#آیات_غدیر
اگر ولایت تو را ابلاغ نمی کردم، عمل من از بین رفته بود.
ابو جعفر محمد بن علی باقر، از پدرش، از جدش علیهم السلام روایت کرده که:
رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی در حالی که سوار بر مرکبی بود، از خانه خارج شد. علی علیه السلام نیز از خانه بیرون آمد، در حالی که پیاده میرفت.
رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: یا سوار میشوی و یا این که باز میگردی؛ خدای متعال به من دستور داده است، زمانی که من، سوار بر مرکب هستم، تو هم سواره باشی و اگر من، پیاده میروم، تو هم پیاده بروی و آن گاه که من نشسته ام، تو هم بنشینی؛ مگر این که در حال انجام حدی از حدود الهی باشی که راهی جز نشستن و برخاستن نداری. خداوند، کرامتی را به من عطا نکرده، مگر این که مثل آن را به تو نیز بخشیده است. خداوند، نبوت و رسالت را خاص من قرار داده و تو را در این رسالت، #ولی من قرار داده که حدود آن را انجام دهی و در سخت ترین مسائل آن، پای بر جا بمانی.
قسم به آن کس که محمد را مبعوث کرد، آن که امامت تو را #انکار کند، به من اعتقاد و ایمان ندارد و آن که به تو #کفر ورزد، به نبوّت من اقرار نکرده است و به خدا ایمان نیاورده است. بی گمان، فضل و برتری تو از فضل من است و بی شک، فضل من از فضل خداست و این سخن خداوند متعال است که: « قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیرٌ ممَّا یجمعون» [1]
[بگو: به فضل و رحمت خداست که (مؤمنان) باید شاد شوند و این از هر چه گرد میآورند، بهتر است]
مقصود از فضل خدا، نبوّت پیامبرتان است و منظور از رحمت او، #ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام «فبذلک» فرمود: یعنی با نبوّت و ولایت «فلیفرحوا» یعنی شیعه «هو خیر ممّا یجمعون» یعنی آن چه مخالفان شان از خانواده و مال و فرزند در دار دنیا گرد میآورند.
به خدا سوگند، ای علی! فقط برای این خلق شده ای که پروردگارت عبادت شود و به وسیله تو آثار و علائم دین را بشناساند و به واسطه تو دنیا را اصلاح کند و هر که تو را گم کرد، گمراه شد و هر که به سوی تو و ولایت تو هدایت نشود، هرگز به سوی خدا هدایت نخواهد شد. این سخن پروردگار من است که میفرماید: «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی» [2]
[ و به یقین، من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد و به راه راست راهسپر شود] یعنی به سوی ولایت تو هدایت شود.
پروردگار تبارک و تعالی به من دستور داده، آن چه که در حق خودم واجب میدانم،در حق تو نیز واجب بدانم. حق تو بر گردن هر آن کس که به من ایمان بیاورد، واجب است. اگر تو نبودی، حزب الله و دوستداران خدا شناخته نمی شدند و با واسطه توست که دشمن خدا شناخته میشود و اگر کسی با ولایت تو، او را ملاقات نکند، چیزی برای دیدار با خداوند ندارد. خداوند متعال بر من این گونه نازل کرده است: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» یعنی در ولایت تو ای علی! «وَإِن لَّمْ تَفْعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» یعنی اگر این ولایت تو را به مردم ابلاغ نکرده بودم، عمل من، همه از بین رفته بود. هر که خدا را ملاقات کند در حالی که به ولایت تو سرنسپرد، عمل وی بیهوده است. هان! این وعده ای است که برای من محقق خواهد شد. من جز سخن خداوند عز و جل، چیزی نمی گویم و آن چه میگویم، سخن خداست که درباره تو بر من نازل کرده است. [3]
?[1]: یونس/58.
?[2]: طه/82.
?[3] - امالی، ص 399، ح 13.
امیرالمومنین علیه السلام:
خود را به حسن نیت و اهداف پسندیده عادت بده با موفقیت به خواسته هایت خواهی رسید
#من_یک_زن_مسلمانم
#حقوق_زن_در_اسلام
من یک بانوی ایرانی مسلمانم:
?ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ …
?ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ …
?ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ #ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ? گل ? ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی (علیه السلام)آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان…
?وقتی ازدواج کردم،وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت…
?خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد…
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
?ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
?ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ…
?پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است:
زنان مانند بلورند حساس و شکننده. آنها را نیازارید…
?وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد…
?ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ
اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ
به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است :
چه فرزند خوبی است دختر
پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی
(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)
?ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
?من ریحانه ام
جایگاهم فراتر ازین حرفهاست
?من یک زنم …
خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!
?من یک زنم…
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن
حتی حج ات قبول نیست.
?من زنم….
بهشت زیر پای مادر است…
روح انسان از درون من به او دمیده میشود…
?هر روز پاسداری من از کودکم،ثوابی عظیم دارد.
?اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد، و به من خدمتی کند ، برای او برابر با هزار سال عبادت است..
?سرشت و صفات انسانها
از شیر من است…
?عفت من سرمایه الهی من است.
?من چرک نویس هیچ احساسی نمیشوم!
?من همان زنم،که نجابتم، قیمتم را از یک دنیا بالاتر میبرد.
?من عاشق سوره کوثرم…سوره ای که گواهی میدهد نسل پیامبر نسلی است که از سلاله یک زن است.
بسم الله الرحمن الرحیم ?
در اوج غربت!
چرا مسلم این طرف و آن طرف را نگاه مى کند؟
او به دنبال کسى مى گردد تا به او وصیّت هاى خود را بگوید.
مسلم چه کسى را انتخاب مى کند؟
اینان که گرد ابن زیاد جمع شده اند، همه نامردان این شهر هستند.
☝️?در این میان نگاهش به آشنایى مى افتد، او را صدا مى زند و به گوشه اى مى رود و وصیّت هاى خود را به او مى گوید.
فکر مى کنى وصیّت مسلم چیست؟
این وصیت مسلم است:
✍?«من در شهر کوفه هفتصد درهم قرض دارم، دلم مى خواهد این لباس جنگى مرا بفروشى و قرض مرا بدهى، همچنین بعد از کشته شدنم، بدن مرا به خاک بسپارى و شخصى را هم به سوى امام حسین"علیه السلام"بفرستى که او را از آمدن به کوفه منصرف کند»…(١)…
??…بعد از این که سخن مسلم تمام مى شود، آن شخص به نزد ابن زیاد مى آید و تمام وصیّت هاى مسلم را به او مى گوید.
ابن زیاد رو به او مى کند و مى گوید:
…«مسلم تو را محرم راز دانست و تو راز او را فاش ساختى، قرض مسلم را ادا کن! امّا با پیکر او هر چه بخواهم، مى کنم و امّا درباره حسین، اگراو به سوى ما نیاید ما هم کارى با او نداریم»…(٢)…
…ابن زیاد دستور داد تا مسلم را بالاى قصر ببرند…(٣)…
…بر بلندى کوفه…
…همه مى گویند که کوفیان بى وفایند. نه، اتّفاقاً آنان خیلى با وفا هستند!
??…حتماً مى گویى که چرا این حرف را مى زنى، این کوفیان بودند که با مسلم بیعت کردند؛ ولى مسلم را تنها گذاشتند؟
…خواننده عزیزم!
…☝️?یادت هست موقعى که مسلم به کوفه آمد چه اجتماع بزرگى به وجود آمد و همه مردم براى دیدن مسلم جمع شدند؟
آن روز همه مردم براى دیدن طلوع مسلم در کوفه جمع شده بودند، امروز هم، همه براى دیدن غروب مسلم جمع شده اند!
خورشید جوانمردى بر بالاى قصر کوفه غروب مى کند!
…?غروب غریبانه اى است، آسمان خونین است!
مردم آمده اند، ببینند که سرانجام مسلم چه مى شود. خوب، این خودش یک نوع وفادارى است. آنها مى توانستند در خانه هاى خود بمانند و بیرون نیایند. امّا آنها باید به کسى که با او بیعت کرده اند، وفادار باشند.
☝️?…مسلم دیگر تنها نیست.
نگاه کن!
…مردم گروه گروه به سوى قصر مى آیند.
همه نگاهها به سوى بالاى قصر خیره مى شود.
مسلم را به پشت بام قصر برده اند.
و یکى از سربازان ابن زیاد با شمشیر برهنه کنار او ایستاده است.همه به چهره خونین مسلم نگاه مى کنند.
…غروب اسوه مردانگى و شجاعت نزدیک است!
مسلم ذکرِ خدا را بر لب دارد.
…☝️?روز عرفه است و مردم بر بلنداى کوه رحمت (جبلُ الرّحمه)، در صحراى عرفات مشغول عبادت هستند.
ولى مسلم بر بلنداى قصر کوفه دعا مى خواند!
نگاه به لب هایش کن! هنوز او تشنه است.
…?او نگاهى به شهر کوفه مى کند و این چنین دعا مى کند: «بار خدایا!، تو میان ما و این مردمى که پیمان خود را با ما شکستند، قضاوت کن! »….(٤)…
دعاى او کوتاه و مختصر است.
مسلم، بالاى بامِ بلا ایستاده است.
نگاه کن! اشک در چشمان مسلم است.
آیا مى دانى این اشک، چه پیامى براى تاریخ دارد؟
نگاه مسلم به کجا خیره شده است؟
به راستى او چه مى بیند که دیگران نمى توانند، ببینند؟
آیا او روزى را مى بیند که سر مطهّر حسین"علیه السلام” را در این شهر مى چرخانند؟
…شاید او براى روزى گریه مى کند که زینب"علیها السلام” را به اسیرى مى آورند.
…آیا مسلم به یاد مولایش افتاده که اکنون به سوى کوفه در حرکت است؟
….دوست من! سفر ما رو به پایان است.آیا موافقى در اینجا برایت حکایتى بگویم؟
…روزى از روزها، پیامبر به عقیل (پدر مسلم) نگاهى کرد و فرمود:
??…«روزى فرا مى رسد که فرزند تو در راه عشق به حسین"علیه السلام"شهید مى شود و اهل ایمان بر شهادتش اشک مى ریزند و فرشتگان بر او صلوات مى فرستند».
آنگاه پیامبر شروع به گریه کردن نمود.
گریه پیامبر آن قدر شدید بود که اشکِ چشمهایش بر سینه اش مى ریخت!…(٥)…
….?…منابع……..
١.تاریخ الطبری ج 4 ص ٢٨٢
٢.الإرشاد ج 2 ص٦١
٣.الإرشاد ج 2 ص 63، بحار الأنوار ج 44 ص٣٥٧
٤.مقاتل الطالبیّین ص 67، الإرشاد ج 2 ص ٦٤
٥.الأمالی للصدوق ص 191، بحار الأنوار ج 22 ص٢٢٨
…….مهدی خدامیان ارانی…….
#قسمت_چهلم
___________________
#سفیر_عشق
____________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
امیرالمومنین علیه السلام:
ناتوانی،آفت و شکیبایی،شجاعت و زهد،ثروت و پرهیزکاری،سپر نگه دارنده است؛وچه همنشین خوبی است راضی بودن و خرسندی.
?نهج البلاغه،حکمت4
امام حسن عسکری علیه السلام:
هرکس برادر(دینی)خود را پنهانی نصیحت کند او را آراسته و اگر آشکارا نصیحت کند ارزش او را کاسته است.
?تحف العقول،ص489
امیرالمومنین علیه السلام:
شیرینی کامیابی،تلخی شکیبایی رااز بین می برد.
?غررالحکم،ج1،ص349
#آیات_غدیر
اعلام ولایت در روز غدیر امر الهی بود.
عیاشی از ابی صالح، از ابن عباس و جابر بن عبدالله روایت کرده که:
خداوند متعال به پیامبرش دستور داد تا علی علیه السلام را همچون بیرقی برای مردم قرار دهد که آنها را از ولایتش آگاه سازد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله هراسناک بود که مردم بگویند جانب پسر عموی خویش را گرفته و در این مورد به او اشکال وارد کنند. پس خداوند به او این گونه وحی کرد: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» و رسول خدا صلی الله علیه و آله ولایت او را در روز غدیر خم اعلام کرد.
?تفسیر عیاشی،ج1،ص360،ح152
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:
هرکس به خدا توکل کند،خداوند هزینه او را کفایت می کند و از جایی که گمان نمی برد به او روزی می دهد.
امام صادق علیه السلام:
شستن ظرف و جارو زدن جلو در منزل،باعث جلب روزی می شود.
#حجتالاسلام_و_المسلمین_رنجبر
تمام جست و خیزهای بشر در طول تاریخ از همین دسته است. یک خارهایی بر روح و روانش نشسته و میخواهد بیرون بکشد. غمها و غصههایی دارد که میخواهد بیرون بکشد ولی نمیداند و نمیفهمد. به جایی که بیرون بکشد هی فروتر میکند. «عاقلی باید که خاری بر کند» آن هم عاقلی که عقلش زمینی نباشد. عقلش قدسی و آسمانی باشد و مردم نسبت به او پذیرش داشته باشند. تمام فلسفه امامت همین است. روز عید غدیر تمام خطبه غدیر همین است. مردم آن کسی که میتواند خار غم و غصه را از دلهای شما دور کند این مرد است. خدا میگوید: من به همین عاقلها الهام میکنم چه کنند. لذا امامت انتصاب خداوند است نه انتخاب مردم. «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» ما هستیم که آنها را امام کردیم.
? برنامه #سمت_خدا ، مورخ 95/06/14
آیهای که فقط نیمۀ اولش را بلدیم.
یه آیۀ قرآن هست، که نیمۀ اولش رو همه شنیدیم و بلدیم:
? اُدْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ… (غافر/60)
مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را
این قسمت از آیه رو همه بلدیم، چون پُر از لطف و مهربانی است. معمولاً همۀ ما، هرچی آیۀ محبتآمیز هست بلدیم.
امّا بقیۀ این آیه رو خیلیها بلد نیستند.
چرا؟
چون بقیۀ آیه، از عظمت خدا صحبت میکنه، و میفرماید:
? …إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ (غافر/60)
کسانی که نسبت به عبادتِ من تکبّر ورزند، به زودی با کمال ذلّت و خواری داخل جهنم خواهند شد.
حالا دوباره به معنای این آیه توجّه کنیم:
خدا ابتدا میفرماید:
✅ «دعا کنید، و مرا بخوانید، من جوابتان را میدهم.»
بعد بلافاصله میفرماید:
«کسانی که تکبّر کنند، و درِ خانهی من نیایند، و از من چیزی نخواهند، اگر دیگران را عادی به جهنّم میبرم، اینها را به خاطر تکبّرشان، با ذلّت و خواری به جهنّم میبرم.»
در واقع معنای خیلی سادۀ آیه این میشه:
«بندهی من! من خدایِ تو هستم، که دارم به تو میگم منو صدا بزن تا جوابت رو بدم. اونوقت تو اصلاً اعتنایی نمیکنی، و داری میری؟!»
این نوع برخود، نشانۀ تکبّرِ انسان نسبت به خداست.
یه مثالِ خیلی ساده:
? فرض کن رفتی مجلس ختم، و یه بچه سینیِ خرما رو جلوی شما گرفته و میگه:
«بفرمایید».
بیاعتنا از کنارش رد نمیشی، چون بیادبی حساب میشه. هرچند طرف مقابلِ شما یه بچّه است.
اگر هم خرما نخوای، برمیگردی میگی:
«خیلی ممنون. میل ندارم. تشکر.»
بالاخره یه جوابی میدی!!
حالا خداوندِ عالم، با اون همه عظمت و جلال، اومده جلوی شما و میفرماید:
«بندۀ من! از من چیزی بخواه، تا بهت بدم!»
اما تو بیاعتنا داری رد میشی؟
یعنی داری نسبت به خدا تکبّر میکنی؟
محبّت خدا رو پس میزنی؟؟!
بینیازیِ خودت رو اعلام میکنی؟
خدا هم با کسی شوخی نداره. کسی جلوش تکبّر بکنه، با ذلّت و خواری میبرتش جهنّم.
اصلاً میدونی چرا انقدر روی تعقیباتِ بعد از نماز تاکید شده، و میگن نماز بدون تعقیبات بالا نمیره؟
چون در روایت داریم که مومن بعد از هر نمازی یک دعای مستجاب داره.
یعنی خدا بعد از هر #نماز به تو میفرماید:
«بندۀ من! نماز خوندی؟ از من حساب بردی؟ امر منو اجرا کردی؟ احسنت! حالا تو یه دعای مستجاب پیش من داری، از من بخواه تا به تو بدم.»
بعد یه دفعهای خدا نگاه میکنه، میبینه که بندهاش بدون اینکه چیزی بخواد، داره از سر سجّاده بلند میشه و میره!
این کار معنایش چیه؟
آیا بیاعتنایی به خدا نیست؟
آیا تکبّر و اعلانِ بینیازی از خدا نیست؟
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود:
خداوند در مورد کسی که بعد از نماز تعقیبات نمیخواند، و از خدا چیزی نمیخواهد، به ملائکهاش چنین میفرماید:
«ملائکۀ من، این بندۀ مرا نگاه کنید. امر مرا انجام داد، ولی از من حاجتی نخواست. انگار از من بینیاز است. نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید»
✅خلاصه اینکه:
دعا نکردن، و حاجت نخواستن، در جایی که خداوند به ما فرموده «اگر حاجتی بخواهید، جوابتان را میدهم»، بیادبی نسبت به پرودگار عالم است.
قالت فاطمة الزهرا سلام الله علیها:
اِنَّ السَّعیدَ، کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَن أحَبَّ عَلِیاً فی حَیاتِه وَ بَعدَ مَوتِه؛
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:
همانا سعادتمند (به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(علیه السلام) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.
? امالی (صدوق) ص182
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
یا عَلىُّ شَرُّ النّاسِ مَنِ اتَّهَمَ اللّه َ فى قَضائِهِ؛
اى على، بدترین مردم کسانى هستند که خداوند را در قضا و قدرش (به بى عدالتى) متهم کنند.
الفقیه، ج 4، ص 363، ح3.
#ده_شاهد
✔️شاهد ششم
ششمین شاهد حسان است. حسان بن ثابت؛ شاعر نامدار عرب که پس از سخنرانی شیوای نبوی، از حضرت خواست که این حماسه پرشور را در قالب شعر بسراید.
تحلیل و بررسی شعر حسان بحثی ست که در این مقال نمی گنجد. اما در همین حد بگوییم که واژه هایی را که حسان در این شعر به کار برد، نشان از درک حقیقت واژه «مولی» از جانب او بود و از آنجا که او سرآمد شاعران و ادیبان بنام بود، دیگر برای مخاطبین و مستمعین با انصاف،جای شک و تریدی را باقی نگذاشت.
✔️شاهد هفتم
هفتمین شاهد را در قالب یک سوال مطرح می کنیم:
آیا پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) ، در آن هنگامه گردهمایی زائران خدا، در وسط بیابان وشدت گرمای هوا، بیش از یکصدهزار نفر را جمع کرده بود( به گونه ای که پیش افتادگان را خواست تا بازگردند و عقب ماندگان از راه را خواست تا پیش رسند) که به آنها بگوید که :"هر کس را که من دوست اویم، علی نیز دوست و یاور اوست” ؟؟؟
✔️شاهد هشتم
پر پایه نقل مورخان و محدثان و مفسران شیعه و عامه، نخستین کسی که بعد از خطبه غدیر با علی بن ابی طالب(علیهما السلام) بیعت کرد، جناب عمر بود; وی پس ازپایان یافتن سخنان شیوای نبوی، بی درنگ به پا خواست ودست علی را در دست گرفت و گفت:« بخٍ بخٍ بک یا بن ابی طالب; أصبحت مولای و مولی کل مومن و مومنه»
پس از او دیگر مسلمین و اصحاب به ترتیب نزد حضرت آمدند و با او دست بیعت دادند و این مراسم بیعت به اندازه ای شدت گرفت که به دستور پیامبر، چادری برای بیعت با علی بنا شد که مردان یک به یک نزد او رفته و دست او را به نشانه بیعت می فشردند و زنان نیز بیعت را با قرار دادن دستشان در کاسه آبی که علی(علیه السلام) دست خود را در آن گذاشته بود، انجام دادند.
و این ماجرا یکی از مهمترین دلایل اثبات اعلام امامت علی در غدیر خم است.
به راستی اگر مولی به معنای (دوست و یاور) بوده، بیعت و تبریک تمامی مسلمین و مسلمات به آن کیفیت، چه ضرورتی داشته!!؟
✔️شاهد نهم
« فلیبلّغ الشاهد الغایب »
در پایان خطبه،حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)، با این جمله از حاضران خواست تا این خطبه را به گوش غایبان برسانند. آیا اعلام اینکه علی دوست و یاور من و مسلمین است، به اعلام حاضران به غایبان نیازمند است!!؟
✔️شاهد دهم
« هنّئونی، هنّئونی »
این سخنی ست که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) پس از پایان مراسم و خطبه غدیر آن را بیان کرد و فرمود که :«به من تبریک و تهنیت بگویید»
آیا این دستور به تبریک ، فقط برای اعلام دوستی و یاور بودن علی با پیامبر و مسلمین است!!؟
مبارک باد گفتن جناب عمر و ابوبکر چه!!؟ فقط برای همین بود؟؟
?سخن آخر
اگر خود را به انصاف آراستیم و از انحراف پیراستیم، بی شک چاره ای جز سرسپاری به امامت و ولایت علوی نداریم. چون مفهوم روشن سخن نبوی، مانند آفتاب نیمروز، در میان آسمان است و برای هر بی تعصب وبا انصافی، برهان و حجتی است کامل که هیچ راه گریزی ندارد، جز آنکه واژه «مولا» را به معنای «امام، رهبر، آقا و اختیاردار» بداند.
ده شاهد بر اشتباه بودن اعتقاد اهل تسنن در مورد غدیر
#ده_شاهد
واقعه غدیر، ماجرایی است که کتمان وقوع آن، غیرممکن است و اساساً نامعقول ودر طول تاریخ، دیده نشده که مورخ و محدثی، منکر وقوع جریان غدیر باشد; مگر تعداد انگشت شماری که آنها نیز مدرک مورد وثوقی برای مخاطب خود ندارند. پس انکار چنین واقعه ای شدنی نیست، چرا که یکصد و ده تن از اصحاب ،روایت گر حماسه پرشکوه غدیرند و سیصد و شصت محدّث و مورّخ، اثر خود را به نقل آن آراسته اند.
با این وجود، پس چه چیزی عامل ایجاد این انحراف شد؟
چه شد که دارنده مدال افتخار « من کنت مولاه، فهذا علیّ مولاه » خانه نشین شد؟
چه شد که نخستین بیعت کنندگان با علی(علیه السلام)، در پیمان شکنی نیز پیشگام و پیشتاز گشتند!!؟؟
و چه شد که کمتر از سه ماه پس از واقعه، شد آنچه که نباید می شد؟بی شک می توان گفت که مهمترین عامل این انحراف و اختلاف، و علت اصلی این تغییر مسیر، بحث و جدالی است که بر سر واژه «مولا» در حدیث نبوی وجود دارد . چرا که به پندار آنها، این کلمه به معنای دوست و یاور است، نه «امام و رهبر».
?اما آیا واقعا اینطور است؟
آیا واژه «مولا» در آن حدیث شریف،به معنای دوست و محبوب است؟
شواهدی که ثابت می کند «مولا» در حدیث غدیر به معنای « امام و رهبر» است
برای پاسخ به سوال بالا به 10 گواه و شاهد متمسّک می شویم. شهودی که ثابت می کنند این پندار، وهم و شبهه ای بیش نیست:
✔️ شاهد اول
« یا أیّها الرّسول بلّغ ما اُنزل اِلیک من رّبک وإن لّم تفعل فما بلّغت رسالته »
« ای پیامبر،آنچه را ازخداوند بر تو نازل شده است ابلاغ کن که اگر چنین نکنی،ابلاغ رسالت خدا نکرده ای »
این آیه 67 سوره مائده است که در زمان بازگشت پیامبر به مدینه، به ایشان نازل شد.
حال سوال اینجاست که این چه پیامیست که نرساندن آن به مردم، به تباه ساختن تمامی کوشش های 23 ساله حضرت در مکه و مدینه می انجامید؟
آیا واقعا این پیام بزرگ، اعلام دوستی و یاوری علی(علیه السلام) است یا اینکه پیام، پیام دیگری ست و آن هم اعلام امامت ایشان؟؟
✔️شاهد دوم
در انتهای همین آیه ، خداوند دو نکته کلیدی دیگر ذکر می کند: « ألّله یعصمک من النّاس » و « إن الله لا یهدی القوم الکافرین »
و سوال اینجاست که مگر این چه سخن خطرناکی بود که رسول خدا از اعلام آن به مردم بیمناک و هراسان بود که خداوند به او می فرماید: ما تو را از شرّ مردم حفظ خواهیم کرد؟
و سوال دیگر اینکه چرا خداوند به صورت کنایی، مخالفین این پیام را کافر شمرده است؟؟
✔️شاهد سوم
« ألیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیّت لکم الاسلام دینا »
« امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمت را بر شما تمام کردم ودین اسلام را برایتان برگزیدم »
این آیه، آیه 3 همان سوره مبارکه مائده است که پس از اعلام امامت علی(علیه السلام) بر پیامبر نازل شد; مگر می شود که اعلام اینکه علی دوست و یاور مسلمین است،پیامی باشد که کامل کننده دین وتکمیل کننده نعمت بر مسلمین باشد؟؟ آیا چنین چیزی که همه مردم از آن خبر داشتند وبرهیچ کس پوشیده نبود می تواند کامل کننده دین باشد؟ یا اینکه نه;خبر، خبر دیگریست و آن اعلام امامت و جانشینی علی بن ابی طالب است که خداوند آن را به اکمال دین و اتمام نعمات تعبیر کرده است؟
✔️شاهد چهارم
چهارمین شاهد در خصوص اثبات این که ،این واژه به معنای (امام ورهبر) است، سخن حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و مقدمه ایست که حضرت قبل از ایراد این حدیث ذکر می کنند. سخنی که در خود قرینه هایی گنجانده که دیگر جای هیچ بحث وشبهه ای را باقی نمی گذارد; آنجا که حضرت با زیرکی و هوشیاری پیش از اقرارگیری به نبوت و رسالت خویش، از مسلمانان به یگانگی و ولایت الهی اعتراف گرفت تا به همگان بفهماند که ولایت من و علی، شاخه ایست از ولایت حق:
چرا که ابتدا پیامبر از مردم اعتراف می گیرد که :« چه کسی است سزاوارتر از شما به شما؟» و همه پاسخ می دهند که «خدا و رسولش» بلافاصله بعد از اقرار آنها می گوید که « هر کس را که من سرپرست اویم این علی سرپرست اوست »
و خلاصه مطلب اینکه آمدن کلمه «اولی» به همراه «من انفسکم» در جمله «من اولی بکم من انفسکم» قرینه قاطعی است که مولا نیز به همین معناست.
✔️شاهد پنجم
پنجمین گواه بر این مطلب، دعایی است که حضرت پس از اعلام امامت علی(علیه السلام) آنها را قرائت کردند: « أللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحب من آحبِّه و أبغض من أبغضه»
در این دعا پیامبر هم با واژه «مولی» فعل به کار برده و هم با واژه «حب». آیا آوردن جمله «احب من احبه» نشانگر این نیست که جمله «وال من والاه» به معنای محبت نیست و با توجه به قرار گرفتن آن در جمله، معنای جداگانه ای دارد؟
ادامه دارد…
استفاده عمر و ابوبکر از لفظ ولی برای خلافت و جانشینی
خلیفه اوّل ابوبکر از منصبی که بر آن تکیه زده بود, با لفظ ولی یاد می کند و می گوید: ألا إنی قد ولیت علیکم هان بدانید من بر شما ولی شده ام, در حالی که بهترین شما نیستم! (1)
مشابه همین کلام از عمر نقل شده: ألا إنی قد ولیت علیکم هان بدانید که من ولی شما شده ام! (2)
و از عمر نیز در مورد امر جانشینی صادر شده است که گفت اگر سالم مولی حذیفه زنده بود او را بر شما ولی می کردم(3) و نیز به او در مورد جانشینی اش گفته شد که اگر صلاح می دانید جانشینی برای خود تعیین کنید. او در پاسخ از ابوعبید جراح, معاذ بن جبل, خالدبن ولید یک به یک نام می برد و در مورد هر کدام می گوید می خواستم او را ولی گردانم(4)…
آن طور که دیدید شیخین از منصبی که بر آن تکیه زده اند با الفاظی هم ریشه ولی یاد می کنند, و در مورد امر جانشینی پس از خود نیز از این واژه بهره برده اند; در این صورت البته دلالت این کلام واضح است و کسی هم در فهم آن دچار تردید و تردّد و تأویل نشده است; امّا چطور وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) در مورد جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید که علی ولی شماست یا می فرماید علی ولی شما بعد از من است … داستان دچار فراز و نشیب های زیادی می شود تا آن جا که … (تا به کجا مطرح نیست, مهم این است که) به برداشت بحث جانشینی منتهی نشود؟!!
?پی نوشت:
1 کنز العمال - المتقی الهندی - ج 5 - ص 599, المصنف - عبد الرزاق الصنعانی - ج 11 - ص 336 337 , السنن الکبری - البیهقی - ج 6 - ص 353و تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 281 - 282
( 14062 - ) عن الحسن أن أبا بکر الصدیق خطب الناس فحمد الله وأثنی علیه , ثم قال : إن أکیس الکیس التقوی وأحق الحمق الفجور ألا إن الصدق عندی الأمانة والکذب الخیانة , ألا إن القوی ضعیف حتی آخذ منه الحق , والضعیف عندی قوی حتی آخذ له الحق , ألا وإنی قد ولیت علیکم ولست بخیرکم , لوددت أن قد کفانی هذا الامر أحدکم
2 البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 92: وقال سیف بعد ذکره قدوم عمر بعد طاعون عمواس فی آخر سنة سبع عشرة , قال : فلما أراد القفول إلی المدینة فی ذی الحجة منها خطب الناس فحمد الله وأثنی علیه ثم قال : ألا إنی قد ولیت علیکم
3 تاریخ ابن خلدون - ابن خلدون - ج 1 - ص 194
قول عمر لو کان سالم مولی حذیفة حیا لولیته
4 تاریخ المدینة - ابن شبة النمیری - ج 3 - ص 886 - 887
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
#غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت قسمت دوم
#پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در #روز #غدیر خم #فرمود.
(1) [همان کتاب] در باب فضایل اصحاب رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله صفحه 12 به سند خود، از «عبد الرحمن» معروف به «ابن سابط» از «سعد بن ابى وقاص» روایت کرده است که در یکى از سالهائى که «معاویه» به حج بیت الله آمده بود، «سعد» به دیدار او شتافت، همان زمان سخن از على و نکوهش از او به میان آمد، «سعد» از شنیدن سخنان یاوه سرایان ناراحت شد و گفت: از کسى نکوهش مى کنید که خود من، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که مى فرمود:
«من کنت مولاه فعلىّ مولاه»
و هم شنیدم خطاب به على علیه السّلام، مى فرمود:
«أنت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا أنّه لا نبّى بعدى»
و شنیدم مى فرمود:
«لا عطین الرّایة الیوم رجلا یحبّ اللّه و رسوله».
مؤلف گوید: حدیث مزبور را «نسائى» در صفحه 4 خصایصش با اختلافى که در لفظ دارد ایراد کرده است و پس از آنکه سند حدیث را به «عبد الرحمن بن سابط» به نقل از «سعد» منتهى کرده است مى نویسد: «سعد» گفت: نشسته بودم در
آن حال شنیدم یاوه سرایان از على علیه السّلام نکوهش مى کنند، در پاسخ آنها گفتم: از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم مى فرمود: در على سه خوى ارزنده است که من (سعد) اگر یکى از آنها را دارا بودم در نظرم ارزنده تر از شتران سرخ مو بود! و شنیدم مى فرمود:
«انّه منّى بمنزلة هرون من موسى الّا أنّه لا نبىّ بعدى»
و از آن حضرت شنیدم مى فرمود:
«لاعطین الرّایة غدا رجلا یحبّ اللّه و رسوله»
و
شنیدم مى فرمود:
«من کنت مولاه فعلىّ مولاه»
(1) [ ?مستدرک الصحیحین حاکم 3/ 109]
به سند خود، از «ابو طفیل» از «زید بن ارقم» روایت کرده است که پس از آن که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از حجة الوداع راهى مدینه شد، در مسیر خود به غدیر خم رسید. در آنجا درخت هاى چندى بود که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله دستور داد تا در زیر آن درختها محلى براى آن حضرت آماده کنند. پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله در زیر سایه درختها قرار گرفت و خطاب به اصحاب، فرمود: پیداست که عمر من به پایان رسیده است و من هم دعوت حق را اجابت گفتهام همانا در میان شما دو اثر گرانبار (یا گرانبها) از خود بیادگار مى گذارم…….. #ادامه_دارد
عید پر برکت غدیر
عن الصادق (علیه السلام) :
والله لو عرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقته لصافحتهم الملائکة فى کل یوم عشر مرات …
و ما اعطى الله لمن عرفه ما لیحصى بعدد . ( مصباح المتهجد : .738 )
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعى « روز غدیر » را مى شناختند ، فرشتگان روزى ده بار با آنان مصافحه مى کردند و بخشش هاى خدا به کسى که آن روز را شناخته ، قابل شمارش نیست .
بسم الله الرحمن الرحیم
حجاب تاج بندگیست
چادرت از فاطمه ارثیه مانده خواهرم
فهم کن خالق تورابرآن بخوانده خواهرم
حقِّ زهرا چادرت محکم نگهداری نما
چشمِ ناپاکان زتواینسان برانده خواهرم
خواهرم چادر برایت آبرو را می خَرد
اندرونش گوهرِ جان را دمادم پرورد
هرچقدرهم هیزچشمی ازپی ات آید بدان
از تنت تنپوشِ تقوا را یقین نَتْوان درَد
چون چنین فرمایشی ازسوی حیِّ داوراست
او خداوندِ جهان و خالقِ هر خاوراست
مُسلمی، تسلیم شو بر امرِ یزدانِ وَدود
گر تو را آیاتِ نورانیِّ او در باور است
رو نظر بنما به تاریخِ بشر حق ات بدان
جهلُ غفلت رازسرتاجم بسرازخودبران
ورنه گردی عاقبت هیزم به دوزخ درجهیم
گوشزدکردم بدانی آخرش را خود بخوان
فیضیم زخمی ز خنجرهای زهر آگینتان
خونِ دلها خورده ام پی در پی از آئینتان
لیک لب را بردعا از بهرتان بگشوده ام
تا دهد حنان و منان رونقی بر دینتان
التماس دعای فرج
قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) :
یوم غدیر خم افضل اعیاد امتى و هو الیوم الذى امرنى الله تعالى ذکره فیه بنصب اخى على بن ابى طالب علما لامتى، یهتدون به من بعدى و هو الیوم الذى کمل الله فیه الدین و اتم على امتى فیه النعمة و رضى لهم الاسلام دینا . ( امالى صدوق : 125، ح .8 )
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود :
روز غدیر خم برترین عید هاى امت من است و آن روزى است که خداوند بزرگ دستور داد ؛ آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار ( و فرمانده ) امتم منصوب کنم ، تا بعد از من مردم توسط او هدیت شوند ، و آن روزى است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین براى آنان پسندید .
بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه غدیر
قسمت بیست و چهارم
هان مردمان! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده، تفهیم نموده ام و این على است که پس از من، شما را آگاه مى کند.
?اینک شما را مى خوانم که پس از پایان خطبه، براى انجام بیعت با او و اقرار به امامتش، با من و سپس با او دست دهید.
?هشدار! من با خدا بیعت کرده ام و على با من پیمان بسته است و اکنون از سوى خداى عزّوجلّ بر امامت او از شمایان پیمان مى گیرم.
?(اى پیامبر!) آنان که با تو بیعت کنند، هر آینه با خدا بیعت کرده اند.
?دست خدا بر فراز دست آنان است و آن کس که بیعت شکند، به زیان خود شکسته و خداوند آن را که بر پیمان الاهى وفادار باشد، پاداش بزرگى خواهد داد .(فتح / 10)
#فلیبلغ_الحاضر_الغائب_و_الوالد_الولد
#پس_حاضر_غایب_را_مطلع_کند_و_پدر_پسر_را
__________________________
#غدیر_عید_الله_الاکبر
__________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
شق القمر چگونه رخ داد.
…در شب14 ذى الحجه واقعه شق القمر به اعجاز پیامبر صلى الله علیه و آله در مکه رخ داد…(1)…
بعضى این واقعه را در شب 18 ماه ذی الحجه گفته اند.
??قریش از آن حضرت معجزه طلب کردند، و حضرت با انگشت اشاره به ماه کرد، و به قدرت الهى دو نیم شد و باز به هم پیوست ؛ و آیه نازل شد:
? اقتربت الساعه و انشق القمر…(2)…?
……ابو بجهل گفت :
??این سحر است!
بفرستید از شهرهاى دیگر هم بپرسند که آیا آنها هم دیدند که ماه دو نیم شد.
چون از اهل شهرهاى دیگر پرسیدند. آنها نیز خبر دادند که نیمى از ماه پشت خانه کعبه و نیمى بر کوه ابو قبیس افتاد…(3)…
?منابع
1.ریاحین الشریعه:ج2،ص257
2.سوره قمر ایه 1
3.حق الیقین:ص28
_________________________
#تقویم_شیعه
مثل گندم باش..
زیرخاکش میکنند،
میروید پربارتر…
زیرسنگش میبرند،
آردمیشود پر بهاتر…
آتشتش میزنند،
نان میشود مطلوب تر…
به دندان میجوندش،
جان میشوی نیرومندتر.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
آنگاه که وقت خروج قائم مىشود، منادىاى از آسمان ندا مىدهد: «اى مردم مدت حکومت جبّاران بر شما، به پایان رسید و بهترین فرد امت محمد، حکومت را به دست گرفته است، پس به مکه بروید.»
- بحارالأنوار ج 52 ص 304
- دانشنامه امام مهدی (عج) ج 9 ص 169
#مبلغ_مهدوی_باشیم
#حدیث_مهدوی
#نیایش
مهربان پرودگارم
اکنون که گناه مرا به پرده پوشیدى
و مرا رسوا نساختى،
و به کرم خود در عقوبت من تا این هنگام تاءخیر کردى
و شتاب نفرمودى
و به فضل خویش بردبارى نمودى
و نعمت خود را بر من تغییر ندادى،
و زلال احسان خود را تیره نساختى،
پس بر این زارى طولانى و بیچارگى سخت،
و بدحالى من ببخشاى،
و بر نابسامانیم ترحم فرمای.
فرازی از دعای شانزدهم صحیفه ی سجادیه
رهایی از رنج ها…
رنج هایی که موجب رشد انسان می شوند.
یکی از سوالات مهم زندگی انسان ها اینه که
ما چطور میتونیم رنج هایی که میکشیم رو مایه ی رشد خودمون قرار بدیم؟
این خیلی طبیعیه که ما در زندگی رنج هایی میکشیم اما عموما این رنج ها باعث رشد مادی و معنوی ما نمیشن. علتش چیه؟
مشکل کجاست؟
این نکته ای که عرض میکنم رو تا آخر زندگیتون یادتون باشه:
اگه میخواید رنج های زندگی باعث رشدتون بشه،
سه تا نکته رو همیشه مد نظر داشته باشید:
اولا به استقبال “رنج های خوب” برید.
مثلا برای اطرافیان و خانوادتون پول خرج کنید.
بله ممکنه سخت باشه آدم پول بده
اما این یه رنج خوبه.
مراقب باشید صرفا کارای خوبی که “دوست دارید” رو انجام ندید!
کارای خوبی رو انجام بدید که سخته و “دوست ندارید".
دوم اینکه “طبق برنامه خدا” رنج بکشید.
مثلا رنج حسادت یه رنج بد هست. هر چقدر بکشی بیشتر اذیت میشی. چون طبق برنامه خدا نیست.
اما مثلا نمازت رو طولانی تر کن.
به جای سه تا سبحان الله، شما پنج تا سبحان الله بگو.☺️
این یه رنجی هست که اولا به استقبالش رفتی و دوما طبق برنامه هست.
نکته سوم اینه که هر رنجی که میکشی
“طلبکار از خدا” نباشی!
نگو خدایا من رنج میکشم اما بجاش باید چشم برزخی بهم بدی!?
با کمال “تواضع” و بدون خودخواهی رنج رو تحمل کن.
مث یه عبد واقعی…
اگه یه موقع خواستی از رنج هات هم لذت ببری، یه راهکار بهت میدم…
هر رنجی که میکشی بگو فدای سر امام زمانم….?
آقا اصلا این رنج برام هیچی نیست…?
فدای سرت آقای من…
آقا جان اصلا خودم و پدر و مادرم به فدات…?
امام زمان زندگی رو برات آسون میکنه…
آقات داره می بینه تو رو…
اونوقت ببین چقدر رنج های دنیا برات آسون میشن….
استغفار و خاصیت آن
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
? روایت داریم روز قیامت که میشه نامه عمل رو دست آدم میدن. خوش به حال اون کسی که نامه عملش که میدن اگه گناهی هم از دستش در رفته کرده یه استغفار هم زیرش نوشته باشه ، پشیمان شده استغفار کرده… کسی که زیاد استغفار کنه چهار خاصیت داره
اول 《 رهایی از غم و غصه》
«مَن اَکثَر الاستغفار جَعلُ الله مِن کلِ هَمٍّ فرجاً »کسی که زیاد استغفار کند چهار چیز بدست می آورد؛
خدا غم و غصه را از دل و جان او بر می دارد؛ گاهی بدون هیچ دلیلی احساس غم و غصه کرده ام؛ و استغفار که می کنم؛ حالم خوب می شود شما هم این مطلب را امتحان کنید.
دوم 《احساس امنیت》
«وَ مِن کُلِ خوفٍ اَمناً» انسان از خبرهای هولناک می ترسد مثلا؛ می گویند زلزله ای در راه هست ؛ یا آمریکا می خواهد به ایران حمله کند و … اینجا استغفار کن؛
که آن ترس و خوف را برطرف می کند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد ؛ آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند.
سوم《نجات از تنگنا های زندگی》
«و مِن کُلِ ضِیقٍ مَخرَجاً» اگر در زندگی به بن بست خورده ای و مشکلاتت زیاد شده است استغفار کن؛
ازدواج کرده ای و صاحبخانه جوابت کرده؛ هرچی می گردی جا پیدا نمی کنی؟!
برو استغفار کن، خدا به دل یکی می اندازد تا مشکل تو را حل کند و …
پس اگر در مشکلات و گرفتاری ها هستی و حاجتی داری استغفار کن! البته؛ شرایط استغفار را هم رعایت کن.
چهارم 《زیاد شدن روزی》
”وَ یَرزقُهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِبُ» اگر استغفار کنی ؛ خداوند روزی تو را از محلی که گمان نداری می فرستد ؛
مثلا شمای طلبه هم مباحثه خوب نداری اگر اهل استغفار باشی خدا یک هم بحث خوب به شما می دهد ؛
زن خوب نصیبت می شود؛ همسفر خوب پیدا می کنی و … !
این را هم بدانیم که منظور از رزق تنها مال و ثروت دنیا نیست؛ فقط پول نیست! بلکه رزق شامل امور معنوی هم می شود، رفیق خوب رزق است؛ همسفر خوب رزق است.
#نقل_فضایل_اهل_بیت_از_کتب_مخالفین
ای علی تو از من به منزله هارونی از موسی جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود (حدیث منزلت)
شیخ رجبعلی خیاط (ره)
هزار بار (صلوات ) فرستادن تا چهل شب ، برای ایجاد دوستی خداوند متعال در دل ، مناسب است .
? کیمیای محبت ص 190
بسم الله الرحمن الرحیم
مسخره سلمان به خاطر دوستی اهل بیت و عاقبت دفاع نکردن از سلمان!
روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین علیه السلام را نیش زد و سریعا نزد امیرالمومنین علیه السلام آمد.
حضرت به او فرمود: بر اثر این نیش نمی میری برو.
او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد: یا امیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب
دو ماه زجر کشیدم حضرت به او فرمود: میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟
عرض کرد خیر حضرت فرمودند: چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب به خاطر آن است.
نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیهم السلام) اینقدر مهم و حساس است. دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت.
? مستدرک الوسایل ج12 ص336
_______________________
#داستان
_______________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
ادبیات و بیان حوادث شاید نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد،شاید نتواندازمرگ یک کودک یمنی جلوگیری کند؛ولی میتواند کاری کندکه دنیابه آن فکر کند.
امام علی علیه السلام:
? صَمتٌ یُکسِبُکَ الوَقارَ خَیرٌ مِن کلامٍ یَکسُوکَ العارَ .
خاموشى اى که تو را وقار بخشد، بهتر از سخن گفتنى است که جامه عار بر تو پوشد.
?غرر الحکم : 5867
امام علی علیه السلام:
? مَن لَجَّ وتَمادى فهُو الرّاکِسُ الّذی رانَ اللّه ُ على قَلبِهِ ، وصارَت دائرَةُ السَّوءِ على رأسِهِ .
آن که #لجاجت کند و بر لجاجت خویش پاى فشرد، همان بخت برگشته اى است که خداوند بر دلش پرده [غفلت ] زده و پیشامدهاى ناگوار بر فراز سرش قرار گرفته است.
?نهج البلاغه: نامه 58
فراغت وقت و قلب در عبادت
ﻓﺮﺍﻏﺖ ﻗﻠﺐ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﻬﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻗﻴﻤﺖ ﻫﺴﺖ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻜﻨﺪ. ﻭ ﻃﺮﻳﻖ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﻣﻤﻜﻦ ﻭ ﺳﻬﻞ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎ ﻗﺪﺭﻯ ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻥ ﻛﺮﺩ. ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺪﺗﻰ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻃﺎﻳﺮ ﺧﻴﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﻯ ﺑﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﻯ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻛﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻰ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ، ﺭﺍﻡ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺘﺸﺘﺘﻪ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺧﻴﺮ ﻋﺎﺩﺕ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﻟﺨﻴﺮ ﻋﺎﺩﺓ، ﻭ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺒﺎﻝ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺑﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﺍﻭ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﺪ.
ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﻬﻤﺘﺮ، ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ﺣﻀﻮﺭ ﻗﻠﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﺡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺁﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥ ﻫﻴﭻ ﻗﻴﻤﺘﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻧﺸﻮﺩ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺷﺮﻳﻔﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺳﺖ، ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﺮ ﻭ ﺻﺎﺩﻕ، ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻓﻀﻴﻞ ﺑﻦ ﻳﺴﺎﺭ: ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﻠﺐ ﻛﺮﺩﻯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ، ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﻏﻠﻂ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺭﺍ، ﻳﺎ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﺩﺍﺏ ﺁﻥ، ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﺩﻩ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﻭﻯ ﺻﺎﺣﺒﺶ.
? #چهل_حدیث ، امام خمینی (ره)
قال الامام على علیه السلام:
إِذا تَفَقَّهَ الرَّفیعُ تَواضَعَ؛
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانایى رسد، متواضع مى شود.
? غررالحکم، ج3، ص133، ح4048
?ایت الله بهجت ره
راه خلاص شدن از گرفتاری ها منحصر است به دعای در خلوت براے فرج ولے عصرعج نه دعای همیشگی و لقلقه زبان بلکه دعای همراه با توبه و..
یٰا أَهْلَ اَلْکِتٰابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْرٰاهِیمَ وَ مٰا أُنْزِلَتِ اَلتَّوْرٰاةُ وَ اَلْإِنْجِیلُ إِلاّٰ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ ﴿65﴾العمران
تفسیر کوتاه آیه
یهدیها و مسیحیان هردو حضرت ابراهیم علیه السلام را از خودشان می دانستند تا جایی که خداوند دررایات بعدے می فرماید او از هیچ کدام شما نیست و در این آیه میگوید بر سر او بحث نکنید چرا که تورات و انجیل بعداز ایشان نازل شده است اندکی در ان کتب تفکر و تعقل کنید خواهید فهمید که ادعایتان پوچ است.
حضرت محمد صلی لله علیه وآله
از حقوق فرزند بر پدرش این است که او را نوشتن بیاموزد.
?مستدرک الوسایل
#اخلاق منتظران
خوش رویی با دوستان
عنه علیه السلام : إذا لَقِیتُم إخْوانَکُم فَتَصافَحوا ، وأظْهِروا لَهمُ البَشاشَةَ والبِشرَ ، تَتَفَرّقوا وما علَیکُمْ مِن الأوْزارِ قد ذَهبَ . (9)
امام على علیه السلام : چون با برادران خود رو به رو شدید و دست دادید و خوشرویى و گشاده رویى نشان دادید، هنگام جدا شدن گناهانتان ریخته است.
(9) بحار الأنوار : 76 / 20 / 3
اﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ
ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ ﺑرداشته ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ
ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ
? ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ
?غیبت تمام خوبی های ما را میسوزاند و به باد میدهد…
?غیبت نکنیم و جلوی غیبت را بگیریم.
#آیات_غدیر
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ [1]
[ای پیامبر! آن چه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای و خدا تو را از (گزند) مردم نگاه میدارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی کند]
ابی جارود، از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که: از امام شنیدم که فرمود: خداوند متعال پنج چیز را بر بندگان واجب کرده، که چهار چیز را عمل کرده و یکی را رها کرده اند.
گفتم: جانم فدای شما، آیا آنها را نام میبرید؟ فرمود: نماز، در حالی که مردم نمی دانستند که چطور نماز بگزارند، جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمّد! آنها را از اوقات نماز آگاه و مطلع ساز. سپس زکات را نازل کرد و گفت: ای محمد! آنان را از زکاتشان آگاه گردان، همان طور که به نمازشان مطلع ساختی. سپس روزه را و رسول خدا صلی الله علیه و آله زمانی که روز عاشورا میرسید، آبادیهای اطراف را فرا میخواند که روزه بگیرند و آنها هم روزه میگرفتند. تا این که روزه ماه رمضان میان شعبان و شوال واجب شد. سپس حج را فرو فرستاد و جبرئیل نازل کرد و گفت: همان طور که آنان را از نماز و زکات و روزه آگاه کردی، آنان را نسبت به حج، مطلع ساز. سپس ولایت را نازل کرد و روز جمعه در عرفه بر او وحی شد؛ خداوند فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ علَیْکُمْ نِعمَتِی» [2] [ امروز، دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم] و کمال دین با ولایت علی علیه السلام بود و در آن زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: امت من هنوز فاصله زیادی با جاهلیت ندارند و اگر این مسئله را که در مورد پسرعمویم است، به آنها خبر دهم، هر یک از آنها چیزی خواهد گفت. بدون این که زبانم بر کلامی گشوده شود، این سخن را با خود گفتم. پس از جانب خدای متعال، اراده ای قاطع و دستوری روشن رسید و مرا تهدید کرد که اگر آن را ابلاغ نکنم، مرا عذاب کند؛ این آیه نازل شد:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» پس رسول الله صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و گفت: ای مردم! خداوند، به همه پیامبران الهی پیش از من، عمری طولانی داد و سپس آنان را به سوی خود فرا خواند و آنان هم اجابت کردند. نزدیک است که من نیز فراخوانده شوم و اجابت کنم. من مسئول هستم و شما نیز مسئول هستید؛ حال شما چه میگویید؟
گفتند: شهادت میدهیم که تو ابلاغ کردی و نصیحت کردی و آن چه بر دوش تو بود، ادا نمودی. خداوند، تو را بیش از همه انبیا پاداش دهد. سپس سه بار فرمود: خدایا شاهد باش. سپس فرمود: ای جماعت مسلمانان! این شخص، پس از من، ولیّ و صاحب امر شماست و میبایست هر که در این جمع حضور داشته، غایبان را مطلع سازد.
امام محمد باقر علیه السلام فرمود: به خدا سوگند که او امین خدا بر خلق او بود و وامدار علم و دین او که برای خود برگزیده بود. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالت احتضار قرار گرفت و علی علیه السلام را صدا زد و فرمود: ای علی! من میخواهم آن چه را که خداوند از غیب و علم و خلق و دینش به من سپرده، نزد تو به امانت بسپارم.[3]
?[1]مائده/67
?[2] - مائده/3.
?[3] - کافی، ج 1، ص 229، ح 6.
ای زیاد! رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ مخلوقی را در این امر، شریک نکرد. پس از ایشان، علی علیه السلام نیز در حالت احتضار قرار گرفت. پس پسرانش را صدا زد، که دوازده پسر بودند و به آنها گفت: ای فرزندانم! خداوند عز و جل خواسته که در مورد من، تنها سنت یعقوب را اجرا کند، و یعقوب، دوازده پسرش را صدا زد و ماجرای ولی امرشان را برای آنها تعریف کرد. آگاه باشید که من در مورد ولی امرتان به شما خبر میدهم. آگاه باشید که این دو نفر، فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله (حسن و حسین علیهما السلام) هستند. پس به آن دو گوش بسپارید و از آنها اطاعت کنید و یاریشان کنید. من این امانت خود را به آن دو میسپارم، همان طور که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را نزد من به امانت سپرد و خداوند، آن را به محمد صلی الله علیه و آله امانت داده بود؛ یعنی خلق و غیب و دینش؛ همان دینی که برای خود برگزید. پس خداوند، آن چه را که برای علی علیه السلام از جانب محمد واجب کرده بود، همان را از طرف علی بر آنها واجب ساخت و هیچ کدام از آن دو بر دیگری برتری نداشت، مگر از نظر بزرگی سال. امام حسین علیه السلام در مجلسی که امام حسن علیه السلام حضور داشت، لب به سخن نمی گشود، مگر زمانی که امام حسن علیه السلام از جا برخیزد. سپس امام حسن علیه السلام از نزدیک شدن لحظه وداع و رفتن از دنیا آگاه شد. پس آن را به حسین علیه السلام سپرد. سپس حسین علیه السلام نیز از فرا رسیدن مرگش با خبر شد و دختر بزرگش فاطمه بنت حسین را صدا زد و کتاب پیچیده شده در پارچه ای را به همراه یک وصیت آشکار به او تحویل داد. علی بن حسین علیه السلام از درد شکم، رنج میبرد و همه بر این گمان بودند که او در اثر این بیماری، بدرود حیات خواهد گفت. پس فاطمه، کتاب را به علی بن حسین علیه السلام داد و به خدا سوگند که آن کتاب به دست ما رسید.
?کافی، ج 1، ص 229، ح 6.
خوارزمى که از علماى اهل سنّت است در کتاب «مناقب» از ابن مسعود نقل مى کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود:
اوّل کسى که از اهل آسمان على علیه السلام را براى خود برادر گرفت اسرافیل بود، و بعد از او میکائیل و جبرئیل بودند و اوّل کسانى که از اهل آسمان به دوستى على علیه السلام مفتخر گردیده اند فرشتگانى هستند که عرش الهى را به دوش دارند، بعد ازآنها رضوان است که خزانه دار بهشت است و بعد از او فرشته قبض روح یعنى عزرائیل است.
?وإنّ ملک الموت یترحّم على محبّی علیّ بن أبی طالب علیه السلام کما یترحّم على الأنبیاء علیهم السلام.
?و او به دوستان علىّ بن ابى طالب علیه السلام رحم مى کند همانطور که بر پیامبران ترحّم مى نماید.
?مناقب خوارزمى: 72 ح 49
?مناقب ابن شهراشوب: 32/2
?ینابیع المودّة: 133
?کشف الغمّة: 103/1
?غایة المرام: 580 ح 26
?إرشاد القلوب: 50/2
?بحار الأنوار: 335/38
?مائة منقبة: 132 منقبت 64.
بسم الله الرحمن الرحیم
در اوج غربت !
……ابن زیاد در قصر نشسته است و لحظه به لحظه حوادث را دنبال مى کند؛ خبر مى رسد که ابن اشعث به مسلم امان داده است.
…..مسلم را به سوى قصر مى آورند و او را لحظاتى کنار درِ قصر مى نشانند.
نگاه مسلم کجاست؟
آن کوزه آب را مى بینى؟
نگاه کن!
لب هاى مسلم از شدّت تشنگى خشکیده است.
او تقاضاى یک جرعه آب مى کند؛ امّا یکى از نگهبانان مى گوید: «اى مسلم! تو دیگر آب نمى نوشى تا به جهنم بروى»…(١)…
…بدن مسلم زخم هاى زیادى دارد؛ امّا این زخمِ زبانها بیش از همه درد آور است.
سرانجام لب هاى تشنه مسلم، دل یکى را به رحم مى آورد.
او به غلام خود دستور مى دهد تا ظرف آبى را از خانه براى مسلم بیاورد.
مسلم ظرف آب را به دست مى گیرد و مى خواهد آن را بنوشد؛ امّا تمام ظرف از خون لبش رنگین مى شود.
سه بار ظرف آب را عوض مى کنند؛ امّا هر بار خون تازه از لب و دندان مسلم جارى مى شود…(٢)…
اکنون، مسلم مى فهمد که تقدیر خدا بر این است که او تشنه باشد.
آرى آن روز مسلم از این راز خبر نداشت که همه یاران امام حسین (علیه السلام) با لب تشنه شهید خواهند شد.
……ابن اشعث به نزد ابن زیاد مى رود و بعد از عرض ادب به او مى گوید: «من به مسلم امان داده ام».
ابن زیاد با غضب به او مى گوید: «من تو را فرستادم تا مسلم را دستگیر کنى، نه این که به او امان بدهى».
ابن اشعث به ناچار سکوت مى کند.
مسلم را داخل قصر مى برند.
…..مسلم این گونه سلام مى کند: «سلام بر آن کس که هدایت یافت و اطاعت خداوند را نمود».
ابن زیاد از این که مسلم این گونه سلام مى کند عصبانى مى شود.او انتظار داشت که مسلم به عنوان امیر کوفه به او سلام دهد.
آرى، مسلم فقط یک امیر دارد او هم امام حسین (علیه السلام) است و بس.
ابن زیاد رو به مسلم مى کند و مى گوید:
اى مسلم! به کوفه آمدى و میان مردم اختلاف انداختى و آشوب به پا کردى.
مردم این شهر، ما را دعوت کردند تا دین خدا را زنده کنیم.
خیلى دلت مى خواست که در کوفه حکومت کنى و امیر کوفه شوى، امّا خدا نخواست و تو را شایسته این مقام ندید.
اگر ما خاندان پیامبر شایسته خلافت نباشیم، پس چه کسى شایستگى آن را دارد؟
مگر نمى دانى که امروز یزید، شایستگى خلافت را دارد و اطاعت او بر شما واجب است.
هرگز، فقط خاندان پیامبر، شایستگى رهبرى مسلمانان را دارند.
اینجاست که ابن زیاد عصبانى شده و شروع به ناسزا گفتن به امام حسین (علیه السلام) مى کند.
مسلم در جواب مى گوید: «تو و پدرت به این دشنامها سزاوارتر مى باشید».
……صورت ابن زیاد از شدت عصبانیّت برافروخته مى شود و فریاد مى زند:
«امروز تو را به شیوه اى مى کشم
که هیچ کس را تاکنون این گونه به قتل نرسانده باشند»…(٣)…
……اکنون مسلم، خدا را شکر مى کند و به او مى گوید:
«خوشحالم که خدا شهادت را به دست بدترین انسانها که تو باشى نصیب من گرداند، ما راضى به آن هستیم که خدا بین ما و شما قضاوت کند»…(٤)…
……آرى، همواره شهادت، بزرگترین آرزوى مسلم بوده است.
همسفر خوبم!
مسلم مى توانست به وسیله سازش با ابن زیاد، جان خود را نجات دهد.
☝️?امّا دیدى که چگونه در مقابل ابن زیاد از امام حسین (علیه السلام) دفاع کرد و لحظه اى کوتاه نیامد.
……چرا مسلم این طرف و آن طرف را نگاه مى کند؟
…?…منابع… …
١.الإرشاد ج 2 ص 60، تاریخ الطبری ج 4 ص ٢٨١
٢.الإرشاد ج 2 ص 61، بحار الأنوار ج 44 ص 355.
٣.مقتل الحسین علیه السلام ص 54.
٤.مقتل الحسین علیه السلام ص 54.
#قسمت_سی_و_نهم
……مهدی خدامیان ارانی……
_____________________
#سفیر_عشق
_____________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله :
مَنْ اطاعَ امْرأَتَهُ اکیَّهُ اللهُ عَلی وجهِهِ فی النّارِ فقال الامام علی - علیه السّلام -: و ما تلک الطاعة؟ قال: یاذن لها فی… و لبس الثیاب الرقاق.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند:
هر کس از زنش اطاعت کند خداوند او را با صورت در آتش خواهد افکند. امام علی علیه السّلام عرض کردند: منظور از اطاعت زن چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه به او اجازة رفتن به حمام های عمومی، عروسیهایی که در آن گناه میشود و مجالس آوازه خوانی بدهد و نیز اجازه دهد تا در میان نامحرمان لباس نازک بپوشد.
?بحارالانوار، ج 74، ص 53
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
سوگند به آن کسی که مرا به پیغمبری بر انگیخت، غایب خواهد شد قائم از فرزندان من؛ این قراری است که خداوند با من گذاشته. بجایی خواهد رسید که بیشتر مردم می گویند دیگر به آل محمد نیازی نیست. عده ای در ولادت او شک خواهند کرد. هر کس زمان او را درک کرد چنگ به دین او زند، مبادا به شیطان اجازه دهد که او را به گمراهی کشاند و از دین خارج نماید. شیطان آدم و حوا را از بهشت خارج کرد. خداوند شیطان را دوست مردمان بی ایمان قرار داده است.
?بحارالانوار/ ج13/ ص16
?امیرالمومنین علیه السلام:
پاداش آنکه تو را شادمان کرد آن نیست که اندوهگینش سازی.
?نهج البلاغه،قسمتی از نامه31
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله:
ای مردم!کسی که می خواهد آتش غضب الهی را خاموش کندوخداوند اعمالش رابپذیرد،پس باید علی بن ابیطالب را دوست بدارد؛به درستی که دوستی اوایمان رامضاعف میکند
جابر از عمربن خطاب نقل می کند که از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود:
فضل علی بن ابیطالب علیه السلام براین امت همچون فضل ماه رمضان برسایر ماها است وفضل علی بن ابیطالب…
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
آنکه قلب مومنی را بشکند، سپس برای جبرای آن، دنیا به او ببخشد؛ چنین بخششی کفاره گناه وی نخواهد شد.
?بحار، ج72، ص150