مردی نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و گفت: از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم:
1. چه چیز «از آسمان عظیم تر» است؟
2. چه چیز «از زمین پهناورتر» است؟
3. چه چیز «از کودک یتیم ناتوان تر» است؟
4. چه چیز «از آتش داغ تر» است؟
5. چه چیز «از زمهریر سردتر» است؟
6. چه چیز «از دریا بی نیازتر» است؟
7. چه چیز «از سنگ سخت تر» است؟
امام علی علیه السلام فرمودند :
1. «تهمت به ناحق» از آسمان عظیم ترست.
2. «حق» از زمین وسیع تر است.
3. «سخن چینی» شخص تمام ازکودک یتیم ضعیف تر است.
4. «آز و طمع» از آتش داغ تر است.
5. «حاجت بردن به نزد بخیل» از زمهریر سردتر است.
6. بدن شخص با «قناعت» از دریا بی نیازتر است.
7. «قلب کافر» از سنگ سخت تر است.
?جامع الاخبار، فصل 5، فضائل امیرالمومنین علیه السلام
#حدیث_روز
موضوعات: "بدون موضوع" یا "لقب امام زمان"
خشتی از طلا و خشتی از نقره.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
وقتی مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگانی دیدم که با خشت طلا و خشت نقره ساختمانی می سازند ولی گاهی دست از کار می کشند از فرشتگان پرسیدم: شما چرا گاهی کار می کنید و گاهی از کار دست می کشید؟ سبب چیست؟
پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختمانی به ما برسد مشغول می شویم و هرگاه نرسد از کار باز می ایستیم.گفتم: مصالح ساختمانی شما چیست؟
جواب دادند:
سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر
وقتی مؤمن این ذکر را می گوید ما ساختمان را می سازیم. وقتی که ساکت می شود ما نیز دست از کار می کشیم.
?بحار جلد 73 صفحه صفحه 246
?بحار جلد 18 صفحه 292
?بحار جلد 93 صفحه 83
#حدیث_روز
قال الإمام الرضا - علیه السلام -: دعا رجل أمیر المؤمنین - علیه السلام - فقال له: قد أجبتک علی أن تضمن لی ثلاث خصال، قال: وما هی یا أمیر المؤمنین؟….
امام رضا - علیه السلام - فرمودند:
مردی امیرالمؤمنین - علیه السلام - را به میهمانی دعوت کرد. حضرت علی - علیه السلام - فرمودند: میپذیرم به شرط این که سه قول به من بدهی.
آن شخص پرسید آن هاچیستند؟ حضرت فرمودند:
* از بیرون چیزی برای من تهیه نکنی،
* حاضری خانه ات را از من دریغ نکنی
* و به زن و فرزندانت اجحاف ننمایی.
مرد گفت هر چه شما بفرمایید. پس علی بن ابی طالب - علیه السلام - دعوت او را پذیرفت.
?«عیون أخبار الرضا - علیه السلام -، ج 2، ص 42، ح 138»
#حدیث_روز
برخورد خداوند با انسان های خوب و بد!
* روایت شده از امام صادق علیه السلام که رسول خدا فرمودند: خدای تبارک و تعالی میفرمایند:
* هیچ بنده گنهکاری را وارد بهشت نمیکنم، مگر اینکه: او را به مرض و بیماری مبتلا میکنم
تا کفاره گناهانش باشد
و اگر گناهانش با آن بیماری پاک نشد
و زیادتر از آن بود،
کسی را بر او مسلط میکنم که
بر او ظلم کند تا کفاره گناهانش باشد.
* یا رزق و روزی اش را کم میکنم
تا کفاره گناهانش باشد
و اگر این نیز برای کفاره گناهانش کافی نبود
جان گرفتن او را سخت میکنم
و یا در قبر بر او سخت میگیرم تا وقتی که بدون هیچ گناهی نزد من آید و اورا وارد بهشت کنم…
* اما کسی را که میخواهم وارد جهنم کنم:
او را صحیح و سالم میگذارم،
رزق و روزی اش را زیاد مى کنم
و جان دادن او را آسان می گردانم
تا وقتیکه نزد من آید ، هیچ حسنه ای نداشته
باشد(و حقی بر من نداشته باشد)
ودر همان وقت او را وارد جهنم کنم…
? سندالرسول ج1 برگرفته شده از بحارالانوار
#حدیث_روز
چند تلنگر اساسی.
زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد .
* اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
* دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
* سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
* چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری.
خط حزبالله در شماره جدید خود برای اولینبار، دستور اخیر رهبر انقلاب به رئیسجمهور برای برخورد قاطع با متخلفین اقتصادی را منتشر میکند:
رهبر انقلاب: وقتی کسی تخلف میکند برخورد قاطع کنید… در همین شرکتهای صوریای که درست کردند و آمدند به عنوان اینها ارز گرفتند، دستگاه امنیتی باید دنبال کند… آقای رئیسجمهور راجع به وارد کردن خودرو یک دستور خوبی دادند، که بسیار خوب است. آقای دکتر روحانی! هرچه میتوانید از این کارها بکنید؛ این مردم را واقعا خوشحال میکند و کمک میکند به پیشرفت کشور… واقعا با فساد مبارزه بشود.
(97/4/24)
ترس از خدا.
ممکن است این سؤال برای بعضی
مطرح شود که ترس از خدا یعنی چه؟
مگر خداوند یک چیز موحش و ترسآوری است ؟ خداوند کمال مطلق و شایسته ترین موضوعی است که انسان به او محبت بورزد و او را دوست داشته باشد . پس چرا انسان از خدا بترسد ؟
در جواب این سؤال میگوئیم مطلب همینطور است . ذات خداوند موجب ترس و وحشت نیست ، اما اینکه میگویند از خدا باید ترسید یعنی از قانون عدل الهی باید ترسید .
در دعا وارد است : « یا من لا یرجی الا فضله ، و لا یخاف الا عدله » . ای کسی که امیدواری به او امیدواری به فضل و احسان او است و ترس از او ترس از عدالت او است. ایضا در دعا است: « جللت ان یخاف منک الا العدل ، و ان یرجی منک الا الاحسان و الفضل » . یعنی تو منزهی از اینکه از تو ترسی باشد جز از ناحیه عدالتت و از اینکه از تو جز امید نیکی و بخشندگی توان داشت .
عدالت هم به نوبه خود امر موحش و ترسآوری نیست . انسان که از عدالت میترسد در حقیقت از خودش میترسد که در گذشته خطا کاری کرده و یا میترسد که در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز کند . لهذا در مسئله خوف و رجاء که مؤمن باید همیشه ، هم امیدوار باشد و هم خائف ، هم خوشبین باشد و هم نگران ، مقصود اینست که مؤمن همواره باید نسبت به طغیان نفس اماره و تمایلات سرکش خود خائف باشد که زمام را از کف عقل و ایمان نگیرد و نسبت به ذات خداوند اعتماد و اطمینان و امیدواری داشته باشد که همواره به او مدد خواهد کرد . علی بن الحسین سلام الله علیه در دعای معروف ابوحمزه میفرماید : « مولای اذا رأیت ذنوبی فزعت ، و اذا رایت کرمک طمعت » . یعنی هرگاه به خطاهای خودم متوجه میشوم ترس و هراس مرا میگیرد و چون به کرم وجود تو نظر میافکنم امیدواری پیدا میکنم . این نکتهای بود که لازم دانستم ضمنا و استطرادا گفته شود .
?ده گفتار,شهید مطهری,ص13-14
بسم الله الرحمن الرحیم
درود بر دختر آسمان….!
…ما باید آماده بازگشت به شهر خود باشیم.بیا تا براى خداحافظى به خانه پیامبر برویم و با آن حضرت خداحافظى کنیم.
اینجا خانه پیامبر است.در مى زنیم؛ امّا گویا پیامبر در خانه نیست.باید مقدارى صبر کنیم تا پیامبر بیاید.
نگاه کن! اُمّ اَیمن به این سو مى آید، من به او سلام کرده و مى گویم:
شما این وقت روز کجا مى روید؟
مى خواهم به خانه على علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها بروم.دلم براى دیدن حسن و حسین علیهم السلام تنگ شده است.
ما هم او را همراهى مى کنیم.اُمّ اَیمن آرام آرام به سوى خانه على علیه السلام مى رود.خانه اى کوچک که همه خوبى هاى بزرگ دنیا را در آن مى توانى ببینى.او درِ خانه را مى زند.على علیه السلام در خانه را باز مى کند وبه اُمّ اَیمن خوش آمد مى گوید.
اُمّ اَیمن وارد خانه مى شود، به حسن و حسین علیهم السلام سلام مى کند اینها عزیزان دل پیامبر هستند.فاطمه سلام الله علیها هم به استقبال او مى آید.
اکنون اُمّ اَیمن کنار فاطمه سلام الله علیها نشسته است.آنها با هم مشغول گفتگو مى شوند.صداى در خانه به گوش مى رسد.
على علیه السلام برمى خیزد تا در خانه را باز کند.نگاه کن! پیامبر براى دیدن عزیزانش آمده است.
پیامبر وارد خانه مى شود، حسن و حسین علیهم السلام را در آغوش مى گیرد، آنها را مى بوسد و مى بوید.
پیامبر وارد اتاق مى شود، اُمّ اَیمن از جا بلند مى شود و احترام مى گزارد.پیامبر از دیدن او خیلى خوشحال مى شود.دیدار اُمّ اَیمن، پیامبر را به یاد مادرش آمنه مى اندازد.
چه منظره زیبایى! پیامبر کنار گل هاى خودش آرام گرفته است.اهل این خانه تنها دل خوشى او در این دنیا هستند.پیامبر آنها را مى بیند و لبخند مى زند.
…ناگهان، عطرى در فضا مى پیچد، نسیمى مى وزد.جبرئیل نازل مى شود و آیه 26 سوره «إسراء» را بر پیامبر مى خواند: (وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ: اى پیامبر، حقِّ خویشان خودت را ادا کن».
رسول خدا به فکر فرو مى رود.آیه تازه اى نازل شده است.خداوند به پیامبر خود پیامى تازه داده است.به راستى منظور خدا از این فرمان چیست؟
اى جبرئیل آیا مى شود برایم بگویى که من حقّ چه کسى را باید بدهم؟
اى حبیب من، اجازه بده من نزد خدا بروم و جواب را بگیرم و برگردم.
لحظاتى سکوت بر همه جا حاکم مى شود.پیامبر منتظر است…..!
قسمت پنجاه و ششم
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
امام صادق علیه السلام:
اگر ربا حلال بود،مردم کار تجارت و کسب مایحتاج خود را رها مى کردند. پس خدا ربا را حرام فرمود، تا مردم به تجارت و خرید و فروش روى آورند و به یکدیگر قرض دهند.
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
«حل مشکل ازدواج با ذکر استغفار»
* اگر در گرفتاری هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل میخواهید، استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز میکند، اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد
* از جایی که گمان نداری استغفار کنی، میآید، همسفر خوب پیدا میکنی، یک همسر خوب گیرت میآید، برای نماز شب اگر استغفار کردی یک همسر نماز شبخون گیرت میآید و اگر استغفار نکنی یک همسر بینماز گیرت میآید.
* رزق همهاش پول نیست، در احادیث که آمده اگر این کار را بکنی رزقت زیاد میشود، رزق معنوی رزق است، رفیق خوب رزق است، همسفر خوب هم رزق است، هر وقت میخواهید مسافرت بروید، چند بار استغفار کنید تا یک همسفر خوب داشته باشید.
آیا می دانستید زنان کلامی هستند؟
زنان دوست دارند با همسرشان
ساعت ها به گفتگو بنشیند و از سیر تا
پیاز همه ماجراهایی که برای خودشان و یا
دیگران اتفاق افتاده را تعریف کنند، رفتاری
که شاید چندان مساعد حال مردان نباشد.
* یک مرد موفق،
مردی است که این خصلت
زنانه را بشناسد و با ترفندهایی
به ارضاء این حس زنانه همسرش بپردازد.
* توصیه می شود ساعاتی از وقت تان را صرف هم صحبتی با همسرتان کنیدو با دل و جان ، گوش به حرف هایش بسپارید.
بهتر است همسران بدانند.
هرچقدر هم که با شوهرتون صمیمی و راحت باشید،ولی سعی کنید یه سری احترام ها را همیشه حفظ کنید،
*صمیمیت جای خود
*احترام هم جای خود
مثلا اگر طوری نشستید که پشتتون به شوهرتون بود یه عذرخواهی بکنید…
یا چیزی را که به دستش میخواید بدید از کلمه ی “بفرمایید” استفاده کنید…
یا وقتی صداتون کرد از کلمه ی جانم و… استفاده کنید
و…
آیا حجاب حس زیباطلبی انسان را می میراند؟
بعضیها میگویند:
حجاب حس زیباییطلبی انسان را میمیراند!
اما در حدیثی از امام صادق"علیه السلام” آمده که؛
"خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد ولی این زیبایی باید از راه حلال باشد” .
?مکارم الاخلاق: 181
امام علی"علیه السلام” میفرماید:
“حجاب زیبایی زن را پایدار میسازد” .
? غررالحکم و دررالکلم: 126
#حدیث_روز
زیبایی انسان فقط به زیباییهای ظاهری او محدود نمیشود. زن تن نیست.. چه بسیار زنانی که در طول تاریخ ظاهر زیبایی نداشتند یا کسی از زیباییهای ظاهری آنها آگاه نشد ولی خود، زیباییها و ارزشهای والای انسانی را در جهان آفریدند.
اسلام با ابراز زیباییها مخالف نیست، فقط میخواهد این زیباییها هر جایی نباشد و محدود به همسر(عاشق و معشوق واقعی زن) باشد تا عواطف لطیف زن صدمه ندیده و امنیت او نیز تأمین گردد.
شریک دانستن برادر دینی در مال.
️امام کاظم علیه السلام به جـعفربـن محمّدعاصمى فرمودند:
اى عاصم! در زمینه مراوده باهم و همدردى با یکدیگر چگونه هستید؟
عاصم پاسخ داد:
در بهترین وضعى که یک نفر مىتواند داشته باشد.
امام کاظم پرسیدند:
آیا چنین هستید که اگر فردى از شما در هنگام تنگدستى به دُکّان یا منزل برادرش برود و دخل او را بیرون کشد و آنچه احتیاج دارد بردارد؛ برادرش به او اعتراض نکند؟
عاصم عرض کرد:
نه!!
امام کاظم فرمودند:
پس در مراوده باهم، آن طور که من دوست دارم نیستید.
?بحار الأنوار، ج 48، ص 118
#حدیث_روز
بررسی از یک زاویه مهم به سریال پدر.
اگه به صفحات رسمی این سریال، بویژه عکسای بازیگر مذهبی اون ( یعنی حامد ) مراجعه کنین ، میبینین که دخترای زیادی نوشتن: ای کاش همه ی پسرای ایران مثل حامد بودن و ای کاش ما هم همسری مثل حامد داشتیم…
در نگاه اول آدم خوشحال میشه که دختران کشورمون دلشون می خواد همسر مذهبی و با خدا داشته باشن ، اما یه سوال می پرسم و دلم می خواد دختر خانومهایی که دلباخته و شیفته ی شخصیت حامد در سریال شدند منصفانه جواب بدهند: «اگر بازیگر نقش حامد کسی بود که چهره ی زیبایی نداشت (مثلا یه پسر موفرفری و سیاه چهره بود) باز این همه طرفدار داشت و کارهاش به چشم می یومد؟
.
ببینید دوستان!
متاسفانه چیزی که غیر قابل انکاره اینه که تعداد زیادی از دخترایی که دلشون ضعف میره برا داشتن همسری مثل حامد ، بیشتر شیفته ی زیبایی ظاهری و پولداری او شدند تا ویژگیهای اخلاقیش… و این ملاکها اصلا برای تشکیل یک زندگی زیبا مناسب نیست … نمیگم ظاهر زیبا خوب نیستا ، اتفاقا خدا زیباست و زیبایی رو دوست داره ، اصلا هم بد نیست که کسی از ظاهر زیبای همسرش لذت ببره ، اما دختر یا پسری که ملاک انتخاب همسر براش شد زیبایی ، هیچوقت نمی تونه زندگی با دوامی داشته باشه ، چون روانشناسا میگن لذت بردن از ظاهر همدیگه بین زن و شوهر، چند ماه بیشتر طول نمیکشه و به مرور زیباییِ ظاهری اونا برا همدیگه عادی میشه و از اون به بعد زیبایی های باطنی مثل حیا ، مهربونی و محبت ، ایمان ، وفاداری و … عشق رو بینشون تداوم می بخشه
سرتون رو درد نیارم!
خیلی از ماها اگه طعم خوشبختی رو توی زندگی نمی چشیم برا اینه که خواسته یا ناخواسته ملاکهای انتخابمون شده تیپ و ظاهر و پول… داشتن اینا بد نیست ، اما اگه اصل در انتخاب همسر شد این موارد ، باید منتظر یه خوشبختی موقت باشیم، نه خوشبختی دائم…
پس مراقب ملاکهامون برا انتخاب همسر باشیم!
.
آقا پسرای عزیز و دختر خانومای بزرگوار بدونند که دلِ زیبا داشتن هزاران برابر می ارزه به چهره ی زیبا داشتن…
من با چشم دیدم پسرها و دخترهای زیبارویی که بخاطر درون زشتشون، مردم به زودی از همکلام شدن با اونا زده شدند
و با چشم دیدم مردی که ظاهرش در نگاه اول زشت و غیر قابل تحمل بوده، اما وقتی باهاش حرف زدم اونقد درونش خوشکل و آرام بخش بود که شیفته اش شدم.
مردونگی و پشتکار برا زندگی اصله، نه پولدار بودن
پس دختر خانوم ها توجه کنند! اگه دیدی جوونی مردونگی و ایمان داره و با پشتکارش حاضره زندگیت رو بچرخونه ، بخاطر ماشین و خونه نداشتنش ردش نکنند
همه مون یادمون باشه که:
《خوشبختی ساختنی است، نه یافتنی.》
بسم الله الرحمن الرحیم
بدترین مردم!
…امام على علیه السّلام فرمودند
…شَرُّ النّاسِ مَنْ لا یَثِقُ بِاَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لا یَثِقُ بِهِ اَحَدٌ لِسوءِ فِعْلِهِ؛
…بدترین مردم کسى است که به خاطر بدگمانیش به کسى اعتماد نمى کند و به خاطر کردار بدش کسى به او اعتماد نمى نماید.
?غررالحکم، ج 4، ص 178، ح 5748.
#حدیث_روز
همسر خود را باور داشته باشید و به او اعتماد کنید!
دو راهکار براى برخورد درست حتی با شوهران بداخلاق و عصبی وجود دارد:
1. باورش کن
بیشتر مردان، دل شان می خواهد که همسرشان آنها را باور کنند.
2. به آنها اعتماد کن!
مردها دوست ندارند که همسرشان در توانایی ها و استعدادهایشان (مثلا در تامین امنیت و رفاه و…) به آنها شک داشته و بی اعتماد باشند.
پس با رفتار و گفته هایتان به آن ها بفهمانید که توانایی و مهارت و استعداد و پشتکارشان را باور و به آنها اعتماد دارید.
البته دروغ نگویید؛ بلکه سعى کنید خصوصیت مثبت وی را بازگو کنید.
بهترین معامله.
شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند.
آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.
تو را کهاینهمه گفتوگوی است بر دَرمی،
چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بی فایده بود.
تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد.
آن شخص تعجب کرد و گفت:
آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟
تاجر گفت:
*آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا…!
در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است*
“چرا بجای گوش کردن جواب میدهیم؟!”
* مشکل ما در اکثر اوقات مخصوصا در بحثهایی که با همسر، فرزندان و عزیزانمان داریم، این است که هنگام گوش کردن بجای دقت و توجه به گفتههایشان، در ذهنمان جواب آماده میکنیم و منتظریم که هرچه سریعتر جواب آماده شده را به زبان آوریم.
* بسیاری از تعارضهایی که افراد با یکدیگر دارند چه در خانواده و چه در محل کار و در اجتماع ناشی از این است که ما گوش دادن فعال را نمیدانیم.
* ما شنوندههای خوبی نیستیم! خیلی زود قضاوت میکنیم و جواب میدهیم قبل از اینکه صحبت مخاطب گوینده تمام شود!!!
* مثلا زن در حال تعریف کردن اتفاقی هست که امروز در محل کارش افتاده و خیلی او را ناراحت کرده، و مرد در حال دیدن بازی فوتبال است و گهگاهی تایید نصفه نیمهای میکند.
* اما در نهایت هیچ عکس العملی که ناشی از گوش دادن فعال باشد، دیده نمیشود و زن که نیاز به همدلی و حداقل یک توجه و گوش شنوا داشت ناامید بلند میشود و میرود. و این خود یکی از دلایل مهم عدم صمیمیت زوجین و کم رنگ شدن روابطشان است…!
حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)می فرمایند:
هر گاه کسی ازدواج کند
نیمی از دین خود را کامل کرده است؛
براى حفظ نیم دیگرش باید؛
تقوای الهـی پیشه کند.
?کنز العمال_حدیث44403
#حدیث_روز
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
آنگاه که خداوند، بنده درستکار را یک درجه در بهشت، بالا میبرد، بنده میگوید:
«پروردگارا! به چه سبب این درجه به من داده شد؟»
خداوند میفرماید:
«به سبب آمرزش خواهی فرزندت برای تو»
[مسندابنحنبل، ج3، ص584]
#حدیث_روز
وظایف یک خانم خانه.
1. وظیفه اول زن، همسری و مادری است.
2. مادری یک شغل است. این را باید پذیرفت.
3. امام خمینی (ره) می فرمودند که خانم ها شغل پزشکی و معلمی را برعهده بگیرند و این میدان ها را خالی نکنند. (البته با توجه به علاقه و استعداد شان)
4. تنظیم وقت بانوان شاغل بسیار مهم است. طوری تنظیم وقت صورت بگیرد که همسر و بچه ها آسیب نبینند و محروم نشوند.
5. مردها را نباید به کار در خانه مجبور کرد و تحت فشار قرار داد. اگرچه خوب است که مرد کمک کند.
6. خانه باید محل استراحت و آرامش مرد باشد.
7. زن باید لذت شوهرش را فراهم کند:
_غذای مطلوع
_لباس آراسته
_خانه مرتب
_بچه های آراسته
_گفتار نیکو نه گلگی و غر!
8. زن باید واقیه باشد یعنی مرد اش را از گناه حفظ کند.
9. از قدرت های مرد این است که وقتی همسرش بیمار می شود، خودش از او مراقبت کند نه اینکه خانواده دختر را فرابخواند.
10. خانم و آقا پایه های خانه هستند و باید هر دو خانواده را حفظ کنند مخصوصا در مواقع خاص!
حق خانم است که آقا او را اکرام کند.
زن هم باید مونس باشد.
نیوزویک، ژنرال سلیمانی را “الهه انتقام” می داند؛ “او ابتدا با آمریکا جنگید. اینک در حال له کردن داعش است".
سلیمانی دولت های بوش و اوباما را یکجا تحقیر کرد.
آیا اکنون نوبت ترامپ است؟!
فرق بین سرباز ایرانی
با سرباز آمریکایی بعد از اسارت
به نظر شما این آرامش از کجاست؟
ما پیروان ارباب بی سریم …
اَلا بِذِکرِاللّه تَطمَئِن القُلوب
قابل توجه ترامپ
جامعه مؤمنین در قبل از ظهور، به انواع مختلفِ امتحانها مبتلا میشوند.
️ استاد سید محمّدمهدی میرباقری:
«عصر ظهور، عصر تغییرات عظیمی است. عالم و آدم باید به مرحلهای از تکامل و تعالی برسند که بتوانند از نعمات ویژه آن دوران بهره ببرند؛ لذا ورود به آن نیز آمادگی خاصی را میطلبد.
آنچه از معارف اهل بیت (علیهم السلام) برمیآید این است که بدون ابتلاء نمیتوان عصر ظهور را درک کرد. در آیهای از سوره بقره میخوانیم: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِالصَّابِرینَ» (شما را به خوف و گرسنگی و نقص اموال و امتحان به ثمرات مبتلا میکنیم، تا مشخص شود چه کسانی صابرند). حضرت امام صادق (علیه السلام) ضمن روایتی در تفسیر این آیه فرمودهاند: این آیه و این ابتلائات برای مومنان قبل از ظهور است.
جامعه مومنین در قبل از ظهور به انواع مختلف امتحانها مبتلا میشوند تا قلوبشان برای تحمل و درک ولایت معصوم آمادگی لازم را کسب کند.»
تفاوت زندگی مشترک با دوستی های احساسی.
بعضی به اشتباه بعد از تجربه رابطه های دوستانه و احساسی به گمان اینکه ازدواج هم دقیقا همان گونه است وارد زندگی مشترک می شوند.
دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالیکه زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است
دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها می توان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت.
اما دنیای دوستی های احساسی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است.
اینجا مرد یا زن مورد علاقه ات کاملا دراختیار توست
برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو می اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می دهد
زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو می خواهی ، تنها به فکر تست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می کند اینجا تعهد و مسوولیتی وجود ندارد و ممکن است با کوچکترین مشکل رابطه از هم بپاشد و ضربه احساسی بدی به یک یا هر دو طرف وارد نماید پس رابطه پایدار نیست و تضمینی برای ادامه ندارد.
اما در زندگی مشترک چون با واقعیت سروکار دارد همه چیز جای خود را دارد غم و شادی ؛ درد و آرامش ؛ رنج و آسایش و… همه با همند
زندگی مشترک پایدار است و همراه با تعهد و مسوولیت پذیری بسیار بالا و دو جانبه . رسمی وقانونیست .احتمال تولد فرزند را دارد و تعهدات نسبت به او تا پایان عمر
به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا ،
زندگی شیرین است ،
زندگی باید کرد .
گرچه دیر است ولی ؛
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ، شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم ، در دل
لحظه را در یابم .
من به بازار محبت بروم فردا صبح ،
مهربانی خودم ، عرضه کنم ،
یک بغل عشق از آنجا بخرم .
یاد من باشد فردا حتما ،
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم ،
بگذرم از سر تقصیر رفیق ،
بنشینم دم در ،
چشم بر کوچه بدوزم با شوق ،
تا که شاید برسد همسفری ،
ببرد این دل مارا با خود .
و بدانم دیگر ،
قهر هم چیز بدیست .
یاد من باشد فردا حتما ،
باور این را بکنم ،
که دگر فرصت نیست ،
و بدانم که اگر دیر کنم ،
مهلتی نیست مرا .
و بدانم که شبی خواهم رفت ،
و شبی هست، که نیست ،
پس از آن فردایی……
گاهی اوقات زنها خودشان هم نمیدانند چرا بیدلیل افسرده میشوند! اما همسرشان کمی مهربانی کنند و درکش کنند. اگر به او عشق و توجه بدهند، حال زن را خیلی بهتر میکنند.
همسران دنبال این هستند که یک زندگی باصفا داشته باشند و دنبال این هستند که در و دیوار و وسایل خانهشان را با صفا کنند در صورتی که زندگی فقط با خوش رفتاری باصفا میشود و بس…!
حفظ اقتدار همسر.
برای محبوب شدن و عزیز ماندن در نزد شوهر
اولین قدم ،
عزت و اقتدار دادن به مرد است
مرد باید احساس کند
که در خانه و خانواده ، اقتدار دارد
با انجام امور زیر می توانید به شوهرتان ، اقتدار دهید :
مطیع شوهرتان باشید
در همه حال ، به او چشم بگویید
با او مخالفت نکنید
جلوی بچه هایتان ،
* از او انتقاد نکنید
* غر نزنید
* با الفاظ خفیف ، صدایش نزنید
* دعوایش نکنید
* بی احترامی نکنید
پیش دیگران ،
* از او تعریف و تمجید کنید
* عیوب و اسرار او را ، فاش نکنید
* روی حرف او نپرید
و…
ریشه انسانها ، فهم آنهاست
یک سنگ به اندازه ای بالا می رود ،
که نیرویی پشت آن باشد.
با تمام شدنِ نیرو ،
سقوط و افتادن سنگ طبیعی است!
ولی یک گیاه کوچک را نگاه کن ؛
که چطور از زیر خاک ها
و سنگ ها سر بیرون می آورد و حتی آسفالت ها و سیمان ها را
می شکند و سربلند می شود .
هر فردی به اندازه این گیاه کوچک ،
ریشه داشته باشد ،
از زیر خاک و سنگ ،
از زیر عادت و غریزه !
و از زیر حرف ها و هوس ها ،
سر بیرون می آورد و با قلبی از عشق افتخار می آفرینید .
ریشه ما ، همان ” فهم ” ما است.
خواستگاری چگونه باشد؟
از دلایلی که ازدواج جوانان را ناپایدار می کند، انتخاب همسر به صورت فردی است.
مراسم خواستگاری، علاوه بر اینکه سنتی پسندیده است، به شناخت بهتری ازطرف مقابل دست می یابیم.
️معمولاً هنگامی که ازدواج ها با حضور و موافقت خانواده ها صورت می گیرند، از پایداری بیشتری برخوردار می شوند.
زمان خواستگاری از قبل تعیین شود
خانواده پسر باید قبل از حضور در خانه دختر، زمان و ساعت خواستگاری را با خانواده دختر هماهنگ کنند.
تا خانواده دختر بتوانند شرایط خواستگاری و خانه را برای حضور خواستگاران مهیا کنند؛
ولی اگر بدون هماهنگی وارد خانه دختر شوند، شاید خانواده دختر و وضعیت خانه به طوری باشد که پذیرش مهمان ها کمی به تاخیر بیانجامد و باعث سوء تفاهم و حس بی احترامی به خانواده پسر دست بدهد که اصلا خوشایند نیست.
زمان خواستگاری بعد از ظهر( 7-4 بعد از ظهر) و یا ساعات اولیه شب باشد؛ زیرا در این موقع از روز معمولا تمام اعضاء خانواده و افراد
فواید شناخت در خواستگاری جمعی
*️در شناخت جمعی چون افراد زیادی در شناسایی نقش دارند، شناخت دقیق تر انجام می شود. در این نوع شناخت، فرد از جوانب گوناگون مورد سنجش قرار می گیرد و هرکس از زاویه خاصی به وی می نگرد. بنابراین، علاوه بر بررسی کلّیت وجود فرد، به جنبه های ویژه او نیز توجه می شود که درنتیجه انتخاب بهتری صورت می گیرد؛ زیرا هدف همه حاضران شناخت طرف مقابل است.
در انتخاب جمعی، زمانی که افراد مجرب پس از ارزیابی خود فرد مقابل را تأیید می کنند، امید به استحکام زندگی زوجین بیشتر می شود تا هنگامی که فقط یک فرد به انتخاب فردی دیگر می پردازد.
⛳️شناخت جمعی، اطمینان خاصی را برای فرد به ارمغان می آورد.
وقتی که چند نفر بر خوب بودن فردی صحّه می گذارند، دختر یا پسر با اتکا به شناختی که از ناحیه دیگران به دست می آورند، از آرامش روانی بیشتری برخوردار می شوند؛ به این ترتیب هر یک از آنها به هنگام گزینش همسر، قوت قلب بیشتری دارند. این در حالی است که در انتخاب فردی، که توسط خود دختر یا پسر صورت می گیرد، مدام نگران هستند که مبادا طرف مقابل از شایستگی های لازم برخوردار نباشد؛ زیرا در این صورت آنها خود را به دلیل انتخاب نامناسب، مستحق سرزنش و شماتت می بینند و آرامش روانی خویش را از دست می دهند.
️از دیگر فواید شناخت جمعی، کاهش تردید در انتخاب است. تجربه نشان می دهد هنگامی که شخص به تنهایی مبادرت به انتخاب همسر می کند، سخت دچار تردید در گزینش همسر می شود، زیرا نگران است که مبادا به میزان کافی از شناخت نرسیده باشد. اما وقتی که در کنار شناخت خود، شناخت دیگران را نیز ملاک قرار دهید از تردیدها کاسته و باعث می شود زودتر به انتخاب صحیح برسید. شناخت جمعی، مانع تأخیر بی مورد در ازدواج می شود و از درگیری های شخص با خودش می کاهد و او را کمتر دچار کشش های درونی می کند.
چرا خواستگاری پسر از دختر؟
در جامعه ما رسم بر این است که خانواده پسر به خواستگاری دختر بروند. خواستگاری پسر از دختر، امری عرفی است که از فطرت مرد و زن نشئت می گیرد؛ زیرا مرد خواهان است و زن خوانده؛ مرد طالب است و زن مطلوب؛ فطرت مرد طلب و نیاز است و فطرت زن جلوه وناز.
خواستگاری مرد به دلیل بالا بودن ارزش، حیثیت، لطافت و ظرافت زن است. گوهر را در موزه نگهداری می کنند و این خواستاران هستند که برای دیدن آن موجود ارزشمند به سراغش می روند.
بنابراین کاملاً خلاف فطرت، احترام و شخصیت زن است که به دنبال مرد برود. برای مرد قابل تحمل است که از خانمی خواستگاری کند و آن خانم بهانه بیاورد، نازکند، شرط بگذارد و نهایتاً جواب منفی بدهد. اما برای زن قابل تحمل نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود؛ زیرا زن می خواهد الهه عشق، معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حکومت کند.
* تجربه ها نشان می دهد اکثر دخترانی که از پسران خواستگاری کرده اند، پس ازازدواج با نارضایتی، اختلاف با خانواده همسر و شکست روبه رو شده است.
امام علی علیه السلام:
کسی که با سرعت به دنبال شهوات (خواستههای دل) برود،
درواقع شتابان به سوی مرگ و آفت میرود.
[الحکمالزاهره، ص269]
#حدیث_روز
نقش تواضع و شادی مستقیم است.
زوجهایی که در انجام کارهای منزل به یکدیگر کمک میکنند و متواضعند، در زندگی مشترک خوشبخت هستند.
و نسبت به بقیهی زوجها شادتر زندگی میکنند!
اما فرد مغرور، همانند شخصی است که بر قله کوهی ایستاده
و همگان را کوچک می پندارد.
و غافل از اینکه، مردم از پایین قله او را کوچک می بینند…
وقتی باختم…
مــــسیر را یافتم
دربزرگراه زندگی همواره راهت را،
راحــت نخواهی یافت!
هرچالهای ،چارهای به تومیآموزد
دوباره فکرکن!
فرصت ها “دو بار” تکرار نمیشوند.
در این لحظات آرام …
دست به دعا برمیداریم و
برای همه انسانها و خودمان
اینگونه دعا میکنیم ……
خداوندا ……!
آراممان کن همان گونه که دریا را
پس از هر طوفانی آرام میکنی…
راهنمایمان باش که در این چرخ و فلک
روزگار بدجور سرگیجه گرفتهایم..
ایمانمان را قوی کن…
که تو را در تنهایی خود گم نکنیم…
خداوندا ……!
ما فراموش کاریم اگر گاهی…
یا لحظه ای فراموشت میکنیم…
تو هیچ وقت فراموشمان نکن…
خداوندا …..!
رهایمان مکن حتی اگر همه رهایمان کردند.
خداوندا ….!
نعماتت را شکر گذاریم
و رضایمان به رضای توست
خدایا صاحب امرمان را برسان
آمین یا رب العالمین
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره ; بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند، و بهترین زنان شما کم مهریه ترین آنهاست. »
بحارالانوار، ج 103، ص 235
#حدیث_روز
اگر می بینی که یکی تو زندگیت دارد اخلال میکند،
پشت سرت حرف میزند،
از چشم مردم افتادی،
درها به رویت بسته شده ….
برو استغفار کن …
ببین چه کردی که درها به رویت بسته شده؟
ببین چه کارهای پنهانی داری میکنی که باعث شده هر چی میخواهی راه پیدا کنی، نمیتوانی.
اینکه میبینی بعضیها الکی دارند حالت را میگیرند، اینها الکی نیست..
ببین با خدا داری چیکار میکنی؟؟
دکتر همیز
خداوند چگونه سخن گفتن را می پسندد؟
ویژگیهای سخن خوب بر اساس آیات قرآن کریم :
* سخن آگاهانه باشد:« لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ » الإسراء آیه 36
* سخن نرم باشد:« فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا» زبانش تیغ نداشته باشد. طه آیه 44
* به حرفی که میزنیم عامل باشیم :« لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ » صف آیه 2
* سخن منصفانه باشد :« وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا » انعام آیه 152
* حرفمان مستند باشد:« وَقولوا قَولًا سَدیدًا» منطقی حرف بزنیم. احزاب آیه 70
* ساده و روان حرف بزنیم. پیچیده حرف زدن هنر نیست. « قَوْلاً مَّیْسُورًا» اسرا:28
* کلام رسا باشد:« قَوْلاً بَلِیغًا» نساء: 63
* زیبا باشد :« و قُولُوا لِلنّاس حُسنًا»بقره :83
* بهترین کلمات را انتخاب کنیم :« قُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ » اسرا:53
* اصطلاح جدید از خودتان بکار نبرید :« تَقُولُوا۟ قَوْلًۭا مَّعْرُوفًۭا » بقره:235
* همدیگر را با لقب خوب صدا بزنیم :« قولاً کریماً» اسرا:23
* کمک به حرف خوب زدن در جامعه تا بهشتی شویم. « هُدُوٓا۟ إِلَى ٱلطَّیِّبِ مِنَ ٱلْقَوْلِ» حج:24
بسم الله الرحمن الرحیم
مشتاق بوی بهشت شده ام!
اُمّ اَیمن دوّمین خاطره خود را چنین بیان مى کند:
چند سال قبل، یک شب خواب پریشانى دیدم، از خواب بیدار شدم شروع به گریه کردم.مى ترسیدم بلایى براى پیامبر پیش بیاید.تا صبح کارِ من گریه بود.همسایهها که صداى گریه مرا شنیده بودند به خانهام آمدند.
آنها از من سؤل کردند چه شده است؟
من جرأت نمى کردم خواب خود را تعریف کنم و همانطور گریه مى کردم.
خبر به گوش پیامبر رسید و کسى را به دنبال من فرستاد.من نزد پیامبر رفتم.او به من گفت:
اُمّ اَیمن! چه شده است؟ خوابت را تعریف کن، ببینم چه چیزى تو را نگران کرده است.
نه، من نمى توانم آنچه را در خواب دیدهام به زبان بیاورم.خدایا! از همه بلاها به تو پناه مى برم!
هر خوابى تعبیر خودش را دارد.تو خوابت را بگو تا آن را تعبیر کنم.
دیشب خواب دیدم که پاره اى از بدن شما در دست من بود.خاک بر سرم! چه بلایى مى خواهد براى شما پیش بیاید؟
این که خواب خوبى است! مبارک است!!
آیا درست شنیده بودم؟ یعنى هیچ بلایى نمى خواهد براى شما پیش بیاید؟
اُمّ اَیمن! به زودى فاطمه پسرى به نام حسین به دنیا مى آورد.حسین پاره تن من است و تو پاره تن مرا در بغل مى گیرى.
از آن روز به بعد من منتظر بودم تا حسین علیه السلام به دنیا
بیاید.مدّتى گذشت و خبر تولّد حسین علیه السلام به منرسید.
به خانه فاطمه سلام الله علیها رفتم.حسین علیه السلام را در آغوش گرفتم.او را بوسیدم.او چقدر شبیه پیامبر بود.
هنوز پیامبر حسین علیه السلام را ندیده بود.از فاطمه سلام الله علیها تقاضا کردم تا حسین را براى پیامبر ببرم.او قبول کرد.
حسین در آغوش من بود و من به سوى خانه پیامبر رفتم.وارد خانه شدم.پیامبر تا نگاهش به من افتاد فهمید که من حسین علیه السلام را براى او آورده ام.از جا برخواست، چهره اش از شادى مى درخشید.جلو آمد.در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: اُمّ اَیمن! یادت هست خواب دیده بودى که پاره تن من در دست تو بود.دیدى خواب تو چگونه تعبیر شد
من در خواب دیده بودم که پاره اى از پیکر پیامبر بر روى دستم است.نگاهى به دستم کردم، حسین علیه السلام بر روى دست من مى خندید.من حسین علیه السلام را روى دست پیامبر نهادم.اشک شوق پیامبر جارى شد.حسین علیه السلام را مى بوسید و مى بویید.نمى دانم چرا لب هاى او را بوسه مى زد!
سوّمین خاطره اُمّ اَیمن را با هم مى شنویم:
وقتى که حسین کوچک بود من براى کمک به فاطمه سلام الله علیها به خانه او مى رفتم.یک روز که به آنجا رفتم، دیدم که فاطمه سلام الله علیها کنار آسیاب دستى خوابش برده است.
آن روزها ما خودمان باید گندم را با آسیاب کوچک خانگى آسیاب مى کردیم و نان مى پختیم.کار آسیاب کردن گندم کار مشکلى بود و ساعتى وقت مى گرفت.
گویا آن روز فاطمه سلام الله علیها خسته شده بود که کنار آسیاب خوابش برده بود.من با چشم خود دیدم که آسیاب خودش دارد مى چرخد.خیلى تعجّب کردم.
نگاهى به گهواره کردم، دیدم که حسین در گهواره
است ولى این گهواره خودش تکان مى خورد.
چیز عجیب تر این که تسبیح فاطمه سلام الله علیها را دیدم که گویى یک نفر آن را مى چرخاند.
من با تعجّب به این منظره نگاه مى کردم.دلم نیامد فاطمه سلام الله علیها را از خواب بیدار کنم.از خانه بیرون آمدم.با خود گفتم نزد پیامبر بروم و ماجرا بیا به آرمانِ فاطمه خدمت کنیم!
من با قلمم، امّا تو چگونه؟
قسمت پنجاه و پنجم
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
بطری وقتی پر است و میخواهی خالی اش کنی، خمش میکنی.
هر چه خم شود خالی تر میشود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی میشود.
دل آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از غم، از غصه،از حرفها و طعنههای دیگران.
قرآن میگوید: “هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت.” این نسخهای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: “ما قطعا میدانیم و اطلاع داریم، دلت میگیرد، به خاطر حرفهایی که میزنند.”
“سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن”
پند گرفتن حتى از راهزن.
فضیل بن عیاض پیش از آن که با شنیدن آیه اى از آیات قرآن توبه کند، راهزن بود. وى در بیابان مرو خیمه زده بود و پلاسى پوشیده و کلاه پشمین بر سر و تسبیح در گردن افکنده و یاران بسیار داشت، همه دزد و راهزن . هر مال و جنس دزدیده شده اى که نزد او مى بردند میان دوستان راهزن تقسیم مى کرد و بخشى هم خود برمى داشت. روزى کاروانى بزرگ مى آمد، در مسیر حرکتش آواز دزد شنید.
ثروتمندى در میان کاروان پولى قابل توجه داشت، برگرفت و گفت: در جایى پنهان کنم تا اگر کاروان را بزنند این پول برایم بماند . به بیابان رفت ، خیمه اى دید در آن پلاس پوشى نشسته، پول به او سپرد. فضیل گفت: در خیمه رو و در گوشه اى بگذار، خواجه پول در آنجا نهاد و بازگشت. چون به کاروان رسید، دزدان راه را بر کاروان بسته و همه اموال کاروان را به دزدى تصرف کرده بودند، آن مرد قصد خیمه پلاس پوش کرد.
چون آنجا رسید، دزدان را دید که مال تقسیم مى کردند. گفت : آه من مال خود را به دزدان سپرده بودم! خواست باز گردد، فضیل او را بدید و آواز داد که بیا . چون نزد فضیل آمد، فضیل گفت: چه کار دارى؟ گفت: جهت امانت آمده ام . گفت: همان جا که نهاده اى بردار ! برفت و برداشت. یاران فضیل را گفتند: ما در این کاروان هیچ زر نیافتیم و تو چندین زر باز مى دهى! فضیل گفت: او به من گمان نیکو برد و من نیز به خداى تعالى گمان نیکو مى برم، من گمان او را به راستى تحقق دادم تا باشد که خداى تعالى گمان من نیز به راستى تحقق دهد.
* برگرفته از کتاب عرفان اسلامی اثر استاد حسین انصاریان
بسم الله الرحمن الرحیم
مشتاق بوی بهشت شده ام…
نزدیک ساعت یازده صبح است.ما به سوى خانه اُمّ اَیمن حرکت مى کنیم.در خانه را مى زنیم.
امروز خود اُمّ اَیمن در خانه را براى ما باز مى کند.معلوم مى شود او منتظر ما بوده است.وارد اتاق شده و مى نشینیم.من قلم و کاغذ خود را آماده مى کنم و منتظر مى مانم.* اُمّ اَیمن اوّلین خاطره خود را چنین بیان مى کند:
شب عروسى فاطمه سلام الله علیها بود.همه مهمان خانه پیامبر بودیم.مى خواستیم بعد از شام، فاطمه سلام الله علیها را به خانه على علیه السلام ببریم.
یادم نمى رود آن شب پیامبر دست على علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها را گرفت و روى سینه خود گذاشت.سپس هر دو را بوسید و دست فاطمه سلام الله علیها را در دست على علیه السلام گذاشت.
پیامبر همراه ما بود.وقتى فاطمه سلام الله علیها وارد خانه على علیه السلام شد، پیامبر لحظه اى کنار خانه على علیه السلام ایستاد و فرمود: «من با دوستانِ شما دوست هستم و با دشمنان شما دشمن مى باشم»
…همه تعجّب کردند که چرا پیامبر این جمله را در کنار درِ خانه على مى گوید.چه رمز و رازى در این مکان است؟ نمى دانم.خدا و پیامبرش بهتر مى دانند.
به هر حال، پیامبر، گل یاسش را به على سپرد و به خانه خود رفت.
از شما چه پنهان آن شب من خیلى ناراحت بودم.آخر مراسم عروسى فاطمه سلام الله علیها خیلى ساده برگزار شده بود.هیچ کس بر سر فاطمه سلام الله علیها نُقل و سکّه نریخت! آخر آن زمان رسم بود وقتى عروس پا به خانه شوهر مى گذاشت بر سر عروس، نُقل و سکّه مى ریختند!
آن شب گذشت.فرداى آن شب، خانه یکى از همسایهها عروسى بود.من هم به آنجا رفتم.در آن مراسم بر سر عروس نقل و سکّه زیادى ریختند.من هم مقدارى از آنها را برداشتم.
مى خواستم به خانه خود بروم؛ امّا با خود گفتم بروم و پیامبر را ببینم.پیامبر نگاهى به دست من کرد و گفت: اُمّ اَیمن! همراه خود چه دارى؟
نمى دانم چه شد که با این سؤال پیامبر بغضم ترکید و اشکم جارى شد پیامبر خیلى تعجّب کرد.من همانطور که گریه مى کردم سکّهها را نشان پیامبر دادم و گفتم: اى رسول خدا! اینها سکّه هایى است که بر سر عروس همسایه ما ریختند؛ امّا در عروسى فاطمه سلام الله علیها هیچ کس براى او این کار
را نکرد.مگر فاطمه سلام الله علیها از دختران دیگر چه کم داشت؟
در آن لحظه اشک من جارى شد، زیرا دلم از حرف هایى که شنیده بودم مى سوخت.من خودم از بعضىها شنیده بودم که مى گفتند: «فاطمه سلام الله علیها که خواستگارهاى خوب و پولدار داشت پس چرا همسر على علیه السلام شد؟ على علیه السلام که از مال دنیا چیزى ندارد».
کاش آن شب على علیه السلام پولى قرض مى کرد نُقل و سکّه بر سر عروس خود مى ریخت!
پیامبر رو به من کرد و گفت: گریه نکن! به خدا قسم! در شب عروسى فاطمه سلام الله علیها ، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل با هزاران فرشته به زمین آمدند.آن شب خدا دستور داد تا درخت «طُوبى» بر سر فاطمه سلام الله علیها جواهرات بهشتى بریزد و فرشته ها، این جواهر بهشتى را برمى داشتند.اُمّ اَیمن! خدا آن شب درخت طوبى را به فاطمه سلام الله علیها هدیه داد».
با شنیدن این سخن من آرام شدم.سکّه هایى را که در دستم بود بر روى زمین ریختم.
این سکّهها مال دنیا بود و تمام شدنى!
خدا چیزى به فاطمه سلام الله علیها داد که هیچ وقت تمام نمى شود و جاوید و ابدى است.
شاید بخواهى بیشتر از درخت طوبى بدانى پس گوش کن:
درخت طوبى، درخت بزرگى است.اگر پانصد سال زیر سایه آن راه بروى، باز از سایه آن بیرون نمى روى.
هر شاخه آن صد نوع میوه دارد، هر میوه اى که بخواهى مى توانى از آن بچینى و اگر از شاخه آن میوه بچینى، فورى جاى آن میوه دیگرى سبز مى شود.در همه خانه هاى بهشتى شاخه اى از آن وجود دارد.روزىِ همه اهل بهشت از این درخت است.پیامبران هم همه مهمانِ کرم فاطمه سلام الله علیها هستند.
در زیر این درخت، چهار نهر جارى است: نهرى
از آب گوارا، نهرى از شیر، نهرى از شراب بهشتى، نهرى از عسل».
دیگر چه بگویم؟ هر وقت به بهشت بروى مى توانى عظمت درخت طوبى را ببینى.آن وقت مى توانى بفهمى که خدا در شب عروسى فاطمه سلام الله علیها چه چیزى به فاطمه سلام الله علیها داده است.
قسمت پنجاه و چهارم
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
حق فرزند بر والدینش.
امام علی علیه السّلام فرمودند:
حَقُّ الوَلَدِ علَى الوالِدِ
أن یُحَسِّنَ اسمَهُ ،
ویُحسِّنَ أدَبَهُ ،
ویُعَلِّمَهُ القرآنَ
از جمله حقوق فرزند بر پدر ، این است
* که نامى نیکو بر او بنهد
* و بخوبى تربیتش کند
* و قرآن را به او بیاموزد .
?نهج البلاغة : الحکمة 399 منتخب میزان الحکمه : 460
#حدیث_روز
عوامل مخرب ارتباطی با نوجوان.
دقت کنید کدام علل و عوامل در سبک ارتباطی شما نهفته است؟ آن ها را شناسایی و برطرف کنید؛ این یک گام اساسی در بهبود روابط شما با نوجوانتان است:
1.نصیحت تکراری.
2. تذکر مداوم.
3. سرزنش.
4. منت گذاشتن.
5. مقایسه کردن.
6. جرو بحث کردن.
7.برچسب منفی زدن.
8. پیش بینی منفی. (نفوس بد)
9.گله و شکایت مداوم.
10.اظهار نظر کردن قبل از اینکه از شما نظری خواسته باشند.
11.اظهار نظر در اموری که تخصص آن را نداریم.
“مُرده ام محبوبتر از زنده ام است”
آمدم مجلس ترحیم خودم
همه را می دیدم
همه آنهایی که نمی دانستم
عشق من در دلشان ناپیداست
واعظ از من می گفت،
از نجابت هایم،
از همه خوبیها
و به خانم ها گفت:
اندکی آهسته
تا که مجلس بشود سنگین تر،
راستی این همه اقوام و رفیق!
من خجل از همه شان
من که یک عمر گمان می کردم
تنهایم
و نمی دانستم
من به اندازه یک مجلس ختم،
دوستانی دارم
همه شان آمده اند،
چه عزادار و غمین
من نشستم به کنار همه شان،
وه چه حالی بودم،
همه از خوبی من می گفتند
حسرت رفتن ناهنگامم
خاطراتی از من
که پس از رفتن من ساخته اند
از رفاقت هایم،
از صمیمیت دوران حیات
یک نفر گفت: چه انسان شریفی بودم
دیگری گفت فلک گلچین است
یک نفر هم می گفت:
“من و او وه چه صمیمی بودیم”
و عجیب است مرا،
او سه سال است که با من قهر است!
یک نفر ظرف گلابی آورد،
و کتاب قرآن
که بخوانند کتاب
و ثوابش برسانند به من
گرچه بر داشت رفیق،
لای آن باز نکرد
و ثوابی که نیامد بر من
آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد
آمد آن گوشه نشست، من کنارش رفتم
اشک در چشم، عزادار و غمین
خوبی ام را می گفت
چه غریب است مرا
آن مَلِک آمد باز
آن عزیزی که به او گفتم من
فرصتی می خواهم
خبرآورد مرا
می توان برگردی
مدتی باشی، در جمع عزیزان خودت
نوبت بعد، تو را خواهم برد
روح من رفت کنار منبر
و چه آرام به واعظ فهماند
اگر این جمع مرا میخواهند
فرصتی هست مرا و
می توانم برگردم
من نمی دانستم این همه قلب مرا می خواهند
باعث این همه غم خواهم شد
روح من طاقت این موج پر از گریه ندارد هرگز
زنده خواهم شد
باز واعظ آهسته بگفت
معذرت می خواهم
خبری تازه رسیده ست مرا
گوییا شادروان مرحوم
زنده هستند هنوز
خواهرم جیغ کشید و غش کرد
و برادر بشتاب
مضطرب، رفت که رفت
یک نفر گفت: “که تکلیف مرا روشن کن
اگر او مرد، خبر فرمایید
سوگواری بکنیم؟
عهد ما نیست
به دیدار کسی، کو زنده است
دل او شاد کنیم
کار ما شادی مرحومان است"!
واعظ آمد پایین،
مجلس از دوست تهی گشت عجیب
صحبت زنده شدن چون گردید
ذکر خوبی هایم
همه بر لب خشکید
ملِک از من پرسید:
پاسخت چیست؟
بگو؟
تو کنون می آیی؟
یا بدین جمع رفیقان خودت می مانی؟
چه سوال سختی؟
بودن و رفتن من در گرو پاسخ آن
زنده باشم بی دوست؟
مرده باشم با دوست؟
زنده باشم تنها،
مرده در جمع رفیقان عزیز
من که در حیرتم از کرده ی این مردم نیز !
کاش باور بکنیم، کاش بیدار شویم ، خوب اندیشه کنیم، معنی واقعی آمدن و رفتن چیست ؟
“کاش دلی شاد کنیم تا هنوز در بر ماست”
آیت الله بهجت:
خداوند متعال کپسولی درست کرده است که تمام ویتامینها در آن است
آن هم کپسول صلوات است.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد»
امام صادق علیه السلام فرمودند:
هرکس که در روز جمعه از دنیا برود ؛ و عارف به حقّ ما اهل بیت عصمت و طهارت باشد، از آتش سوزان دوزخ آزاد مى گردد،
و نیز از عذاب شب اوّل قبر در امان خواهد بود.
? مستدرک الوسائل : ج 6 ص 66 ح 22
#حدیث_روز
جمعه ها مانند شبنمی هستند که از برگ گلی می لغزند
و فرو می چکند…
پس آن را غنیمت شمارید واز منتظران واقعی اش باشیم و حق آن را بجای آوریم.
به برکت صلوات بر محمد و آل او…
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم.
بسم الله الرحمن الرحیم
برکت ظهور قائم از منابع عامه
رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
أنَّ المّهدی لا یخرج حَتّی تُقتل النفس الزَّکیة ، فإذا قُتِلت النفس الزکیة غَضبَ علیهم مَن فی السَّماءِ و مَن فی الأرض ، فأتی النّاسُ المهدیَّ کَما تزف العَروسَ إلی زَوجِها لیلة عرسها و هو یملا الأرضَ قسطا و عدلاً و تخرج الأرضَ نباتها و تمطر السماء مطرها و تُنعمُ اُمّتی فی وِلایَتِهِ نعمة لا تنعمها قط .
مهدی (عجل الله فرجه) خارج نمیشود تا آنکه نفس زکیه کشته شود , پس هنگامیکه نفس زکیه کشته میگردد , ساکنان زمین و آسمان بر آنها غضبناک می شوند , آنگاه مردم به سوی مهدی (عجل الله فرجه) می آیند , آن سان که در شب زفاف در اطراف عروسی که به سوی زوج خود میرود , گرد می آیند ؛ و او زمین را از عدل و داد پر میکند و زمین خوردنی های خود را خارج میسازد و آسمان بارانش را فرو میفرستد و به ولایت او به امت من نعمت هایی داده میشود که تا به حال چنین نعمت هایی به آنان داده نشده است.
?درالمنثور فی تفسیر سورة محمد صلی اللّه علیه و آله
#حدیث_روز
فرمایش مولا علی علیه السلام:
ای بندگان خدا !
به نادانی های خود تکیه نکنید ، و تسلیم هوای نفس نباشید ، که چنین کسی بر لبه پرتگاه قرار دارد ، و بار سنگین هلاکت و فساد را بردوش می کشد.
نهج البلاغه، خطبه 103
#حدیث_روز
بسم الله الرحمن الرحیم.
گناه کوچک راهی به سوی گناه بزرگ…!
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
الصَّغائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُـرُقٌ اِلَى الْکَبائِرِ
ومَنْ لَمْ یَخَفِ اللّه َ فِى الْقَلیلِ،
لمْ یَخَفْهُ فِى الْکَثیرِ؛
گناهان کوچک، راهى به سوى گناهان کبیره است.
هر کس که در گناهان کوچک از خدا نترسد،
در مورد گناهان بزرگ و بسیار هم, از او نمى ترسد.
?مسند الامام الرضا علیه السلام، ج1، ص290
#حدیث_روز