ممنون بخاطر همه چیز
هیچوقت یک تشکر خشک وخالی
تحویل همسرتان ندهید و آن را
تبدیل کنید به “ممنونم به خاطر…”
آدمها اغلب آنقدر از عبارات خشکوخالی “ممنونم” استفاده میکنند که دیگر حتی به زحمت میشود آن را شنید.
وقتی که روزنامهی صبح را میخرید،
یک “ممنونم” خشکوخالی به فروشنده
میگویید و بقیهی پولتان را از او میگیرید.
دقیقاً مثل همین تشکر را هم زمانی که غذای خوشمزهای همسرتان درست کرده به زبان میآورید.
تلاش کنید در موقعیت مناسب، همراه با عبارت “ممنونم"، دلیل تشکرتان را هم برای همسرتان ذکر کنید.
* ممنونم که صبر کردی
* ممنونم که درک میکنی
* ممنونم به خاطر اینکه اومدی
* ممنونم که اینقدر محبت داری و..
رابطه تلویزیون و رشد شناختی و یادگیری در کودک
تماشای تلویزیون بدون توجه به محتوای آن، تأثیرهای نامطلوب متعددی بر توان یادگیری کودک می گذارد. به این ترتیب که اولا باعث بی قراری شده، تمرکز کردن را مشکل می کند. کودکانی که بیش از 2 ساعت در روز تلویزیون تماشا می کنند، معمولا نمی توانند بیشتر از چند دقیقه با بازی یا پازل معین سرگرم شوند؛ علت این امر احتمالا این است که تغییر دائم صحنه های تلویزیون توانایی آنان را برای پرداختن به یک فعالیت معین مختل می کند.
دوم اینکه برخلاف انتظار بیشتر والدین، نتیجه تحقیقات حاکی از آن است که دایره لغات کودکانی که زمان درازی تلویزیون می بینند به گستردگی آن هایی که کمتر تلویزیون می بینند نیست، چون کودکان برای یادگیری لغات جدید باید چیزی را که می شنوند تمرین کنند.
سوم، تلویزیون در یادگیری روش مطالعه و خواندن، اختلال ایجاد می کند. برخی تحقیقات نشان داده وقتی تلویزیونی وارد خانه ای می شود مهارت های کتاب خواندن در کودکان آن خانه کندتر از کودکانی است که تلویزیون ندارند.
و بلاخره این که، تماشای زیاد تلویزیون موجب می شود جاذبه دنیای اطراف برای کودک کمتر شود. وقتی کودک ساعت ها در حالی که جذب جریان فیلم شده بی حرکت می نشیند، بیشتر از این که مشتاق یا کنجکاو یا خلاق شود، منفعل می شود؛ در این حال، بیشتر مطالبی که کودک جذب می کند به درستی طبقه بندی نمی شود و بیشتر گیجش می کند. بنابراین، یادگیری مؤثر اتفاق نمی افتد.
کتاب پرورش خلاقیت
دروتی جی. سینگر و جروم ال. سینگر
دکتر حمید علیزاده و دکتر علیرضا روحی
سفارش امام علی (علیه السلام) به فرزندش امام حسن (علیه السلام)
پسرم! چهار چیز از من یادگیر (در خوبیها) و چهار چیز به خاطر بسپار (در هشدارها ) که تا به آنها عمل کنی زیان نبینی.
خوبیها
* همانا ارزشمندترین بی نیازی عقل است
* و بزرگ ترین ترس بی خردی است
* ترسناک ترین تنهایی خودپسندی است
* و گرامی ترین ارزش خانوادگی، اخلاق نیکوست.
هشدارها
* پسرم! از دوستی با احمق بپرهیز، همانا می خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زیان می کند.
* از دوستی با بخیل بپرهیز، زیرا از آنچه که سخت به آن نیازی داری از تو دریغ می دارد.
* و از دوستی با بدکار بپرهیز که با اندک بهایی تو را می فروشد.
* و از دوستی با دروغگو بپرهیز که او به سراب ماند دور را به تو نزدیک و نزدیک را دور می نمایاند.
نهج البلاغه
من اگر به پدر و مادرم کمک کنم همسرم ناراحت میشود . اگر من مخفیانه کمک کنم ، آیا اشکالی دارد؟
پاسخ - حتما آن همسر پدر و مادر ندارد . عروس خانم ها ، پدر شوهر و مادر شوهر مثل پدر و مادر شماست . البته نمی خواهم بگویم همه ی آن علایق ، او پدر اصلی شماست و این پدر سببی شماست . شما این آقا را دوست دارید و این آقا هم پدرش و مادرش را دوست دارد . یکی از نشانه های دوستی آن است که آنچه که شما دوست داری ، من دوست داشته باشم . این نمیتواند منفک از این پدر و مادر باشد . چرا خانواده ها باید طوری برخورد کنند که این آقا یا این خانم مجبور بشوند مخفیانه به پدر و مادرشان کمک کنند ؟ چرا این اعتماد نباشد ؟ جواب سوال شما این است که اشکالی ندارد که شما مخفیانه به پدر و مادرتان کمک کنید . شما می خواهید برای مادرتان هدیه ای بخرید یا او را سفر زیارتی ثبت نام بکنید ، اشکالی ندارد ولی من میگویم چرا بی اعتمادی؟ در قرآن داریم که زن و مرد لباس همدیگر هستند . لباس من خراب بشود مثل این است که من خودم خراب شده ام . این خانم با آقا چنین نسبتی را به شما دارد . لذا درخواست میکنم پدر و مادر همسر را مثل پدر و مادر خودتان بدانید . البته در دوست داشتن نمی گویم . بعضیها می گویند : من نمیتوانم مادر شوهرم را مثل مادرم دوست داشته باشم . من در برخورد و تعامل میگویم . اگر مادرت ماهی یک بار به منزل شما می آید ، مادر شوهرت را هم ماهی یکبار دعوت کن . آقایی که مخفیانه به پدر و مادرش کمک میکند ، پس پدر خانم و مادر خانم چه ؟ بالاخره باید یک تعامل در این قضیه باشد . اصلا کاری بکنیم که این مخفی کاری ها نباشد زیرا اگر طرف بفهمد ، کار خراب تر میشود.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
امیرالمومنین امام علی علیه السلام
خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی نموده
1. رضای خود را در طاعت ها
پس هیچ عبادتی را کم نشمارید شاید همان مورد رضای خدا باشد
2. غضبش را در گناهان
پس هیچ گناهی را کوچک نشمارید شاید همان مورد غضب او باشد
3. استجاب خود را در دعاها
پس هیچ دعایی را اندک مپندارید شاید همان مستجاب باشد
4. ولی و دوست خود را در میان بندگانش:
پس به هیچ بنده ای بی اعتنایی نکنید شاید او ولی خدا باشد و شما نشناسید
منبع
تحف العقول صفحۀ 182
رفتارهای درست با همسر
* با مچگیری همسرتون، اون رو راستگو نمیکنید بلکه باعث میشید اون یه دروغگوی حرفهای بشه!
* با «کیف و جیب گشتن»؛ «گوشی چک کردن»؛ «هی کجایی، کجا میری، کی میای گفتن»؛ «مثل کارآگاهها رفتار کردن» و… امنیت برقرار نمیشه!!!
* بدتر باعث میشه اون به دروغ گفتن حریصتر بشه چون ممکنه با این رفتارهای شما همسرتون فکر کنه غرورش داره شکسته میشه…
* عاقلانه رفتار کنیم. کارآگاه بازی رو بذاریم کنار! اگر هم مشکلی هست با منطق و محبت کردن حلش کنید…
بندگان محبت
مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت میتواند آنها را به هر کاری ترغیب کند. حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه میشود با آغوش گرم همسر و یک استکان چای و چند جمله دلنشین مواجه شود، این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد.
خلق خوش، ظاهر آراسته، مهربانی در کلام، درک خستگیها، سوال پیچ نکردن و… از راس اموری است که در هنگام ورود یک مرد خسته باید مورد توجه قرار گیرد.
آموزش زبان دوم از چه زمانی؟
اصلا بچه ها زبان دوم را قبل از ده سالگی نباید یاد بگیرند، مگر اینکه پدرمادر دو زبانه باشند، یکی آذری یکی فارس، خوب این خود به خود بچه دو زبانه میشه.
ویژگی زبان دوم اینه، کودک بتونه به اون زبان فکر کنه و احساسش رو بیان کنه، این کلاس ها هیچکدوم این مهارت رو نمیده، فقط بچه رو از زبان بیزار می کنه، هیچکس تا حالا با کلاس، زبان دان نشده. ولی اگر بگذارید یادگیری رو قوی کنید، از ده سالگی میره دنبال زبان و به راحتی هم چند زبان رو میتونه یاد بگیره.
از بدو تولد با کودک هم زبان فارسی هم زبان دوم صحبت کردن خوب نیست. اگر زبان دوم ، یکی زبان پدری.. مثلا مادر آلمانی، پدر ایرانی، خوب مسلمه زبان آلمانی و فارسی را با هم میتونه . این مادرشه، تو خونه گفتگو میشه. ولی اگر هر دو فارسین، حتی ترکی هم به بچه ها یاد ندهید، ولی اگر یکی آذری یکی فارس، خوب مسلمه هر دو رو با هم یاد میگیره، زبان دوم به صورت آموزش، یاد دادن از بیرون، برای زیر 10 سال، سم است.
گرد و خاک نکنید!
️ گرد و خاک کردن در دل مؤمنان بد است. کسی از زندگی اش خیلی تعریف کند، خوب نیست.
حسین ابن ابی العلی میگوید، حدود بیست نفر با هم از مدینه به سمت مکه خارج شدیم. من خیلی اهل بخشندگی بودم و هر منزلگاهی گوسفندی قربانی میکردم و غذا میدادم به همسفران. وقتی برگشتیم، خدمت امام صادق رفتم. به من گفتند: مؤمنان را خوار میکنی؟ گفتم اصلاً. پناه بر خدا از این کار. فرمودند: شنیدم در منزلگاهها قربانی میکردی. گفتم بله و نیّتی جز رضای خدا نداشتم.
حضرت فرمودند: آیا فکر نمی کردی نفر دیگری هم آنجا باشد که دوست داشته کار تو را بکند اما برایش مقدور نبوده؟ گفتم که دیگر این کار را نمیکنم.
باید در سبک زندگی و روابطمان تجدید نظر کنیم. کارهایی اتفاق می افتد که رسماً خوار کردن دیگران است. مهمانی میروی، میبینی خانم خانه غذاهای مختلف درست کرده و با چاقو به جان یک هندوانه افتاده و اشکال مختلف ایجاد کرده و …
خب شما فکر نمیکنی در این مهمانی، کسی به ذهنش بیاید که: «ببین بقیه هم زن گرفتند، ما هم زن گرفتیم؟!» پول دارد، هنر دارد، گاهی نیّت بد هم ندارد، اما گرد و خاک میکند در دلها. میهمانان بجای خوشحال شدن، سنگین برمی گردند.
حجم زیادی از مشاوره های خانواده همین است. گرد و خاک عده دیگری برای زندگی یک نفر. هنرتان را برای خانواده خودتان بریزید.
حجاب مرواریدی نفیس
ثمره باغ زندگی
باغبان،محصول باغ وبوستانش رابه تاراج وحراج نمیگذارد،بلکه ازآن مراقب میکند.حجاب وعفاف،ثمرهی باغ زندگی وبوستان عمراست.چرابایدگل حیاپرپر شودولگدمال عابران بیخیال ورهزنان بیانصاف گردد؟!کسی که نگهبان سرمایهاش نباشد،شایستهی هرنوع ملامت است.
مرواریدنفیس
پاکدامنی وعفاف،گوهری قیمتی و مرواریدی ارزنده است که بایدباهزاران چشم ازآن مراقبت کرد.این گوهراگرگم شود،دیگربه دست نمیآیدواین مروارید اگربشکند،دیگردرست نمیشود.پس مواظب دزدان عفاف وغارتگران سرمایهی حجاب باشیم.مگرمروارید شکسته قیمتی دارد؟
با چه روشهایی شوهرتان راجذب میکنید؟؟؟
?وقتی با او هستید پرانرژی باشید
?از او انتظار نداشته باشید تمام وقتش را برای انجام کارهای شما صرف کند
?از اینکه فرد خوبی است ابراز خشنودی کنید
?حتی در غیاب او ، جلوی دیگران از او به خوبی یاد کنید
?احساسات تان را با او در میان بگذارید ولی آن را به طور خلاصه بیان کنید
?حداقل سه مورد از کارهای خوبش را به او گوشزد کنید
?در مقابل دیگران به او افتخار کنید
?صبح ها با او بیدار شوید حتی اگر مجبور نباشید زود بیدار شوید
?در مواقع سختی پشتیبان او باشید
?او را در هر شرایطی بپذیرید و هرگز از خود نرانید
?وقتی عصبانی است به او گیر ندهید
?به او کمک کنید به اهدافش برسد
?به او کمک کنید عادات بدش را ترک کند
?دیگران را با او مقایسه نکنید
کـریم اهـل بیــت.
هیچکسی نبود که در خانه امام حسن مجتبی بیاید و کمکی به او نشود. یکبار از حضرت پرسیدند: چرا هر نیازمندی که میآید شما به او چیزی میدهید؟ حضرت فرمود: چون من گدای خانه خدا هستم. چون من نیازمند در خانه خدا هستم. میخواهم خدا هم به من چیزی بدهد و مرا رد نکند. از این جهت من هم سائلی را رد نمیکنم. کسی خدمت امام مجتبی آمد، گفت: آقا تو را به کسی که خیلی کرامتها و نعمتها داده است، به داد من برس. دشمن به من حمله کرده است. دشمنی که کوچک و بزرگ نمیشناسد. حضرت فرمودند: چه کسی؟ گفت: فقر! مرا بیچاره کرده است. حرت به خادمشان فرمودند: هرچه هست بردار و بیاور. پنج هزار درهم آورد. پنج هزار درهم، درهم نقره بوده است، هر ده درهم یک دینار بوده است. یعنی پنج هزار درهم پانصد دینار میشود. هر دینار یک مثقال طلا است. یعنی پانصد مثقال طلا! اهلبیت وقتی میدادند اینطور نبود که کم بدهند. فرمودند: طوری به فقیر بدهید که مشکلاتش برطرف شود. گاهی 12 هزار درهم میدادند.
کسی خدمت امام مجتبی(علیه السلام) آمد و اظهار نیاز کرد. حضرت فرمود: آدم نباید اظهار نیاز کند مگر در سه صورت. چون میدانید قرض گرفتن، درخواست چیزی را از دیگران کردن به خودی خود مکروه است. خدا نمیپسندد یک مؤمنی ذلیل شود. شاید از کسی پول بخواهی، او بر سر تو منت بگذارد. یک ذلتی در آن باشد، اگر میخواهی شأنت محفوظ باشد، به خودی خود قرض گرفتن مکروه است. امام حسن مجتبی فرمودند: سؤال کردن و درخواست کردن صلاح نیست مگر در سه مورد. اول اینکه بدهی کمرشکن پیش بیاید. یکمرتبه کسی ورشکست میشود. یا دیهای سنگین برایش میشود. در اینجا اگر درخواست کند، قرض کند، عیبی ندارد.
دوم در جایی که فقری باشد که آدم را سیاه بخت کند. فقری که کارد را به استخوان رسانده باشد. فقری که نشود تحمل کرد. اینکه آدم زود با کوچکترین نیازی درخواست کند، این درست نیست.
سومین مورد جایی است که یک فشار ناگهانی در زندگی آدم وارد میشود. مثلاً فرض کنید سیلی، زلزلهای شود و خانه از بین برود. اینجا بحث کاسبی و ورشکستگی نیست. در این سه مورد اشکالی ندارد.
حضرت صد دینار به این فرد دادند. این فرد خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید. در عین حال که در بین ما کریم اهلبیت به امام حسن معروف است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
راز این عکس…
حرف مادر این بود:
این عکس روزی گرفته شد
که پسرم، برای اولین بار عازم
جبهه بود و من با او در حال
خداحافظی با او بودم.
جواد از ته دل میخندید. از دلم
گذشت که پدر صلواتی، با این
خنده هاش انگاردارد به حجله
دامادی میرود. بدجوری بد حال
و قلباً ناراحت و گرفته بودم.
امادلم نمی آمد شادی وخنده ی
او را با گریه هام خراب کنم.
وقتی اتوبوس حرکت کرد و
پسرم لحظه به لحظه از من
دور می شد، دیگر توانم را از
دست دادم و بغضم ترکید.
گریه امانم را برید.
جوادم دور می شد و با اشک
بدرقه اش می کردم…
شهید جوادرحمانی نیکونژاد
به تاریخ 20 شهریور 1343 در
تهران متولد شد. او 19 سال
بعد، در حالی که تنها یازده
روز با سالگرد تولدش فاصله
داشت، در «سردشت» ،بال در
بال فرشتگان گشود..
تازه رسیده بودم به قرارگاه و میخواستم حاج احمد متوسلیان را ببینم.
همینطور که داشتم میرفتم، صحنۀ عجیبی دیدم درآن هوای گرم و در آن موقع از ظهر ،که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر ویا خواب بودند، حاج احمد کنار تانکر آب نشسته بود و باعشق، ظرف های ناهار بچه های قرارگاه را میشست.
گفتم شاید حاج احمد نباشد، اما وقتی جلوتر رفتم، دیدم خود اوست آدمی مثل حاج احمد با آن همه برو و بیا فرماندۀ تیپ 27 حضرت رسول (صلاللهعلیهوآله) و مسئول قرارگاه تاکتیکی، بیاید و کنار تانکر آب، بشقاب های نیروهایش را بشوید؟
فوری دوربینم را آماده کردم و خیلی سریع، قبل از اینکه متوجه شود از او در آن حالت عکس گرفتم.
به روایت:احمدحمزهای
کتاب: میخواهم با تو باشم
ای ما وصدچو ما ز پی تو خراب و مست
ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟!
قمقمهای که رزمندگان برای آب خوردن از آن صف می بستند !!
وقتی تو جبهه …
هدایای مردمی را باز می کردیم
در نایلون رو بازکردم دیدم که
یک قوطی خالیه کمپوته !
که داخلش یک نامه است، نوشته بود:
« برادر رزمنده سلام
من یک دانش آموز دبستانی هستم.
خانم معلم گفته بود که برای کمک به
رزمندگان جبهه های حق علیه باطل
نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم.
با مادرم رفتم از مغازه بقالی کمپوت بخرم.
قیمت هر کدام از کمپوتها رو پرسیدم، اما
قیمت آنها خیلی گران بود، حتی کمپوت گلابی
که قیمتش 25 تومان بود و از همه ارزانتر بود
را نمی توانستم بخرم. پول ما به اندازهی سیرکردن شکم خانواده هم نیست.
در راه برگشت کنار خیابان …
این قوطی خالیِ کمپوت را دیدم برداشتم
و چندبار با دقت آن را شستم تا تمیزتمیز شد.
حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم، هروقت که تشنه شدید با این قوطی ، آب بخورید تامن هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمک کنم…»
بچهها توی سنگر …
برای خوردن آب توی این قوطی
نوبت می گرفتند ! آب خوردنی که
همراهش ریختن چند قطره اشک بود …
تداوم بندگی بعد از ماه مبارک رمضان
خیلی خوب است که دوستان اهل بیت بتوانند دعای وداع امام سجاد علیه السلام را نه به عنوان صرفاً خواندن دعا به عنوان مضامینش را جلو جلو ببینید، دیدگاهی که امام سجاد میخواهد بدهد دیدگاهی که امام سجاد در دعای ورود به ماه مبارک دعای 44ام صحیفهی سجادیه که اول ماه مبارک خوانده میشود این دیدگاه که خدا چه نعمتهایی را دارد در اختیار ما قرار میدهد مبادا غافل شویم، میخواهد متذکر بکند دیدگاهی که در این دعای وداع امام سجاد میخواهد بدهد در دعای 45ام صحیفهی سجادیه امید است به رحمت که فرصتهایی که اگر در شب فرصت سوزی شد شب قدر اگر استفاده نکردیم از آن ماهی است که ببینید امام سجاد وقتی که وداع میکند انگار با عزیرترینش وداع میکند، چقدر گناهها پاک شد و ریخت چقدر رشد پیدا شد در این ماه اما با این وجود امام در این دعای وداع یک امیدواریهایی که درست میکند کهای خدایی که تو جزا نمی خواهی برای این که به کسی ببخشی میبخشی یک جوری میکند که اگر در این شب آخری که دیر هم رسیده باشی هم بی نصیب نمانی بتوانی یک چیزی بگیری، این خیلی قشنگ است دیدگاه اهل بیت با دعاهایشان دیدگاه درست میکند چطور به ما گفتهاند قبل از گناه کردن خدای نکرده اگر کسی بخواهد به سمت گناهان برود یک دید باید داشته باشد این دید را که مبادا این گناهی که مرتکب میشوم گناهی باشد که دیگر بخشیده نشوم چون در روایات است که بین گناهان گناهی است که اگر کسی انجام دهد شاید توفیق توبه پیدا نکند.
قبل از گناه آدم باید این دید را داشته باشد ولی بعد از گناه آدم باید این دید را داشته باشد که خدا همهی گناهان را میبخشد هر گناهی را میبخشد نا امید نشو دیدگاه قبل و بعد فرق میکند اهل بیت به ما به این شکل یاد میدهند، در دعای ورود به ماه مبارک و دعای وداع این دو دیدگاه را درست میکند، در ورود نعمتها را به رخ میکشد که خدا در این ماه باران نعمتها را میباراند، مبادا از دست بدهیم فرصتها را در آخر ماه رمضان میگوید حالا اگر هم از دست دادی امیدوار باش حتی در لحظات آخرش حتی در شب عید فطرش که در روایت است که خدا به مقداری که در طول ماه میبخشد در شب عید فطر یا شب آخر ماه میبخشد از این جهت به هر حال از صمیم قلب ما اولاً التماس دعا داریم ثانیاً سعی بکنید یکی سری اعمال را ما توانسته ایم جزء عادات خودمان قرار دهیم، سحر بلند شدن را هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود، یک بزرگی بود میگفت من هنوز یادم است پدرم مادرم را صدا میزد بچه بودم این طور صدا میزد خانم جان دم سحر بود بلند شو آنقدر بخوابیم که کسی صدایمان نزند بلند شو،
سحرهایی که عادت کردیم اینها را از دست ندهیم پنج دقیقه ده دقیقه قبل از اذان صبح بیدار شویم قرآنی که عادت کردیم مقدار زیادی بخوانیم یک جزء بخوانیم حداقل به اندازهی نیم جزء دو حزب را در روزهای دیگر ادامه دهیم، مراقبتهایی که کردهایم، نماز اول وقتمان، نماز جماعتمان را، زبانمان، چشممان به خدا قسم شدنی است حیف است کسی که این بار سنگین را روی سرش بلند کرده است الآن بندازد زمین نه این سهل میشود از این به بعد اگر کسی این را ادامه دهد شیرینیها و لذتها و جذبه های خدا به کامش مینشیند دعا میکنیم که خدایا همان دعایی که شما کردید و این دعا بسیار زیبا بود پیغمبر اکرم به جابر بن عبدالله انصاری این دعا را یاد داد فرمود از خدا بخواه «اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیَامِنَا إِیَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِی مَرْحُوما وَ لا تَجْعَلْنِی مَحْرُوما» پیغمبر فرمود که این دعا یکی از دو چیز را برایت دارد یا خدا تا ماه رمضان سال بعد نگهت میدارد همان طور که گفتی خدایا من را آخرین ماه رمضانم قرار نده یا اگر مقدر شده در طول امسال ما از این دنیا برویم خدا تو را جزء مرحومین جزء کسانی که مورد رحمتش قرار گرفتهاند قرار میدهند، ان شاء الله این دعا شامل حال همه مان شوند.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
چادر من برای حفظ امنیت توست خواهرم.
حرفم با شماست، ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﯽ ﮐﻪ ﺗﻮی خیابون به من بد جور ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ! دقت کنید ﻋﺰﯾﺰﻡ …
مبادا احساس کنی که من ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮَﻣﻪ ﻋﻘﻠﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺗﺮِ!
ﻓﮑﺮ نکنی ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﮐﻮﻟﺮ ﮔﺎﺯﯼ ﺭﻭشن هست…
اتفاقا ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﮔﺮم و سوزانه! ﺍﺻلا آتیشه! یا اگر ﻻﮎ ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﺭﻡ ﻻﮎ ﭼﯽ هست ﻫاااا !
دوس دارم بیایی ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ببینی که از ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯽ ﻻﮎ که ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ! ﺧﻮﺑﻢ هم ﺑﻠﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ با نقاشی روش.
و همینطور ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﻥ هم ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ، مهارت میخواد، ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﭼﺎﺩﺭ که ﺳﺮم ﻣﯿﮑﻨﻢ بخاطر ﻣﺎﻧﺘﻮﯾﯽ هست ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﺗَﻨَﻤﻪ تکراریه یا زشت، نه اینطور نیست! ﮐﻠﯽ ﻫﻢ هزینه کردم واسه همین ﻣﺎﻧﺘﻮهام! ﺍﻣﺎ ﺗﻮ نمی بینی اونو، ﺣﺎﻻ این ﻣﺎﻧﺘﻮم ﻫﯿﭽﯽ..ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ قیمت ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﭼﻘﺪر هست؟؟ و الانم که خیلی گرون شده؟
اگر ﺑﺨﻮﺍﯼ محاسبه ﮐﻨﯽ ﺳﺮ ﻧﮑﺮﺩن چادر ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ ﺗﺮ از پوشیدنش هست.
ﺍﮔﻪ ﺷﻤﺎ این روسری کوچیک یا ﺷﺎﻝ رو ﻣﯿﺨﺮﯼ پنج ﺗﻮﻣﻦ٬ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ روسری یا ﺷﺎلی ﺑﺨﺮﻡ گرونتر و مرغوبتر ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﻭﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﭼﺮﻭﮎ ﻧﺸﻪ و خنک تر باشه!
و اینکه ﺑﺎﻓﺘﺶ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﻟﺒﻪ ی اون ﺩﺭﺳﺖ ﻭﺍﯾﺴﻪ.
دقت کن خواهر عزیزم! ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻭ ﮐﯿﻒ ﻭ ﮐﻔﺶ ﻗﺮﻣﺰﻡ رو ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺳﺖ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻏﺭﻭﺭ و افاده ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻭ …
ولی ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸن که ﻣﻦ ﺭﻭﯼ امیال و ﺩﻟﻢ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﻪ ” ﺧﺎﻧﻢ ﭼﺎﺩﺭﯼ و محجبه” ﺑﺎﺷﻢ …
و ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰا ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺷﻢ.
عالتش اینه که بهم ثابت شده که هرچی تنگتر و برج تر بپوشم، جایگاه بالاتری ندارم …بلکه کالاترم و انگشت نماتر….چون یاد گرفتم که…
جنس ارزون مشتری های زیادتری دارد
لذا بدونه در نظر گرفتن دیگران، هر روز شالهایتان عقب تر می رود،
مانتوهایتان چسبان تر می شود، ساپورتتان تنگ تر، و رژ لبتان پررنگتر میشود!
بندهی کدام خدا هستید؟ و دل چند نفر را لرزاندهاید؟
کدام مرد را از همسر خود دلسرد کردهاید؟ واشک چند پدر و مادر و همسر شهید را درآوردید؟
مشوق چند دختر بچه بوده اید که بعدها بی حجابی را انتخاب کند؟
و چندین خانم را به این فکرانداختهاید که از قافله مد عقب نمانند؟
حسرت و آه چند کارگر دور از خانواده را بلند کردهاید؟ و پا روی خون کدام شهید گذاشتید؟
آیا این کار شما باعث دعوای بین چند زن و شوهر، بخاطر مدل و تیپ زدن و آرایش کردن شما نشده؟ و این که زوج ها را بهم بی اعتماد کردهاید؟
و همینطور نگاههای زیر چشمی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود، به تیپ و هیکل شما افتاده است؟
و نگاه های هوس آلود چند رهگذر و……….. چطور؟
احتمالا در جواب خواهی گفت، دلم پاک است!
و خانم های چادری بروند خودشان را اصلاح کنند؟ ما که اهل غیبت نیستیم!
بازهم میگویی، مردها چشمشان را ببندند، نگاه نکنند؟ آیا می دانی جامعه چاردیواری اختیاری تو نیست؟
اگر هر کدام از ما گوشه ای از این کشتی را سوراخ کنیم، همه غرق میشوند.
آیا میتوانم گاز سمی اسپری کنم و بعد بگویم،شما نفس نکشید؟
پس چرا آنقدر در حق خودت و دیگران ظلم میکنی؟
زمانی ﮐﻪ گفته میشه “ﻋﻠــی(علیه السلام)” ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩند ،
همه ما لعنت می ﮐﻨﻴﻢ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ…
زمانی ﮐﻪ گفته میشه “ﺣﺴﻴـــﻦ(علیه السلام)” ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩند، همه ما لعنت می ﮐﻨﻴﻢ مرﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ…
پس ﻭﺍی ﺑﻪ ﺭﻭﺯی ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﻬـﺪی عجل الله فرجه ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩند،
همگی ما را لعنت می کنند.
*اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار و یاری*
*وصیت نامه حضرت علی (علیه السلام) خطاب به مردم*
یاد مرگ
ای مردم! هر کس از مرگ فرار کند به هنگام فرار آن را خواهد دید، اجل سرآمد زندگی، و فرار از مرگ رسیدن به آن است، چه روزگارانی که در پی گشودن راز نهفته اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هیهات! علمی پنهان است.
وصیتهای امام علی (علیه السلام):
اما وصیت من نسبت به خدا، آنکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و نسبت به پیامبر (صلی الله علیه وآله) این است که، سنت و شریعت او را ضایع نکنید، این دو ستون محکم را برپا دارید و این دو چراغ را فروزان نگهدارید و تا آن زمان که از حق منحرف نشدید، سرزنشی نخواهید داشت، که برای هر کس به اندازه توانایی او وظیفه ای تعیین گردیده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفیف داده شده است زیرا که: پروردگار رحیم، و دین استوار، و پیشوا آگاه است، من دیروز رهبر شما بودم و امروز مایه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بیامرزد**، اگر از این ضربت و در این لغزشگاه نجات یابم، که حرفی نیست،
اما اگر گامها بلغزد و از این جهان بروم، ما نیز چون دیگران در سایه شاخساران، مسیر وزش باد و باران، و زیر سایه ابرهای متراکم آسمان پراکنده می شویم، و آثارمان در روی زمین نابود خواهد شد. من از
همسایگان شما بودم، که چند روزی در کنار شما زیستم، و به زودی از من جز جسدی بی روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقی نخواهد ماند، پس باید سکوت من، و بی حرکتی دست و پا و چشمها و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسایی و از هر سخن موثری عبرت انگیزتر است، وداع و خداحافظی من با شما چونان جدایی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ایام زندگی مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست، پس از آن که جای مرا خالی دیدید و دیگری بر جای من نشست، مرا خواهید شناخت.
نهج البلاغه خطبه149
️دوست داشتن امیرالمؤمنین علی علیه السلام کل ایمان است
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله):
یاعلی! مثل تو در میان مسلمانان مثل قل هوالله است در قرآن هرکه آن را یک مرتبه قرائت کند ثواب او به قدر ثواب آنکس است که ثلث قرآن را قرائت کرده و اگر دو مرتبه قرائت نماید ثواب دو ثلث قرآن را دارد و اگر سه مرتبه قرائت بکند ثواب یک ختم قرآن را دارد.
همچنین تو یاعلی هر که با دل تنها تو را دوست بدارد ثلث ایمان را دوست داشته و اگر با دل و زبان تو را دوست دارد دو ثلث ایمان را دوست داشته و اگر با دل و زبان و دست خود تو را دوست بدارد تمام ایمان را دوست داشته.
یاعلی سوگند به خداوند اگر اهل زمین تو را دوست می داشتند چنانکه اهل آسمان تو را دوست می دارند هر آینه خداوند احدی را در آتش دوزخ عذاب نمی کرد.
? علم الیقین، صفحه19، فضیلت8.
چکیده زندگینامه حضرت علی علیه السّلام
معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم (وجود حضرت علی علیه السّلام در معراج )
پرسش: ادامه اولین موجودی که خداوند خلق کرد چیست؟
3 نکته اخر این که از برخی روایات بدست می آید که زمین هیچگاه از حجت خدا و واسطه فیض خالی نبوده است مثلا در روایتی از امام باقر علیه السّلام نقل شده که فرمود :
«والله ما ترک الله أرضاً منذ قبض آدم(علیه السلام) إلاّ وفیها امام یهتدى به إلى الله و هو حجته على عباده ولا تبقى الأرض بغیر امام حجة لله على عباده؛(1)
سوگند به خدا که حق تعالى هرگز زمین را بدون امام که مردم را به سوی خدا هدایت نماید، نگذاشته است. او حجت خدا بر بندگانش است، و زمین هرگز بدون حجت خدا بر مردم نخواهد بود».
و نیز امام صادق علیه السّلام فرمود:
ما زالت الأرض إلاّ ولله فیها الحجة، یعرف الحلال والحرام ویدعو الناس إلى سبیل الله؛ (٢)
همواره در زمین حجت خدا حضور دارد. حلال و حرام الهی را معرفی میکند و مردم را به راه خدا دعوت مینماید». بر اساس این گونه روایات معلوم میشود که زمین هیچگاه از وجود خدا خالی نیست .
وقتیکه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سرانجام به هفتمین آسمان رسید، و در آنجا حجابهایى از نور مشاهده کرد،همانجا که «سِدره المُنتهی وجنه المأوی» قرار داشت و پیامبرصلّی الله علیه و آله و سلّم در آن جهان سراسر نور و روشنایى به اوج شهود باطنى و قرب الىالله و مقام «قاب قوسین اوادنی» رسید، و خداوند در این سفر او را مخاطب ساخته، و دستورات بسیار مهم و سخنان فراوانى به او فرمود،
و برخى احادیث قدسى در این سفر بر آن حضرت وارد شده است.همچنین نمازهاى پنجگانه بر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم واجب شد
* و جبرئیل آمد و همراه پیامبر نمازهاى پنجگانه را انجام داد.
* و رهبرى و ولایت على علیه السّلام مطرح شد.
* از امور دیگرى که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در بهشت مشاهده کرد، نور دخترش حبیبه خدا فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. نور زهرا در هر عالمى به نوعى ظهور داشته است.
در لیله المعراج در بهشت براى رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در ساق عرش طلوع کرد وقتى نظر فرمود، نور ائمه را دید، اولى نور على علیه السّلام بعد فاطمه تا برسد به حضرت حجت عجلالله تعالى فرجه و در روایت است که فرمود مهدى عجّل الله تعالی فرجه الشریف را که وصى دوازدهم من است، دیدم مثل کوکب درّى است، و لذا برخى از بزرگان این حدیث را شاهد گرفتهاند که حجهبن الحسن عجلالله تعالى فرجه الشریف پس از اصحاب کساء از همه اهل بیت افضل است.
در حدیثى که مجلسى(ره)در بحار الانوار از کتاب مختصر حسن بن سلیمان به سندش از سلمان فارسى روایت کرده رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در داستان معراج فرمود:
چون به آسمان اول رفتیم قصرى از نقره سفید دیدم که دو فرشته بر در آن دربانى مىکردند، به جبرئیل گفتم: بپرس این قصر از کیست؟ و چون پرسید آن دو فرشته پاسخ دادند: از جوانى از بنى هاشم، و چون به آسمان دوم رفتیم قصرى بهتر از قصر قبلى از طلاى سرخ دیدم که به همانگونه دو فرشته بر در آن بودند و چون به جبرئیل گفتم و پرسید آن دو فرشته نیز در پاسخ گفتند: از جوانى از بنى هاشم است. و در آسمان سوم قصرى از یاقوت سرخ به همان گونه دیدم و چون از دو فرشته نگهبان آن پرسیدیم گفتند: مال جوانى است از بنى هاشم و در آسمان چهارم قصرى به همان گونه از در سفید بود و چون جبرئیل پرسید؟ باز هم دو فرشته نگهبان قصر گفتند: از جوانى از بنىهاشم است.
و چون به آسمان پنجم رفتیم چنان قصرى از دُرّ زرد رنگ بود و چون جبرئیل به دستور من صاحب آن را پرسید گفتند: مال جوانى از بنى هاشم است و در آسمان ششم قصرى از لؤلؤ و در آسمان هفتم از نور عرش خدا قصرى بود و چون جبرئیل پرسید باز همان پاسخ را دادند.
و چون بازگشتیم آن قصرها را در هر آسمانى به حال خود دیدیم به جبرئیل گفتم بپرس: این جوان بنىهاشمى کیست؟و همه جا فرشتگان نگهبان گفتند: او على بن ابیطالب علیه السّلام است.(٣)
(1) [ محمد بن یعقوب کلینی اصول کافی، ج 1، ص 179. نشر پیشین.]
(٢) [ محمد باقر مجلسی بحار الانوار، ج 15،ص 29. نشر دار الاحیا التراث العربی بیرو ت 1403 ق.پاسخ در سه محور بیان میشود]
(٣)که مجلسى(ره)در بحار الانوار از کتاب مختصر حسن بن سلیمان به سندش از سلمان فارسى
ارزش ولایت
پیامبر(صلی الله علیه و اله) به علی(علیه السلام) فرمود:
ای علی، اگر بندهای به اندازه نوح (950 سال) خدا را عبادت کند؛ و به اندازه کوه احد، طلا انفاق کند؛ و هزار سال پیاده به حج رود؛ و آنگاه بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، اما ولایت تو را نپذیرفته باشد، رایحه بهشت را استشمام نکرده و به بهشت نخواهد رفت.
بحارالانوار، 39،256
ملائکه شب و روز.
در روایت داریم که دو تا ملک از غروب تا اذان صبح با ما هستند و بعد از اذان صبح دو ملک دیگر جای شان را با هم عوض می کنند و می آیند .
هر دو ملک شب و روز اذان صبح را نگاه می کنند به خاطر همین می گویند، که نماز صبح اول وقت خیلی با فضیلت است .
آیت الله ملکی تبریزی در کتاب المراقبات فرمودند: دو ملکی که در شب با ما هستند ، موقع سحر برای نماز شب ما را صدا می زنند . بعضی ها صدای دو ملک را می شنوند که بنام آقا آنها را صدا می زنند . اگر شخص بلند بشود آن دو ملک خیر و رحمت برای ما می فرستند و برای انسان حال ایجاد می کنند و اگر فرد بلند نشد برای او کسلی می نویسند و می روند .
ایشان می گویند که اگر بلند شدید و آن دو ملک را ندیدید حداقل به آنها سلامی بکنید و از آنها تشکر بکنید . این افراد با فرشته ها همنشین بودند و صدای آنها را می شنیدند .
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
اسپند زیاد در خانه دود کنید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: یک فرشته موکل شده برای کاشت اسپند. حتما اسپند بکارید. اسپند داروی شفا دهنده 72 بیماری یا گرفتاری است.
امام صادق علیه السلام: اسفند؛ شیطان را نَه از 70 اتاق، بلکه از 70 خانه فراری می دهد.
فایده های اسپند:
* برای رفع بی حوصلگی و بی قراری و کلافگی!
* برای شفای 72 بیماری یا گرفتاری!
* شیطان را دور و فرشتگان را نزدیک میکند!
* برکت و رزق را زیاد میکند!
* به اذن خدا سحر و جادو و چشم و حسد و هم و غم را از خانه دور میسازد!
* برای نوزادی که بی دلیل گریه میکند و برای بچه ها و بزرگان ارامش و همبستگی می آورد !
* انرژی منفی محیط را خنثی یا دفع میکند.
* بهترین ساعت برای دود کردن اسپند اول صبح و نیم ساعت قبل از غروبه. به این صورت که یک مشت اسپند و کمی نمک در دست راست بگیرید و سوره حمد و سوره توحید 7 مرتبه بخونید و بعد اسفند را روی آتش بریزید و آیةالکرسی و چهار قل بخونید و صلوات بفرستید و دود کنید.
چشم بد و بیماری و گرفتاری ازتون دور.
علت اهمیت روزه چیست ؟
روزه سختی زیادی دارد و ساده نیست . مانورهای ارتش که در آن جنگ های فرضی در نظر می گیرند خیلی سخت است و این کار را می کنند که اگر فرد با جنگ روبرو شد ، در جنگ فرضی تمرین کرده باشد. روزه چند نوع تمرین است . تمرین اجتناب ، کسانی که از حلال اجتناب می کنند ، می توانند از حرام هم اجتناب کنند. یعنی این کار ما را برای ورود به ترک معصیت آماده می کند. پس روزه تمرین اراده وعزم است . شما می توانید توبه کنید و خویشتن دار باشید .دیگر اینکه روزه داری تمرین نظم است . شما در سحر در وقت معینی یعنی هنگام اذان نباید بخورید و در ساعت منظمی روزه را باز می کنید . در اول ماه رمضان همه با هم روزه می گیرند و در روزه عید فطر همه باید با هم بخورند. اینها همه باعث نظم می شود، دیگر اینکه روزه داری تمرین همدردی است . در ماه رمضان هم فقیر و هم پولدار نمی خورند و در این ماه پولدار حال فقیر را درک می کند. در منا و عرفات همه یکرنگ هستند و چادرها همه شبیه هم است . پس روزه داری تمرین یکرنگی است .مثلا نگفته اند که پولدارها در ساعت پنج افطار کند و فقیرها ساعت هشت افطار کنند .دیگر اینکه روزه دار تمرین قیامت است .انسان در ماه رمضان یاد تشنگی و گرسنگی قیامت می افتد. انسانی که طاقت گرما و تشنگی را ندارد چطور می توانند وارد جهنم بشود؟ در قرآن داریم : در قیامت وقتی تشنه می شوید آب جوش است . البته خدا روزه را از بیمار و زن شیرده برداشته است .
خدا نمی خواهد بنده هایش را اذیت کند بلکه می خواهد که آنها ساخته بشود. آزمون های آزمایشی کنکور برای این است که کنکوری ها برای کنکور اصلی آماده بشوند. جنگ روزه ،جنگ با نفس است ، جنگ با میل هاست . یکسری غرایزی در ما است که در ماه رمضان ما آن میل ها را سرکوب می کنیم مثلا ما تشنه هستیم ولی آب نمی خوریم و میل تشنگی را سرکوب می کنیم. پس ما بخاطر روزه دار بودن با میل نفس مان مبارزه می کنیم . پس در زمان های دیگرهم می توان با نفس مبارزه کرد زیرا در ماه رمضان این را ثابت کرده اید . دیگر اینکه روزه داری تمرین صبر و تحمل است . دیگر اینکه روزه داری تمرین آشتی با خداست .در این ماه رمضان توفیق معرفت ،ترک گناه، قرآن خواندن و .. پیدا می شود. حالا فردی که نمی تواند روزه بگیرد ( البته مردم نباید برای خودش دلیل تراشی بکنند) چکار کند ؟ این سفره ای که در ماه رمضان پهن شده است فقط مخصوص فرد روزه دار نیست .در قدیم پیش دبستانی ها مستمع آزاد بودند و در کنار بچه های دیگر می نشستند ولی بعضی مواقع بیشتر از بچه های دیگر یاد می گرفتند. کسانی که روزه نمی گیرند مستمع آزاد هستند ولی می توانند سحر بیدار بشوند و به خانواده شان برسند یا برای حفظ شعائر چراغ ها را روشن کنند ، می توانند نماز شب بخوانند یا قرآن بخوانند.
کسانی که روزه نمی گیرند می توانند از این سفره استفاده کنند و در کنار روزه داران باشند. در ضمن خدا خودش عده ای را از روزه گرفتن استثنا کرده است . آیت الله مرعشی می فرمودند : من هر سال سه ماه روزه می گرفتم ولی الان حسرت می خورم که یک روز آنرا بگیرم و لی نمی توانم .کسانی که توان دارند روزه بگیرند تا از برکات آن در زندگی شان استفاده کنند . ماه رمضان عید بندگی است .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
اهمیت شب قدر
شب قدر از استثنایی ترین شب سال است. شبی است که اتفاقات عجیبی در آن رخ میدهد. این سه شب مبهم است که مردم بتوانند از این سه شب استفاده کنند. در خانه خدا بیشتر زحمت بکشند. خداوند مرحوم سید بن طاووس را رحمت کند. ایشان میفرمودند: اگر کسی به شما بگوید: در این یک متر مربع جا گنجی هست، شما تمام آن زمین را از جا میکنید. گفته شده: در یکی از این سه شب گنجی است، که باید به آن دست پیدا کرد. در امم قبلی و به انبیای قبلی هم شب قدر داده شده بود. یعنی از ابتدای خلقت زمین شب قدر با همان فضیلت و ارزشهایش بوده است.
امام جواد(علیه السلام) فرمودند: خداوند متعال شب قدر را در اول خلقت دنیا قرار داده و این شب از اول بوده است. خداوند از همان ابتدا پیغمبر و وصی او را هم خلق کرد و خلقتش را مقدر کرد. خدا در هر سال یک شبی را قرار داد که جزئیات امور تبیین شود. بر معصوم آن زمان تقدیرها عرضه شود.
در روایتی هست که حضرت موسی از خداوند خواست که من تقرب به تو را میخواهم. «إِلَهِی أُرِیدُ قُرْبَکَ» خداوند به موسی فرمود: یا موسی! «قَالَ قُرْبِی لِمَنِ اسْتَیْقَظَ لَیْلَةَ الْقَدْر» (وسایلالشیعه/ج8/ص20) تقرب من برای کسی است که شب قدر را درک کند. این یک دسته از روایات است که اینچنین بیان میکنند. شب قدر از ابتدا بوده است.
بعضی از روایات میگوید: شب قدر مخصوص امت پیغمبر و امت اسلامی است. پیغمبر اکرم فرمود: خداوند متعال به امت من لیلة القدری را داده که به امتهای قبلی داده نشده است. شاید بهترین جمع به این است که لیلة القدر را انبیاء و اوصیای گذشته داشتند. یعنی در واقع یک عمل اختصاصی و یک سری نزد انبیاء بوده است. آنها این شب را احیا میداشتند و قدر میداشتند. در رابطه با پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: به امت من داده شده است. یعنی در واقع سر انبیاء گذشته و عبادت خصوصی آنها برای این امت عمومی شده است. چقدر ارزشمند است! عبادتی که انبیاء و اولیاء اختصاصی انجام میدادند، در این امت به پاس اهلبیت و به یمن اهلبیت به امتشان داده شده است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
لَیلَةُ القَدرِ !
دقت کن! لیل شب است، لیلة هم شب است.
اما در جهانِ سالکان، معنایِ وجودی این دو یکسان نیست.
چه “لیل"، مذکر است و “لیلة” مؤنث.
و تمام داستان از همینجا آغاز می شود.
در سوره ی قدر، لیلة را بکار می بَرَد؛ مؤنث را.
و این شبی است که آبستن حوادث شگرف است.
چه، تمام اتفاقات در وجود او می افتد!
در لیل - که مذکر است - داستان، پوشندگی است؛ به تاریکی رفتن است
“وَ اللَّیلِ اِذا یَغشَی” ( قسم به شب آنگاه که می پوشاند).
اما در لیلة ، داستان نزول نور است! حکایت حیات و بالندگی است!
در لیل، سکون و به خواب رفتن است؛ در لیلة، بیداری و احیاء است!
و این لیلة است که از هزار ماه بهتر است، چرا که قدر ، مضاف الیه او شده است… .
در لیلةالقدرهایمان
دعاکنیم یکدیگر را
باشد که لایق ظهور صاحبمان شویم…
التماس دعای خیر وفرج مولا صاحب الزمان عا
گریه پیامبر اکرم برای ضربت خوردن امیرالمؤمنین علیهم السلام
ابن بابویه و سیّد ابن طاووس و دیگران به سندهاى معتبر از حضرت رضا علیه السّلام روایت کرده اند که:
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در جمعه آخر ماه شعبان خطبه اى در فضیلت ماه مبارک رمضان ادا کرد و چون خطبه را تمام کرد من برخاستم و گفتم: یا رسول اللّه بهترین عملها در این ماه مبارک چیست؟
فرمود: اى ابوالحسن بهترین عملها در این ماه پرهیزکارى از محرّمات الهى است.
پس قطرات اشک از دیده مبارک فرو ریخت.
گفتم: یا رسول اللّه سبب گریه ات چیست؟
فرمود: یا على گریه مى کنم بر آنچه بر تو واقع خواهد شد در این ماه، گویا مى بینم که تو مشغول نمازى براى پروردگار خود، برانگیخته شود بدبخت ترین اوّلین و آخرین، همتای پى کننده ناقه صالح، پس ضربتى بر سر تو زند که محاسن مبارکت را از خون سرت رنگین کند.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام پرسید: آیا آن حالت با سلامتى دین من خواهد بود؟
فرمود: بلى دین تو به سلامت خواهد بود.
پس حضرت فرمود: یا على هر که تو را بکُشد مرا کشته است، و هر که تو را دشمن دارد مرا دشمن داشته است و هر که تو را ناسزا گوید مرا ناسزا گفته است. زیرا که تو از من و به منزله جان منى.
جلاء العیون، مجلسی ره، ص 311
ضربت بر فرق شاه ولایت روا نبود
آجرک الله یا صاحب الزمان
ساقی شراب های شنیدنی.
کسانی که منتظر نیستند
تکلیفشان معلوم است
آنها آدم نیستند.
کسانی که با انتظار زندگی میکنند
در حلقۀ آدمها وارد شدهاند
امّا هنوز راه دارند تا قلّۀ آدمیت
زیرا انتظار جزئی از زندگیشان شده؛ نه همۀ آن.
آدمها سر تا پای زندگیشان انتظار است.
نمازشان، نماز انتظار.
نماز انتظار یعنی مثل تو نماز خواندن
و نماز انتظار باز هم یعنی منتظر نمازخواندن با تو.
روزهشان روزۀ انتظار
روزۀ انتظار یعنی مثل تو روزه گرفتن
و روزۀ انتظار یعنی منتظرِ با تو سحری خوردن و افطار کردن.
حجّشان حجّ انتظار
حجّ انتظار یعنی مثل تو به حج رفتن
و حجّ انتظار یعنی منتظر با تو طواف کردن و با تو میان سعی و صفا راه رفتن
با تو در عرفه و مشعر و منی زیر آسمان بودن
و با تو رمی کردن و قربانی کردن.
نفس کشیدنشان هم نفس کشیدن انتظار
نفسهای منتظرانه یعنی در هر نفسی هزار هزار بار یاد خدا بودن
و نفسهای منتظرانه یعنی منتظر شنیدن صدای نفس تو.
مگر میشود لحظهای از زندگی را پیدا کرد
که در آن نشود منتظر تو بود؟
پس آدمها همۀ زندگیشان انتظار توست.
میخواهم منتظر تو باشم
پس باید شبیه تو شوم.
پیش از این گفتم که تو خوشاخلاقی
و من هم باید اخلاق خوشی داشته باشم
حالا میخواهم کمی ریزتر شوم
تو خوش اخلاقی یعنی این که زبانت مثل برگ گل نرم است
و مثل عسل شیرین.
کسی که زبانش خار دارد و مثل زهر هلاهل تلخ است
باید دهانش را ببندد از ادعای انتظار تو.
تو وقتی حرف میزنی
آدم دوست ندارد لحظهای چشم از دهانت بگیرد
و به اندازۀ نفس کشیدنی گوشش از شنیدن باز بماند.
واژه به واژۀ کلامت نه فقط گوش را
که همۀ وجودم را نوازش میکند
حرف زدنهای تو ثابت میکند
که شرابها فقط نوش کردنی نیستند، گوش کردنی هم هستند.
کسانی که با تو نشستهاند میدانند
وقتی تو برای آدم حرف میزنی
دیگر میلی به آب و غذا نمیماند
حرف شنیدن از تو، هم آدم را سیر میکند و هم سیراب.
حالا که میخواهم همرنگ تو باشم
کاش یک بار مرا به میخانۀ حرفهایت میکشاندی
تا کمی از شراب حرفهایت بنوشم
و بکوشم که حرف زدنهایم مثل تو شود.
قربان خوش زبانیات آقا!
مرا هم خوش زبان کن.
روزت بخیر ساقی شرابهای شنیدنی!
فرصتهای ماه رمضان محدود هستند. فرصتها منتظر من و شما نمیمانند.
استاد سید محمّدمهدی میرباقری:
«انسان باید در «روز» چشم و زبانش را کنترل کند و برای این که «سحر» بیدار شود، باید مقدمهچینی کند. این یعنی همان «سارعوا».
انسان اگر فرصتها را از دست داد، «روز» مراقبه نکرد و «شب» هم وقتش را تلف کرد، پیداست که «سحر» بلند نخواهد شد. کودکی که صبح تا شب در کوچه بازی میکند پیداست شب که پدرش به خانه میآید خواب است و نمیتواند از او بهرهمند شود. کسی که مواظب خوراک، کلام و چشم خود نیست، کی میخواهد از نجوای سحر مُتنعّم باشد؟!
«سارعوا» یعنی فرصتها را از دست ندهید. فرصتها میآیند و منتظر نمیمانند. سحر و برکات ماه رمضان و شب قدر وقت محدودی دارند، منتظر من و شما نمیمانند که هر وقت آماده شدیم، شروع شوند!
پس، باید، از قبل، لباس آماده کنی و شستوشو کنی و خودت را برای مهمانی مهیا کنی. مُسارعه یعنی فرصت را از دست ندادن و مترصّدِ فرصتها بودن. دیدهاید گاهی که شیطان کنار آدم میآید، تا میخواهید بِجُنبید که وضو بگیرید و به نماز جماعت برسید، نماز تمام شده است.
«سارعوا» یعنی اوّلِ اذان در مسجد باش. کسی که وقتی اذان تمام میشود تازه میخواهد وضو بگیرد پیداست که به نماز جماعت نمیرسد. این که این قدر میگویند صف اول نماز جماعت ثواب دارد، یعنی اول از همه به مسجد برو و آخر همه از مسجد بیرون بیا.»
روزه گرفتن
یکی از بالاترین مصادیق روزه عبادت است . در اهمیت روزه که همان صم هست آیه کتب علیکم الصیام نازل شده است . این روزه فراگیر است و قبل از شما هم روزه داشته اند . این روزه موجب تقوی و قدرت خویشتن داری و پرهیز میشود . در روایت داریم : روزه ما من است و من جزای او را می دهم . سوال میکنند : مگر حج مال خدا نیست ؟ ببینید تمام مساجد مال خداست . ولی میگوییم مسجدالحرام یا بیت اله یعنی خانه خدا . تمام حیوانات را خدا آفریده ولی شتر صالح را میگوییم : ناقةالله . در واقع انتصاب می دهیم . انتصاب ممکن است نشان از اهمیت بیشتر و نشانه بودن و برجستگی آن علامت باشد . بعضی ها گفته اند : سایر عبادات را فرشتگان بواسطه جزا می دهند ولی روزه را خدا جزا می دهد . چند تا معنا شده است که بنظر من این لطیفتر است . روزه تشبّهی به خالق است .
خدا نمی خورد ، نمی آشامد . خدا سلام محض است . روزه دار یکنوع تشبه به خالق پیدا میکند . یعنی روزه دار یک قدرت حفظی برای خودش دارد . در اهمیت روزه همان بس که در روایت داریم : بهشت هشت در دارد و یکی از درهای بهشت باب الصائمون است . یعنی دری که مخصوص ورود روزه داران است . مثلا شما در شبهای عادی بیدار باشید ، یک ثوابی دارد . اما شب قدر از هزار ماه بیشتر میشود یعنی یک عمر میشود . در رمضان خواب و نفس کشیدن عبادت است . دعای سه گروه مستجاب است . البته زمانی که نورانیت را حفظ کند . دعای پدر در حق فرزندش ، دعایی که مظلوم علیه ظالم بکند ، دعای روزه دار هنگام افطار .
در هنگام افطار روزه دار یک شادی دارد . حالا قطع نظر از آثار پزشکی که دارد . پیامبر سه ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه می گرفتند و روی این عبادت تاکید میکردند .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
آثار روزه در حدیث معراج
نتیجه روزه کمخوری و کمگویی است و آن حکمت به ارمغان میآورد و حکمت معرفت را در پی دارد و معرفت یقین را….
در حدیث معراج خداوند پرسیدند: ای احمد! آیا آثار روزه را میدانی؟
پاسخ دادند: خیر.
خداوند فرمودند:
نتیجه روزه کمخوری و کمگویی است و آن حکمت به ارمغان میآورد و حکمت معرفت را در پی دارد و معرفت یقین را…
وقتی که بندهای به یقین رسید، باکی ندارد که چگونه روزگار را سپری کند، در سختی یا آسانی و این مقام خوشنودهاست…
و هر کس طبق خوشنودی من رفتار کند، سه خصلت را به او میدهم:
شکری که نادانی همراه آن نباشد،
یادی که فراموشی نداشته باشد،
دوستیای که دوستی من را بر دوستی با آفریدگانم ترجیح دهد.
هنگامی که او من را دوست داشت، من هم او را دوست خواهم داشت؛
دوستیِ او را در دل بندگانم انداخته و چشمِ قلب او را به عظمت جلالم میگشایم و علم آفریدگانم را از او پنهان نمیدارم؛
در تاریکی شب و روز با او مناجات میکنم تا آنجا که سخن گفتن و همنشینی او با بندگانم قطع شود و کلام خود و فرشتگانم را به گوش او میرسانم و اسراری را که از بندگانم پنهان کردهام برای او آشکار میکنم.
عقل او را غرق در شناخت خود کرده و درک او را بالا میبرم؛
مرگ را بر او آسان میکنم تا وارد بهشت شود و وقتی که ملکالموت او را ملاقات کند، به او میگوید:
خوشا به حالت! خداوند مشتاق تو است …
خداوند میگوید: این بهشت من است، در آن بخرام و خوش باش و در همسایگی من ساکن شو.
روح انسان میگوید: خدایا خود را به من شناساندی و با این شناخت از جمیع آفریدگانت بینیاز شدم. قسم به عزّت و جلالت اگر خوشنودی تو در این است که قطعه قطعه شده یا هفتاد بار به بدترین شکل کشته شوم خوشنودی تو برای من دوست داشتنیتر است….
آنگاه خدای متعال میفرماید: به عزّت و جلالم سوگند، هیچگاه مانعی بین خود و تو قرار نمیدهم؛ تا هر وقت خواسته باشی بر من وارد شوی؛ که با دوستان خود چنین کنم.
?المراقبات - میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
آثار روزه در حدیث معراج
نتیجه روزه کمخوری و کمگویی است و آن حکمت به ارمغان میآورد و حکمت معرفت را در پی دارد و معرفت یقین را….
در حدیث معراج خداوند پرسیدند: ای احمد! آیا آثار روزه را میدانی؟
پاسخ دادند: خیر.
خداوند فرمودند:
نتیجه روزه کمخوری و کمگویی است و آن حکمت به ارمغان میآورد و حکمت معرفت را در پی دارد و معرفت یقین را…
وقتی که بندهای به یقین رسید، باکی ندارد که چگونه روزگار را سپری کند، در سختی یا آسانی و این مقام خوشنودهاست…
و هر کس طبق خوشنودی من رفتار کند، سه خصلت را به او میدهم:
شکری که نادانی همراه آن نباشد،
یادی که فراموشی نداشته باشد،
دوستیای که دوستی من را بر دوستی با آفریدگانم ترجیح دهد.
هنگامی که او من را دوست داشت، من هم او را دوست خواهم داشت؛
دوستیِ او را در دل بندگانم انداخته و چشمِ قلب او را به عظمت جلالم میگشایم و علم آفریدگانم را از او پنهان نمیدارم؛
در تاریکی شب و روز با او مناجات میکنم تا آنجا که سخن گفتن و همنشینی او با بندگانم قطع شود و کلام خود و فرشتگانم را به گوش او میرسانم و اسراری را که از بندگانم پنهان کردهام برای او آشکار میکنم.
عقل او را غرق در شناخت خود کرده و درک او را بالا میبرم؛
مرگ را بر او آسان میکنم تا وارد بهشت شود و وقتی که ملکالموت او را ملاقات کند، به او میگوید:
خوشا به حالت! خداوند مشتاق تو است …
خداوند میگوید: این بهشت من است، در آن بخرام و خوش باش و در همسایگی من ساکن شو.
روح انسان میگوید: خدایا خود را به من شناساندی و با این شناخت از جمیع آفریدگانت بینیاز شدم. قسم به عزّت و جلالت اگر خوشنودی تو در این است که قطعه قطعه شده یا هفتاد بار به بدترین شکل کشته شوم خوشنودی تو برای من دوست داشتنیتر است….
آنگاه خدای متعال میفرماید: به عزّت و جلالم سوگند، هیچگاه مانعی بین خود و تو قرار نمیدهم؛ تا هر وقت خواسته باشی بر من وارد شوی؛ که با دوستان خود چنین کنم.
?المراقبات - میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
ترک گناه وسیله تقرب به خدا
در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که خداوند به حضرت موسی فرمود: بهترین وسیله تقرب به من ورع و ترک گناه است. اگر کسی ورع داشته باشد او را در بهشت های عدن جای می دهم.
در این روایت خدا به حضرت موسی که کلیم الله بودند، می فرماید کسانی که می خواهند به من نزدیک شوند و تقرب بجویند هیچ کس کاری مانند پرهیز از گناه انجام نداده است.
پس اولین راه تقرب به خدا پرهیز از گناه است.
آیت الله جاودان
پ.ن: ترک گناه بر انجام کار خوب اولویت دارد؛ اولویت داشتن ترک گناه به این معنا است که مواظبت بر ترک گناه باید بیشتر از مواظبت برای انجام کار خوب باشد. بدون ترک گناه اعمال ما بی ثمر و بی نتیجه خواهد شد، چرا که گناه مانند آتشی به باغ اعمال می افتد و آن را می سوزاند و به خاکستر تبدیل می کند..
دلیل قرب حضرت موسی(علیه السلام) به خدا!
روایت را مرحوم نراقی (ره) نقل می کند: «رُوِی اَنَّهُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى مُوسَى(علیه السلام)»؛ روایت شده است که خداوند به سوی حضرت موسی(علیه السلام) وحی فرستاد: «أَنْ یا مُوسَى»؛ ای موسی(علیه السلام)! «أَ تَدْرِی لِمَ اصْطَفَیتُکَ بِکَلَامِی دُونَ خَلْقِی»؛ می دانی چه چیز موجب شد که من تو را اختیار کردم و برگزیدم که مخاطب من شوی و با تو صحبت بکنم و کلیم الله شوی و کس دیگری را در آن زمان انتخاب نکردم؟ «قَالَ یا رَبِّ وَ لِمَ ذَاکَ»؛ حضرت موسی(علیه السلام) سؤال می کند: پروردگارا! برای چه بود؟ «قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَیهِ»؛ خداوند به او وحی فرستاد: «أَنْ یا مُوسَى إِنِّی قَلَّبْتُ عِبَادِی ظَهْراً لِبَطْنٍ»؛ من بندگان خود را دیدم و ظاهر و باطنشان را آزمودم. «فَلَمْ أَجِدْ فِیهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِی نَفْساً مِنْکَ»؛ از نظر درونی در بین آن ها احدی را ذلیل تر از تو نسبت به خودم نیافتم؛ آن خودشکنی و إنکسار نفسی که در تو دیدم، در أحدی از بندگانم نیافتم. «یا مُوسَى!»، ای موسی(علیه السلام)! «إِنَّکَ إِذَا صَلَّیتَ»؛ هرگاه تو مرا پرستش می کنی، «وَضَعْتَ خَدَّکَ عَلَى التُّرَابِ»؛ و صورت بر خاک می گذاری. مسئله این است که هرچه انسان در درونش خودشکن تر باشد، از نظر سیر معنوی و خداپرستی اش بالاتر است.
این دستوراتی که در مکتب اسلام داریم که مستحبّ است انسان بعد از نماز صورتش را به خاک بگذارد؛ چون می شود گفت از نظر ما یگانه راهی که می تواند در رابطۀ با خودشکنیِ ما مؤثّر باشد، این سبک پرستش ها است؛ انسان را می شکند؛ صورت به خاک بگذار.
جامع السّعادات، ج 1، ص 300 ؛ بحارالأنوار، ج 27
تشرف حاج علی بغدادی.
مرحوم حاج علی بغدادی ریسندگی و کارخانه در بغداد داشته است. برای دادن خمس در نجف میرود که خمس مالش را با بزرگان نجف، آیت الله شیخ مرتضی انصاری، شیخ اعظم و مرحوم کاظمینی آنجا رفتند. وجوهاتش را حساب کرده، صبح پنجشنبهای بوده است. بعد هم زیارت کاظمین رفته، نجف و کاظمین را زیارت کرده است. بعد به بغداد برگشته است. میگوید: در مسیر برگشت با یک کسی برخورد کردم، که به من فرمود: حاج علی حال شما چطور است؟ بعد ایشان فرمودند: حاج علی میآیی به کاظمین برگردیم، امشب، شب جمعه است. زیارت اجداد من در کاظمین باشد که نزدیک است. من هم گفتم: چشم! من برمیگردم. یک مؤمنی به من پیشنهادی داده است. بعد ایشان گفت: برگردید تا من شهادت بدهم تو از دوستان ما هستی. گفتم: شما چطور شهادت میدهید؟ مگر چقدر مرا می شناسید؟ گفت: من چطور نشناسم آن کسی را که حق ما را به ما میرساند؟ گفتم: کدام حق؟ گفت: خمسی که به وکلای ما دادی. گفت: من باز متوجه نبودم. ایشان شیخ انصاری را وکیل خودش میداند. برگشتیم و همینطور که میآمدیم، کنار راه میوههایی را میدیدم که برای این فصل نیست. فصل، فصل زمستان بود. میوهها طور دیگری بود. هوا را طور دیگری میدیدم و عطرآگین بود. همینطور که با هم راه میرفتیم،
سؤالاتی از ایشان پرسیدم. مثلاً مولانا اینکه بعضی دوستان ما زیارت مشهد مشرف شدند، میخواستم بدانم زیارت فلانی قبول است؟ فرمود: انشاءالله قبول است. فلانی هم مشرف شده است، زیارتش قبول است؟ انشاءالله قبول است. فلانی هم مشرف شده، قبول است؟ دیدم سکوت کردند. گفتم: بعضی از کسانی که اهل منبر هستند، میگویند: اگر کسی شب جمعه زیارت ابا عبدالله الحسین را بخواند، «زیارت الحسین امانٌ من النار» آدم را از جهنم ایمن میکند. این حدیث درست است؟ دیدند چشمانش اشک زده است و اسم حسین را که شنید، فرمود: بله، درست است. «زیارت الحسین امانٌ من النار» بعد به کاظمین رسیدیم. شروع به سلام دادن به ائمه کرد. تک تک سلام داد به اسم امام زمان رسید، سؤال کرد: حاج علی امام زمان خودت را میشناسی؟ گفتم: چطور نشناسم. معلوم است میشناسم. گفت: خوب سلام بده. گفتم: «السلام علیک یا حجة الله، السلام علیک یا صاحب الزمان، یابن الحسن» گفت: «علیک السلام و رحمة الله و برکاته» جواب سلام مرا داد، باز من متوجه نبودم. در این سلام کسی که خبر از قبولی زیارت بعضیها، خبر از چیزهایی که غیر معصوم نمیتواند بدهد. مراجع مل شیخ انصاری را نماینده خودش میداند. خمس را میگوید: حق ما است. برای خواندن نماز زیارت ایستادیم. نماز که تمام شد، آخر نماز به ذهن من آمد، این قرائن و نشانهها برای حضرت بوده است. نماز که تمام شد، نگاه کردم دیدم حضرت نیست. در آن زمان یک حالت گیجی و تحیر بوده است. ولی بعد با قرائنی متوجه میشویم چه حسرت سنگینی است. از طرفی هم خوشا به حالشان که همین مقدار نصیبشان شده است.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
مادر در دسترس فقط برای 18 ماه اول معنا شده است…
ادامه این روند باعث وابستگی شدید کودک شده و او را به مرور از کار می اندازد.
بعد از 18 ماهگی کم کم باید از حجم این وابستگی به روش صحیح کاسته شود
“«سرزنش» و «سرکوفت» آفت زندگیاند!”
یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیانآور و جبرانناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد داره، سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگر است.
تو همینی دیگه!
گوش نکردی حالا بکش!
صد بار گفتم این کار رو نکن!
میدونستم این جوری میشه…!
بفرما اینم نتیجهی هنر جنابعالی!
اگر همهی ما میتونستیم گاهی خودمون را به جای طرف مقابلمون بذاریم، شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمیافتاد.
کودکان قرار است کودکی کنند. کودکان را فقط سراغ علم و دانش نبرید و عجله نکنید زودتر بزرگ شوند.
کودکی که کودکی نکرده و زود بزرگ شده در بزرگسالی کودکانه خواهد زیست.
از فرزندتان دانشمند نسازید.
ما قرار نیست بچه ها را تک بعدی و ناقص الخلقه کنیم.
کسی که تنها فکرش دانشمند شدن است اعتیاد مثبت دارد که به اندازه اعتیاد منفی آسیب زننده است.
هر نوع آموزش آکادمیک تا شش سالگی آسیب زننده ست. کودکان باید بازی کنند و با بازی کردن بیاموزند.
“تفاوتهای همدیگر را بهتر بشناسیم!!!”
جهتیابی مرد قویتر از زن است. مثلاً اگر زن و شوهری به مهمانی بروند، مرد کوچهها و خیابانها را به ذهن میسپارد، اما زن ممکن است آنها را فراموش کند ولی اطلاعات جزئیتر موقعیت را به خاطر میآورد، مثل لوازم منزل و البسه مهمانان.
مردها در رشتههای فنی موفقترند ولی زنها در رشتههایی که با محفوظات بیشتر سر و کار دارند.
مرد از لحاظ شخصیتی نسبت به زن غمگینی بیشتری دارد و زن شادی افزونتر. به همین دلیل مردها بیشتر اخم میکنند. و زنها بهتر میخندند. اگر شما در مجلسی حضور داشته باشید، صدای صحبت آرام مردها را میشنوید، در حالی که همزمان خندههای زنان به گوش میرسد.
مردها بیشتر تمایل دارند مانع دعوا شوند اما زن ها در مواردی دعوا را استمرار میبخشند. به همین دلیل عصبانیت و خشونت زنان با کودکانشان بیست و دو بار بیشتر از مردان است.
مرد در مقابل استرس کم طاقت است. اما زن، مقاومت بیشتری نشان میدهد. از این رو سکته و ایست قلبی در مردان بیشتر است.
عصمت امامان.
عصمت یعنی کسی که خلاقیت در گناه نکردن دارد بعبارت دیگر کسی که اراده ی و توانمندی گناه نکردن را دارد، خدا به او امتیاز عصمت را می دهد . مثلا شما نفر اول المپیاد می شوید،آیا به او این امتیاز را داده اند؟ خیر . چون شما نمراتی کسب کرده اید شما را نفر اول المپیاد قرار می دهند. این امتیاز اول شدن را وزیر علوم به شما می دهد ولی این امتیاز را به دیگران نمی دهد زیرا به کارنامه ی گذشته ی شما نگاه می کنند و بعد این امتیاز را به شما می دهند. کارنامه ی گذشته ی اهل بیت به اختیار خودشان بوده است و از معصوم سلب اختیار نشده است که نتواند گناه کند. عصمت فرشته ها هنر نیست ولی امام قوای جنسی و … را دارد و خدا قوه ی نگاه کردن به نامحرم را از چشم امام نگرفته است .امام بواسطه ی تقوا و تدین گناه نمی کند و خدا به او عصمت می دهد.پیامبر اسلام در حجاز زندگی می کرد ولی از اول دروغ نمی گفتند و کارهای زشت انجام نمی دادند . حضرت تا چهل سالگی این طور زندگی می کردند و بعد خدا به ایشان مقام نبوت را دادند. پس عصمت به کسی اعطا می شود که خلاقیت ، ظرفیت و اراده ی گناه نکردن را داشته باشد. از مرحوم کاشف القطاع سوال کردند که مگر می شود امام گناه نکند. ایشان فرمودند: من خودم تا بحال عمل مکروه انجام نداده ام .عصمت مقامی نیست که اول به فرد بدهند و بعد فرد قدرت ترک گناه پیدا بکند. معجزاتی که به ائمه داده می شود خدا به آنها داده است ولی عصمت با آنها فرق می کند. پس عصمت خدادادی است ولی بخاطر خلاقیت خود فرد است و سلب اختیار هم نیست .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
هم درجه شدن با خانواده در بهشت.
قرآن در سوره طور میفرماید: مؤمن وقتی وارد بهشت میشود سراغ خانوادهاش را میگیرد و میگوید: ذریهی من کجا هستند؟ همسر من کجاست؟ میگویند: مقام اینها مثل تو نبوده که بهشتی بشوند، نه اینکه بد باشند. اما نمره تو هجده بوده و اینها دوازده هستند. مؤمن میگوید: «الهی عملتُ لی و لهم» من در دنیا هرکاری میکردم و برای اینها هم انجام میدادم. برای من اینجا بدون زن و بچه و پدر و مادر سخت است.
پیغمبر فرمود: خطاب میشود، اینها را به او ملحق کنید. «أَلْحَقْنا بِهِمْ» اینها را به آنها ملحق میکنیم. «وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ» رتبهی او هم پایین نمیآوریم. نمیگوییم: شما یک طبقه پایینتر برو که با اینها یکی شوی. آنها را به اینها ملحق میکنیم. این را گفتم برای اینکه خانوادهها نگران نباشند و با خانوادههایشان زندگی میکنند آنهایی که اهل ایمان باشند.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
ماه رمضان شفاعت میکند.
اگه ماه رمضان رو نمیشناسید این روایت رو بخونید:
امام رضا (علیه السلام) میفرمایند:
چون روز قیامت شود، ماهها را به صحرای قیامت مىآورند، در حالى که ماه رمضان، که با هر زیور نیکویى آراسته است، پیشاپیش آنهاست.
? آن روز، ماه رمضان در میان ماه ها، همچون ماه در میان ستاره هاست.
مردمى که آن جا گرد آمده اند، به یکدیگر میگویند: ای کاش که این چهره ها را مى شناختیم!
منادى، از سوى خداى متعال ندا میدهد:
اى همه آفریدگان! اینها، سیماى ماههایى است که نزد خداوند، از روزى که آسمان ها و زمین را آفرید، شمارشان در کتاب خدا دوازده تاست.
سَرور و برترِ همه ماهها، ماه رمضان است.
آن را آشکار ساختم تا برترى ماه من را بر ماههاى دیگر بشناسید.
و این ماه براى مردان و زنانى که بنده مناند و در این ماه روزه گرفتند، شفاعت کند و من هم شفاعتش را درباره آنان بپذیرم
? فضائل الأشهر الثلاثة، ص: 110
آثار روزه در حدیث معراج
نتیجه روزه کمخوری و کمگویی است و آن حکمت به ارمغان میآورد و حکمت معرفت را در پی دارد و معرفت یقین را…
* در حدیث معراج خداوند پرسیدند: ای احمد! آیا آثار روزه را میدانی؟
* پاسخ دادند: خیر.
* خداوند فرمودند:
* نتیجه روزه کمخوری و کمگویی است و آن حکمت به ارمغان میآورد و حکمت معرفت را در پی دارد و معرفت یقین را…
* وقتی که بندهای به یقین رسید، باکی ندارد که چگونه روزگار را سپری کند، در سختی یا آسانی و این مقام خوشنودهاست…
* و هر کس طبق خوشنودی من رفتار کند، سه خصلت را به او میدهم:
* شکری که نادانی همراه آن نباشد،
* یادی که فراموشی نداشته باشد،
* دوستیای که دوستی من را بر دوستی با آفریدگانم ترجیح دهد.
* هنگامی که او من را دوست داشت، من هم او را دوست خواهم داشت؛
* دوستیِ او را در دل بندگانم انداخته و چشمِ قلب او را به عظمت جلالم میگشایم و علم آفریدگانم را از او پنهان نمیدارم؛
* در تاریکی شب و روز با او مناجات میکنم تا آنجا که سخن گفتن و همنشینی او با بندگانم قطع شود و کلام خود و فرشتگانم را به گوش او میرسانم و اسراری را که از بندگانم پنهان کردهام برای او آشکار میکنم.
* عقل او را غرق در شناخت خود کرده و درک او را بالا میبرم؛
* مرگ را بر او آسان میکنم تا وارد بهشت شود و وقتی که ملکالموت او را ملاقات کند، به او میگوید:
* خوشا به حالت! خداوند مشتاق تو است …
* خداوند میگوید: این بهشت من است، در آن بخرام و خوش باش و در همسایگی من ساکن شو.
* روح انسان میگوید: خدایا خود را به من شناساندی و با این شناخت از جمیع آفریدگانت بینیاز شدم. قسم به عزّت و جلالت اگر خوشنودی تو در این است که قطعه قطعه شده یا هفتاد بار به بدترین شکل کشته شوم خوشنودی تو برای من دوست داشتنیتر است….
* آنگاه خدای متعال میفرماید: به عزّت و جلالم سوگند، هیچگاه مانعی بین خود و تو قرار نمیدهم؛ تا هر وقت خواسته باشی بر من وارد شوی؛ که با دوستان خود چنین کنم.
المراقبات - میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
دوستان تخیلی کودک.
از دو سالگی تا هفت سالگی تخیل و خلاقیت کودک افزایش می یابد، به همین دلیل کودک ممکن است دوست تخیلی پیدا کند.
متخصصان بر این باورند که داشتن یک دوست تخیلی، نشانه خلاق و اجتماعی بودن کودکی است که راهی را برای غلبه بر ترسها و نگرانیهایش پیدا کرده است.
برخی مطالعات نشان میدهند که تقریبا نیمی از کودکان در دورهای از زندگی شان، یک دوست تخیلی داشتهاند
“در زندگی مشترک مسئولیتها را تقسیم کنید!”
اگر از همان ابتدای زندگی مشترک مسئولیتها و وظایفتان را تعیین و تقسیم نکنید، تا پایان عمر باید با آشفتگی، انتظارات برآورده نشده و تنش زندگی کنید.
خیلی مهم است که از همان ابتدای زندگی مشترک، مشخص کنید که هر کدام از شما چه وظایفی در زندگی دارند، چطور باید به یکدیگر کمک کنند، درآمدهای خانم و آقا چطور در زندگی صرف یا پس انداز شود، مسئولیت رسیدگی به امور خانه چطور تقسیم شود و….
تکلیفتان را با اینها مشخص کنید تا بعدها، احساس نکنید که یکی از شما بیش از حد مسئولیت به دوش گرفته و دیگری بیش از حد سرویس گیرنده است. این تقسیم مسئولیت، نه تنها در مقام حرف که در عمل هم باید رعایت شود.
اگر چند سال گذشته و این تقسیمات از اول اشتباه صورت گرفته کم کم و در عرض یکی دوسال بدون دعوا و درگیری آنرا اصلاح کنید
️پاسخ دفتر رهبر معظم انقلاب به دروغ های فضای مجازی
️هزینه های ستاداستهلال ماه چقدرست؟
باعنایت باهمیت رویت استهلال ماه در ابتدا وانتهای بخصوص در ماههای رمضان و شوال جهت روزه گرفتن و اعلام عید فطر جهت مسلمانان و نیز سایر ماههای قمری ،ستادی زیر نظر دفتر رهبری تشکیل و با استفاده از امکانات موجود این امر صورت میگیرد،باید به این مهم اشاره شود که ارتباط منظم و پیوستهای بین ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری با بیوت مراجع عظام تقلید وجود داشته و در رصد هلال ماههای رمضان و شوال، نتایج بهدست آمده از رصد در اختیار حضرات مراجع قرار میگیرد. البته بیوت برخی از مراجع عظام تقلید نیز فعالیتهایی در زمینه استهلال انجام میدهند.
بارها اتفاق افتاده است که بعضی از حضرات مراجع خودشان مستقیماً در تماس تلفنی با ستاد، گزارشها را بیواسطه دریافت میکنند و این اعتماد، به واسطه تلاش بیشائبه گروههای رصدی و حرکت ملی ستاد استهلال در چندسال اخیر ایجاد شده است. البته گاهی از سوی مراجع بزرگوار، نتایج متفاوتی اعلام میشود که آن بهخاطر اختلاف در فتوا است مثلاً در اینکه هلال با ابزار دیده شده است، شکی وجود ندارد اما به دلیل اینکه برخی رؤیت با چشم مسلح را معتبر نمیدانند و بعضی (مانند مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی بهجت، مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی و حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای) معتبر میدانند، هلال ماه نو بر ایشان ثابت میشود.
در اینجا نیز باید اشاره شود که این** فعالیت بزرگ با صرف کمترین هزینه و با استفاده از امکانات موجود در دانشگاهها، ادارات و سازمانهای دولتی و نیروهای نظامی و انتظامی انجام شده و از صرف هرگونه هزینهی موازی بهشدت پرهیز میشود** سایتهای ضد انقلاب بالاترین ،پیک ایران و…جهت تشویش اذهان عمومی،بدروغ تعداد کارمندان ستاد را 700 نفر و بودجه آنرا 14 میلیارد تومان،اعلام نموده اند،که البته ارقام کذب احتیاج به متر ندارند!!! در مقایسهی این فعالیتها با نمونههای خارجی نیز باید گفت که در هیچیک از کشورهای اسلامی (و یا غیر اسلامی که به موضوعات نجومی رؤیت هلال علاقمند هستند) چنین برنامهریزی گستردهای برای رصد هلال وجود ندارد.
استهلال در تمام فصول!
استهلال ماه نو، فقط مختص به رمضان و شوال نیست. جالب است بدانید که این کار برای تمام ماههای قمری انجام میشود! هم بنا بر جنبهی شرعی و هم از نظر اهمیت زمان آغاز هر ماه قمری و هم از حیث دستاوردهای علمی آن، این عمل هر ماه و مستمراً تکرار میشود. اگر دانشمندان و منجمان ما میتوانند در کنفرانس بینالمللی استهلال که چندی پیش در ابوظبی برگزار شد، به آقای یالوب (یکی از دانشمندان این رشته که صاحب معیار است) بگویند که ما در ایران، چهل رصد انجام دادیم که این 40 رصد، نقضکنندهی معیار شما است و معیار شما مشکل دارد، این به پشتوانه کار بزرگی است که به صورت ماهانه در ستاد استهلال انجام میشود.
منبع:دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای
داستان مردی که به زیارت امام حسین علیه السلام نمیرفت.
شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده میکرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت مینمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.
سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهلبیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور میباشند و دستشان به حرم مطهر نمیرسد.»
آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از ما دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.
هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت میدانم و نهی از منکر واجب است.»
️وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .
نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود میلرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت میکرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»
پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»
منبع: داستانهای علوی، ج4، ص210/ دارالسلام عراقی، ص301.
️زودقضاوت کردن
“دو کبوتر بودند در گوشه مزرعه ای با خوشحالی زندگی می کردند . در فصل بهار ، وقتی که باران زیاد می بارید ، کبوتر ماده به همسرش گفت : “” این لانه خیلی مرطوب است . اینجا دیگر جای خوبی برای زندگی کردن نیست . “” کبوتر جواب داد : “” به زودی تابستان از راه می رسد و هوا گرمتر خواهد شد . علاوه براین ، ساختن این چنین لانه ای که هم بزرگ باشد و هم انبار داشته باشد ، خیلی مشکل است ."”
بنابراین دو کبوتر در همان لانه قبلی ماندند تا این که تابستان فرا رسید و لانه آنها خشک تر شد و زندگی خوشی را در مزرعه سپری کردند . آنها هر چقدر برنج و گندم می خواستند می خوردند و مقداری از آن را نیز برای زمستان در انبار ذخیره می کردند . یک روز ، متوجه شدند که انبارشان از گندم و برنج پر شده است . با خوشحالی به یکدیگر گفتند : “” حالا یک انبار پر از غذا داریم . بنابراین ، این زمستان هم زنده خواهیم ماند . “”
آنها در انبار را بستند و دیگر سری به آن نزدند تا این که تابستان به پایان رسید و دیگر در مزرعه دانه به ندرت پیدا می شد . پرنده ماده که نمی توانست تا دور دست پرواز کند ، در خانه استراحت می کرد و کبوتر نر برای او غذا تهیه می کرد . در فصل پائیز وقتی که بارندگی آغاز شد و کبوترها نمی توانستند برای خوردن غذا به مزرعه بروند ، یاد انبار آذوقه شان افتادند . دانه های انبار بر اثر گرمای زیاد تابستان ، حجمشان کمتر از حجم اولیه شان شده بود و کمتر به نظر می رسید . کبوتر نر با عصبانیت به پیش جفت خود بازگشت و فریاد زد : “” عجب بی فکر و شکمو هستی ! ما این دانه ها را برای زمستان ذخیره کرده بودیم ، ولی تو نصف انبار را ظرف همان چند روز که در خانه ماندی ، خورده ای ؟ مگر زمستان و سرما و یخبندان را فراموش کردی ؟ “” کبوتر ماده با عصبانیت پاسخ داد :
“” من دانه ها را نخوردم و نمی دانم که چرا نصف انبار خالی شده ؟ “”
کبوتر ماده که از دیدن مقدار کم دانه های انبار ، متعجب شده بود ، با اصرار گفت : “” قسم می خورم که از همان روزی که این دانه ها را ذخیره کردیم ، به آنها نگاه نکردم . آخر چطور می توانستم آنها را بخورم ؟ من در حیرتم چرا این قدر دانه های انبار کم شده است . این قدر عصبانی نباش و مرا سرزنش نکن . بهتر است که صبور باشی و دانه های باقی مانده را بخوریم . شاید کف انبار فرو رفته باشد یا شاید موش ها انبار را پیدا کرده اند و مقداری از آنها را خورده اند . شاید هم شخص دیگری دانه های ما را دزدیده است . در هرصورت تو نباید عجولانه قضاوت کنی . اگر آرام باشی و صبر کنی ، حقیقت روشن می شود . “”
کبوتر نر با عصبانیت گفت : “” کافی است ! من به حرف های تو گوش نمی دهم و لازم نیست مرا نصیحت کنی . من مطمئن هستم که هیچکس غیر از تو به اینجا نیامده است . اگر هم کسی آمده ، تو خوب می دانی که آن چه کسی بوده است .
اگر تو دانه ها را نخوردی باید راستش را بگویی . من نمی توانم منتظر بمانم و این اجازه را به تو نمی دهم که هر کاری دلت می خواهد بکنی . خلاصه ، اگر چیزی می دانی و قصد داری که بعد بگویی بهتر است همین الان بگویی ."” کبوتر ماده که چیزی درباره کم شدن دانه ها نمی دانست ، شروع به گریه و زاری کرد و گفت : “” من به دانه ها دست نزدم و نمی دانم که چه بلایی بر سر آنها آمده است “” و به کبوتر نر گفت که صبر کن تا علت کم شدن دانه ها معلوم شود . اما کبوتر نر متقاعد نشد ، بلکه ناراحت تر شد و جفت خود را از خانه بیرون انداخت .
کبوتر ماده گفت : “” تو نباید به این سرعت درباره من قضاوت کنی و به من تهمت ناروا بزنی . به زودی از کرده خود پشیمان خواهی شد . ولی باید بگویم که آن وقت خیلی دیر است و بلافاصله به طرف بیابان پرواز کرد و پس از مدتی گرفتار دام صیاد شد . “”
کبوتر نر ، تنها در لانه به زندگی خود ادامه داد . او از این که اجازه نداد جفتش او را فریب دهد ، خیلی خوشحال بود . چند روز بعد هوا دوباره بارانی و مرطوب شد . دانه های انبار ، دوباره چاق تر و پرحجم تر شدند و انبار دوباره به اندازه اولش پر شد . کبوتر عجول با دیدن این موضوع ، فهمید که قضاوتش درباره جفتش اشتباه بوده و از کرده خود خیلی پشیمان شد ، ولی دیگر برای توبه کردن خیلی دیر شده بود و او به خاطر قضاوت نادرستش تا آخر عمر با ناراحتی زندگی کرد .
سلوک معنوی
توصیّههایی برای بهرهمندیِ هرچه بیشتر از ضیافتالله
1- دقایقی از ساعاتِ رازآمیزِ روزهداریِ خود را به برترین عبادت اختصاص دهید ؛ و آن هم چیزی نیست جز “تفکّر” .
با خود وخدای خود خلوت کنید ؛ خصوصاً به نوعِ رابطهی حضرتش با خودتان بیندیشد ؛ امید است ابوابی از معرفت به رویتان باز شود .
2- یکی از مهمترین حالتهای بندگی - خصوصاً در رمضانالمبارک - حالتیست که توصیهی مؤکّدِ نبیّ مکرّم (صلی الله علیه وآله) است و آن “سجدهی طولانی” میباشد .
فقط خدا و اولیاءِ الهی میدانند هنگامِ سجدهی عبودیّت چه بارانی از ابرِ رحمت و چه برکاتی از عالَمِ ربوبیّت بر سرِ شما میبارد .
حتماً در روز یک سجدهی طولانی داشته باشید .
3- آغازِ ماهِ رمضان -حتماً - نیّت کنید که لله روزه بگیرید فقط لله .
4- آدابِ روزهداری را تا آنجا که نشاط دارید انجام دهید .
5- کمیّتگرا نباشید ، کیفیتجو باشید . دنبالِ ختمِ آیات وادعیّه نباشید ، در پیِ هضمِ آنها باشید . غذای اندک را خوب بجوید تا جزءِ جانتان شود . بزرگترین مشکلِ ما ، قشرینگری به دین و شریعت است .
با خود فکر کنید آنقدر در سالهای قبل با ولعِ زیاد خوانی اعمال انجام دادید به کجا رسیدید .
6- حتّیالمقدور بر سفرهی خانهی خود افطار کنید ؛ بگذارید برکتِ افطار و دعای مستجابِ لحظهی افطار ، به خانواده وخانهی شما تعلّق گیرد .
7- رمزِ ماندگاری در ضیافتِ الهیِ رمضان ، کیمیای “حُسنِ خُلق” است . با فرزندان ، خویشان و دوستانِ خود ، با اکسیرِ حُسنِ خُلق و مهربانی برخورد کنید ؛ لحظهی عصبانیّت و خشم ، همان لحظهی اخراجِ شما از این مهمانیِ الهیست .
8- کشتیِ رؤیاییِ رمضان ، سوار بر امواجِ دریای “اشک” به ساحلِ نجات میرسد . از خدای سبحان در این ماه - خصوصاً اسحارِ سِحرآمیزِ آن - اشک و گریه درخواست کنید . البتّه شرطِ سحَرخیزی و اشکریزی ، دلِ شکسته داشتن است .
9- از ابتدای ماه رمضان باید هدفگذاریِ شما “لیلةالقدر” باشد که جانِ جانِ رمضان است . در این خصوص سخن زیاد است . باید سعی کنیم شبِ قدر در ما واقع شود نه در ماه .
10- این ماه ، ماهِ “ربیع القرآن” است . در این بهارِ قرآنی ، هرروز یک آیه را انتخاب کنید و تا افطار به طورآ متناوب تلاوت و در پیرامونِ آن تدبّر نمایید ؛ امید است نزدیکِ افطار ، آن آیه برای شما پرده از رخسار بردارد .
11- بِالاِمام تَمامَ الصّلاة وَ الصّیام . در سراسرِ ماهِ رمضان ، توجّهِ شما به روزهدارِ حقیقی و انسانِ کامل - یعنی وجودِ ذیجودِ حجة بن الحجج البالغة (عج) نمیبایست منقطع شود .
روزه و نماز و بندگیِ شما ، از کانالِ آن حضرت به بارگاهِ باریتعالی بار مییابد .
تومگو ما را بِدان شَه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
زبان نیش دار.
مرحوم مادر بزرگم یک قصه ای در کودکی برایم تعریف کرده است که بسیار زیباست. قصه ی دوستی یک خرس و یک هیزم شکن است که سال ها در کوه با هم دوست بودند و با هم غذا می خوردند.یک روز هیزم شکن برای ناهار آش پخت، خرس که می خواست آش را بخورد شروع کرد با زبانش لیس زدن و با سر و صدای زیاد خوردن؛
هیزم شکن کلافه شد و گفت: درست غذا بخور، حالم رو بهم زدی با این غذا خوردنت. خرس دیگه غذا نخورد و کنار رفت و صبر کرد هیزم شکن غذایش را تمام کند. گفت: برو و تبرت را بیاور و بزن توی سر من. هیزم شکن گفت آخه برای چی؟ ما با هم دوست هستیم.
خرس گفت: همین که میگم یا می زنی یا از بالای کوه پرت می کنمت پایین. هیزم شکن هم تبر را برداشت و زد توی سر خرس و خون آمد و بیهوش شد. هیزم شکن فرار کرد و تا یکی دو سال سراغ خرس نرفت اما بعد از چند وقت طاقت نیاورد و رفت ببیند که خرس زنده است یا نه.
دید که خرس سالم است و مشغول کار خودش است، سلام و احوالپرسی کرد، گفت چه قدر خوشحالم که می بینم حالت خوبه، آخه خودت گفتی بزن من که نمی خواستم بزنم. خرس گفت: نگاه کن ببین زخم خوب شده یا نه؟ هیزم شکن نگاه کرد و گفت: آره خدارو شکرخوبه خوبه و جایش هم نمانده.
خرس گفت: ولی جای زخم زبونی که زدی هنوز جایش مانده، زخم تبر خوب شد ولی زخم زبون هنوز جاش مونده.
زبان نیشدار روح را بیمار می کند. توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کنند.