سلام ارباب خوبم
اوّلِ صبح فَدای تو شُدن را عِشق اَست
غَزلی نابْ برایِ تو شُدن را عِشق اَست
خوآب آلودهاَم و مَنـگ و خُمـارم امّـا
مَست دَر حآل و هَوایِ تو شُدن را عِشق اَست
شاید وسیله مبارزه
شاید تیپ مبارز
شاید صحنه مبارزه
عوض شده باشد
ولی راه یکیست و ادامه دارد...
راهی که شروع کردیم
و با شما ادامه میدیم…
جنگ امروز، جنگ نرمه
مخملیه خودشو خوب جلوه میده
بعضیا میان توی این جبهه اما در آخر خودشون پاشون گیر میکنه میوفتن تو تله… !
مواظب باشیم…
خیلیا با ما اومدن توی این راه
اما زدن جاده خاکی
ماجرای اذان شهید ابراهیم هادی و تسلیم شدن 18 عراقی + صوت اذان شهید هادی
رزمنده هامون تقریبا همه مناطق عملیاتی رو آزاد کرده بودند …
عراق تلفات سنگینی داده بود …
یکی از تپه ها که اتفاقا موقعیت مهمی داشت هنوز مقاومت میکرد ؛ بچه ها تلاش می کردند اون رو هم آزاد کنند.
در تاریکی صبحِ روز بعد به سمت تپه حرکت کردیم ؛ نیروهای زیادی از عراق روی تپه مستقر بودند.
با فرماندهان ارتش صحبت کردیم و هر طرحی دادیم به نتیجه نرسید یم …
ناگهان ابراهیم هادی به سمت تپه عراقی ها حرکت کرد و بعد روی تخته سنگی رو به قبله ایستاد
و با صدای بلند شروع به اذان گفتن کرد ؛ هر چه داد زدیم که بیا عقب الان تو را میزنند … فایده نداشت …
تقریبا اواخر اذان ابراهیم بود که صدای تیر اندازی عراقی ها قطع شده بود …
ولی همون موقع یک گلوله شلیک ش و به گردن ابراهیم اصابت کرد …
خون زیادی از ابراهیم میرفت. به کمک امدادگر زخم ابراهیم بسته شد …
در ادامه یکی از بچه ها امد و گفت یک سری از عراقی ها اومدن ؛ دستشون رو بالا گرفته و دارند تسلیم میشوند …
فورا گفتم مسلح بیاستید شاید حقه ای باشه ؛
18 عراقی به همراه یک افسر خودشون رو تسلیم کردند…
به کمک مترجم از افسر عراقی پرسیدم چقدر نیرو روی تپه هستند؟ گفت هیچی… ما آمدیم و خودمون رو تسلیم کردیم بقیه نیروها رو هم فرستادم عقب؛ الان تپه خالیه …
با تعجب پرسیدم چرا؟
گفت: چون نمیخواستند تسلیم بشند …
گفتم یعنی چی؟ افسر عراقی با بغض و اشک در پاسخ گفت: اًین موذن؟ ( کی بود اذان گفت ؟)
بعد گفت: به ما گفته بودن شما مجوس و اتش پرست هستید … به ما گفتند ما برای اسلام با ایرانی ها میجنگیم.ما وقتی میدیدم فرماندهانمان مشروب میخورند و اهل نماز نیستند در جنگ با شما دچار تردید شدیم.
امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما رو شنیدم تموم بدنم لرزید … وقتی که نام امیرالمومنین رو آورد با خودم گفتم: تو با برادرانت میجنگی؟ نکنه مثل ماجرای کربلا …
گریه امانش نداد.بعد گفت: به نیروهام گفتم من میخوام تسلیم بشم هر کی میخواد با من بیاد.اینها با من اومدند؛ بقیه که نیومدند برگشتند عقب…
این سربازی هم که به موذن شلیک کرد رو هم آورده ام اگر دستور بدید اونو میکشم. حالا بگیید اون زنده است یا …؟
گیج شده بودم … گفتم زنده است …رفتیم پیش ابراهیم که داخل سنگر بستری بود …تمام هجده اسیر آمدند و دست ابراهیم را بوسیدند و رفتند نفر آخر به پای ابراهیم افتاده بود و گریه میکرد و میگفت منو ببخش من شلیک کردم …
بغض گلوی من رو هم گرفته بود…
دوست داشتنی ترین داداش دنیا
شهید ابراهیم هادی
شهید آوینی
کارتان را برای خدا نکنید ،
بلکه برای خدا کار کنید ..
تفاوتش فقط همین است که
ممکن است حسین در کربلا باشد و
من در حال کسب علم برای رضای خدا
وصیت نامه شهید ابراهیم وحدت
/ برادران عزیز همچنانکه امام امت فرمودند:"تنور جنگ را باید گرم نگه داشت که زندگی و حیات اسلام و پیروزی ما به جنگ میان اسلام و کفر بستگی دارد و باید بدانید که اگر سستی کردید و باعث شکست انقلاب شدید یقیناً به ذلت و بدبختی دچار خواهید شد که مردم کوفه وعراق پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) دچار شدند و یقیناً آن ذلت و بدبختی برایتان از این مقاومت و سرسختی تلخ تر خواهد بود /
سیلی آبدار سپاه پاسداران
و صدای زنگی که سرکنسول شنید
مقرّ اصلی گروهک تروریستی دمکرات در در کوی سنجق واقع در کردستان عراق، چند ساعت قبل، هدف حملات مورد موشکی پاسداران قرار گرفت. آمار اولیه از هلاکت دست کم 11 تروریست و زخمی شدن 37 نفر حکایت می کند. برخی سران حزب در میان کشته ها و زخمی ها هستند. گزارش ها ازاصایت پنج موشک حکایت می کند.
موشک و ما ادراک ما الموشک؟! موشک نقطه زن یعنی طرف شرور جنایتکار -دقیقا خود او- را طوری بزنی که دیگر نتواند از جایش بلند شود. گروهکهای تروریستی دموکرات و کومله، بیشترین همکاری را با رژیم صدام داشته و بیشترین جنایت ها را در مناطق مرزی کرد نشین مرتکب شده اند.
️گزارش های تصویری اولیه از تلفات سنگین تروریست ها به ویژه در سطح سران گروهک حکایت می کند. مصطفی مولودی سرکرده فعلی و خالدعزیزی سرکرده سابق گروهک تروریستی در میان مجروحان هستند.
پایگاه تروریست ها در عمق 65 کیلومتری کردستان عراق قرار دارد و گفته می شود پهپادها از این عملیات تصویربرداری کرده اند. مهم تر از توانمندی و قدرت ویرانگر موشک های نقطه زن که دقیقا به مقر گروهک تروریستی خورده، قدرت نرم افزاری و اطلاعاتی سپاه پاسداران است که می دانسته سران این گروهک، دقیقا کی و کجا با چه کسانی قرار ملاقات و مذاکره دارند.
️موشک به مقرّ گروهک تروریستی دموکرات خورده، اما صدای جیغ آمد نیوز بلند شده. مگر هم مقر و هم اتاق بوده اند اینها؟ اما شبکه BBC کُپ کرده و نمی داند خبر را چگونه بازگو کند. خبری از خبر فوری بی بی سی نیست. ام آی سیکس و موساد عزادار شده اند.
️این حمله قدرتمندانه و دقیق، ضمنا پیامی روشن به آمریکایی ها دارد. استفن فیگن رئیس سابق میز ایران در وزارت خارجه آمریکا، اخیرا به عنوان سرکنسول در اربیل مشغول شد و لابد تا الان جزئیات گوشمالی و ضرب شست ایران به تروریست ها، به گوش وی هم رسیده است.
محمد ایمانی
نماز شب آخر
مهدی از شناسایی که آمد نیمه شب بود و خوابید. بچه ها که برای نماز شب بیدار شده بودند او را صدا نکردند چون میدانستند حسابی خسته است.
اما او صبح که برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت: مگر نگفته بودم مرا برای نماز شب بیدار کنید؟
دلیلش را گفتند، آه سردی کشید و گفت:
افسوس شب آخر عمرم، نماز شبم قضا شد …
فردا شب مهدی هم به خیل شهیدان پیوست…
شهید مهدی سامع
شهید محمد هادی ذوالفقاری
در ایام اربعین خانه نجفش را برای
اسکان زائرین آماده می کرد
و خودش مشغول پخت و پز و پذیرایی از زائران اباعبدالله الحسین علیه السلام
می شد
حتی موقع خواب جا و پتوی خود راهم به
زائران میداد وخودش روی زمین میخوابید
راوی دوست شهید :
هادی از بچگی توی هیئت ها کمک می کرد. در کنار ذکرهایی که همیشه برلب داشت نام امام حسین (علیه السلام)رو بیشتر تکرار می کرد.
واقعا نمیشه میزان محبت هادی رو توصیف کرد
این سال های آخر وقتی در برنامه های هیئت شرکت می کرد حال و هوای همه تغیر می کرد.
یادمه چند نفر از کوچترهای هیئت می پرسیدن : چرا وقتی آقا هادی توی جلسات شرکت می کنه حال و هوای مجلس تغییر می کنه؟
ما هم می گفتیم بخاطر اینکه او تازه از کربلا ونجف برگشته.
اما واقعیت چیز دیگه ای بود
محبت آقا ابا عبدالله (سلام الله) با گوشت و پوست و خونش انگار آمیخته شده بود.
هادی تا حدودی امام حسین رو شناخته بود، برای همین وقتی نام مبارک آقا رو در مقابلش می بردند اختیار از کف می داد!
خوزه موخیا، رییس جمهور اروگوئه به فقیرترین رییس جمهور دنیا معروف است.
این تصویر او در صف انتظار یک بیمارستان عمومی است!
وی 90%حقوق11هزار دلاری خود را به موسسه های خیریه اهدا میکند!
مغز، خودش را می خورد!
بی خوابی و کمبود خواب باعث می شود تا مغز برای ترمیم و جبران آسیب شروع به خوردن خود کندکاری که دردیگر اندام ها تنها پس ازمرگ یا گرسنگی بسیار شدید رخ میدهد!
صبحی که بی حسین شروع شود ، همان بهتر که شروع نشود
به قصد زیارت ارباب:
السلام علیک یا اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السَّلامُ عَلی الحُسٓین و
عٓلی عٓلی اِبن الحُسَین و
عَلی اولادِ الحُسَین وَ
علَی اصحابِ الحُسَین.
نظر امام خامنهای درباره خطر سکولاریسم در حوزههای علمیه.
اینکه یک آقایی در یک گوشهای از کشور عبای خودشرو به دوش بکشه، و بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست، ننگ است
در جواب کسانیکه بی رحمانه و بی شرمانه به خاطر سخنرانی در جمع طلاب قم به دکتر پور ازغدی حمله کرده اند.
خداوند متعال به حضرت موسی (علیه السلام)
فرمود
ای موسی !
من شش چیز را در شش جا قرار دادم؛ ولی مردم در جای دیگر آنها را جست و جو می کنند و این درحالی است که هرگز آنها را
در آنجا نخواهند یافت :
1- راحتی و آسایش مطلق را در
‘’ آخرت'’ قرار دادم، ولی مردم در
‘’ دنیا ‘’ به دنبال آن میگردند!
2- عزت و شرف را در ‘’عبادت'’
قرار دادم، ولی مردم آن را در
‘’ پست و مقام ‘’ می جویند!
3- بینیازی را در ‘’قناعت'’ قرار دادم، ولی مردم آن را در ‘’زیادی مال و ثروت'’ جستجو میکنند!
4- رسیدن به بزرگی و مقام را در ‘’فروتنی'’ قرار دادم، ولی مردم آن را در'’ تکبّر و خود برتر بینی'’ می جویند!
5- کسب علم را در ‘’گرسنگی و تلاش'’ قرار دادم، ولی مردم با ‘’شکم سیر'’ دنبال آن میگردند!
6- اجابت دعا را در ” لقمه حلال ” قرار دادم، ولی مردم آن را در ‘’طلسم و جادو'’ جست و جو
می کنند!
“از بیانات دلنشین آیت الله مجتهدی (ره)".
حقایق درخشان نسل جوان ما
پوشیدن لباس تنگ، ننگ است…
از امام حسین(علیه السلام) حدیث به ندرت نقل شده است…
جامعه ی امروز ما این را میداند؟
حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) فرمود: بیاورید برای من جامه یی که کسی در آن رغبت نکند که آن را در زیر جامه هایم بپوشم تا چون کشته شوم و جامه هایم را بیرون کنند آن جامه را کسی از تن من بیرون نکند. پس جامه یی برایش حاضر کردند، چون کوچک بود و بر بدن مبارکش تنگ می افتاد آن را نپوشید، فرمود: این جامه اهل ذلت است! جامه یی از این گشادتر بیاورید. پس جامه ی وسیع تر آوردند، آن گاه در پوشید .
?عباس قمی، 1387،ص532
#حدیث_روز
محسنی اژهای: از بسیاری از دانه ریزها به دانه درشتهایی مثل عراقچی رسیدیم!
سخنگوی قوه قضائیه در برنامه نگاه یک:
* تردید نکنید دست بیگانه در برخی گرانیها و مشکلات اقتصادی وجود دارد.
* اثبات رابطه بین عوامل داخلی و بیگانه شود، سخت است، گاه یک نفر اجیر میشود و برخی تصمیمسازی برای مدیران میکنند اما تا الان در خصوص تصمیمسازی قرائن و شواهد داریم اما سوءنیت فرد مشخص نیست.
* وزارت اطلاعات در 30 فروردینماه نامهای نوشت خطاب به واعظی و جهانگیری و رونوشت به وزیر اقتصاد و بانک مرکزی و در آن پیرامون نحوه توزیع سکه تذکر و هشدار داد و درباره نکات منفی مداخله ارزی گذشته هم مطالبی بیان کرده بود و خواسته بود در رابطه با این سیاست تجدیدنظر شود.
*ما چند مفسد را گرفتهایم همه مفسدان را که نگرفته ایم حتما افراد دیگری هم وجود دارند که مفسد هستند حتما هم افراد و سرویس های بیگانه دیگری هم در کار هستند.
* بسیاری از افرادی که جرم انجام دادهاند و اکنون دستگیر شدهاند مباشر فرد بالاتری نداشتهاند.
* ما از افراد پایینتر به دانه درشتها و به نقطه مرکزی میرسیم.
*اکنون ما از طریق دلالها به افراد بالاتر رسیدیم. مثلا از دلالی در کف سبزه میدان به مظلومین و از وی به عراقچی و از او به سیف میرسیم.
احترام به همسر معجزه می کند.
مرد بایستی به همسر خود، بخصوص در حضور دیگران احترام بگذارد. این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد.
زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد.
این امر باعث میشود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس، شوق او را به زندگی زناشویی و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیتها و سختیهای احتمالی بیشتر میکند.
“تفـاوت ناراحتـی در زن و مـرد”
زنان به خود سرزنشی گرایش دارند و مردان به سرزنش اطرافیانشان.
زنان احساس غم، بیتفاوتی و بیارزشی میکنند و مردان احساس خشم و تحریکپذیری دارند.
زنان حالت دلواپسی و ترس دارند و مردان بدبین و گارد گرفته میشوند.
زنان از هر درگیری فاصله میگیرند و مردان درگیری و کشمکش درست میکنند.
زنان در این دوران دوست دارند درباره مسائلشان صحبت کنند در حالی که اکثر مردان صحبت درباره افسردگیشان را ضعف میدانند.
اکثر زنان در این دوران برای درمان خود به غذا، روابط دوستانه و روابط عاشقانه روی میآورند، در حالی که عموم مردان با تلویزیون، ورزش و رابطه فیزیکی سعی در فراموش کردن مسئله خود میکنند.
“همسـرتان را آرام نـوازش کنیــد!!!”
خانمها حساسیت لمسیشان، دَه برابر مرد است. خانمها دَه برابر برای نوازش شدن، بیشتر کِیف میکنند و دَه برابر فشار بیشتر اذیتشان میکند!
مثلا مردها وقتی به هم میرسند محکم و با فشار دست میدهند. که این کار را در مواجه با همسر نباید انجام دهند.
یا مرد، شانههای رفیقش را محکم فشار میدهد و رفقایش کِیف میکنند ولی وقتی میخواهد این کار را با همسر خود هم انجام دهد، باید با ملایمت و آرامش این کار را انجام دهد.
خانمها محتاج نوازشاند، سعی کنید همیشه آنها نوازش کنید. خانمها وقتی در فشار زندگی قرار میگیرند؛ نیازشان به نوازش، چندین برابر مرد میشود.
چگونه همسرم را علاقمند نگه دارم؟
_نیازهای مزاجی و ذهنی همسر خود را فراموش نکنید
_اعتماد به نفس او را تقویت کنید
_به همسر خود احترام بگذارید
_جاذبه ظاهری داشته باشید
********
_یک انسان سالم هیچ وقت ، هیچ وقت حتی به خودش هم نمی گوید اگر با فلانی ازدواج کرده بودم بهتر یا بدتر بود …
_و یا نمی گوید این کیه که من با او ازدواج کرده ام .
_اما انسان قدرت طلب ، معمولا به علت خشم و قدرت طلبی این نوع تفکرات را دارد !
_در صورتی که یکی از بایدهای زندگی زناشویی این است :
_وقتی که شما ازدواج میکنید اگر مرد هستید تمام زنها و اگر زن هستید تمام مردهای دنیا برای شما معنایی ندارند !
“مقابله به مثل و تلافی؛ بدترین راهکار خیانت!”
یکی از دلایل مهم برای اینکه فرد قربانی خیانت نباید مقابل خیانت یار زندگیاش دست به خیانت و در حقیقت مقابله به مثل بزند اینست که در این صورت نشان میدهد کنترل وجودیاش و سلامت روانی و اخلاقیاش نه در اختیار خویشتن و درونی، بلکه در اختیار عوامل غیر قابل کنترل و بیرونیست.
فردی که دست به تلافی میزند در حقیقت دو آسیب را به جان میخرد: یکی آسیبی که از یار و همسرش دیده و دیگری پای گذاشتن بر روی اصولی که خود بر اثر تخطی دیگری از آن رنجیده!
این یک واکنش هیجانی و دروغگویی به خویشتن است، آسیب روانی هنگامی روی میدهد که خود پنداره با تجربیات ناهمخوان شود، فردی که خیانت را اسلحهای در مقابل خیانت میبیند؛ در دو حالت گیر افتاده. یا ذاتا خیانت کار است و تنها منتظر تلنگری برای بروز بوده و یا در اثر آسیب خیانت با عملی هیجانی و نه شناختی به دنبال ترمیم خویش است.
در هر دو صورت با انجام آن دیگر جایی برای عزت نفس و کنترل خویشتن باقی نمیماند و این یعنی افتادن در ورطه نا اهلی و با دست خویش لکهدار ساختن وجود انسانی خویشتن.
️ بوی پیراهن خونین کسی می آید…
«مُصِیبَه مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض» را شاید کمتر در ذهنمان حلاجی کرده باشیم.
دیشب که توفیق داشتم و زیر یکی از خیمه های سالار شهیدان نشسته بودم، سخنران چند بار این جمله را تکرار می کرد. به گمانم می دانست که این عبارت از آنهایی است که بارها شنیده ایم و بی توجه از کنارش گذشته ایم.
معنایش آن است که عاشورا بزرگترین مصیبت در آسمانها و زمین است.غم و اندوهی است که از پیراهن خونینی آکنده می شود که ملائکه شب اول محرم در آسمان آویزان می کنند. پیراهنی که پاره پاره های آن نشان از صدها ضربه شمشیر بر تن مبارک فرزند نازنین پیامبر دارد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند ما شیعیان با چشم بصیرتمان این پیراهن را می بینیم و زبانه های غم در درونمان شعله می کشند و اشکهایمان جاری می شوند.
آسمان هم این شبها عزادار سالار شهیدان است….
ای کاش می توانستم معنای عزادار بودن آسمان و ملائکه را درک کنم.
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله…..
️ به قلم محدثه_بروجردی
راز و نیاز با خدا….
خدایا
کمکم کن تا رد نور تو را
در پیشامدها و راهها
در همه مسیرها، در روزها و شبها
باز شناسم و پیگیرم
و از آن، منحرف نشوم
و ظلمت را هرگز، به جای نور نگیرم
و کمکم کن
تا در همه سختیها، در همه رنجها
دستان لرزان خود را
از دستهای گرم و گشاده ات بیرون نکشم
دستهای پر قدرت تو
دستان لرزان مرا رها نکند
حتی اگر زمین بلرزد و خورشید تاریک شود
و آسمان در هم بپیچد …
مناجات زیبایی ؛از خواجه عبدالله انصاری
بارالها….
از کوی تو بیرون نشود
پای خیالم
نکند فرق به حالم ….
چه برانی،
چه بخوانی….
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی….
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی….
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد….
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
ثواب تلاوت قران…
امام صادق علیه السلام فرمودند
مَنْ قَرَءَالْقُرْآنَ فِى الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ، وَ خُنِّفَ عَلى والِدَیْهِ وَ إنْ کانا کافِرَیْنِ؛
هر که قرآن شریف را از روى آن قرائت نماید بر روشنائى چشمش افزوده گردد؛ و نیز گناهان پدر و مادرش سبک شود گرچه کافر باشند.
?وسائل الشیعه : ج 6 ص 204 ح 1.
#حدیث_روز
* سر نماز اول وقت حاضر شو؛
شاید ⇦ ✺ آخرین دیدار دنیاییات باخدا باشد ✺
* کسی را تحقیر مکن؛
شاید ⇦ ✺ محبوب خدا باشد ✺
* از هیچ غمی ناله نکن؛
شاید ⇦ ✺ امتحانی از سوی خدا باشد ✺
* دلی را نشکن؛
شاید ⇦ ✺ خانه خدا باشد ✺
* از هیچ عبادتی دریغ مکن؛
شاید ⇦ ✺ کلید رضایت خدا باشد ✺
* هیچ گناهی را کوچک ندان؛
شاید ⇦ ✺ دوری از خدا در آن باشد ✺
آگاه_باشیم
راز ازدواج موفق چیست؟
* میتوانید بعضی از عیب های او را نادیده بگیرید
* از معذرت خواهی کردن واهمه ندارید
* هنگام مشاجره رفتار تحقیر آمیز ندارید
* خاطرات خوب را باهم مرور کنید.
سه اختلال روانی که سم زندگی زناشویی هستند
1. نارسیسیزم (خودشیفتگی)
می خوام برای من باشه..می خوام تنهایی منو پر کنه… می خوام رفتارش درست بشه…چرا اونی نمیشه که من می خوام… چرا مثل من فکر نمیکنه!؟
2. مازوخیسم (آزارپذیری)
اذیتم میکنه، چون دوستم داره… نمیتونم ولش کنم، آخه دوسش دارم…
بدون اون با تنهایی چه کار کنم…
حرفهای مردم چی میشه ….!!!
3. پارانویا (بدگمانی)
بهش اعتماد ندارم… حتما داره بهم خیانت میکنه… گوشیشو باید چک کنم.. لباساشو چک کنم بهتره… تعقیبش کنم، ببینم با کی قرار عاشقانه گذاشته..!؟
«یادت باشد» که راه، راه آسمان است
معرفی کتاب عاشقانهای درباره زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی
کتابی که رهبر انقلاب گفتند که باید ماجرای قهرمانان آن در تاریخ ثبت شود :
«یادت باشد»کتابی است که میشود ساعتها با آن خندید و روزها با آن اشک ریخت. کتاب را که ورق میزنی انگار برایت همه شهدا تصویر می شوند و تازه میفهمی آنهایی که فدایی زینب شدند، چقدر شبیه هم هستند. فرقی نمیکند اسمشان چه باشد! محمد بلباسی، محسن حججی، مصطفی صدرزاده، مهدی نوروزی یا حمید سیاهکالی و… اینها همگی «یادشان بود» تا ما «یادمان باشد» راه، از آسمان میگذرد!
اگر دنبال کتابی برای آرامش روح، برای پیدا کردن راه یا حتی برای هدیه دادن به بهترین عزیزانتان هستید، این کتاب را حتما بخرید و بخوانید و هدیه بدهید. از آن دست کتابهایی که نمیشود بدون گریه تمام کرد! از آن دست کتابهایی که دوست نداری تمام شود، از آن دست کتابهایی که وقتی به آخر میرسی، نمیدانی اول راهی یا آخر راه! فقط میشود گفت باران کلمات که میبارد، دلمان برایشان تنگ میشود، راه میافتیم بدون چتر؛ ما بغض میکنیم، آسمان گریه!
سخنان امروز رهبر انقلاب اما برگی دیگر از این کتاب را نشان داد؛ آنجا که گفتند اخیراً کتابی را خواندهاند که ماجرای زندگی زن و شوهر دهه هفتادی را روایت میکند و از ماجرای نذر روزهگرفتنشان برای برپایی مجلس بدون گناه عروسی گفتند و اشارهشان به کتاب «یادت باشد» بود؛ آقا گفتند که ماجرای این جوانان باید در تاریخ ثبت شود؛ و اشاره کردند که « اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال 94 و 95 و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود».
«یادت باشد» را انتشارات شهید کاظمی تهیه و منتشر کرده است.
از موج تا اوج .
با طعنه گفت: بابات موجیه؟
گفتم: آره بابای من موجیه!
گاهی روزا احوالش موج رو موج میشه
از موج دنیا به موج آسمان وصل میشه
نبین که #کودکانه میخنده
خاک جبهه ها حکایت مردانگی هایش را فریاد میزنند…
میگن موجیه
دیوونه است
باید ازش دور شد
باید قرصهاش رو سر موقع به خوردش داد
باید دست و پاش رو به تخت بست
باید زندانیش کرد…
می گن موجیه
امیدی بهش نیست
پس کی تموم میکنه
می گن موجیه
باید بهش برق وصل کرد
تا بی حرکت بمونه
اصلا باید خشکش کرد و به دیوار زدش
می گن موجیه ولی…
قابل توجه غارتگران بیت المال:
این عکس در حاشیهی نیزارهای جزیرهی مجنون گرفته شده، اسلحه هنوز هم در دستانش بود.
«او اینگونه فداکاری نکرد تا تو کشور را غارت کنی !»
فرمانده گردان لوطی ها چه سی بود!!؟
خاطرات شهید مرتضی زارع دولابی
گردان مرتضی به گردان لوطیها
معروف بود. هر یک از فرمانـدهانِ
گردانها که به دلایلی نیروهایشان را
رد مے کردند، آنها به این گردان
می فرستادند. علیرغم شیطنتهای
رزمندگان این گردان، یکی از بهترین
گردانهای خط شکن بودند.
این گروه درصبحگاه و آموزشی
شرکت نکرده و نامنظم بود.
قبل از آغاز عملیات والفجر یک،
چندتن از فرماندهان شکایت گردان
مرتضی را به شهید نجفی رستگار
می برند حاج کاظم گفت: ازشنیدن
این سخنان ناراحت شدم ومرتضی را
خواستم که برای توضیح بیاید.
اولباس رزم مرتب وپوتین بهپا نمیکرد
لباسش را برروی شلوارمی انداخت
وبایک کتانی گردانش رافرماندهی میکرد.
یک ربع بعد با همان نوع پوشش به اتاق فرماندهی آمد و گفت:
سلام علیکم حاج آقا
با دلخوری و صدای بلند شروع
به اعتراض کردم و گفتم :
«این چه وضع گردان است
همه از گردان شما ناراضیند
و شکایت دارند…»
مرتضی تا انتهای صحبتها آرام
بوده و به سخنانم گوش می داد.
وقتی حرفهایم تمام شد
جلوترآمد و گفت:
داداش! بسیجی از مسجد آوردن
هنر نیست اگر از کوچه و خیابان
بسیجی را به جبهه آوردی هنر است.
اگر از من ناراض هستید حکمم
را تحویل میدهم
حاج کاظم گفت: با حرف مرتضی
گویی از خواب غفلت بیدار شدم
و کمی آرام گرفتم….
شهید_مرتضی_زارع_دولابی
فرمانده گردان حضرت قاسم
لشکر10سیدالشهـدا
نقل_از_شهیدکاظم_نجفی_رستگار
تقوا و ایمان و اخلاص هادی اثر خود را گذاشته است
او هر جا رفت خواست گمنام باشد و هیچگاه از خودش حرفی نزد
اما خدا محبت او را به دل همه انداخت
راوی از نزدیکان شهید محمد هادی ذوالفقاری
این سخنان رو از خیلی ها شنیدم … اینکه هادی ویژگی های خاصی داشت.
همیشه دائم الوضو بود
عاشق امام حسین (علیه السلام) و گریه برای ایشان بود.
واقعا برای ارباب با سوز اشک می ریخت … اخلاص هادی زبانزد همه بود
اگه کسی از او تعریف می کرد خیلی بدش میومد …
وقتی کسی از زحماتش تشکر می کرد میگفت : خرمشهر رو خدا آزاد کرد.
یعنی ما کاری نکرده ایم همه کاره خداست و همه کار ها برای خداست.
حال و هوای و خواسته هاش مثل جوانان هم سن و سالش نبود
دغدغه مند تر و جهادی تر از دیگر جوانان بود
انرژی اش رو وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود
در آخر راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درونش نشد.
کلام شهید
مطمئن باشیم در هر شغلی هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط میکنیم. فردا نباشد پس فردا سقوط می کنیم چون انقلاب هر زمان یک موج میزند یک مشت زباله را بیرون میریزد
مـــقام معــــظم رهـــبرۍ:
مهــمتر از عـبور از ســیــم خـاردار
دشمن نهاده سـیم خـاردار نفــس
انـسان است؛ که انـسان به ظاهر
آن را دشمن هم نمیداند و دوست
هـــم مــی داند.
زهرایی ها شهید می شوند
این را من نمیگویم
نگاه کن
نگاهشان
حتی لبخندشان هم
عطر یاس دارد…
رمز پرواز یا زهراست
شهید مدافع حرم
#عباس_کردانی
#اهواز
به روایت مادر شهید خاطرات_شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
فرزند 26 ساله ام متولد 1368 با برادر دیگرش دوقلوهای آخر من بودند. با سختی فرزندانم را بزرگ کردم. من 6 فرزند دو دختر و 4 پسر داشتم که در حال حاضر یکی از پسرانم در نزد حضرت زهرا(س) میهمان است.
حمید بسیار با ایمان و همیشه با وضو بود و همواره به مسجد فاطمه زهرا در محله خودمان می رفت. هیچگاه نماز اول وقت، دعای توسل و کمیلش ترک نشد.
فرزندم بسیار با حیا بود و چشمش حیا داشت. در هنگام مواجه با نامحرمان سرش پایین بود به گونه ای که یکی از اساتید دانشگاه برایم از حیای فرزندم تعریف می کرد و می گفت هیچگاه مستقیم به خانم ها نگاه نمی کرد.
اهل زهد بود و از سر کار که می آمد برای استراحت بدون متکا دراز می کشید.
حمید ورزشکار بود و تا مرحله داوری رشته کاراته نیز پیش رفت…
چنان وقتش را تنظیم کرده بود که جای خالی نداشت. حضور در ورزشگاه و تعلیم کاراته به ورزشکاران، حضور در حلقه های صالحین پایگاه بسیج به عنوان مربی، حضور در هیات و برنامه های دیگر.
میاندار هیئت خیمه العباس بود و چنان سینه میزد که سینه اش گاه سیاه می شد.
گاه چنان برنامه ریزی می کرد که تا پاسی از شب فرزندم به کار و فعالیت مشغول بود.
حمید خاص و گلچین شده خود خدا بود… از همان کودکی خاص بود و در میان دیگر فرزندانم هیچ کدام مثل این نبودند از همه نظر ممتاز بود گویا او گلچین شده و خدا خودش او را به این سمت هدایت کرد.
حمیدم همیشه با مادر گفتن هایش دلم را می برد… همیشه پیشانیم را می بوسید و لبخند بر لب داشت.
هیچگاه ندیدم در مقابل من و پدرش دراز بکشد و یا بی ادبی کند.
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
چرا وقت شنیدن نام امام زمان از جامون بلند میشیم و دست رو سر میزاریم؟
میرزای نوری می نویسد:
“در خبری از امام صادق نقل شده روزی در مجلس امام صادق نام حضرت مهدی برده شد امام صادق به سبب تعظیم واحترام از جا برخاست”
نجم الثاقب
در روایتی آمده است که دعبل خزاعی بعد از آنکه ابیاتی راجع به حضرت مهدی نزد امام رضا خواند حضرت از جا برخاست
منتخب الاثر
از امام صادق سوال شد چرا هنگام شنیدن نام مهدی از جای خود بر میخیزیم حضرت فرمود:
“چون غیبتش طولانی است وامام از شدت محبتی که به دوستان خود دارد هرزمان که شخصی اورا یاد کند نگاهی به او میکند وسزاوار است که یاد کننده به جهت احترام از جای خود برخیزد واز خدا تعجیل فرج ایشان را خواهد”
?منتخب الاثر
ای حسرت دیدار تو در سینه ی ما
ای عشق تو آبروی دیرینه ی ما
برگرد و غبار دل ما را بتکان
زنگار گرفته روی آئینه ی ما
احادیث تکان دهنده از ائمه علیه السلام
در مورد تعداد کسانی که در آخر الزمان به حضرت مهدی وفادار میمانند
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
مَثَل شما مثل کسى باشد که او را طعامى باشد از گندم وبرنج وعدس وماش وغیره پس او را پاک کند ودر انبار نهد، پس از چندى بر سر او آید سوسک در وى افتاده باشد وبعضى از آن را فاسد کرده باشد،
پس دوباره او را پاک کند وسوسک زده اش را دور سازد ودر انبار نهد، چندى بگذرد باز در وى سوسک افتد، پس باز او را پاک کند وهمچنین تا اینکه بماند مقدارى که هر چه بماند دیگر سوسک در وى نیفتد یا به او آفت نرساند…
چنین شماها از یکدیگر متمیز وجدا مى شوید تا اینکه نماند مگر جمعیتى که دیگر هیچ فتنه اى به ایشان آسیب نرساند.
حضرت باقر علیه السلام فرمود:
اى گروه شیعه البته خالص خواهید شد… همچنین یکى از شما صبح مى کند در حالى که بر شریعت ما وامر ماست وشام مى کند در حالى که از امر ما خارج شده یا شام مى کند در حالى که بر شریعت ما وامر ماست وصبح مى کند در حالیکه از شریعت ما خارج گشته وخود نمى فهمد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
به خدا قسم که شما شکسته مى شوید همچنانکه شیشه شکسته مى شود،اما شیشه پس از شکستن برگردانده مى شود، پس برمى گردد مانند اول، اما شما شکسته خواهید شد مانند شکسته شدن سفال که برگردانده نمى شود…
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
نماند از شما مگر مانند سرمه در چشم یا نمک در غذا
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
چنان مضطرب شوند در عقیده مانند اضطراب کشتى در دم موجهاى دریا، نجات نیابد مگر آن کس که خدا پیمان او را گرفته باشد ودر دل او ایمان نوشته واو را به وحى از خود مؤید فرموده باشد.
حضرت جواد علیه السلام فرمود
اکثر قائلین به امامت او مرتد شوند واز او برگردند.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
این امر نخواهد شد تا اینکه دو ثلث از مردم بروند
ابوبصیر گفت اگر دو ثلث از مردم بروند پس که باقى خواهد ماند؟
فرمود شما راضى نیستید که از ثلث باقى باشید یعنى شما به رفتن دیگران چکار دارید؟ شما جدیت کنید که از ثلث باقى مانده باشید
?منابع
معجم احادیث الامام المهدى علیه السلام
بشارة الاسلام ص 182 ب 8
کمال الدین 2 /355 ب 33 ح 3
غیبت طوسى ص 170 ح 129
بشارة الاسلام: ص 170 ب 7
اصول کافی 1/ 418 ح 6/945
منتخب الاثر ص 388 ب 47 ح 1
بحار 52/ 111ب 21 ح 20
غیبت نعمانى ص 138
بحار 52/101 ب 21 ح 2
#حدیث_روز
️صبحها از خوابتون بزنین وبیدار شین
برا شوهرتون صبحانه درست کنید
قبل از اینکه برن سرکار
اینطوری احترام شوهرتون روحفظ میکنیدوباعث افزایش محبت بین شمامیشه
زیباترین اعتقاد، اعتقاد به این نکته ی مهم است که بدانیم مقصد و مقصود همه ی انبیاء و اولیاء، ظهور وجود مقدس امام زمان (عج) است.
در این رابطه
حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند:
« آیا شما دوست ندارید که حق ظاهر شود و عدالت در شهرها برقرار گردد و حالِ همه ی بندگان خدا نیکو شود و کلمه ی الهی جمع گردد و میان دل های پریشان الفت پدید آید و خدا در سراسر زمین معصیت نشود و حدود الهی بر خلقش اقامه و حق به صاحبش برگردد تا هیچ حقی از ترس هیچ خلقی زیر پرده نماند؟ به خدا ای عمّار! کسی از شما بر این حالِ انتظاری که دارید نمیرد جز آن که در نزد خدای عز وجل از بسیاری از حاضرین بدر و احد افضل باشد. ملاحظه کنید انتظار آگاهانه به ظهور مهدی(عج) شخصیت معنوی انسان را تا کجا متعالی می کند که از بسیاری از حاضران بدر و احد افضل می شود.
باز حضرت صادق(علیه السلام) در رابطه با نظر به حضرت مهدی(عج) می فرمایند:
«لَوْ اَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّام حَیاتی»
اگر او را درک کنم همه ی عمر در خدمتش خواهم بود.
زیبایی انتظار به قدری است که امام حسین(علیه السلام) نقل می فرمایند:
مردی نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدی(عج) پرسید.
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) وقتی صفات او را ذکر کردند با حالتی سرشار از عشق و شیدایی
«أوْمَأ بِیدِهِ إلی صَدْرِهِ شوقاً إلی رُؤْیتِهِ»
به سینه ی خود اشاره کردند و فرمودند مشتاق دیدار او هستم.
آن قدر جایگاه حضرت مهدی(عج) ارزشمند است که حضرت موسی(علیه السلام) از خدا تقاضا می کنند:
«پروردگارا مرا قائم آل محمد قرار بده و خداوند فرمود: او از نسل احمد است»
این ها نشان می دهد افق همه ی انبیاء و اولیاء شرایطی است که وجود مقدس امام زمان (عج)
در آن ظهور می کنند؛ چون اگر کسی بخواهد با تمام رحمت های ممکنی که خداوند در صحنه ی حیات بشریت ظاهر می کند ملاقات نماید، باید تقاضای حضور در زمان حضرت صاحب(عج) را داشته باشد
و همواره تمنّای چنین شرایطی در او شعله ور بماند و انتظار فرج به معنی کامل آن از این قرار است.
انسانِ منتظر،
نظر به قطبی دارد که تمام اسماء الهی در آن شرایط از باطن به ظاهر می آید و سرّی ترین حقایق عالم آشکار می شود به طوری که در هیچ شرایطی تا آن اندازه زمینه ی نمایش حق فراهم نبوده است.
باید بر این نکته تأمل کرد که راز برکاتی که انتظار فرج در بر دارد در کجاست
و چرا این همه برکت در چنین فرهنگی نهفته است؟
اصلی ترین حالتِ روحی که در فرهنگ انتظارِ فرج برای جامعه پدید می آید،
فرهنگ گذار از وضع موجود و نظر به وضع مطلوب و زندگی با وضع مطلوب است.
انسان منتظر در فرهنگ انتظاری که شیعه ترسیم کرده،
شخصیتی است که نسبت به آن چه بر جهان می گذرد از آن جهت که حجاب حقیقت است،
راضی نیست و شرایطی را می شناسد که محل و مجلای حقیقت است.
انسان منتظر نظرش به شرایطی است که در آن شرایط، بسیاری از ابعاد سرّی و غیبیِ وجود انسان و عالمِ وجود، ظاهر می شوند و حقایقی در آن شرایط ظهور می کند که در حال حاضر هنوز ظاهر نشده
و به همین جهت بسیاری از ابعاد حقیقت، تنها و بی جواب مانده و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) با نظر به آن شرایط، بر برکات انتظار تأکید فراوانی نموده اند و زمان غیبت حجت الهی را شرایط پروراندن روحیه ی انتظار به حساب آورده ….
و بر پایدارماندن بر عهد انتظار از طریق تبعیت از فقها تأکید دارند،
از جمله حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) می فرمایند:
«فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعَهُم »
و اما هرکس از فقیهان که
نفس خود را پاس دارد
و دین خود را حفظ کند
و به مخالفت با هواهای نفس خویش برخیزد
و فرمان خدای را اطاعت کند،
بر مردم است که از او تقلید کنند
و چنین خصوصیاتی را بعضی از فقیهان شیعه دارا هستند
و نه همه ی آنان .
از این طریق دوره ی
غیبت امام معصوم دوره ی آمادگی جهت به ظهورآمدن سرّی ترین حقیقت عالم وجود می گردد.
اللهم اعجل لولیک الفرج
️علّت تفاوت های مردم
امیرالمومنین علی علیهالسّلام فرمودند:
«علّت تفاوتهای میان مردم، گوناگونی سرشت آنان است. زیرا آدمیان در آغاز، ترکیبی ازخاک شور و شیرین و سخت و نرم، می باشند.
پس آنان به میزان نزدیک بودن خاکشان با هم “نزدیک"، و به اندازه ی دوری آن از هم، “دور و متفاوتند"…
یکی زیبا روی و کم خرد..
دیگری بلند قامت و کم همّت..
یکی زشت روی و نیکوکار..
دیگری کوتاه قامت و خوش فکر..
یکی پاک سرشت و بداخلاق..
دیگری خوش قلب و آشفته عقل..
و آن دیگر سخنوری دل آگاه است…!!»
?خطبهء 225 نهج البلاغه
#حدیث_روز
? الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
خنده به سبک شهدا
بیشترین خاطراتی که از اسماعیل توی ذهن بچه ها مونده مربوط به شوخ طبعی هاشه☺️
شوخی های من و اسماعیل تمومی نداشت …?
در روزهایی که یکعده حرص طلا و دلار میزنند یا کالا احتکارکردهاند؛
150هزار جوان شامل 2500پزشک هم در 7هزار گروهجهادی رفته اند مناطق محروم…
به خانه زندگی پیرمرد-پیرزنها رسیدگی میکنند
بین بچهها کیف وکفش ولباس ونوشتافزار توزیعمیکنند
پزشکان و دندانپزشکانشان هم سخت مشغولند…
مگه شرافت و انسانیت معنایی غیر از این داره؟؟
فهمیدن محرم
اگر غریبه ای از علت سر بریدن حسین(علیه السلام) پرسید، بگویید: ترکیبی از منافقان باهوش و مردم جاهل عاشورا را رقم زدند و چه معجون عجیبی است این ترکیب…
بهترین راه برای نفوذ در دل دوستان و….
امیرالمومنین علیه السلام
…إِنَّ أَحْسَنَ مَا یَأْلَفُ بِهِ النَّاسُ قُلُوبَ أَوِدَّائِهِمْ وَ نَفَوْا بِهِ الضِّغْنَ عَنْ قُلُوبِ أَعْدَائِهِمْ
حُسْنُ الْبِشْرِ عِنْدَ لِقَائِهِمْ
وَ التَّفَقُّدُ فِی غَیْبَتِهِمْ
وَ الْبَشَاشَةُ بِهِمْ عِنْدَ حُضُورِهِمْ.
بهترین راه برای نفوذ در دل دوستان و زدودن کینه از دل دشمنان این است که
هنگام ملاقات با آنها گشاده رو باشید
و در زمان غیبت، از روی مهر و محبت از حال آنها جویا شوید
و هنگام آمدن آنها شاد و خوشحال باشید.
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص: 57
#حدیث_روز
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
طنز جبهه موشک جواب موشک
مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه عملیاتی می گذاشت.
از آن آدم هایی بود که فکر می کرد مأمور شده است که انسان های گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده، کلید بهشت را دستشان بدهد.
شده بود مسؤول تبلیغات گردان. دیگر از دستش ذله شده بودیم. وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای نوحه و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها مگسی می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای بدبخت خالی می کردند.
از رو هم نمی رفت.تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی ها هم دست به مقابله به مثل زدند و آنها هم بلندگو آوردند و نمایش تکمیل شد. مسؤول تبلیغات برای اینکه روی آنها را کم کند، نوار «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» را گذاشت.
لحظه ای بعد صدای نعره خری از بلندگوی عراقی ها پخش شد که: «آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!»
تمام بچه ها از خنده ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش کم شد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت.??
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک
لبخند بزن بسیجی
به نقل از همسر شهید محسن فانوسی
پسر کوچکم رو خیلی برای نماز خوندن تشویق می کرد
فاطمه هم با اینکه هنوز حرف نمیزد اما ادای نماز خوندن رو درمی آورد و سرش رو روی مهر میذاشت☺
کلی ذوقش رو می کرد و ازش عکس می گرفت
اوایل بیشتر نماز رو به جماعت می خوندیم
اما از وقتی که فاطمه شروع به راه رفتن کرد دیگه نمی شد?
وسط نماز میومد بغلم و مجبور می شدم بچه بغل نماز بخونم
همیشه نماز های پشت سر محسن رو دوست داشتم ?✌
برای بچه ها خیلی وقت می ذاشت
لالایی های مخصوص براشون می خوند
توی یکی از شعرهاش دعا می کرد برای شهادت خودش، عجیب بود که با اینکه پاره تنش رو بغل کرده بود اما دعای شهادت می کرد !
می گرفتش بغل ، می خوابوندش روی پاش و پشتش رو نوازش می کرد، تا خوابش ببره
فاطمه هم هروقت خوابش میومد و پدرش خونه بود، می رفت می خوابید روی پاش تا نوازشش کنه.
و وقتی نبود اونقدر بهانه می گرفت و گریه می کرد تا خوابش ببره
هم محمد و هم فاطمه به این نوع خوابیدن عادت کرده بودند
از مشهد براش یه چادر کوچیک سفید گرفته بود
برای فاطمه روسری می پوشید و چادر رو سرش می انداخت و ازش عکس می گرفت
می گفت : دوست دارم دختر خوشگل بابا با حجاب باشه
هر وقت برای خودش سجاده می انداخت برای محمد مهدی و فاطمه هم یکی یکی سجاده پهن می کرد
همیشه می گفت : باید به بچه ها نماز خوندن رو یاد بدیم تا خیالمون بابت عابت خودمون و بچه ها راحت باشه.
فاطمه رو برای نماز آماده می کرد و ازش عکس می گرفت و قربون صدقه اش می رفت
به نماز اول وقت خیلی تاکید می کرد بعضی وقت ها که اذان می داد میومد آشپزخونه دستم رو می گرفت و می برد برای خوندن نماز
می گفت : باید نماز رو اول وقت خوند تا بالا بره
کار و ظرف و غذا پختن بمونه برای بعد .
@bashahidantashahadat
خاطرات شهید مرتضی عطایی از سوریه
به هر صورتی که بود با واسطه یکی از دوستانم در فاطمیون ثبت نام کردم که البته خودش ماجرایی داشت. خبر دادند که پس فردا اعزام است. به هیچ یک از اعضای خانواده، پدر، مادر و همسرم چیزی نگفتم. به اسم سفر به کربلا که بارها رفته بودم و برای خانواده عادی بود به محل اعزام رفتم. حدود 20 نفر از جماعت 200 نفره اعزامی ها را از جمله من به اسم اینکه ایرانی هستیم جدا کردند و گفتند شما بفرمایید بروید خانه تان! گفتم: «چرا؟» گفتند معلوم است که ایرانی هستید. من کنار ایستادم و هرچه اصرار کردم گفتند راه ندارد. تعدادی را از روی لهجه و تعدادی را از روی چهره شناسایی کردند.
دست آخر پس از اینکه خودم را به آب و آتش زدم ولی جواب نگرفتم، گفتم که مدرک افغانستانی دارم. گفتند اگر مدرک هم داشته باشی بازهم نمی توانیم کاری کنیم، برو و بار دیگر اقدام کن، نمی توانیم کاری کنیم. دربست گرفتم و آمدم خانه، به ماشین گفتم منتظر بماند، خانمم که من را دید گفت: «پس چرا برگشتی؟» گفتم: «گذرنامه ام را جا گذاشتن»، دیگر نگفتم مدرک افغانستانی با خودم می برم، گذرنامه را برداشتم و با همان ماشین برگشتم.
خدا را شکر هنوز اتوبوس ها حرکت نکرده بودند، تا گذرنامه را نشان دادم گفتند این گذرنامه جعلیست و قبول نیست و … دیدم دارند بهانه می آورند و کار بیخ پیدا کرده.
خیلی دلم شکست و اشکم درآمد. از آنجا که چند سالی خادم حرم امام رضا(علیه السلام) بودم، رو کردم به حرم و خطاب به امام رضا(ع) گفتم: «آقا! سه سال است که نوکر در خانه تان هستم، حاشا اگر کار ما را راه نیندازید.
ما را به سرزمین دگرگون خود ببر
آن جا صید در پی صیاد می دود…
گفت: اِنّی مُهاجِر اِلی رَبّی
چگونه در بند خاک بماند
پرنده ای که پرواز آموخته است…
امروز تولدم هست
به نگاهی محتاجم
منم ببرید بخدا قسم خسته ام بریده ام
همین الان جواز پرواز من را امضاء کنید
پروانه های باغ بهشت
هر انسـانی
یک تـولد دارد
یک مرگ
و
شــهدا
تـنها انسـانهایی
هستند که
مرگشـان را هـم
تبدیل به تولد می کنند
ان شاءالله قسمت منم شهادت آمین یا رب العالمین
خواستم در باره درد و رنج جانبازان بنویسم مانده ام کدام دردشان را بیان کنم؟!
جاماندن از قافله شهدا را،
تاب نیاوردن را،
زجر کشیدن اطرافیان را،
دردهای پی در پی را،
فراموش شدنشان را،
بغض های سنگینشان را
و یا نگاههای سنگین بعضی از آدمها را؟!
از کدام جانباز بگویم؟!
از #جانبازان_شیمیایی با آن
سرفه های درد آلودشان،
عفونت های مکررشان،
زخمهای تاولشان،
چشم های پرخونشان،
خلطه های خونیشان،
یا از همنشینی با کپسولهای اکسیژنشان؟!
از #جانبازان_قطع_نخاعی بگویم؟!
از زخمهای بسترشان،
همنشینی با ویلچرشان،
سکوت سنگینشان
و درد پنهانشان؟!
از #جانبازان_اعصاب_و_روان بگویم؟!
از آنهایی که روی خود را با سیلی سرخ می کنند،
از سردردهای سرسام آورشان،
از ترس فرزندانشان،
از بهت همسرشان،
یا از نگاه بعضی ها به آنها بعنوان موجی؟!
از #جانبازان_نابینا بگویم؟!
از مظلومیتشان،
تاریکی شان،
از غربتشان…
از #قطع_عضویها بگویم؟!
یا از تیر و ترکش خورده ها؟!
یا از جانبازانی بگویم که سالهاست در انتظار نوبت کمیسیون تشخیص جانبازی هستند؟!
یا از آنهائی که سالهاست به جرم نداشتن صورت سانحه و مدرک بالینی همزمان باید خود و خانواده آنها بسوزند و بسازند؟!
از کمرنگ شدن اعتبارات درمانی جانبازان بگویم یا از عدم حمایت درمانی درست؟!
باید از همه اینها گذشت زیرا جانبازان و خانواده های آنها با این دردها و رنجها کاملا آگاه هستند ولی باید به یک چیز اعتراف کنم که امنیت تمامیت امروز من و کشورم مرهون ایثارگری و صبوری این جانبازان است اینچنین است که زبان قاصر و قلم ناتوان از بیان عظمت شماست و با تمام وجود سر تعظیم فرود می آورم به اینهمه غیرت، و دلاوری و از خداوند متعال برای همه جانبازان چه با درصد چه بدون درصد آرزوی سعادت و سلامتی خواستارم…
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار…
نوشته: اینستاگرام حاج حسن نقاش زاده
جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس
خاطرات به روایت همسر شهیدحمید سیاهکالی مرادی
الگو قرار دادن کسی برای رسیدن به کمال در زندگی خیلی مهم است، در گذشته وقتی صحبت از حضرت زینب(سلام الله علیها) میشد که در روز عاشورا از فرزندان و برادرزادههایش خداحافظی و آنها را راهی میدان نبرد کرد درک درستی از این شرایط نداشتم اما وقتی در موقعیتی مشابه قرار گرفتم که باید از همسرم خداحافظی میکردم از آنجا که میدانستم او شهید میشود دلکندن را با همه وجود درک کردم.
وقتی روضه حضرت زینب کبری خوانده میشود که آن حضرت از خیام برای خداحافظی خارج شدند و دوباره بازگشتند همین موضوع خود به تنهایی دارای دنیایی از روضه است زیرا دلکندن و صبر کردن کار دشواری است که شاید خیلیها درک درستی از آن نداشته باشند اما کسی که آن را چشیده باشد متوجه عمق سختی آن میشود.
صبوری اهل بیت(ع) و ایستادگی آنها در مقابل سختیها و آلام در واقع الگویی برای همه ما است.
با توجه به خوابهایی که در دوران مجردی و پس از ازدواج دیده بودم، میدانستم که همسرم روزی شهید میشود اما دفاع از حرمین امر مهمی است به طوریکه در دیدار با رهبری، ایشان گفتند من فکر میکنم شهدای شما جزء گروهی هستند که اجر دو شهید را میبرند و در روز قیامت روی شانههای دیگران به سمت بهشت پرواز میکنند.
مسلما شنیدن این جملات از سوی مقام رهبری برایم بسیار آرامشبخش و دلنشین بود و از اینکه همسر فردی هستم که خون پاکش را در راه اهل بیت نثار کرد، خوشحالم و البته شرمنده حضرت زینبم که بیش از این چیزی برای تقدیم به آن حضرت نداشتم.
فکر میکنم احترامی که شهید حمید سیاهکالی مرادی به والدین خود و به ویژه به مادرش داشت، موجب شد تا او مفتخر به درجه شهادت شود.
چون او مطالعات زیادی در مباحث دینی و اعتقادی داشت، به لطف خدا توانست موجب گرایش فردی از اهل تسنن به شیعه شود که بعد از شهادتش به توصیه خودِ شهید حمید سیاهکالی مرادی، یک جلد کتاب الغدیر و نهج البلاغه تهیه کردم و به او دادم.
شهادت ویژگی و سرنوشت سرباز امام زمان(عج) است و گریه کردن برای سرباز امام زمان که در راه اسلام شهید شده، اصلا معنا ندارد اما گریه مادران و همسران شهدا فقط برای دلتنگی از نبود عزیزشان است نه به خاطر پشیمانی از این راهی که رفتند.