سفر راهیان نور شهید.
داخل اتوبوس نشستیم اتوبوس حرکت کرد آقاابوالفضل دوربین را روشن کرد و گفت: خانم این عکس را نگاه کن. گفت: ببین این شهید چقدر شبیه من هست.
دوربین گرفتم و به عکس شهید نگاه کردم. به آقا ابوالفضل گفتم: واقعا شبیه هم هستید به من گفت: این عکس را به کسی نشان نده و این ماجرا را برای کسی تعریف نکن. گفتم: چشم…
گذشت تا چند روز بعد شهادت آقا ابوالفضل که خانه پدر آقا ابوالفضل با بقیه خواهر ها و برادرانش جمع بودیم و مشغول نگاه کردن عکسها و کلیپ های آقا ابوالفضل بودیم. یاد عکس و آن شهید و شباهت آقا ابوالفضل به اون شهید افتادم.
عکس را پیدا کردم و به خواهر آقا ابوالفضل نشان دادم و گفتم: میدانی این کیه؟️گفت: معلومه ابوالفضله دیگه. گفتم: نه آقا ابوالفضل نیست و داستان جنوب را برایش تعریف کردم.
آقا ابوالفضل 11 اسفند ماه به سوریه رفت و تحویل سال با من تماس گرفت.️ در ایام عید که به من زنگ می زد از او پرسیدم: شما هم آنجا عیددیدنی رفتید که گفت: بله کلی هم از داعشی ها پذیرایی کردیم.
سه روز قبل از شهادتش نیز با من تماس گرفت و به او گفتم: دلم برایت تنگ شده و آقا ابوالفضل با مهربانی پاسخ داد که خانم تو در قدم هایی که من برمی دارم شریک هستی من جواب دادم که نمی توانی این بار به جای 45 روز 40 روز بمانی و زود برگردی که گفت: امکانش نیست.
اینجا کار زیاد است. فرودین ماه 1395 بر اثر ترکش خمپاره در العیس جنوب غرب حلب به فیض شهادت نائل آمد.
شهید ابوالفضل راه چمنی
عکس شهید راه چمنی در بین کودکان سوری پس از آزاد سازی️ شهر از چنگال تروریست ها
سفر راهیان نور شهید.