کلام استاد رائفی پور:
حق الناس چیه؟!
فکر کردی فقط دزدیدن مال مردمه؟!
حق الناس شکستن دل مردم نیست؟
حق الناس اون خانومه که دم صبح ماشینش خراب میشه،هرکی میاد
رد بشه یه متلک میندازه….
میگن: وسطی ترمزه…برو پشت ماشین لباسشویی بشین…گور بابای …..
میدونی اون خانوم کیه؟
اون خانوم معلم بچه خودته!
اون خانوم پرستاریه که فردا کارت بیفته بیمارستان دادت درمیاد این پرستارا چرا اینقدر بداخلاق اند!؟
“تو” بداخلاقی رو تزریق کردی به جامعه!
اروپاییه این صحنه رو ببینه میاد میپرسه
? Can i help you ؟
میتونم کمکتون کنم؟
ما رفتیم خارج اسلام ندیدیم ولی مسلمون دیدیم
اینجا اسلام هست، مسلمونی نمی بینیم!
احترام به حقوق دیگران حق الناسه…
عاقبت بد اخلاقی
خوشرفتاری و خوش خلقی از توصیه های مهم اهل بیت به شیعیان استبه طوری که پاداش آن را از بسیاری از عبادات مستحبی بالاتر می دانند. از طرفی، بد اخلاقی، نتایج دنیوی و اخروی بدی را در پیش دارد.
? حضرت علی در این باره می فرمایند: «خانواده فرد بداخلاق از او خسته و بیزار می شوند» هم چنین «رزق و روزی او نیز تنگ می شود» (تحف العقول ص214؛ غرر الحکم ص592)
این نیز در مورد نتایج اخروی آن: «به رسول مهربانی ها گفته شد: فلان زن، روزها روزه می گیرد و شب ها را به عبادت می پردازد؛ ولی بداخلاق است و همسایگانش را با زبان می آزارد. حضرت فرمودند: در او خیری نیست. او اهل آتش است»
(بحارالانوار ج71 ص394)
اگر کسی می ترسد شب خواب بماند
و نتواند نماز شب بخواند
همان سر شب نماز شب را بخواند
بعضی ها ساعت 2 شب می خوابند
یا بعضی ده شب همون موقع دو رکعت
نماز شب را مانند نماز صبح
و یک رکعت نماز وتر را بخوانند
و بخوابند چون قبل از وقت است
همین را بخوانید و بخوابید
اسمش جزء نماز شب خوان ها
ثبت می شود.
[دکتر رفیعی ]
روزی که اشک ستارخان در آومد !
ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت در جایی نوشته است:
من هیچ وقت گریه نمیکنم چون اگر اشک میریختم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران زمین میخورد… اما در جریان مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم.
حدود 9 ماه بود تحت فشار بودیم ,بدون غذا.بدون لباس. از قرارگاه آمدم بیرون… چشمم به زنی افتاد با بچهای در بغلش.. دیدم که بچه از بغل مادرش پایین آمد. چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف. علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشهها را خوردن… با خود گفتم الآن مادر آن بچه به من فحش میدهد و میگوید لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته است.
اما… مادر کودک آمد بچهاش را بغل کرد و گفت :
عیبی ندارد فرزندم
“خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم”
آنجا بود که اشکم در آمد
پسربچه ای پرنده زیبایی داشت،او به آن پرنده بسیار دلبسته بود حتی شبها هنگام خواب، قفس پرنده را کنار رختخوابش می گذاشت و می خوابید.
اطرافیانش که از این همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی کار می کشیدند.
هر وقت پسرک از کار خسته می شد و نمی خواست کاری را انجام دهد، او را تهدید می کردند که الان پرنده اش را از قفس آزاد خواهند کرد و پسرک با التماس می گفت: نه، کاری به پرنده ام نداشته باشید. هر کاری گفتید انجام می دهم.
تا اینکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد که برود از چشمه آب بیاورد و او با سختی و کسالت گفت، خسته ام و خوابم می آید، برادرش گفت: الان پرنده ات را از قفس رها می کنم، که پسرک آرام و محکم گفت: خودم دیشب آزادش کردم!!!!! با آزادی او خودم هم آزاد شدم…
این حکایت همه ما است.
تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است که به آن دلبسته ایم،پرنده بسیاری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعیتشان، زیبایی، عنوان آکادمیک و مدرکشان است… خلاصه هر کسی خود را به چیزی بسته است!!!!!…
به سرو گفت کسی میوه ای نمی آری !
جواب داد که آزادگان ،تهی دستند
مهربانی حضرت زهرا (سلام الله علیها)
در بحارالانوار داریم بلال می گوید که به خانه حضرت زهرا رفتم و دیدم که حضرت گندم آرد می کند و بچه هم در بغل دارد. سلام کردم و گفتم که اجازه بدهید که من بچه را نگه دارم؟ حضرت فرمود : اگر می خواهی کمک کنی ،گندم را آرد کن و من بچه را نگه می دارم. زیرا مادر به بچه مهربانتر است. این داستان ،شفقت حضرت زهرا را نسبت به فررزندان شان می رساند.
یکی از اسامی حضرت زهرا هانیه است یعنی مهربان و شفیق . یکی از اسامی خدا هم شفیق است. در حالات امام زمان(عج) داریم که امام مثل پدر مهربان است. پس شما می توانید برای شفای فرزندان تان نذر کنید و این نذر حتما نباید مالی باشد ). حضرت نذر خودشان را ادا کردند و سه روز روزه گرفتند. سه شب پیاپی سر افطار فقیر ،یتیم و اسیر آمد و آنها افطاری را به آنها دادند و خودشان گرسنه ماندند و با آب افطار کردند .
در اینجا سوره هل اتی (دهر یا انسان) نازل شد که می فرماید: آنها برای خدا این کار را کردند. ما تشکری از یتیم نمی خواهیم و کار ما فقط برای خداست. خداوند هجده آیه در مورد حضرت زهرا و خانواده اش نازل کرد زیرا این کار با اخلاص و برای رضایت خدا بود.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
برکات دعای یستشیر از زبان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله):
? رفع حاجات دنیوی و اخروی
? رفع عذاب قبر
? رفع جنون!
? کاهش درد زایمان
? رفع عاق والدین
? آمرزش گناهان کبیره
?و بسیاری برکات دیگر
امیرالمومنین حضرت امام على(علیه السلام):خداوند موجودات را بدون دردست داشتن هیچ نمونه اى وبدون مشورت باهیچ مشاورى وبدون کمک گرفتن از هیچ یاورى، آفرید و خلقت به فرمان او تمام وکامل شدو همگى به طاعتش اقرار کردند.
چه کسی غریب است؟
فردی وارد مسجد پیامبر شد
و گفت که من غریب هستم
و کسی را ندارم پیامبر فرمود
غریب چهار چیز است:
1- یکی اینکه قرآنی در خانهای باشد
و خوانده نشود
2- یکی مسجد می باشد
و در آن نماز خوانده نشود
3- یکی انسان صالحی که
در بین کافران باشد
4- یکی هم کسی که قرآن میخواند
ولی در راههای منفی به کار میبرد
[ دکتر رفیعی ]
محدثه, از القاب حضرت زهرا علیهاالسلام.
محدثه یعنی کسی که با او صحبت میکنند. ملائکه با او صحبت میکردند. ملائکه مکرر خدمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) میآمدند. امام راحل ما میفرمودند: بالاترین فضیلتی که من برای حضرت زهرا میدانم، این است که در 75 روز بعد از رحلت پیغمبر که در غم پدرشان سوگوار بودند، دائم جبرئیل میآمد. جبرئیل ملک معمولی نیست. برای انبیای اولوالعزم میآید و دائمی هم نیست. شما پیغمبر اکرم را کنار بگذارید، هیچ پیغمبر دیگری از اولوالعزم و غیر اولوالعزم این را ندارد ولی برای حضرت زهرا دارد که جبرئیل پیوسته میآمد و علومی را به حضرت زهرا میگفت، که حضرت زهرا آن علوم را میگفت و امیرالمؤمنین مینوشت که نتیجهی آن مصحف فاطمه شد. فضیلت مقام جسمانی حضرت زهرا بسیار بالا بود. مقام نوری حضرت زهرا که همه یکی است.
آخرین اسم حضرت، زهرا است. زهرا به معنی نورانی و درخشان است. از نامهای دیگر ایشان هم سیده، انسیه حورا، نوریه، حانیه، عذراء، کریمه، رحیمه، شهیده، عفیفه، قانعه، رشیده، شریفه، حبیبه، محرمه، صابره، سلیمه، مکرمه، صفیه، عالمه، حلیمه، معصومه، منصوره، جلیله، جمیله، محتشمه، معظمه، رکن الهدی، مطهره، حکیمه، فهیمه، عقیله، شفیقه، کوثر، ریحانه، محبوبه، بتول، حوریه، انسیه، قانته، وحیده است.
از بیانات حجت الاسلام عالی
محوری ترین نقطه و کلیدی ترین موضوع.
در مباحث مهدویت و مسأله ظهور
چیزی است.
چیزی است که متاسفانه کمتر
به آن پرداخته شده
و آن مسئله اضطرار به حضرت است.
اضطرار چیزی بالاتر از احتیاج و نیاز است.
اضطرار یعنی شما
به چیزی احتیاج داشته باشید
که چیز دیگری جای آن را نمی گیرد.
دارویی است که هیچ مشابه و جایگزینی ندارد اضطرار احتیاج است که به ناچاری رسیده باشد
در یک کلام:
〖 اضطرار یعنی بیچارگی و درماندگی.〗
استاد عالی
گردنبند پربرکت.
پیرمردی که گرسنه و فقیر بود به مسجد آمد. پیامبر فرمود که چه کسی این پیرمرد را سیر می کند؟ خبر به فاطمه رسید. حضرت فاطمه گردنبندشان را برای پیامبر فرستادند تا پیامبر آنرا بفروشد و به فقیر بدهد. از فروش گردنبند برای پیرمرد غذا و محل خواب و اسب تهیه شد.
عمار یاسر این گردنبند را دوباره خرید و به حضرت فاطمه هدیه کرد. پیامبر غلامی را که گردنبند را آورد و دوباره برگرداند، آزاد کرد. پیامبر فرمود :چه گردنبند با برکتی .
حضرت عیسی می فرمود: من مبارک هستم. مبارک یعنی چیزی که کم است ولی آثار زیادی دارد مثلا شب قدر هشت ساعت بیشتر نیست ولی بالاتر از هزار شب است و این شب مبارک است. مکه سرزمین کوچکی است ولی با برکت است و خواندن دو رکعت نماز ،ثواب هزار رکعت نمار را دارد. قرآن کتاب است ولی با برکت است. گاهی شخصیت ها با برکت هستند. حضرت زهرا با برکت است زیرا یازده امام می فرمایند که مادر ما زهرا است .سادات از نسل حضرت زهرا هستند. ما باید از ایثارهای حضرت زهرا درس بگیریم و ایشان را الگوی خودمان قرار بدهیم.
حضرت امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) بیمار شدند. حضرت فاطمه و امیرالمومنین نذر کردند که برای شفاعت فرزندانشان، سه روز روزه بگیرند.(روزی امام حسین(علیه السلام) در کودکی گم شد. پیامبر و حضرت علی(علیه السلام) در مدینه نبودند. روایت داریم که حضرت زهرا 70 بار به در منزل آمد و برگشت و به امام حسن (علیه السلام) فرمود که به دنبال برادرت برو، من ناراحت هستم.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
حسادت را از نظر علمی ودینی توضیح دهید و حسادت چه آثار ظاهری وباطنی در فرد ایجاد میکند.
حسد آثار بسیار زیانباری از نظر فردی و اجتماعی و مادی و معنوی به بار می آورد و کمتر صفتی از صفات رذیله است که این همه پیامدهای سوء داشته باشد، مهمترین آنها آثار زیر است:
نخست اینکه حسود دائما ناراحت است و همین امر سبب بیماری جسمی و روانی او می شود، هر اندازه دیگران صاحب موفقیت بیشتر و نعمت های فزون تر گردند او به همان اندازه ناراحت می شود تا آنجا که گاه خواب و آرامش و استراحت را به کلی از دست می دهد و بیمار و رنجور و نحیف و ضعیف می شود، در حالی که امکانات خوبی دارد و اگر این رذیله را از خود دور می ساخت برای خودش زندگی آبرومند و مرفهی داشت.
در احادیث فراوانی به این نکته اشاره شده و معصومین علیهم السّلام نسبت به آن هشدار داده اند، از جمله در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «أسوَءُ النّاسِ عَیشاً الحَسودُ! ؛ بدترین مردم از نظر (آرامش در) زندگی حسود است» !
دیگر اینکه زیانهای معنوی حسد از زیانهای مادی و جسمانی آن به مراتب بیشتر است، زیرا حسد ریشه های ایمان را می خورد و نابود می کند و انسان را نسبت به عدل و حکمت الهی بدبین می سازد، چرا که حسود در اعماق قلبش به بخشنده نعمت ها یعنی خداوند بزرگ معترض است!
دیگر اثر زیانبار دیگر حسد این است که حجاب ضخیمی در برابر معرفت و شناخت حقایق می افکند، چرا که حسود نمی تواند نقطه های قوت محسود را ببیند هر چند استاد و مربی و بزرگ او باشد، بلکه دائما چشم او در پی جستجو برای نقاط ضعف است و ای بسا به خاطر حسد، خوبی را بدی و نقاط قوت را ضعف بپندارد و از آنها دوری کند. به همین دلیل از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می خوانیم: «الحسد حبس الروح؛ حسد روح انسان را زندانی می کند و از درک حقایق باز می دارد» .
? شرح غرر الحکم
? بحار الانوار ؛ ج 70
از قدیم گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش سفر کن…
با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز گفتم منم کار دارم باهات میام…
1- سر وعده اومد در خونه مون سویچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید….گفتم ممنون حالا خسته شدی من میشینم… معرفت اول
2- رسیدیم سر فلکه خروجی شهر خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم . من رفتم از دکه اولی بخرم گفت بیا از اون یکی بخریم گفتم . چ فرقی داره گفت .. اون مشتریهاش کمتره تا کسب اونم بگرده…
3- ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر کن دوتا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد..گفت..این مسافرکش ها منتظر مسافرن گناه دارن روزیشون کم میشه…
3-بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد..اونو سوار کرد..مسیرش کوتاه بود پول که ازش نگرفت. 5هزار تومن هم بهش داد.گفتم رفیق معتاد بودا . گفت باشه اینها قربانی دنیاطلبان روزگار هستن مهم اینه که من به نیت خشنودی خدا این کار را کردم..
5-رسیدیم کنار قبر ستان شهر یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ کوهی دستش بود ..بهش گفت .همش چن گفت 13هزار تومن ازش خرید . گفتم . رفیق انقدر ارزش نداشتا گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه..
6- رسیدیم شیراز پشت چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبردی دستش بود. گفت 4تا 5هزارتومن . 4تا ازش خرید گفتم رفیق انقد ارزش نداشتا گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه.گناه داره تو آفتاب وایساده..یه جا دیگه هم از یه بچه یه کتاب دعا خرید 2 هزارتومن…
7-از روی یک پل هوایی رد میشدیم .. یه پیرمرد دستگاه وزن کش جلوش بود یه کم رد شدیم..یه دفعه برگشت گفت میایی خودمونو وزن کنیم.گفتم من وزنم میدونم چقدره گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از کجا تامین بشه.گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم . گفت نه غرورش میشکنه میشه گدایی اینجوری میگه کاسبی کردم..
8-یه گدایی دست دراز کرد .یه پول خورد بهش داد گفتم .رفیق اینها حقه بازنا . گفت .ما هیچ حاجتمندی را رد نمیکنم مبادا نیازمندی را رد کرده باشیم..
9-اگه میخاستم در مورد یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد
میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش بکنیم …
10-یکی بهش زنگ زد گفت پول واریز نکردی..گفتم رفیق بچه هات بودن .گفت نه یه بچه فقیر از مهدیه حمایت مالی کردم .اون بود زنگ زد گفتم چن بهش میدی گفت سه مرحله در یک سال 900هزار تومن ..اول مهر ..عید و تابستان سه تا سیصدتومن..
11-تو راه برگشت هم از سه تا کودک اویشن کوهی خرید..گفت اگر از یکیش بخرم اون یکی دلش میشکنه..
میدونین من تو این سفر چن خرج کردم .3هزار تومن.یه بسنی برا رفیقم خریدم..چون همینقدر پول بیشتر تو جیبم نبود..من کارت داشتم رفیقم پول نقد تو جیبش گذاشته بود..اجازه به من نمیداد..
میدونین شغل رفیق من چه بود..برق کش..لوله کش..تعمیر کار یخچال ..کولر..آبگرم کن…یه مغازه کوچک داشت…..
میدونین چه ماشینی داشت پراید.85..
میدونین چن سالش بود..34سال.
میدونین.من چه کاره بودم ..کارمند بودم..باغ هم داشتم.
میدونین چه ماشبنی داشتم..206 صندوق دار کلک زدم گفتم ..خرابه که اون ماشینشو بیاره..
دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست:
دستهایی که کمک میکنن
مقدس تر از لبهایی هستن که دعا میکنن بنده مخلص خدا بودن به حرکت است نه ادعا …
قابل توجه آن دسته از عزیزانی که بجای نون رسوندن به هموطنان خودشون فقط به فکر نون بری و زیراب زنی دیگران هستند و فقط به فکر روزی وحرص وطمع خودشون هستند و کارشون بعضی اوقات میشه فقط فضولی و سرک کشیدن توی زندگی دیگران .
تعلقات شدید به دنیا.
گاهی نیز عامل اصلی ترس از مرگ تعلقات شدید به دنیا است. اگر شما روی کف دست خود چسبی بزنید که مویی ندارد می توانید به راحتی و بدون درد آن را بکنید. اما اگر آن را در جای پرمویی، مثلاً روی پا یا پشت دست خود بزنید که با صدها مو گره خورده، وقتی که می کنید درد دارد.
چه بسا انسان نسبت به امورات مختلف دنیا تعلقات شدید پیدا کرده و مانند هزاران زنجیر به جان او وابسته شده است. طبیعتاً دل کندن از آنها و به سمت مرگ رفتن یعنی دوری کردن از محبوب او.
یک کسی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید و گفت: من از مرگ می ترسم و از آن بدم می آید. پیغمبر فرمود: آیا تو اموالی داری ؟ گفت بله. پیامبر فرمود: آیا در راه خدا چیزی را برای بعد از مرگ خود داده ای ؟ گفت نه. فرمود به خاطر همین می ترسی چون به جان تو وابسته شده است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
تـرک گنــاهان کبیره.
سعی کنید گناهان کبیره را بشناسید . بهترین کتاب ، کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب است . خدا در قرآن می فرماید : اگر از کبائر پرهیز بکنید ما از گناهان صغیره ی شما می گذریم . ممکن است که این تلقی پیش بیاید که آیه باعث تجری بر گناه می شود ، ولی این طور نیست . این برداشت اشتباهی از آیه است . مقصود آیه این است که اگر کسی این قدر خدا ترس و باتقوا هست که از گناهان کبیره دوری بکند ، خدا کم کم در وجودش آثار گناهان صغیره را از بین می برد . مثلا اگر کسی مواد مخدر و غذاهای مضر را ترک بکند ، مزاجش سالم می شود و اگر مزاجش سالم شد ، می تواند بعضی از غذای ناسالم را دفع بکند . اگر کسی از گناهان کبیره اجتناب بکند روح سالم می شود و آن وقت آثار گناه صغیره خیلی نمی تواند در زندگی فرد ضرر بزند . اگر کسی گناه صغیره را کوچک بشمارد و به آن بی اعتنا بکند این به بدترین گناهان تبدیل می شد . امیرالمومنین می فرماید : بدترین گناه این است که شخص انجام بدهد و بگوید این چیزی نیست . حالا اگر این فرد توبه نکند و گناه برای او عادت بشود و بر گناه اصرار بورزد ، این خودش گناه کبیره است . گناه صغیره یکی از تورهای شیطان است که اگر کسی آنرا انجام داد به سمت گناه کبیره هم می رود. این همان دانه پاشیدن شیطان است . یکی دیگر از موارد تکفیر کهولت سن است . همان طور که خدا می فرماید به پیرها احترام کنید ، خودش هم به پیرها احترام می کند . کهولت سن باعث می شود که خدا از بعضی گناهان آنها بگذرد . کسی که پیر می شود در مقابل خدا خاضع می شود و گردن کشی ندارد و این خودش تسلیم در برابر خداست . کهولت سن یک نعمت است . وقتی ما طفل هستیم هیچ قدرتی نداریم ولی بعد که جوان شدیم مغرور می شویم .
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
راهکاری برای کنترل ذهن.
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاء الله قصد داریم بحث بسیار مهم کنترل ذهن رو مطرح کنیم که بخشی مهمی از آن از بیانات استاد پناهیان است.
کنترل ذهن به انسان خیلی میتونه کمک کنه که در زمینه های مختلف بسیار خوب و بازدهی بالا عمل کنه
از کارهای عبادی مثل نماز و دعا و قرآن گرفته تا مسائل شغلی ، خانوادگی و …
قدرت بالا در کنترل ذهن باعث قدرت روحی بالا ، اراده قوی ، موفقیت و لذت بردن بیشتر از زندگی میشه.
همانطور که برای تقویت عضلات بدن، باید ورزش و تمرین کنیم، برای رسیدن به قدرت روحی هم باید «ورزش ذهنی» انجام دهیم؛ تمرین ذهنی، راه رسیدن به قدرت روحی است.
ورزش ذهنی در واقع همان تمرین «کنترل ذهن» است، یعنی تمرین کنم که «ذهن من هرجایی نرود؛ آنجایی برود که من به او دستور میدهم!»
قدرت کنترل ذهن یعنی «بتوانی به آن موضوعی که میخواهی عمیقاً بیاندیشی و کسی توجّه تو را به چیزی که نمیخواهی جلب نکند و هروقت اراده کردی، بتوانی توجّه خودت را از آن منصرف کنی.
بیشتر مواظب بیمار روحی باشیم.
روزی سقراط حکیم معروف یونانی مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست؛
علت ناراحتیش را پرسید، پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم، سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت
و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم …
سقراط گفت: چرا رنجیدی؟
مرد با تعجب گفت: خب معلوم است چنین رفتاری ناراحت کننده است!!
سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم؛ آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود!
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم …
سقراط گفت : همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟
و آیا کسی که رفتارش نادرست است روانش بیمار نیست؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟
بیماری فکر و روان نامش “غفلت” است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند!!!
پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است!
از استاد آیت الله تحریری پرسیدند :
در مواقعی که کارمان گره خورده
چه کنیم ؟ فرمودند :
در اولین مرحله ، مشکلات را از خودمان
ریشه یابی کنیم . به خودمان برگردیم ، در
اعتقادات و اعمال ، ایرادی داریم یا نه .
مساله مهم دیگر ، پدر و مادر هستند .
آیا از ما راضی هستند یا نه .
خواندن آیت الکرسی برای رفع مشکلات
خیلی موثر است.
اذان گفتن در منزل ، بطوری که در فضای
اتاقها شنیده شود ؛ موثر است.
تلاوت قرآن در منزل ، خیلی مهم است.
سهم ما از رحمت بی نهایت خدا.
از طرف پروردگار عالم بی نهایت ها آماده است،بی نهایت علم،بی نهایت رزق،بی نهایت رحمت و عنایت،از طرف خدا که حالت منتظره ای ندارد که!همه چی آماده است ،همین الان آماده است بی نهایت ها؛اما برادر بزرگوار،خواهر بزرگوار،سؤال این است که:سهم ما از این بی نهایت خداوند چقدر است؟! ما چقدر می توانیم از این بی نهایت ها بگیریم؟!سهم هرکسی به اندازه قابلیت و ظرف خودش است؛
ببینید باران وقتی از آسمان می آید یه اقیانوس آب بالا سر مااست،اما شما یک موقع یک ظرف کوچکی زیر این آب می برید،به اندازه همان ظرف آب می گیرد،یک موقع یک استخر می رود زیر این آب باران ،به اندازه استخر؛یک موقع یک دریا می رود زیر این آب به اندازه دریا می گیرد،یک موقع هم یک ظرف وارونه است،هیچی نمی گیرد،تقصیره اون آب نیست،ظرف هاست که مقدار و سهمیه ی خودش را تعیین می کند،ظرفیت های مااست که معلوم می کند که چقدر قابلیت گرفتن داریم و الا که از طرف خدا بی نهایت ها همین الان آماده است،خودش در قرآن فرمود:« أَنزلَ مِنالسَّماءِ مَاءً فَسالَت أَودِیهٌ بِقَدرِها » خدا رحمتی از آسمان فرستاد،هر ظرفی به اندازه خودش می گیرد،و الا اگر کسی بتواند بگیرد ،از طرف او که کمی ندارد.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
انتخاب ها در دین.
انتخاب ها مهم است، منتهی گاهی اوقات آدم در انتخاب ها اشتباه می کند،همان طور که بعضی ها بعد پنجا سال کار در یک شغل،بهشان می گویی که اگر دوباره بچه بشوی این شغل را انتخاب می کنی؟!می گوید نه، همان طور که بعضی ها می آیند دادگاه تو طلاق و توی اختلاف خانوادگی می گوید آقا من در انتخاب همسر اشتباه کردم،تو انتخاب شوهر اشتباه کردم، عزیز من انتخاب شغل اگر اشتباه کردی خب در دنیا اذیت شدی،انتخاب همسر اگر اشتباه کردی در دنیا اذیت شدی، راه کارهایی دارد، ممکن است طلاق بگیری، ازدواج بکنی، تو انتخاب رشته اگر اشتباه کردی، یک کد بالا پایین زدی، ممکن است دوتا دانشگاه آنور تر بیافتی، در انتخاب خانه اگر اشتباه کردی، ممکن است چند میلیون ضرر بکنی،
اما در انتخاب دین این طور نیست، در انتخاب شخصیت ها این طور نیست،خطرش خیلی است،ضررش خیلی است،که یک کسی یک عمری دنبال رو کسی باشد که خودش قیامت کم دارد،انسان واقعا تأسف می خورد این هایی که از کسانی پیرویی می کنند،حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:« افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع »،کسانی که در مسجد جمع شدید سقیفه را ایجاد کردید،یک سؤال منطقی،خدا می داند این بهترین استدال است، آیا کسی که خودش هدایت شده است،آدم باید برود دنبالش؟!
یا کسی که خودش هم هنوز مشکل دارد،باید هدایت بشود ؟!شما برای بیماریتان می روید پیش پزشک متخصص یا می روید سراغ دانشجو سال اول پزشکی؟!خب دانشجو سال اول پزشکی که خودش هنوز چیزی بلد نیست! کسی که درس خوانده و مدرک گرفته و تخصص دارد و می روید پیشش یا دانش آموز اول ابتدایی، اول دبیرستان!! یا بیاد اصلا پایین تر،کسی که سواد ندارد، کسی که سابقه ی عدم سواد دارد؛شما دنبال کسی بروید که از ده سالگی دنبال پیامبر (صلی الله علیه و آله)بود، قبلش هم یک لحظه به خدا شرک نورزید، پدرش ابی طالب هم موحد بود،« اَشْهَدُ اَنَّک کنْتَ نُوراً فىِ الاْصْلابِ الشّامِخَهِ وَ الاْرْحامِ الْمُطَهَّرَهِ لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیَّهُ بِاَنْجاس»
شما خودتان همه ی تاریخ را نگاه کنید ببینید خلیفه اول کی مسلمان شد،پیر مرد بود، اواخر عمرش؛ خب سابقه ی طولانی در عدم اسلام دارد،همه نوشته اند، شیعه و سنی؛ کسی که از آغاز می گوید من کنار غار حرا با پیامبر (صلی الله علیه و آله)بودم،امیرالمؤمنین می فرماید من صدای وحی را می شنیدم،من صدای ناله ی شیطان را شنیدم.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
طاهره, اسم دیگر فاطمه زهرا سلام الله علیها.
اسمی که معنایش مشخص است, و به معنای کسی ست که از همهی آلودگیهای ظاهری و باطنی پاک است. مصداق تام آیهی تطهیر است. «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/33) قطعاً حضرت زهرا(سلام الله علیها) جز این است. مطهره هم گاهی مواقع گفته میشود.
از دیگر اسماء حضرت زهرا زکیه است که تقریباً به همین معنا است. آن کسی که تزکیه شده است و از همهی آلودگیهای ظاهری و باطنی مزّکی است. به همان معنای طاهره است.
ششمین اسم حضرت زهرا، راضیه است و هفتمین اسم ایشان مرضیه است. راضیه یعنی آن کسی که راضی به تقدیرات الهی است. راضی به حکم خداست. مقام بسیار بلندی از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: علامت مؤمن چیست؟ امام صادق فرمود: «بِالتَّسْلِیمِ لِلَّهِ وَ الرِّضَا فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَطٍ» (کافی/ج2/ص63) اینکه به قضا و قدر الهی، چه در خوشی و چه در ناخوشی راضی باشد. البته همه ما میدانیم قضا و قدر الهی معنای جبری ندارد. یکی از عوامل تقدیرات خدا اعمال ما است. مجموعهای از عوامل که یکی از مهمترینش عمل ما است و عمل دیگری که برآیند آن تقدیر ما است.
مثلاً فرض کنید عملی که من انجام میدهم، دعایی که پشت سر من هست، دعایی که اجداد و نسل من داشتند یا خوبیها و بدیهایشان، مجموعه برآیند این میشود آن تقدیری که برای من رقم میخورد. اگر کسی اعمالش صاف باشد، پاک باشد، کارهایی کرده باشد، ولی در عین حال خداوند متعال صلاح میبیند که ناخوشیهایی برای او به وجود آورد، بلاهایی برای او به وجود آورد. حضرت زهرا(سلام الله علیها) خیلی سختی داشتند ولی در عین حال راضی بودند. همهی اهلبیت اینطور بودند. این خیلی مقام بلندی است.
مقام بالاتر از این مرضی بودن است. مرضیه است، یعنی او از خدا راضی نیست، خدا از او راضی است. در حدی که آنوقت رضایت حضرت زهرا، ملاک رضایت خدا میشود. «أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَغْضَبُ لِغَضَبِهَا وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا» (بحارالانوار/ج27/ص62) آن کسی که به کار خدا راضی باشد، یعنی باید برای او اسپند دود کرد. خیلی هنر کرده است. آن کسی که رضایت او ملاک رضایت خدا باشد، که اگر تو راضی بودی، من هم راضی هستم. اگر تو از کسی راضی بودی، من هم از او راضی هستم. یعنی خدا رضایتش را طبق این انجام میدهد. این مقام بسیار مقام بلندی است و حضرت زهرا(سلام الله علیها) این مقام را هم داشتهاند.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
سوال یک دختربچه 9ساله شیعه ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند
ما درکلاس 24نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی ، شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه . . . وبه بچه ها میگه: بچه ها ، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم.
شما میگید پیامبر(صلی الله علیه وآله) از دنیا رفت وکسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد، آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله)، به اندازه معلم ما، بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی به هم نریزد؟
جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه: برو فردا با ولی ات بیا کارش دارم، دانش آموز رفت و فرداش با دوستش اومد.
مدیرگفت: پس چرا ولیتو نیاووردی ، مگه نگفتم ولیتو بیار؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه.
مدیر عصبانی شدوگفت: منظور من از ولی سرپرسته، پدرته، رفتی دوستتو آوردی؟
دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست؟
?مرحبا بر این بچه شیعه?
سخنان رهبر انقلاب در جمع فعالان عفاف و حجاب
مسئله حجاب و عفاف را نمی توانیم در عداد مسائل مهم دیگر قرار دهیم بالاتر از آنهاست، من مسأله را اینجوری میفهمم.
مسئله حجاب و عفاف خیلی مهم است… دستگاههای دولتی برخی عقیده ندارند، بعضی تنبلی می کنند، بعضی هم می ترسند و وارد نمیشوند… باید با وجود موانع حرکت کرد، از موانع عبور بکنید، هر چه زحمت آن بیشتر اجر آن هم بیشتر… در مسئله حجاب عقب نشینی وجود ندارد، عقب نشینی نکنید… مطلقاً این مسئله ای نیست که تراجع و عقب نشینی داشته باشد…
حضرت امام در مسئله حجاب قاطع وارد شد، اگر این نمیشد بسیاری از خیرات و برکات که امروز به آن افتخار میکنیم وجود نمیداشت، این همه جوان خوب در دفاع مقدس، این همه زن مؤمنه پشت جبهه، این همه تلاش سیاسی عظیمی که زنان خوب مؤمن ما انجام می دهند…
اگر حجاب در کشور ما به این شکل الزامی و قانونی وجود نداشته باشد مطمئن باشید وضع حجاب در این کشور از همه کشورهای دیگر من جمله ترکیه بدتر خواهد شد!
من قبول نمی کنم بعضی در مورد مسأله حجاب دچار تردید شده باشند… ممکن است افراد در مسائل مبنایی نظر دیگری داشته باشند… خود شما هیئت اندیشهورز و کانون مرکزی فکری تشکیل دهید… در مورد تفکرات مبنایی و چگونگی تبلیغ حجاب و ترویج عملی حجاب و محصولات حجاب با هم به یک نقطه فکری برسید..
باید مسأله حجاب را ترویج کرد، باید بدانیم چگونه تبلیغ کنیم، راههای تبلیغ را پیدا کنیم، بهترین شیوه تبلیغ هم شیوه های هنری است، روی رادیو تلویزیون و سینما باید کار کرد…
تبلیغ ناشیانه ممنوع!… بخواهیم ابرو درست کنیم چشمش را کور کنیم!…
روی رادیو و تلویزیون و سینما باید کار کرد… ما میگوییم شما فیلمهایی که مروج حجاب است را درست کنید درحالیکه گزارش جشنواره فجر را برای من آوردند دیدم فیلمهایی مورد تشویق قرارگرفته است که ضد خانواده و ضد عفت است!
زائر قبر گم شده ام.
اهدا به آنان که سلام بر مادر شیعه را وظیفه هر روز خود میدانند.
سلام بر تو ،اما چگونه؟
تا روزی که در مدینه و نجف و کربلا حاضر شوم، از همین راه دور دست ادب بر سینه می گذارم، در حالی که از سینه شکسته ات شرمسارم و تمام قامت فاطمیه ی زیبایت را در قلبم مخاطب قرار میدهم و از عمق جان فریاد میزنم:سلام ای دختر رسول، ای همسر وصی، ای مادر حسین !
چه لقبی برای تو بر زبان جاری سازم، که هر چه بگویم برای ما مجهول القدری! اول میگویم: سلام ای کنیز خدا و بعد می گویم:سلام ای کسی که خدا ترا را امتحان کرده زمانی که هیچکس را امتحان نکرده.سوم می گویم:ای حجت خدا بر همه ی مردم و ای صاحب اختیار مطلق من!سلامم را بپذیر بهعنوان غلام یا کنیزی به پیشگاه سید و مولایش.
ایثار کردن و اقسام آن.
ایثار بالاترین ویژگی اخلاقی است یعنی انسان خودش گرسنه می خوابد ولی غذایش را به فرد دیگری می دهد. اگر انسان نصف غذا را خودش بخورد و نصف دیگر را به فرد دیگری بدهد این انفاق است. ایثار صفت با اررزشی است. وقتی مردم مکه به مدینه آمدند، مردم مدینه مال های شان را ایثار کردند یعنی خانه شان را به مهاجرین دادند و خودشان در کوچه ماندند. این داستان شأن نزول این آیه است.
فقیری به مسجد آمد و گفت: یا رسول الله من گرسنه هستم و جای استراحت ندارم. پیامبر به اصحاب فرمود که چه کسی به این فرد پناه می دهد؟ هیچ کس حاضر نشد که این کار را بکند. حضرت علی علیه السلام قبول کرد و او را به خانه برد. حضرت علی علیه السلام از فاطمه پرسید که چه مقدار غذا داریم و فاطمه فرمود که به اندازه ی یک نفر غذا داریم. حضرت فرمود که من امشب میهمان آورده ام. اهل خانه گرسنه خوابیدند و میهمان هم غذا را خورد و متوجه چیزی نشد. فردا این آیه دوباره نازل شد.
ایثار سه نوع است :
1_ مـالی
2_ آبرویی (گاهی انسان آبروی کسی را می خرد و آبروی خودش را از دست می دهد. حضرت زهرا ایثار آبروی هم داشتند. ایشان با حضرت علی (علیه السلام) ازدواج کردند و خیلی از مردم به ایشان اعتراض کردند که چرا با علی ازدواج کرده است. حضرت در مقابل آنها ایستادند.
3_ و ایثار جان مثل حضرت ابوالفضل که جانش را در کربلا داد. حضرت زهرا ایثار جان هم داشتند. زیرا خودشان را سپر کرد و سختی کشید تا مسئله ی ولایت و امامت مطرح بشود .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
خدا می بیند.
«وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ» نزد خدا کلیدهای غیب هست. خزانههای رزق خدا، علم خدا، کلیدش دست خداست که غیر از خدا کسی او را نمیبیند. «وَ یَعْلَمُ مَا فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ» آنچه در خشکیها و دریاها هست، خدا همه را میداند. «وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا» هیچ برگی از درخت نمیافتد مگر آنکه خدا بداند. «وَ لَا حَبَّةٍ فىِ ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ» هیچ دانهای در زمین نمیروید مگر اینکه خدا بخواهد. شما تصور کنید چقدر برگ از درخت میافتد و چقدر دانه سبز میشود. اصلاً جزء چیزهایی هست که در تصور ما هم نمیگنجد. «وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ إِلَّا فىِ کِتَابٍ مُّبِینٍ» هیچ تر و خشکی نیست. در این عالم چیزی نیست مگر اینکه در سطح علم الهی، کتاب مبین، یا لوح محفوظ، یک مرتبهای از علم الهی است، آنجا ثبت است.
اگر کسی این را باور داشته باشد که یک مولکول در این عالم جابه جا نمیشود، مگر اینکه خداوند متعال به آن اشراف و احاطه دارد. یک برگ از درخت نمیافتد. بعد آنوقت لحظهای میتواند غافل شود از اینکه چشم مهربانی او را نگاه می کند. این اثرش همین است که بدان در سختیها تو در چشم خدا هستی. از سنگینترین جاهای عاشورا تیری بود که به گلوی علی اصغر خورد. اباعبدالله(علیه السلام) وقتی خواست خودش را آرام کند، گفت: خدایا آن چیزی که این حادثه را بر من آسان میکند این است که داری میبینی.
عارفی در نجف بود، شاگردش خواست ایران بیاید. گفت: در ذهن من چه باشد؟ گفت: در ذهنت دائم این باشد که چشمان خدا ناظر بر تو هست. «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى» (علق/14) به هر حال این آیه خیلی اثر تربیتی دارد.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
کسب روزی حلال.
امام صادق (علیه السلام) به عده ای پول دادند که به تجارت بروند . این افراد بعد از بازگشت از تجارت به نزد امام آمدند و گفتند این مقدار اصل پول و این مقدار نیز سود آن است . امام دیدند که سود آن صددرصد است . فرمودند : چرا اینقدر زیاد است ؟ آنها گفتند که ما به شهری رفتیم که کالای ما در آنجا کمیاب بود . ما هم جنس را نفروختیم . زمانی که بازار خوب کشش پیدا کرد ، کالا را به دو برابر قیمت به مردم فروختیم. امام فرمودند که من این پول ها را مصرف نمی کنم . سپس فرمودند : کسب حلال از شمشیر زدن در راه خدا مشکل تر است . الان برخی افراد اجناس مختلف را نگهداشته و با بازار بازی می کنند . این افراد باید بدانند که در روز قیامت باید پاسخگو باشند . گناه آنها شاید از نخواندن نماز صبح بزرگتر باشد . برخی افراد مقید به زیارت و روضه هم هستند اما در مسائل اقتصادی بی دقتی می کنند . یک نفر بازاری چند روز قبل به من گفت که شما مدام به ما می گویید، به روسا هم بگویید یک ثباتی را در بازار ایجاد کنند که ما بتوانیم درست کارکنیم.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
وقتی خداوند فرمودن « لا اکراه فی الدین» چگونه کسی که دین اسلام را اختیار نکرده باشد را مجازات می کند؟
علت این سوال این است که پرسشگر میان آزادی عقیده و آزادی بیان عقیده فرق نگذاشته است و این دو را یکی کرده است و همین سبب سردرگمی وی شده است .
این آیه به آزادی عقیده اشاره می کند و آن مسئله مجازات مربوط به بیان عقیده غلط است .
آنچه موجب ایجاد چنین شبههای در ذهن میشود، خلط و عدم تفکیک دو مقوله آزادی بیان و آزادی عقیده است. باید دقت کنید که بین عقیده و بیان و طبعاً آزادی عقیده و آزادی بیان تفاوتهای زیادی وجود دارد:
«عقیده« امری «قلبی«، «درونی« و «شخصی« است. امری قلبی است زیرا تا قلب آدمی به آن ایمان نیاورد هیچ قدرت و عامل خارجی نمیتواند آن را در انسان ایجاد کند و هیچگاه با زور و اجبار، کسی به چیزی ایمان نمیآورد و بدان معتقد نمیشود.
همچنین عقیده، امری درونی است به آن دلیل که در نهانخانه دل مأوا میگزیند و تا هنگامی که اظهار نشده است هیچ کس جز خداوند متعال از آن خبر ندارد.
و نیز امری «شخصی« است، زیرا هرگونه تغییر و تحول در آن، در حوزه استحفاظی خود شخص اتفاق میافتد. آیة «لا اکراه فی الدین« مربوط به عالم عقیده و اعتقاد است. در حقیقت خداوند متعال بدین وسیله مؤمنان را از یک کار لغو و بیهوده که هیچ فایدهای جز خراب کردن چهره دین ندارد، بازداشته است و به مؤمنان میفرماید: دین و عقیده اصولاً و تکویناً اکراه بردار نیست و با زور به وجود نمیآید.
بنابراین، تمسک به زور برای تبلیغ اسلام نه تنها لغو و بیهوده است، بلکه موجب تنفر و گریختن از دین میشود.
اما مقولة بیان، و همچنین آزادی بیان ـ به خلاف عقیده و آزادی عقیده ـ امری شخصی نیست، بلکه مقولهای اجتماعی است. به بیان دیگر، بیان و آزادی بیان، پدیدهای است که تنها در جمع و اجتماع مفهوم و معنا پیدا میکند. لذا چون مانند همه مقولات و پدیدههای اجتماعی، به سرنوشت دیگران مربوط میشود، باید احساسها، نیازها و مصالح دیگران نیز در نظر گرفته شود. به همین علت، هیچکدام از پدیدهها و مقولات اجتماعی ـ از جمله بیان و اظهار عقیده ـ در هیچ جامعهای یله و رها نیستند، بلکه قانونمند و محدود به حدودی هستند که در آن، نفع اکثریت جامعه لحاظ شده است.
اکنون این سؤال پیش میآید که: آیا در جوامع غربی که خود را مروّج آزادی بیان، میدانند، واقعاً بیان هر عقیده و اعتقاد آزاد است؟
مسلّماً خیر، نه در آنجا و نه در هیچ جای دیگر، آزادیِ مطلقِ بیان، نه ممکن است و نه سودمند. آیا کارشناسان نظامی این کشورها میتوانند به بهانة آزادیِ بیان، اسرار مهم نظامی پیرامون سلاحهای هستهای یا پروژههای فضایی را فاش کنند؟ همه جوامع (از خانه و خانواده گرفته تا جوامع بزرگ و کلان) به منظور حفظ منافع جمعی و گروهی، خطوط قرمزی دارند که اجازه ورود و افشای آن را به هیچ کس نمیدهند. محدودیت بیان و تابعیت آن از مصالح فردی و گروهی، همان حقیقتی است که در فرهنگ عامیانه نیز مورد تصدیق همگان قرار گرفته است. نظیر این ضربالمثل حکیمانه که میگوید: «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.» اسلام نیز، همگام با این حکم عقلایی، بیان هر عقیده و مطلبی را در جامعه مفید ندانسته، از آزادی مطلق اطلاعات و بیان در جامعه اسلامی برحذر داشته است. یکی از مواردی که آزادی بیان، در آنجا ممنوع است، اعلام ناامیدی و پشیمانی از دین است.
“مبارکه” از اسماء حضرت فاطمه سلام الله علیها.
سومین اسم حضرت زهرا مبارکه است. به معنی پر خیر و برکت است. برکت یعنی چیزی که جوشش و افزونی داشته باشد. میگوییم: مال کسی با برکت است، یعنی اینطور نیست که از ته آن برود. بعضیها هستند که ممکن است اموال زیادی داشته باشند، اما از این طرف و آن طرف از آنها میرود. برکت ندارد، جوشش ندارد، نمیماند. کار راه نمیاندازد. خوشی وآسایش نمیآورد. مال با برکت آن مالی است که هم میماند و هم کارآمد است. مالی هست که کار راه انداز است. درونش خیر وجود دارد. ما گاهی موقع پر خیر و برکت میگوییم، همین است. گاهی علم کسی با برکت است. این علم، علم با فایدهای است. ممکن است از جهت کمی زیاد هم نباشد. مقدارش شاید خیلی نباشد، اما با برکت است. خیلی نافع است. بعضیها هستند که کاسبی و کارشان با برکت است. بعضی هم هستند که وجودشان با برکت است. همهی وجودشان برکت دارد. گفتارشان، نوشتنشان، خندیدنشان، گریه کردنشان، نشستنشان، برخاستنشان، هر چیزی که از این وجود ساطع میشود با برکت است.
مرحوم شیخ صدوق یکی از بزرگان علمای امامیه بود. ابن بابویه که قبر ایشان هم داخل تهران در شهر ری است. پدر ایشان که علی ابن حسین بابویه هست که در قم دفن است، در زمان غیبت صغری زندگی کرد، از امام زمان درخواست کرد که شما دعا کنید که خداوند متعال یک فرزندی به ما بدهد. این را پدر شیخ صدوق به واسطهی یکی از نواب اربعه از امام زمان خواست. امام زمان(ع) برایش دعا کرد که خدا به شما مولود با برکتی بدهد. آن مولود مبارک همین شیخ صدوق شد. همین محمد بن علی ابن حسین بابویه شد که مولود مبارک است. شما آثار و کتابهای ایشان را ببینید. همه مفید و ارزشمند است. یکی از کتب ایشان جز ان کتب اربعه و منابع چهارگانه حدیثی شیعه شد. کتاب من لا یحضر ایشان، جز منابع شد. مبارک یک چنین موجودی است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
علت اشک حضرت زهرا سلام الله علیها.
به نظر شما شب اول عروسی علت اشک ریختن زهرای مرضیه چیست؟ حضرت زهرا علیها السلام می فرماید: علی جان! من از انتقال خانه پدر به خانه شوهر، یاد یک انتقال دیگری افتادم. یاد چه انتقالی؟ - یاد اینکه یک روزی از این دنیا باید به عالم قبر و قیامت رفت.[13] یاد این افتادم که ما دو تا انتقال داریم؛ یکی به خانۀ شوهر، بعدی انتقال به قبر. جوان های عزیز! دختران و پسران! این حرف یعنی چه؟ یعنی از همان شب اول ازدواج یاد مرگ فراموش نشود. جدایی و طلاق اختلاف از کجا نشأت می گیرد؟ چرا آمار طلاق در ایران بالای سی هزار در سال است؟
بیشتر زوج هایی که طلاق می گیرند جوان هستند، از هر شش هفت ازدواج یکی آن در سال گذشته منجر به طلاق شده است! چرا؟ سی هزار طلاق برای یک کشور چرا؟ چرا در زندگی ها مهربانی نیست؟ باید بدانیم که به خاطر کمی امکانات نیست.
آمار نشان می دهد که بیشتر در خانواده های ثروتمند طلاق اتفاق می افتد. اما چرا؟
چشم اگر عفت نداشت، نفس اگر حد اشباع نداشت، نگاه اگر به دنبال ناموس دیگران بود و مرگ و یاد خدا به فراموشی سپرده شد، غیر از طلاق انتظار نمی رود. فاطمه از شب اول حرف آخر را زد، فرمود: بعد از اینجا قبر است! اگر زوجین از اول حرف آخر را نزنند، همسرش یک ماه دو ماه، یک سال دو سال بعد، ویژگی های نخست را ندارد چرا که امور طبیعی رو به زوال است. پس از زوال داشته ها، یکی از زوجین حواسش سراغ فلان فیلم یا فلان عکس و تصویر می رود و در پی آن زندگی متزلزل می شود.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
آیت الله مولوی قندهاری (ره) از آخرین شاگردای آقای قاضی (ره) بود، یک کسی پیش ایشان آمده بود گفت: آقاجان، من دارم از این دنیا میروم نسل و اولاد ندارم ، بچه ام نمیشه
این بنده خدا میگه رفتم پیش آشیخ حسنعلی نخودکی (ره) و از ایشون یک ختمی گرفتم برای بچه دارشدن. این ختم رو هم انجام میدهم ، هر کاری می کنم اثر نمی کند. آیت الله مولوی قندهاری به این آقا میگه که: خداوند برای تو یک چیزهایی در نظر گرفته تو عالم دیگر ، جبران می شود ان شاءلله
وقتی این آقا از درب خانه بیرون رفت، آیت الله مولوی قندهاری به اطرافیانش گفت: نفرین پدر پشت سرش هست ، اون ختم و چیزهای دیگه هیچ اثری ندارد ، نفرین پدر پشتش هست
امام رضا علیه السلام در یک روایتی یکی از آثار عاق والدین و نفرین پدر و مادر را ، نسل آدم کم میشه تا قطع بشود.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها.
چگونه می شود دربارۀ شخصیت فاطمه علیها السلام حرف زد؟ واقعاً حروف، کلام و الفاظ، گنجایش توصیف فضایل این بانوی مقدس را ندارد. گر چه عمرش کوتاه، زندگی اش ساده و خانه اش محقر بود؛ اما همین کوچکی خانه، کوتاهی عمر و بالاخره کمی ثروت و… در او این همه عظمت را فراهم آورد. بزرگواری و عظمتی که امام زمان (عج) می فرمایند: دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم الگو و اسوۀ من است.
امام عسکری علیه السلام نیز در این باره می فرماید: ما ائمه، حجت خدا بر شما هستیم؛ ولی خود ما حجتی داریم و آن مادرمان فاطمه علیها السلام است. امام جواد علیه السلام در حالی که چهار سال بیشتر نداشت در مکه می نشست و به یاد مصیبت های مادرش اشک می ریخت. شخصی می گوید: در حضور امام صادق علیه السلام بودم، گفتم: خدا به من دختری داده اسمش را فاطمه گذاشته ام، دیدم رنگ و حالت امام علیه السلام تغییر کرد با حالت پرسشی فرمود: فاطمه؟ چه نامی! مبادا او را بزنید مبادا به او توهین کنید. زیرا او هم نام مادر ما فاطمه علیها السلام است.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
“صدیقه” از القاب حضرت زهرا علیها السلام.
در یک روایت خیلی زیبایی پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی! خدا سه چیز به تو داده که به احدی حتی من نداده است. «أُعْطِیتُ ثَلَاثاً لَمْ یُعْطَهُنَّ نَبِی» (مستدرک/ج2/ص532) به احدی حتی من داده نشده است. امیرالمؤمنین فرمود: آن سه چیز چیست؟ پیغمبر فرمود: خدا به تو یک پدر زنی داد، که به من آن پدر زن را نداده است. چون پدر زن تو خاتم الانبیا است. ولی پدر زن من این نیست.
دومین چیزی که خدا به تو داده است و به من نداده است، این است که خدا به تو صدیقه داده است. یک زوجه و همسری داده که صدیقه است. درست است که همسر پیغمبر اکرم، حضرت خدیجه ام المؤمنین بود. ولی حضرت زهرا(سلام الله علیها) مقام دیگری دارد. سومین چیزی که خدا به تو داده است، دو فرزند تو حسن و حسین هستند. این دو فرزند برای تو هستند. مقصود من اشارهای است که پیامبر به صدیقه کردهاند.
در یک روایت دیگری که مفضّل شاگرد امام صادق(علیه السلام) از ایشان نقل کرده که از آقا سؤال کرد: چه کسی حضرت زهرا(سلام الله علیها) را غسل داد؟ امام صادق فرمود: امیرالمؤمنین(علیه السلام). شاید این یک مقدار برایش سنگین بود که امیرالمؤمنین چطور غسل داد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: مگر نمیدانی که پیکر صدیقه را باید صدیق غسل بدهد. پیکر معصومه را باید معصوم غسل بدهد. همانطور که جسم مطهر حضرت مریم را فرزندش حضرت عیسی غسل داد. بنابراین این صدیقه بودن همان شأن معصومه بودن است که یکی از اسامی حضرت زهرا(سلام الله علیها) است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
رفعت انسان در تواضع است.
« إِنّی وَضَعْتُ الرَّفْعَه وَالدَّرَجَه فِی التَّوَاضُعِ وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی التَّکَبُّرِ »: خداوند به حضرت موسی می فرماید: موسی مردم اشتباه می کنند،من رفعت و عظمت را در تواضع گذاشتم، این ها در تکبر دنبالش می گردند؛ آدم متکبر زمین می خورد، خدا قول داده زمینش بزند،«و من اصدق قول من الله». چه کسی در این عالم از خدا صادق تر؟! اصلا تعبیر صادق تر هم غلط است، چون خداوند صادق محض است،صدق محض است، می فرماید: من متکبر را زمین می زنم، این همه متکبر در عالم ببین؛ فرعون زمین نخورد؟! قارون زمین نخورد؟! صدام که می گفت من شش روز ایران را فتح می کنم، با ذلت بالای دار نرفت؟!
فرمود: من مقام و عظمت را در تواضع گذاشتم، شما ائمه ی مارا ببینید، خود حضرت زهرا (سلام الله علیها)، مشهور است شب عروسی لباس عروسی اش را انفاق می کند، مشهور است در خانه ی ساده، وقتی می آید نانش را به یتیم و مسکین و اسیر می دهد و یک شب سه مرتبه این کار تکرار می شود (طبق یک روایتی)، در روایتی دیگر دارد که سه شب این اتفاق افتاد، و خود گرسنه می خوابد، حتی بعضی ها تعجب می کردند، از فقر حضرت زهرا(سلام الله علیها)، سلمان که خودش یک آدم بسیار به اصطلاح زاهدی است، آمد پیش پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت:یارسول الله، به فریاد فاطمه (سلام الله علیها)برسید، فاطمه(سلام الله علیها) خیلی زندگی اش سخته، من رفتم خانه می بینم، هم بچه داری، هم خودش کارِ خانه، هم خانه ی ساده، زهرای مرضیه خیلی با سختی زندگی می کند،
پیامبر (صلی الله علیه و آله)فرمودند: سلمان « إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَهَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً!!
دخترم فاطمه (سلام الله علیها) همه ی وجودش ایمان است، خب فاطمه (سلام الله علیها) هم یک دختر است، یک دختر جوان است، دختر رئیس حکومت است، پدرش رئیس حکومت است در مدینه،پدرش نبی است، پدرش اول شخصیت جهان اسلام است، پدرش کسی است که وقتی وضو می گیرد آب وضویش را به عنوان تبرک می برند،چرا انقدر ساده!! (این مهم است،کسی مسؤول شد به جایی رسید،عنوانی پیداکرد)، فرمود: تواضع باعث رفعت است، اشتباهی در تکبر به دنبالش نگردید!
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
اذکار اتاقهایم.
خانمی حکایت خود را برایم تعریف کرد که از کسی چنین چیزی نشنیده بودم … او گفت :
من در خانه ام همه اتاقهای منزلم را اسم گذاری کرده ام،
اتاق نشیمن را اتاق تهلیل نامیده ام
و هر گاه وارد آن شدم لااله الاالله می گویم،
آشپزخانه ام اتاق استغفار است ،
وارد آن که شدم ذکر استغفار را می گویم ،
اتاقی که مخصوص پذیرایی از مهمان ها را اتاق صلوات نامیده ام ،
در آشپزخانه که کار می کنم و غذا می پزم استغفار می گویم
و اتاق بچهها را که تمیز می کنم تسبیح را با خود زمزمه می کنم،
هنگام آب دادن به درخت و گلدانها تکبیر را تکرار میکنم
و خلاصه در هر اتاق و مکان تا از کارم در آنجا تمام می شوم ذکری که نامش را بر آن جا
گذاشته ام می خوانم تا زبانم از ذکر غافل نباشد،
به این شیوه کارم نیز لذت بخش تر است و قلبم مطمئن است و برکت به خانه ام می آید .!
از این فکر جالب او واقعا خوشم آمد ،
به شما هم می گویم تا لذت ببرید …
جایگزین قند و شکر
اهل بیت علیهم السلام توصیه کرده اند به استفاده از شکر سرخ، عسل(طبیعی)، خرما، انجیر، کشمش، مویز، و شیره اینها.
امام کاظم علیه السلام فرمودند: شکر (شکر سرخ)، انسدادها را می گشاید و هیچ بیماری و عارضه ای در آن نیست
امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند: عسل، شفای هر مرضی است، و بیماری ای در آن نیست، بلغم را کم میکند و قلب را جلا میدهد. و فرمودند: خرما بخورید، چرا که شفای دردها در آن است. وفرمودند: به زنان خود در دوران زایمان خرما بدهید تا فرزندانتان پاک و بردبار شوند.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
انجیر تازه و خشک بخورید چرا که بر قدرت همبستری میافزاید، بواسیر را ریشه کن میکند، و برای درمان نقرس و درمان سردمزاجی، مفید است.و فرمودند: بر شما باد مویز (کشمش سیاه) چرا که تلخه را می زداید، بلغم را میبرد، پی را استحکام میبخشد، خستگی را از میان برمیدارد، خلق را خوش میسازد، دل را پاک میدارد و اندوه را میبرد.و فرمودند: هر کس به خوردن مویز در حالت ناشتا عادت کند، فهم و حافظه و ذهن، روزی او میشود و از بلغم او کاسته میشود.
دانشنامه احادیث پزشکی ج2 ص246 تا 39
#حدیث_روز
جملات سوزناک امیرالمومنین پس از دفن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
ثقهالاسلام “کلینی” از محدثان بزرگ شیعه آورده است که:
چون حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از دنیا رفت، امیرالمؤمنین وی را پنهان به خاک سپرد و آثار قبر را از میان برد.
آنگاه که دفن پایان یافت و دستها را از خاک قبر تکان داد، اندوه چون سیلی بر او هجوم آورد و اشکها بر صورت مبارک فرو ریخت.
ناچار به قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) روی کرده، همه دردی که بر دلش میگذاشت را با ایشان در میان نهاد و گفت:
یا رسولالله! سلام من و سلام دخترت فاطمه بر تو باد؛ همان دخترت که حبیبه و نور خوابیده است و خداوند خواست که به سرعت به تو ملحق شود.
یا رسولالله ! از فراق دختر برگزیده تو صبر و شکیبایی بر مصیبت، سنت بازمانده از خود شماست.
من تو را به دست خود به قبرنهاده و به خاک سپردم، در حالی که سر شما بر روی سینه من بود، جان سپردی.
در قرآن بهترین سخن آمده:
«انالله و انا الیه راجعون»
یا رسولالله! آن امانتی که به من سپرده شده بود، باز پس گرفته شد و زهرا از دست من رفت و نزد تو آرمید.
یا رسولالله! چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظر من زشت شده است.غم و اندوه من، ابدی و ماندگار شده است و شب من با بیخوابی میگذرد.
این غم از قلب من خارج نمیشود تا زمانی که خداوند مرا در آن خانهای که تو در آن هستی، وارد نماید.
چه زود بود که بین ما جدایی افتد. از این فراق تنها به خدا شکایت میبرم.
دخترت به زودی تو را از اینکه امت تو پشت به پشت هم دادند تا حق او را پایمال نمایند، آگاه خواهد کرد!
سرگذشت او را با اصرار جویا شو و گزارش حال را از وی بخواه! زیرا چه بسیار غم وغصههایی که در دل او جمع شده بودند و او در دنیا راهی برای گفتن آن نیافت. اما او آنها را برای تو خواهد گفت و خداوند که بهترین حکمکنندگان است، داوری خواهد کرد.
یا رسولالله! صلوات خدا بر تو و سلام و خشنودی خدا بر فاطمه اطهر باد.
منبع: کافی، کلینی، محمدبن یعقوب، ج 1، ص 58، امالی مفید
#حدیث_روز
برگرفته از کتاب دختر پیامبر، نوشته محمد علی جاودان
یکی از اسماء حضرت زهرا علیهاالسلام, فاطمه است.
اسم اول که فاطمه است، ما این را به بزرگواران دیگر میسپاریم چون خیلی گفته شده است. معنای فاطمه به معنای بریده شده و جدا شده است. چون هم خودش جدا شده از آتش است و هم شیعیان و دوستدارانش جدا شده هستند. چون معرفت حضرت زهرا جدا از ادراک ما است. در فهم ما نمیگنجد. حقیقت لیلة القدر و خیلی از مباحثی که راجع به این وجود مقدس است.
همانطور که دوستان متدین میدانند، این اسم نزد اهلبیت خیلی عزیز بوده است. لذا اگر یکی از اصحابشان روی فرزندشان این اسم را میگذاشتند، میگفتند: مراقب باش. او را اذیت نکنی. دشمنانش ندهی. همه اسامی حضرت زهرا به برکت حضرت زهرا اگر روی بچهای گذاشته شد باید با احترام رفتار کرد. همه اسامی ایشان قابل احترام هستند. اما فاطمه که اسم اختصاصی و اسم معروف است، حساسیت بیشتری دارد و ائمه روی آن خیلی حساس بودند.
دومین اسم صدیقه است. صدیقه یعنی کسی که سرتا پای وجودش صدق است. راستی است. یک جایش کجی و کژی و نادرستی نیست. گفتارش، عقایدش، اخلاق و رفتارش همه درست است. علامه مجلسی فرمودهاند: صدیقه به معنی معصومه است.
چون کسی که همهی وجودش همه راستی و درستی باشد، و هیچ کجی در آن نباشد، معصومه است. به همین خاطر است که در آیهی قرآن، در کنار «نبیین» آورده شده است. «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ» (نساء/69) صدیقین کنار نبیین آورده شده است. جایگاه آنجاست. این جایگاه، جایگاه عصمت است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ !
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﯼ
ﻭ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺗﻮ ﻣﻮﺟﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺐ !
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺮﺩ …
ﻭ … ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ !
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﯾﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ !
ﻣﮕﺬﺍﺭ ﻣﻮﺝ ﮐﻼﻣﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﺪ …
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻧﮕﻮ !
ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺑﮕﻮ !
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﯼ !
ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﯼ ﺧﺸﻢ !
ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ …
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺴﺘﯽ !
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺖ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ …
ﺍﺯ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺗﯿﺮﮔﯿﻬﺎ ﺑﺮ ﺁﯾﻨﻪ ﯼ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺒﺖ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ..
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺮﮔﯿﻬﺎ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ …
ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ ﺷﻮﺩ !…
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻨﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﻦ !
ﺟﻬﻨﻢ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺡ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﺍﺳﺖ ..
ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺸﺖ .
” ﺁﺭﺍﻣﺶ ” ﻫﻨﺮ ﻧﭙﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﻞ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺳﻬﻢ ﺧﺪﺍﺳﺖ ..
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎیتان ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ…
صفت رضـا در حضرت زهرا سلام الله علیها
صفت رضا معنایش این است که انسان ، وقتی امر بین رضایت خدا و رضایت خودش و مردم دایر می شود ، رضایت خدا را ترجیح بدهد . این صفت خیلی با ارزشی است . برای حضرت زهرا خواستگار آمد . خواستگار حضرت علی (علیه السلام) بود . قبل از ایشان افراد پولدار هم آمده بودند ولی حضرت امیر وضعیت اقتصادی خوبی نداشت . حضرت محمد گفت که دخترم خواستگار آمده است . کسانی که در ازدواج دختران شان تحکم می کنند ، بدانند چهارده قرن پیش زمانی که کسی برای زن حساب باز نمی کرد و در آن زمان که دختر زنده به گور می کردند ، در آن زمان حضرت رسول موضوع خواستگاری را با دخترش مطرح کرده است . و نظر او را خواسته است .
بعضی ها می گویند که نظر دختر مهم نیست و نظر پدر مهم است . از آن طرف گاهی دختر خانم هایی هستند که نظر پدر را نادیده می گیرند و می گویند که حتما این ازدواج باید انجام بشود . درخواست این است که ازدواج دوستانه و طرفینی در خانواده باشد . حضرت محمد به دخترش می فرماید که علی به خواستگاری تو آمده است . نظر تو چیست ؟ اولین سوالی که حضرت فاطمه پرسیدند این بود : آیا خدا راضی است ؟ آیا شما بعنوان پیامبر راضی هستید ؟ حضرت فرمود : بله . هم خدا و هم من راضی هستیم . سوال نکرد که چه چیزی دارد ؟ خانه اش کجاست ؟ امکاناتش چیست ؟ رضایت خدا برایش مقدم بود . روایت داریم که اگر کسی به خواستگاری دخترتان آمد و دین او را پسندیدید به او دختر بدهید .
البته این به آن معنا نیست که شما چشم بسته عمل بکنید . نه شغل ، نه زندگی و نه خانه او را کار نداشته باشید . نه اینها همه مهم است . شغل ،زیبایی ،امکانات و کفو بودن مهم است . در روایت داریم که اگر حضرت فاطمه نبود کفوی برای حضرت علی (علیه السلام) نبود . و اگر حضرت علی (علیه السلام) نبود کفوی برای فاطمه نبود . پس کفویت شرط است . ولی رضایت خدا در زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها مطرح است .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
آیةاللّه ناصری:
? مؤمنین کسانی هستند که شبها بلند می شوند با خدای خودشان، مناجات می کنند، نماز می خوانند، راز و نیاز می کنند، خواسته هایشان را از خدا طلب می کنند. خدا هم به آنها عنایت می کند.
? ناصری از اول شب تا صبح بخوابد و بعد، همه چیز هم از خدا بخواهد؟ آخر نمی شود.
? آقا یک مقداری بلند شو، شب و نصف شب، کار داری، حاجت داری، گرفتاری، بلند شو دو قدم در خانه خدا برو.
? درِ خانه خدا هم که دربان ندارد آقا! همیشه در خانه او باز است. هر وقت در بزنی، در باز است.
? منظور از در زدن چیست؟ همین «یا اللّٰه، یا اللّٰه» گفتن شما مثل در زدن است. چی می خواهی آقا؟ هرچه می خواهی، می گویی.
منظور از ام ابیها چیست؟
در کتاب مقاتل الطالبین و کشف الغمه آمده است که امابیها از کنیه های حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به آن حضرت میفرمود امابیها؛ یعنی، مادر پدرش (مادر من).
می توان در این رابطه احتمالاتی را بیان کرد:
1- عرب ها در نامگذاری سه چیز دارند: اسم، لقب و کنیه. اسم مانند فاطمه، لقب مثل زهرا، کنیه مانند ” ام ابیها” حضرت فاطمه (سلام الله علیها) افزون بر نام، از چندین لقب و کنیه بهره مند است. انتخاب کنیه ها ممکن است به جهت خاصی باشد.
رمز این نام گذاری ممکن است جهت اظهار محبت باشد، همان گونه که متداول است پدر در اظهار محبت نسبت به دخترش می گوید: مادرم ، و نسبت به پسرش می گوید: بابایم، یعنی پیامبر جهت اظهار محبت به دخترش فرمود: تو مادر بابات هستی .
2 - شاید بدین جهت باشد که در دوره غربت اسلام، حضرت با پدرش رفتاری داشت همانند رفتار مادر به فرزند[1] و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز بسیار به دخترش علاقه مند بود، همانند رفتار فرزند نسبت به مادر. پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست فاطمه (سلام الله علیها) را می بوسید. هر گاه به سفر می رفت آخرین کسی که با او خدا حافظی می کرد ، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود و در بازگشت از سفر نخست از او دیدار می کرد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) مانند مادری دلسوز رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در آغوش می گرفت، از او نگهداری می کرد، زخم هایش را مرهم می گذاشت رنج ها و دردهایش را کاهش می داد. این گونه ابراز عواطف دو سویه همانند ابراز عواطف مادر و فرزند است.
3 - مادر هر چیزی اصل و اساس او است. ممکن است مقصود آن باشد که حضرت فاطمه اصل و اساس درخت رسالت است، چنان که در روایت آمده است: “شجره طیبه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ساقه اش علی و ریشه اش فاطمه، میوه اش فرزندان او و شاخ و برگش شیعیان حضرت می باشند". اگر ریشه درخت نباشد، درخت خشک می گردد و طراوت خود را از دست می دهد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) اگر نبود، درخت اسلام سرسبزی و نشاط خود را از دست می داد.
4 - ممکن است بدان جهت باشد که چون خداوند زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به کنیة “ام المؤمنین” گرامی داشت، به ذهن خطور کند که آنان مهم ترین زنان روی زمین هستند، حتی از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بالاترند، از این جهت حضرت رسول او را به “ام ابیها” خطاب کرد تا از این وسوسه ها و خطورات ذهنی جلوگیری کند؛ یعنی ای زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اگر شما به منزلة مادران مؤمنان هستید، حضرت فاطمه به منزلة مادر پیامبر است.[2]
پی نوشت:
[1]. سید جعفر شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ص 40.
[2]. احمد رحمانی همدانی، فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر (صلی الله علیه و آله) ص 267 -
#حدیث_روز
اعلام جنگ تمدنی و فرهنگی در مشهد مقدس
وحید جلیلی، مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی:
بهتازگی با فشار برخی جریانات دستور دادهشده است تا دکههایی که در اطراف حرم بهعنوان راهنمای زائر فعال بودند تابلوهایشان را پایین بکشند و بهجای آن تابلوی راهنمای مسافر نصب کنند.
موضوع حذف عنوان زائر از عاشقان زیارت امام رضا(علیه السلام) را نمیتوان بحثی سیاسی دانست بلکه اقدامی برای اعلام جنگ تمدنی و فرهنگی در مشهد مقدس است.
(با تأکید بر اینکه حذف زیارت از هویت مشهد آغاز جنگ تمدنی و فرهنگی است، افزود) کسانی که تاکنون برای زیارت به حرم رضوی نرفتهاند اکنون تئوریسین توسعه مشهد هستند که در نشریات مصاحبه میکنند و اعلام میکنند در مشهد نباید زائر داشته باشیم و باید توریست جذب کنیم. برخی در حال مقابله با ماهیت امام رضایی(علیه السلام) مشهد مقدس هستند
ظرفیت ایجاد فضای فرهنگی جذاب در مشهد وجود دارد و تنها یک نمونه آن نمایشگاه مشهد دوستداشتنی بود که 300 هزار نفر از مشهد مقدس با خرید بلیت به تماشای آن رفتند.
مشهد دوستداشتنی خط بطلانی بود بر ادعای کسانی که اظهار میکردند اگر میخواهیم فضایی پرنشاط ایجاد کنیم باید فضایی خارج معرفت امام رضایی داشته باشیم.
علامه جوادی آملی:
آنکه نرفت حوزه ضرر کرده، آنکه رفت حوزه و به دنبال نخود سیاه گشته ضرر کرده، آنکه تا نیمه راه رفته ضرر کرده،
آنکه ارث خود را نشناخت و نگرفت ضرر کرده، آنکه ارث خود را یافت مانند سید سود برده است،
سید فهمید که باید وارث انبیا شود، این ارث بردن به قدر پیوند داشتن با انبیا بوده است،
در ارث مال مرگ مورث شرط است، در ارث مرگ وارث شرط است، تا وارث نمیرد چیزی از مورّث به او نمیرسد تا «موتوا قبل أن تموتو» نشود او را وارث انبیا نمیکنند،
سید با مرگ ارادی از بازیگری، بیراههرفتن و راه کسی را بستن مرد، سید لیاقت پیدا کرد که وارث سلسله انبیا شود.
وظیفه فقیه ترساندن مردم از جهنم است
انما انت مبشر در قرآن نیامده است، بلکه إنما انت منذر آمده است، تأثیر انذار بیش از تبشیر است، خداوند همین میراث را در آیه نفر سهم فقیهان خواند، این راه میراثبری را مشخص کرده است،
ممکن است کسی بیاید فقیه، فیلسوف متکلم و مفسر شود اما منذر نشود،
انذار کار آسانی نیست،
نه به سخنخوانی نه به سخندانی و نه به تألیف و کتاب نوشتن و تدریس است،
مگر هر عالمی عرضه دارد جامعه را از جهنم بترساند،
این کار هر کسی نیست،
وقتی وجود مبارک رسول گرامی از جهنم سخن میگفت، تمام صورتش سرخ میشد مانند اینکه یک فرمانده لشکر از حمله ارتش جرار بیگانه خبر دهد، ترساندن از جهنم کار آسانی است،
مگر مردم حرف هر کسی را گوش میدهند.
فقیه نیامده درس بخواند تا کتاب بنویسد، فقیه آمده درس بخواند تا جامعه را جهنمهراس کند …
سید تنها فقیه جامد ایستای یک بعدی نبود، مناجاتها و گریهها داشت، نامههای سیاسی داشت،
فقها باید بفهمند وارثان انبیا هستند و تا نمردند چیزی به آنان نمیدهند و مهمترین میراث انبیا انذار مردم است.
? کنگره بزرگداشت سیدکاظم یزدی (صاحب عروةالوثقی)
مبادا در ایّام فاطمیّه مسائل اختلافافکن مطرح شود
️بازخوانی سخنان مقام معظم رهبری در مورد وحدت با اهل سنت:
متن بیانات بدین شرح است:
توجّه بشود در ایّام فاطمیّه، بهمناسبت ذکر مناقب آن بزرگوار، مسائل اختلافافکن مطرح نشود؛ ما امروز در کنار خود، از برادران اهل سنّت کسانی را داریم که با ما و همراه ما دارند در دفاع از حرم اهلبیت میجنگند و شهید میدهند.
خانوادههایی از شهدای مدافع حرم پیش من آمدند که در بینشان چند خانوادهی سنّی بودند؛ خب، این برادر اهل سنّت که برای دفاع از حرم حضرت زینب یا حرم امیرالمؤمنین یا حرم سیّدالشّهدا (علیه السلام) جوان خودش را گسیل میکند به جبهه، بعد هم که پیش ما میآید، به جای اظهار تأسّف، به جای اظهار غم و اندوه یا گِله و شکایت، ابراز افتخار میکند که پسر من در این راه شهید شده؛ این را ما باید برنجانیم؟ این را ما باید کاری کنیم که از ما دور بشود؟
?
وقتی طلبه درس را برای نمره آوردن حفظ میکند ملا نمی شود
️آیت الله سید موسی شبیری زنجانی :
تدریس و تدرس نباید طوطی وار باشد. طلبه باید عمقی درس بخواند.
طلبه نباید دنبال نمره آوردن باشد. وقتی طلبه درس را برای نمره آوردن حفظ میکند ملا نمی شود. الان با این روش درس خواندن افراد مجتهد شعاری می شوند نه مجتهد واقعی. مجتهد واقعی شدن با این روش درس خواندن در حوزه واقعا خیلی مشکل است.
در اوایل طلبگی با اینکه سن ما کم بود و ابتدای راه بودیم، مرحوم والد -با اینکه خودشان در سطح استاد درس خارج بودند- برای بنده درس میگفتند. تاکید هم داشتند که تا درس هضم نشده از آن عبور نکنیم. ?
️عالم متهتک یا جاهل متنسک؟!
علیرغم قیل و قال چندساله رسانهای در ترویج و تکثیر گفتمانی خاص از اسلام، موسوم به اسلام رحمانی، سرانجام هیبت و صولت حکمی قضایی، ردای خطیبی از تن یکی از مبلّغین نه چندان بلندپایه این تفکر، به در کرد.
گفتمانی که به حق، ترویج باطلی بود از اسلام.
گفتمانی که بیشتر در جهت جلب قلوب قشری خاکستری، با جابه جایی اصول و فروع دین، تصویری التقاطی و انحرافی از دین در ظرف رحمانیت خداوندی ارائه کرد و با چینش غیر الهی معروفات و منکرات و انکار گزارههای مهمی از شریعت محمدی، دینی مقلب و مشوه عرضه داشت و پیروانی درخور توجه به پای منابر کشانید.
گفتمانی که لباس مدارا بر قامت تساهل و سازش کرده و زمان و زمانه را بهانهای برای تلویث مسلمات و محکمات دینی و الغای دینی منسوخ نمود….
با این همه، در رد و تکفیر این تفکر و تحریف، بحثی نیست.
در وجاهت حکم و انطباق آن با حاق قانون و شرع نیز درنگی نیست.
اما تاملی در الزام این اقدام قضایی، مبانی جرم انگاری و اثبات مطلوبیت این حذف و تنزیل، لازم است!
حذف خطیبی از یک تفکر تکثیر شده در جامعه، درمان راهبردیِ کدام یک از دردهای مخاطبینِ به خطارفتهی این جریان است؟
چه نیازی بود در این حذف و تنزیل؟
چندین و چند سال است که گفتمانهای مخالف، در تعقیبِ اباطیل این تفکر، به نقد برخاستهاند و فضای مجازی را در امتداد مسیر رقیب طی کردهاند و در گوش سامعین، نشستهاند.
نقدهایی که در تقابل این تخریبها، نه تنها مجالِ در هم ریختن عقاید صواب بسیاری را سلب نمود، بلکه در جهت تکوین و تثبیت بیش از پیش آنها پیش رفت.
پس چه نیازی بود در این حذف و تنزیل؟
اصلا به فرض هم که سیاست جناییمان، در تصلیب بدعتها و انحرافات باشد، چه معیاری در برخورد وجود دارد که برخی در بند شده و برخی از بند شدهاند؟!
اصلا در سنجه کدام ترازو، سنگینی انحطاط فکری متفکران سنجیده میشود؟
عالمان متهتک تهدید اسلام هستند یا جاهلان متنسک؟ تحدید کدام یک در عمل بیشتر است؟
کدام تحقیق میدانی، تخریب عقیدتی قسم اول را اثبات نموده که به دومی بی اعتنا شده ایم؟
چه بد سرنوشتی است وقتی بازخورد گزینههای گزینش شده، نقض میکند تمامی غرض هایمانها را!…
اسماءحضرت زهرا سلام الله علیها
حضرت زهرا(سلام الله علیها) حدوداً 135 لقب و حدود بیست اسم و بیست کنیه داشت. چون اینها در زبان عربی کنیه و لقب و اسم و اینها از هم مجزا میشود. در زبان فارسی همهی اینها را اسم میگوییم. حضرت زهرا(سلام الله علیها) حدود 170 اسم و عنوان داشتند. مرحوم محدث نوری در کتاب نجم الثاقب که یکبار معرفی شد، 180 اسم و عنوان برای امام زمان(علیه السلام) آورده است. آن 180 عنوان هرکدام بابی از ابواب معرفت امام زمان است. برای چه مهدی است؟ برای چه منتظر است؟ برای چه غائب است؟ برای چه بقیة الله است؟ بعضیها هم مدعی شدند که بیش از این است.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) حدود 170 اسم و لقب و کنیه دارند. دوستانی که تمایل دارند، کتاب خیلی خوبی به نام «خصایص فاطمه» است که مرحوم علامه کجوری مازندرانی این کتاب را نوشتهاند. کتاب مفصلی است. حضرت زهرا نه اسم مشهور داشتند. که امام صادق(علیه السلام) در یک روایتی فرمود: «لِفَاطِمَةَ ع تِسْعَةُ أَسْمَاءَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» (بحارالانوار/ج43/ص10) حضرت زهرا(سلام الله علیها) نه اسم نزد خداوند متعال داشتند.
فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا، این نه اسم مبارک اسامی معروف حضرت زهرا(سلام الله علیها) است. برای خانوادههایی که میخواهند این نامها را روی فرزندانشان بگذارند. سی، چهل مورد از اسماء معروفتر و متداولتر حضرت زهرا(سلام الله علیها) را فقط فهرستوار میگوییم.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
استوار بودن در راه انتخابی.
جناب علامه، اگر دوباره متولد میشدید، چه راهی را برمیگزیدید؟
آیت الله سید مصطفی محقق داماد:
در سال 55 یا 56 استادم، شهید مطهری فرمودند: علامه طباطبایی مایلاند تا زمانی که حیات دارند کتاب بدایةالحکمة و نهایةالحکمة تدریس شود و اگر ابهامی وجود دارد، تا زمانی که در قید حیات هستند آن ابهام را رفع کنند. به همین خاطر بنده این کتاب را درس میدادم و به دلیل قرابت مکانی منزلمان در شهر قم با منزل علامه طباطبایی، گاهی برای توضیحخواهی و بیان سؤالات خود به محضر ایشان شرفیاب میشدم.
یک روز که خدمت ایشان رسیدم گفتم که اجازه دارم یک سؤال خارج از موضوع کتاب مطرح کنم. ایشان گفتند که سؤالت را بپرس. گفتم که حضرت استاد، اگر با این تجربهای که اکنون در اختیار دارید، خداوند دو مرتبه شما را به روزهای آغازین زندگیتان برمیگرداند چه راهی را انتخاب میکردید و در چه رشتهای تحصیل میفرمودید؟ یعنی اگر بر فرض محال، خداوند دو مرتبه شما را جواب میکرد و میخواستید راهی را انتخاب کنید چه مسیری را انتخاب میکردید؟
دقیقاً در خاطر دارم که ایشان دستی به صورت کشیدند و با لبخند گفتند که همین راهی را که رفتهام، این بار با درایت انتخاب میکنم.