کنترل نگاه
#داستانک
نمی توانم نگاهم راکنترل کنم!
یک جوان ازعالمی پرسید:
من جوان هستم ونمی توانم نگاه خودراازنامحرم منع کنم…
چاره ام چیست؟!
عالم نیزکوزه ای پرازشیربه اودادوبه اوتوصیه کردکه کوزه راسالم به جایی ببردوهیچ چیزازکوزه بیرون نریزدوازشخصی درخواست کرداوراهمراهی کندواگرشیرراریخت؛ جلوی همه مردم اوراکتک بزند!
جوان کوزه راسالم به مقصدرساندوچیزی بیرون نریخت…
عالم ازاوپرسید: چنددخترسرراه خود دیدی؟
جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیررانریزم که مباداجلوی مردم کتک بخورم وخاروخفیف بشوم…
عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خداراناظر
برکارهایش می بیند…
واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا درنظرمردم خاروخفیف شودبیم دارد.
#مدرسه_علمیه_نرجسیه_سنجان
#ناب_14