بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب! (پرواز به اوج اسمان)
هوا تاریک شده است و مردم مدینه در خواب هستند ، امّا امشب در خانه علی ، همه بیدار هستند ، علی و سَلمی و فضه و یتیمان فاطمه .
علی دارد بدن فاطمه را غسل میدهد ، فاطمه وصیّت کرده است که علی او را با پیراهن غسل دهد.(1)
علی میخواهد فاطمه را در پارچه بهشتی که پیامبر به او داده است، کفن نماید . او دارد بندهای کفن را میبندد . ناگهان چشمش به فرزندانش میافتد . آنها دوست دارند برای آخرین بار مادر خود را ببینند .
علی آنها را صدا میزند و میگوید:
«عزیزانم! بیایید و برای آخرین بار ، مادر خود را ببینید».(2)
یتیمان جلو میآیند و با مادر سخن میگویند: «مادر ، سلام ما را به پیامبر برسان» .
صدای گریه آنها سکوت شب را شکسته است .
خدای من!
چه میشنوم ؟
این صدای ناله فاطمه است که به گوش من میرسد . ناگهان، بندهای کفن باز میشود .
فاطمه دستهای خود را باز میکند و فرزندانش را به سینه میچسباند .
إنّی أُشهد اللّه أنّها قد حنّت وأنّت ومدّت یدیها وضمّتهما إلى صدرها …..???
صدای گریه فاطمه با صدای گریه یتیمان در هم میآمیزد . در آسمان غوغایی به پا میشود . فرشتگان بیتاب میشوند .
صدایی از آسمان به گوش میرسد:
«ای علی! یتیمان را از مادر جدا کن ، فرشتگان از دیدن این منظره به گریه افتادهاند»..(3)???
علی جلو میآید و یتیمان را از مادر جدا میکند . اکنون علی ، رو به فرزندش، حسن میکند و از او میخواهد تا برود و به ابوذر خبر بدهد که وقت تشییع جنازه فاطمه فرا رسیده است .
آری ، علی میخواهد فاطمه را شبانه دفن کند . حسن همراه با حسین به خانه ابوذر میروند.(4)
ابوذر هم به خانه سلمان ، مقداد ، عمّار ، عبّاس (عموی پیامبر) و حُذَیفه میرود و به آنها خبر میدهد.(5)
این شش نفر در تاریکی شب به سوی خانه علی میآیند . آنها برای نماز خواندن بر پیکر فاطمه میآیند.
علی جلو میایستد و این شش مرد پشت سر او صف میبندند ، یتیمان فاطمه و سَلمی و فضه هم به صف ایستادهاند .
نگاه کن!
فرشتگان ، فوج فوج به این خانه میآیند ، جبرئیل را ببین ، همه آمدهاند تا بر پیکر فاطمه نماز بخوانند.(6)
اکنون این سیزده نفر میخواهند بدن فاطمه را تشییع کنند .
صبر کن !
علی میخواهد دو رکعت نماز بخواند .
مولایت به نماز ایستاده است . نماز علی تمام میشود ، او دستهای خود را رو به آسمان میگیرد و دعا میکند . به راستی او با خدای خود چه میگوید؟️(7)
پیکر فاطمه را در تابوتی (که به دستور خود او ساخته شده است) قرار میدهند.(8)
اکنون ، علی دستور میدهد تا دو شاخه درخت خرما را آتش بزنند و در جلو تابوت حرکت بدهند. (9)
️تشییع جنازه آغاز میشود . صدایی به گوش میرسد : «او را به سوی من بیاورید» .
خدایا !️ این صدا از کجاست؟
این صدای قبری است که قرار است فاطمه در آنجا دفن شود .
️آنجا قبری آماده است ، تابوت را همانجا به زمین میگذارند .
علی میخواهد پیکر فاطمه را داخل قبر بنهد . دو دست ظاهر میشود و بدن زهرا را تحویل میگیرد . هیچکس نمیداند این دستهای کیست. (10)
علی با قبر فاطمه سخن میگوید:
«ای قبر ! من امانت خودم را به تو میسپارم ، این دختر پیامبر است» .?????
اکنون ، علی ، همه هستی خود را به خاک قبر میسپارد .
? ندایی به گوش میرسد:
«ای علی! بدان که من از تو به فاطمه مهربانتر خواهم بود» (11)
علی بدن فاطمه را داخل قبر مینهد و چنین میگوید:
«بِسمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ علی مِلّةِ رَسُولِ اللّهِ .
به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا! فاطمه جان! من تو را به خدا میسپارم و راضی به رضایِ او هستم»(12)
همه فرشتگان در تعجّب از صبر علی هستند .? او در همه این سختی و بلاها به رضای خدا اندیشه دارد .
قسمت پنجاه و چهارم
?ادامه دارد…..
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
منابع
1.مستدرک الوسائل ج 2 ص 203.
2.مستدرک الوسائل ج 2 ص 203.
3.مستدرک الوسائل ج 2 ص 203.
4.فتح الباری ج 7 ص 378،
5.اختیار معرفة الرجال ج 1 ص 33،
6.مستدرک الوسائل ج 2 ص 255،
7.بحار الأنوار ج 43 ص 215
8.مستدرک الوسائل ج 2 ص 134،
9.الحدائق الناضرة ج 4 ص 83،
10.مناقب آل أبی طالب ج 3 ص 139
11.بحار الأنوار ج 43 ص 251
12. مستدرک الوسائل ج 2 ص 323،
#از_شهادت_تا_شهادت
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
فریاد مهتاب! قسمت پنجاه وچهارم