد پس از چندی شیخ را از این پیشامد اطلاع دادند، گفت: من کسی را به چنین کاری مامور نداشتم و او حضرت ولی عصر(عج) بوده، الحال که در فتاوای شرعیه خطا می کنم دیگر فتوا نمی دهم به همین مناسبت به خانه نشست و در فتوا را به روی خود بست تا آنکه توقیعی به این مضمون شرف یافت(بر شما لازم است فتوا بدهید و بر ما لازم است که شما را از خطا نگهداری کنیم)
شیخ بار دیگر بر مسند
#نرجسیه_سنجان
#ناب_14
حضرت زینب (س) و بیان استاد
میلاد خانمی بود که 54 لقب دارد
میلاد عزیزی که معصومی چون امام حسین(ع) به او التماس دعا می گوید
کفیله السجاد است
امام سجاد (ع)روز قیامت یکی از کارهای بزرگش جمع آوری یاران پدرش است یعنی خودش کفیل همه است ولی زینب (س) مقامی دارد که به او کفیله السجاد میگویند
عقیله از القاب این خانم است ،عاقل ترین زن بنی هاشم است. عقیله النساء، عقیله الطالبین و…. بانو و سرور و عاقل ترین زنی که در دامان رسالت بزرگ شد
سلاله الوحی است، عصاره وحی است
امام زمان(ع)فرمودند: اگر میخواهی برای فرج من دعا کنید خدا را به حق عمه ام زینب قسم دهید
این خانم کیست ؟؟
عدیله(جانشین) خامش من اهل کساء است
پنجمین کسی که زیر کساء رفت حضرت زهرا بود و جانشین ایشان حضرت زینب بود، نائبت الزهرا ، نائبت الحسین
اسم ایشان را با حضور پیامبر گذاشته اند و از طریق وحی آمده است
زینب , زین +اب یعنی زینت بابا که خلاصه علی بن ابی طالب است
سر البیها است راز دار پدر است و عالمه غیر معلمه است و علمش لدنی است
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
ویژگیهاى دل
امام على علیه السلام:
شگفت ترین چیز در انسان دل اوست و دل مایه هایى از حکمت و مایه هایى از ضدّ حکمت دارد.
_ اگر امید و آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش گرداند
_ اگر طمع در آن سر بردارد، حرص نابودش کند
_ اگر نومیدى بر آن مسلّط شود، اندوه وى را بکشد
_ اگر خشم بر وى عارض شود، کینه لبریزش کند
_ اگر خشنودى یارش شود، احتیاط را از یاد برد
_ اگر آن را ترس در رسد، پروا و حذر کردن او را گرفتار خود سازد
_ اگر احساس امنیّت فرا گیردش، غفلت آن را در رباید
_ اگر نعمت به سراغش آید، غرور و نخوت آن را فرو گیرد
_ اگر مصیبتى به آن در رسد، بیتابى رسوایش گرداند
_ اگر به مالى رسد، ثروت آن را به طغیان دراندازد
_ اگر تهیدستى آزارش دهد، گرفتارى او را به خود مشغول سازد
_ اگر گرسنگى بر او سخت گیرد، از ضعف زمینگیر شود
_ اگر سیرىِ او از حدّ بگذرد، پُرى شکم او را به رنج افکند؛
بارى هر تفریطى برایش زیانبار است و هر افراطى برایش تباهى آفرین.
میزان الحکمه باب القلب (علل الشرائع : 109/7 )
________________________________
هشت نفرند که اگر مورد توهین قرار گرفتند، باید خود را سرزنش کنند
امام صادق علیه السّلام از پدرش و او از حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرد که پیامبر صلّی الله علیه و آله در توصیه ای به ایشان فرمود:
ای علی! هشت نفرند که اگر مورد توهین قرار گرفتند، باید خود را سرزنش کنند:
1_ کسی که ناخوانده به مهمانی رود
2_ و کسی که به صاحب خانه فرمان دهد
3_ و کسی که از دشمنانش خیر و خوبی بخواهد
4_ و کسی که از انسان های پست، بخشش بخواهد
5_ و کسی که در صحبت خصوصی دو نفر که او را راه نداده اند، داخل شود
6_ و کسی که سلطان [عادل] را تحقیر و خوار می کند
7_ و کسی که در جمعی که شایسته او نیست، می نشیند
8_ و کسی که به کسی سخن می گوید که از او نمی شنود
الخصال ج2 ص410
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
_سالها پیش حاکمی به یکی از سوارکارانش گفت مقدار سرزمین هایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید.
همان طور که انتظار میرفت، اسب سوار به سرعت برای طی کردن هر چه بیشتر سرزمینها سوار بر اسب شد و با سرعت شروع کرد به تاختن با شلاق زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن می تاخت و می تاخت.
حتی وقتی گرسنه و خسته بود متوقف نمی شد چون می خواست تا جایی که امکان داشت سرزمین های بیشتری را طی کند.
وقتی مناطق قابل توجهی را طی کرده بود و به نقطه ای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی و فشار های ناشی از سفر طولانی مدت داشت می مرد، از خودش پرسید: «چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدار زمین را به پیمایم؟
در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفن کردنم نیاز دارم.»
_این داستان شبیه سفر زندگی خودمان است.
برای به دست آوردن ثروت و قدرت و شهرت سخت تلاش می کنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف شود غفلت می کنیم تا با زیبایی ها و سر گرمی های اطرافمان که دوست داریم مشغول باشیم.
وقتی به گذشته نگاه می کنیم متوجه می شویم که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم اما نمی توان آب رفته را به جوی باز گرداند.
زندگی تنها پول در آوردن و قدرتمند شدن و بدست آوردن شهرت نیست.
زندگی قطعا فقط کار نیست بلکه کار تنها برای امرار معاش است تا بتوان از زیبایی ها و لذت های زندگی بهره مند شد و استفاده کرد.
___ ___ ___ ___ ___ ___
#حکایت
آورده اند که بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می نمود .
شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت :
اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو میدهم .
بهلول چون سکه های او را دید دانست که آنها از مس هستند و ارزشی ندارند
به آن مرد گفت به یک شرط قبول می کنم :
اگر سه مرتبه با صدای بلند مانند الاغ عر عر کنی !
شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود .
بهلول به او گفت :
تو که با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلا می باشد ، من نمی فهمم که سکه های تو از مس است .
آن مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید از نزد او فرارکرد
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
ارزش عمر
شخصی نزد منصور دوانیقی رفت و گفت هنری دارم.
منصور دوانیقی گفت هنرت چیست؟
گفت نشانه گیری من خوب است.
من سوزن را از فاصله چند متری به هدف می زنم و بار دوم و سوم می توانم به همان هدف نشانه گیری کنم.
منصور تا هنر او را دید گفت صد دینار برای هنرنمایی او بدهید و صد تازیانه هم به او بزنید.
هنرمند با تعجب پرسید چرا دستور تازیانه!؟
منصور گفت برای اینکه تو عمرت را این چنین هدر ندهی.
منبع: جُنگ جوان، محمود اکبری
_________________________________
_ خداوند روزی رسان است، اما…
مرد ساده لوحی مکرر شنیده بود که خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است.
به همین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد.
به این قصد یک روز از سر صبح به مسجدی رفت و مشغول عبادت شد همین که ظهر شد از خداوند طلب ناهار کرد.
هرچه به انتظار نشست برایش ناهاری نرسید تا اینکه زمان شام رسید و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم به راه ماند.
چند ساعتی از شب گذشته بود، درویشی وارد مسجد شد و در پای ستونی نشست و شمعی روشن کرد و…
از کیسه خود مقداری نان و خورش و چلو بیرون آورد و مشغول به خوردن شد.
مردک که از صبح با شکم گرسنه از خدا طلب روزی کرده بود، در تاریکی و با حسرت به خوراک درویش چشم دوخته بود.
دید درویش نیمی از غذا را خورد و عنقریب باقیش را هم خواهد خورد.
بی اختیار سرفه ای کرد.
درویش تا صدای سرفه را شنید گفت:
«هرکه هستی بفرما پیش»
مرد بینوا که از گرسنگی به خود می لرزید پیش آمد و بر سر سفره درویش نشست و مشغول خوردن شد.
وقتی سیر شد درویش شرح حالش را پرسید و آن مرد هم حکایت خودش را تعریف کرد.
درویش به او گفت:
فکر کن اگر تو سرفه نکرده بودی من از کجا می دانستم که تو اینجایی تا به تو تعارف کنم و تو هم به روزی خودت برسی!؟
در این شکی نیست که خداوند روزی رسان است،
اما یک سرفه ای هم باید کرد!
_________________________________
مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش می تاخت. اینطور به نظر می رسید که به جای بسیار مهمی می رفت.
مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد؛ کجا می روی؟
مرد اسب سوار جواب داد؛
نمی دانم از اسب بپرس!
این داستان زندگی خیلی از مردم است.
آنها سوار بر عادتها و باورهای غلطشان می تازند، بدون اینکه بدانند به کجا می روند.
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
توصیههای امام عصر به شیعیان
ذکر برآورده شدن حوائج
ذکری برای برآورده شدن همه حوائج
مرحوم آیت الله شیخ محمد تقى اصفهانى معروف به آقا نجفى اصفهانى در احوال خود چنین مینویسد:
زمانى در نجف اشرف مشغول ریاضت بودم که در آن دوره اسرارى بر من مکشوف گردید یکى از آن اسرار این بود که شب چهارشنبهاى در مسجد سهله نشسته بودم. نزدیک سحر شخصى از رجالالغیب را دیدم و سؤالات بسیارى از او نمودم و جواب سؤالاتى که از قول حضرت نقل میکرد مرتب مینوشتم که مبادا فراموش شود. یکى از آن سؤالات این بود که ذکرى به من بیاموزید تا در تمام حوائج به دردم بخورد.
در جواب فرمودند:
ذکرى نزدیکتر از صلوات بر محمد و آل محمد -صلی الله علیه و آله و سلم- در پیشگاه خداى متعال نیست.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فواید الصلوات، ص 49
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
داستانک/جوراب کهنه
جوراب کهنه پس از مرگ
_ شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد
_ وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد
_ ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
_ ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید….
_ در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
_ پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم
_یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری , زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
مرحوم شیخ طوسى ، مفید، کلینى و آخرالزمان به نقل از پیامبر گرامی اسلام(ص) :
… یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟
پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.
از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند.
در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر(ص) فرمود :
زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.
در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .
به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند.
در بحار ج 77ص369 آمده است: پیامبر(ص) در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او رابیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .
دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پنا بزرگان به نقل از بدر خادم - غلام احمد بن الحسن - حکایت کرده اند:
من اعتقاد به امامت ائمّه إثنى عشر علیهم السلام نداشتم ، ولیکن دوستدار و علاقه مند به آن ها بودم .
روزى وارد جبل عامل شدم و چون اربابم خواست از دنیا برود سفارش کرد: اسب و شمشیر و دیگر لوازم شخصى او را تحویل مولایش امام زمان علیه السلام بدهم .
همین که اربابم رحلت کرد، با خود گفتم : والى و استاندار حکومت از فوت ارباب اطّلاع یافته و اگر این اموال را تحویل او ندهم ، ممکن است مرا تحت تعقیب و اذیّت قرار دهد.
به همین جهت قیمت آن ها را در نظر گرفتم و بدون آن که کسى متوجّه نیّت و افکار من شود، مبلغ هفتصد دینار بر ذمّه خود گرفتم و اموال را تحویل والى حکومت دادم .
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، نامه اى از طرف امام زمان (عجّ) به دستم رسید، وقتى نامه را گشودم در آن ، چنین مرقوم شده بود:
مبلغ هفتصد دینارى را که بر عهده گرفته اى بابت قیمت اسب و شمشیر و دیگر اشیاء، براى ما بفرست .
پس من تعجّب کرده و متحیّر شدم که حضرت چگونه از نیّت و افکار آگاه گشته ، لذا ایمان آوردم و بر حقانیّت امام دوازدهم و سایر ائمّه علیهم السلام اعتقاد و معرفت پیدا کردم و تمامى آنچه را که بر ذمّه گرفته بودم تحویل مأمور حضرت دادم .<1>
قابل ذکر است : در رابطه با این حکایت ، حکایاتى مشابه آن از دیگر اشخاص وارد شده است که در پاورقى کتاب ها به طور مفصّل آن ها را مطرح کرده اند.
1. اعلام الوری طبرسی،ج2، ص265
اصول
کافی،ج1، ص438
_______________________________
آخرالزمان به نقل از پیامبر گرامی اسلام(ص) :
… یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟
پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.
از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند.
در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر(ص) فرمود :
زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.
در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .
به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند.
در بحار ج 77ص369 آمده است: پیامبر(ص) در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او رابیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .
دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
راههای عملی تزکیه نفس
(قسمت چهارم )
سیر عبودی ، حرکت به سوی خدا و تزکیه نفس ، نیاز به تعبد و بندگی در عرض سالیان متمادی دارد .
راهرو راه کمال ،می باید به تدریج کلیه دستورات سلوکی را بکار بندد و از هر گونه افراط و تفریطی در این راه خود داری نماید.
بخشی از برنامه سلوک مربوط میشود به عرفان نظری و مطالعه کتب عرفا، تا راهرو با تدبر در آنها ،نمای کلی از راه در ذهنش نقش ببندد و بداند که می باید چه مراحل و منازلی را پشت سر بگذارد تا شاهد وصل را در آغوش کشد.
در همین راستا تاکنون کتبی در این کانال معرفی گردیده که ذیلا کلیه آنها بصورت یکجا معرفی میگردد.
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس_عملی
راههای عملی تزکیه نفس
(قسمت سوم )
«معرفت نفس» یعنی خود شناسی و شناخت خود. یعنی اینکه انسان ارزش حقیقی خود را بشناسد. این شناخت جلوه های گوناگونی دارد:
1- شناخت مبدا و خاستگاه انسان یعنی اینکه «از کجا آمده ام.»
2- شناخت مقصد و فرجام خود. یعنی اینکه «به کجا می روم آخر»
3- شناخت هدف خداوند از آفرینش انسان یعنی اینکه «آمدنم بهر چه بود»
4- شناخت ویژگی ها و ابعاد وجود آدمی.
5- شناخت وظیفه و راه و رسم زندگی.
برای رسیدن به این شناخت که به فرموده امام علی (ع) سودمندترین شناخته هاست، دو نوع مطالعه مورد نیاز است:
1- مطالعه علمی، یعنی انسان شناسی با استفاده از قرآن و احادیث. در این باره مراجعه به سه کتاب زیر مفید است:
الف- انسان و ایمان اثر شهید مطهری.
ب- خود شناسی برای خود سازی، تالیف آیت الله مصباح.
ج- جامع السعادات، مرحوم نراقی.
2- مطالعه عینی، یعنی تفکر و تأمل درباره خود و شناخت معایب نفس خویش و برطرف کردن آنها. تردیدی نیست که هر چه انسان بیشتر در مورد اخلاقیات خود تفکر کند، خود را بیشتر خواهد شناخت. و الا بدون فکر و اندیشه، همواره در غفلت و بی خبری خواهد بود. در این باره نیز مطالعه سه کتاب زیر را پیشنهاد می شود :
الف- چهل حدیث، امام خمینی(ره)
ب- المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی.
ج- پرواز در ملکوت امام خمینی.
شکی نیست که شناخت نفس، معرفتی نیست که یک شبه به دست آید بلکه در این مسیر باید گام به گام حرکت کرد و با راهنمایی و ارشاد یک استاد آگاه و وارسته این مسیر را طی کرد.
اساتید اخلاق برای «تزکیه و تهذیب نفس» نیز دو بعد بر شمرده اند:
الف- بعد علمی، یعنی افزودن آگاهی های خود درباره عقاید، اخلاق ، احکام و دستورات اسلامی.
ب- بعد عملی، که از مراحلی تشکیل می یابد که باید به تدریج و پله پله این مراحل را طی کرد: 1- انجام واجبات و ترک محرمات. 2- دور کردن همه اوصاف رذیله و کسب ملکات فاضله. 3- انجام مستحبات و نوافل و ترک مکروهات. 4- دوری از هر آنچه انسان را از خداوند دور می کند حتی مباحات و انجام همه کارها برای خدا.
در راه تزکیه و تهذیب نفس توجه به نکات زیر ضروری است:
1- برخورداری از یک استاد اخلاق و استفاده از ارشادات وی.
2- عدم افراط و زیاده روی و پرهیز از کارهای غیر عادی که موجب تمسخر دیگران شود.
3- سنجیدن توان جسمی و روحی خود و تطبیق دادن اعمال خود با این توان و قدرت.
4- صبر و حوصله و رعایت اصل «تدریج»
5- مطالعه شرح حال بزرگان و نیز کتاب های اخلاق.
6- مجالست با رفقای شایسته
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس_عملی
راههای عملی تزکیه نفس
(قسمت دوم )
مشارطه ،مراقبه،محاسبه
این سه شرط را بزرگان عرفان ، از ارکان سلوک دانسته و رعایت آنها را از ابتداى سلوک تا به آخر الزامى دانسته اند. حقیقت آن است که این سه رکن از مکمّل هاى توبه و قبولى و ارزشمندى آن هستند. که در اینجا به اجمال به بحث پیرامون این ارکان پرداخته میشود.
نکته اول: پس ازآن که سالک از معاصى توبه خالص نمود اولین کارى که بر او واجب است آن است که راهى پیش گیرد تا دیگر به سمت گناهان سابق برنگردد. آن عملى که بهتر از هر کار دیگر وى را در رسیدن به این مطلوب یارى مىدهد رعایت این سه رکن است .
رکن اول که #مشارطه است عبارت است از این که در ابتداى روز با خود شرط کند که تا به آخر روز از انجام هر گناهى دورى کند. براى پرورش این فکر و شرط لازم است که رکن دوم یعنى مراقبه رامدنظرداشته باشد. #مراقبه یعنى آنکه درتمام روز با کمال دقت مواظبت بر این امر داشته باشد که گرد گناه نگردد و به اصطلاح از نفس خود مراقبت کند.
چون روز به شب و موقع خواب رسید پیش ازخواب چند دقیقه اى اعمال خود رابه حساب کشیده و به #محاسبه بنشیند وخوب و بد آنها را بسنجد. نتیجه این کار آن است که اگر عمل بدى دید یا خود را تنبیه کرده و یااستغفار نماید واگر عمل نیک وخوبى دید از خدا زیادت طلبیده و سپاسگذارى نماید.
نکته دوم: به لحاظ آن که یکى از قوا و نیروهاى نفس نیروى شهوت است ،اگر در کنترل عقل قرارنگیردانسان را از راه سعادت دور کرده و او رابه ورطه گمراهى مى کشاند. محبت که از اثرات این نیروست بمثابه شهوت اگر در راه صحیح خود نباشد ، موجب گمراهى انسان است. یکى از مواردى که براى سالک لازم است که ازآن مراقبت شدید به عمل بیاورد مسأله دوستى دنیا وغیرخداست. دل اگرازعشق غیرخداپر شد عواقبى بسیار زیادی به دنبال خود دارد :
اول این که دل به غیر صاحبخانه سپرده شده است.حقتعالى در سوره احزاب آیه 4 مىفرماید : ما جعل الله لرجل من قلبین فى جوفه این آیه بدین معناست که در یک ضمیر، دو دوست نمى گنجد بنابراین اگر دل از عشق غیر حق لبریز شد دیگر جایى براى محبت خداباقى نمى ماند واین خود بزرگترین خسران براى انسان است. ما در عمل نیز شاهد چنین حقیقتى هستیم. انسانهاى دنیاطلب وآنانى که تمام وجهه و همت خود رابراى رسیدن به مقاصد دنیوى صرف مىکنند اغلب دراموراخروى خود دچار نقصان وکمبود بوده واز یاد خدا غافلند.
نکته دیگر اینکه امام خمینى(ره) مىفرمایند : مراقبت و محاسبه نفس درتشخیص راه خودخواهى وخداخواهى ازجمله منازل سالکان است.(صحیفه امام جلد 16 ص 222)
از این کلام این نکته فهمیده مىشود که مراقبت هر یک از سالکان باتوجه به مدارج سلوکشان متفاوت است.سالک دراوایل سلوک چون به فکر آن است که از گناه دورى کند ، بالطبع مراقبه اش متضمن همین مطلب بوده وفراترنمى رود؛چون ازاین حدگذشت،مراقبه دقیقتر شده و به مرحله تشخیص خودخواهى ازخداخواهى مىرسد. و به عبارت دیگر تمیز ریا و اخلاص و این که کار براى نفس خود مىکند یابراى خدا و این مرحله البته از مهمترین و دقیقترین و خطرناکترین مراحل سلوک است. دراین مرحله بسیارى از سالکان به لحاظ آن که عزم الهى نداشته و در پى هواى نفس ازابتدابوده اند دچار هلاکت معنوى و دور افتادگى از خدا مىشوند.پس کسى که مىبیند به دنبال رسیدن به کرامات و امور خارقالعاده است بهتراست که ازاول دراین راه قدم نگذارد و اگر گذاشت و به عواقب بدى رسید کسى غیر خود را سرزنش نکند.
منبع :
امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیان
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس_عملی
راههای عملی تزکیه نفس
(قسمت اول )
براى خودسازى ابتدا باید رذائل اخلاقى و اخلاق بد را از خود دور کرد، سپسدرخت پاکى نشاند. بدیهى است با وجود صفاتى مانند حسد وکبر و خودپسندی و خودخواهى و شهوترانی، دسترسى به صفات پسندیده و انجام اعمال خیر بسیار مشکل خواهد بود.مرحوم نراقى میگوید: «زنهار اى جان برادر! تا حدیث بیمارى روح را سهل نگیرى و معالجه آن را بازیچه نشمارى و مفاسد اخلاق را اندک ندانی.
برای رسیدن به تزکیه بعضی از بزرگان دو مرحله پیشنهاد کردهاند:
1 ـ تهذیب نفس از بدیها یعنی تصفیة دل از اخلاق زشت و دوری از گناه. این عمل را تصفیه و تخلیه هم مینامند.
2 ـ پرورش و تکمیل نفس به وسیله تحصیل علوم و معارف حقه و فضائل و مکارم اخلاق و انجام عمل صالح. این عمل را تحلیه هم میگویند، یعنی پرورش و تکمیل و آرایش دادن. آن چه در تهذیب نفس ما را یاری می کند:
1 ـ #تفکر:یکى از موانع مهم تهذیب نفس، غفلت است و تفکر ضد غفلت است. امام علی(ع) مى فرماید: «فکر کردن مایه رشد است». امام خمینی ره می فرماید : «اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی، تفکر است و تفکر در این مقام عبارت است از آن که: انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری فکر کند در این که آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده… آیا وظیفة ما با این مولای مالک الملوک چیست؟».
2 ـ توجه به #کرامت_انسانی:کسی که به مقام شامخ خود پی ببرد، از رذایل دوری خواهد کرد، امام علی (ع) میفرماید: «هرکس نفس خود را گرامی بدارد، شهوتها برای او کوچک و بی ارزش خواهد بود».
3 ـ #مشارطه:در اوّل روز انسان با خود شرط کند که امروز بر خلاف امر الهی رفتار نکند.به این طریق که نفس خود را مخاطب قرار دهد و به او یادآور شود که من جز سرمایه گرانبهای عمر کالایی ندارم و اگر از دست برود، تمام هستیام از دست میرود و به خود بگوید: فکر کن عمر تو پایان یافته و از دیدن حوادث بعد از مرگ سخت پشیمان شدهای و فریاد «رب ارجعون» سر دادهای، سپس به نفس خویش در مورد مراقبت از اعضا و جوارح سفارش کند.
4 ـ #مراقبه:انسان در طول روز مراقب اعمال خود باشد. این مرحله از حساسترین مراتب سیر و سلوک به شمار میرود. قرآن مجید بر این نکته تأکید دارد که خداوند بر احوال و اعمال شما نظارت دارد: «إنّ اللّه کان علیکم رقیباً ؛ خداوند بر شما مراقبت دارد». کسی که از آیه فوق درس گرفته باشد، همواره خدا را ناظر بر کارهای خود میداند و از غفلت و گناه دوری میوزرد.امام علی(ع) مى فرماید: «هر کس که درونش بازدارنده اى داشته باشد، از جانب خدا برایش حافظى گمارده مى شود».
5 ـ #محاسبه:برای تهذیب نفس لازم است از اعمال روزانه حسابرسی به عمل آید. امام علی (ع) می فرماید: «هر کس نفس خود را به حساب بکشد، بر عیوبش آگاه میگردد و به گناهانش پی میبرد، پس از گناهانش توبه میکند و عیوبش را اصلاح مینماید».امام صادق(ع) مى فرماید: «اى مردم، پیش از آن که شما را مورد محاسبه قرار دهند،خودتان به حساب خویش رسیدگى کنید».
6 ـ #مؤاخذه و مجازات:پس از آن که از بازنگرى در اعمال روزانه فراغت حاصل شد و انسان در محکمة وجدان از خود دادخواهى کرد و خود را مقصر شناخت،حال نوبت به معاتبه مى رسد. معاتبه دو مرحله دارد:
أ) انتقاد از خود؛
ب) توبه و جبران گذشته.
.علامه حسن زاده آملى در مورد راههاى خود سازى چنین توصیه مى فرماید:1 . تلاوت و بهره مندى از قرآن ؛2. دائم الوضو بودن ؛ 3. اعتدال در خوردن و آشامیدن، یعنى نه آن قدر زیاد بخورد که به شکم درد مبتلا شود، ونه آن قدر کم بخورد که قدرت بر انجام کارى نداشته باشد؛ 4. اعتدال در گفتار: ؛ 5. محاسبة نفس؛ 6. مراقبه ؛ 7. رعایت ادب اسلامى ؛ 8. عزلت و گوشه نشینى ؛ 9. تهجّد (شب زنده دارى ) ؛ 10. تفکر و اندیشیدن ؛11. یاد خدا در همه حال بودن ؛ 12. ریاضت ؛ 13. میانه روى در کارها؛ 14. تعظیم امر خالق و شفقت با خلق ؛ 15. تمسّک به ویژگىهاى عبادالرّحمن که قرآن مجید در سورة فرقان، آیات 63ـ 74 برشمرده است
منابع : ابراهیم امینی، خود سازی .
مهدوی کنی نقطه های آغاز در اخلاق عملی
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس_عملی
معرفی کتاب دوم
کتاب “سیر و سلوک از بحرالعلوم”
علامه سید محمد حسین طهرانی درباره «رساله سیر و سلوک بحرالعلوم» مینویسد: «روزی در خدمت استاد علامه طباطبایی – مدظله – عرض کردم: حقیر با وجودی که کتب اخلاق و سیر و سلوک و عرفان را بسیار مطالعه کردهام، هیچ کتابی مانند رساله، جامع و شامل و متین و اصولی و مفید و روان و در عین حال مختصر و موجز به طوری که میتوان در جیب گذارد و در سفر و حضر از آن بهرهمند شد نیافتم.
ایشان از این سخن تعجب کرده و فرمودند: این نظیر عبارتی است که من از مرحوم قاضی شنیدم چه ایشان میفرمود: «کتابی بدین پاکیزگی و پر مطلبی در عرفان نوشته نشده است» و حضرت آیه الله حاج شیخ عباس قوچانی که وصی مرحوم قاضی هستند می گویند: مرحوم قاضی به این رساله عنایت بسیاری داشته ولی کراراً میفرموده است که من اجازه به جا آوردن آوراد و اَذکاری را که این رساله آورده است به کسی نمیدهم.»
کتاب اسوه عارفان - ص 33
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس_عملی
#معرفی_کتاب_اخلاق
معرفی کتاب یکم
“دوره کامل اداب و سلوک قرانی
تالیف عارف بالله حضرت استاد کریم محمود حقیقی شاگرد برجسته استاد نجابت شیرازی ره”
در مقدمه چاپ اول ،جلد اول ، استاد بزرگوار می نویسد :
در مجلس درس استادم حضرت ایت الله نجابت شیرازی حضور داشتم .بعد از پایان درس به ایشان عرض کردم ،همگی اقایان طلاب این کتاب را می خواهند .ایشان فرمودند :بنده کتاب تو را نخوانده ام با خدا مشورت کن.و قران را بدست بنده دادند .حدود هفتاد طلبه در انتظار کتاب،چون قران را گشودم این ایه امد :
“ولقد جئناهم بکتاب علی علم هدی و رحمه لقوم یومنون.”
یعنی : ما برانان کتابی فرستادیم که در ان هر چیز را براساس علم و دانش تفصیل دادیم برای هدایت ان گروه که ایمان می اورند .
ایشان فرمودند:بس عجیب است که حتی اسم کتاب نیز در این ایه امده و محتوای ان مسلم مورد قبول پروردگارت هست.
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
#تزکیه_نفس_عملی
#معرفی_کتاب_اخلاق
اثر دروغگویی
امیرالمومنین امام على علیه السّلام:
یَکْتَسِبُ الْکاذِبُ بِکَذِبِهِ ثَلاثا: سَخَطُ اللّه ِ عَلَیْهِ وَاسْتِهانَةُ النّاسِ بِهِ وَمَقْتُ الْمَلائِکَةِ لَهُ.
#دروغگو با #دروغگویى خود سه چیز بدست مى آورد:
1_ خشم خدا را نسبت به خود
2_نگاه تحقیرآمیز مردم را نسبت به خود
3_ و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود.
غررالحکم،ج 6، ص 480، ح 11039
______________________________________________
چهار ذکر الهی
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمیبرد؟
_در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر
” حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ ” (سوره آل عمران، آیه 171)
پناه نمیبرد!
_ و در شگفتم برای اندوهگین است، چگونه به ذکر
” لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنْ الظَّالِمِینَ ” (سوره انبیا، آیه 87)
پناه نمیبرد!
_ و در شگفتم برای کسیکه مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر
” اُفوِّضُ أمری إلَی الله إنّ الله بصیرٌ بالعباد ” (سوره غافر، آیه 44)
پناه نمیبرد!
_ و در شگفتم برای کسیکه طالب دنیا و زیباییهای دنیاست، چگونه به ذکر
” مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ “
پناه نمیبرد!
من لا یحضرهالفقیه، ج4، ص392
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیت برائت از دشمنان خدا
_شخصی میگفت چه اشکال دارد مردها کروات بزنند,
امام صادق علیه السلام فرمودند:
خداوند به پیامبرى از پیامبران وحى فرمود:
قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ لایَلْبَسُوا لِباسَ اَعْدائى،
وَ لایَطْعَمُوا مَطاعِمَ اَعْدائى
وَ لا یَسْلُکُوا مَسالِکَ اَعْدائى،
فَیَکُونُوا اَعْدائى کَماهُمْ اَعْدائى؛
به مؤمنان بگو:
لباس دشمنانم را نپوشند،
و غذاى دشمنانم را نخورند،
و راه و روشِ دشمنانم را نپویند،
که (اگر چنین کنند) دشمن من مىشوند، همان طور که آنان دشمنان من هستند.
الجواهر السنیه، ص268
_____________________
#حدیث_قدسی
#حدیث_تولی_و_تبری
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14
_____________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم