#شهید
به نام خدا
من می خواهم در آینده شهید بشوم، برای اینکه …
معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف پسرک و گفت ببین پسرم، موضوع انشا این بود که در آینده می خواهید چه کاره بشوید؟
باید در مورد یک شغل یا یک کار توضیح می دادی.
مثلا، پدر خودت چه کاره است؟
پسرک گفت آقا اجازه، شهید شده …
جهان پس از مرگ:
ماری به نام شجاع در قبر!!
امام کاظم (ع) می فرمایند:
هرگاه مومنی نزد برادر مومن خود بیاید و از او حاجتی بخواهد،این موضوع در حقیقت رحمتی از جانب خداست که به سوی او آمده،
اگر حاجت او را روا کند به ولایت ما که متصل به ولایت الهی است نائل شده است و اگر با این که توانایی دارد حاجت او را بر نیاورد؛
سلّط الله علیه شجاعا من نار ینهشه فی قبره إلى یوم القیامة؛
خداوند ماری از آتش( به نام شجاع در قبر )
بر او مسلّط کند که تا روز قیامت او را بگزد.
اصول کافی جلد 2 صفحه 196
در حقیقت شکر…
ﻭ ﻋﺎﺭﻑ ﻣﺤﻘﻖ، ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ، ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺷﻜﺮ ﺍﺳﻤﻰ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻧﻌﻤﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻣﻨﻌﻢ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺷﺎﺭﺡ ﻣﺤﻘﻖ ﮔﻮﻳﺪ ﺗﺼﻮﺭ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺯ ﻣﻨﻌﻢ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﻭﺳﺖ ﻋﻴﻦ ﺷﻜﺮ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ، ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: “ﺍﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﻜﺮ ﺗﻮ ﻛﻨﻢ ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺷﻜﺮ، ﻧﻌﻤﺖ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺳﺖ ﻭ خود ﺷﻜﺮﻯ ﺧﻮﺍهد!” ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻭﺣﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭ: “ﺍﻯ ﺩﺍﻭﺩ، ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻰ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻧﻌﻤﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﺷﻜﺮ ﻣﺮﺍ ﻛﺮﺩﻯ.”
#چهل_حدیث ، امام خمینی (ره)
مرحوم آیت الله حق شناس می فرمود:
“هر زمانی یک خصوصیتی دارد.
مثلا دهه ی ذیحجه، ماه رجب و …
درباره ی ماه #رجب پروردگار میفرمایند:
” الشهر شهری و العبد عبدی و الرحمه رحمتی”
یعنی ماه ماه من است و بنده، بنده ی من و رحمت هم رحمت من است.
اگر در ماه های دیگر فقط در شب های جمعه از سر شب ندا داده می شود که” بندگان! بیایید، بیایید” در ماه رجب هر شب از اول شب آن ملک ندا می کند که آیا قرض داری، حاجتمندی هست؟ هر کس در این ماه هدایت بخواهد، من او را هدایت میکنم.
آن قدر در آن آرامگاه ابدی، بخوابی که استخوانت بپوسد.
حالا مغتنم بشمار داداش جون! ماه رجب است.
از سر شب تا به سحر ندا می دهند:
” ایها القانتون قوموا” .بیدار شوید.
“ایها المستغفرون قوموا". بیدارشوید..
بسم الله الرحمن الرحیم
یا علی دوست نمی دارد تو را مگر ….!
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
یاعلی….لا یُحِبُّک إلّا طاهِرُ الْوِلادَةِ وَ لا یُبْغِضُک إلّا خَبِیثُ الْوِلادَةِ.
… (یا علی) دوست نمی دارد تو را مگر شخص حلال زاده و دشمن نمی دارد تو را مگر کسی که ولادتش ناپاک باشد.
بحار الأنوار، ج 28، ص 100
______________________
#حدیث_تولی_و_تبری
______________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
#احادیث_روزان
حضرت زهرا(س):
درجواب امام حسن(ع):چرابرای همسایگان و دیگران دعا میکنی وبرای خود دعانمیکنی فرمود:اول همسایه،سپس خانه خود
عللالشرائع،ج1ص183
دعایی که توفیقات سلب شده را باز می گرداند ..
حضرت استاد فاطمی نیا :
ماه رجب، ماه توبه است.
یکی از ادعیه ای که اگر به معنای آن توجه کنیم بسیار موثر است ،
دعای ” یا مُقیلَ العَثَرات” است.
(ای خدایی که لغزش ها را اقاله می کند و نادیده می گیرد)
ما خدایی داریم که بسیار مهربان است و گناهان ما را اقاله میکند ،
به این معنا که اگر پشیمان شویم و توبه کنیم ، اصلا با ما طوری معامله میکند مثل اینکه گناهی مرتکب نشده ایم!
گاهی مواقع دراثر گناه ،
بعضی توفیقات از انسان سلب میشود ؛
اگر این دعا را با توجه و حضور قلب
در قنوت یا سجده خود بگوید ،
توفیقات بازمی گردد.
#پیامبر_اعظم صلی الله علیه و آله:
جهاد یک زن
خانمی آمد خدمت رسول الله و گفت چرا همهی ثوابها مال مردها است ثواب جبهه ثواب شهادت، مبارزه با طاغوت پس زنها چی؟
حضرت فرمود «لِلْمَرْأَةِ مَا بَیْنَ حَمْلِهَا إِلَى وَضْعِهَا إِلَى فِطَامِهَا مِنَ الْأَجْرِ کَالْمُرَابِطِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنْ هَلَکَتْ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ کَانَ لَهَا مِثْلُ مَنْزِلَةِ الشَّهِیدِ»(منلایحضرهالفقیه، ج3، ص561)
زن از وقتی که حامله میشود تا وقتی که زایمان میکند و از وقتی که زایمان میکند تا دو سالی که شیر میدهد مثل رزمندهای است که در جبهه آماده باش است و برای او عبادت مینویسند.
بسم الله الرحمن الرحیم
بدبینی!
امام علی علیه السّلام فرمودند
مَن لَم یُحسِن ظَنَّهُ استَوحَشَ مِن کُلِّ أَحَدٍ؛
آن کس که گمان خود را نیکو نسازد (و بدبین باشد) از هر کسى وحشت مى کند.
غررالحکم، ج5، ص442، ح9084
___________________________
#حدیث_روانشناسی
___________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
#حدیث روز
دو چیزی که تا روز قیامت در مقابل هم مى ایستند!
(الإمام الکاظم علیه السلام): إِنَّ الدُّعَاءَ یَسْتَقْبِلُ الْبَلَاءَ فَیَتَوَاقَفَانِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
امام کاظم علیه السلام فرمود: همانا دعا به مقابله بلا مى رود و تا روز قیامت در برابر هم مى ایستند.
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج90، ص: 300.
_____________
هشدار از تبلیغات دروغین یاران معاویه در مراسم حج
امیرالمومنین امام علی علیه السلام
خطاب به قثم بن عباس:
همانا مامور اطلاعاتی من در شام به من اطلاع داده که گروهی از مردم شام برای مراسم حج به مکه می آیند
_ مردمی کوردل،
_ گوشهایشان در شنیدن حق ناشنوا،
_ و دیده هایشان نابینا،
_ که حق را از راه باطل می جویند،
_ و بنده را در نافرمانی از خدا، فرمان می برند،
_ دین خود را به دنیا می فروشند،
_ و دنیا را به بهای سرای جاودانه نیکان و پرهیزکاران می خرند،
_ در حالی که در نیکی ها، انجام دهنده آن پاداش گیرد و در بدیها جز بدکار کیفر نشود.
پس در اداره امور خود هشیارانه و سرسختانه استوار باش، نصیحت دهنده ای عاقل، پیرو حکومت، و فرمانبردار امام خود باش،
مبادا کاری انجام دهی که به عذرخواهی روی آوری، نه به هنگام نعمتها شادمان و نه هنگام مشکلات سست باشی.
نامه 33 #نهج البلاغه __________________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
کنفرانس علما بغداد!
علوی:
و اگر غصب خلافت نمی کردند ابوبکر و عمر و عثمان از صاحب شرعیش علی بن ابی طالب علیه الصّلاة و السّلام و از حقّش منع نمی کردند و زمام کلیه امور مسلمانان بدست آن حضرت بود به طور حتم و یقین سیره پیغمبر رواج میگرفت و در تمام شئون بمنهاج و راه و روش حضرتش عمل میشد و میدانیم که سبب توجّه مردم بدین مقدّس اسلام میگردید و گروه گروه به اسلام میگرویدند و آنچنان اسلام پیشرفت میکرد که تمام سطح کره زمین را فرا میگرفت و هیچ دینی غیر از دین مقدّس اسلام نبود!
و لکن «و لا حول و لا قوة الا باللّه العلی العظیم، »
چون سید علوی سخن را بدینجا رسانید نفسی عمیق توام با آه و ناله ای که از میان دل پردرد و قلبی آکنده از غم و اندوه بود کشید و از تاسّف و تاثر و غصّه بر اسلام غریب که حکومتهای غاصب انجام داده اند دست بر پشت دست زد
* ملک نگاهی به عباسی کرد و گفت:
در جواب آقای علوی چه میگویی؟
عباسی به عرض رسانید که:
من تا کنون همانند بیان آقای علوی را نشنیده بودم (و بحث نکرده بودم و به فکرم خطور ننموده بود که جوابی داشته باشم)
علوی:
حال که شنیدید و حقّ بر شما و سایرین از هر جهت آشکار شد به طوری که کوچکترین ابهامی برای شما باقی نماند، پس گرایش بحقّ پیدا کنید و خلفای غاصب را رها سازید و پیرو خلیفه بر حقّ شرعی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله علی علیه السّلام شوید
سپس علوی فرمود:
جدّا جای بسی تعجّب است از شما اهل سنّت که فراموش میکنید و رها میسازید اصل را و به فرع متوسّل میشوید و پیروی مینمایید؟
عباسی:
چگونه ما اصل را رها کرده و فرع را گرفته ایم؟
ادامه دارد….
قسمت بیست و هشتم
___________________________
#راهی_به_سوی_حقیقت
___________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
فرازی از دعای ماه رجب بعد از نمازها
یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ
اى که براى [گرفتن] همهی خیر به او امید دارم
“کُلِّ خَیْرٍ” که میگویی مبهوت معنای حرفت میمانی.
تأمل میکنی.
یک بار دیگر زمزمه میکنی نه مَزمَزه تا ببینی درست خوانده ای؟
به راستی خدا در این ماه “همهی” آنچه “خیر” است به من میبخشاید!!!
مطمئن که میشوی، فهرستی بلند از همهی آنچه «خیر» میدانی در ذهنت نقش میبندد.
نباید فرصت را از دست دهی.
مگر یک سال چند ماه رجب دارد که بتوانی توقع همهی خیر را از خالقت داشته باشی؟
به فکر میافتی که گلچین کنی…
یکدفعه این را به یاد میآوری :
«بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»
اگر ایمان داشته باشید، “بَقِیَّةُ اللّهِ” برای شما خیر است…
از خدایمان خیر مطلق یعنی ارباب عالم هستی رو بخواهیم.
السّلام علیک یا بَقِیَّةُ اللّه فی ارضه
آیتــ الله #مجتهدی_تهرانی (ره):
هفت چیز پس از مرگ برای انسان جاری است( برای نوشتن ثواب، نامه عملش باز مےماند )
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود: هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است:
1. دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهره مند شوند؛
2. رودی به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند؛
3. چاهی را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند؛
4. درخت خرما ( و سایر درختان ) بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند؛
5. مسجدی بنا کند ( که با اقامۀ نماز در آن و رفع مشکلات جامعه و نیز با برگزاری جلسات مذهبی جهت تعالی معارف اسلام از آن به کار گیرند )؛
6. قرآن ( و متون و کتب دینی دیگری ) را به ارث گذارد؛
7. فرزندی صالح از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید
نهج الفصاحه، ص 366
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارزش سرمایه عمر
یکی از شرایط موفقیت انسان درک کردن قیمت و ارزش وقت است. اگر جوانی ثروت هنگفتی از پدر به ارث برده باشد و دیوانه وار اسراف و تبذیر کند همه متأسف و متعجب میشوند، به حال جوان رقت میکنند، عاقبت شومش را همه حدس میزنند که چه بدبختیها و پشیمانیهاست. همه ماها کم و بیش با همچو کسانی بر خورد کردهایم و بسیار تأسف خورده ایم ولی همین ما، خود ما نسبت به سرمایه بزرگ تر و با ارزش تر یعنی وقت و عمر همان معامله ای را میکنیم که آن جوان نسبت به مال و ثروت خود میکند و هیچ گونه متأثر نمیشویم. این خود نشانه این است که ما ارزش پول را خوب درک میکنیم ولی ارزش وقت و زمان را درک نمیکنیم.
#حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
سوال دوم
فرد یهودی در دومین سوالش از پیامبر(ص) پرسید
چرا شما《محمد،احمد،ابوالقاسم،بشیرونذیر و داعی》نام گرفته ای؟
پیامبر فرمودند:
اسم مرا
احمد گذاشتند زیرا در آسمان ستوده شده ام
محمد گذاشته اند زیرا در زمین هم ستوده شده ام
ابوالقاسم (پدر قسمت کننده)
زیرا بهشت و جهنم به دست من و وصی من که علی بن ابی طالب(ع) است تقسیم میشود
هر کس منکر من شد وارد بهشت نمیشود
بشیر و نذیر زیرا به مومنان بشارت میدهم و به کافران انذار.
داعی زیرا دعوت کننده به دین اسلام هستم
خداوند در آیه 15 سوره آل عمران میفرمایند:
دین نزد خداوند اسلام است
〰〰ادامه دارد〰〰
#پاسخ_پیامبر_به_شخص_یهودی
شخصی از علمای یهودی ای نزد پیامبر(ص) رفت و به پیامبر گفت پیغمبر تو واقعا پیامبر هستی یا فقط ادعا میکنی؟
و گفت
من تورات را خوانده ام!
حال از شما سوالاتی میپرسم اگر همان جواب های تورات را دادید معلوم میشود که پیامبرید وگرنه مدعی هستی!!
پیامبر فرمود هر چه میخواهی بپرس…
سوال اول
1_ ای پیامبر به من خبر بده از آن کلماتی که خداوند متعال در آن زمان که ابراهیم علیه السلام کعبه را میساخت خداوند بر او برگزید،
پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند
سبحان الله، والحمدلله ولا إله إلا الله، والله أکبر
این چهار کلمه را خداوند برگزیده برای چهار رکن خانه ی کعبه
فرد یهودی در ادامه از پیامبر (ص)
پاداش گفتن چهار ذکر شریف
” سبحان الله والحمدلله و لااله الا الله والله اکبر “
را پرسید..
پیامبر(ص) فرمودند
خداوند به بنده ای که سبحان الله را بگوید
ده برابر هرآنچه از موجودات که زیر عرش است،
پاداش میدهد…
هر گاه بنده ای بگوید الحمدلله
خداوند به او نعمت دنیا میدهد
یعنی برکت میدهد به آنچه که دارد
هرکس بگوید لا اله الا الله
خداوند بهشت را نصیب او میکند
هرکس بگوید الله اکبر
خداوند بالاترین درجات بهشت و بهترین منزلگاه بهشت را نصیب او میکند
فرد یهودی در ادامه از پیامبر (ص) معنا و تفسیر چهار کلمه ی سبحان الله والحمدلله ولااله الا الله و الله اکبر را خواست.
پیامبر(ص) فرمودند
سبحان الله : چون خدا میداند که آدمیان و جنیان به خدا دروغ می بندند!(البته نه از روی عمد چون علم ندارند اینگونه اند)
لذا خدا به آنها یاد داد که بگویند سبحان الله
یعنی خداوندا شما منزهی از هر عیب و نقصی
الحمدلله:خداوند میدانست بنده ها نمیتوانند حتی شکر یک مژه شان را به جا آورند لذا این ذکر را خداوند به ما عنایت فرمود
لااله الا الله:ما یک مالک و صاحب داریم و تمام نیاز های ما به دست ایشان برطرف میگردد که همان خداوند رحمان است
پس بگوییم خدایا من جز تو خدایی ندارم>>لااله الا الله
و این کلمه کلمه ی تقواست و کسی بهشت نمیرود مگر کلمه تقوا را بلد باشد
الله اکبر:
محبوبترین سخن نزد خدا الله اکبر است
خدایا تو آنقدر بزرگی که ما نمیتوانیم توصیفت کنیم.
〰〰ادامه دارد〰〰
#پاسخ_پیامبر_به_شخص_یهودی
امام باقر علیه السلام :
فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّف
درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید»
فرمود: بهترین سخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند،
1. لعنت کننده،
2. دشنام دهند،
3. زخم زبان زن بر مؤمنان،
4. زشت گفتار،
5. بدزبان
6. و گداى سمج را
دشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.
امالى (صدوق) ص 254 ، ح4
#نام_زیبا بر فرزندانمان بگذاریم
امام #باقر (ع) میخواستند یکی از #شیعیان را عیادت کنند، به #جابر جُعفی فرمودند:
«ای جابر! تو نیز دنبال من بیا».
وقتی که امام به در آن خانه رسید، کودکی آمد. امام به آن #کودک فرمودند:
نام تو چیست؟
او پاسخ داد: #محمّد.
امام سؤال کردند: کُنیه ات چیست؟
گفت: #على؛
امام فرمودند:
تو به شدت از #شیطان دور شده اى؛ زیرا شیطان هنگامى که بشنود کسى صدا مىزند؛ اى محمد؛ اى على!، آب میشود همان گونه که #مس آب مىشود.
کلینی، کافی، ج6، ص20
پیشنهاد رشوه به امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام در میان اهالی کوفه نقل کردند:
یک شب، شخصی دَرِ خانه ام آمد که در دستش ظرف حلوایی لذیذ بود. با دیدن آن ظرف چنان مشمئز شدم که گویی از آب دهان مار تهیه شده بود.
به او گفتم:
«زکات و صدقه بر ما خاندان حرام است!»
گفت:
«این حلوا نه زکات است و نه صدقه! بلکه هدیه است.»
گفتم:
«مادرت بر تو بگرید! آیا از طریق دین خدا وارد شده ای تا مرا بفریبی؟ دیوانه شده ای یا هذیان میگویی؟!
سوگند به خدا که اگر همه کائنات را به من دهند تا یک پوست جو از دهان مورچه ای بیرون بکشم، هرگز نخواهم کرد. دنیای شما نزد من از برگ جویده شده ای در دهان یک ملخ پست تر است»
نهج البلاغة ، خطبة 224
آفتاب و مهتاب
پیرمردی از مریدان خود پرسید هیچ کاری و اثری از شما سر زده است که سودی برای دیگری داشته باشد؟
یکی گفت من امیر بودم.
گدایی به در خانه من آمد و چیزی خواست.
من جامه خود و انگشتر ملوکانه به او دادم و او را بر تخت شاهی نشاندم و خود به حلقه درویشان پیوستم.
دیگری گفت از جایی می گذشتم.
یکی را گرفته بودند و می خواستند که دستش را ببرند.
من دست خود فدا کردم و اینک یک دست ندارم.
پیرمرد گفت شما آنچه کردید، در حق دو شخص معین کردید.
مؤمن چون آفتاب و مهتاب است که منفعت او به همگان می رسد و کسی از او بی نصیب نیست.
آیا چنین منفعتی از شما به خلق خدا رسیده است؟
منبع: برگرفته از نورالعلوم شیخ ابوالحسن خرقانی، به کوشش عبدالرفیع حقیقت، صفحه 81
#داستانک
قطره عسلی بر زمین افتاد، مگسی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید …
باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد …
مگس در عسل غوطه ور شد و لذت می برد …
اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به عسل چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت …
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد …
دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود …
این است حکایت دنیا…
منبع:منطق الطیر
#حدیث روز
انسانهایی که روز قیامت در امان هستند؟
الإمامُ الکاظمُ علیه السلام: إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ یَسْعَوْنَ فِی حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَى مُؤْمِنٍ سُرُوراً فَرَّحَ اللَّهُ قَلْبَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
امام کاظم علیه السلام فرمود: خدا در زمین بندگانى دارد که براى رفع نیازهاى مردم مى کوشند؛ اینان در روز قیامت در امان هستند.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 197.
_____________
پیامبر اکرم (ص):
«دو رکعت نماز انسان با همسر برتر است از عمل انسان عزبی که همه شب را در نماز و روز آن را روزه دار باشد.»
وسائل الشیعه، ج20، ص19
#حدیث
رزق نیکوی الهی پاداش ایثارگران
والَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُواْ أَوْ مَاتُواْ لَیرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیرُ الرزِقِینَ
و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا مردند، قطعاً خدا به آنان رزق نیکویی روزی می دهد؛ و مسلماً تنها خدا، بهترین روزی دهندگان است
شأن نزول
حکایت کرده اند که وقتی مهاجران مکه به مدینه می آمدند، برخی از آنان به مرگ طبیعی از دنیا می رفتند، در حالی که برخی دیگر شربت شهادت می نوشیدند؛ از این رو برخی گمان کردند که تمام فضیلت ها از آنِ مهاجرانی است که شهید شدند. آیۀفوق بدین مناسبت فرود آمد و بیان کرد که هر دو گروه مشمول نعمت الهی هستند
نکته ها و اشاره ها
1_ مقصود از «رزق نیکو» در این آیه، هر رزق نیکو و یا رزق نیکویی است که وقتی چشم انسان به آن می افتد، چنان مجذوب آن می شود که نمی تواند دیده از آن برگیرد.
2_ برخی از مفسران از این آیه و شأن نزول آن استفاده کرده اند که مهم جان دادن در راه خداست؛ چه از طریق شهادت و چه مرگ طبیعی.
یعنی هر کس در راه خدا بمیرد، مشمول رزق نیکوی الهی می شود.
3_ در این آیات پاداشی متناسب با کار مهاجران بیان شده است، آنان که از منزل خود تبعید شدند، خدا منزلی به آنان می دهد که از آن خشنود باشند.
آموزه ها و پیام ها
1. مهاجران راه خدا، پاداش و منزلتی رفیع در نزد خدا دارند.
2.معیار استفاده از نعمت های بهشتی، مرگ طبیعی یا شهادت نیست، بلکه در راه خدا بودن و در این راه جان دادن است.
منبع
تفسیر قرآن مهر جلد سیزدهم صفحه 323
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا می دانید گناهان کبیره کدامند ؟
عبید بن زراره میگوید:
از امام صادق علیه السلام پرسیدم: گناهان کبیره کدام اند؟
آن حضرت فرمود: گناهان کبیره در نوشتار امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام هفت چیز است؛
کفر به خداوند، کشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت.
عبید میگوید: از امام پرسیدم: یک دِرهَم از مال یتیم خوردن، بزرگتر است یا ترک نماز؟
حضرت فرمود: ترک نماز.
عرض کردم: ولی شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید.!
حضرت فرمود: اولین چیزی که از گناهان کبیره برایت گفتم چه بود؟
عرض کردم: کفر به خداوند.
حضرت فرمود: همانا تارک نماز کافر است
الکافی ج 2 ص278 / بحار الانوار، ج 84
______________________
#داستان
______________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
بسم الله الرحمن الرحیم
از نگاه ناپاک بپرهیزید!
امام صادق علیهالسلام
ایّاکُم وَ النَّظرَة فَانَّها تَزرَع فی القَلبِ الشَهوَة
و کَفى بِها لِصاحِبِها فِتنَة؛
از نگاه ناپاک بپرهیزید که چنین نگاهى تخم شهوت را در دل مىکارد
و همین براى فتنهى صاحب آن دل بس است.
تحف العقول، ص 305
___________________________
#حدیث_مبارزه_با_هوای_نفس
___________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
#حکمت #شگفت
امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
وَ سَمِعَ ( علیه السلام ) رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ وَ یَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَی یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَکٍّ .
Amir al-Mu’minin, peace be upon him, heard about a Kharijite who said the mid-night prayers and recited the Qur’an, then he said:
Sleeping in a state of firm belief is better than praying in a state of doubtfulness.
امام علی علیه السلام (یکی از خوارج را دید که نماز شب می خواند و قرآن تلاوت می کند) فرمود:
#خوابیدن با #یقین برتر از #نمازگزاردن با #شک_و_تردید است.
حکمت 97 #نهج البلاغه __________________________________
واکنش میرزایشیرازی نسبت به کسی که اورا فحش داد
آیهها و آینهها (306):
آیه: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا نور/22
باید مؤمنان عفو کنند و چشم بپوشند
آینه:
حکایت؛ مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی در عبادات استیجاری عدالت را شرط میدانستند. روزی شخصی به حضور ایشان رسید و طلب عبادت استیجاری نمود، میرزا فرمود: فعلاً پولی برای عبادت در پیشم نیست. آن شخص به سبب فشار مشکلات مالی، به مرحوم میرزا با کلماتی ناشایست اهانت کرد، مرحوم میرزا چیزی نفرمود.
وقتی برای میرزا پولی به جهت عبادت رسید، دستور دادند مقداری از آن پولها را برای آن شخص ببرند، بعضی از حاضرین در مجلس عرض کردند: رفتار ناپسند آن شخص را دیدید و فحش دادنش را شنیدید که چگونه به شما اهانت کرد، همه اینها منافات با عدالت داشت، شما که عدالت را شرط میدانید، چگونه به او عبادت استیجاری میدهید!؟
مرحوم میرزا فرمودند: من او را بخشیدم اما دشنامهای آن شخص به من در اثر فقر و تنگدستی بود و اینگونه دشنامها از اینچنین کسی در چنین حالی او را از عدالت خارج نمیکند، زیرا بدون اراده قلبی این کلمات بر زبانش جاری گردیده است.1
گذشت و دلنوازی را عزیزم از درخت آموز
که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از اخلاق اسلامی
2. شهریار
بسم الله الرحمن الرحیم
کنفرانس علما بغداد!
عباسی:
شیعیان چنین گمان دارند که عمر هیچ گونه فضیلتی ندارد، با اینکه همین بسّ در فضل و شرافت او، فتح بلاد کرد و مردم را بطرف اسلام برد !
علوی:
برای این مطلب هم ما شیعیان جوابهای زیادی در دست داریم (مطابق با عقل و منطق).
1_اوّل: حکام و پادشاهان که کشورها را میگیرند برای توسعه مملکت و مادیت و موقعیت سلطنت ایشان است، آیا این فضیلت میشود برای پادشاهی که کشورگشایی مینمایند!
2_دوّم: سلّمنا، به اینکه فتوحات و کشورگشائی، فضیلت باشد، آیا فتوحات عمر در مقابل غصب خلافت کردنش، فضیلت میشود ؟ زیرا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله خلافت را برای او معین و مقرّر نفرموده بود، بلکه علی بن ابی طالب علیه السّلام را برای خلیفه خود تعیین فرموده بود !
جناب ملک اگر شما کسی را به عنوان جانشین خود معین نمایید و دیگری بیاید و غصب کند حقّ جانشین شما را و جای او بنشیند و سپس دست به کشورگشایی بزند و تا حدودی کارهای نیک و پسندیده انجام دهد، آیا جناب ملک از فتوحات و کشورگشایی او، راضی و خوشنود خواهد بود؟ یا خشمگین خواهید بود نسبت به غصب خلافت و بی آنکه از طرف ملک کوچکترین اشاره ای هم شده باشد بجای ملک بنشیند و حکومت نماید؟
* ملک :
بلکه بر او غضبناک و خشمگین هستم نسبت، به غصب خلافت نمودنش و فتوحاتش نمی تواند جبران، غصب خلافت را بنماید.
علوی:
این چنین است عمر، غصب مقام خلافت را نمود و جای پیغمبر نشست بدون اذن و اجازه پیغمبر.
3_سوّم: اینکه فتوحات عمر اشتباه و خطا بود، و به عکس اسلام نتیجه داد، زیرا رسول
خدا صلی اللّه علیه و آله به کسی حمله نفرمود، بلکه جنگهای آن حضرت دفاع بود و به همین جهت مردم متمایل به اسلام شدند و اسلام آوردند و به طور فردی یا دسته جمعی به اسلام گرویدند، زیرا دانستند که اسلام دین سلامت و احترام است و حقّ هر کسی را بجای خود محفوظ و محترم میشمارد، ولی بر خلاف عمر، که حمله کرد به شهرها و مردم را به اجبار و بزور شمشیر مسلمان ساخت و بدین علّت مردم روی خوشی با اسلام نداشتند و میگفتند اسلام دین جبر و زور و شمشیر است نه دین عقل و منطق و نرمش و آرامش و نتیجه این شد که دشمنان اسلام بسیار شدند و بر ضدّ اسلام گاهی قیام مینمودند، این بود فتوحات و کشورگشایی عمر و نتیجه زحمات و خدمات او برای اسلام! ! !
ادامه دارد….
قسمت بیست و هفتم
___________________________
#راهی_به_سوی_حقیقت
___________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
#احادیث #روز_طبیعت
قال الامام علی (علیه السلام): لا تُؤوُوا التُّرابَ خَلفَ البابِ فَإنَّهُ مَأوَی الشَّیاطینِ.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: خاکروبه را پشت در منزل نریزید؛ زیرا جایگاه شیاطین است.
«علل الشرائع، ج 2، ص 583»
قال الامام علی (علیه السلام) : النَّظَرُ إلَی الخُضرَةِ نُشرَةٌ.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: نگاه کردن به سبزه، موجب شادابی است.
«نهج البلاغه، حکمت 400»
قال الامام الصادق (علیه السلام) : لَقَد کانَ عَلیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام)یَمُرُّ عَلَی المَدَرَةِ فی وَسَطِ الطَّریِقِ فَیَنزِلُ عَن دابَّتِهِ حَتّی یُنَحِّیَها بِیَدِهِ عَنِ الطَّریقِ.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: امام سجّاد (علیه السلام) هرگاه در میان راه به کلوخی بر میخورد، از مرکب پیاده میشد و با دستش آن را از راه دور میکرد.
«بحار الأنوار، ج 75، ص 50»
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : مَن أماطَ عَن طَریقِ المُسلِمینَ ما یُؤذِیهِم، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أجرَ قِراءَةَ أربَع مِائةِ آیةٍ کُلُّ حَرفٍ مِنها بِعَشرِ حَسَناتٍ.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر کس چیز آزار دهندهای را از راه مسلمانان بردارد، خداوند پاداش قرائت چهارصد آیه را که برای هر آیه ده حسنه است، در نامه اعمال او مینویسد.
«بحار الأنوار، ج 75، ص 50»
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : لا تُحرِقُوا النَّخلَ و لا تُغرِقوهُ بِالماءِ و لا تَقطَعُوا شَجَرَةً مُثمِرَةً و لا تُحرِقُوا زَرعاً لأِنَّکُم لا تَدرونَ لَعَلَّکُم تَحتاجُونَ إلَیهِ.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: نخل را نسوزانید و آن را در آب غرق نکنید. درخت بارور را قطع نکنید و زراعت را به آتش نکشید؛ زیرا شما نمیدانید، شاید در آینده به آن نیازمند شوید.
«الکافی، ج 5، ص 29»
امام على (علیه السلام) :
اِتَّقُوا اللَّهَ فى عِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَاِنَّکُمْ مَسْؤولونَ حَتّى عَن البِقاعِ وَ الْبَهائِمِ؛
تقواى الهى را درباره بندگان خدا و شهرهاى او رعایت کنید؛ زیرا حتى از اماکن و حیوانات از شما سؤال خواهد شد.
نهج البلاغه، از خطبه 166
پرسش
نظر اسلام در مورد سیزده بدر چیست! آیا آیین سیزده بدر مورد تایید اسلام است یا خیر!!
پاسخ
از دو نظر می توان به مراسم سیزده بدر نگاه کرد؛
1.اگر مراسم سیزده بدر به عنوان یک رسم بت پرستی و اعتقاد به نحسی سیزده که در اسلام مردود است انجام شود شکی در غلط و ناروا بودن آن نمی باشد .
آیت الله مکارم شیرازی چنین عرضه می دارد؛
«سرچشمه مراسم خرافى سیزده بدر از نظر تاریخى به اصحاب الرس که در قرآن به آن اشاره شده بر مى گردد. به حالات اصحاب الرس در تفاسیر اشاره شده، و در یکى از شرح هاى نهج البلاغه نیز داستان مفصل آن را چنین یافتم؛
دوازده شهر یا آبادى بود که هر شهر و آبادى به یکى از ماه هاى سال خورشیدى نامیده شده بود . آیین مردم آن شهرها بت پرستى بود. درختان صنوبر را پرستش مى کردند. زیرا صنوبر منبع درآمد خوبى براى آنها بود. روز اول سال، همه مردم از تمام دوازده شهر یا روستا در شهر فروردین جمع مى شدند، و مراسم جشنى داشتند. فردا به شهر اردیبهشت مى رفتند، و در آنجا مراسمى داشتند. روز سوم به آبادى خرداد مى رفتند…، تا به آبادى اسفند که مى رسید، دوازده شهر تمام مى شد؛ روز سیزدهم دسته جمعى از آبادى ها خارج شده، به بیابان ها مى رفتند، و مراسم سیزده و جشن و پایکوبى و آلودگى به انواع مفاسد را در آنجا برگزار مى کردند. بنابراین سیزده بدر سنتى بوده که از بت پرستان باقى مانده است، همانطور که مراسم شب چهارشنبه سورى، که احترامى براى آتش قائل مى شوند، سنّتى از آتش پرستان است.
منبع،پاورقی قهرمان توحید ، ص84
منبع،مسائل جدید از دیدگاه مراجع ج1 ص155
2.اما اگر مراسم سیزده بدر به عنوان خارج شدن از شهر و فضای آلوده آن و پناه بردن به دل طبیعت و استفاده از هوای پاکیزه آن و تفریح و استراحت سالم برای شروع مجدد به کار با انرژی و توان کافی باشد بدون آنکه اعتقاد به نحسی سیزده و رسم بت پرستی محرک این تفریح باشد امری ناشایست نخواهد بود .
به خصوص اگر این کار همراه با تفکر و اندیشه در حیات مجدد درختان و گیاهان باشد و در نتیجه انسان از حیات آنها درس زندگی بگیرد و به یاد عظمت و قدرت و علم نامحدود خالق آن بیفتد.
منبع،قهرمان توحید ، ص84
خداوند می فرماید:
« بگو در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را به وجود آورده است»
عنکبوت20
پیامبر گرامی فرمود:
«عاقل ساعات خود را به چهار بخش تقسیم می کند؛ساعتی برای عبادت خداوند و ساعتی برای محاسبه نفس و ساعتی برای تفکر در مخلوقات خداوند و ساعتی برای تفریح و بهره مندی از حلال های خداوند»
وسایل الشیعه ج16 ص97
این مضمون از حضرت علی نیز نقل شده است.
نهج البلاغه حکمت 390
وباز پیامبر گرامی فرمود:
« تفریح داشته باشید همانا من ناراحتم که در دین شما خستگی و بی نشاطی باشد»
نهج الفصاحه ص259
دوگروهے ڪہ خداوند درمــاه رجـب چشـم انتظار آنهاست
مرحوم آقای دولابی به نقل از آیتالله انصاری همدانی(اعلی اللّه مقامهما الشّریف) آن عارف بزرگوار، فرمودند:
1.خدای متعال از اوّل ماه رجب چشم انتظار دو گروه است. یکی جوانها. عشق خدا جوانهاست. علاقه عجیبی به جوان دارد. برای همین بهشتش را پر از جوان میکند. حداکثر سن در جنّتالمأوی 35 است، نه 40 و همه به حالت شباب هستند. خدا اینقدر دوست دارد. چشم انتظار است جوان بیاید تا در ماه رجب بگوید «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»پروردگار عالم میگوید: جوان من! خوش آمدی.
آیتالله انصاری همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرموده بودند:
پروردگار عالم در ماه رجب به جوانها عجیب نگاه میکند.
اگر جوانی تا پانزدهم هنوز نیامده، دائم نگاه میکند، یک شبی او را مجلسی میبرد، جایی میکشاند و او را در دام تقوی میاندازد. میگوید: بنده من! تو را برگرداندم، خودت نیامدی، تو را کشاندم.
لذا یک گروه که خدا چشم انتظار آنهاست، همین جوانها هستند؛ منتها، تهمتزننده را قبول نمیکند ولو از این گروه، إلّا حلالیّت بطلبد.
2.دومین گروه که ذوالجلال و الاکرام در ماه رجب چشم انتظار آنهاست، آن کسی است که لحظات آخر عمرش رسیده است، چه جوان چه پیر. یک طوری در ماه رجب میخواهد او را پاک کند.
#معرفی_کتاب ?
#قبل_از_ازدواج حتما این کتابها را بخوانید …
* «تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث» از محمد محمدی ری شهری
در این کتاب به موضوعاتی مانند اهمیت تشکیل خانواده و رهنمودها و تذکرات قبل از ازدواج در مورد انتخاب همسر، عوامل تحکیم خانواده، آسیبشناسی خانواده از دیدگاه دین میپردازد.
پرهیز از غیبت و عیبجویی
امیرالمومنین علی علیه السلام:
ای بنده خدا، در غیبت کسی شتاب مکن، شاید خدایش بخشیده باشد
و بر گناهان کوچک خود ایمن مباش، شاید برای آنها کیفر داده شوی
پس هر کدام از شما که به عیب کسی آگاه است، به خاطر آنچه که از عیب خود می داند باید از عیبجویی دیگران خودداری کند
و شکرگزاری از عیوبی که پاک است او را مشغول دارد از اینکه دیگران را بیازارد.
خطبه 140 نهج البلاغه
حدیث روز
پرهیز غذایی چیست؟
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى (ع) قَالَ: لَیْسَ الْحِمْیَةَ أَنْ تَدَعَ الشَّیْءَ أَصْلًا لَا تَأْکُلَهُ وَ لَکِنَّ الْحِمْیَةَ أَنْ تَأْکُلَ مِنَ الشَّیْءِ وَ تُخَفِّفَ.
امامکاظم علیهالسلام فرمود:
پرهیز این نیست که چیزى را اصلاً نخورى، بلکه پرهیز آن است که از هر چیزى سبُک بخورى.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج8، ص: 291.
#داستانک_قابل_تامل
حضرت عیسی (علیه السلام) و مرد زارع
گویند حضرت عیسی (علیه السلام) نشسته بود و نگاه می کرد به مرد زارعی که بیل در دست داشت و مشغول کندن زمین بود.
حضرت عرض کرد خدایا، آرزو و امید را از مرد زارع دور گردان.
ناگهان مرد زارع بیل را به یک سو انداخت و در گوشه ای نشست.
حضرت عیسی (علیه السلام) عرض کرد خدایا، آرزو را به او بازگردان.
مرد زارع حرکت کرد و مشغول زراعت شد.
حضرت عیسی (علیه السلام) از مرد زارع سؤال نمود چرا چنین کردی؟
گفت با خود گفتم تو مردی هستی که عمرت به پایان رسیده، تا به کی به کار کردن مشغولی؟
بیل را به یک طرف انداخته و در گوشه ای نشستم.
پس از لحظاتی با خود گفتم چرا کار نمی کنی و حال آنکه هنوز جان داری و به معاش نیازمندی، پس به کار مشغول شدم.
منبع: نمونه معارف، جلد 1، صفحه 298
#داستان_کوتاه و #آموزنده
راز #پشمک_حاج_عبدالله
حتما نام برند #پشمک #حاج_عبدالله به گوشتون خورده، بعدش حتما یه خورده تعجب کردین و یا حتی خندیدین..!
اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟
حکایت این داستان برمیگرده به دهه 1330 زمانی که بچه های دبستان اکبریه تبریز توی زنگ تفریح از بوفه ی مدرسه و از فراش مهربون مدرسه پشمک میخریدن.
عبدالله علیزاده معروف به حاج عبدالله مستخدم دبستان اکبریه تبریز بود که اصالتا از روستاهای نزدیک ارس که پس از قحطی و فراگیر شدن بیماری واگیردار وبا ناشی از حمله متفقین، تمام اعضای خانوادش رو از دست داده بود و سپس به تبریز مهاجرت کرده و در این دبستان به عنوان مستخدم کار میکرد.
اما حاج عبدالله قصه ی ما به بچه های مدرسه علاقه وافری داشت، چون خودش علاوه بر همسرش داغ سه کودک در همین سنین رو دیده بود..
بچه ها توی زنگ تفریح از بوفه مدرسه پشمک میخریدن و هر کس پول نداشت از حاج عبدالله پشمک قرضی میگرفت.
اما حاج عبدالله با اینکه به همه جنس قرضی میداد اما هیچ دفتر ثبت بدهی نداشت..
رفته رفته بچه ها از مهربونی حاج عبدالله سوء استفاده کردند و اصلا پول نمیدادند و برخلاف تصور، حاج عبدالله علی رغم درآمد ناچیز فرراشی به هیچ کس نه نمیگفت..
تا اینکه مدیر مدرسه با دیدن تمام بچه های پشمک به دست در ایام زنگ تفریح با پیگیری ماجرا از این قضیه باخبر شد و سر همه کلاسها حاضر شد و با صحبتهای دلسوزانه اش همه رو توجیه کرد..
با این وجود هنوز اندکی از بچه ها شیطنت میکردند و پشمک مفتکی از حاج عبدالله میگرفتند.!
این منوال تا اوایل دهه چهل ادامه داشت تا اینکه در اواخر خردادماه 1341 حاج عبدالله به دلیل بیماری و کهولت سن درگذشت.
حاج عبدالله با اینکه توی تبریز غریب بود اما یکی از باشکوهترین تشییع جنازه ها رو داشت، انبوهی از جمعیت که اکثرا هم جوان بودند و گریه میکردند حاج عبدالله، بابای مهربون مدرسه رو تا قبرستان قدیم تبریز بدرقه کردند..
اما جالبتر اینکه هر پنج شنبه بر سر قبر حاج عبدالله و برای شادی روحش پشمک پخش میکردند و این منوال چندین سال و تا اوایل دهه پنجاه ادامه داشت.
بله بچه های دبستان اکبریه داشتند قرضشان را به حاج عبدالله ادا میکردند..
احسان البرزی و علی مردان طاهری موسسان پشمک حاج عبدالله دو تن از همان کودکان شیطونی هستند که هرگز بابت خوردن پشمک پول به حاج عبدالله نداده بودند و الان به یاد مهربونی و بخشش بی منت و همراه با لبخند حاج عبدالله فراش، مستخدم دبستان اکبریه
نام برند تجاری پشمک شرکت خودشون رو، حاج عبدالله گذاشتند.
شادی روح این پیرمرد مهربون و همه مهربانان دنیا صلوات
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست/
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود/
صحنه پیوسته به جاست/
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد/
1_امر ظهور مانند غیبت امام الهی است
2_از زمان پیامبر صلی الله علیه واله وقتی جانشینانش رامعرفی می کرد به الهی بودن غیبت وظهور حضرت اشاره می فرمود
3_اگر در یک کلاس 20 نفره 14 نفر شلوغ باشند ان کلاس معروف به شلوغ بودن می شود
اما 6 نفر این کلاس اهل شلوغی نیستند
4_ظهور حضرت به پرشدن ظلم مشروط نشد
بلکه به اذن پروردگار نیازدارد
برای همین توصیه فرمودند شب وروزاز خدا بخواه امر ظهور را نزدیکگرداند.
التماس دعا
قیامت و یاد آن در دیدگاه فاطمه (س)
پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» در یکی از روزهای پر بار زندگی در منزل حضرت زهرا «علیها السلام» وضو گرفت سپس پرسید: “در چه حالی دخترم فاطمه «علیها السلام»؟” حضرت زهرا «علیها السلام» فرمودند: قالت: والله لقد اشتد حزنی واشتد فاقتی و طال اسفی. [سوگند به خدا که حزن و اندوه من فزونی گرفته است و تهیدستی من فراوان است و تأسف من طولانی که برای سفر طولانی آخرت، چه آماده کردهایم.]
#فرهنگ_فاطمیه ، الفبای شخصیتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
بسم الله الرحمن الرحیم
کنفرانس علما بغداد!
* ملک:
من، مایل و راغب نیستم به این عمل (قلبا)
علوی:
جناب ملک میپرسم از شما درباره زنان فقیر جوانی که شوهرانشان فوت شده اند و کسی هم حاضر نشده آنها را به عقد دائم بگیرد، آیا راهی بغیر از متعه شدن برای رهایی از تنهایی
و حفظ و صیانت از فساد و فسق و فجور و اعمال نامشروع وجود دارد؟
جناب ملک چه میفرماید درباره جوانان و مردانی که قدرت مالی ندارند متعهد مخارج یک زن عقدی دائمی بشوند، آیا بجز متعه گرفتن راهی دارد برای رهایی از فشار قوّه غریزه جنسی و محفوظ ماندن از عمل نامشروع و خلاف عقل و وجدان و شرف و انسانیت؟
آیا متعه بهتر از عمل زنا و لواط و استمنا نیست
جناب آقای ملک، من معتقدم که سبب و باعث وقوع زنا و لواط و استمنا در میان مردم جناب عمر است و در گناه همه اینها، عمر سهیم و شریک است زیرا عمر متعه را تحریم کرد و شدیدا مردم را از آن نهی نمود و در بعضی از کتابها نقل شده که از زمانی که عمر متعه را منع کرد عمل زشت و نامشروع زنا در بین مردم رواج یافت!
* ملک نگاهی به وزیر کرد و گفت:
دلیل و گفته آقای علوی در جواز متعه (بنظر ما) قوی است.
وزیر:
لکن علما پیروی از دستور عمر کرده اند
علوی:
1.اوّلا، علمایی که پیروی عمر کرده اند فقط علمای اهل تسنّن هستند، نه همه علمای اسلام.
2.ثانیا: حکم خدا و رسولش مقدّم است از دستور عمر!
3.ثالثا،علمای شما مشروعیت دستور و گفتار عمر را نقض کرده اند !
وزیر:
چگونه نقض کرده اند و دلیلشان بر بطلان دستور و گفتار عمر چیست؟
علوی:
زیرا عمر گفته : متعتان کانتا فی عهد رسول اللّه و انا احرّمهما، متعه الحجّ و متعه النساء
دو متعه بود در زمان رسول خدا و من حرام میکنم، اوّل: حجّ تمتّع، دوّم: صیغه زنان،
پس اگر گفتار عمر صحیح است چرا پیروی نکردند علمای شما رای او را در حجّ تمتع و مخالفت او را نمودند و گفتند: حجّ تمتّع باید بجا آورده شود؟
و اگر گفتار عمر باطل و نادرست و خود سری بود، چرا علماء شما در حرمت متعه زنان قبول و پیروی کردند و ترویج این سخن باطل را نمودند؟
وزیر سکوت کرد و کلمه ای بر زبان جاری نساخت
* ملک یک نظر به تمام حضّار کرد و گفت:
آقایان اهل سنّت چرا جواب آقای علوی را نمی دهید؟ چرا ساکت شدید؟ چرا اقامه دلیل نمی نمایید؟
یکی از علمای شیعه به نام شیخ حسن قاسمی، که حاضر در جلسه بود، فرمود:
ایراد و اشکال بر عمر و پیروانش کاملا وارد است و به همین جهت جناب ملک بدانند که علمای اهل سنّت بر ایرادی که جناب آقای علوی حفظه اللّه بیان فرمودند جوابی ندارند بدهند
* ملک: این موضوع را رها کنید و در موضوع دیگر بپردازید
ادامه دارد….
قسمت بیست و ششم
___________________________
#راهی_به_سوی_حقیقت
___________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
ده روایت از دهمین امام هدایت؛
#حوزه/ امام علی بن محمد(ع) به القاب زیادی موصوف بودند که نقی (پاک) و هادی (هدایت کننده) از جمله مهمترین آنها می باشند ، فقیه، علیم (دانا) و طیب (خوش خو و باسخاوت) از نامهای دیگر آن حضرت به شمار میرود.
دوام نعمت درگرو استفاده درست از آن است
قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام: اَبْقـُوا النِّعـَمَ بِحُسْنِ مُجـاوَرَتِها وَالْتَمِسوُا الزِیّادَةَ فیها بِالشُّکرِ عَلَیها.
نعمتها را با استفاده درست، باقى نـگه داریـد و با شکر نعمتها اسباب فزونى آنها را فراهم آورید. (استفاده درست از نعمت سبب دوام آن و شـکر نعمت سبب فـزونى آن است). بحار الانوار، ج 78، ص 370.
نشانه غرور نسبت به خدا
قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام: إنَّ مِنَ الغِرَّةِ بِاللّه ِ أنْ یُصِرَّ العَبدُ عَلَى المَعصِیَةِ وَ یِتَمَنّى عَلَى اللّه ِ المَغفِرَةَ.
از نشانه هاى غرور نسبت به خدا آن است که بنده، استـمرار و اصرار بر گنـاه داشـته باشد و در همان حال، آرزومند بخشایش الهى باشد. حیاة الإمام على الهادى ص 164.
سزای کسی که زیاده خواه است
عنِ الإمامِ الهادى علیه السلام: مَنْ سَأَلَ فَوقَ قَدْرِ حَقِّهِ فَهـُوَ أَولى بِالحِرمـانِ.
هر کس بیش از اندازه و حق خودش بخواهد، او بـه محـرومیت شایسته تر اسـت. حیاة الإمام على الهادى ص 157.
عاقبت عاق والدین
قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام : العُقوقُ یُعقِبُ القِلَّةَ و یُؤدِّی إلَى الذِّلَّةِ ؛
عاقّ [والدین] ، نادارى در پى دارد و به خوارى مى کشاند . بحار الأنوار،ج 74، ص 84
چرا ابراهیم خلیل الله شد
حضرت عبد العظیم علیه السلام از امام هادى علیه السلام : إنَّمَا اتَّخَذَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ إبراهِیمَ خَلیلاً لِکَثرَةِ صَلاتِهِ عَلى مُحَمَّدٍ و أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام .
حضرت عبد العظیم علیه السلام از امام هادى علیه السلام چنین روایت مى کند :خداوند متعال، ابراهیم علیه السلام را دوست خود برگرفت؛ زیرا او بر محمّد و اهل بیت او بسیار درود مى فرستاد . علل الشرائع ، ج 1 ، ص 34 .
ازشر این شخص درامان نیستی
قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّهُ ؛
از شرّ کسى که خودش را سبک شمارد ایمن مباش . . تحف العقول ، ص 483 .
خودپسندى وانکار حق
قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ ، داعٍ إلَى الغَمطِ والجَهلِ ؛
خودپسندى، آدمى را از دانش جویى باز مى دارد و به ناسپاسى وانکار حق مى خواند. .
بگو مگو، مهم ترین عامل قطع رابطه
قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام اَلْمِراءُ یُفْسِدُ الصَّداقَةَ الْقَدیمةَ وَ یُحِلُّ الْعُقْدَةَ الْوَ ثیقَةَ وَ اَقَلُّ مافیهِ اَنْتَـکونَ فیهِ الْمُغالَبَةُ وَ الْمُغالَبَةُ أمتَنُ اَسْبابِ الْقَطیعَةِ .
بگو مگو، دوستى طولانى را از بین مى بَرد و رابطه محکم را به جدایى مى کشاند وکمترین اثر بگو مگو این است که هر کدام از دو طرف، مى خواهد بر دیگرى پیروز شود وهمین در پى پیروزى بودن، مهم ترین عامل قطع رابطه است. نزهة الناظر، ص 139.
انفاق ازمال حرام پاداشی ندارد
قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام اِنَّ الْحَرامَ لا یَنْمى وَ اِنْ نَمى لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ وَ ما اَنـْفَقَهُ لَمْ یُؤجَرْعَلَیْهِ وَ ما خَلَّـفَهُ کانَ زادَهُ اِلَى النّارِ؛
به راستى که حرام، افزایش نمى یابد و اگر افزایش یابد، برکتى ندارد و اگر انفاق شود،پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه اى به سوى آتش خواهد بود. کافى، ج 5، ص 125
وقتی هیچ طبیبی به کارت نمی آید
الإمامُ الهادیُّ علیه السلام : اُذکُرْ مَصرَعَکَ بینَ یَدَی أهلِکَ؛ ولا طَبیبَ یَمنَعُکَ، ولا حَبیبَ یَنفَعُکَ .
به یادآور آن هنگامى را که پیش روى خانواده ات در بستر مرگ افتاده اى و نه طبیبى مى تواند جلو مردنت را بگیرد و نه دوستى به کارت مى آید. بحار الأنوار: 78
روایتی از حضرت علی بن محمد الهادی النقی علیه السلام…
ﻣﺴﻌﻮﺩﻯ ﺩﺭ (ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﻛﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻦ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺟﺮﺟﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﻌﺮﻭﻓﻪ ﺑﻪ ﻏﺴﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﺣﺪﻳﺚ ﻛﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﺍﺑﻮﺩﻋﺎﻣﻪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﺷﺪﻡ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻋﻠﺘﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻓﺎﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻛﻨﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺍﺑﻮﺩﻋﺎﻣﻪ! ﺣﻖ ﺗﻮ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺣﺪﻳﺜﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﻧﻘﻞ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺷﺎﺩ ﺷﻮﻯ؟ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﺧﻴﻞ ﺷﺎﺋﻖ ﻭ ﻣﺤﺘﺎﺟﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ.
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺣﺪﻳﺚ ﻛﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﭘﺪﺭﻡ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻰ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻰ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤّﺪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﺤﻤّﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻰ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻰ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﭘﺲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻨﻮﻳﺲ، ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻪ ﺑﻨﻮﻳﺴﻢ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻨﻮﻳﺲ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ: (ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟﺮﱠﱠﺣْﻤﻦِ ﺍﻟﺮﱠﱠﺣﻴﻢِ ﺍﻟﺎﻳﻤﺎﻥُ ﻣﺎ ﻭَﻗﱠﱠﺮَﺗْﻪُ ﺍﻟْﻘُﻠﻮﺏُ ﻭَ ﺻَﺪﱠﱠﻗَﺘْﻪُ ﺍﻟﺎَﻋْﻤﺎﻝُ ﻭَ ﺍﻟﺎَﺳْﻠﺎﻡُ ﻣﺎ ﺟَﺮﻯ ﺑِﻪِ ﺍﻟﻠﱠﱠﺴﺎﻥُ ﻭَ ﺣَﻠﱠﱠﺖْ ﺑِﻪِ ﺍﻟْﻤَﻨﺎﻛَﺤَﺔُ).
ﺍﺑﻮﺩﻋﺎﻣﻪ ﮔﻔﺖ: ﮔﻔﺘﻢ ﻳﺎﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ! ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﻛﺪﺍﻡ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻳﺎ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺁﻥ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﺻﺤﻴﻔﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﻭ ﺍﻣﻠﺎﺀ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﺭﺙ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﻧﺘﻬﻰ.
#منتهی_الآمال ، باب دوازدهم
#معرفی_کتاب ?
#قبل_از_ازدواج حتما این کتابها را بخوانید …
* چهل نامه کوتاه به همسرم
مرحوم نادر ابراهیمی هنگامی که در حدود سال 1365 مشغول تمرین برای خطاطی بودند، موضوع نامه به همسر را انتخاب کردند و علاوه بر تمرینشان شروع به نگاشتن تعدادی نامه کردند. کتاب حاضر مجموع چهل نامه است که مخاطب نامهها میتواند هر همسری باشد. خصوصیت بارز این نوشتار روح عاطفی و فضای محبتی حاکم بر آن است زیرا زمان تألیف این اثر نگارنده مشغول تمرین یک هنر بودهاند و لطافت روحیشان در این اثر بینظیر است.
این جمله یکی از جملات زیبای کتاب است: عشق،کوه نیست تا زمان بتواند ذره ذره بسایدش و بفرساید… این کتاب به قلم نادر ابراهیمی به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات روزبهان منتشر گردیده است. آخرین چاپ این کتاب در 110 صفحه و به قیمت 4500 تومان منتشر شده است.
رفته بودم زیارت…
حرم ثامن الحجج علیه السلام…
یک شب نسبتا شلوغ…
هوا خوب بود…
مردم تو صحنهای حرم نشسته بودند…
کفشامو دادم کفشداری…
چشام هوس ضریح داشت…
دلم تمنای یک درددل جانانه…
سرتا پا مشتاق و بیقرار…
کلا حال عجیبی بود …
_ به سمت رواقهای منتهی به روضه منوره…
راه افتادم…
با خودم مقدمه چینی میکردم…
برای حرفایی که میخوام بزنم…
و حرفایی که سنگینی کرده رو دلم..
حاجتایی که باید بگم…
چیزایی که میخوام…
نیازهایی که باید مطرحشون کنم…
_ با همین افکار قدم به قدم…
نزدیک میشدم به مقصود…
گویا خودم بودم و خودم…
انگار !!! من تنها بودم…
_گریه پسربچه چهار ساله ای…
رشته افکارم رو پاره کرد…
نگاهمو انداختم سمت اون…
گوله گوله اشکاش میدوید رو صورتش…
مستاصل بود…
حیرون…
درمانده!!!
_رفتم سمتش…
چیشده عزیزم!؟
چرا گریه میکنی!؟
خجالت کشید…
ولی انقد غصه داشت که …
نمیتونست حرف بزنه…
هق هق امونشو بریده بود…
نشستم مقابلش…
با انگشتم …
اشکاشو فراری دادم…
نگاهش کردم…
با پس زمینه ای از تبسم…
چیشده!؟
باباتو گم کردی!؟
_کودک ، منتظر همین حرف بود…
چشماش درشت شد…
یکی دیگر هم …
غم اونو فهمید…
درکش کرد…
اما چشاش پُر تر بارید…
_شکلاتهای خادمای حرم…
نوازشهای من…
دلجویی مردم…
هیچکدوم فایده نداشت…
اصلا منم یادم رفت…
که چقد حرف با امام رضا داشتم…
_ظاهرا عبای من…
ی جورایی باعث شد که …
به من اطمینان کنه…
چون عبامو گرفت…
اطمینان کرد…
_ باز کودک را مقابلم دیدم…
اینبار مانوس تر بودیم
دست من را گرفته…
محکم و با یقین…
قرار است این صاحب عبا…
پدرم را پیدا کند…
هر دو استوار بودیم
او از اطمینان به من…
من به پیدا کردن پدرش…
_راه افتادیم…
به سمت صحن…
پرسیدم از او…
آخرین بار کجا پدرت را دیدی!؟
آخرین بار کجا باهم بودین..؟
اشاره کرد به سمت دارالولایه…
_ اونجا بودم با بابام!
با تعجب گفتم …
پس اینجا چکار میکنی!؟
هیچی نگفت…
نخواستم خجالت…
رو غم گم شدنش اضافه شه…
_دستشو گرفتم و رفتیم …
سمت دارالولایه…
گفتم خوب نگاه کن…
پدرتو دیدی به من بگو…
و خودم فرو رفتم در افکارم…
_چه داستان قریبی دارد این طفل…
چقدر آشنای این زمانه هست…
اگر در دارالولایه…
دست پدرت را رها کنی…
و غافل شوی…
نه تنها پدرت را گم میکنی…
حتی از دارالولایه هم خارج میشوی!!!
و سرگردان و متحیر…
باز خدا بیامرزد رفتگان این طفل را…
لااقل به دنبال پدر گمشده اش هست…
_دستم را کشید…
به خودم آمدم…
مردی به سمت ما میدوید…
مشتاقتر از طفل…
پریشانتر از گمشده…
انگار خودش گمشده…
دوید و نزدیک…
نزدیک و نزدیکتر…
هیچکس را نمیدید…
جز طفل گمشده…
دستم رو رها کرد…
هر دو به وصال هم رسیدن…
و من نفهمیدم کدام یک…
مشتاقتر بودند…
گمشده یا فراموش شده!!!
_ پدر برخاست…
صورتم را بوسید…
خدا خیرتون بده…
داشتم دق میکردم…
خدا هرچی میخواین بهتون بده…
نمیدونم چرا لال شدم…
آره… لال لال
_ سمت ضریح رفتم…
تمام حاجتا و درددلا رو فراموش…
اشک امونم نمیداد…
میگفتم آقا جان…
خودتون گفتید…
امام پدری مهربان است…
تمام عمرم…
بلکه به اندازه تمام عمر پدرم…
1182 سال…
پدرمان را گم کرده ایم…
در همان دارالولایه ای که…
دستش را رها کردیم!!!
و غافل ماندیم…
از دارالولایه خارج شدیم…
نفهمیدیم…
به اندازه طفلی هم اشک نریختیم…
نفهمیدیم گم شدیم…
و وای از دل پدرمان…
او که مشتاقتر است به ما…
اوکه میگوید …
هرگز فراموشتان نمیکنم…
غیر مهملین لمراعاتکم…
او در چه حال است!!!
_خودم را مقابل ضریح دیدم…
کی رسیدم…. چگونه رسیدم…
نفهمیدم…
همه حرفهایم را فراموش کردم…
حرف مهمتری داشتم…
گونه ام مرطوب…
چشمانم مرطوب
اما لبانم خشک…
_فقط یک حاجت…
یک درد دل…
یک خواسته…
آقا جان…
به عبایت قسم…
ما را به پدرمان برسان…
اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج
#خاطره_حرف_دل
متوکل عباسی در صدر مجلس بزم نشسته و مشغول میگساری بود. ماموران متوکل امام را به اجبار به مجلس وارد کردند. متوکل جام شرابی که دردست داشت به امام تعارف کرد. امام هادی علیه السلام امتناع ورزید و فرمود:
«به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار».
متوکل گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده».
فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم».
متوکل گفت: «چاره ای نیست، باید شعر بخوانی».
امام هادی علیه السلام شروع کرد به خواندن اشعاری.
برگردانِ بخشی از شعر امام هادی علیه السلام:
بیتوته بر چَکاد و همه شاخ و برگشان
ایمن کجا کند چو رسد روز مرگشان؟
تا در فرود تخته شوند از فراز تخت
گور سیاه و تنگ شود جای اَرگِشان
وآنگاهشان خطاب رسد فرِّتان چه شد؟!
آن کیسه های پر دُر و پر زرِّتان چه شد؟!
کو برده ی سیاه و کنیز سپیدتان
کو پشت پشت، خیلِ سپاه و مریدتان؟
در گور لعنت ابد الآبدین شوند
آن چهره ها که روزیِ کرم زمین شوند…
مجلس عیش و نوش بدل شد به محفل تذکر و اشک. تا جایی که متوکل به پهنای صورت میگریست.
به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید.
(بحارالانوار ، ج2، ص149)
(داستان راستان)
شهادت امام هادی(ع) تسلیت
امام هادی(ع):
از کسى که نسبت به او کدورت و کینه دارى، صمیّمیت و محبّت مجوى. هم چنین از کسى که نسبت به او بدگمان هستى، نصیحت و موعظه طلب نکن، چون دیدگاه و افکار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آنها مى باشد.
حضرت امام هادی (ع) در 8 سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت شد و پس از 33 سال امامت در سن 41 سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسید. و جسم پاک حضرت در سامرا در خانه مسکونی حضرت مدفون گردید.
نکته مهم در شهادت امام هادی (ع) این است که حضرت در سامراء به شدت تحت نظر بود و به خاطر کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین حتی نزدیکترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد، بلکه فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کردهاند.
مولای بزرگوار ما، دهمین ستاره آسمان امامت، حضرت امام هادی(ع) همچون امامان و معصومان دیگر، همواره راهبر امت و بیان کننده احکام اسلام و قرآن بود. امام هادی(ع) دهمین اشعه فروزان مهر الهی بر روی زمین و واسطه فیض میان آفریدگار و آفریدگان بود که با فروغ عالم تاب دانش و یقین خویش تاریکی های نادانی را روشن می ساخت و گرمابخش محفل شیعیان در آن شام سرد و بی روح بود.
سلام بر تو ای پیشوای دهم شیعیان.
سلام بر تو ای دهمین نور هدایت و امامت.
سلام بر تو ای فرزند پیامبر(ص)، ای منزلگاه فرشتگان الهی و ای خزانه دار علم.
سلام بر تو ای امام هدایت گر و چراغ تاریکی ها و ای پرچمدار پرهیزگاری.
درود خداوند بر تو باد و چلچراغ هدایتت، که هنوز هم روشن و نورانی فرا راه حقیقت پویان پوتو افشانی می کند.
درود خداوند بر تو باد در روزی که قدم به عالم خاک نهادی و قدم از عالم خاک برداشتی.
صفات تو را بر شمردن، همه ی صفات تو را ” هدایت” دانستن، تو را منجی بی هدایتی ها خواندن، تمام ارادتی ست که از ما ساخته است.
نماز امام هادی(ع)
زیارت امین الله
امروز زمین آغوش گشوده است تا بار دیگر انسان پاکی از سلاله خاندان پیامبر(ص) را در خود جای دهد و او را به حیاتی برتر از این دنیای دون و در کنار اولیا و انبیا نوید دهد. شهادت جانگداز آن امام همام، امام علی النقی(ع) را به عموم شیعیان جهان تسلیت می گویم
التماس دعا
فقط لب بجنبان
در زمان امام #هادی (علیه السلام) شخصى نامه ای از یکی از شهرهای دور نوشت.
نامه ای نوشت که آقا، من دور از شما هستم.
گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟
حضرت در جواب ایشان نوشتند لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو، ما دور نیستیم.
بحارالانوار، جلد 53، صفحه 306
پرهیز از مال #حرام…
امام #هادی(ع):
به راستى که #حرام، افزایش نمى یابد و اگر افزایش یابد، برکتى ندارد و اگر #انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه اى به سوى #آتش خواهد بود.
کلینی، کافى، ج5، ص12
بسم الله الرحمن الرحیم
دعای امام هادی علیه السلام در حق مرد اصفهانی
در عصر امام هادی علیه السلام شخصی بنام عبدالرحمن ساکن اصفهان و پیرو مذهب تشیع بود (با توجه به اینکه در آن زمان ، شیعه در اصفهان کم بود)
از عبدالرحمن پرسیدند چرا تو امامت امام هادی (علیه السلام) را پذیرفتی نه غیر او را
…در پاسخ گفت :
….من فقیر بودم ولی در جرات و سخن گفتن قوی؛
….در سالی همراه جمعی از اصفهانی ها به عنوان اینکه به ما ظلم می شود برای شکایت به شهر سامره نزد متوکل (دهمین خلیفه عباسی) رفتیم ، کنار در قلعه متوکل منتظر اجازه ورود بودیم ، ناگهان شنیدم که متوکل دستور احضار امام هادی (علیه السلام) را داده
من به یکی از حاضران گفتم :این کیست که فرمان به احضار او داده شده است؟
…در جواب گفت :این کسی است که رافضی ها (شیعه ها) او را امام خود می دانند، من تصمیم گرفتم در آنجا بمانم تا ببینم کار به کجا می کشد.
…بعد از ساعتی دیدم امام هادی سوار بر اسب آمدند، مردم تا او را دیدند در طرف راست و چپ اسب او به راه افتادند، همین که چشمم به امام هادی خورد محبتش بر دلم جای گرفت ،
دعا کردم که خداوند وجود نازنینش را از شر متوکل حفظ کند، همچنان ناراحت و نگران بودم و دعا می کردم که امام در میان جمعیت به من رسید و فرمود:
خداوند دعایت را مستجاب می کند، و مال و فرزند و عمرت زیاد خواهد شد.
من از اینکه امام چنین از نهان خبر داد متحیر شدم بطوری که رنگم تغییر کرد .
حاضران گفتند چه شده ؟ چرا چنین حیرت زده ای؟
گفتم :خیر است ولی اصل ، ماجرا را به کسی نگفتم . بعدا که به اصفهان برگشتم کم کم بر مال و فرزندم افزوده شد و غنی شدم ، و اکنون بیش از هفتاد سال دارم این بود علت تشیع من که این گونه به حقیقت رسیدم.
کشف الغمه: جلد 2 صفحه 189
_______________________________
#داستان
_______________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم