حتی دو قلوهای یک تخمکی هم
مثل هم نیستند، و با هم تفاوت
هایی دارند.
پس فرزندتان را هرگز با دیگران
مقایسه نکنید. مقایسه، نابودگر
خودباوری و عزت نفس کودکان
است.
موضوعات: "بدون موضوع" یا "لقب امام زمان"
روش تشخیص پایین بودن عزتنفس.
مقصر نیستید اما مدام در حال عذرخواهی از زمین و زمانید.
از نظر شما همه چیز به شانس بستگی دارد و همه موفقیتها و اتفافات خوب زندگیتان را فقط به شانس نسبت می دهید.
از خود یا بدنتان متنفر هستید.
فکر می کنید خوشحال کردن دیگران وظیفه شماست.
بیش از اندازه به تایید انتخاب هایتان توسط دیگران اهمیت می دهید.
از کسی متنفرید اما او را به مهمانی تان دعوت می کنید، یا کاری را نمی خواهید انجام دهید اما توانایی رد کردن آن را ندارید.
نمیتوانید غذا انتخاب کنید. «چی میل داری؟ نمیدونم هرچی شما سفارش بدی!»، سناریوی رایجی است که طرف دوم آن معمولا فردی است که بهدلیل عزت نفس پایین از اتخاذ سادهترین تصمیمها نیز ترس و ابا دارد.
راهکارهای ایجاد محیط عاشقانه، برای همسر.
بکار گیرى چند راهکار ساده براى بدست آوردن محبت و عشق بیشتر در زندگى مشترک به شما عزیزان پیشنهاد میشود…
هر روز صبح آراسته و پرنشاط باشید و قبل از بیرون رفتن از خانه همسرتان را ببوسید و او را تا دم در بدرقه کنید.
در ساعت کارى همسرتان میتوانید برایش پیغام عاشقانه و قدردانى بفرستید.
گاهى غذاى مورد علاقهاش را آماده کنید و در محیطى عاشقانه در کنار هم میل کنید.
پذیراى حرفها و نظرات همسرتان باشید و در تصمیمات زندگى همراه و همفکر او باشید.
اگر بچه دارید، روزهایى که همسرتان بیش از حد خستگى و استرس دارد، آنها را به بهانه بازى و یا حمام با خود همراه کنید و به همسرتان این فرصت را بدهید تا در آرامش، زمان هرچند کوتاهى را با خود خلوت کند.
کارهاى ساده مىتوانند تأثیرات بزرگ در زندگى عشقى و مشترک شما داشته باشد.
#به_قلم_خودم
طنز جبهه
طلبه های جوان? آمده بودند برای بازدید از جبهه.
30 نفری بودند.
شب که خوابیده بودیم?، دو سه نفر بیدارم کردند ?و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی!?
مثلاً میگفتند:
آبی چه رنگیه برادر؟!?
عصبی ? شده بودم.
گفتند:
بابا بی خیال!?
تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم!?
دیدم بد هم نمیگویند!???
خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم!?
????بیدار شدهایم و همهمان دنبال شلوغ کاری هستیم!
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند!
فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد!
گذاشتیمش روی دوش بچهها و راه افتادیم.
گریه و زاری!?
یکی میگفت:
ممد رضا!
نامرد! ?
چرا تنها رفتی؟ ?
یکی میگفت:
تو قرار نبود شهید شی!
دیگری داد میزد:
شهیده دیگه چی میگی؟
مگه تو جبهه نمرده؟
یکی عربده میکشید! ?
یکی غش میکرد! ?
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند، واقعاً گریه ?و شیون راه میانداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق طلبهها!
جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا که فکر میکردند قضیه جدیه،
رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!
در همین بین من به یکی از بچهها گفتم:
برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر!??
رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت:
محمدرضا!
این قرارمون نبود!?
منم میخوام باهات بیام!?
بعد نیشگونی? گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید ?که هفت هشت نفر از این بچه ها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه میخندیدیم.???
خلاصه آن شب تنبیه سختی شدیم.
امامان واسطه فیض.
امامان ما واسطه ی فیض هستند لذا میگوییم امام زمان (عج) الان زنده است چون اگر او در این عالم نباشد ، عالم دنیا برچیده میشود و به آن فیض نمی رسد. بعضا شما می بینید ادیان و مذاهب دیگر می گویند که منجی و موعود آخرالزمان هنوز بدنیا نیامده است . مسیحیان و یهودیان قائل به موعود هستند اما میگویند که هنوز بدنیا نیامده است اما شیعه میگوید که بدنیا آمده و زنده است هر چقدر هم که عمرش طول بکشد چون واسطه ی فیض است . بواسطه ی او فیض به این عالم می رسد . داستان شب قدر هم همین است . آن فیضی که خدا می خواهد در یکسال به بنده اش بدهد توسط ولی او مدیریت می شود . یعنی اراده ی خدا و مشیت خدا از منازل شما اهل بیت صادر میشود و در عالم پخش میشود .
بنابراین اینکه ما میگوییم اهل بیت محل مشیت خدا هستند یعنی از اینجا فیض پخش میشود . ما در دادن حاجات اهل بیت را مستقل نمی دانیم که توسل به آنها بکنیم ، دید ما به اهل بیت دیده واسطه ی فیضی است ولی این چیزی است که خدا قرآن به ما توصیه کرده است . یکی از بزرگان خدمت آیت الله خوانساری که از مراجع بزرگ تهران بودند رسیدند و سوال کردند اگر بخواهیم به امام رضا(علیه السلام) متوسل بشویم چطور خطاب بکنیم ؟ خدا را مخاطب قرار بدهیم و بگوییم ای خدا بحق امام رضا (علیه السلام) به ما چیزی بدهد یا بگوییم که ای امام رضا (علیه السلام) تو چیزی به ما بده . ایشان فرمودند : هر دوی آنها خوب است ولی دومی بهتر است . یعنی از امام رضا (علیه السلام) بخواهید که از خدا بخواهد و واسطه ببرید .
اینکه می گوییم ای امام رضا (علیه السلام) به ما بده ، یعنی واسطه است . ما که میدانیم امام رضا (علیه السلام) مستقلا و بی اذن خدا نمی دهد ، نگاه ما به او نگاه استقلالی نیست . این همان دستگاه الهی است نه اینکه امام رضا (علیه السلام) کنار دستگاه خدا دستگاهی زده است . وقتی دید ما به امام رضا (علیه السبام) یک دید واسطه ای است آنجایی که میگوییم یا امام رضا (علیه السلام) به ما بده ، در واقع می دانیم که خدا به امام رضا (علیه السلام) می دهد . منتها ما با واسطه پیش خدا می روییم .
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام.
رساله ی حقوقی مجموعه ای از حقوق است که امام سجاد(علیه السلام) آنها را بیان فرموده اند . بخشی از آن حقوق مردم است حالا اقشار مختلف : پدر و مادر ، معلم ، فرزند ، حاکم ، رعیت و همسایه ، بخشی از آن هم مربوط به حقوق اعضاء است ، نخست هم که حق خدا را مطرح کرده اند .
چون بحث ما بحث فرزند است بنده این فراز را عرض می کنم : امام سجاد (علیه السلام) می فرماید واَما حَق وَلدکَ حق اولاد شما واِن تَعلم اَنه مِنکَ و مضاف علیه اول این است که بدانی این فرزند متعلق به تو است ، اگر بد شود می گویند بچه ی فلانی و اگر خوب شود می گویند بچه ی فلانی . من یک جمله از یک آقایی دیدم جمله زیبایی بود تحت عنوان جاهلیت نو ، ایشان نوشته بودند : ما قبل از اسلام را برای زنده بگور کردن دختران مذمت می کنیم ، قرآن می فرماید دختر هم زنده بگور می کردند و می کشتند از ترس گرسنگی ، چطور ما اینکه در جاهلیت فرزندان خود را زنده بگور می کردند مذمت می کنیم در حالیت در جاهلیت نوین فرزندان خود را در مفاسد و شهوات زنده بگور می کنیم . این هم یک نوع زنده بگور کردن است ، بچه ای که معتاد می شود ، بچه ای که اهل فساد می شود ، بچه ای که در مفاسد جنسی این چنین از کف می رود و ازدست خانواده می رود ، اینها هم زنده بگور کردن است بعضی ها حتی به مرگ فرزند خود را می فروشند و می گویند خدا کند بمیرد.
نخستین نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که فرزند از آنِ تو است و منسوب به تو است . بیرون کردن او از خانه و گفتن اینکه تو اولاد من نیستی ، مانند این است که تو به دست خود بگویی از من نیستی ، یا به چشم خود بگویی از من نیستی ، اولاد نور چشم انسان است . پس در روایت داریم که وقتی عیسی ابن مریم از کنار قبری عبور می کردند صاحب آن قبر را عذاب می کردند بعد از مدتی که از کنار آن عبور کردند فرمودند : عذاب از صاحب قبر مرتفع شد ، گفتند چرا یا روح اله؟ فرمود یک فرزند صالح داشت آن فرزند یک راه خرابی را برای مردم ساخت و به خاطر این کار مردم گفتند خدا پدر او را بیامرزد و خدا نیز پدرش را آمرزید . در روایت داریم که با مرگ انسان اعمالی مانند نماز و روزه ی او منقطع می شود ، اما چند چیز بعد از مرگ هم ادامه پیدا می کند یکی از آنها کتابی است که انسان نوشته است .مثلاً الان شهید مطهری چند سال است که شهید شده اند اما هر کسی کتاب ایشان را بخواند ثواب آن به ایشان می رسد . یکی دیگر علمی است که گذاشته است ، یکی نهری است که جاری کرده برای مردم که البته الان می توان لوله ی آب برای مردم کشید یا اشتراک برای مردم گرفت ، یکی درختی که کاشته باشد . انسان بعد از مرگ خود همواره از هر یک از اعمال ثمره می برد به اینها می گویند: باقیات و صالحات. یکی دیگر ولد صالح است که به خاطر آن می گویند خدا او را بیامرزد .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
این همه
دوستت دارم را
براى کدامین روز مبادا کنار گذاشته ایم؟!
باور کن مردگان بوى گل را استشمام نمیکنند!
از صدایتان برای فریاد مهربانی،
از گوش هایتان برای غمخواری،
از دستانتان برای نیکوکاری،
از ذهنتان برای راستی و درستی،
و از قلبتان برای عشق استفاده کنید؛
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست،
شاید آن خنده که آنروز دریغش کردیم،
آخرین فرصت خندیدن ماست؛
“دوستت دارم” رو از هم دریغ نکنیم.
سماجت درِ خانه خدا.
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند، هیچ دعایی را کوچک نشمارید، شاید استجابت در همان دعا باشد.
هر کس بعد از نماز، یک دعا پیش خدا محل دارد که حاجت بگیرد، آن وقت بلند می شود و می رود.
تا نماز را خواندی بلند نشو و نرو ، تعقیبات بخوان، دعا بخوان. همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود، نماز هم بدون تعقیبات بالا نمی رود.
بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان. بنشین در خانه خدا و گدایی کن و حاجت بخواه. شاید همین امشب دعایت گرفت.
انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند. خود خدا می فرماید:شما بخوانید مرا، من مستجاب می کنم دعایتان را.
ترجیح دادن همسر بر همه چیز.
آفَت خطرناکی که زوجهای خوشبخت همیشه از آن دوری میکنند، غر زدن و بهانهجویی است. نالیدن فضای گفتگو را به سمت تشنج و درگیری میکشد. وقتی همسرتان به خانه میآید؛ مدام به او غر نزنید که خستهام یا بچهها اذیتم کردهاند یا درآمد تو اندک است و مسافرتهای خوب نمیرویم.
محتوای این نالیدنها حتی اگر درست هم باشد؛ به خاطر لحن آزاردهندهشان بر حجم مشکلات میافزاید و این حس را در همسرتان بیدار میکند که او فرد با ارزشی در زندگی شما نیست. زوجهای خوشبخت تحلیل واقع بینانهتری از شرایط، چالشها و مشکلات خود دارند، بنابراین به جای غر زدن و نالیدن، به سمت حل واقع بینانه مسئله گام برمیدارند.
وقتی ازدواج کردید، اولین و پراهمیتترین شخص بعد ازخودتان، همسرتان خواهد بود. همسرتان را بر همه مقدم بشمارید و هیچکس و هیچ چیز حتی فرزندتان را به او ترجیح ندهید!
ای اهل ایمان! هر کس از شما از دینش برگردد [زیانی به خدا نمیرساند] خدا به زودی گروهی را میآورد که آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنانْ فروتناند، و در برابر کافرانْ سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمیترسند. این فضل خداست که به هر کس بخواهد میدهد؛ و خدا بسیار عطاکننده و داناست.
سوره مائده - آیه 54
“به خانمتان «عشق» هدیه دهید!”
اینکه میگویید زنها پیچیدهاند گاهی هم بهانهگیر، کاملا قبول دارم. اما کافی است به همین زن پیچیده، «عشق» هدیه بدهی!
«دوستت دارم» هایت را مانند وعدههای دارویی سر ساعت به خوردش بدهید. بعد بنشینید ببینید این دارو چه اثر معجزه آسایی دارد. آنگاه دیگر پیچیدگیای در کار نیست. زلال، شفاف، معلوم و ساده میشود، بدون ذرهای ابهام و بهانه!!!
اگر در زن پیچیدگی زیادی میبینید، بدانید خیلی وقت است داروی تقویتی «دوستت دارم» را از او دریغ کردهاید!
خیالتان راحت، همسر پررو نمی شود!
هر مردی یک عیبی دارد، همه ی آدم ها بلاخره هم خوبی هایی دارند، و هم ایراداتی، هیچ کس کامل نیست مثل خود ما
ولی وجود عیوب در شوهرمان باعث نمیشود خوبی هایش را فراموش کنید؛ خوبی هایش را جلو دیگران در صورت مناسب بودن موقعیت ذکر کنید و به شوهرتان بابت ویژگی های خوبش احساس قدرت بدهید.
مطمئن باشید اگر از ویژگی های مثبت او تعریف و تمجید کنید و در موقعیت های مناسب هم با بیان مناسب ایرادات را برای اصلاح ( نه برای مقایسه، یا نه برای سرکوفت زدن) بیان کنید، تاثیر خودش را میذارد و شوهرتان به سمت بهتر شدن پیش میرود حتی در بدترین حالت، یعنی اگر به نظرتان شوهرتان ویژگی مثبت هم ندارد از او تعریف کنید
مثلا به او بگویید:
من تورا دارم هیچ چیز کم ندارم
من خوشبخت خوشبختم با تو” و ….
احساس قدرت در مردها معجزه میکند
اونوقت می ببینید که توی این حالت، رسیدن به خواسته هایتان چقدر راحت تر اتفاق می کند.
#به_قلم_خودم
سهم ما از رحمت بی نهایت خدا
از طرف پروردگار عالم بی نهایت ها آماده است،بی نهایت علم،بی نهایت رزق،بی نهایت رحمت و عنایت،از طرف خدا که حالت منتظره ای ندارد که!همه چی آماده است ،همین الان آماده است بی نهایت ها؛اما برادر بزرگوار،خواهر بزرگوار،سؤال این است که:سهم ما از این بی نهایت خداوند چقدر است؟! ما چقدر می توانیم از این بی نهایت ها بگیریم؟!سهم هرکسی به اندازه قابلیت و ظرف خودش است؛
ببینید باران وقتی از آسمان می آید یه اقیانوس آب بالا سر مااست،اما شما یک موقع یک ظرف کوچکی زیر این آب می برید،به اندازه همان ظرف آب می گیرد،یک موقع یک استخر می رود زیر این آب باران ،به اندازه استخر؛یک موقع یک دریا می رود زیر این آب به اندازه دریا می گیرد،یک موقع هم یک ظرف وارونه است،هیچی نمی گیرد،تقصیره اون آب نیست،ظرف هاست که مقدار و سهمیه ی خودش را تعیین می کند،ظرفیت های مااست که معلوم می کند که چقدر قابلیت گرفتن داریم و الا که از طرف خدا بی نهایت ها همین الان آماده است،خودش در قرآن فرمود:« أَنزلَ مِنالسَّماءِ مَاءً فَسالَت أَودِیهٌ بِقَدرِها » خدا رحمتی از آسمان فرستاد،هر ظرفی به اندازه خودش می گیرد،و الا اگر کسی بتواند بگیرد ،از طرف او که کمی ندارد.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
هلاکت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تکبّر، حرص، حسد.
تکبّر سبب نابودی دین و ایمان شخص میباشد و به وسیله تکبّر شیطان با آن همه عبادت ملعون گردید.
حرص و طمع دشمن شخصیّت انسان است، همان طوری که حضرت آدم - علیه السلام - به وسیله آن از بهشت خارج شد.
حسد سبب همه خلافها و زشتیها است و به همان جهت قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.
اعیان الشّیعة، ج 1، ص 577
«اصلاح تغذیه» اولین پیشنهاد برای رفع بسیاری از مشکلات روحی و اخلاقی است، بسیاری از افراد شهوتران با اصلاح تغذیه، تعادل پیدا می کنند.
اگر کسی بگوید: «من برای نماز صبح، دیر بیدار میشوم، حالِ عبادت ندارم، عصبیمزاج هستم، به همسرم بدبین هستم، شهوتران هستم، منفیباف هستم، دوزِ حسادت در وجودم بالا رفته و…» اولین پیشنهادی که میتوان به او داد، اصلاح تغذیه است.
خیلی از مشکلات روحی و اخلاقیِ افراد با اصلاح تغذیه، میتواند برطرف شود. مثلاً بسیاری از کسانی که گناهان شهوانی زیاد دارند، اگر تغذیۀ آنها اصلاح شود، تعادل پیدا میکنند
چرا بعضیها یک گناه را دوست دارند و گناه دیگر را دوست ندارند؟ بعضی وقتها این مسئله به فیزیک آدم، صفاتِ ژنتیک یا مزاج او ربط دارد که تغذیه هم در آن مؤثر است.
جسم و روح انسان بر یکدیگر تأثیر دارند و ما طلبهها باید به این تأثیرات، در مخاطبان خود توجه داشته باشیم. مثلاً اگر کسی عصبانی شد و چند تا فحش داد، به او نگوییم: «تو اصلاً دین نداری! برو به جهنّم!» در حالیکه ممکن است دینِ او از فرد دیگری که فحش نداده، بیشتر هم باشد!
شاید یک فردی که نمازش را اوّل وقت نمیخوانَد، بهخاطر وضعیت بدنش، کلاً آدمِ بیقراری است و هیچکاری را نمیتواند سرِ وقت انجام دهد. لذا چنین کسی اگر گاهی اوقات هم اوّل وقت نماز بخواند، نمرۀ خوبی میگیرد!
اگر یک عالِم اخلاق از مزاجها و تأثیر وضعیت جسم بر روح انسان، خبر نداشته باشد خیلی از اوقات دربارۀ آدمها، اشتباه قضاوت میکند. لذا بچۀ خودتان را پیش چنین کسی نفرستید!
مثلاً یک بچهای ممکن است بچههای دیگر را بزند، درحالیکه اصلاً بیادب نیست بلکه بیقرار است و این بیقراری بهخاطر وضع جسمی اوست که باید اصلاح شود. اگر چنین بچهای را پیش آن عالم اخلاق بفرستید، میگوید: «این بچه آدمشدنی نیست!»
یا ممکن است از بچۀ بیحالِ شما-که از سرِ بیعرضگی، گناه نمیکند- آنقدر تعریف کند و بگوید «بَهبَه! چه بچۀ خوبی!» که این بچه خراب و فاسد بشود و فکر کند، خیلی بچۀ خوبی است!
نوزدهم فروردین روز شرف الشمس
هر ساله نوزدهم فروردین روز شرف شمس نامیده می شود که در آن بازار حک دعای شرف شمس بر روی نگین انگشتر که منسوب به امیرالمومنین علیه السلام است، داغ می شود.
در حالی که بهتر است بدانیم حداقل تا هفت قرن، از روایت منسوب به امیرالمومنین در باب شرف الشمس، در کتب حدیثی شیعه، هیچ مطلبی وجود ندارد! و اولین کتابی که این حدیث را آورده، کتاب مصباح مرحوم کفعمی است که آن هم این روایت را بدون ذکر سند نقل کرده است!
مراجع عظام شیعه، حرز شرف الشمس را بی اعتبار دانسته و تنها برخی عمل به آن را با حسن نظر و از باب رجاء و امید ثواب، بی اشکال دانسته اند.
حتی با فرض اثبات چنین حدیثی در منابع روایی شیعه، محققین علم نجوم معتقدند شرف الشمس زمانیست که شمس در نوزده درجه برج حمل قرار گیرد و منظور روز نوزدهم فروردین نیست!
همچنین با فرض یاد شده، در ترسیم و نوشتن شرف الشمس های موجود در بازار اختلاف شدیدی وجود دارد. برای تاثیر حکاکی مورد نظر، آداب خاصی باید رعایت شود که انجام آن برای همه مشتریان در یک نصف روز ممکن نیست!
به جای استفاده از انگشتری غیر معتبری مثل شرف شمس، می توان از انگشتر های عقیق سرخ یمانی، فیروزه، حدید صینی و … استفاده کرد که هم فضیلت بیشتری دارند و هم خواص آنها با احادیث معتبر نقل شده است.
پرهیز از امور خرافی، توکل بر خداوند متعال و توجه به هدایت و ارشادات حضرات معصوم(علیه السلام) از جمله مسائلی هستند که ما را از توسل به مسائل غیر واقعی بینیاز میکنند .
شگرد استکبار رهبران غیر الهی.
مستکبران و رهبران غیر الهی از جهل مردم استفاده، و نظر خود را ترویج و تحمیل میکنند.
آیتالله جوادی: بزرگترین کاری که وجود مبارک پیغمبر اکرم(صلّیالله علیه و آله) بعد از مسئله توحید، وحی و نبوت انجام دادند، این است که عالِم شدن را بر جامعه واجب کردند؛ فرمود شما باید عالم باشید، وگرنه جامعهای که عالم نباشد هر کس او را به یک سمت میبرد، «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَة».
فرعون گفت: شما را فقط به چیزی که خودم میبینم و در نظر دارم توصیه میکنم. (آیه 29 سوره غافر)
عبد خـدا باشید.
اگر عبد خدا باشید آزاد ، آرام و شجاع هستید ،در زندگی خود عزیز بوده و رشد می کنید . برای اینکه عبد خدا باشیم باید به سوره ی فرقان مراجعه کرده و ویژگی های این افراد را ببینیم . اگر همه ی این مجموعه رعایت شود انشاء الله ما عبد خدا می شویم . در روایت داریم که امام کاظم (علیه السلام) از مقابل خانه ای عبور می کردند که از آن صدای موسیقی شنیده می شد . از کنیزی که مقابل آن خانه بود سوال کردند : این خانه ی چه شخصی است ؟ آن کنیز اسم صاحب خانه را گفت . سپس پرسیدند : عبد است یا آزاد است ؟ کنیز فکر کرد که منظور امام این است که برده است یا ارباب. در جواب امام گفت که آزاد است . امام فرمودند : اگر عبد بود این کارها را نمی کرد . وقتی این عبارات را به بُشر که صاحب خانه بود گفتند ، تکانی خورد . به دنبال امام کاظم (علیه السلام) رفت و تحول یافت. واقعاً اگر کسی عبد خدا باشد تقید دینی دارد . این تقید مانع انحراف و سقوط برای فرد است . اگر تقید در هر کاری نباشد عالم از هم پاشیده می شود . تقید یعنی مدیریت بر روی برنامه های زندگی انسان . اگر کسی عبد خدا باشد از همه چیز آزاد است. رسول خدا (ص) فرمودند که در این ماه شعبان من را با عبادت یاری کنید . در صلوات شعبانیه هم به این موضوع اشاره می کنیم که این ماهی است که در آن پیامبر تلاش زیادی در عبادت و روزه داشتند . در حدیثی آمده که منادی در اول ماه شعبان ندا می دهد که ای بندگان خدا ماه شعبان رسیده ، ماهی که متعلق به پیامبر است، آن حضرت را در این ماه یاری کنید .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
تا وقتی که نیروها غذا نخورده بودند شهید غذا نمی خورد.
بعضی از موقع ها به شهید غذا نمی رسیدمی گفت این وظیفه منه من این کار و نکنم شرمنده می شم
گذری کوتاه بر زندگی شهید مدافع حرم
شهید روح اله صحرایی در تاریخ 62/10/24 در روستای پلک سفلی از توابع شهرستان آمل متولد شد.
در دوران کودکی پر جنب و جوش بود و در نبود پدر که در جبهههای جنگ تحمیلی بدند ، در خانه پدربزرگ زندگی می کردند.
دوران ابتدایی را در مدرسه دوازده فروردین و دوران راهنمایی را در مدرسه شهید بزرگی، سپری کرد و از اول راهنمایی شروع به نماز و روزه کردند و دوره متوسطه را در دبیرستان لسانی گذراند
از همان زمان فعالیت خود را در مهدیه آمل شروع کردند و با علاقه️ در مراسمات مذهبی شرکت میکردند.
بعد از گرفتن دیپلم تجربی،با اینکه بخاطر جانبازی پدر از رفتن به سربازی معاف بودند️ ولی با علاقه به سربازی رفتند و در ارتش خدمت کردند،چون اعتقاد داشتند که با تحمل سختیها باید مرد شد.
بعد از پایان سربازی به دنبال کار در چند جا مشغول شداما هیچ کدام از این موقعیت ها نتوانست رضایتمندی ایشان را براورده کند و دلش جای دیگری بود
هفته ای دو بار به سپاه آمل میرفت و میپرسید: سپاه نیرو نمی گیرد؟ ️تا بلاخره پیگیری هایش جواب داد، و نام نویسی کردند و با سماجت و علاقه زیاد، چند ماهی طول کشید تا وارد سپاه شدند.
شهیدروح الله صحرایی مدافع حرم
راه ورود به قلب همسر.
میگویند راه ورود به قلب مرد، شکم اوست. بنابراین کیک یا غذای مورد علاقهاش را برایش بپزید. این باعث میشود او احساس خاص بودن بکند، چون میداند شما به خاطر او این همه زحمت کشیدهاید.
و حتما بهش بگو اینو به عشق تو پختم ❤
توجه کردن به همسر.
اگر دیدید همسرتون دوستون داره اما براتون کادو نمیخره از دستش ناراحت نشید
?? یا بلد نیست
?? یا خیلی باهاتون راحته
?? یا دغدغه ها و کمبودهای مالی داره فکر مى کنه پولش رو خرج شکمتون کنه بهتر از اینه که خرج کادو کنه
یا اینکه حواسش پرته.
متاسفانه مردها فکر مى کنن همین که با خانومشون راحت شدن و شکمش رو سیر کردن و رخت و لباسش رو تامین کردن همه چیز حله. نمیدونن که ابراز عشق از طریق خرید کادو برای یه زن از نون شب هم واجب تره.
سفر راهیان نور شهید.
داخل اتوبوس نشستیم اتوبوس حرکت کرد آقاابوالفضل دوربین را روشن کرد و گفت: خانم این عکس را نگاه کن. گفت: ببین این شهید چقدر شبیه من هست.
دوربین گرفتم و به عکس شهید نگاه کردم. به آقا ابوالفضل گفتم: واقعا شبیه هم هستید به من گفت: این عکس را به کسی نشان نده و این ماجرا را برای کسی تعریف نکن. گفتم: چشم…
گذشت تا چند روز بعد شهادت آقا ابوالفضل که خانه پدر آقا ابوالفضل با بقیه خواهر ها و برادرانش جمع بودیم و مشغول نگاه کردن عکسها و کلیپ های آقا ابوالفضل بودیم. یاد عکس و آن شهید و شباهت آقا ابوالفضل به اون شهید افتادم.
عکس را پیدا کردم و به خواهر آقا ابوالفضل نشان دادم و گفتم: میدانی این کیه؟️گفت: معلومه ابوالفضله دیگه. گفتم: نه آقا ابوالفضل نیست و داستان جنوب را برایش تعریف کردم.
آقا ابوالفضل 11 اسفند ماه به سوریه رفت و تحویل سال با من تماس گرفت.️ در ایام عید که به من زنگ می زد از او پرسیدم: شما هم آنجا عیددیدنی رفتید که گفت: بله کلی هم از داعشی ها پذیرایی کردیم.
سه روز قبل از شهادتش نیز با من تماس گرفت و به او گفتم: دلم برایت تنگ شده و آقا ابوالفضل با مهربانی پاسخ داد که خانم تو در قدم هایی که من برمی دارم شریک هستی من جواب دادم که نمی توانی این بار به جای 45 روز 40 روز بمانی و زود برگردی که گفت: امکانش نیست.
اینجا کار زیاد است. فرودین ماه 1395 بر اثر ترکش خمپاره در العیس جنوب غرب حلب به فیض شهادت نائل آمد.
شهید ابوالفضل راه چمنی
عکس شهید راه چمنی در بین کودکان سوری پس از آزاد سازی️ شهر از چنگال تروریست ها
خاطرات شهید مرتضی زارع
نگاه به نامحرم
آقا مرتضی خیلی به اخبار و تحولات منطقه وسخنرانی های حضرت آقا توجه زیادی نشون می دادند؛ با دقت به اخبار گوش می دادند؛ ولی وقتی که مجری اخبار عوض می شد و یک خانم برای مجری گری میامد آقا مرتضی سرشون رو پایین می انداختند آنقدر به نگاه به نا محرم حساس بودند که حتی نگاهی به مجری خانم تلوزیون نمی کردند.
حالا درباره اسراف…..
آقا مرتضی تا یاد دارم اسراف نمی کرد.
همیشه برگه باطله هارو برمی داشت و دوباره استفاده می کردحتی توی لباس هاش هم اسراف نداشت. تا یاد دارم لباس های سبز نظامی خودش رو از بس پوشیده بود رنگ دکمه ها عوض شده بود و حتی رنگ پیراهن وشلوارش هم عوض شده بود؛ اما تا موقعی که می شد استفاده کنه استفاده می کردند ولی اسراف نمی کردند.
راوی : داماد خانواده
معلم خوب
از معبر حرفهایش
درهای بهشت را باز میکند
به روی شاگردانی که
در ملکوتِ قلب او
آمادهٔ درس گرفتن هـستند
سلام بر معلمانی که راههای آسمان را به شاگرانشان نشان دادند
سلام بر شهدا؛ معلمان مکتب شهادت
حرّ جبهه ها
سردار الله کرم: “شب عملیات بود و من هم فرمانده گردان عملیاتی، داشتم آخرین تذکرات را به رزمندگان میدادم که در میان صحبتهایم دیدم شهید
«علی جنگروی» کفشهایش را درآورده و به سمت گردان میآید شهید جنگروی را صدایش کردم و گفتم: «تو مسئول تبلیغات تیپ هستی، چرا به اینجا آمدی؟ تو بایستی به رزمندگان قرآن آموزش بدهی»
شهید جنگروی که پشت لباس نوشته بود«یا جنگ، یا زیارت»؛ گفت: «وقتی سر بریده سیدالشهدا(علیه السلام) بر سر نی قرآن خواند، تو میخوای جلوی رفتن یک قرآن خوان به جنگ را بگیری؟» گفتم: «حالا چرا کفشهایت را درآوردی؟»
گفت: «من میخواهم «حُرّ» امام حسین(علیه السلام) باشم و جز شهادت چیز دیگری نمیخواهم»
گفتم: «چرا حر را انتخاب کردی؟» گفت: «مسئله هر کسی با خودش است، من میخواهم امشب اینگونه به شهادت برسم»
شهیدعلی جنگروی
در خوابهای مشترک مادر و همسر.
یه وقتایی من خواب می بینم و بعد می فهمم همون شب عروسمم خواب پسرمو دیده و به هر دومون در مورد یک موضوع صحبت می کنه. مثلا بعضی موقعها که دیر به دیر میاد به من سر میزنه شبش آقا رضا به خواب من و خانمش میاد و از خانمش می خواد که حتما جویای احوال من باشه و از منم می خواد که جویای احوال زن و بچش باشم. ما بغیر از مادرو فرزندی باهم مثل دوتا دوست صمیمی بودیم و زمانیکه ماموریت نبود و تهران بود هرشب میامد بهم سر میزد و خیلی روی من حساس بود و هوای من مادر و داشت بعداز شهادتشم خیلی بیشتر از قبل هوامو داره که اگر خانمش یه هفته نیاد منزلمون بخوابش میره و میگه برو به مادرم سر بزن. هر لحظه هم که از سفر برمی گشت اول به من سر میزد بعد میرفت خانه ی خودشون.
خاطرات شهید رضا خرمی
راوی : مادر شهید
لبخندهای خاکی
در سالهای دفاع مقدس چای مرهمِ خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر 31 عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند
روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت(فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله ﷺ)بودیم که در آن صحبت از کنترل مناطق عملیاتی بود.
حاج همت به آقا مهدی گفت:
نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها سخت میگیرند و اجازه نمیدهند راحت عبور و مرور کنند مگر ترکی بلد باشند…
آقای مهدی در پاسخ گفت:
شما یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟!
حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را میشناسم حتی حدّ خط لشکر عاشورا را هم میشناسم!
آقا مهدی با تعجب پرسید: چطور چگونه میشناسید؟
حاج همت در جواب گفت:
شناختن حد و حدود لشکر شما
کاری ندارد، اصلاً مشکلی نیست!
هر خطی که از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه کتریهای چای لشکر شما روی آتش میجوشد…
همگی خندیدیم…
سرداران دفاع مقدس شهید حاجابراهیم همت
شهید مهدی باکری
تک و تنها در پی شهدا.
خواب دیده بود، شب وفات حضرت ام البنین(سلام الله علیها) ، دست راستش را توی دست حضرت ابالفضل گذاشته اند.
توی میدان مین، رسیدم بالای سرش. همان دست از مچ قطع شده بود.
قبلا گفته بود به آقای باقرزاده بگویید یک نفر پیدا کند بگذارد جای من 10 الی 15 روز دیگر می روم
آمد نشست روی صندلی کمیته مفقودین بی مقدمه، صاف و صریح گفت و رفت.
دو هفته بعد، توی خاک عراق، توی تفحص برون مرزی، توی یک میدان مین فوق العاده شلوغ و خطرناک، تک و تنها رفت پی شهدا.
شهید مجید پازوکی
دلت را به خدا بسپار.
نگران نباش!
خدا می داند که چقدر سخت تلاش کردهای.
وقتی قلبت مملو از درد است،
وقتی احساس میکنی که زندگیت ساکن و زمان در گذر است،
خدا انتظارت را میکشد…
وقتی هیچ اتفاقی نمیافتد و تو ناامیدی
و ناگاه دیدگاه روشنی در مقابلت آشکار شد
و نوری از امید در دلت جرقه زد،
خدا در گوشت نجوا کرده است…
وقتی اوضاع روبراه میشود
و تو چیزی برای شکر کردن داری، خدا تو را بخشیده است.
وقتی که اتفاقات شیرین و دلچسبی رخ داد،
خدا به تو لبخند زده است…
به یاد داشته باش هر کجا که هستی
و هر احساسی که داری، خدا آن را می داند…
خداوند عیب ها را می پوشاند
خدا ستار است. پیش افراد معمولی گناه کسی را پیش کسی آشکار نمیکند افراد را پیش هم دیگر مفتضح نمیکند در عالم دنیا اما نه پیش اولیاء خدا که چشمشان چشم خداست که دستشان دست خداست که نوع نگاهشان نوع نگاه خداست اصلا بندگان صالح همیشه همین طوراند صفت خدا را دارند صفت خدا این است که اگر عیبی است این عیب را برملا نمیکند بلکه درمان میکند حل میکند.
خدا رحمت کند مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی این عالم بزرگ نقل میکنند کسی آمده بود پیش ایشان سوالی میخواست بکند آمده بود در محضر ایشان یک خطایی از او سر زد ناخواسته یک صدایی از او خارج شد خیلی خجالت کشید رنگاش عوض شد سرخ شد عرق شرم بر پیشانیاش نشست خیلی خجالت کشید خواجه نصیر دید که این بندهی خدا ترس از آبروریزی برایش پیش آمده خودش را به کری زد طوری که وقتی او سوال کرد از مرحوم خواجه گفت چه میگویی؟ من نمیشنوم بلند بگو او یک مرتبه آن قدر خوشحال شد که عیب من را متوجه نشد متوجه شد خوب هم متوجه شد اما این جا جایی است که باید پره پوشی بکند این جا قرار نیست دلیلی ندارد که این عیب برملا شود آبروی مومنی را حفظ کرد تا آخر عمر هر موقع او را میدید خودش را به سنگین بودن گوش و ثقل سامعه میزد تا حفظ بکند او را این صفت بندگان خوب خداست که در اوج و مصداق اعلیاش معصومین علیهم السلام هستند عیب را برملا نمیکنند این قدر ظرفیت دارند که اگر خدا اسرار و اخبار دیگران را به ایشان میدهد اینها پخش نمی کنند.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
امام زمان (عج): ایران شیعه خانه ماست!
در جنگ جهانی اول، دو مهمان ناخوانده از چپ و راست به ایران ریختند، اوضاع ایران در آن تاریخ خیلی متشنّج شده بود، اصلاً کشوری شده بود بی صاحب. از یک طرف روسها ریختند و تصاحب کردند، از یک طرف دیگران ریختند و تصاحب کردند. یک وضع عجیبی بود. و مردم ایران مضطرب، منقلب، هیچ تکیه گاهی نداشتند.
مرحوم میرزای نائینی، از این پیشامد ناهنجار به ساحت مقدس امیرالمومنین علیه السلام و سائر ائمّه طاهرین علیهم السلام، مخصوصاً به پیشگاه مبارک امام زمان علیه السلام، شکایت های زیادی می کند.
مرحوم میرزای نائینی (استادِ علامه طباطبایی و آیت الله بهجت) می گوید: من خیلی به حضرت حجّت علیه السلام نالیدم:
یابن العسکری! ایران این طور شده است. مردم، بی سر و سامان شده اند، بی پناه شده اند. نظم نیست، امنیّت نیست، چنین و چنان است. یک روز همینطوری که متوسّل شده بودم، بر من مکاشفهای شد و حضرت را زیارت کردم.
دیدم حضرت در کنار دیوار مرتفعی که سر به آسمان کشیده، ایستاده اند. پس با انگشت به من اشاره فرمودند که نگاه کن، و من نگاه کردم. دیدم دیواری که سی یا چهل متر ارتفاع دارد، چهار متر، پنج متر بالای دیوار منحنی شده است، و قریب است که بیافتد، چرا که به یک موئی بند است. این دیوار چهل متری اینطور کج شده است.
پس حضرت به من اشاره کردند که نگاه کن. نگاه کردم، دیدم انگشت حضرت هم به طرف دیوار است. پس فرمودند: این دیوار، ایران است، (این عین عبارت است که استادِ من می گفت) کج میشود، امّا ما با انگشتمان نگهش داشته ایم و نمیگذاریم خراب شود. اینجا، شیعه خانه ما است. کج می شود، اما نمی گذاریم خراب بشود.
? کتاب مجالس حضرت مهدی؛ ص261
از خدا شکایت داری؟
از أبو هاشم جعفرى روایت شده است که گفت:
تنگدستى سختى بر من عارض شد. از این رو برای شکایت، به سوى امام ابو الحسن علىّ بن محمّد( علیه السلام) رفتم و اذن ورود به محضر آن امام خواستم.
آن حضرت اجازه ی ورود دادند. وقتی نشستم، فرمودند: «اى أبا هاشم! می خواهى کدام نعمت از نعمتهائى را که خدا به تو بخشیده است، شکر گوئى؟!» در این حال من سر به زیر افکندم و خاموش ماندم؛ زیرا نمی دانستم که در جواب آن امام چه بگویم.
امام دوباره رشته ی سخن را بر دست گرفتند و فرمودند: «خداوند عزّ و جلّ، ایمان را نصیب تو ساخت، از این رو بدنت را بر دوزخ حرام ساخت. و سلامت را روزیت کرد، از این رو تو را در طاعت خود یارى فرمود. و قناعت را بهره ی تو فرمود و از این رو تو را از بى آبروئى مصون داشت.
اى أبا هاشم! من از این رو بر این گونه با تو آغاز سخن کردم که گمان بردم که تو می خواهى از کسى که این چنین با تو رفتار کرده است، نزد من شکایت کنى. اکنون امر کرده ام که صد دینار در اختیار تو قرار دهند. پس آن را بستان!»
ترجمه من لا یحضره الفقیه، نشر صدوق، 1376، ج6، ص 350.
خلوت با نامحرم و دوستی های قبل ازدواج.
️شیطان موجودی واقعی (و البته نامریی) است. افسانه و خیال نیست. موجودی واقعی است که مطابق فرمایش صریح خداوند در قرآن، مدام انسان را وسوسه میکند تا او را به گناه نافرمانی و آلودگی بکشاند. و هرچه شخص بیشتر بکوشد پاک و درست زندگی کند و آلوده ی گناه نشود. شیطان طمع بیشتری به او دارد. شیطان برای فریب دادن و به گناه واداشتن انسان، دام ها، فریب ها، و حیلههای فراوان دارد. شناخت این تلهها و نیرنگها و اساساً دشمن شناسی، در موفقیت انسان بسیار مؤثر است.
از جمله دامهای قطعی و حتمی شیطان خلوت با نامحرم است و ابلیس سوگند خورده است که هرجا دختر و پسر (زن و مرد) نامحرمی خلوت کنند قطعاً نفر سوم خواهد بود. از طرفی یکی از حیلهها و نیرنگهای شیطان برای آلوده کردن انسان، این است که انسان را کم کم پیش میبرد و قدم و قدم او را به گناه میکشاند. وقتی به دختر و پسری میگوییم که این رابطه مورد طمع شیطان است و زمینهساز لغزش و گناه، یکی یا هر دو اصرار دارند که این یک رابطهی پاک و گفتگوی ساده آن هم به قصد ازدواج است و تأکید میکنند: (ما قصد بدی نداریم و صرفاً میخواهیم با کمی رفت و آمد و گفتگو، از هم شناخت پیدا کنیم که به درد ازدواج با هم میخوریم یا نه). واقعیت این است که شیطان از همین توجیه بهره میبرد و کم کم شما را سست میکند.
هیچ وقت فکر نکردهاید زمانی که حضرت یوسف با زلیخا تنها شد و زلیخا به یوسف پیشنهاد ارتکاب گناه داد. چرا یوسف شروع به اصلاح و ارشاد او نکرد؟ مگر او پیامبر نبود و پیامبران برای ارشاد مردم نیامدهاند؟ بله، ولی آنجا(خلوت با نامحرم) جای هدایت و راهنمایی نیست. بلکه یوسف فرار کرد. قهرمان اخلاق و پاکی تقوا، با همه قدرت و توان روحی عالی و معنویت فوقالعادهاش، فرارکرد. از موضع گناه گریخت. حال چگونه ما خودمان را با انتخاب خودمان در معرض لغزش و گناه قرار می دهیم و تدارک دوستی با جنس مخالف را میبینیم؟
خانواده شهید مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه الغبیری بود.
همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت حضرت رسول صلی الله علیه وآله دور هم جمع بودند.
از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه هایی دارند .
همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید به جهادمغنیه…
جهاد فقط گفت: طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!…
همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است!
وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید.
درست یک هفته بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند!!…
طرح جهاد، شهادت بود.
به روایت مادربزرگ شهید
آبی ترین آستانه احساس.
آغازین روزهای ماه «شعبان» است ودلم در اوج لحظه های سبز، با یادت پر می گیرد؛
تا آن سوی پروازهای آبی عشق!تا آن سوی تبسّم های سپید یاس!
تا سبزترین کوچه، در نگاهِ مشتاق «مدینه»!تا آبی ترین آستانه احساس!
پباز هم کربلا! کربلا! باز هم در اوج لحظه های سبز با فراوانی یادت همراه می شوم؛ مدینه!
و «قنداقه ای» که فرشتگان برای تماشایش از روح القدس علیه السلام نوبت می گیرند!
مدینه و هیجان توّلد نیمه دوم سیب!مدینه و تبسّم های تازه شکفته پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم !
مدینه و عشق بازیِ نگاه عاشقانه مولا علیه السلام !مدینه و آغاز مرثیه ای در چکامه زهرا علیهاالسلام !
مدینه و کوچه هایی که در عطر سیب گم می شوند!
مدینه و…
باز هم کربلا، باز هم تصویر میدان: نیزه و شمشیر و زخمی سختْ جانکاه! آه! نمی شود بی نام کربلا، یاد از «حسین علیه السلام » کرد.
باز هم ذهن مرا «قنداقه» ای آکنده از عطر سیب از کربلا به سمت مدینه می برد؛
هنگامی که تمام فرشته ها، برای دیدارش نوبت می گرفتند
و آسمان به پاسِ قدمش، کهکشانی از نور، زیر پایش گسترده بود.
تولّدی بسیار شبیه به هم!یکی سبزسبز عروج می کند، دیگری سرخ سرخ!
یکی از آغوش مدینه به معراج می رود، دیگری از آغوش کربلا!
عرش، به تبسّم امام حسین علیه السلام لبخند می گشاید
و به گلخند علی اصغر علیه السلام ، تلخ می گرید!
مولا جان، ای زیباترین نام شهادت، ای جاودانه ترین داغ کربلایی!خوش آمدی، که اگر نمی آمدی، عاشق شدن معنایی نداشت!
فدای دقایق شیرین تبسّمت که آکنده از عطر سیب بود.
برایم پدری کردی!
جواد، خُلق کریمی داشت، هر جا که منکری را از کسی می دید، به نصیحت طرف، اقدام، و نسبت به رعایت حقوق همسایه ها بسیار سفارش میکرد، با دوستان، رئوف و مهربان، و در مقابل دشمنان، شیری قوی پنجه بود، هر کس که با امام طرف بود، با جواد طرف بود، و در این مسأله ملاحظه هیچ مقامی را نمی کرد، به حلال و حرام بسیار اهمیت می داد، نماز و روزه اش هرگز ترک نشد، مگر در جبهه که پنج سال نتوانست روزه بگیرد و وصیّت کرد و برایش گرفتیم، با مهدیه تهران، و دعاهای کمیل و ندبه اش بسیار مأنوس بود، عفّت نفس عجیبی داشت، گاه که قول و فعل ناخوشایندی از ما می دید، با کمال متانت و احترام، به نصیحت می ایستاد و هرگز داد و هوار نمی کرد.
هنگامی که به شهادت رسید، در برابر پیکر مطهّرش شکسته ایستادم و چنین با او درد دل کردم: بابا! درست است که من پدرت بودم، ولی حقیقتاً تو برایم پدری کردی! تو به ما عزّت دادی، ما باید افتخار کنیم به تو، ما پنجاه، شصت سال مسجد رفتیم، نماز خواندیم، به خیالمان که کاری کرده ایم، اما وقتی شماها آمدید، دیدیم ما هیچ نیستیم، هیچ.
شهید محمدجواد دل آذر
راوی: پدر شهید
یاد یاران
حاج حسین(شهیدخرازی)
داشت قرآن میخواند ناگهان
صدای بسیار وحشتناکی همه
سنگر را به لرزه در آورد و
یکی از موشک های نُه متری
دشمن در نزدیکی سنگر ما
منفجر شد…اما…حاج حسین،
انگار نه انگار…فقط میخواند.
همرزم شهید:
آقا احمد بسیار در جبهه سوریه فعال بود، خستگی ناپذیر بود، از جون و دل برای اهلبیت مایه میذاشت؛
یک روز خسته و کوفته بودیم و همه رزمندگان در حال استراحت بودند که در حال خستگی شدید همه مان، ماشین تسلیحات امد که در همین زمان شهیداحمد بلند شد و دونه دونه مهمات رو پیاده کرد.
مسجدی که با دستان مهربان احمد پا گرفت.
خانه پدری ما در یک منطقه محروم و فقیرنشین اندیمشک واقع است و تا سال 1385 از فقدان یک مسجد مناسب محروم بود
سرانجام با پیگیریهای گسترده و کمکهای مردمی و دولتی، نخستین مسجد منطقه و محل ما ساخته شد تا مردم این منطقه به آرزوی چندساله خود دست یابند.
همزمان با آغاز به کار این مسجد، احمد از همان روزهای اول حضوری فعال در این مسجد و انجام کارهای فرهنگی و مذهبی آن داشت و شاید ساعتها و روزهای بسیاری را برای این کار وقف کرده بود و هرگز از این مسیر خسته نمیشد.
پس از آغاز به کار این مسجد و حضور پرشور مردم در برگزاری مراسمهای مختلف فرهنگی، احمد بهعنوان مسئول بسیج پایگاه مسجد انتخاب و جوانان بسیاری را با روحیه بالای خود به حضور در مسجد و بسیج تشویق کرد.
شهید احمد حاجیوند الیاسی
شهادت: 12 بهمن 94
حین آزادسازی نبل و الزهرا
#طنز_جبهه
ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ کمیل
ﭼــﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﻣﺠﻠﺲ ﺣـﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﺎﺻـﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ کﺴﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽ کرﺩ ﻭ ﺍشک? ﻣﯿﺮﯾﺨـﺖ
ﯾﻪ ﺩﻓﻌـﻪ ﺍﻭﻣـﺪ ﮔﻔﺖ : ﺍﺧـﻮﯼ بـﻔﺮﻣﺎ ﻋﻄـﺮ ﺑﺰن ﺛـﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ
–ﺍﺧـﻪ ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺘﺸـﻪ؟?
ﺑﺰﻥ ﺍﺧـﻮﯼ،ﺑﻮ ﺑﺪ ﻣﯿـﺪﯼ،ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣـﺎﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺴـﻤﻮﻧﺎ?
ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺻـﻮﺭﺗﺖ ﮐـﻠﯽ ﻫﻢ ﺛـﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ?
ﺑﻌﺪ ﺩﻋـﺎ ﮐﻪ ﭼــﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ کرﺩﻧﺪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻤﻪ ﺳـﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ?
ﺗﻮ ﻋﻄـﺮ ﺟﻮﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ???
ﺑﭽـﻪ ﻫﺎ هم ﯾﻪ ﺟﺸـﻦ ﭘﺘﻮﯼ ﺣﺴــﺎﺑﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ…?
اگر همهی مسئولین کشور اینگونه بودند، ایران گلستان میشد
متن خاطره :
اون روز پسرش رو آورده بود محلِ کار. از صبح که اومد ، خودش رفت جلسه و محمد مهدی رو گذاشت پیشِ ما … پذیراییِ جلسه که تموم شد ، مقداری موز اضافه اومد. یکی از موزها رو دادم به محمدمهدی… نمی دانم حاج احمد برای چهکاری من رو احضار کرد. وقتی رفتم داخل اتاق ، محمدمهدی هم پشت سرم اومد. حاج احمد تا پسرش رو دید برافروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر عصبانی ندیده بودمش. با صدای بلند گفت: کی به شما گفته به پسرم موز بدین؟ گفتم: حاجی این بچه از صبح تا حالا هیچی نخورده ، یه موز از سهم خودم بهش دادم…
نذاشت صحبتم تموم بشه. دست کرد توی جیبش ، بهم پول داد و گفت: همین الان میری یک کیلو موز میخری و میذاری جای یه دونه موزیکه پسرم خورده…
خاطرهای از زندگی سردار شهید حاج احمد کاظمی
منبع: کتاب احمد ، صفحه 137
نوروز همراه معنویت.
طبیعتگردی باید از رفتارهای رایج بین مؤمنین باشد
زشت است که مؤمن، تفریح معنوی در طبیعت نداشته باشد!
انس با طبیعت، یکی از ویژگیهای مؤمن است، ولی متأسفانه در جامعۀ ما طبیعتگرایی از ویژگیهای مؤمنین تلقی نمیشود.
آدم باصفا از طبیعتِ بکر-که تسبیحگوی خداست- لذت و بهرۀ معنوی میبَرد. اصل طبیعتگردی برای مؤمنین و کسانی است که نور و معنویت طبیعت را حس میکنند.
خوب است مسجدیها بهصورت هفتگی خانوادهها را به دل طبیعت ببرند. خیلی زشت است که انسان مؤمن، تفریح معنوی در طبیعت نداشته باشد!
وقتی شما اهالیِ معنویت، از طبیعت لذت نبردید، نهی از منکر شما هم زیاد اثر ندارد! خودت باید ده برابرِ آن گنهکار از طبیعت لذت ببری و الا وقتی بگویی «از طریق گناه، لذت نبر» میگوید: «پس شادیِ دین شما کجاست؟!»
وقتی از آسیبهای اینترنت و فضای مجازی صحبت میکنیم، باید بگوییم که جایگزین آن چیست؟ کسی که با طبیعت ارتباط عمیق پیدا کند، دیگر برای تفریح و سرگرمی بهسراغ فضای مجازی نمیرود که همهچیز را از پشت شیشه ببینید!
علیرضا پناهیان 95.12.25
حرم امام رضا(علیه السلام)
چه جوری آب و صابون بیاوریم صورت غربزدگان را بشوریم؟!
جماعت غربزدهای که با نفوذ در سیستم و فریب مردم، میکوشد چشم و گوش بسته، پا جای پای کدخداهای غربی خود بگذارد، حالا در یک مورد خاص شدیدا دچار سرشکستگی شده است.
موضوع به مناقشه تغییر ساعت برمیگردد.
️غربزدگان با این ادلهی غیرمنطقی که اکثر دنیا در حال تغییر ساعت در ابتدای فصول هستند، سالها این اتفاق آزاردهنده را بر ملت ایران تحمیل کردند.
حتی در زمانی که محمود احمدی نژاد در دولت انقلابی نهم با این موضوع مخالفت کرد و از اجرای آن خودداری نمود، با مخالفت شدید و پرحجم آنها، کار به جایی رسید که در مجلس با رای دوسوم نمایندگان، تغییر ساعت تبدیل به قانون شد!
اما، قانونگذاران اتحادیه اروپا با 410 رای موافق در مقابل 192 رای مخالف به عدم تغییر ساعت فصلی از سال 2021 میلادی به بعد رای مثبت دادند.
️در گزارشهای پارلمان اروپا، علت این قانون جدید، ایجاد اختلال در ساعت بیولوژیکی بدن و افزایش خطر بیماریها ناشی از تغییر ساعت اعلام شده است و بیان گردیده این اقدام باعث صرفهجویی در مصرف انرژی نیز نخواهد شد.
حال، چگونه آب و صابون بیاوریم تا صورت غربزدگان را بشوریم؟!
️آنهایی که در سالهای قبل رگ گردن کلفت کرده و کورکورانه از این اقدام غربی حمایت میکردند، اکنون چه رویی دارند تا در چشم مردم نگاه کنند؟
نکته بسیار مهمتر در این باره آن است که یکی از عبارات تَکراری نزد غربزدگان برای جا انداختن موضوعی در افکار عمومی این است که میگویند “همه دنیا این کار را انجام میدهند” و با این جمله سعی میکنند حرفشان را به کرسی بنشانند. البته نمیگویند همهی دنیای آنها فقط به آمریکا و چند کشور خاص در اروپا محدود میشود!
️آنان با همین روش، بارها موضوعات مختلفی را بر کشور تحمیل کردهاند که آخرین نمونهی ناموفقشان ماجرای fatf و کنوانسیونهای مرتبط با آن است. در این موضوع نیز، بدون توجه به خسارات هنگفتی که به کشور وارد میآید، صرفا به این جمله بسنده میکنند که چون همه دنیا (همان چند کشور مذکور) به fatf پیوستهاند، پس ما هم باید کورکورانه به آن بپیوندیم!
عدم تغییر ساعت توسط اروپا، یک شکست بزرگ در کارنامه غربزدگانِ چشم و گوش بسته محسوب میشود.
خانمها در مقایسه با مردها نسبت به دیدار با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و تعصب دارند. خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش پیشنهاد بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز دلتنگی کرده و یا به آنها خدمترسانی کند.
این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را محبوب میکند و نیز اگر گاهی بخاطر مشغله نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان گلایه نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین میرود.
زنها در اوج اقتدار هم از یک مرد «امنیت» میخواهند؛ این طبیعتشان است. هیچ چیز بیشتر از تنها رها شدن، یک زن را نمیترساند…!
خراب کردن خانه شیخ حسینعلی راشد (واعظ مشهور)
در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و باید 35 خانه خراب مى شد
به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند که خانه شما را مترى فلان مقدار مى خریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگى شود
هیچکس به جز مرحوم راشد اعتراض نکرد. این جریان خیلى بر مسؤولین گران آمد، و گفتند: «فقط اینکه آخوند است، اعتراض کرده!»
بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند براى اینکه به او حمله کنند و (خار) خفیفش نمایند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسیدند که اعتراض شما چیست؟
گفت: حقیقتش این است که این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلى کم خریده ام و در این مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قیمتى که شما پیشنهاد کرده اید، زیاد است!
من راضى نیستم از بیت المال مردم قیمت بیشترى براى خانه ام بگیرم.
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و یکى از اعضاى کمیسیون که از اقلیتهاى دینى بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت:
«اگر اسلام این است، من آماده ام براى مسلمان شدن…»
جرعه ای از دریا، ج2، ص658
آدمها همدیگر را پیدا میکنند…
از فاصلههای خیلی دور،از تهِ نسبتهای نداشته،انگار جایی نوشته بود که اینها باید کنار هم باشند !
میشوند همدم ،میشوند دوست ،میشوند رفیق ،اصلأ میشوند جانِ شیرین …
درست مینشینند روی طاقچهی دلِ هم…
حرفهایشان یک جورِ خوبی دلنشین است ،دل برای خندههایشان ضعف میرود ؛اصلأ بودنشان شیرین است!
وقتی هم که نیستند ،هی همدیگر را مرور میکنند و مُدام گوش به زنگِ آمدن هم هستند…
خدا این آدمها را نگیرد از هم!
آیت الله مهدوی :
باید توجه کرد که انقطاع از دنیا، روحی است و بهمعنای نداشتن تعلق قلبی و وابستگی درونی به دنیاست.
البته لازمهی این دلبریدن از دنیا، بریدگی جسمی و برخوردار نبودن از موهبتهای مادی نیست؛ بلکه انسان باید وظیفهی عقلانی و شرعی خود را برای تأمین نیازهای مادی زندگیاش، به اندازهی کفاف و قناعت، انجام دهد.
دنیا فانی است و انسان عاقل به امر باقی دل میسپارد؛ از اینرو، هیچگاه به ما دستور ندادهاند که تمایل به حلال دنیا و دلبستگی به جاذبههایش داشته باشیم.
️عصارهی دستورات الهی دربارهی دنیا، سه چیز است:
1. از راه حلال بهدست آوریم؛
2. در راه حلال مصرف کنیم و از اسراف دوری کنیم و قناعت و کفاف را رعایت کنیم؛
3. جسم ما در کنار دنیا باشد تا نیازش برطرف گردد؛ اما تمایل قلب و تعلق روح و وابستگی دلمان به آخرت و کمالات باقی و دائمی باشد. ممکن است انسان تا وقتی در دنیاست، فنای دنیا و اموال آن را باور نکند؛ اما همینکه مرگ سراغش آمد و لحظات پایانی نزدیک شد، ناپایداری دنیا را باور میکند و به اطمینان میرسد.
بنابراین، دنیا برای تأمین نیاز جسم انسان است و برطرف کردن نیاز روح، ارتباطی به داشتن دنیا و استفاده در حد قناعت و کفاف ندارد.
15 عقوبت سبک شمردن نماز .
حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، سوال کرد: کسی که نمـازش را سبک می شمارد چه زن باشد و چه مرد باشد، چه هست بر ایشـان.
✦ فرمود: یا فاطمه کسی که نمازش را سبک بشمارد از مردها و زنها، خـدا او را به 15 خصلت مبتلا مےکند ( خیلی تهدید کننده است )،
شش تا در زندگـی دنیــــا
و سه تا در وقت مـرگ
و سه تا در قبـر و بـرزخ
و سه تای دیگر در قیامت است وقتی از قبرش خارج میشود.
اما شش خصلتی که خدا پیش میآورد در دنیا برای کسانی که نمــاز را کوچک می شمارند.
1. خدا برکت را از عمر او بر می دارد
2. برکت را از روزیشــان هم بــر میدارد.
3. خدای متعال سیمـای صالحان را ازاو بر می گیرد
4. هر عملی که انجام می دهد از اعمال خیر و عبادات، اجری به آن داده نمی شود.
5. دعای او مستجاب نمی شود.
6. از دعای صالحان هم بی بهره می شود
سه بلای هنگام مردن .
1. با ذلت و خوری می میرد.
2. با گرسنگی می میرد
3. با تشنگی و حالت عطشِ او طوری است که اگر از نهرهای دنیا بیاشامد سیراب نمی شود.
سه بلایی که در قبر به او میرسد.
1. مَلکی در قبر او گماشته می شود که او را زجر می دهد.
2. قبر برایش تنگ مےگردد.
3. قبرش تاریک و در ظلمت است
سه بلای روز قیامت :
1. مَلکی او را بر صورتش می کشاند و مردمان به او می نگرند.
2.دیگر آن که در حسابش سخت گیری می شود.
3.خداوند نظر رحمت به او نمی فرماید و او را پاکیزه نمی کند و برایش عذاب دردناکی است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
قالَ الصادقُ علیه السلام:
إِنَّ الْمَرْءَ یَحْتَاجُ فِی مَنْزِلِهِ وَ عِیَالِهِ إِلَی ثَلَاثِ خصالٍ یَتَکَلَّفُهَا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فِی طَبْعِهِ ذَلِکَ مُعَاشَرَةٌ جَمِیلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقْدِیرٍ وَ غَیْرَةٌ بِتَحَصُّنٍ
هر مردی برای اداره کردن خانواده خود به سه خصلت نیازمند است و باید آنها را به کار ببرد، اگر چه این ویژگیها در طبیعت او نباشد:
1. رفتار خوب و زیبا با افراد خانواده
2. گشاده دستی حساب شده
3. غیرت در جهت حفظ خانواده
?بحارالأنوار، ج 75، ص
اعتقاد به خدا جلوی گناه را می گیرد.
فردی پیش بزرگی آمد و گفت: راهی بگو که گناه کمتر کنم.
او گفت: بدان وقتی گناه میکنی، یا نمیبینی که خدا تو را میبیند، پس کافری.
یا میبینی که تو را میبیند و گناه میکنی، پس او را نشناختهای و او را نزد خود حقیر و کوچک میشماری.
پس بدان شهادت به اللهاکبر، زمانی واقعی است که گناه نمیکنی. چون کسی که خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب مینشیند و دست از پا خطا نمیکند.
خواص صله رحم …
هرچه از دنیا وآخرت میخواهید اینجا هست
اثرات صله رحم (ارتباط با خویشاوندان)
١- مال را رشد میدهد.
٢- عمل ها را پاک میکند.
٣- بلا را دفع میکند.
٤- حساب را آسان میکند.
٥- از گناهان حفظ میکند.
٦- انسان رانزد اهل وعیال محبوب کند.
٧- دشمن را ذلیل میکند.
٨- خلق را نیکو کند.
٩- اجل را دور کند ،گاهی عمر
سه ساله را تا سی سال افزایش دهد.
١٠- برای هر قدم جهت صله رحم
چهل هزار حسنه نوشته شود.
? سراج الشیعة ص١٨