خیرخواهی مسلمانان
اولیاء دین، خیر خواهی مسلمانان را فریضه ذمه خویش میدانستند و در مقابل، کاری را که اندکی صدمه به جامعه مسلمانان داشت بی نهایت از آن احتراز داشتند.
امام صادق علیه السلام یک سال در اثر عائله زیاد و افزایش هزینه زندگی به فکر افتاد که از طریق کسب و تجارت عایداتی به دست آورد که جواب هزینه زندگی را بدهد. امام هزار دینار سرمایه فراهم کرد و به غلام خویش که “مصادف” نام داشت فرمود این پول را بگیر و آماده تجارت و مسافرت مصر باش. مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعی که در آن وقت به سوی مصر حمل میشد خرید و با جمعی از تجار که همه از همان نوع متاع خریده بودند به طرف مصر حرکت کرد. در نزدیکیهای مقصد، قافله دیگری از شهر خارج شده بود و به هم برخوردند، اوضاع و احوال را از یکدیگر پرسیدند، ضمن گفتگوها معلوم شد که اخیراً متاعی که مصادف و رفقایش حمل میکنند کمیاب شده و بازار خوبی پیدا کرده است. مصادف و رفقایش خوشحال شدند و به بخت خویش آفرین گفتند و از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدند. در همین وقت دور هم جمع شدند و تصمیمی گرفتند، تصمیم گرفتند بازار سیاه به وجود آورند و حداقل به کمتر از صد در صد سود خالص بعد از وضع همه مخارج به مدینه بر نگردند، هم عهد شدند و قسم خوردند که همه با هم قیمتها را بالا ببرند.
بعد از این پیمان وارد شهر شدند. مطلب همانطور بود که در بین راه اطلاع یافته بودند. طبق پیمانی که با هم بسته بودند و هم قسم شده بودند، بازار سیاه به وجود آوردند و هر طور دلشان میخواست جنس خود را فروختند و به سفر خود خاتمه دادند. مصادف خوشحال و خوشوقت به مدینه برگشت و یکسره به حضور امام صادق رفت و دو کیسه که هر کدام هزار دینار زر داشت جلو امام گذاشت و گفت یکی از این دو کیسه سرمایه شماست و یکی دیگر که مساوی اصل سرمایه است سود خالصی است که به دست آمده. امام فرمود: چه سود زیادی! بگو ببینم چطور شد؟ مصادف ماجرای هم قسم شدن برای گرانفروشی را شرح داد. امام با تعجب فراوان فرمود: سبحان الله! شما که نام خود را مسلمان میگذارید چنین کاری کردید؟! هم قسم شدید که به کمتر از صد در صد سود خالص نفروشید؟! سپس فرمود: همچو کسب و تجارتی به درد من نمیخورد. امام یکی از آن دو کیسه را برداشت و فرمود این سرمایه من، و به آن کیسه دیگر که تو نام آن را سود گذاشتهای کار ندارم.
? #حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
خیرخواهی مسلمانان