“در زندگی مشترک مسئولیتها را تقسیم کنید!”
اگر از همان ابتدای زندگی مشترک مسئولیتها و وظایفتان را تعیین و تقسیم نکنید، تا پایان عمر باید با آشفتگی، انتظارات برآورده نشده و تنش زندگی کنید.
خیلی مهم است که از همان ابتدای زندگی مشترک، مشخص کنید که هر کدام از شما چه وظایفی در زندگی دارند، چطور باید به یکدیگر کمک کنند، درآمدهای خانم و آقا چطور در زندگی صرف یا پس انداز شود، مسئولیت رسیدگی به امور خانه چطور تقسیم شود و….
تکلیفتان را با اینها مشخص کنید تا بعدها، احساس نکنید که یکی از شما بیش از حد مسئولیت به دوش گرفته و دیگری بیش از حد سرویس گیرنده است. این تقسیم مسئولیت، نه تنها در مقام حرف که در عمل هم باید رعایت شود.
اگر چند سال گذشته و این تقسیمات از اول اشتباه صورت گرفته کم کم و در عرض یکی دوسال بدون دعوا و درگیری آنرا اصلاح کنید
️پاسخ دفتر رهبر معظم انقلاب به دروغ های فضای مجازی
️هزینه های ستاداستهلال ماه چقدرست؟
باعنایت باهمیت رویت استهلال ماه در ابتدا وانتهای بخصوص در ماههای رمضان و شوال جهت روزه گرفتن و اعلام عید فطر جهت مسلمانان و نیز سایر ماههای قمری ،ستادی زیر نظر دفتر رهبری تشکیل و با استفاده از امکانات موجود این امر صورت میگیرد،باید به این مهم اشاره شود که ارتباط منظم و پیوستهای بین ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری با بیوت مراجع عظام تقلید وجود داشته و در رصد هلال ماههای رمضان و شوال، نتایج بهدست آمده از رصد در اختیار حضرات مراجع قرار میگیرد. البته بیوت برخی از مراجع عظام تقلید نیز فعالیتهایی در زمینه استهلال انجام میدهند.
بارها اتفاق افتاده است که بعضی از حضرات مراجع خودشان مستقیماً در تماس تلفنی با ستاد، گزارشها را بیواسطه دریافت میکنند و این اعتماد، به واسطه تلاش بیشائبه گروههای رصدی و حرکت ملی ستاد استهلال در چندسال اخیر ایجاد شده است. البته گاهی از سوی مراجع بزرگوار، نتایج متفاوتی اعلام میشود که آن بهخاطر اختلاف در فتوا است مثلاً در اینکه هلال با ابزار دیده شده است، شکی وجود ندارد اما به دلیل اینکه برخی رؤیت با چشم مسلح را معتبر نمیدانند و بعضی (مانند مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی بهجت، مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی و حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای) معتبر میدانند، هلال ماه نو بر ایشان ثابت میشود.
در اینجا نیز باید اشاره شود که این** فعالیت بزرگ با صرف کمترین هزینه و با استفاده از امکانات موجود در دانشگاهها، ادارات و سازمانهای دولتی و نیروهای نظامی و انتظامی انجام شده و از صرف هرگونه هزینهی موازی بهشدت پرهیز میشود** سایتهای ضد انقلاب بالاترین ،پیک ایران و…جهت تشویش اذهان عمومی،بدروغ تعداد کارمندان ستاد را 700 نفر و بودجه آنرا 14 میلیارد تومان،اعلام نموده اند،که البته ارقام کذب احتیاج به متر ندارند!!! در مقایسهی این فعالیتها با نمونههای خارجی نیز باید گفت که در هیچیک از کشورهای اسلامی (و یا غیر اسلامی که به موضوعات نجومی رؤیت هلال علاقمند هستند) چنین برنامهریزی گستردهای برای رصد هلال وجود ندارد.
استهلال در تمام فصول!
استهلال ماه نو، فقط مختص به رمضان و شوال نیست. جالب است بدانید که این کار برای تمام ماههای قمری انجام میشود! هم بنا بر جنبهی شرعی و هم از نظر اهمیت زمان آغاز هر ماه قمری و هم از حیث دستاوردهای علمی آن، این عمل هر ماه و مستمراً تکرار میشود. اگر دانشمندان و منجمان ما میتوانند در کنفرانس بینالمللی استهلال که چندی پیش در ابوظبی برگزار شد، به آقای یالوب (یکی از دانشمندان این رشته که صاحب معیار است) بگویند که ما در ایران، چهل رصد انجام دادیم که این 40 رصد، نقضکنندهی معیار شما است و معیار شما مشکل دارد، این به پشتوانه کار بزرگی است که به صورت ماهانه در ستاد استهلال انجام میشود.
منبع:دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای
داستان مردی که به زیارت امام حسین علیه السلام نمیرفت.
شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده میکرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت مینمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.
سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهلبیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور میباشند و دستشان به حرم مطهر نمیرسد.»
آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از ما دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.
هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت میدانم و نهی از منکر واجب است.»
️وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .
نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود میلرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت میکرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»
پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»
منبع: داستانهای علوی، ج4، ص210/ دارالسلام عراقی، ص301.
️زودقضاوت کردن
“دو کبوتر بودند در گوشه مزرعه ای با خوشحالی زندگی می کردند . در فصل بهار ، وقتی که باران زیاد می بارید ، کبوتر ماده به همسرش گفت : “” این لانه خیلی مرطوب است . اینجا دیگر جای خوبی برای زندگی کردن نیست . “” کبوتر جواب داد : “” به زودی تابستان از راه می رسد و هوا گرمتر خواهد شد . علاوه براین ، ساختن این چنین لانه ای که هم بزرگ باشد و هم انبار داشته باشد ، خیلی مشکل است ."”
بنابراین دو کبوتر در همان لانه قبلی ماندند تا این که تابستان فرا رسید و لانه آنها خشک تر شد و زندگی خوشی را در مزرعه سپری کردند . آنها هر چقدر برنج و گندم می خواستند می خوردند و مقداری از آن را نیز برای زمستان در انبار ذخیره می کردند . یک روز ، متوجه شدند که انبارشان از گندم و برنج پر شده است . با خوشحالی به یکدیگر گفتند : “” حالا یک انبار پر از غذا داریم . بنابراین ، این زمستان هم زنده خواهیم ماند . “”
آنها در انبار را بستند و دیگر سری به آن نزدند تا این که تابستان به پایان رسید و دیگر در مزرعه دانه به ندرت پیدا می شد . پرنده ماده که نمی توانست تا دور دست پرواز کند ، در خانه استراحت می کرد و کبوتر نر برای او غذا تهیه می کرد . در فصل پائیز وقتی که بارندگی آغاز شد و کبوترها نمی توانستند برای خوردن غذا به مزرعه بروند ، یاد انبار آذوقه شان افتادند . دانه های انبار بر اثر گرمای زیاد تابستان ، حجمشان کمتر از حجم اولیه شان شده بود و کمتر به نظر می رسید . کبوتر نر با عصبانیت به پیش جفت خود بازگشت و فریاد زد : “” عجب بی فکر و شکمو هستی ! ما این دانه ها را برای زمستان ذخیره کرده بودیم ، ولی تو نصف انبار را ظرف همان چند روز که در خانه ماندی ، خورده ای ؟ مگر زمستان و سرما و یخبندان را فراموش کردی ؟ “” کبوتر ماده با عصبانیت پاسخ داد :
“” من دانه ها را نخوردم و نمی دانم که چرا نصف انبار خالی شده ؟ “”
کبوتر ماده که از دیدن مقدار کم دانه های انبار ، متعجب شده بود ، با اصرار گفت : “” قسم می خورم که از همان روزی که این دانه ها را ذخیره کردیم ، به آنها نگاه نکردم . آخر چطور می توانستم آنها را بخورم ؟ من در حیرتم چرا این قدر دانه های انبار کم شده است . این قدر عصبانی نباش و مرا سرزنش نکن . بهتر است که صبور باشی و دانه های باقی مانده را بخوریم . شاید کف انبار فرو رفته باشد یا شاید موش ها انبار را پیدا کرده اند و مقداری از آنها را خورده اند . شاید هم شخص دیگری دانه های ما را دزدیده است . در هرصورت تو نباید عجولانه قضاوت کنی . اگر آرام باشی و صبر کنی ، حقیقت روشن می شود . “”
کبوتر نر با عصبانیت گفت : “” کافی است ! من به حرف های تو گوش نمی دهم و لازم نیست مرا نصیحت کنی . من مطمئن هستم که هیچکس غیر از تو به اینجا نیامده است . اگر هم کسی آمده ، تو خوب می دانی که آن چه کسی بوده است .
اگر تو دانه ها را نخوردی باید راستش را بگویی . من نمی توانم منتظر بمانم و این اجازه را به تو نمی دهم که هر کاری دلت می خواهد بکنی . خلاصه ، اگر چیزی می دانی و قصد داری که بعد بگویی بهتر است همین الان بگویی ."” کبوتر ماده که چیزی درباره کم شدن دانه ها نمی دانست ، شروع به گریه و زاری کرد و گفت : “” من به دانه ها دست نزدم و نمی دانم که چه بلایی بر سر آنها آمده است “” و به کبوتر نر گفت که صبر کن تا علت کم شدن دانه ها معلوم شود . اما کبوتر نر متقاعد نشد ، بلکه ناراحت تر شد و جفت خود را از خانه بیرون انداخت .
کبوتر ماده گفت : “” تو نباید به این سرعت درباره من قضاوت کنی و به من تهمت ناروا بزنی . به زودی از کرده خود پشیمان خواهی شد . ولی باید بگویم که آن وقت خیلی دیر است و بلافاصله به طرف بیابان پرواز کرد و پس از مدتی گرفتار دام صیاد شد . “”
کبوتر نر ، تنها در لانه به زندگی خود ادامه داد . او از این که اجازه نداد جفتش او را فریب دهد ، خیلی خوشحال بود . چند روز بعد هوا دوباره بارانی و مرطوب شد . دانه های انبار ، دوباره چاق تر و پرحجم تر شدند و انبار دوباره به اندازه اولش پر شد . کبوتر عجول با دیدن این موضوع ، فهمید که قضاوتش درباره جفتش اشتباه بوده و از کرده خود خیلی پشیمان شد ، ولی دیگر برای توبه کردن خیلی دیر شده بود و او به خاطر قضاوت نادرستش تا آخر عمر با ناراحتی زندگی کرد .
سلوک معنوی
توصیّههایی برای بهرهمندیِ هرچه بیشتر از ضیافتالله
1- دقایقی از ساعاتِ رازآمیزِ روزهداریِ خود را به برترین عبادت اختصاص دهید ؛ و آن هم چیزی نیست جز “تفکّر” .
با خود وخدای خود خلوت کنید ؛ خصوصاً به نوعِ رابطهی حضرتش با خودتان بیندیشد ؛ امید است ابوابی از معرفت به رویتان باز شود .
2- یکی از مهمترین حالتهای بندگی - خصوصاً در رمضانالمبارک - حالتیست که توصیهی مؤکّدِ نبیّ مکرّم (صلی الله علیه وآله) است و آن “سجدهی طولانی” میباشد .
فقط خدا و اولیاءِ الهی میدانند هنگامِ سجدهی عبودیّت چه بارانی از ابرِ رحمت و چه برکاتی از عالَمِ ربوبیّت بر سرِ شما میبارد .
حتماً در روز یک سجدهی طولانی داشته باشید .
3- آغازِ ماهِ رمضان -حتماً - نیّت کنید که لله روزه بگیرید فقط لله .
4- آدابِ روزهداری را تا آنجا که نشاط دارید انجام دهید .
5- کمیّتگرا نباشید ، کیفیتجو باشید . دنبالِ ختمِ آیات وادعیّه نباشید ، در پیِ هضمِ آنها باشید . غذای اندک را خوب بجوید تا جزءِ جانتان شود . بزرگترین مشکلِ ما ، قشرینگری به دین و شریعت است .
با خود فکر کنید آنقدر در سالهای قبل با ولعِ زیاد خوانی اعمال انجام دادید به کجا رسیدید .
6- حتّیالمقدور بر سفرهی خانهی خود افطار کنید ؛ بگذارید برکتِ افطار و دعای مستجابِ لحظهی افطار ، به خانواده وخانهی شما تعلّق گیرد .
7- رمزِ ماندگاری در ضیافتِ الهیِ رمضان ، کیمیای “حُسنِ خُلق” است . با فرزندان ، خویشان و دوستانِ خود ، با اکسیرِ حُسنِ خُلق و مهربانی برخورد کنید ؛ لحظهی عصبانیّت و خشم ، همان لحظهی اخراجِ شما از این مهمانیِ الهیست .
8- کشتیِ رؤیاییِ رمضان ، سوار بر امواجِ دریای “اشک” به ساحلِ نجات میرسد . از خدای سبحان در این ماه - خصوصاً اسحارِ سِحرآمیزِ آن - اشک و گریه درخواست کنید . البتّه شرطِ سحَرخیزی و اشکریزی ، دلِ شکسته داشتن است .
9- از ابتدای ماه رمضان باید هدفگذاریِ شما “لیلةالقدر” باشد که جانِ جانِ رمضان است . در این خصوص سخن زیاد است . باید سعی کنیم شبِ قدر در ما واقع شود نه در ماه .
10- این ماه ، ماهِ “ربیع القرآن” است . در این بهارِ قرآنی ، هرروز یک آیه را انتخاب کنید و تا افطار به طورآ متناوب تلاوت و در پیرامونِ آن تدبّر نمایید ؛ امید است نزدیکِ افطار ، آن آیه برای شما پرده از رخسار بردارد .
11- بِالاِمام تَمامَ الصّلاة وَ الصّیام . در سراسرِ ماهِ رمضان ، توجّهِ شما به روزهدارِ حقیقی و انسانِ کامل - یعنی وجودِ ذیجودِ حجة بن الحجج البالغة (عج) نمیبایست منقطع شود .
روزه و نماز و بندگیِ شما ، از کانالِ آن حضرت به بارگاهِ باریتعالی بار مییابد .
تومگو ما را بِدان شَه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
زبان نیش دار.
مرحوم مادر بزرگم یک قصه ای در کودکی برایم تعریف کرده است که بسیار زیباست. قصه ی دوستی یک خرس و یک هیزم شکن است که سال ها در کوه با هم دوست بودند و با هم غذا می خوردند.یک روز هیزم شکن برای ناهار آش پخت، خرس که می خواست آش را بخورد شروع کرد با زبانش لیس زدن و با سر و صدای زیاد خوردن؛
هیزم شکن کلافه شد و گفت: درست غذا بخور، حالم رو بهم زدی با این غذا خوردنت. خرس دیگه غذا نخورد و کنار رفت و صبر کرد هیزم شکن غذایش را تمام کند. گفت: برو و تبرت را بیاور و بزن توی سر من. هیزم شکن گفت آخه برای چی؟ ما با هم دوست هستیم.
خرس گفت: همین که میگم یا می زنی یا از بالای کوه پرت می کنمت پایین. هیزم شکن هم تبر را برداشت و زد توی سر خرس و خون آمد و بیهوش شد. هیزم شکن فرار کرد و تا یکی دو سال سراغ خرس نرفت اما بعد از چند وقت طاقت نیاورد و رفت ببیند که خرس زنده است یا نه.
دید که خرس سالم است و مشغول کار خودش است، سلام و احوالپرسی کرد، گفت چه قدر خوشحالم که می بینم حالت خوبه، آخه خودت گفتی بزن من که نمی خواستم بزنم. خرس گفت: نگاه کن ببین زخم خوب شده یا نه؟ هیزم شکن نگاه کرد و گفت: آره خدارو شکرخوبه خوبه و جایش هم نمانده.
خرس گفت: ولی جای زخم زبونی که زدی هنوز جایش مانده، زخم تبر خوب شد ولی زخم زبون هنوز جاش مونده.
زبان نیشدار روح را بیمار می کند. توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کنند.
روزه داری.
در روایت داریم :
چه روزه دارانی که از روزه جز تشنگی و گرسنگی چیزی بدست نمی آورند . در زمان پیغمبر چون ساعات اذان مشخص نبود پیش پیامبر می آمدند و اجازه می گرفتند . خانمی به پیامبر گفت : دختر من روزه است . آیا می تواند افطار کند . پیامبر گفت : خیر او روزه نیست . او چیزی خورده است . مادر گفت : من خودم دیده ام که روزه است . گفت : او غیبت کرده است وغیبت یک جور گوشت مرده خوردن است .
نمیگوید روزه او باطل است . پیامبر می خواهد بگوید : آثار را کاهش می دهد .
من به دو حدیث اشاره می کنم . پیامبر به جابر بن انصاری می فرماید : این ماه مبارک رمضان است . هرکس روزه بگیرد و شب هم عبادت کند و شکمش را از حرام کنترل کند و قوای جنس اش را از حرام کنترل کند و زبانش را کنترل کند همین طور که از ماه رمضان خارج می شود از گناه هم خارج میشود . جابر از این حدیث خوشش آمد . جابر گفت : چقدر این حدیث قشنگ است . پیامبر گفت : حدیث قشنگ است ولی شرط های آن مشکل است . سه شرط مهم در اینجا نقل شده است .
امام صادق (علیه السلام) : وقتی روزه می گیرید ،
گوش شما هم باید روزه بگیرد . اگر کسی روزه گرفت و حرام گوش کرد ، فایده هم ندارد .
چشم شما هم باید روزه بگیرد .
موی تو هم باید روزه بگیرد . یعنی مو را باید از نامحرم پوشاند .
حجاب باید رعایت بشود و فرمود:
پوست شما هم باید روزه باشد .
روزهایی که روزه هستی ، نباید مثل سایر ایام باشد و باید روی شما تاثیر بگذارد .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
بچه ها را متذکر خداوند کنید.
مقصود این است در خانه فضایی درست کنید که فضای غفلت نباشد و فضای ذکر باشد. خانه ای که 3000 شبکه ماهواره ای درآن باز است نمی تواند فضای ذکر باشد. آسمانیان وقتی زمین را نگاه می کنند برخی خانه ها همچون ستاره می درخشند و برخی به چشم نمی آیند. که روایت داریم اگر بلایی بخواهد نازل شود ملائک برای اهل این خانه ها دعا می کنند و بلا دور می شود و می گویند اینان را ما می شناسیم. اگر در زمین ناشناخته ایم در آسمان ها شناخته شویم. در خانه ها روضه بگیرید قرآن بخوانید. در روایت از امیرالمؤمنین علیهالسلام داریم منزلی که خیلی قرآن در آن خوانده می شود:« تَهجُرُهُ المَلائِکةُ و تَحضُرُهُ الشَّیاطین»
دیگر چیزی که جوانان را از گناه دور می کند ازدواج آسان است. غریزۀ جنسی چیزی کمی نیست.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
حکم مهمتر است یا حاکم؟
ناصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان نامه ای به مرجع تقلید انزمان میرزای شیرازی به این مضمون نوشت :
که من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدم لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید !
آیت الله العظمی میرزای شیرازی درجواب ناصرالدین شاه نوشت:
بسمه تعالی
حکم خدا قابل تغییر نیست لکن حاکم قابل تغییر است اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مومنین بیهوده ریخته نشود!
پاداش گرفتن روزه در ماه رمضان به خاطر اطاعت از خدا
حضرت علی(علیه السلام) از پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) نقل می فرماید:
«هیچ مؤمنی نیست که ماه رمضان را، به حساب خدا، روزه بگیرد، مگر آن که خدای تبارک و تعالی، هفت خصلت را برای او لازم گرداند
1_ هرچه حرام در پیکرش باشد محو و ذوب گرداند.
2_ به رحمت خدای عزوجل نزدیک می شود.
3_ خطای پدرش حضرت آدم را می پوشاند.
4_ خداوند لحظات جان دادن را برای او، آسان کند.
5_ از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان است.
6_ خدای عزوجل از خوراکی های لذیذ بهشتی او را نصیب دهد.
7_ بالاخره خدای عزوجل، برائت و بیزاری از آتش دوزخ را به او عطا فرماید
? من لایحضر صدوق 74/2
رنگ خدایی بگیرید.
خدا می فرماید که رنگ خدایی بگیرید. رنگ خدا بی رنگی است. رنگ خدا خلوص و پاکی است . انسان وقتی کاری را انجام میدهد برای خدا انجام بدهد و او خودش مهر خلوص را می زند . خدا باید این جوری رنگ آمیزی بکند . یکی از علما میگفت که حرفهای یک نفت فروش من را خیلی تکان داد . اوایل که در تهران گاز کشی شده بود ولی هنوز نفت هم بود ، نفت فروش محله با چرخش گالن های نفت را می برد ، به من سلامی کرد و من جوابش را دادم و داشتم توی خانه می رفتم . گفت : حاجی آقا بیست روز است که سلام و عیلک شما با ما عوض شده است . بیست روزی است که فرق کرده ای ، بالاخره خانه گاز کشی شده و خانه ی شما هم گاز کشی شده ، شما قبل از گازکشی ها ، وقتی به من سلام می کردی با لبخند همراه بود و احوال خانواده را هم از من می پرسیدی ولی از وقتی گاز به خانه ات آمده ، ما را تحویل نمی گیری . حاج آقا می دانی که سلام هایت بوی نفت می داد . شاید آن موقع هم که به قصابی و نانوایی می رفتی ، سلام هایت بوی نفت ، نان و گوشت می داد . بنده خدا گفت : تکانی خوردم و یاد این آیه سبقت الله … افتادم به خودم گفتم : وای اگر از پس امروز بود فردایی و در آخرت به من بگویند که عبادات و اعمالت بوی طمع می داد ، بوی خدا نمی داد ، کارهایت رنگ خدایی نداشت و تایید خدا روی آن نداشت چه چیزی باید بگویم ؟ و این ارتباط مستقیم با نیت ما دارد و عمل مان طبق دستور بودن است .
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
خانم های کارمند بدانند.
خانمهایی که کارمند هستید، مبادا تمام اولویت خود را روی کار کردن در بیرون از خانه بگذارید. فراموش نکنید که اولویت اصلی و اول شما فقط همسرتان هست.
اگر اولویت اصلی را فراموش کنید روابطتان بعد از مدتی بدون اینکه خود متوجه باشید سرد خواهد شد و شما آنقدر درگیر کار و پول خواهید شد که رفتار لطیف و زنانهتان را از دست میدهید و تبدیل به یک مرد میشوید.
یادتان باشد این مساله سم زندگی زناشویی است و رفته رفته همسر شما از شما دور خواهد شد. و زندگی زناشوییتان رو به زوال خواهد رفت. پس هیچ چیز در زندگی مهمتر از روابط عاشقانه شما با همسر و حفظ لطافت زنانهتان نیست.
حق الناس در آخرت.
روایت داریم حق الناس در برزخ انسان را اسیر می کند مثلا یک سوم فشار قبر متعلق به غیبت است. در روایتی دیگر هست که خداوند بر روی پل صراط کمینی قرار داده که هر کس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بیچاره ترین مردم کسی است که با اعمال خوب وارد صحرای محشر شود مثلا در نماز ، حج و … مشکلی نداشته باشد و جز اصحاب یمین قرار گیرد اما زمانی که قصد ورود به بهشت می کند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جویا می شود و می شنوند که حقوق آنها را پایمال کرده است . در آن لحظه از فرشتگان کمک می طلبند و آنها می گویند: حلالیت بگیر , یعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت کنند وقتی این کار را می کنند متوجه می شوند دیگر هیچ چیز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند که از نظر پیامبر بیچاره ترین بنده ها هستند.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
ماه رمضان و امام زمان علیه السلام
“عدل منتَظَر”
در دعای افتتاح که از لِسان مبارک حضرت ولی عصر وارد شده و شبهای ماه مبارک رمضان خوانده میشود؛
حضرت ولی عصر خود را اینگونه معرفی میکند"عدل منتظر”
من عدالتی هستم که انتظار مرا می کشند
حضرت ولی عصر، عدل محض است
و بنا به معنای عدل هر چیز و هر کس را در جای مناسب خود قرار میدهد
اما آیا ما تحمل آن عدالت جهان گستر را داریم؟
آیا در دولت حضرت به دنبال امتیازات خاص نیستیم ؟
پس شاید طولانی شدن زمان غیبت آمادگی برای پذیرش آن عدالت است که همگان تاب آن را ندارند،
همانگونه که مسلمانان عدل علی ابن ابطالب را تاب نمی آوردند حتی برادرش عقیل!
پس در این ماه شریف از خدای سبحان درخواست میکنیم
“اللهم لَیّن قَلبی لِوّلیّ اَمرک”
خداوندا قلب مرا برای اطاعت از ولّی امرت نرم و پذیرا قرار ده
استغفار حتی دارویی ست برای بی خوابی.
“استغفـار” قصـه درازیسـت…..
شــروع آن “دنیـا"…..
ونهـایتـش"بهشت بریــن” است به خواست “خــداونـد"…
پـــــس……
ازگـفتنش"خَستــه” نشـویـد..
وهمیشه ورد زبانتان"استغفار"باشد.
“أستغـفـرالله الذی لااله الا هوالحی القیوم وأتوب إلیـــه”
یکی از صالحین وبـزرگان
میفرمایـد:هیـچ غذایی وهیـچ دارویی..
بهتـــراز…..
“استغـفـار “
ندیده ونیافتــه ام..
حتی برای بیخوابی،..!
اگراستغفارکردی
شیـطان میگه:کاری میکنم
تابخوابد….!
بهترازاینست کـه به"استغفار"مشغول شود.
ازاین کلیدطلایی که حلّال همه مشکلات است غافل نشوید.
همه چیز درست میشود.
همین روزها؛ اتفاقاتِ خوب خواهند افتاد درست وسطِ روزمرِگی هایمان،
دلخوشی ها راهشان را گم خواهند کرد و این بار به سمتِ ما روانه خواهند شد .
شب هایی را میبینم که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می خوابیم و صبح هایی که با اشتیاقِ دلخوشی هایِ تازه بیدار میشویم.
من شک ندارم یکی از همین روزها همه چیز درست خواهد شد!
خدایا دوستت دارم
خدایا…
چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم:
الهی العفو … که عفو و بخششت را می
طلبم اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم ؟
چگونه شرمسارت نباشم در حالیکه هر چه جور و
جفا از من می بینی باز هم رشته ی مهر و
دوستی ات را نمی گسلی و رهایم نمی کنی؟
چگونه ادعای بندگی کنم در حالیکه خود می دانم
عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟
اما مهربان خالقم!
تنها چیزی که می توانم بگویم این است که با همه
ی شرمندگی هایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم
و تنها کلامی برایت بگویم که نکند عمر به سر آید و
این کلام را نگفته باشم
خدایا! ساده بگویم … دوستت دارم
خدایا حلالم کن
شأن و زیّ طلبگی چیست؟
روحانیت دارای قداست است. مردم به من و شما که نگاه میکنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصی برای ما باز میکنند و یک تقدسی قائلند. بعضی از گناهانی که خودشان میکنند، خیال میکنند ماها نمیکنیم؛ بعضی از کارهای خیری که خودشان انجام نمیدهند، خیال میکنند ما انجام میدهیم؛ خیال میکنند ماها دائم در حال ذکر الهی و توجه به پروردگار - که غالباً از آن غفلت میشود - هستیم؛ یک چنین تصوراتی دربارهی ما دارند. البته این تصورات را نباید تقویت کرد.
امام سجاد (سلاماللَّه علیه) در یکی از ادعیهی صحیفهی ثانیهی سجادیه از خدای متعال شش چیز میخواهد، که یکیاش این است: «و لبّاً راجحاً»؛ باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در این زمینه گرفتاریم. باید باطنمان از ظاهرمان بهتر باشد. این قداست را چگونه حفظ کنیم؟ حفظ قداست با سلامت مالی، سلامت اخلاقی و حفظ زیّ طلبگی است. نمیگوییم عبای پاره به دوشمان بیندازیم؛ معنای زیّ طلبگی این نیست. معنایش این است که در دنیاطلبی مثل دنیاطلبان عمل نکنیم؛ هر چه هوس کردیم، بخواهیم.
من قبلها روایتی دیدم که هر کس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مرکوبی که دلش خواست سوار شود، این شخص پیش خدای متعال ملعون است. این شأن پولدارها و پولپرستهاست. ما هم فلان چیز را هوس میکنیم، اما حالا پول نداریم، بهمجردی که پول گیرمان آمد، فوراً میرویم آن را تهیه میکنیم؛ منتظریم که از این صد جزء اشرافیگری، وقتی این یک جزئش فراهم شد، نود و نه جزء دیگر را هم در فرصتهای دیگر همینطور بتدریج فراهم کنیم. این شأن طلبگی نیست. شأن طلبگی این است که انسان یک زیّ متوسطی همراه با قناعت، سلامت مالی و سادگی به طور نسبی برای خودش نگه دارد. سلامت اخلاقی، خیلی مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد.
امام خامنهای(مدظله العالی)
1385/08/17
تصحیح عقیده در زندگی.
آقایان عزیز! یکی از مهمترین امور در زندگی تصحیح عقیده است. آدم باید اعتقاداتش درست باشد. وجود مقدس امام صادق فرمودند: «بعضکم اکثر صلاة» بعضیها خیلی نماز میخوانند. «بعضکم اکثر حجاً» بعضیها خیلی مکه میروند. ما آدم داریم حجاج است، پنجاه سفر به مکه رفته است. «بعضکم اکثر صدقة» بعضیها خیلی صدقه میدهند. اما بهترین کدام است؟ «بعضکم اکثر صیاماً» بعضی دائم روزه هستند. «ولکن افضلکم، افضلکم معرفةً» بهترین شما کسی است که معرفت و درکش بالا باشد.
کلاه سرش نمیرود و الا اینهایی که به جنگ امیرالمؤمنین آمدند «اکثرُ صلاةً» بودند. «اکثر صیاماً» بودند. شما میدانید روز عاشورا روزه مکروه است. چرا؟ چون بنی امیه به شکرانه قتل امام حسین روزه گرفتند «و هذا یومٌ تبرکت به بنو امیه» معرفت و آگاهی! اگر یک ملتی معرفت و آگاهیاش پایین بود راحت سی هزار تا را در مقابل امام حسین جمع میکنند. راحت چند هزار تا را جمع میکنند در جمل مقابل امیرالمؤمنین. این خیلی مهم است. «افضلکم افضلکم معرفة»
یک عقیده صحیح و درست باید پنج چیز درونش نباشد، اگر این پنج تا باشد این عقیده نادرست است:
❶ تعصب
❷ لجاجت
❸ تقلید کورکورانه
❹ تمایلات نفسانی
❺ استبداد و خود رأیی
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
“شما یک بانوی لطیفی نه یک جنگجو!!!”
باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه صرفاً به خاطر حفظ غرور او؛ بلکه به خاطر حراست از شأن و منزلت خود…!
هیچ چیز به اندازه زن شوریده حال و دیوانه، بیجاذبه و ناخوشایند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده میکند شهرهی آفاق است.
جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند میکند. به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق.
مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول میکنند و نه به دلیل قدرت او. و ️پدر و مادری که محبت می کند و احترام می گذارد به فرزندان، اعتماد آنها را جلب می کند.با حرف زدن نمی توان اعتماد را جلب کرد.
وقتی شما اعتماد را جلب کردید، می توانید دلیل محدودیت و حساسیت را به فرزندتان بگویید و به آنها آگاهی و آموزش دهید. اگر شما این کار را بکنید، برای فرزندتان یک مصونیت ویژه ای ایجاد کرده اید.
درجستجوی خیر.
از بچگی، هر وقت هر کاری خوبی میکردیم، بهمون میگفتن: خیر ببینی.
-خیر ببینی پسرم…
-خیر ببینی دخترم…
-خیر ببینی جوون…
وقتی صبح از خواب بیدار میشیم، به همدیگه میگیم:
صبح به خیر.
در طول روز به همدیگه میگیم:
روز به خیر.
شاید در طول روز، این کلمه رو چند بار تکرار کنیم، و برای همدیگه طلب خیر کنیم.
ولی واقعاً این “خیر"ی که همه در جستجوی اون هستند، و از خدا میخوان، چیه؟؟!
قران کریم میفرماید: همه انسانها شدیداً در پی خیر هستند…
همه در جستجوی بهترینها هستند…
إنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِید. (عادیات/8)
انسان بسیار دوستدار خیر است.
ولی هر کس این خیر را در چیزی میبیند:
یکی در خانهی خوب…!
یکی در ماشین خوب…!
یکی در شغل خوب…!
یکی در همسر و فرزندان خوب…!
و…
ولی واقعاً این خیرِ راستین چیست؟!
قرآن کریم میفرماید حضرت موسی وقتی خائف و ترسان از بین فرعونیان میگریخت، این جمله رو زمزمه میکرد:
ربِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیر. (قصص/24)
پروردگارا! من به آنچه از خیر بر من نازل کنی محتاجم!
یعنی خدایا من نمیدونم خیرم در چیست… ولی اون بهترین رو که خیر من در آن است، بر من نازل کن…
خیلی از ماها، این آیه رو در قنوت نمازها میخونیم، و مدام از خدا طلب خیر میکنیم.
خیری که حتّی نمیدونیم چی هست.
فقط همین قدر میدونیم که اون چیزی که مردم فکر میکنند، نیست!
خُب
حالا میخوای بدونی خیرِ واقعی چیه؟!
یه آیه در قرآن هست که بارها و بارها دیدیم و شنیدیم، ولی به راحتی از کنارش عبور کردیم.
خدا به صراحت این خیر رو در قرآنش به همگان معرفی کرده:
بقِیَّةُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.
بقیة الله، همان خیرِ شماست، اگر از اهل ایمان باشید!
این خیر که همه دنبالش هستند، چیزی نیست جز بقیهالله.
جز پدر مهربانم! امام زمان
اون خیری که همه رهاش کردند، و به بهای اندکی فروختند!
خیرِ واقعی یعنی اهلبیت.
در زیارتجامعهکبیره خطاب به اهلبیت میگوئیم:
انْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ اوَّلَهُ، وَ اصْلَهُ وَ فَرْعَهُ، وَ مَعْدِنَهُ وَ مَاْویهُ وَمُنْتَهاهُ.
هر جا صحبت از خیر باشد، شما اهلبیت اوّل و آخر و اصل و فرع و معدن و جایگاه آن خیر هستید.
ما در ازدواج دنبال همراه مان می گردیم.
پس باید اول راه را پیدا کرد تا بتوان همراه را انتخاب کرد.
وقتی ما هنوز هدف مان را از زندگی نمی دانیم و به آن ثبات شخصیت نرسیده ایم که حساسیت ها و ثبات های مان مشخص باشد و چیزی که به ما احساس خوشبختی یا بدبختی می دهد مشخص باشد، چطور می توانیم همسرمان را انتخاب کنیم؟
ما باید کسی را انتخاب کنیم که هم مسیر ما باشد و دغدغه اش با ما یکی باشد.
اگر این طور نباشد زندگی ما شبیه بازی طناب کشی می شود.
یعنی زن می خواهد به هدفش برسد بنابراین از مرد برای رسیدن به هدفش استفاده می کند و مرد هم برای رسیدن به هدف خودش از زن استفاده می کند.
معمولا این مسابقه ی طناب کشی برنده ندارد. مگر اینکه زن و مرد به توافق برسند و از دعوایشان نتیجه ای بگیرند.
متاسفانه برخی زوجین به قدری وقت خود را صرف میکنند، تا از شوهرشان همسری خوب بسازند که فرصتی پیدا نمیکنند تا از خود همسری شایسته بسازند!
چگونه عشق همسرمون را به خود بیشتر کنیم؟
از مردی که در زندگی شماست نخواین که علاقه مندیاشو ترک کنه
مردا معمولا یک یا چند سرگرمی رو خیلی زیاد دوست دارن، بطوری که بخشی از هویت و شخصیتشونه و بدون انجام آن احساس ضعف و کمبود میکنن. مثلا آنها علاقه ی خاصی به آپاراتی و باز و بسته کردن قطعات ماشین یا لوازم الکتریکی دارن.
علاقه به کوهنوردی دارن و….
هرگز از مردی که دوستش دارین نخواین این کار رو ترک کنه یا بخاطر این سرگرمیا مجازاتش نکنین تا حس یک انسان مجرم و گناهکار رو داشته باشه. با اهمیت دادن به اونا و سرگرمیای عاقلانه ی مورد علاقشون میبینید که عشق و علاقش نسبت به شما بیشتر از قبل میشه.
از اثرات نفرین پدر.
آیت الله مولوی قندهاری (ره) از آخرین شاگردای آقای قاضی (ره) بود، یک کسی پیش ایشان آمده بود گفت: آقاجان، من دارم از این دنیا میروم نسل و اولاد ندارم ، بچه ام نمیشه
این بنده خدا میگه رفتم پیش آشیخ حسنعلی نخودکی (ره) و از ایشون یک ختمی گرفتم برای بچه دارشدن. این ختم رو هم انجام میدهم ، هر کاری می کنم اثر نمی کند. آیت الله مولوی قندهاری به این آقا میگه که: خداوند برای تو یک چیزهایی در نظر گرفته تو عالم دیگر ، جبران می شود ان شالله
وقتی این آقا از درب خانه بیرون رفت، آیت الله مولوی قندهاری به اطرافیانش گفت: نفرین پدر پشت سرش هست ، اون ختم و چیزهای دیگه هیچ اثری ندارد ، نفرین پدر پشتش هست
امام رضا علیه السلام در یک روایتی یکی از آثار عاق والدین و نفرین پدر و مادر را ، نسل آدم کم میشه تا قطع بشود.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
آداب غـذا خـوردن در قـرآن
این آیه در چند جا تکرار شده است که ای مردم هرچه روی زمین است شما می توانید استفاده کنید یکی اینکه حلال باشد و یکی اینکه پاکیزه باشد . این دو با هم فرق می کند . در اسلام یک چیزهایی حلال است . ممکن است که ما فلسفه ی حرمتش را بدانیم یا اینکه فلسفه ی حرمتش را ندانیم . ما در فروع دین به دنبال این نیستیم که الزاما بدانیم که اگر این گوسفند رو به قبله یا پشت به قبله ذبح بشود ، چه تاثیری از نظر جسمی روی انسان می گذارد . ما به این ها کاری نداریم . ما دینی داریم که اصولی دارد که آنرا با تحقیق پذیرفته ایم و فروع آن هم مسلم حکمت دارد . منتها ممکن است آن حکمت را بدانیم یا ندانیم . پس می فرماید : اول حلال باشد . پس چیزهایی که حرام است مثل شراب نخورید . آیه صریح قرآن است که شراب ، قمار و بت پرستی ، این ها رجس و پلید است ، از آنها دوری کنید . حالا شاید بگویند که این مال قدیم بود . خیر ، حلال محمد تا قیامت حلال است و حرام محمد تا قیامت حرام است . اگر کسی شراب بخورد ، حرام مرتکب شده است . حالا سوال می کنند که این کار توبه هم دارد؟ بله . توبه اش این است که دیگر نخورید .
یکی از مصادیق حرام شراب و گوشت مردار است . شما به خارج از کشور می روید و گوشتی که ذبح اسلامی نشده می خورید ، این حرام است . این ها هم نجس است و هم حرام . بعضی چیزها پاک است ولی از راه حرام بدست آمده است . این آیه می خواهد بگوید که از راه حرام هم بدست نیاورید ، از راه شرعی بدست بیاورید .
در این آیه می گوید که آنچه می خورید پاکیزه هم باشد . یعنی همان جنبه های بهداشتی در آن رعایت شده باشد . یک چیزی ممکن است پاک هم باشد ، حلال هم باشد ولی بهداشتی نباشد ، آلوده باشد . وقتی اصحاب کهف از خواب چند ساله بیدار شدند ، پول به یکی از آنها دادند و گفتند که غذا تهیه کن و در قرآن داریم که گفتند : ببین کدام غذا پاکیزه تر است ، آنرا تهیه کن .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
مـا امـانت دار خــداییم.
ما امانت دار هستیم. عکس خدا افتاده است روی ما،
خیال می کنیم خودمان قشنگیم.
فرض کنید یک زیبارویی برود جلوی آینه،
تصویرش بیفتد در آینه
و آینه شروع کند منم منم زدن بکند.
ببینید چه قدر من قشنگم. ببینید چه قدر زشت است.
این که از آینه نیست.
این کسی که تصویرش افتاده
روی تو قشنگ است. اشتباه می کنی .
خیالاتی شده ای.
آدم های خیالاتی اینگونه اند.
عکس خدا، صفات خدا،
قدرت و علم و هرچی از کمالات هست
رویشان می افتد خیال می کند
مال خودش است.
کلیدی ترین صفت بندگی خدا ،
«فقیر بودن» است
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
کاهش حسادت همسر.
اگر یه موقع هایی میبینید که همسرتون نسبت به کسی حسادت میکنه و به خاطر حسادتش به اون فرد عکس العمل نشون میده یکی از راهای کم کردن این نوع حسادت افزایش دادن عزت نفس همسرتونه.
چطوری؟
از همسرتون تعریف کنید .مخصوصا در مورد اون ویژگی هایی که میبینید نسبت بهشون بر روی اون فرد حساسه.
بهش میدون بدید که کارهایی رو انجام بده که با انجام اون کارها پیش شما خودش رو نشون میده.
اگر همسرتون احساس کنه که بهش اعتماد دارید و اون رو در همه موارد قبول دارید و ترجیهش میدید خودش رو کمتر در معرض حسادت و مقایسه با دیگران قرار میده
همیشه تو رابطه با همسرتون یادتون باشه که باید برای همدیگر و بخاطر همدیگر زندگی کنید،نه برای دیگران!
اونکه تا آخرش قراره کنارتون باشه همسرتونه.
#طنز_جبهه
نمی دانم
تقصیر حاج آقای مسجد بود که نماز را خیلی سریع شروع میکرد
و
بچه ها مجبور بودند
با سر و صورتی خیس
در حالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند،
خود را به نماز برسانند
یا
اشکال از بچه ها بود که
وضو را می گذاشتند دم آخر و
تند تند یا الله می گفتند و
به آقا اقتدا می کردند و
مکبّر مجبور بود
پشت سر هم
یا الله بگوید و
اِنَّ الله معَ الصّابرین… بنده خدا حاج آقا
هر ذکر و آیه ای بلد بود میخواند
تا کسی از جماعت محروم نماند.
مکبّر هم کوتاهی نکرده، چشم هایش را دوخته بود به ته سالن تا اگر کسی وارد شد
به جای او یا الله بگوید و
رکوع را کش بدهد .
وقتی برای لحظاتی کسی وارد نشد، ظاهراً بنا به عادت شغلی اش بلند گفت:
یاالله نبود … ؟؟؟؟
حاج آقا بریم.
نمی دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده
ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن… ??
همسرشهید
در تمام لحظه های زندگی وجود شهید علمدار را احساس می کنم
و چند وقتی است که با صدای نفس اش برای نمـــاز صبح بیدار می شوم.
مهربان و خیلی مومن بود و همیشه حق را می گفت. پاسدار حق بود و همیشه اولویت را به کارهای فرهنگی می دادو بعد از جنگ گفته بود که 5 سال بیشتر در دنیا زنده نیست و این حرفش به حقیقت پیوست.
واقعاً به مجتبی ایمان داشتم و می دانستم دستورات اسلام را می گوید و برای همین حتی در نامگذاری اسم دخترم که زهرا را پیشنهاد داد، بسیار خوشحال شدم « زهرا عملدار »
دختر شهید
من همه نمره های خوبی که در درس هایم می گیرم، مدیون پدرم هستم. چرا که سایه او در همه جای زندگیم است و چه در غم ها و چه در شادی ها، وجودش را احساس می کنم و به خصوص وقتی بیشتر تنها می شوم و یا از چیزی ناراحتم باهاش صحبت می کنم و می گویم اگر تو بودی الان اینطوری نمی شد.
اما بابا هم نگاه معناداری می کند️ و خجالت زده با خودم می گویم: زهرا چرا این حرف را زدی؟️ وقتی که واقعاً احساس نبود بابا را می کنم، سر مزارش می روم
هر چند خاطره ای از او ندارم و این مسئله مرا ناراحت می کند اما بیشتر وقت ها با او صحبت می کنم، گریه می کنم سرش داد می زنم و… دختر شهید علمدار بودن، سبز رنگ است و هر وقت می خندد مطمئن می شوم از من راضی است.
خوابش را دیدم و می گفت: که باید دکتر شوم و حتی برایم تعیین می کرد که باید متخصص قلب️ و مغز باشم و از کسانی هم که فقیرند نباید پول بگیری و در آخر، وقتی منم با بابا صحبت می کنم، از او می خواهم من را آدم کند.
شهید سیدمجتبی علمدار
امتحان الهی.
از سرشب حالتی داشت که احساس کردم میخواهد چیزی به من بگوید بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت: “بابا خبر داری ضد انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده؟ اجازه میدی برم اونجا؟” گفتم: بله چرا اجازه ندم فرمان امامه همه باید دفاع کنیم، گفت: میدونید اونجا چه خبره! جنگ جنگه نامردیه؛ احتمال برگشت ضعیفه! گفتم: میدونم؛ از همون اول که به دنیا اومدی با خدا عهد کردم که تو را وقف راه حق و دین کنم آرزویم بود تو در این راه باشی.
خندید و صورتم را بوسید…
بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود:
“آن شب آقاجان امتحان الهیش را خوب پس داد! “
به نقل از پدر شھید محمود کاوه
خودت بخور خودت پاسخگو باش!!
چند روز بود که صبح زود تا ظهر پشت خاکریز مى رفت و محور عملیاتى لشگر را تنظیم مى کرد. هواى گرم جنوب؛ آن هم در فصل تابستان، امان هر کسى را مى برید. یکى از همین روزها نزدیک ظهر بود که آقا مهدى به طرف سنگر بچه ها آمد و با آب داغ تانکر، گرد و خاک را از صورت پاک کرد و سر و صورتش را آبى زد و وضو گرفت و به داخل سنگر رفت.
آقا رحیم با آمدن آقاى باکرى سر پا ایستاد و دیده بوسى کردند. در همین حین آقا رحیم متوجه لب هاى خشک آقا مهدى شد. رحیم به سراغ یخچال رفت و یک کمپوت گیلاس بیرون آورد، در آن را باز کرد و به آقا مهدى داد. آقا مهدى خنکى قوطى را حس کرد، گفت: امروز به بچه ها کمپوت داده اند؟ آقا رحیم گفت: نه آقا مهدى! کمپوت، جزء جیره امروزشان نبوده.
باکرى، کمپوت را پس زد و گفت: پس چرا، این کمپوت را براى من باز کردى؟ رحیم گفت: چون حسابى خسته بودید و گرما زده مى شدید. چند تا کمپوت اضافه بود، کى از شما بهتر؟
آقا مهدى با دلخورى جواب داد: از من بهتر؟ از من بهتر، بچه هاى بسیجى هستند که بى هیچ چشم داشتى مى جنگند و جان مى دهند. رحیم گفت: آقا مهدى! حالا دیگر باز کرده ام. این قدر سخت نگیر، بخور. آقا مهدى گفت: خودت بخور رحیم جان! خودت بخور تا در آن دنیا هم خودت جوابش را بدهى….!!
خاطره اى به یاد سردار رشید اسلام شهید مهدى باکرى
مسئولانِ مدیر یا مدیرانِ مسئول؟ مسئله این است!!
نامه ای به خدا
آیا کسی که از کاروان شهدا جامانده، لیاقت سربلند کردن دارد؟ کسی که در دریای معنویت جنگ مردود شده ، دیگر روی عرض اندام دارد که بیاید و خاطره بگوید؟
ای امام زمان عزیز، تو را قسم به خون دوستان شهید، از ما بگذر که تقصیر کردیم.
ای پدر بزرگ ملت، مرا ببخش که کمکاری کردم و شایسته سربازی تو نبودم.
والسلام غلام ونوکر بچه های فاطمه(سلام الله علیها)، مجید پازوکی
*شما نگذاشتید من بروم*
فاصله ما و عراقی ها پنجاه، شصت متر بود. بدجور می کوبیدند کار گره خورده بود. باید از وسط میدان مین معبر باز می کردیم برای پیش روی بچه ها.
هر چه تخریب_چی رفته بود زده بودنش. این جور وقت ها بود که سرنوشت یک گردان می افتاد دست تخریب چی دل و جرائتی می خواست، این بار مجید دواطلب شد کارش درست بود. معبر را باز کرد.
موقع برگشت تیر خورد همه فکر می کردیم شهید شده. هفت، هشت تیر خورد به شکمش. بچه ها رد شدند، رفتند جلو. انداختیمش توی آمبولانس شهدا و برگشتیم عقب، دیدیم هنوز زنده است.
نه ماه تو کما بود. از پشت شیشه می رفتیم ملاقاتش باور نمی کردیم زنده از بیمارستان بیاید بیرون. شکمش باز بود و دل و روده اش معلوم بود. یک شب، تمام دکترهای بیمارستان مصطفی خمینی قطع امید کردند.
همان شب مادر و مادربزرگش رفتند امامزاده صالح نذر و نیاز. فردا صبح علایم حیاتی اش برگشت. همه تعجب کردند بعد از آن بارها به مادربزرگش می گفت: ” شما نگذاشتید من بروم”
شهید تفحص مجید پازوکی
همسران قصد جنگیدن باهم را ندارند.
وقتی خانمت گلایهای میکنه، قصدش جنگیدن با شما نیست؛ که همه تلاشت رو میکنی شکستش بدی!
اون فقط داره درد دل میکنه؛ هیچ منطقی تو حرفاش نیس، حرفاش بهم ربط ندارن، چون فقط داره تخلیه انرژی و روانی میشه. اون میخواد با حرف زدنش از شما انرژی مثبت، تایید و آرامش بگیره.
پس سعی نکن ازش بِبَری، اون وقت ازش میبازی! چون برای مبارزه نیومده، برای همدردی اومده. به حرفاش گوش بده و وقتی مثلا میگه چن وقته بیرون نرفتیم براش تعداد دفعاتی که بردیش بیرون رو مثال نزن…!
بگو راس میگی! حق با توئه! همین یه جمله آرومش میکنه؛ اون وقت این ارامش دوباره به خودتون هدیه میشه. پس آرامبخش خونه باش نه قدرتمند….
شب اول قبر چیست؟
هر مسلمان معتقدی می داند که در آینده ی دور یا نزدیک با چنین شبی روبرو خواهد بود. ما در روایات داریم که کلمه ی قبر همان عالم برزخ است. این قبری که حفره ای است در قبرستان و بدن مادی را در داخل آن قرار می دهند. دیگر با این بدن دنیایی کاری ندارند و نظام دنیا برچیده می شود. یک نظام کامل تری بعنوان عالم برزخ افتتاح می شود. و با این بدن تا قیامت کاری نیست. بنابراین اگر گفته می شود فشار قبر، سوال اول قبر، وحشت قبر و تعبیراتی از این قبیل، مراد برزخ است. از همان زمان مرگ که فرد از عالم دنیا مفارقت می کند و روح از بدن جدا می شود شخص وارد برزخ می شود. از امام صادق (علیه السلام) سوال کردند که برزخ چیست فرمود: برزخ همان قبر است، از هنگام مرگ تا قیامت. این فاصله ی زمانی از زمان مرگ تا قیامت، زندگی برزخی است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
هیچوقت با همسرت قهر نکن!
وقتی عقد کردم مامانم گفت: «میخوام نصیحتت کنم، نصیحتی که روز عروسیم بابابزرگ بهم کرد.»
مامان اومد کنارم نشست، موهامو ناز کرد و دستمو گرفت. گفت: «دخترم اون وقتها شرم و حیا تو خانوادهها خیلی زیاد بود، بابام روش نشد مستقیم و بیپرده بهم بگه. فقط گفت هر چی هم که شد، وقت خواب بذار حداقل دستت بخوره به دست شوهرت، با قهر نخواب!»
و ادامه داد: «عزیزم! زندگی راحتی و سختی داره، بالا و پایین داره. گاهی زن و شوهر از هم دلخور میشن. اما یه زن زرنگ که عاشق زندگیش باشه هیچ وقت قهر نمیکنه، دلخوریش رو نشون میده، اما خودشو دریغ نمیکنه.»
بابابزرگ روش نشد واضح بهم بگه، اما من بهت میگم «هرچی هم که شد، شب وقت خواب همسرت رو بغل کن، ببوسش. بگو ازش دلخوری. اما قهر نکن. قهر مثل سمه؛ قهر عادت میشه؛ حرمتها رو میشکونه و دلها رو از هم دور میکنه.»
بینِ ما و خدا حجاب هاست! هر موجودی حجابِ خداست ؛ انبیاء و اولیاء ، حُجُبِ نورانی اَند و بقیّه حُجُبِ ظلمانی .
خدا ، مُحتَجِب به حدود و قیودِ ماست ؛ لقاءِ خدا عبارت است از وجدانِ فقرِ خود و وجدانِ قَیّومِ خود بدونِ حدّ و قید .
در مرگ ، این فقر آشکار می شود ؛ در زندگی چون اطرافِ ما را دنیا گرفته است وجدان حاصل نمی شود ، مگر این که انسان این حجاب ها را از خود الغا کند (کنار بزند) .
در مرگ همهٔ این صَوارِف (دستاویزها) را از آدم می گیرند و آن جا فقر و هیچ بودنِ صِرفِ انسان روشن می شود ، چه برای مۇمن و چه برای کافر ؛ با این تفاوت که لقاءِ خدا برای مۇمن ، رَوح و ریحان و لذّت است و برای کافر ، حسرت و ندامت .
به این ترتیب ، مرگ بابِ لقاءِ خداست .
متن کامل وصیتنامه شهید حاج محمدابراهیم همت
هر شب ستارهای را به زمین میکشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است،
مادر جان میدانی تو را بسیار دوست دارم و میدانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.
مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی میکشد و حکومتهای طاغوت مکملهای این جهلاند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.
مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست.
اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد.
مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بیتفاوت و متأسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمیدانند برای چه زندگی میکنند و چه هدفی دارند و اصلا چه میگویند بسیارند، ای کاش به خود میآمدند.
از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمیشود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی … ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود میآمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک میمالیدند.
مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول میکشد تا بتواند کمکم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را میشناختند و نه برایش زحمت و رنجی متحمل شدهاند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد.
پدر و مادر؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلودهاش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علیوار زیستن و علیوار شهید شدن, حسینوار زیستن و حسینوار شهید شدن را دوست میدارم.
شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور، شرک و الحاد میزند و خواهد زد.
ببین ما به چه روزی افتادهایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چارهای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شود تا راه تکامل طی شود.
مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار (اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک).
و السلام؛
سردار دلهـــــا
شهیـد حاج محمدابراهیم همت
بسیاری از مادران ایرانی دخترانشان را برای خانهداری تربیت میکنند نه برای یار و همسر شدن! این مادران غافلند از اینکه دامادشان اول همدل و همسر میخواهد نه آشپز!!!
غذا را میشود از بیرون خرید و تمام کار نظافت منزل را با کمک گرفتن از کسی انجام داد. ولی «دلدار» شدن فقط کار همسر است و بس…
یا پسرانشان را طوری بزرگ میکنند که ماشین و خانه دارد، طلا میخرد، ولی همدم زنش نیست! مردی برای زندگی مشترک نیست! مسئولیتپذیر نیست!
همسری که چند نوع قندان در جهیزیهاش است و همه همیشه شسته و مرتب هستند و پر از قند ولی یک چای سحر یا دم عصر با همسرش نمیخورد! جالب است بعضیها برای شکستن این قندان بلامصرف ناراحت هم میشوند.
آدمهایی هستند که شاید، کم بگویند “دوستت دارم” !
یا شاید اصلا به زبان نیاورند، دوست داشتنِشان را !
بهشان خُرده نگیرید !
این آدم ها فهمیدهاند، “دوستت دارم” حرمت دارد، مسئولیت دارد !
ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی، دوست داشتن واقعی را می فهمی !
میفهمی که همه کار می کنند، تا تو بخندی ، تا تو شاد باشی ، آزارت نمی دهند ، دلت را نمیشکنند !
من این دوست داشتن را میستایم !
حقیقت را بگویید.
در زندگی مشترک، شاید بهتر بگوییم از همان روز اول خواستگاری، صداقت حرف اول را میزند.
در بحرانیترین شرایط، گفتن حقیقت بازنده بودن نیست. شاید به صراحت میتوان گفت که دروغ گفتن، سریعترین راه از بین رفتن اعتماد است.
در واقع فرار کردن از راستگویی، نابودی رابطه شما با همسرتان را در پی خواهد داشت.
صداقت با ایجاد اطمینان و اعتماد متقابل، پایههای زندگی مشترک را تقویت میکند.
پدر رئیس حقوقی خانه است و مادر رئیس عاطفی خانه! خانم باید مراقب غرور شوهرش باشد و مرد هم باید مراقب دل همسرش و این را به فرزندانشان هم یاد بدهند.
به آقایان باید گفت که اگر دیدید همسرتون دوستون داره اما براتون کادو نمیخره از دستش ناراحت نشید
یا بلد نیست، یا خیلی باهاتون راحته
یا دغدغه ها و کمبودهای مالی داره فکر می کنه پولش رو خرج شکمتون کنه بهتر از اینه که خرج کادو کنه، یااینکه حواسش پرته.
متاسفانه مردها فکر می کنن همین که با خانومشون راحت شدن و شکمش رو سیر کردن و رخت و لباسش رو تامین کردن همه چیز حله. نمیدونن که ابراز عشق از طریق خرید کادو برای یه زن از نون شب هم واجب تره.
آقایون برای خانومهاتون کادو بخرید، گل بخرید، لازم نیست حتما کلی خرج کنید زنها با یه کادوی کوچیک هم خوشحال میشن
قدر خانومهاتون رو بدونید
انقدر با بی توجهی هاتون این فرشته ها رو دق ندید.
زندگیتان را به میدان غر زدنهای دائمی تبدیل نکنید. میدانیم که همسرتان باز هم کمد را به هم ریخته اما به جای غر زدن یا جنجال به پا کردن برای موضوعات ساده، به این فکر کنید که آیا خودتان بیعیب و نقصید؟!
مطمئن باشید که همه ما گاهی به خاطر کاستیهایمان دیگران را رنجانده یا ناامید میکنیم. پس به جای آنکه مدام خودتان را در مقام قاضی یا معلم قرار دهید، از کنار مشکلات کوچک آسانتر بگذرید و صحبت کردن در مورد آنها را به زمانی که آرامترید موکول کنید.
باور کنید انتخاب کلمات بهتر در زمان آرامش تاثیر حرف شما را چند برابر خواهد کرد.
اگر دختر یا پسر به اصطلاح دم بخت هستید قبل از خواستگاری لطفا” به چند توصیه ای که در این خصوص نوشته شده دقت کنید….
توصیه هایی که به زوج های جوانی که در شروع اشنایی هستند می توان کرد، این است که سعی کنید به جای اینکه به امور تشریفاتی و ظاهری این دوران، مثل: گل آوردن، حرف های شیرین، شیک پوشی وخلاصه، آراستگی های ظاهری طرف توجه کنید، بیشتر به طرز تفکر، هدف ها، آرا و عقاید طرف مقابل توجه نمایید که پایه و اساس، و تفاهم زندگی آینده شما را این عوامل تعیین می کنند.
️ همان طور که همیشه بزرگترها توصیه میکنند،در خواستگاری اگر دو چشم دارید، دو چشم دیگر هم قرض کنید و همه چیز را در زیر «ذره بین شناخت» بگذارید تا بتوانید « خود واقعی اش» را بشناسید. چون بعد از ازدواج، شما با این «خود واقعی» زندگی می کنید؛ نه با گل آوردن و آراستگی دوره نامزدی و …!
اجازه ندهید « خواستن » و مورد « تأیید » قرار گرفتن، فرصت اندیشه و آینده نگری را از شما بگیرد. رویایی فکر نکنید؛ دقت و تامل را با « وسواس » در انتخاب خواستگار یا دختر مورد علاقه خود اشتباه نگیرید؛ اولی لازم، ولی دومی غیرضروری است.
ملاک انتخاب را تماماً روی ظاهر افراد نگذارید که نتایج خوبی در بر ندارد. سیرت زیبا، تفکر صحیح و… بر آراستگی ظاهری ترجیح دارد. هرگز دختری را فقط به خاطر « زیبایی » اش انتخاب نکنید. هرگز مردی را فقط به خاطر قد و بالا و زلف آشفته اش انتخاب نکنید. صدور فرمان این گونه انتخاب ها از ناحیه ستاد فرماندهی عقل و اندیشه نیست! وقتی تو صندلی راحت اتومبیل شیک خواستگارتان لم داده اید! به جای این که با کبر و افاده، به اطراف چشم بیندازید، از خود بپرسید: «پول این اتومبیل را چه کسی پرداخته است؟ پدر پولدار خواستگارتان، یا خود خواستگارتان با دسترنج خود؟ »
اگر خوب به این نکات مهم و برجسته توجه کردید، آن گاه است که سر عقل آمده اید و خواستگار بدون ماشین اما هدفمند خود را ندیده نمی گیرید و در گزینش او، قادرید تا دست به انتخاب اصلح بزنید.
داشتن شغل مناسب، اولین امتیاز یک خواستگار است. اگر مسکن هم داشت، چه بهتر! ولی نداشتن مسکن و اتومبیل، به شرط داشتن شغل مناسب و آتیه دار، از ارزش و اعتبار یک خواستگار نمی کاهد. جوانی که هدف دارد به همه چیز از جمله، مسکن خوب و اتومبیل و سایر مایحتاج می رسد. به ثروت پدر زن آینده تان فکر نکنید که اگر همسر آینده شما قابلیت های لازم را داشته باشد شما را به همه جا می رساند.
️ تکرار می کنیم، تا زمانی که به قابلیت های طرف مقابل تان از هر جهت اطمینان پیدا نکرده اید، تا زمانی که به توانایی های او واقف نشده اید، جلوی احساس خود را بگیرید و اجازه ندهید عواطف و هیجانات قبل از ازدواج، مانع دیدن واقعیت ها شوند. پس از این که از هر نظر اطمینان شما کاملاً جلب شد، آن گاه عنان احساس را با احتیاط و نه افسار گسیخته رها سازید تا خود سیر طبیعی خویش را طی کند. اگر پس از مدتی معاشرت، متوجه شدید که از نظر عاطفی هم به طرف مقابل تمایل دارید، آن گاه می توانید قرار و مدار ازدواج را با خیال راحت بگذارید.
در هر صورت یادتان باشد که عجله نکنید و به توصیه دیگران و مخصوصاً پافشاری آن ها وقعی ننهید. اگر تردیدهایی دارید، اشکالی ندارد که با محرم رازی که حتماً باید از شما تجربه بیشتری داشته باشد، ضمیر دل و ندای باطن تان را در میان بگذارید؛ یا با مشاوری کارکشته و با تجربه، به شور و مشورت بنشینید؛ ولی مشاوره با افراد با تجربه، با وسواسی فکر کردن و بیش از حد «کمال گرا» بودن فرق دارد. کمال مطلق و وجود بی عیب و نقص، در هیچ جایی پیدا نمی شود. مگر نشنیده اید که می گویند: «گل بی خار، خداست»! پس بیشتر به واقعیت ها بیندیشید که زندگی هیچ کس کامل نیست.
جایگاه خاص کمک کنندگان به سیل زدگان در کلام ائمه اطهار علیهم السلام
آیت الله العظمی جوادی آملی در جلسه درس فقه خود با اشاره به حوادث و گرفتاری هایی که بر اثر سیل برای برخی از مردم کشور بوجود آمده است، اظهار داشتند: امیدواریم عزیزان آسیب دیده سیل، مشمول عنایت ویژه پروردگار باشند، این عزیزان هر چه بر زبان آنها جاری بشود چون از قلب شکسته است، این دعا مستجاب است.
معظم له بیان داشتند: این خاندان پاک ائمه(علیهم السلام) به ما فرمودند «مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیَةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»، این «وَجَبَتْ» جزء آن «وَجَبَت»های حتمی است؛ فرمود کسی جلوی سیل مردم را بگیرد، بهشت بر او واجب است؛ عادیه یعنی عادیه! طغیان رودخانه، عادیه است، طغیان سد، عادیه است؛ «مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیَةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»؛ این عزیزان رفتند سیلبند درست کردند «وجبت لهم الجنة»، صریح است، نفرمودند آنقدر ثواب دارد؛ فرمود بهشت برای اینها یقیناً واجب است، برای اینهاست.
ایشان ادامه دادند: تعبیرات قرآن کریم چند وجه است؟ یک وقت میگویند اگر فلان کار را کردید، ﴿یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ﴾ اما یک وقت درباره یک عده دارد: ﴿لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾، این روایت خیلی بلند است؛ هم کار هلال احمر را درست میکند هم کار همه عزیزانی که در سراسر ایران دارند تلاش و کوشش میکنند درست میکند، این دعا هم بر همه ما لازم است.
آیت الله العظمی جوادی آملی ضمن دعا برای عزیزان آسیب دیده سیل، از مردم و مسئولین که برای رفع مشکلات مردم تلاش می کنند، تقدیر کردند و اظهار داشتند: خدا به این مردم خیر و دنیا و آخرت بدهد که فرمان ائمه خود را اطاعت کردند؛ چه شب و چه روز این عزیزانی که سیلبند درست کردند، بهشت برای اینها واجب است که امیدواریم به برکت قرآن و عترت این نظام و مسئولین نظام و فردِ فرد این ملت مخصوصاً عزیزان آسیب دیده سیل، مشمول عنایت ویژه پروردگار باشند.
معظم له بیان داشتند: هم اکنون هردعایی از زبان اینها در آید مستجاب است چون از قلب مضطر است، قلب شکسته فقط او را میخواهد، کسی دیگر را نمیخواهد؛ هر دعایی با هر زبانی از خدا بخواهند مستجاب است.
جلسه درس خارج فقه 26-1-98
ویژگی نظام مهدوی چیست؟
خصیصه نظام مهدوی این است که انسان آنچه را که وجود مبارک رسول گرامی و سیزده معصوم دیگر فرمودند عملی میکند و “قائم بالعدل” میشود.
یک وقت یک کسی میخواهد فردی زندگی کند؛ نه بیراهه برود و نه راه کسی را ببندد؛ فقط طمع بهشت دارد یا خوف از جهنم. این شخص، هرگز مهدوی نمیاندیشد. او عادل است؛ اما هر عادلی، مهدوی نخواهد بود.
انسان مهدوی؛ عادل؟ یا قائم بالعدل؟
دین نگفت عادل، مهدوی است؛ دین گفت “قائم بالعدل، مهدوی است".
در سوره حدید فرمود ما به اینها گفتیم شما بایستید؛ تنها روی عدل بایستید، تنها روی قسط بایستید.
قائم بالعدل کیست؟
کسی که قائم بالعدل و بالقسط است نه تنها اجازه نمیدهد کسی به او ستم بکند و نه تنها به خود اجازه نمیدهد که به دیگری ستم بکند، بلکه اجازه نمیدهد ثالثی به رابعی ستم بکند. این قائم بالقسط است؛ اگر کسی قیام به قسط کرد دیگر اهل قعود نیست.
در بیانات نورانی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که “جز ملت فرومایه کسی ستمپذیر نیست". ملتی که نفوذ بیگانه را تحمل میکند ذلیلِ محض است.
چگونه فرزند علی(علیه السلام) شویم؟
ما میخواهیم شناسنامه بگیریم و علوی بشویم. می خواهیم فرزند علی(علیه السلام) شویم. ما را به عنوان فرزند علی میپذیرند؛ اگر نمیپذیرفتند که اعلام نمیکردند اگر پیوند با ما برقرار کنید فرزند ما می شوید. خُب، ما میخواهیم بشویم فرزند علی؛ حضرت فرمود: اگر بچه من هستی سنگ را از هر جا آمد برگردان؛ سنگپذیر نباش؛ سنگخور نباش.
اینکه میبینید ما سالها جنگ را تحمل کردیم برای اینکه فرزند علی(علیه السلام) بودیم. به ما گفت: جز ملت فرومایه، هیچ کس ستمپذیر نیست. سنگینترین کار را این مملکت را فرزندان شما انجام دادند.
آیت الله العظمی حاج آقا جوادی آملی حفظه الله
مــال حــرام
بی اهمیت جلوه دادن مال حلال، آثار منفی زیادی در زندگی انسان دارد و تأثیرات فراوانی در نوع عملکرد انسان دارد.
مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم به باغی دعوت شد. ایشان انگور خیلی دوست داشت. نگاه کرد و دید این باغ انگورهای قشنگی دارد. صاحب باغ هم آدم خوبی بود. گفتند: یک مقدار انگور بیاورید. صاحب باغ به کارگرش گفت: برو قدری انگور بیاور! او هم رفت و لحظاتی بعد ظرف انگور را خدمت حاج شیخ عبدالکریم حائری آورد. ایشان گفت: میل ندارم. گفتند: آقا شما خودتان فرمودید! گفت: نمیدانم چرا میل من یکباره رفت! این غذا و این میوه نزد من غیر مطبوع جلوه میکند. این ذائقه سالم است.
باغبان تعجب کرد که چه شد. ایشان فرمود: نمیدانم، خودم هم خیلی میل داشتم. کارگر را خواستند. آقا از او پرسید: انگور را از کجا چیدی؟ گفت: آقا که امر کردند من دیدم انگورهای باغ خودمان هنوز شیرین نشده و آفتاب نخورده و ترش است. از باغ بغلی یک خوشه انگور چیدم و دیدم مال آنها شیرین است. آقا فرمودند: من و شما انگور را میخوریم و شاید متوجه هم نشویم و به به هم بگوییم.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
خانه ی با برکت دانشجویی.
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک.. قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خود مونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهمون گذاشتی.
خداجو با خداگو فرق دارد
حقیقت با هیاهو فرق دارد
خداگو حاجی مردم فریب است
خداجو مومن حسرت نصیب است
خداجو را هوای سیم و زر نیست
بجز فکر خدا،فکر دگر نیست
فقیر واقعی کیست؟
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از اصحاب خود پرسیدند :
فقیر کیست؟
اصحاب پاسخ دادند:
فقیر کسی است که پول نداشته و دستش از مال دنیا تهی باشد.
حضرت فرمودند :
آنکه شما می گویید فقیر واقعی نیست، فقیر واقعی کسی است که روز قیامت وارد محشر شود در حالی که حق مردم در گردن اوست، بدین گونه که یکی را فحش و ناسزا گفته، مال کسی را خورده، خون دیگری را ریخته، چهارمی را زده، اگر اعمال نیکو و کار خیری داشته در مقابل حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حق می دهند، و چنانچه کارهای نیکویش کفایت نکند، از گناهان صاحبان حق برداشته و بر او بار می کنند، و روانه آتش دوزخ می نمایند، فقیر و بینوای واقعی چنین کس است.
?بحارالانوار ج 72، ص 6
نظر شهید محمود کاوه در مورد حجاب.
می دانست از ساواکی ها می باشند و می خواهند براش پرونده سازی کنند.?
از او پرسیده بودند…
نظرت در مورد حجاب چیه؟?
گفته بود: من کە نظری ندارم? باید از روحانیت پرسید! من فقط یه حدیث بلدم کە هرکس همسرش را بی حجاب? در معرض دید دیگران قرار دهد بی غیرت است و خداوند او را لعنت می کند.?
ساواکی ازش پرسید شاه را داری می گی؟?
خنده ای کرد و گفت من فقط حدیث خواندم.??
توسل یکی از عوامل مهم دین داری در آخرالزمان.
در صلوات شعبانیه که در ماه شعبان بعد از نماز ظهر خوانده میشود و مومنین بر آن مداومت می کننند ، در شان معصومین داریم : الفلک الجاریه … اهل بیت کشتی هایی هستند که جاری هستند و تحرک دارند . یک موقع کشتی در امواج رهاست و آب آنرا این طرف و آن طرف می برد اما یک وقت در عین حالی که کشتی در امواج است آب را می برد و جلو می رود و به سمت ساحل می برد . تعبیر این است که کشتی که جریان دارد و سرنشینان خود را به ساحل امن می برد . این یکی از وسائل مهم نجات است و پیامبر اکرم فرمودند : صراط مستقیم در بین هزاران راه های انحرافی یکی بیشتر نیست ، تشخیص آن یک راه و پیمودن آن با توجه به خطرات زیاد در آخرالزمان کاری است که بدون هدایت معصومان ، کسانی که خودشان این راه را رفته اند و کاملا آشنا هستند امکان پذیر نیست .
در قرآن سوره هود دارد که وقتی حضرت نوح در کشتی تعدادی مومنین را سوارکرده بود و پسرش کنعان در آب دست و پا می زد و حضرت نوح با مهربانی به او گفت : ای پسرم سوار شو و او بی نیازی از معصوم جست و گفت که من خودم شنا بلد هستم و روی کوه بلند می روم و نجات پیدا می کنم در آن موقع موجی آمد و آنها را جدا کرد و پسر نوح از بین رفت . مولوی این داستان را این طور می گوید :
همچو کنعان سر به کشتی وا مکش که غرورش داد نفس زیرکش که برآیم من بر سر کوه مشید منت نوحم چرا باید کشید؟
کاش چون طفل ازحیَل جاهل بُدی چون طفلان چنگ برمادر زدی یا زعلم نقل کم بُدی مَلی علم اهل دل ربودی از ولی کاش در اینجا انسان به خودش تکیه نکند . در این امواج خروشان دست به دامان ولی الهی بشود و با او حرکت بکند . توسل و تمسک یکی از عوامل مهم دین داری در آخر الزمان است .
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗