پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:
هرکس زشت کاری وگناهی را فاش کند،مانند کسی است که آن راانجام داده است وهرکه مومنی را به چیزی سرزنش کند،نمیرد تا خود مرتکب آن شود
منتخب میزان الحکمه،ص٤٢٠
موضوعات: "بدون موضوع" یا "لقب امام زمان"
از رسول خدا صلی الله علیه وآله
پرسیدند:
خدا چه کسی را بیشتر دوست دارد؟
فرمودند:
آنکه نفع بیشتری به مردم برساند.
بحارالانوار،ج73،ص339
بسم رب الشهداء و الصدّیقین
وصیت نامه حقیر محمدحسن قاسمی
اکنون که در این فرصت ناچیز دست به نوشتن وصیت نامه بردهام امیدوارم که هرچه زودتر این زندان تن را ترک گفته و از این سنگینی سینه و غم و اندوه رها شوم.
بیتابم، و هر روز برایم سختتر میگذرد.
اول خدا را شکر میکنم که پاسدار شدم. ان شاالله پاسدار بمانم. ثانیا روی سخنم با پدر و مادر عزیزم است که اگر مرا با اسم حسین(علیه السلام) آشنا نکرده بودند چه بسا زندگی به این شکل پیش نمیرفت و پا در راه حسین(علیه السلام) نمیگذاشتم. اگر خطری برمن وارد شد و دچار آسیب یا شهادت شدم به جز شکر خداوند راضی نیستم که کاری انجام دهید. خوشحال باشید که میوهی دلتان به ثمر رسیده است.
برادر و خواهر عزیزم! کانون خانواده و راهنمایی شما بود که مرا به راه پاسداری کشید. جبهه فرهنگی را دریابید که اماممان تنها نماند.
پدرم را وکیل خود در امور مالی و ادای دین خود قرار میدهم هرآنچه دین برگردن من است همان وامی است که به صورت قرض الحسنه گرفتهام. هشت روز روزه قضا به دلیل بیماری در ماه رمضان امسال داشتهام که متاسفانه ادا نشده است.
و هشت روز نماز قضا که در این لحظات افسوس میخورم که ای کاش نمازم را بهتر خوانده بودم. از پدرم خواهش دارم حداقل یکماه نماز قضا برای من بخواند.
والسلام علی من اتبع الهدی
محمد حسن قاسمی
آموزش و پرورش در سال 96 در مقاطع تحصیلی لیسانس و بالاتر آزمون استخدامی برگزار می کند.
*رشتههای مورد پذیرش :
زیست شناسی، ادبیات عرب، ارتباط تصویری، الهیات و معارف اسلامی، آموزش ابتدایی، آموزش کودکان استثنایی، آموزگار تربیت بدنی، بازیگری، پویانمایی، تاریخ، تربیت کودک، جغرافیا، حسابداری، ریاضی، زبان انگلیسی، زبان و ادبیات فارسی، زمین شناسی، شیمی، صنایع دستی-فرش، صنایع دستی-چوب، طراحی دوخت، عکاسی، علوم اجتماعی، علوم تجربی، فیزیک، کاروفناوری، گرافیک، ماشین ابزار، مدیریت خانواده، مهندسی الکترونیک، مهندسی باغبانی، مهندسی برق، مهندسی تاسیسات، مهندسی چاپ، مهندسی سرامیک، مهندسی صنایع شیمیایی، مهندسی صنایع چوب، مهندسی صنایع فلز، مهندسی عمران، مهندسی کامپیوتر، مهندسی معدن، مهندسی مکانیک خودرو، مهندسی نقشه کشی معماری
*40 درصد نیرو در مقاطع ابتدایی جذب خواهند شد و 60 درصد جذب نیرو نیز به سایر رشته های نظری ،پایه و فنی اختصاص دارد.
*در سطح کشور به کارگیری 15 هزار نفر نیروی انسانی از طریق این آزمون پیش بینی شده است.
*ثبت نام از طریق سازمان سنجش به صورت فراخوان نیمه اول اسفند ماه سال جاری انجام می شود.
*حق التدریسها نیز میتوانند در آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت کنند و پس از قبولی، سنوات حق التدریسشان به سوابق شغلی آنها افزوده خواهد شد.
قالَت فاطِمَةُ علیها السلام:
حُبِّبَ اِلَىَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ کِتابِ اللّه ِ وَالنَّظَرُ فىوَجْهِ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَالْأِنْفاقُ فىسَبیلِ اللّه ِ.
حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:
از دنیاى شما سه چیز براى من دوست داشتنى است: تـلاوت کتـاب خــدا ـ قــرآن ـ ، و نگاه به چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله و انفـاق در راه خــدا.
? وقایع الایام خیابانى ح صیام: 295
حضرت زهرا (سلام الله علیها):
امام همچون کعبه است که باید به سویش روند، نه آن که (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.
? (بحار الانوار، ج 36، ص 353)
امام جعفر صادق “علیه السلام":
أثقَلُ ما یوضَعُ فی المیزانِ یَومَ القیامَةِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اهل بَیتِهِ.
سنگین ترین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده می شود صلوات بر محمد و اهل بیت اوست.
وسائل الشیعه : ج 7، ص 197
نماز اول ماه به همراه صدقه اول ماه را فراموش نکنید !
فردا یکشنبه اول جمادی الثانی میباشد
هدیه به حضرت زهرا صلوات الله علیها
#خفیف_شدن_نماز
چه کارهایی «خفیف شمردن نماز» به حساب میآید؟
#شهید_مطهری
*یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بیاهمیت تلقی کردن گناه دیگری است.
*یعنی چه نماز را سبک میشمارد؟ یعنی وقت و فرصت دارد، مىتواند نماز خوبى با آرامش بخواند ولى نمىخواند. نماز ظهر و عصر را تا نزدیک غروب نمىخواند، نزدیک غروب که شد یک وضوى سریعى مىگیرد و بعد با عجله یک نمازى مىخواند و فوراً مهرش را مىگذارد آن طرف؛ نمازى که نه مقدمه دارد نه مؤخره، نه آرامش دارد و نه حضور قلب. طورى عمل مىکند که خوب دیگر این هم یک کارى است و باید نمازمان را هم بخوانیم. این، خفیف شمردن نماز است.
*اینجور نماز خواندن خیلى فرق دارد با آن نمازى که انسان به استقبالش مىرود؛ اول ظهر که مىشود با آرامش کامل مىرود وضو مىگیرد، وضویی با آداب. بعد مىآید در مصلّاى خود اذان و اقامه مىگوید و با خیال راحت و فراغ خاطر نماز مىخواند. «السّلام علیکم» را که گفت فوراً در نمىرود؛ مدتى بعد از نمازْ با آرامش قلب تعقیب مىخواند و ذکر خدا مىگوید. این علامت این است که نماز در این خانه احترام دارد.
? آزادی معنوی، ص86-85
#مباهله_قرن_21
ارادت امام رضا (علیه السّلام) به حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)
یکی از فضلای حوزه که مشکل بزرگی برایش پیش آمده بود، برای زیارت و توسّل به حضرت امام رضا (علیه السّلام) عازم حرم می شود. از قضا به علّامه طباطبایی بر می خورد که ایشان هم عازم حرم است. به طرفش رفته و با چشمی پر اشک و دلی پرسوز از ایشان می خواهد تا دعایی به او بیاموزد که حاجتش روا شود.
علّامه نگاهی مهربان به چهره و حالت او می کند. آنگاه می گوید:
فرزندم! وقتی وارد حرم مطهّر می شوی، یکی از مؤثّرترین و بهترین دعاها این است که حضرت را به مادرش زهرا (علیهاالسّلام) قسم بدهی که حاجت تو را از خدا بخواهد. چون حضرت به مادرش زهرا (علیهاالسّلام) علاقه ی فراوان و ارادت خاصّی دارد و سوگند دادن به مادر محبوبش، سخت مؤثّر خواهد افتاد.
می گوید:
با شنیدن این سخن، سخت متأثّر شدم و رعشه و لرزه ای تمامی وجودم را در برگرفت. این توسّل و قسم دادن همان و به مقصود رسیدن همان.
چشمه در بستر، ص 355-356.
احادیث توسل معصومین به خانم فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)
*توسّل امام باقر (علیه السّلام) به حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)
حضرت امام محمّد باقر (علیه السّلام) هرگاه تب، طاقتش را می ربود، آب خنکی طلب می کرد و وقتی که آب به دستش می رسید و جرعه ای از آن را می نوشید، لحظه ای از نوشیدن باز می ماند و سپس با صدای بلند به حدّی که بیرون خانه نیز شنیده می شد از ته دل، مادرش حضرت زهرا (علیهاالسّلام) را صدا می کرد و می فرمود: «فاطمه! ای دختر رسول خدا!» و بدین گونه خود را از سوز تب نجات می داد و بر خویش مرهمی می نهاد و جان و روح خود را با یاد محبوب و توسّل به آن حضرت، آرام و عطرآگین می نمود.(1)
* توسّل امام جواد (علیه السّلام) به حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)
امام جواد (علیه السّلام) هر روز، هنگام زوال به «مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)» رفته و پس از سلام و صلوات بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سراغ خانه ی مادرش حضرت زهرا (علیهاالسّلام) که در همان نزدیکی قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، می رفت و کفش ها را درآورده و با نهایت ادب و خضوع داخل خانه شده و در آنجانماز و دعا می خواند و دقایقی طولانی به عبادت مشغول می شد و هرگز دیده نشد به زیارت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برود و سراغ مادرش را نگیرد.(2)
و نیز از زیارت جامعه می توان به علاقه و احترام فراوان آن حضرت به مادرش، حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) پی برد.(3)
?پینوشتها:
1. سفینة البحار، ج2، ص 374.
2. ریاحین الشّریعه، ج1، ص 58.
3. چشمه در بستر، ص 355.
زمان استجابت دعا
پیامبر اکرم صلّےالله علیہ و آله فرمودند:
درهای آسمان رحمت الهی در چهار مورد گشوده می شود:
❶ هنگام آمدن باران
❷ آنگاه که فرزند به صورت پدر و مادر خود نگاه کند
❸ هنگام بازگشایی درب خانه خدا
❹ هنگام ازدواج، کسی که دوست دارد خدا را پاک و مطهر ملاقات کند، باید به زناشویی بپردازد.
«بحار الأنوار, ج 100، ص 221»
#زیارت #اهل_بیت…
اگر نتوانستیم به #زیارت اهل بیت علیهم السلام برویم، چگونه آن را جبران کنیم؟
امام #کاظم(علیه السلام) فرمود:
کسی که به ما دسترسی ندارد و نمیتواند به #دیدار ما بیاید،
1. به دیدار #فقرای #شیعه و به دستگیری آنان بپردازد،
2. و کسی که #استطاعت زیارت قبر ما را ندارد، به زیارت قبور صالحان از شیعیان ما برود.
منابع:
کلینی، کافی، ج4، ص60،
مفید، المقنعه، ص268.
#سخن_علماء_بزرگان
حجت الاسلام والمسلمین #ماندگاری
️ما شنیده ایم که در #آخر_الزمان انسان صبح از خانه با #ایمان بیرون می آید و شب #بی_ایمان برمی گردد. شاید این #نماز و تکرارش در پنج بار در روز برای تقویت #توحید ماست. برای تجدید بیعت ما با خداست. هر کس روزی پنج بار بگوید: الله اکبر، الرحمن الرحیم و … قطعا حس قشنگی پیدا می کند و در این حس آلوده ی گناه در این فضای بردگی که هر وابستگی ما را به طرف خودش می کشاند تا ما را از خدا دور کند، به تعبیر #پیامبر اکرم در این آلودگی ها اگر روزی پنج بار انسان استحمام بکند قطعا پاک میشود. پیامبر فرمودند: نماز پنج گانه مثل استحمام پنجگانه برای شماست، مثل شارژ پنج گانه است. امروزه خیلی باطری های ما مصرف میشود، شارژهایمان کم میشود. این قدر گناه می بینیم، این قدر #گناه می شنویم و این قدر گناه سر راه ما سبز میشود، روزی پنج بار خودم را به شارژ وصل بکنم، در رودخانه مطمئن خودم را شستشو بدهم، توی یک آغوش گرم انرژی بگیرم.
نسل هتل نشین!
سی سال پیش، دخترهای خانه صبحها زود بیدار میشدند تا قبل از مدرسه رفتن همهجای خانه را رفت و روب کرده باشند و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند و پسرها باید یا صبح زود یا عصر نان و مایحتاج خانه را خرید میکردند و کارهای مردانه را کمک پدر خود انجام میدادند.
حالا با نسلی مواجهیم که صبح که بیدار میشوند انگار از هتل خانهشان خارج میشوند!
چونکه والدینش به عنوان مستخدمین “هتل خانه ” همهجا را رفت و روب خواهند کرد و با یک تلفن همهچیز درب خانه مهیاست.
نسلی که در برابر اتاقی که در آن میخوابد و خانهای که در آن زندگی میکند و ظرفی که در آن غذا میخورد احساس مسئولیت ندارد آیا در آینده برای خانوادهاش و یا در برابر سرزمینی که از آب و خاک آن بهرهمند است حس مسئولیت خواهد داشت!!!
برای این نسل سرزمین هم چون هتلی است که میتوان خورد و خوابید و ریخت و پاشید؛ از مواهب طبیعی آن بهرهمند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد.
سرزمین هم مثل خانه برای این نسل، هتل است و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمدهاند.
این نسل را چه کسی و چه کسانی چنین تربیت کردند؟؟؟
کی بود؟ کی بود؟!
اتفاقاً این دفعه، من بودم، تو بودی، ما بودیم و…همه بودند. کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان و این نسل هتل نشین بدهیم…
آثار وبرکات دعا برای فرج
دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر میشود:
1- مایه دفع بلاست.
2-سبب وسعت روزی است ان شاء الله.
3-باعث آمرزش گناهان می شود.
4 - دعا کننده مشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود.
5 - در زمان ظهور آن حضرت به دنیا رجعت می کند.
6 - از برادران پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود.
7 - فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع خواهد شد.
8- سبب پیروزی از پیغمبر و امامان - صلوات الله علیهم اجمعین - می شود.
9- وفای به عهد و پیمان الهی است.
10 - آثار نیکی به والدین برای دعا کننده فرج حاصل می گردد.
11- فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.
12 - سبب زیاد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او می گردد.
13- دعا برای فرج موجب طولانی شدن عمرش خواهد شد ان شاء الله.
14 - موفق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود.
15- به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند توفیق می یابد.
16 - هدایت می شود به نور قرآن مجید.
منبع : مکیال المکارم جلد اول نوشته آیت الله موسوی اصفهانی"ره”
بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب! (پرواز به اوج اسمان)
هوا تاریک شده است و مردم مدینه در خواب هستند ، امّا امشب در خانه علی ، همه بیدار هستند ، علی و سَلمی و فضه و یتیمان فاطمه .
علی دارد بدن فاطمه را غسل میدهد ، فاطمه وصیّت کرده است که علی او را با پیراهن غسل دهد.(1)
علی میخواهد فاطمه را در پارچه بهشتی که پیامبر به او داده است، کفن نماید . او دارد بندهای کفن را میبندد . ناگهان چشمش به فرزندانش میافتد . آنها دوست دارند برای آخرین بار مادر خود را ببینند .
علی آنها را صدا میزند و میگوید:
«عزیزانم! بیایید و برای آخرین بار ، مادر خود را ببینید».(2)
یتیمان جلو میآیند و با مادر سخن میگویند: «مادر ، سلام ما را به پیامبر برسان» .
صدای گریه آنها سکوت شب را شکسته است .
خدای من!
چه میشنوم ؟
این صدای ناله فاطمه است که به گوش من میرسد . ناگهان، بندهای کفن باز میشود .
فاطمه دستهای خود را باز میکند و فرزندانش را به سینه میچسباند .
إنّی أُشهد اللّه أنّها قد حنّت وأنّت ومدّت یدیها وضمّتهما إلى صدرها …..???
صدای گریه فاطمه با صدای گریه یتیمان در هم میآمیزد . در آسمان غوغایی به پا میشود . فرشتگان بیتاب میشوند .
صدایی از آسمان به گوش میرسد:
«ای علی! یتیمان را از مادر جدا کن ، فرشتگان از دیدن این منظره به گریه افتادهاند»..(3)???
علی جلو میآید و یتیمان را از مادر جدا میکند . اکنون علی ، رو به فرزندش، حسن میکند و از او میخواهد تا برود و به ابوذر خبر بدهد که وقت تشییع جنازه فاطمه فرا رسیده است .
آری ، علی میخواهد فاطمه را شبانه دفن کند . حسن همراه با حسین به خانه ابوذر میروند.(4)
ابوذر هم به خانه سلمان ، مقداد ، عمّار ، عبّاس (عموی پیامبر) و حُذَیفه میرود و به آنها خبر میدهد.(5)
این شش نفر در تاریکی شب به سوی خانه علی میآیند . آنها برای نماز خواندن بر پیکر فاطمه میآیند.
علی جلو میایستد و این شش مرد پشت سر او صف میبندند ، یتیمان فاطمه و سَلمی و فضه هم به صف ایستادهاند .
نگاه کن!
فرشتگان ، فوج فوج به این خانه میآیند ، جبرئیل را ببین ، همه آمدهاند تا بر پیکر فاطمه نماز بخوانند.(6)
اکنون این سیزده نفر میخواهند بدن فاطمه را تشییع کنند .
صبر کن !
علی میخواهد دو رکعت نماز بخواند .
مولایت به نماز ایستاده است . نماز علی تمام میشود ، او دستهای خود را رو به آسمان میگیرد و دعا میکند . به راستی او با خدای خود چه میگوید؟️(7)
پیکر فاطمه را در تابوتی (که به دستور خود او ساخته شده است) قرار میدهند.(8)
اکنون ، علی دستور میدهد تا دو شاخه درخت خرما را آتش بزنند و در جلو تابوت حرکت بدهند. (9)
️تشییع جنازه آغاز میشود . صدایی به گوش میرسد : «او را به سوی من بیاورید» .
خدایا !️ این صدا از کجاست؟
این صدای قبری است که قرار است فاطمه در آنجا دفن شود .
️آنجا قبری آماده است ، تابوت را همانجا به زمین میگذارند .
علی میخواهد پیکر فاطمه را داخل قبر بنهد . دو دست ظاهر میشود و بدن زهرا را تحویل میگیرد . هیچکس نمیداند این دستهای کیست. (10)
علی با قبر فاطمه سخن میگوید:
«ای قبر ! من امانت خودم را به تو میسپارم ، این دختر پیامبر است» .?????
اکنون ، علی ، همه هستی خود را به خاک قبر میسپارد .
? ندایی به گوش میرسد:
«ای علی! بدان که من از تو به فاطمه مهربانتر خواهم بود» (11)
علی بدن فاطمه را داخل قبر مینهد و چنین میگوید:
«بِسمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ علی مِلّةِ رَسُولِ اللّهِ .
به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا! فاطمه جان! من تو را به خدا میسپارم و راضی به رضایِ او هستم»(12)
همه فرشتگان در تعجّب از صبر علی هستند .? او در همه این سختی و بلاها به رضای خدا اندیشه دارد .
قسمت پنجاه و چهارم
?ادامه دارد…..
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
منابع
1.مستدرک الوسائل ج 2 ص 203.
2.مستدرک الوسائل ج 2 ص 203.
3.مستدرک الوسائل ج 2 ص 203.
4.فتح الباری ج 7 ص 378،
5.اختیار معرفة الرجال ج 1 ص 33،
6.مستدرک الوسائل ج 2 ص 255،
7.بحار الأنوار ج 43 ص 215
8.مستدرک الوسائل ج 2 ص 134،
9.الحدائق الناضرة ج 4 ص 83،
10.مناقب آل أبی طالب ج 3 ص 139
11.بحار الأنوار ج 43 ص 251
12. مستدرک الوسائل ج 2 ص 323،
#از_شهادت_تا_شهادت
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
انقلابینماها بهدنبال چه هستند؟
افراد موجود در جامعهی پیامبر را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول، #اصحاب_راستین،
دسته دوم #ضعیفالایمانها،
دسته سوم #انقلابینماها.
14 قرن بعد از انقلاب نبوی، انقلاب اسلامی ایران نیز در مرحلهی دولتسازی و جامعهسازی، با همین سه دسته از افراد مواجه است: “اصحاب راستین انقلاب اسلامی"، که با باور تام و تمام به خط انقلاب، در همهی شرایط، در کنار “رهبران انقلاب اسلامی” قرار گرفتند و با کار و تلاش شبانهروزی، کار انقلاب را به پیش بردند؛
“ضعیفالایمانهایی” که به دلیل هوای نفس، دنیاطلبی یا ترس از دشمن، در رخدادها و حوادث تاریخی، پایشان لرزید و یا دست از انقلابیگری برداشته و تبدیل به یک انسان خنثی شدند، یا حتی به سمت دشمن، میل پیدا کردند؛
“انقلابینماییهایی” که شعار انقلاب داده و میدهند و عکس آن عمل میکنند.
بسمالله الرحمن الرحیم
آیا ما لااله الاالله را با دلهایمان آموخته ایم؟
شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت، لااله الاالله یادشان می داد، آن را برایشان شرح می داد و براساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت.
شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درس هایش حاضر می کرد تا آن که طوطی توانست بگوید لااله الا الله.
طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه و نوحه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت طوطی به دست گربه کشته شد.
گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم.
شیخ پاسخ داد من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. با آن همه لااله الاالله که می گفت وقتی گربه به او حمله کرد آن را فراموش کرد و تنها فریاد می زد.
زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آن را یاد نگرفته و نفهمیده بود.
سپس شیخ گفت می ترسم ما هم مثل این طوطی باشیم تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آن را ذکر نکنیم. زیرا قلوب ما هنوز آن را نشناخته است.
مریدان از ترس صداقت نداشتن در گفتن لااله الاالله به گریه درآمدند.
خدایا به ما، اخلاص در سخن و عمل عطا کن.
اللهم صل علی محمد و آلمحمد و عجل فرجهم.
من یک بانوی ایرانی مسلمانم
ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ …
ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ …
وقتی ازدواج کردم،وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت…
خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد…
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است:
زنان مانند بلور اند حساس و شکننده، آنها را نیازارید…
وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد…
ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ
اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ
به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است :
چه فرزند خوبی است دختر
پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی
(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)
ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
من ریحانه ام
جایگاهم فراتر ازین حرفهاست
من یک زنم …
خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!
من یک زنم…
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن
حتی حج ات قبول نیست.
من یک زنم…
و خالقم گفته باید هفت بار
پا در جای پای یک زن،
هاجر
بگذاری
و آنقدر سعی کنی
تا خدایت تو را بپذیرد.
من زنم….
بهشت زیر پای مادر است…
روح انسان از درون من به او دمیده میشود…
هر روز پاسداری من از کودکم،
ثوابی عظیم دارد.
اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد،
و به من خدمتی کند
برای او برابر با هزار سال عبادت است..
سرشت و صفات انسانها
از شیر من است…
عفت من
سرمایه الهی من است.
من
چرک نویس هیچ احساسی نمیشوم!!!
من عاشق سوره کوثرم…سوره ای که گواهی میدهد نسل پیامبر نسلی است که از سلاله یک زن است.
#کلام_علما
استـاد فاطمـی نیـا :
گاهی تحـمل همسر بداخلاق ، خودش نوعی سـلوک است.
یکی از اولیاء خدا که بسیـار مرد بزرگی بود و گفتـه اند #امام_زمان (علیه السلام) در تشییـع جنازه ی او حاضر بودند ، همسر بسیار بداخلاقی داشت که سی و پنج سال او را شکنجه میداد ولی او تحمل میـڪرد !
بله ، تحمل ڪنید ، اصلا خیلی از ایـنها با تحمل و گذشت حل میـشود ، گاهی هـم اگر تحمـل شود ، مثل #نماز_شب ، برای انسان سلوک الی الله است.
بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب! (پرواز به اوج اسمان)
سلمی در کنار فاطمه است . نمیدانم این خانم را میشناسی یا نه . او همسرِ ابیرافع است. این خانم و شوهرش همواره به خاندانِ پیامبر عشق میورزند.(1)
سلمی در زمان پیامبر در خانه آن حضرت خدمت میکرد ، و اکنون ، این افتخار نصیب او شده که پرستار حضرت فاطمه باشد.(2)
علی هم در کنار فاطمه نشسته است ، گاهی فاطمه از هوش میرود و گاه به هوش میآید . فرزندان فاطمه در کنار مادر نشستهاند و آخرین نگاههای خود را به او میکنند .
نزدیک اذان ظهر است ، علی با فاطمه خداحافظی میکند و به سوی مسجد حرکت میکند .
فاطمه ، سَلمی را صدا میزند و با کمک او برمیخیزد ، وضو گرفته و لباسی نو به تن نموده و خود را خوشبو میکند .
فاطمه میخواهد به دیدار خدا برود . او از سَلمی میخواهد تا چادر نماز او را بیاورد.(3)
سلمی ، چادر نماز فاطمه را میآورد و به او میدهد . هنوز تا اذان ظهر فرصت باقی است .
او روی خود را به سوی قبله میکند و چنین میگوید: «سلام من بر جبرئیل !سلام من بر رسول خدا ! بار خدایا من به سوی پیامبر تو میآیم ، من به سوی رحمت تو میآیم »(4)
فاطمه رو به قبله میخوابد و چادر خود را به سر میکشد و به سَلمی میگوید: «مرا تنها بگذار و بعد از لحظاتی مرا صدا بزن ، اگر جواب تو را ندادم بدان که من نزد پدر خویش رفتهام» . (5)
فاطمه دست خود را زیر گونه خود میگذارد و چادر خود را بر سر میکشد .
سلمی از اتاق بیرون میرود . صدایی به گوش فاطمه میرسد ، کسی او را صدا میکند: «دخترم! فاطمه جانم! نزد من بیا که منتظرت هستم…»(6)
اللّه أکبر ، اللّه أکبر.
این صدای اذان ظهر است که میآید ، خوب است بروم و فاطمه را برای نماز بیدار کنم .
سلمی میآید و فاطمه را صدا میزند ، امّا جوابی نمیشنود .
ای دختر پیامبر !
باز هم جوابی نمیآید .
نزدیک میآید ، چادر را از روی صورت فاطمه کنار میزند .
وای بر من! فاطمه از دنیا رفته است .
او صورت فاطمه را میبوسد و میگوید: «سلام مرا به پیامبر برسان» . (7)
سلمی شروع به گریه کردن میکند . در این هنگام ، حسن و حسین از راه میرسند . آنها سراغ مادر را میگیرند . سَلمی جوابی نمیدهد ، آنها به سوی مادر میروند .
آنها هر چه مادر را صدا میزنند جوابی نمیشنوند . حسن کنار مادر میآید و میگوید: «مادر ، با من سخن بگو قبل از اینکه جان بدهم» .
او روی مادر را میبوسد ، امّا مادر جوابی نمیدهد .
حسین جلو میآید و مادر را میبوسد و میگوید: «مادر! من پسرت حسین هستم با من سخن بگو» .
سلمی ، حسن و حسین را دلداری میدهد و از آنها میخواهد تا به مسجد بروند و به پدر خبر بدهند .
آنها در حالی که گریه میکنند به سوی مسجد میدوند . همه صدای گریه حسن و حسین را میشنوند ، خدایا چه خبر شده است ؟️ آنها نزد پدر میآیند و خبر شهادت مادر را به پدر میدهند.
وقتی علی این خبر را میشنود، بیقرار میشود و از هوش میرود . آری ، داغ فاطمه بر علی بسیار سخت است . عدّهای بر صورت علی آب میریزند.
علی به هوش میآید و میگوید: «ای دختر پیامبر ، بعد از تو چه کسی مایه آرامش من خواهد بود ؟️» (8)
علی همراه با فرزندان خود به سوی خانه حرکت میکند . مردم خبردار میشوند ، غوغایی در شهر به پا میشود .
زنان مدینه همه با هم ناله و زاری میکنند ، گویی که از صدای شیون آنها، شهر به لرزه در آمده است .
آن زن کیست که به این سو میآید ؟️آیا او را میشنا️سید؟
او عایشه ، همسر پیامبر است ، او میخواهد وارد خانه علی شود ، امّا سَلمی ، مانع او میشود :
️ــ تو نمیتوانی وارد این خانه شوی.
️ــ برای چه ؟
️ــ فاطمه وصیّت کرده است که بعد از مرگ ، ما به هیچکس اجازه ندهیم کنار پیکر او بیاید .
آری ، عایشه همان کسی است که حدیث دروغ از پیامبر نقل کرد که به فاطمه ، هیچ ارثی نمیرسد ، اکنون او نباید به کنار پیکر فاطمه بیاید .
عایشه بسیار ناراحت میشود و بر میگردد.(9)
نگاه کن !️ مردم به سوی خانه علی میآیند . علی از خانه بیرون میآید ، حسن و حسین هم همراه او هستند ، آنها گریه میکنند . مردم با دیدن گریه حسن و حسین به گریه میافتند . قیامتی بر پا میشود!
همه منتظر هستند تا علی ، پیکر فاطمه را به مسجد ببرد تا آنها بر او نماز بخوانند و در تشییع جنازه او شرکت کنند . بعضیها میگویند:
«الآن هوا تاریک میشود ، باید هر چه زودتر مراسم تشییع جنازه را شروع کرد» .
در این میان ، علی سخنی به ابوذر میگوید و از او میخواهد تا برای همه بگوید .
ابوذر رو به مردم میکند و با صدای بلند میگوید: «ای مردم ، تشییع جنازه فاطمه به تأخیر افتاده است ، خواهش میکنم به خانههای خود بروید» .(10)
مردم با شنیدن سخن ابوذر متفرّق میشوند . آنها خیال میکنند چون غروب نزدیک است ، علی میخواهد فردا مراسم با شکوهی برای فاطمه بگیرد و برای همین ، تشییع پیکر فاطمه را به تأخیر انداخته است .
هوا تاریک شده است و مردم مدینه در خواب هستند ،
امّا امشب در خانه علی ، همه بیدار هستند ، علی و سَلمی و فضه و یتیمان فاطمه .
?????
قسمت پنجاه و سوم
?ادامه دارد…..
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
منابع
1.المجوع ج 5 ص 111
2.مسند أحمد ج 6 ص 461
3.مسند أحمد ج 6 ص 461
4.بحار الأنوار ج 43 ص 200،
5.بحار الأنوار ج 43 ص 185
6. بحار الأنوار ج 43 ص 200
7.بحار الأنوار ج 43 ص 1851.
8.بحار الأنوار ج 43 ص 185،2.بحار الأنوار ج 43 ص 185،
9.السنن الکبرى للبیهقی ج 4 ص 34،
10. روضة الواعظین ص 152،
#از_شهادت_تا_شهادت
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
خیرخواهی مسلمانان
اولیاء دین، خیر خواهی مسلمانان را فریضه ذمه خویش میدانستند و در مقابل، کاری را که اندکی صدمه به جامعه مسلمانان داشت بی نهایت از آن احتراز داشتند.
امام صادق علیه السلام یک سال در اثر عائله زیاد و افزایش هزینه زندگی به فکر افتاد که از طریق کسب و تجارت عایداتی به دست آورد که جواب هزینه زندگی را بدهد. امام هزار دینار سرمایه فراهم کرد و به غلام خویش که “مصادف” نام داشت فرمود این پول را بگیر و آماده تجارت و مسافرت مصر باش. مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعی که در آن وقت به سوی مصر حمل میشد خرید و با جمعی از تجار که همه از همان نوع متاع خریده بودند به طرف مصر حرکت کرد. در نزدیکیهای مقصد، قافله دیگری از شهر خارج شده بود و به هم برخوردند، اوضاع و احوال را از یکدیگر پرسیدند، ضمن گفتگوها معلوم شد که اخیراً متاعی که مصادف و رفقایش حمل میکنند کمیاب شده و بازار خوبی پیدا کرده است. مصادف و رفقایش خوشحال شدند و به بخت خویش آفرین گفتند و از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدند. در همین وقت دور هم جمع شدند و تصمیمی گرفتند، تصمیم گرفتند بازار سیاه به وجود آورند و حداقل به کمتر از صد در صد سود خالص بعد از وضع همه مخارج به مدینه بر نگردند، هم عهد شدند و قسم خوردند که همه با هم قیمتها را بالا ببرند.
بعد از این پیمان وارد شهر شدند. مطلب همانطور بود که در بین راه اطلاع یافته بودند. طبق پیمانی که با هم بسته بودند و هم قسم شده بودند، بازار سیاه به وجود آوردند و هر طور دلشان میخواست جنس خود را فروختند و به سفر خود خاتمه دادند. مصادف خوشحال و خوشوقت به مدینه برگشت و یکسره به حضور امام صادق رفت و دو کیسه که هر کدام هزار دینار زر داشت جلو امام گذاشت و گفت یکی از این دو کیسه سرمایه شماست و یکی دیگر که مساوی اصل سرمایه است سود خالصی است که به دست آمده. امام فرمود: چه سود زیادی! بگو ببینم چطور شد؟ مصادف ماجرای هم قسم شدن برای گرانفروشی را شرح داد. امام با تعجب فراوان فرمود: سبحان الله! شما که نام خود را مسلمان میگذارید چنین کاری کردید؟! هم قسم شدید که به کمتر از صد در صد سود خالص نفروشید؟! سپس فرمود: همچو کسب و تجارتی به درد من نمیخورد. امام یکی از آن دو کیسه را برداشت و فرمود این سرمایه من، و به آن کیسه دیگر که تو نام آن را سود گذاشتهای کار ندارم.
? #حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) : کسی که زیاد استغفار کند 4 خاصیت دارد :
1. رهایی از غم و غصه
2. احساس امنیت
3.نجات از تنگناهای زندگی
4.زیاد شدن روزی
وقتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از به شهادت رسیدند: عایشه خواست به حجره او برود، اسماء طبق وصیت او را راه نداد.
عایشه شکایت خود را نزد پدرش برد و گفت: این زن خثعمیه…
“خثعم از قحطانیان و از عرب های جنوبی بوده است و این سرزنشی است که عدنانیان (از جمله قریش) به قحطانیان می کردند"…
میان من و دختر پیغمبر در آمده است و نمی گذارد من نزد جسد او بروم، بعلاوه برای او حجله ای چون نو عروسان ساخته است.
ابوبکر به در حجره فاطمه(سلام الله علیها) آمد و گفت: اسماء چرا نمی گذاری زنان پیغمبر نزد دختر او بروند؟ چرا برای دختر پیامبر حجله ساخته ای؟ اسماء گفت: زهرا به من وصیت کرد که کسی بر او داخل نشود.
و چیزی را که برای او ساخته ام وقتی زنده بود به او نشان دادم و به من دستور داد مانند آن را برایش بسازم.
ابوبکر گفت: حال که چنین است هر چه به تو گفته چنان کن. و این نخستین تابوتی است که در اسلام بدین صورت ساختند.
?زندگانی فاطمه زهرا، ص 156
آداب غذا خوردن با روایتی از حضرت زهرا علیهاسلام
حضرت زهرا (سلام الله علیها)فرمودند :در هر سفره غذا دوازده خصلت است که دانستن و مراعات آن بر هر مسلمانی واجب است.
چهار مورد واجب و فرض است
1 شناخت غذا از نظر حرام و حلال بودن
امام صادق(علیه السلام)فرمودند :یک لقمه حرام باعث میشود هفت نسل شما حرام زاده شوند.
2 خشنودی و رضامندی
خدا گونه غذا خوردن یعنی عزت نگه داشتن و کم خوردن و نه گردن کج کردن و خوب خوردن
3 گفتن بسمالله الرحمن الرحیم
در احوالات امیرالمومنین است که حضرت هر لقمه که در دهان می گذاشتن بسم الله …میگفتن
4 شکر و سپاس گذاری
گفتن الحمد الله رب العالمین
چهار مورد سنت و مستحب است
1 باوضو غذا خوردن
2 نشستن روی پهلوی راست
3 در حال نشسته غذا خوردن
4 خوردن با سه انگشت
چهار مورد شرط ادب است
1 از جلوی خود غذا خوردن
2 لقمه را کوچک برداشتن
3 خوب جویدن غذا و نه بلعیدن آن
4 نگاه نکردن به چهره کسی که غذا میخورد
5 سر سفره حرف نزدن
قبل و بعد از غذا نمک خوردن چرا که نمک برکت سفره است و از لحاظ علمی هم اینگونه خوردن نمک از بین برنده پیسی و برص است.
قبل از غذا به امام زمان سلام کردن چرا؟؟
چون تقسیم ارزاق بدست امام زمان است و ایشان بعد از اذان صبح و هنگام بین الطلوعین رزق های مادی و معنوی را امضاء میکنند
پس روزانه محضر شان سلام کنیم و صدقه ای برای سلامتی شان کنار بگذاریم.
?سر رسید آوای ریحان تولیدی مرکز مدیریت حوزه های علمی خواهران قم
منصور بن معتمر، از ربعی بن خراش روایت کرده است که گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام در رحبه برای ما خطبه ای خواند و فرمود:
در صلح حدیبیه، گروهی از قریش و اشراف مکه که سهیل بن عمرو نیز جزو آنها بود نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: ای محمد! تو همسایه، هم پیمان و پسر عموی ما هستی و گروهی از پسران، برادران و خویشاوندان ما به تو پیوسته اند. آنها از دین هیچ شناختی ندارند و تمایلی نسبت به آن چه نزد توست ندارند، بلکه به خاطر فرار از کار کردن و همکاری با ما به تو ملحق شده اند. بنابراین آنها را به ما باز گردان.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ابوبکر را فرا خواند و فرمود: ببین اینها چه میگویند.
ابو بکر گفت: ای رسول خدا! آنها راست میگویند. تو همسایه آنها هستی. پس این افراد را به آنها باز گردان.
آن حضرت سپس عمر را فرا خواند. او نیز سخن ابوبکر را تکرار کرد. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای قریش! شما دست از دشمنی بر نخواهید داشت، مگر زمانی که خداوند فردی را در میان شما به وجود بیاورد که قلبش را برای پرهیزگاری آزموده است و به خاطر عدم پیروی از اسلام گردن هایتان را خواهد زد.
ابوبکر سئوال کرد: ای رسول خدا! آیا آن شخص من هستم؟
آن حضرت پاسخ #منفی داد.
عمر نیز همین سئوال را تکرار کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او هم پاسخ #منفی داد و فرمود: آن شخص در حال حاضر کفشها را وصله میزند. در آن هنگام من در گوشه ای نشسته و در حال وصله زدن کفشهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم.
امیرالمؤمنین علیه السلام رو به مردم کرد و فرمود: شنیدم که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس عمداً به من دروغی نسبت دهد، برای خود جایگاهی در دوزخ مهیا کند.
?تأویل الآیات،ج 2،ص 602،ح 1
قال الإمام الرضا علیه السلام:
إنَّ اللّه َ یَکرَهُ شُهرَةَ العِبادَةِ ، وشُهرَةُ النّاسِ.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:
خداوند ، انگشت نما شدن در عبادت و انگشت نما شدن در برابر مردم را ناخوش مى دارد.
? الأمالی للطوسی : 649 / 1348 عن الحسن بن علیّ بن فضّال.
خیرخواهی مسلمانان
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اگر میخواهید وجود شما مثل ابر و باران و ماه و خورشید، نعمت شامل و جامعی بشود که به همه احاطه پیدا کند، رفعت و عظمت پیدا کنید. چه رفعت و چه عظمتی؟ رفعت و عظمتی که از صفات عالی انسانیت برای انسان پیدا میشود، رفعت و عظمتی که وابسته به مال و ثروت نیست که خطر دزدیدن و سوختن و غرق شدن داشته باشد، وابسته به مقام اجتماعی نیست که با یک تصمیم ما فوق یکباره معدوم شود، رفعت و عظمتی که با روح و جان شما یکی بشود.
تزاحمها و تصادمها و تنازعها مولود محدودیت و ضیق است، وقتی که طالب زیاد شد و مطلوب کم، وقتی گرسنه زیاد شد و طعمه وافی نبود، خواه ناخواه جنگ و نزاع و خونریزی پیدا میشود. اما این نکته را باید در نظر داشت که گاهی نه ضیق است و نه محدودیت و در عین حال مزاحمت وجود دارد، و آن در وقتی است که روح انسان گرفتار ضیق و محدودیت یعنی نظر تنگی و حرص و آز بشود، در این وقت است که برای بشر یک حالت سبعیت و درندگی پیدا میشود، حاضر است برای نیم دانگ که به خودش برسد موجبات زیان و بدبختی دیگران را فراهم سازد، آدمی که گرفتار حرص و طمع است نمیتواند در فکر سایر افراد مسلمانان بوده باشد و در حقیقت نمیتواند یک مسلمان واقعی بوده باشد، زیرا رسول اکرم فرمود: “اگر کسی صبح از بستر برخیزد و در نیتش اصلاح امور مسلمانان نباشد او مسلمان نیست” و هم رسول اکرم فرمود: “مسلمان کسی است که سایر افراد مسلمانان از دست و زبان او در آسایش بوده باشند” و بدیهی است که اختصاص به دست و زبان ندارد، مقصود این است که یک فرد مسلمان باید مجموعه اعمال و افعالش در جهت خیر مسلمانان بوده باشد. در چه وقت مجموعه اعمال و افعال یک فرد در جهت خیر جامعه خواهد بود؟ در وقتی که روحیه فرد صد در صد روحیه اجتماعی باشد، خود را جزو لاینفک اجتماع بداند، حیات و سعادت و شقاوت و همه چیز خود را وابسته به اجتماع بداند. این دستور، یکی از مظاهر اجتماعی بودن تعلیمات عالیه اسلامی است.
? #حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
امروز شهر پر است از یک واژه پرتکرار!
اصلا اسم عشق فقط نام تورادر ذهنم می آورد!
با دستهای گل روی تنهاترین نیمکت شهر نشستهام آمدنت را به انتظار
میدانی؛
روز عشق آن روزیست که توبیایی
سلام تنها ترین عاشق!
سلام معشوقِ غایبِ من…
آقا امام صـــادق(علیه السلام):
تسبیحات فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
در هر روز پس ازهر نمــــــاز
نزد من محبوب تر
از هزار رکعت نماز در هر روز است.
به پنج دسته #تارک_الصلاة اطلاق شده است
1) کسانی که نماز نمی خوانند؛
2) کسانی که نماز را باطل و غلط می خوانند؛
3) کسانی که در نماز سهل انگارند (گاهی می خوانند، و گاهی نمی خوانند)؛
4) کسانی که می خوانند ولی به تکلیف خود عمل نمی کنند یعنی:
الف) باید وضو بگیرند تیمم می کنند؛
ب)باید تیمم کنند وضو می گیرند؛
ج) باید غسل کنند ترک می کنند و در نتیجه نماز را نیز ترک می کنند.
5) کسانی که نماز بر گردن دارند ولی نمی خوانند و وصیت هم نمی کنند
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در باره این افراد میفرمایند:
«به غیر دین من می میرند، یعنی مسلمان از دنیا نمی روند»
ثمرات الحیات ص689
منبع : پورتال انهار
سید مجتبی علمدار : در سحرگاه 11دی ماه 1345 در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود.
دوران تحصیلش را در ساری طی نمود.
فرازی از وصیت نامه شهید سید مجتبی علمدار.
وصیت من به شما راجع به نماز است چیزی را که فردای قیامت به آن رسیدگی می کنند نماز است پس سعی کنید در حد توانتان نمازهایتان را سر وقت بخوانید و قبل از شروع نماز از خداوند منان توفیق حضور قلب و خضوع در نماز طلب کنید.
به همه شما وصیت می کنم همه شمائیکه این صفحه را می خوانید قرآن را بیشتر بخوانید بیشتر بشناسید بیشتر عشق بورزید بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان کنید سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
به دوستان و برادران عزیزم وصیت می کنم کاری نکنند که صدای غربت فرزند فاطمه (سلام الله علیها) ( مقام معظم رهبری ) را بشنویم که همان ناله غریبانه فاطمه (سلام الله علیها) خواهد بود.
فضیلت دعا کردن…
امام جعفر صادق “علیه السلام” :
شما را سفارش مى کنم به دعا کردن، زیرا با هیچ چیز به مانند دعا به خدا نزدیک نمى شوید و دعا کردن براى هیچ امر کوچکى را، به خاطر کوچک بودنش رها نکنید، زیرا حاجتهاى کوچک نیز به دست همان کسى است که حاجتهاى بزرگ به دست اوست.
? کافى(ط-الاسلامیه) : ج 2 ، ص 467
اللهم عجل لولیک الفرج
ضمانت بهشت از سوی پیامبر در مقابل انجام شش عمل
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
شش توصیه را از من قبول کنید تا من هم بهشت را برای شما ضمانت کنم:
▫️هرگاه سخن گفتید دروغ نگویید
▫️هرگاه وعدهای دادید برخلاف آن عمل نکنید
▫️هرگاه امانتی به شما سپرده شد خیانت نکنید
▫️چشمان خود را [از حرام] فرو بندید
▫️پاکدامن باشید
▫️دست و زبان خود را [از حرام] نگه دارید.
? خصال شیخ صدوق، ج1، ص321
أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ
چه افتخاری بالاتر از آن است که دوست و دشمن به آن معترف باشند.
عمر بن خطّاب نقل میکند: رسول خداصلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود:
«تو اولین مسلمان و اولین مؤمن هستی».
قبلاً گفته شد که پیامبرصلی الله علیه وآله به امام علیعلیه السلام فرمود:
تو هفت خصلت داری که در هیچ کس دیگر وجود ندارد، از جمله اینکه تو اوّل المؤمنین هستی.
? بحارالانوار، ج 37، ص 267
خلقت نوری صدیقه کبری، حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیه
ﺩﺭ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻧﻜﺎﺗﻲ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﻛﺮ ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ:
1- ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﻓﺼﻞ، ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ « ﺧﻠﻘﺖ ﻧﻮﺭﻱ»، «ﺗﻤﺜﻞ ﻧﻮﺭﻱ ﻣﺠﺮﺩ» ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ « ﻣﻘﺎﻡ ﻧﻮﺭﺍﻧﻴﺖ» ﻭﻱ، ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﻧﻮﺭﺍﻧﻴﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻛﻠﻲ ﺍﺳﺖ، «ﺧﻠﻘﺖ» ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ.
2 _ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻏﺬﺍﻱ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻋﻮﺍﻟﻢ ﻧﻮﺭﻱ، ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺲ ﻭ ﺗﻬﻠﻴﻞ ﻭ ﺗﺤﻤﻴﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻛﻠﻤﻪ «ﺗﺴﺒﻴﺢ» ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ، ﻏﺬﺍ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﻙ ﻫﺮ ﻋﺎﻟﻤﻲ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ، ﻟﺬﺍ ﻏﺬﺍﻱ ﻋﻮﺍﻟﻢ ﻣﺠﺮﺩ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﻛﻴﻬﺎﻱ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻣﺠﺮﺩ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﻣﺴﺘﻐﺮﻕ ﺩﺭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻓﻘﺮ ﻭ ﻧﻴﺴﺘﻲ ﻭ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻟﺬﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻋﻮﺍﻟﻢ ﻓﺮﺽ ﻣﻲﺷﻮﺩ، ﻫﻤﺎﻥ «ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﻮﺟﻪ» ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﻣﻘﺪﺳﻪ ﺑﺎ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺲ ﻭ ﺗﻬﻠﻴﻞ ﻭ ﺗﺤﻤﻴﺪ، ﺭﻳﺸﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﺭﺍ ﺯﺩﻭﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺴﺘﻐﺮﻕ ﺩﺭ ﺫﻛﺮ ﻭ ﺷﻬﻮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺳﺒﺤﺎﻧﻪ ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺍﻛﻨﻮﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺎﻧﺎﺕ، ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻏﺬﺍﻱ ﺣﻀﺮﺗﺶ (ﺑﺎ ﺷﻬﻮﺩﻱ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻮﺍﻟﻢ ﻧﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ) ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺲ ﻭ ﺗﺤﻤﻴﺪ ﻭ ﺗﻬﻠﻴﻞ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﺪ؟!
?جلوه نور ، پرتوی از فضایل معنوی فاطمه زهرا سلام الله علیها. آیت الله پهلوانی تهرانی
با خواندن روزانه این صلوات خاصه و هدیه اش به روح مطهر فاطمه زهرا در این ایام از عنایات خاص بانو بهرمند شویم
خلایق از معرفت فاطمه سلام الله علیها عاجزند..
آقا امام صادق علیه السلام درباره آیه ى کریمه «انا انزلناه فى لیلة القدر» فرمود
:مراد از «لیلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هر کس مادرم فاطمه ى زهرا علیهاالسلام را آن گونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.
مادرم «فاطمه» نامیده شد،
زیرا خلایق از معرفت او عاجزند.»
بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسیر فرات بن ابراهیم.
داد خواهی فاطمه علیها السلام در قیامت
آقا امام صادق علیه السلام داد خواهی حضرت زهرا علیها السلام در روز قیامت را اینگونه بیان می فرماید:
روز قیامت، فاطمه علیها السلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله در محضر الهی می ایستد و عرضه می دارد :
خدایا،وعده ی خود را به تمام رسان درباره ی کسانی که به من ظلم کردند و حقم را غصب نمودند و مرا زدند.
الهدایة الکبری، ص 418
بحارالانوار، ج53، ص23
آدمی اگر پیامبر هم باشد،
از زبان مردم آسوده نیست، زیرا؛
اگر بسیار کار کند،میگویند احمق است
اگر کم کار کند میگویند تنبل است
اگر بخشش کند میگویند افراط میکند
اگر جمع گرا باشد میگویند بخیل است
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است
اگر زبان آوری کند میگویند وراج و پر گوست
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند،
میگویند ریا کار است و اگر نکند،
میگویند کافر و بی دین است!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز خداوند نباید از کسی ترسید،
هر آنچه باشید که دوست دارید.شاد باشید!
مهم نیست این شادی چگونه قضاوت میشود.
#شیخ_بهایی
زنده و پویا بودن انقلاب را به رخ کشیدید
ما مسئولان باید بکوشیم از ملت عقب نمانیم!
پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت حضور حماسی ملت در راهپیمایی بیست و دوم بهمنماه 1396
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت عزیز و سربلند ایران! امروز عزم و بصیرت شما حادثهی بزرگ و خیره کنندهئی آفرید.
عظمت راهپیمائی امروز شما که به نظرِ محاسبهگرانِ دقیق، از سالهای پیش پرجمعیتتر و پرشورتر بود، پاسخ قاطع و دندانشکنی به بیگانگان و دشمنان و سستعهدان داد.
دشمن با تکیه بر تصوّر ناقص و باطل خود از ایران و ایرانی، همهی توان و تلاش تبلیغی خود را بر این متمرکز کرده بود که 22بهمن امسال را بیرونق و احیاناً به ضد خود تبدیل کند.
شما عملاً زنده و پویا بودن انقلاب را به رخ آنان کشیدید و پایبندی به آرمانهای امام راحل را با شعارهای خود و با حضور گرم خود، با صدای بلند فریاد کردید. نهیب ملت ایران دشمن را به عقب میراند و عزم راسخ او معادلات غلط آنان را به هم میریزد.
مسئولان کشور قدر این پدیدهی بینظیر را بدانند و با استقامت کامل و روحیّهی انقلابی و عمل جهادی به ملت عزیز خدمت و از آرمانهای انقلاب دفاع کنند.
آینده متعلق به ملت بیدار و بصیر ماست، ما #مسئولان باید بکوشیم از ملت عقب نمانیم.
ولا تهنوا و لاتحزنوا و انتم الأعلون ان کنتم مؤمنین
والسلام علیکم و رحمت الله
بیست و دوم بهمن 1396
سید علی خامنهای
#تـوبه_واقعی
#توبه_نصوح
داستانی واقعی
#نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد و برایش لذت بخش نیز بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.از قضا گوهر گرانبهاىش همانجا مفقود شد ، دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین براى گرفتن اوبه خزینه آمدند به خداى تعالی رو آورد و از روى اخلاص و بصورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد وبه خانه خود رفت.او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهى که در چندفرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
در یکى از روزها همانطورکه مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد.
روزی کاروانى راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید،نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
بنا به رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.
نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه، ازدواج کرد.
روزی دربارگاهش نشسته بود٬شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت میش تو پیش من است و هرچه دارم از آن میش توست می دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
آن شخص به دستور خدا گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند.
به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، “توبه نصوح” گویند. ✓
سرمایه خلق نیک
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: “شما البته قادر نیستید که همه مردم را با پول و مال از خود راضی کنید و آنقدر ببخشید و بپاشید که شامل همه بشود ولی میتوانید با اخلاق و رفتار خود طوری عمل کنید که همه مردم را از خود راضی سازید". سرمایه خلق نیک و کار نیک مانند سرمایه مالی محدود نیست که به دست یک نفر برسد و هزاران نفر دیگر از آن محروم بمانند و بلکه موجب بغض و کینه و نفرت دیگران گردد، نیک خو و پاک سرشت بودن، مزین به صفات عالی انسانیت بودن، خیر خواه بودن، خردمند بودن، مطیع امر حق بودن، خدا را بنده بودن، اینها همگی اموری هستند که بدون آنکه کسی انتظار داشته باشد یک فایده شخصی از اینها عاید او بشود اینها را دوست میدارد.
وقتی یک حقیقت، رفعت و عظمت پیدا کند، از اختصاص به یک فرد و چند فرد خارج میشود. آیا میتوان زیبایی و تلالؤ ستارگان را در شب و منظره بدیع افق را در شامگاهان و یا نور خورشید را در روز در انحصار یک طبقه معین قرار داد؟ چرا مردان بزرگ بشریت که معلم و مربی و هادی و پیشرو دیگراناند از حدود منطقه و رنگ و نژاد و زبان و خصوصیات یک ملت بالخصوص خارج میباشند؟ برای آنکه عظمت و رفعت آنها آنان را در مقامی قرار داده که با همه قارهها و منطقهها، رنگها و نژادها، زبانها و عادتها نسبت متساوی دارند. در دنیا به این حقیقت معترف است که بزرگان علم و دانش و اخلاق و معنویات متعلق به همه جهان میباشند.
? #حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
حجتالاسلام و المسلمین میرباقری
ما حزن بد داریم و باید از آن فاصله بگیریم. حزنهای بیخودی و سرِ آمد و شد دنیا، دنیا همینطور است. امروز ثروت میآید و فردا میرود. معنی ندارد آدم غصه بخورد. بساط دنیا اینطور است. یادم هست عزیزی یک زمان میفرمود: زمینهای قم همینجا که هستیم، متری پنج قران بود. من نخریدم! هرمقداری هم خریدم بردم پس دادم. بعد میفرمود: هیچوقت هم غصه نمیخورم چرا نخریدم؟ بخاطر اینکه میبینم آنهایی که خریدند هم غصه می خورند چرا کم خریدند؟ این غصهها تمام شدنی نیست. مؤمن از این غصهها نباید بخورد. دنیا همین است. چرا مریض شدم؟ چرا مقروض شدم؟ از این غصهها باید جدا شد. ولی یک حزنهایی هست که نردبان سلوک انسان است. آدم باید وارد آن فضا شود و با آن حزنها مأنوس شود. لذا در عین اینکه ما را مذمت کردند از اینکه انسان مؤمن حزن نسبت به آمد و شد دنیا داشته باشد، حضرت امیر در توحید صدوق میفرمایند: زاهد همه غصهها و شادیهای دنیا از دلش بیرون رفته است. «فَأَمَّا الزّاهِدُ فَلا یَفرَحُ بِشَیءٍ مِنَ الدُّنیا أتاهُ ولا یَحزَنُ عَلى شَیءٍ مِنها فاتَهُ» دنیا از دستش برود غصه نمیخورد و اقبال هم کند خوشحال نمیشود. از این امور راحت است.
? برنامه #سمت_خدا ، مورخ 96/08/04
در فضیلت صدقه
و ما ختم مى کنیم این مقام را به ذکر نکته اى دانستنى. و آن این است که در آیه شریفه وارد است: لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون. یعنى هرگز به خوبى نایل نشوید، مگر آنکه در راه خداوند انفاق کنید از آنچه دوست مى دارید.
و در حدیث است که حضرت صادق، علیه السلام، صدقه مى دادند به شِکر، پرسیدند: “چطور به شکر صدقه مى دهید؟” فرمود: “شکر را از هر چیز بیشتر دوست دارم، و میل دارم به آن چیزى که محبوبترین اشیاست پیش من صدقه دهم.”
و در حدیث است که حضرت امیر، علیه السلام، جامه اى خریدارى فرمود و از آن خوشش آمد و آن را صدقه داد و فرمود: شنیدم رسول خدا، صلى الله علیه و آله، مى فرمود: “کسى که اختیار کند غیر را بر خودش، خداوند بهشت را روز قیامت براى او اختیار کند، و کسى که دوست داشته باشد چیزى را، پس آن را براى خدا قرار دهد، خداى تعالى روز قیامت فرماید: بندگان به یکدیگر جزا مى دادند به معروف، و من جزاى تو را امروز بهشت دهم.”
? #چهل_حدیث ، امام خمینی (ره)
«همسرم نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر میکنم»
روایت رهبرانقلاب از مجاهدت و همراهی همسرشان در دوران مبارزات انقلاب
* در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بخش زن وخانواده «ریحانه» ، روایت حضرت آیتالله خامنهای از نقش همسرشان در دوران مبارزات انقلاب را منتشر میکند. این سخنان را رهبر انقلاب در جریان دیدار و گفتگو با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره) در سال 1380بیان کردهاند:
*خانم ثقفی همسر مکرمه حضرت امام خمینی خطاب به رهبر انقلاب: ایشان خودش [حضرت امام(ره)] مکرر به بچهها میگفت که من هر چه دارم از مادرتان است. در نجف هم تا کسالتی پیدا میکرد، اولین وصیتاش این بود.
*رهبر انقلاب: بعضی از زنها تاب سختیهای زندگی مردشان را نمیآورند. غرغر میکنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند خانمهایی که نه تنها نق نمیزنند، بلکه حتی دلگرمی هم میدهند، به مرد میگویند ناراحت نباش، چیزی نیست. صبر میکنیم، میگذرد. چنین زنهایی واقعاً قیمت دارند.
*الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم لطف کرده است. عیال من چنین خانمی است.
*وقتی در زندان بودم، به دیدن من که میآمد، از اوضاع و احوال میپرسیدم، میگفت اصلاً و ابداً ناراحتی و مشکلی ندارم، با اینکه ما بچهی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بیپول بوده، سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذرهاش هم در زندان به من منتقل نمیشد.
*خدا میداند که بعضی از این حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همینطور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً طاقت نمیآورم، میگفتم چطور اینها را آن موقع به من نمیگفتی.
*مرحوم مادرم به خانم من میگفت که تو چرا ساکتی، چیزی بگو، آه و ناله کن، چون تو همهاش احساس راحتی میکنی، او هم دلگرم میشود و به دنبال این کارها میرود! به هر حال، ایشان نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر میکنم. 1380/12/22
منبع: کتاب یاد و یادگار؛ روایتهایی از دیدارهای رهبر انقلاب با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره)؛ انتشارات انقلاب اسلامی
?ایام فاطمیه تسلیت باد
امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارای 9 اسم در نزد خداوند است
❶ فاطمه : از شر و آتش جهنم بدور است
❷ صدیقه : معصومه
❸ مبارکه : صاحب برکت
❹ طاهره : پاکیزه
❺ زکیه : رشد کننده در کمالات
❻ راضیه : راضی به قضای خداوند
❼ مرضیه : مورد پسند خدا
❽ محدثه : ملائکه با او سخن می گویند
❾ زهراء : نورانی
*چند حدیث از بی بی دو عالم (سلام الله علیها)
آیا پدرم پس از حادثه غدیر خم و نصب حضرت علی علیه السلام به ولایت، جایی برای عذرتراشی باقی گذاشته است؟
*خصال ج1 ص173
ای عُمر آیا از خدای عزوجل نمیترسی؟ که بی اجازه وارد خانه ام مےشوی؟?
*بیت الاحزان ص 9، بحارالانوار ج28 ص269
ای مردم آیا می دانید، که عمر پشت در خانه ما آمد و برای من سوگند یاد کرد که اگر دوباره به خانه برگردید (درصورتی که از بیعت ابوبکر سرپیچی کرده باشید)، خانه را به آتش خواهد کشید.?
*شرح ابن ابیالحدید ج2 ص45 ، بحارالانوار ج28 ص313
کتاب احادیث الطلاب
#جنگ_نرم
تصور کنید 30 سال پیش و در دهه شصت خانمی را در خیابان میدیدید که یک مانتو به تن دارد که هیچ دکمهای ندارد ??و شلوار لی پوشیده و در کمال تعجب ?تکههایی از آن شلوار هم نباشد? یعنی قیچی شده باشد نه از فقر که از عمد و البته شالی هم به سر داشته باشد که اگر نباشد بهتر است . شکی نیست که که مردم آن زمان سریع به پلیس زنگ میزدند که زنی مجنون در کوچه پسکوچههای این شهر در حال قدم زدن است بیم آن میرود که به کسی آسیب برسد.
… و طولی نمیکشید که یک آمبولانس آژیرکشان میآمد و دخترک به ظاهر مجنون را زیر نظر پلیس با خود میبرد
این جملات را حتماً آنها که دهه شصت را تجربه کردهاند، باور میکنند. حتی 20 سال پیش هم اگر با این سر و وضع کسی در خیابان انقلاب ظاهر میشد در خوشبینانهترین حالت ممکن بود عدهای فکر کنند? که حتماً دوربین مخفی است ?و شاید سرک میکشیدند که دوربین مخفی را هم پیدا کنند? و حتماً عدهای از خانمها زیر لب غر و لند کنان بر سرعت قدمهایشان میافزودند تا از این تصاویر فاصله بگیرند و در عجب بودند که اتفاقی افتاده و یا مثلاً این خانم حتماً … است.
شاید 20 سال پیش کسی به مخیلهاش? هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند?… دخترانی بزک کرده? با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و شلوارهایی تنگتر! این روند 20سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بعضی از ماها…?
اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما… گفتند چادر حجاب برتر است و میشود برتر نبود! ??بین خوب و خوب تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمیخورد ☺️.میشود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود?… حرف قابل قبولی بود؛ ?
کسی نمیتواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب.
گام دوم، گرفتن مقنعه بود?… میشود روسری بزرگ سر کرد! ☺️هم تنوّع دارد هم حجاب است.?
یادم می آید روسریهایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم میرسید??… خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون میزد?
در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد میگرفتند??
چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد ??و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت میکرد…?
مانند بچهای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ میشود و قد میکشد و والدینش حس نمیکنند اما دیگران که کمتر او را میبینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او میشوند.☺️.. ما عادت کردیم به روسریهایی که هر روز آب میرفت? و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری… مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو…?
به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بیحجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد… سال ها گذشت و لباس ها آب رفت ??و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد.?? برعکسش، فراوان کارهای ضد فرهنگ در کوبیدن حجاب و عفت و حیا و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلات و برنامههای عمومی یافت میشد…??
چه شده؟?? این همه تغییر در 30 سال حکایت از چه دارد؟? کدام برنامهریز به خود جسارت داده که برای حجاب دختران و زنان این مملکت اینطور طراحی کند? که در یک فاصله زمانی، آنها را اینگونه به خیابانها بفرستد؟? مردم ما چه تغییری کردهاند که این همه تغییر رفتار را از خود نشان میدهند. کدام روانشناس، جامعهشناس و یا آسیبشناسی این همه تغییر را به راحتی تفسیر میکند و از کنار آن میگذرد؟
میخواستند از طریق داعش بیایند و زنان ایران را به بردگی بکشند،?? با وجود مردان غیرتمند ایران?? در فراسوی مرزها شکست خوردند??
حالا میخواهند در داخل بیغیرتهایی را پیدا کنند، تا با تبلیغ برهنگی?، زنان، خود به بردگی جنسی تن بدهند.? داعشیها هم حجاب از سر زنها برمیداشتند و ارزان میفروختند.
دختر خیابان انقلاب!
بسیجی های گردان کمیل،خودشان که هیچ،پیکرشان که هیچ،پلاکشان که هیچ،استخوان هایشان هم برنگشته است! ???
همانها که وصیت کردند، سیاهی چادر شما? از سرخی خون ما برنده تر است!
#دختر_خیابان_انقلاب! .
کاش بودی و میدیدی ایستادگی ،بسیجی گردان کمیل!
همان ها که یک هفته بدون آب زیر آتش مستقیم عراق، مردانه ایستادند? و به قول حاج سعید قاسمی، همت با یک واسطه از امام به آنها گفته بود، خط را نگه دارید و تا نگفتم برنگردید!
به اینجای قصه که میرسید صدایش را بلند میکرد، که هنوز که هنوزه برنگشته اند?
و حالا حتم داریم که این مانکنهای زیبا و نیمه عریان که بیمهابا در سطح شهر قدم میزنند، و به اسم آزادی روسری خود را بر سر چوب میکنند? ثمره تئوری آنانی است که بدون حساسیت زایی و در کمال خونسردی گام به گام نظریه خود را پیاده کردند تا در سایه ی این غفلتها حساسیت زدایی کنند
تا به حال #مادر_شهید_گمنام دیده ای؟
همان پیرزن قد خمیده ای که سی سال در معراج شهدا لای استخوان ها به دنبال جوان رعنایش میگشت و التماس میکرد، فقط یک بند انگشت، به یک بند انگشتش هم راضی ام؟???
همان که سی سال است از خانه که بیرون میرود، کلید را به همسایه میدهد که اگر جوانش آمد، پشت در نماند!
دختر خیابان انقلاب!
کاش بودی و میدیدی، تخریب چی لشگر محمد?، را که چگونه مین فسفری، که هر چیزی را در خود ذوب میکند??، در آغوش گرفته بود تا نورش عملیات را لو ندهد ?و جسمش در بیابان شب میسوزد? و دلش میرفت تا پشت دیوار مدینه!?
دختر خیابان انقلاب!
کاش بودی آن لحظه که بلدوزر های، کفر میریختند خاک صحرا بر صورت #غواصان_دست_بسته?، و میشنیدی صدای تکبیر هایی که از زیر خاک تا افلاک میرفت✊ و حسین حسین گفتن هایی که پیوند میزد کارون را به علقمه، والفجر را به عاشورا!!?
چند ویژگی سخن خوب از دیدگاه قرآن
1-آگاهانه باشد ( لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ)
2- نرم باشد (قَوْلاً لَّیِّناً) ، زبانمان تیغ نداشته باشد.
3- حرفی که میزنیم خودمان هم عمل کنیم (لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ)
4- منصفانه باشد ( وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا)
5- حرفمان مستند باشد (قَوْلًا سَدِیدًا) منطقی حرف بزنیم.
6- ساده حرف بزنیم (قَوْلاً مَّیْسُورًا) پیچیده حرف زدن هنر نیست.روان حرف بزنیم.
7- کلام رسا باشد (قَوْلاً بَلِیغًا)
8- زیبا باشد (قولوللناس حسنا)
9- بهترین کلمات را انتخاب کنیم (یَقُولُ الَّتی هِیَ اَحْسَن)
10- حرف هامان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد (و قولوا لهم قولا معروفا)
11- همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم (قولاً کریماً)
12- کمک کنیم تا در جامعه حرفهای پاک باب شود (هدو الی الطیب من القول).
بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب! (پرواز به اوج اسمان)
اشک در چشمان علی حلقه میزند ، او باور نمیکند که امشب ، آخرین شبِ زندگی فاطمه باشد .
نگاه علی به صورت فاطمه دوخته شده است . ناگهان فاطمه این چنین میگوید: «علیکُم السّلام» .
علی به خود میآید ، آیا کسی وارد اتاق شده است؟
تو هر چه نگاه میکنی کسی را نمیبینی . پس فاطمه به چه کسی سلام کرد؟
فاطمه رو به علی میکند و میگوید: «پسر عمو ، نگاه کن ، جبرئیل به دیدن من آمده است ، الآن او به من سلام کرد و من جواب او را دادم ، او به من خبر داد که امشب ، شب آخر زندگی من است و من فردا به اوج آسمانها پرواز میکنم» (1)
آری ، سفر فاطمه قطعی شده است ، در آسمانها غوغایی به پا شده است ، همه خود را برای مراسم استقبال از فاطمه آماده میکنند .
? اکنون ، فرصت خوبی است تا فاطمه حرفهای خود را با علی بزند . علی سر فاطمه را به سینه گرفته است و به شدّت گریه میکند . قطرات اشک علی بر صورت فاطمه میریزد.(2)
فاطمه این چنین سخن میگوید:
ــ علی جان! تو باید در مرگ من صبر داشته باشی ، یادت هست در روز آخر زندگی پدرم ، او به من وعده داد که من زودتر از همه به او ملحق خواهم شد ، اکنون موقع وعده پیامبر است . علی جان! اگر در زندگی از من کوتاهی دیدی ببخش و مرا حلال کن.(3)
ـ ای فاطمه! تو نهایت عشق و محبّت را به من ارزانی داشتی ، تو با سختیهای زندگی من ساختی ، تو هیچ کوتاهی در حقّ من نکردی .
ــ علی جان! از تو میخواهم که بعد از من با فرزندانم ، مهربانی بیشتری داشته باشی، بعد از من با دختر خواهرم ، اَمامه ، ازدواج کن ، زیرا او با فرزندان من مهربان است .
ــ فاطمه جان! تو به زودی حالت خوب میشود و شفا مییابی .
ــ نه ، من به زودی نزد پدر خود میروم ، علی جان! من وصیّت دیگری هم دارم.(4)
ــ چه وصیتّی؟
ـ بدنم را شب غسل بده، شب به خاک بسپار ، تو را به خدا قسم میدهم مبادا بگذاری آنهایی که بر من ظلم کردند بر سر جنازه من حاضر شوند ، آنهایی که مرا با تازیانه زدند ؛ محسن مرا کشتند نباید بر پیکر من نماز بخوانند.(5)
ــ چشم ، فاطمه جان! من قول میدهم نگذارم آنها بر پیکر تو نماز بخوانند.(6)
ــ علی جان! من میخواهم قبرم مخفی باشد.(7)
ــ چشم ، فاطمه جان!
ــ علی جان! از تو میخواهم که خودت مرا غسل دهی و کفن نمایی و در قبر بگذاری ، علی جان! بعد از آنکه مرا دفن کردی، بالای قبرم بنشین و قرآن و دعا بخوان ، تو که میدانی من سخت مشتاق تو هستم و چقدر شیدای صدای دلنشین تو هستم! علی جان! به سر قبرم بیا، چرا که دل من به تو انس دارد.(8)
ــ فاطمه جان! من وصیّتهای تو را انجام میدهم ، ولی من هم چند خواسته از تو دارم .
ــ چه خواستهای؟
ــ اگر من در حقّ تو کوتاهی کردم مرا حلال کنی و ببخشی ، دیگر این که وقتی نزد پیامبر رفتی سلام مرا به او برسانی .
اشک در چشمان علی حلقه میزند ، بغض راه گلوی علی را میبندد ، فاطمه منتظر است تا علی سخن خود را تمام کند .
میدانم که تو هم منتظر هستی ،
به راستی علی چه میخواهد بگوید؟
??فاطمه جان! وقتی نزد پدر خود رفتی مبادا از من پیش او شکایت کنی.(9)
خدایا ، منظور علی از این سخن چیست؟
آری ، او بغضی نهفته در گلو دارد ، او اشک میریزد و نمیتواند سخن بگوید.
علی فقط گریه میکند ، سر فاطمه بر سینه اوست ، فاطمه ، امانت خدا در دست او بود ، فاطمه ، تمام عشق علی بود ، امّا دشمنان با عشق علی چه کردند؟ در مقابل چشم علی ، او را تازیانه زدند ، سیلی به صورتش زدند ، پهلویش را شکستند.
_و او برای حفظ اسلام صبر کرد ، پیامبر از او خواسته بود که در همه این بلاها صبر کند . او به پیامبر قول داده بود ، باید بر سر قول خود باقی میماند .
علی نگاهی به صورت فاطمه میکند ، میبیند که فاطمه گریه میکند ، به راستی چرا فاطمه گریه میکند؟
او که به زودی به آرزویش که رهایی از قفس دنیا بود میرسد ، پس چرا اشکش جاری شده است ؟
??علی رو به او میکند و میگوید:
ــ فاطمه جان! چرا گریه میکنی؟
ــ من برای غربت و مظلومیّت تو گریه میکنم ، میدانم که بعد از من با سختیها و بلاهای زیادی روبرو خواهی شد .
ــ فاطمه جان! گریه نکن ، من در راه خدا بر همه آن سختیها صبر خواهم نمود.(10)
_علی جان! از نگاه تو بوی غم میآید، گریه مکن که گریه تو دل مرا میسوزاند
_علی جان! من فاطمه تو هستم، مگر نمیگفتی هر گاه دلم میگیرد، با نگاه به چهره فاطمه آرام میگیرم؟ پس چرا به من نگاه نمیکنی؟ چرا سر خود را به زیر افکندهای؟ ️نکند از سرخیِ چشم و کبودی صورت من غمگین شدهای؟
_جانِ فاطمه، سرت را بالا بگیر، جانِ من به فدای تو! فاطمه تو، فداییِ توست: روُحی لَکَ الفِداء …
_علی جان! من بار سفر بستهام و به زودی از پیش تو میروم، امّا بدان که تو همیشه در قلب من هستی، پیوند من و تو، هرگز از هم گسسته نمیشود.
_علی جان! با من سخن بگو، غم دل خود را برایم بازگو کن! میدانم که وقتی من رفتم، تو هیچکسی را نخواهی داشت تا با او درددل کنی، تو به بیابان پناه خواهی برد و با چاه سخن خواهی گفت…
_علی جان! وقتی اشک چشم یتیمان مرا ببینی، وقتی نگاه کنی و ببینی حسن و حسین من، زانویِ غم در بغل گرفتهاند، چه خواهی کرد؟
گروهی از مردم میخواهند به عیادت فاطمه بیایند ، امّا فاطمه گفته است که به هیچکس، اجازه ملاقات ندهند . او میخواهد در این روز آخر زندگی به حال خودش باشد.
قسمت پنجاه و دوم
ادامه دارد…..
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
منابع
1.دلائل الإمامة ص 133، بحار الأنوار ج 43 ص 209.
2.روضة الواعظین ص 151، بحار الأنوار .
3.بحار الأنوار ج 43 ص 201
4.بیت الاحزان ص177 مستدرک الوسائل ج2 ص134
5.بحار الأنوار ج 43 ص 205،
6.بحار الأنوار ج 43 ص 192.
7.مستدرک الوسائل ج 2 ص 186،
8.مستدرک الوسائل ج 2 ص 290،
9.الموسوعة الکب
#نردبان_ترقی
سه چیز را نگه دار:
گرسنگیت را سر سفره دیگران..
زبانت را در جمع..
و چشمت را در خانه دوست . . .
(و به قول معروف چشمت رو درویش کن)