️اینکه 4دختر فریب بخورند و روسری را بردارند، مسئلهی حقیری است
️آن چیزی که من را حساس میکند این است که از دهان یک گروهی از خواص، مسئلهی «حجاب اجباری» مطرح میشود
رهبرانقلاب: پولهای زیادی خرج میکنند، فعالیت زیادی میکنند، صدها رسانه را به کار میگیرند تابتوانند به طُرق مختلف روی هویت مستقل زن مسلمان اثرگذاری کنند.
اینهمه خرج و زحمت و فکر پشت سر این کار است اما تلاششان عقیم است. نتیجهی کارشان این است که چهار تا دختر در گوشهکنار فریب بخورند یا انگیزههای گوناگون پیدا کنند که روسری را بردارند که یعنی مثلاً ما چه شدیم.
همهی آن تلاش نتیجهاش خلاصه میشود در این مسئلهی کوچکِ حقیر. تا اینجا مسئلهای نیست.
آن چیزی که من را حساس میکند این است که میبینید از دهان یک گروهی از خواص، مسئلهی «حجاب اجباری» مطرح میشود.
این معنایش این است که یک عدهای -انشاءالله نادانسته- همان خطی را دنبال میکنند که دشمن نتوانسته با آنهمه خرج آن را به نتیجه برساند. روزنامهنگار و روشنفکر و آخوند [هم] در آنها هستند.
[میگویند] اینکه امام فرمودند «زنها باحجاب باشند»، همهی زنها را نگفتند! حرف بیخود، ما آنوقت بودیم، ما خبر داریم.
امام در مقابل یک منکر واضحی که بهوسیلهی پهلوی و دنبالههای پهلوی [رایج شده بود] مثل کوه، محکم ایستادند.
حالا آقا میگوید این گناه که از غیبت بزرگتر نیست، چرا شما برای غیبت کسی را تعقیب نمیکنید! انسان اینجا از عدم تشخیص رنج میبرد.
ما که نگفتیم اگر کسی در خانه روسریاش را مقابل نامحرم برداشت تعقیب میکنیم. آن کاری که در ملأ انجام میشود یک کار اجتماعی و تعلیم عمومی است و برای حکومتی که با نام اسلام آمده، تکلیف ایجاد میکند. حرام، کوچک و بزرگ ندارد.
حالا کسی در خلوت یک کار غلطی میکند، آن بین خود او و خداست؛ اما آنچه در مقابل چشم مردم است، حکومت اسلامی -مثل حکومت پیامبر و حکومت امیرالمؤمنین- وظیفه دارد در مقابل آن بایستد.
این منطق که میگوید اجازه دهید مردم خودشان انتخاب کنند، خب برای شرابفروشی هم هست. این حرف را در مقابل همهی گناهان بزرگ اجتماعی میتوان گفت؛ این حرف شد؟
شارع مقدس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود. حکومت اسلامی موظف است مقابل حرام و گناه بایستد.
96/12/17
“داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون”
“گوهر شاد” یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود.
“او می خواست در کنار “حرم امام رضا (علیه السلام)” مسجدى بنا کند.”
به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى “شرطش” این است که؛
فقط با “وضو” کار کنید و در حال کار با یکدیگر “مجادله و بد زبانى” نکنید و با “احترام” رفتار کنید. “اخلاق اسلامى” را رعایت و “خدا” را یاد کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛
سر راه حیوانات “آب و علوفه” قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که “تشنه و گرسنه” بودند آب و علف بخورند.
بر آنها “بار سنگین” نزنید و آنها را “اذیت” نکنید. من “مزد شما را دو برابر مى دهم.”
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به “مسجد” میرفت.
روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى “چهره” او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و “عشق گوهرشاد” صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به “مرگ” نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را “جویا شد.”
به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به “عیادت” او رفت.
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید “تصمیم گرفت” جریان را به گوش “ملکه گوهرشاد” برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر “عکس العمل” گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با “خوشرویى” گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از “ناراحتى یک بنده خدا” “جلوگیرى” کنیم؟
و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى “ازدواج” با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکى اینکه “مهر” من “چهل روز اعتکاف” توست در این مسجد تازه ساز.
اگر “قبول” دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط “نماز و عبادت خدا” را به جاى آور.
و “شرط دیگر” این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم “طلاق بگیرم.”
“حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن.”
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این “مژده” درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر “چهل سال” هم بگویى حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به “امید” اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و “وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد” باشد.
“روز چهلم” گوهر شاد “قاصدى” فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.
قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه “منتظر” است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد.
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به “نماز” پرداخته و حالا پس از چهل روز “حلاوت” نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد:
به گوهر شاد خانم بگویید؛
“اولا “از شما ممنونم و “دوم” اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت؛ منظورت چیست؟!
“مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!”
جوان گفت؛ آنوقت که “عشق گوهرشاد” من را “بیمار و بى تاب” کرد هنوز با “معشوق حقیقى” آشنا نشده بودم، ولى اکنون “دلم به “عشق خدا” مى طپد “و جز او” معشوقى” نمى خواهم.
من با خدا “مانوس” شدم و فقط با او “آرام” میگیرم.
اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند “آشنا” کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم.
و آن جوان شد “اولین پیش نماز” “مسجد گوهر شاد” و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک “فقیه کامل” و او کسی نیست جز؛
“آیت اله شیخ محمد صادق همدانی.”
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد “مشهد” است.
ایجاد شادابی در خود.
فراموش نکنید که همیشه ظاهری زنانه و جذاب داشته باشید، و حواسمان باشد که خانمها با فکر و مغز خود عشق میورزند، ولی مردان از طریق آنچه میبینند جذب میشوند.لذا بسیار مهم است که خود را برای همسر خود شاداب و سرحال و جذاب نگه دارید.
همیشه باید خود را آراسته کنید، و از نظر ظاهر و بدنی متناسب باشید، و از پوست و موی خود مراقبت کنید و دقت کنید که از نظر روحی، فردی پرانرژی باشید.
انجام این کارها سبب اعتماد به نفس بالای فرد، و دوام زندگی مشترک بین زوجین خواهد شد.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
از تعریفی که از همسر داشته باشید، همسر شما همانی میشود که دائم در گوشش میخوانید.
پس نتیجه میگیریم که همیشه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم او را بخشنده، با گذشت، سلطان دل، مدیر و مدبر، همسر فداکار و خانواده دوست صدا بزیم تا آنگونه که میخوانیمش باشد…
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
شکستن غرور.
از جمله صفات نازیبا که بسیاری از زوجها ناخواسته رعایت نمیکنند، غرور و تکبر در مقابل شریک زندگی شان است. غرور میتواند بعنوان یک صفت ناپسند در تمام ارتباطات انسانی، ناشایست باشد،اما در مقابل همسر که نوع رابطه شان در نامش مشخص است، میتواند بسیار مخرب و خطرناک باشد.
وقتی دو نفر پیمان همسری با یکدیگر می بندند؛ یعنی نباید هیچ کدام نسبت به دیگری خودش را بالاتر و برتر بداند. و اینجاست که آسیب جدی را غرور به زندگی مشترک میزند، که دور شدن همسران از یکدیگر است.
برای همدل بودن و همراه شدن، باید به معنی واقعی کلمه همسر، پی برد. غرور میتواند در طول زمان پایههای همراهی و همسربودن را سست کند و آسیب جدی به رابطه ها بزند .
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
هیچگاه دیگران را در جریان دعوا با همسر خود نگذارید.
اگر بخواهیم خانواده، دوستان یا هر فرد دیگری که به حرفهای ما گوش میدهد، این طبیعی است، و اینکه احساس ما را تایید کنند. اما اصل ماجرا اینست که دعوای زن و شوهری چیزی است که باید پنهان و خصوصی بماند.
نباید اعتمادی که همسرتان به شما دارد خدشه ای وارد شود و ضربه بخورد زیرا هر دوی شما آسیب میبینید. اگر ماجرایی را به بیرون از خانه شما برده شود، دیگر نمیشود آن را برگرداند! و اینگونه دیگران هم رابطه شما را قضاوت خواهند کرد و این هیچ کمکی به حل مشکلات شما نمیکند.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
تمجید وتعریف از کارهای خوب همسر.
از عامل هایی که نشان دهنده توجه شخص به همسر خود میباشد، تعریف کردن از کار همسرشان و تشویق کردن اوست.
اصلا اشکالى ندارد که مرد هربار بر سر سفره غذا مىنشیند، از دست پُخت همسر خود تعریف و ستایش کند و او را به جهت پختن غذاى لذیذ تشویق نماید. یا مثلا وقتى شوهر از بیرون خرید جالبی انجام مىدهد، چه عیب دارد زن از میوههاى خوبى که خرید کرده تعریف کند؟!
این تعریفها و تمجیدها نشان مىدهد که ما به زحمات و تلاشهاى همسرمان توجه داریم.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
اصلاح رفتار با همسر.
اکثر مشاوین خانواده براین اعتقادند که جر و بحث زن و شوهر در زندگی مشترک، یک موضوعی طبیعی و حتی نشان از سلامت زندگی آنها را دارد. در این بین آن چه از اهمیت ویژهای برخوردار است، رفتارها و عکس العمل زوجین به این جر و بحث است.
برخی رفتارها این شرایط را همراه مشکل میکند و یک دسته رفتارها سبب میشود تا زوجین به یکدیگر علاقهمندتر و دلهای آنها به هم نزدیکتر شود.
اما نبایست بیخیال ماجرا بود و این که وانمود کنید هیچ دعوایی بین شما نبوده، کار عاقلانهای نیست. مثل این است که یک اتاقی را جارو کنید و زبالهها را زیر فرش مخفی کنید. مهم این است که سعی کنید ارتباط دوباره و خوبی با همسرتان برقرار سازید، کلید موفقیت همین است. با همسرتان درباره موضوعاتی حرف بزنید که از مشاجرهتان یاد گرفتهاید.
و این، سبب میشود آسیبهایی که هنگام دعوا به شما وارد شده، ترمیم شود. و دیگر اشتباه نکنید؛ همیشه بعد از هر جر و بحثی آسیبهایی به جا میماند. اگر مجال صحبت به همسرتان ندهید تا بداند چیزی که دربارهاش بگومگو کردهاید آزارتان داده، ناراحتی تان در آینده چند برابر میشود و ممکن است ناخودآگاه با انفجار بینجامد.
هر چیزی که درباره آن بحث شده باید حل شود و فراموش نکنید؛ که اگر بگومگوی شما نیاز دارد که بعدا پیگیری شود حتما با هم، زمان مناسبی را برای آن در نظر بگیرید، اگر هم فکر میکنید آن قدر مهم نیست که ادامه یابد، باز هم باید با موافقت هر دوی شما باشد.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
همسران در رابطه شاد و سالم به همدیگر نیز اطمینان کنند.
زمانی که بیاعتمادی بین دو نفر وجود داشته باش، رابطه و ارتباط بین آنها دوامی ندارد. اگر بتوانند به همسر و شریک زندگی خود اعتماد کنند و همه چیز را به او بگویند و او هم همینطور باشد، رابطهای بسیار شاد و خوشایند و لذت بخش و مطمئنی خواهند داشت. همچنین میتوانند به او اعتماد داشته، و کاری نکنند که باعث رنجش طرف مقابل شود، که اعتماد نتیجهای از احترام است و وقتی یک همسر، به طرف مقابلخود ، و به یکدیگر احترام میگذارند و اطمینان دارند، رابطهشان نیز شاد و رضایت بخش خواهد بود.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
ورودی های خطرناک زندگی مشترک خود را شناسایی کنید.
تعریفی از حریم شخصی من، اینکه مهمترین اخلاق ناپسند در زندگی مشترک، ورود به حریم شخصی یکدیگر است. زمانی که ازدواج، نزدیکی زیادی بین دو نفر ایجاد می کند، میتواند این اشتباه را بوجود آورد که طرف مقابل حق ندارد زندگی شخصی و دنیای جداگانهای داشته باشد. مثال میزنم: چرا باید تلفن همراه و پست الکترونیک و چیزهایی از این قبیل باید تحت نظر همسر هم باشد؟
به گفتاری بهتر، بعضی همسران فکر میکنند میتوانند یکدیگر را وسیله ای قرار دهند که از کوچکترین ارتباطات هم باخبر باشند. هر چند حریم شخصی تعریف متفاوتی در رابطه با همسران دارد و دو همسر در بسیاری از مواقع دارای یک حریم هستند اما این به آن معنی نیست که از بین رفتن این حریم واقعیت زندگی آنها تغییر می کند.
وقتی که هر کدام از همسران به حریم شخصی دیگری وارد شوند، احساس بیاعتمادی در زندگی آنها ایجاد میشود که به این آسانی قابل برگشت نخواهد بود.
مراقب عزیزان خود باشید
از دیگر حریم ها،طرف مقابل و همسر شماست، و قبل از آن که همسر شما باشد، پسر یا دختر این خانواده بوده و خواهد بود. آنها جد، مادر، پدر، خواهر و برادر او هستند. سالهاست که پیوند عاطفی بینشان بوده است، نمیتوانند به خاطر اشتباهی که در مقابل شما انجام دادهاند، نادیده گرفته شوند.
در درستترین شکل ممکن، بهتر است هر گونه انتقاد از خانواده همسر را نادیده بگیرید و خود شما مشکل خود را حل کنید. اما اگر هم مجبور به گفتن مشکلی هستید، مراقب باشید که در کمال احترام آن را بیان کنید.
زبان انتقاد بیادبانه از مادر همسر، مثل حریم یک اتوبان پررفت و آمد است که تردد در آن نتیجهای جز یک تصادف سخت با تلفات جانی نخواهد داشت.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
تاثیر روحیه مادر در فرزند.
از جایی که بچه ها وابستگی شدیدی به مادر دارند و با گریه ی او ناراحت می شوند و با شادی او، شادند
مهمترین و اساسی ترین کاری که یک پدر میتواند برای فرزندانش انجام دهد، این است که عاشق مادرشان باشد. زیرا شادی و غم مادر در فرزندان تاثیرگذار است.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
خانواده همسر غول نیستند!
خانم های جوان مخصوصا نوعروس ها، مادرهمسر و خواهر او را اولویت تاثیرگذار در زندگیتان ندانید. شاید آنها بتوانند خوب یا بد باشند، یا ممکن است شما را ناراحت کنند،و یا ممکن است احساس شود که آنها قصد دخالت در زندگی شما را دارند.
با چشم پوشی از اینکه آنها چه میکنند، رفتار خوب دارند یا نه، نباید همسر خود را بخاطر رفتار خانوادهاش زیر فشار قرار بدهید. او را مجبور کنید که پاسخگوی رفتار خانوادهاش باشد.
این کار ضرورتی ندارد و تنها نتیجه آن، این است که او از این موقعیت ناراحت شود و سعی کند و در این تنش از شما فاصله بگیرد یا احساس حقارت کند یا مقابله به مثل کند و افسرده شود. پس در به وجود آمدن چنین شرایطی، او درکنار شما شادی را احساس نمی کند و آرامش ندارد.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
معجزه سکوت.
خانم ها باید دقت کنند، وقتی که همسرعصبانی و بدزبان و نامهربان میشوند؛ سکوت هست و عکس العملی نداشته باشند. وقتی سکوت کنند، شوهرشان زودتر آرام میشود. و وقتی آرام شد، به راحتی متقاعد میشود.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
یک اشتباه در حال گسترش.
مردان ازچه زنانی فراری اند؟!
دخترهایی که برای خودشان «مرد» شده اند
شمار این جور دخترها در دنیای امروز رو به افزایش است، و جالب اینجاست که آنها اصلا از دافعه های خودشان خبر ندارند و به «مردانگی» خودشان کاملا افتخار می کنند. آنها زنان دیگر را ضعیف، ناتوان، ظریف و وابسته می دانند و اصلا حاضر نیستند به عنوان جنس زن به آنها نگاه شود.
لباس های مردانه، کارهای مردانه، بازوهای قوی و برجسته و صدای کلفت و مردانه از چیزهای مورد علاقه آنهاست که با آن فخر می فروشند.
زنان مردنما همانقدر برای دیگران دافعه دارند که مردان زن نما حال شما را بد می کنند. زن، زن آفریده شده و مرد، مرد، و هر کدام از این دو جنس در قالب خصوصیات خودشان است که جذابیت دارد، قدرت دارد و می تواند کارهایش را راه بیندازد.
البته این جور دختران می توانند به خوبی جای پدر را برای بچه هایشان پر کنند اما متاسفانه مجرد می مانند، چون پدر بچه ها دنبال «همسر» خوبی برای خود می گردد!
خانواده موفق
نیاز به تکیه گاه مقتدر
رهبر انقلاب: گاهی اتفاق میافتد مرد در خانه نقش زن را پیدا میکند. زن حاکم مطلق میشود و به مرد دستور میدهد این کار را بکن، آن کار را نکن. مرد هم دست بسته تسلیم است. خب چنین مردی دیگر نمیتواند تکیه گاه زن باشد. زن یک تکیه گاه خوب را دوست میدارد.
78/12/22
این کهکشان راه شیری است،کهکشانی کوچک در فضا بین هزاران کهکشان ،کره زمین آن نقطه بسیار بسیار بسیار ریز است و ما نقطه ای ریزتر در زمین!حالا ای کوچک بی ارزش خاکی به عظمت خدا سجده عاشقانه ای کن و از این بندگی عشق را معنی کن
لجبازی چیست ؟
پاسخ - بیشترین گرفتاری ما در جامعه کنونی لجاجت است . و از همین جا وارد بشویم . ببینیم قرآن در باره لجاجت چه می گوید ؟ یکی از گرفتاری های زناشویی لجاجت ها و بهانه جویی هاست . طرف سالها با اقوام قهر است ، علتش بهانه جویی و لجاجت است . گاهی لجاجت بر یک کار منفی را رها نمیکنند و میگویند که خانواده ما نسل در نسل این طوری بوده است . ما یک استقامت داریم و یک لجاجت . استقامت ، اصرار ورزیدن بر یک ارزش است ، من روی دینم محکم بایستم ، حاضر نشوم دینم را بفروشم ، هرکاری بکنم دروغ نمیگویم ، اسم این لجاجت نیست ، این صبر و استقامت است . بعضی از آقایان به خانمشان می گویند که ما دوست داریم تو بد حجاب بیرون بروی و با نامحرم دست بدهی . او بگوید : نه . این یک اصرار بر ارزشی بنام حجاب است و خوب است . مثلا نماز در بین راه مسافرت که بعضی ها می گویند : چه لجاجتی است که حتما در بین راه باید نماز بخوانیم ؟ خیر این لجاجت نیست ، این استقامت است . استقامت اصرار در درخواست های منطقی خیر و صلاح است . اینکه ما اسرائیل را به رسمیت نمی شناسیم ، یک ارزش است نه یک لجاجت و سی سال هم هست که با استکبار مبارزه می کنیم . ما از یک ارزش دفاع میکنیم ولی لجاجت این است که من یک درخواست غیر منطقی و بیخود دارم .
مثلا چون پدرانمان بت پرست بوده اند ، ما هم باید بت پرست باشیم . قبل از اسلام در بین اعراب چند جور آتش افروزی داشتیم . این چون یک سنت بوده ، پس می خواهیم روی آن اصرار بورزیم . یا اینکه چون زنده بگور کردن یک روش بوده است ، ماهم باید این کار را می کنیم .
سوره مومنون آیه 75
در این آیه میگوید : للجو می فرماید : اگر ما به این مشرکین رحم کنیم و سختی آنها را برکنار کنیم ، اینها باز در ظغیان و سرکشی لجاجت می ورزد . بعضی ها خدمت پیامبر رسیدند و گفتند که اگر از کوه آب جاری کنی ما مسلمان میشویم . حضرت آب جاری کردند و آنها گفتند که تو جادوگر هستی . مثلا تقاضای باران می کردند ، باران می آمد در قرآن می فرماید : بعضی ها وقتی گرفتاری میآید جزع میکنند ومیگویند بچه من را شفا بده . این لجاجت اعتقادی است . یعنی در اعتقادات باطل شان لجاجت دارند .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
شاید برای آمدنت دیر کرده ای.
وقتی نگاه اینه را پیر کرده ای.
دیری است آسمان مرا شب گرفته است. خورشید من، برا چه تاخیر کرده ای؟
یک توقع درست
رهبر انقلاب: وقتی که زن و شوهر در پایان کار روزانه یا در وسط روز بهم میرسند، و همدیگر را میبینند، هر دو از هم توقع دارند که توانسته باشند محیط را شاد، سرزنده، قابل زیست و رفع کنندهی خستگی ساخته باشند. این توقع بجایی است. اگر چنانچه بتوانید این کار را بکنید، زندگی شیرین میشود.
24/1/1378
ریحانه؛ بخش زن،
خاطره ای از شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی از زبان همسرشان
منتظرت هستم.
یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود.
گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم.
به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک نامه با این مضمون نوشته بود:
همسر عزیزم، من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند و عاقبت به خیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست شهدای کربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم .
…………….
قبل از شهادتش خواب دیدم که رفتم حرم حضرت زینب(سلام الله علیها). تمام عکس شهدا را در حرم چسبانده بودند. خانمی آنجا بود که روبند داشت.
از آن خانم پرسیدم که اینها عکسهای چه کسانی هستند؟ ایشان گفت: عکس شهدای کربلا. بعد هم گفت: اینها بسیارعزیز هستند. در میان عکسها تصویر عبدالمهدی من هم بود.
خیلی نگران شدم تا اینکه خبر شهادت را به من دادند. عبدالمهدی در شب تاجگذاری امام زمان(عج) همان طور که آیتالله بهجت فرموده بودند به شهادت رسید.
29 دی ماه سال 1394 بود. عبدالمهدی با اصابت موشک کورنت به آرزویش رسید.
وقتی خبر را شنیدم، بال بال میزدم که پیکرش را ببینم. آخر خیلی دلم برایش تنگ شده بود. گفتم عبدالمهدی به حاجتت رسیدی. بعد از شهادتش خواب دیدم که پشت سر امام زمان(عج) میرود و از اینکه در کنار امام حسین (علیه السلام) است، بسیار خوشحال بود.
میگفت من زندهام فکر نکنید که مردهام هیچ وقت ناشکری نکنید. هر مشکلی داشتید من برایتان حل میکنم.
من و عبدالمهدی 9 سال با هم زندگی کردیم. ریحانه هفت ساله و فاطمه دو ساله یادگاریهای شهیدم هستند.
️ریحانه خیلی وابسته به پدرش بود. خیلی با پدرش حرف میزد.
شهید عبدالمهدی کاظمی
پرداخت خمس قبل از شهادت
شهید مدافع حرم “فرهاد خوشه بر”
راوی : همسر شهید
بعد از شهادت فرهاد منزل پدرم خیلی شلوغ بود و رفت و آمد زیادی انجام میشد. همین حین شخصی روحانی میآید و پاکتی را که میگفت امانتی شهید است به اقوام میدهد. شوهر خواهرم پاکت را که حاوی رسید خمسی دفتر مقام معظم رهبری بود برایم آورد و پرسید: سال خمسی شهید کی بود؟ گفتم: عید فطر بود. اما تاریخ پرداخت خمس را که نگاه کردیم درست چند روز قبل از آخرین اعزام فرهاد بود. فرهاد خمسش را به این روحانی نمیداد اما این دفعه آن قدر عجله داشت که فوری این مدت چند ماه را حساب کرده و پرداخته بود تا حتی به اندازه این مدت هم مدیون نباشد.
شادی روح پرفتوح شهید صلوات
غواص به فرمانده اش گفت:
اگر رمز را اعلام کردی و تو آب نپریدم، من رو هول بده تو آب!
فرمانده گفت اگه مطمئن نیستی، میتونی برگردی.
غواص جواب داد: نه، پای حرف امام ایستادم .
فقط می ترسم دلم گیر خواهر کوچولوم باشه.
آخه تو یک حادثه اقوامم رو از دست دادم و الان هم خواهرم راسپردم به همسایه ها تا درعملیات شرکت کنم.
والفجر8، اروند رود وحشی، فرمانده تا داد زد یا زهرا، غواص قصه ی ما اولین نفری بود که توی آب پرید، و اولین نفری بود که به شهادت رسید!
یاد هزاران لاله در خون خفته، گرامی باد
همانهایی که از همه چیزشان گذشتند.
بی شک آرامش امروزمان را مدیون آنهائیم.
ولی آیا ما و بخصوص مسؤلین نظام پای حرف امام و رهبری فرزانه انقلاب ایستاده ایم ؟!
خاطرات ناب شهدای مظلوم غواص
#طنز_جبهه
اسحله فرمانده
رسیدیم منطقه ، اما هیچ کدام اسلحه نداشتیم به مافوقمان گفتیم: ما را بدون اسلحه آورده اید این جا چه کار؟گفت: اسلحه نداریم یا باید مال زخمی ها را بردارید یا غنیمت بگیرید
ناراحت گوشه ای نشسته بودم که متوجه شدم یک اسلحه نو که کمی با مال بقیه متفاوت بود گوشه ای افتاده بود حسابی خوشحال شدم دویدم و اسلحه را برداشتم اما خوشحالی ام دوام زیادی نداشت چون بعد از چند دقیقه فهمیدم اسلحه ، اسلحه فرمانده است.
صبح یعنی تو بخندی دل من باز شود
پلک بگشایی و از نو غزل آغازشود
صبح یعنی که دلم گرم نگاهت باشد
آسمان، عشق️، زمین، با تو هم آواز شود
شهید محمودرضا بیضایی
دافع عسر و حرج می رسد، ان شاء الله
یعنی آن ختم حجج می رسد، ان شاء الله
مژده بر منتظر مهدی زهرا (عج) بدهید
عن قریب عصر فرج می رسد، ان شاء الله
اللهم عجل لولیک الفرج
کاش بودم کربلا و
می شدم با تو شهـــید ،
می شدی این گونه 73 تن با من ؛
حسین . . .
گر هــوایت نکنم میمیرم
حجت جلوی کاروان حرکت
می کرد میکروفن را در دستش
می گرفت و می گفت:
«هرکی دوست داره برا
!امام زمانش تیکه تیکه
بشه صلوات بفرسته».
تیکه کلامش همین بود
و بلند صلوات میفرستاد…
شهید حجت الله رحیمی
یاران غریبانه رفتند ؛
اما هنوز بوی عطر جانمازشان
شعر سپید یاس را میسراید …
نماز اول وقت سفارش یاران آسمانی
من فقط شنیدهام …
از آنچه که تـو دیده ای ؛
و شنیدن کی بُوَد مانند دیدن !
دیده بان دفاع مقدس، مردان بی ادعا
حسین خرازی را دعا کنید!
دو ماه بود ازش خبری نداشتیم. مادرش می گفت« خرازی ! پاشو برو ببین چی شد این بچه ؟ زنده س ؟ مرده س؟» می گفتم«کجا برم دنبالش آخه ؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه ه یه وجب دو وجب نیس. از کجا پیداش کنم؟» رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبه ها گفت حسین خرازی را دعا کنید. آمدم خانه. به مادرش گفتم. گفت« حسین ما رو می گفت؟ » گفتم « چی شده که امام جمعه هم می شناسدش؟» نمی دانستیم فرماده لشکر اصفهان است.
خاطره ای از پدر شهید ️حسین خرازی
مهدی جان
دیروز کربلا و غم غربت حسیـن(علیه السلام)
امروز یک جهان و غم غربت شمـا
دیروز بی وفایی و حالا به لطف ما
تمدید می شود ز گــنه غیبت شـما
اللهم عجل لولیک الفرج
یاد ایام جنگ بخیر…
اعزام به جبهه – در یک روز بارانی در تهران – دهه 60
اتوبوسهای دو طبقه شرکت واحد، نیروها را از پایگاههای اعزام بسیج به سمت ایستگاه راهآهن یا ترمینال غرب انتقال میدهند.
« رونمایی از یک بازی کثیف»
1. آمریکا می خواهد ایران را مجبور به پذیرش خلع سلاح موشکی و قدرت منطقه ای کند!
2. اروپا مسئول چانه زنی سیاسی و بازی در نقش پلیس خوب است.
3. برخی مدیران نفوذی و غربگرا مشغول ایجاد فشار اقتصادی و تولید نارضایتی شدید در میان مردم و زمینه سازی برای اغتشاش و فشار اجتماعی بر نظام هستند!
4. منافقین، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی هم با عوامل داخلی شان، متولی عملیات میدانی هستند.
5. تلگرام با کمک شبکه نفوذ دشمن، مسئول شبکه سازی اجتماعی و فضاسازی رسانه ای است.
6. همیشه مشتی ساده لوح و بعضا خائن هم هستند که پیاده نظام و سیاهی لشکر دشمن در داخل باشند.
نتیجه:
این «شش عنصر» کنار هم جمع شده اند تا ایران آنچه را از امنیت و اقتدار بدست آورده است تسلیم کند. نهایتا فحشش را هم سپاه و انقلابیونی بخورند که مانع تسلیم شدن و ذلت کشور هستند و قبلا هشدار داده بودند که:
اگر جریان غربگرا و فتنه گران در قدرت قرار بگیرند ، کشور و مردم را به خاک سیاه خواهند نشاند!
حالا هم می خواهند کاری کنند که رهبری کشور را تسلیم دشمن بکند. سوق دادن مطالبات این روزها به سمت رهبری دقیقا حکایتش این است. آیا کسی هست که نداند مسئول این وضعیت خفت بار کیست!
از مـوانـع استـجـابـت دعـا
فردی به محضر حضرت رسول رسید و گفت : چرا هر چه دعا می کنم به استجابت نمی رسد ؟ رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) عواملی را فرمودند که یکی از آنها این بود که شما بهشت را دوست دارید ولی کار بهشتی نمی کنید ، از شیطان تنفر دارید ولی عملا با او موافقت می کنید ، همه انسان ها خداوند را می شناسند ولی حق معرفتش را به جا نمی آورند . در داستان های شگفت آیت الله دستغیب آمده فردی در منصب استانداری بود ، از دنیا رفت و فرزندانش بر سر قبر او قاری قرآن آوردند تا اینکه سه شبانه روز بالای مزارش قرآن تلاوت نماید و در ازای این عمل ، پول فراوانی به عنوان دستمزد به او بدهند ولی قاری در همان شب اول گریخت و وقتی وارثان علت این رفتار را پرسیدند او پاسخ داد : من دیگر برای مرده شما قرآن نمی خوانم چرا که شب اول یک لحظه به خواب رفتم و در عالم خواب متوفی به خوابم آمد و گفت : دیگر اینجا قرآن نخوان چرا که برای هر آیه ای که می خوانی یکی بر سر من می کوبند و باعث عذابم می شوند. روایت داریم که چه بسا قرآن می خواند و قرآن او را لعن می کند . و یا در آیه دیگری می فرماید : غیبت نکنید. قوم همدیگر را مسخره نکنید . ولی در واقع این اعمال را انجام می دهیم . این ها همه موانع استجابت دعاست
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
گلایه امام زمان(عج) از شیعیان?
مرحوم آیت الله مجتهدی:
یک روز در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان به شدت گریه می کنند. وقتی علت را از ایشان سؤال کردم، فرمودند: «یک لحظه امام زمان (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره کرده و فرمودند: آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز سریع می روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است! و من از گلایه حضرت به گریه افتادم».??
حریم شخصی خود را مشخص کنید.
مهمترین حریم در زندگی مشترک، ورود به حریم شخصی یکدیگر است. شاید بتوان گفت که ازدواج به دلیل نزدیکی زیادی که بین دو نفر بوجود میآورد، میتواند این آزادی را ایجاد کند که طرف مقابل حق ندارد زندگی شخصی و دنیای جداگانهای داشته باشد. مثلا: تلفن همراه، پست الکترونیک، و چیزهای دیگر که باید تحت نظر همسر هم باشد.
یا به گفتار بهتر، برخی همسران فکر میکنند که اجازه دارند یکدیگر را تحت نظر داشته و از کوچکترین ارتباطات هم باخبر باشند. البته حریم شخصی تعریف متفاوتی در رابطه همسران دارد و دو همسر در بسیاری از مواقع دارای یک حریم هستند اما نه به این معنا که از بین رفتن تمام فایلهای خصوصی در ذهن و واقعیت زندگی آنها باشد.
هر زمان که هر کدام از همسران وارد حریم شخصی دیگری شود، احساس ناامنی و بیاعتمادی در زندگیشان ایجاد میشود و این بی اعتمادی می آورد و به این سادگیها قابل برگشت نمی باشد.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
لطافت زنانه درخانواده موفق
“شـما یـک بانـوی لطیفـی نه یـک جنگجـو…!”
باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، بلکه به خاطر حراست از شأن و منزلت خود…!
هیچ چیز به اندازهی زن شوریده حال و دیوانه، بیجاذبه و ناخوشایند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده میکند شهرهی آفاق است.
جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند میکند.
به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق.
مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول میکنند و نه به دلیل قدرت او…
خانواده موفق
قدردان خانواده باشیم
رهبر انقلاب: بعضیها ازدواج میکنند همه نوع خوبی هم گیرشان میآید، زندگی شیرین و خوبی را هم میگذرانند ولی نمیفهمند که این چه نعمت بزرگی است.
وقتی نفهمیدند، شکر آن را هم به جا نمیآورند و از رحمت الهی که با شکر متوجه انسان میشود، محروم میمانند. توقعی که از ما در مقابل این نعمت دارند این است که با این نعمت خوب رفتار کنیم… این رفتار خوب را در اسلام معین کردهاند، که همان اخلاق خانواده و حکمت خانواده است.
81/3/29
ریحانه؛ بخش زن،
مـهدی جان!
کاش ما هم در انتظار،
سرباز باشیم در رکابتان؛
هم قاسم و عبداللہ…هم حبیبمان..
و صد حیف از این انتظار
که ما فقط نشستهایم،
برایش به انتظار!!
یه زمانی هم تو سرزمینون یه کانال هایی داشتیم
که اعضاش حاضر بودند جون بدند
ولی هرگز لفت ندند،
کانال هایی که وصل بود به اون بالا بالاها…
روح تمام اعضای اون کانالها شاد.
شهیدی که برات شهادتش را از آیت الله بهجت ره گرفت
دوست داشتم مرد زندگی ام مومن و استاد اخلاق من باشد️. آنقدر همسرم از لحاظ ایمان و اخلاق در درجه بالا باشد که بتواند من را رشد دهد واقعا هم عبدالمهدی درمدت زندگی برای من مثل استاد اخلاق بود.
امروز که می بینم عبدالمهدی در کنارم نیست گویی از بهشت بیرون آمده باشم. من هرچه دارم را مدیون و مرهون شهیدم می دانم.
عبدالمهدی یک بار خوابی دیده بود. بعد ازآن رفت پیش یکی از علمای اصفهان و خواب را تعریف کرد.آن عالم گفته بود برای تعبیرش باید بروی قم با آیت الله بهجت دیدار کنی.
همسرم به محضرآیت الله بهجت شرفیاب می شود تا خوابش رابه ایشان بگوید.آقاهم دست روی زانوی عبدالمهدی گذاشته و می گوید جوان شغل شما چیست؟️همسرم گفته بود طلبه هستم.
ایشان فرموده بودند:باید به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه رابپوشی. آیت الله بهجت درادامه پرسیده بودنداسم شما چیست گفته بود: فرهاد. ایشان فرموده بودند حتما اسمت را عوض کن.
اسمتان را یا عبدالصالح یا عبداالمهدی بگذارید. آیت الله بهجت فرموده بودند:شما در امامت، امام زمان(عج) به شهادت خواهید رسید. شما یکی از سربازان امام زمان عج هستید وهنگام ظهور امام زمان (عج) باایشان رجوع می کنید.
وقتی عبدالمهدی از قم برگشت خیلی سریع اقدام به تعویض اسمش کرد.باهم رفتیم گلستان شهدا و سر مزار شهید جلال افشار گفت: میخواهم یک مسئله ای رابا شما درمیان بگذارم که تازنده ام برای کسی باز گو نکنید بین خودم،خودت و خدا بماند.
عبدالمهدی می گفت:شما درجوانی من را از دست می دهید.من شهید می شوم.
گفتم:باچه سندی این حرف را می زنید.
گفت:من خواب دیدم ورفتم پیش آیت الله بهجت وباقی ماجرا رابرایم تعریف کرد. من خودم رااین گونه دلداری می دادم که ان شاءالله امام زمان عج ظهور می کند.
ایشان در رکاب امام زمان(عج)خواهند بود. امروز که جنگی نیست که شهادتی باشد.
این حرف هارا باخودمرور می کردم تااین که عبدالمهدی کاظمی بالباس سبز سپاه به جمع مدافعان حرم پیوست.
راوی همسر شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی
مخالفت خانواده ام وقتی علنی شد که از تصمیمم برای ازدواج با یک جانباز قطع نخاعی باخبر شدند! روی همین حساب هم بود که مهریه را نسبتا زیاد گرفتند تا شاید این ازدواج سرنگیرد.
ولی من که خیر دنیا و آخرت را هدف گرفته بودم، بدون هیچ مخالفتی مهریه تعیین شده را که 124 سکه بود، با حسین در میان گذاشتم، او هم که از عقیده ام مطلع بود، گفت مانعی ندارد.
اما خدا می داند که مهریه من ، ارزش جانبازی او بود و بس؛ که این بالاترین ارزش ها و مهریه هاست…
به قلم همسر شهیدجانباز شهیدحسین دخانچی
نگین شکسته صفحه 37 و 38
#طنز_جبهه
والکثافه من الشیطان
روحانی گردانمان بود. روشش این بود که بعد از نماز حدیثی از معصومین نقل میکرد و درباره ی آن توضیح میداد. پیدا بود این اولین باری است که به صورت تبلیغی رزمی به جبهه آمده است والا شاید بیگدار به آب نمی زد و هوس نمی کرد بچهها را امتحان کند؛ آن هم بچه های این گردان را که تبعیدگاه بود؛
نمی آمد بگوید: «بچه ها! النظافه من الایمان و …؟» تا بچهها در عین ناباوری اش بگویند: «حاج آقا والکثافه من الشیطان».
فکر می کرد لابد می گویند حاج آقا «والْ» ندارد، یا هاج و واج میمانند و او با قیافه حکیمانهای میگوید: «ای بیسوادها بقیه ندارد. حدیث همین است».
با این وصف حاجی کم نیاورد و گفت: «حالا اگر گفتید این حدیث مال کیه؟»
بچهها فی الفور گفتند: «نصفش حدیث نبوی است، نصف دیگرش از قیس بن اکبر سیاه»
اینکه برای زحماتی ک همسرتون میکشه ازش تشکر میکنید خیلی خوبه…اما تشکر فقط زبانی نباشه
گاهی به پاس تشکر او را به آبمیوه خوردن یا رستوران دعوت کنید. گاهی برایش دسته گل وحتی یک شاخه گل بخرید
حمید شبهای جمعه هیئت میرفت؛ چندین بار به من میگفت ولی چون خجالت میکشیدم نمیرفتم این بار حرفش را رد نکردم.
فردای ان روز بعد از کلاس حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با دسته گل قشنگ.
پرسیدم به چه مناسبت گرفتی گفت این گلها قابلتو نداره ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای تشکر برات گرفتم…
خاطرات عاشقانه همسرشهید:
داشتم با حمید صحبت میکردم که از صدام فهمید حال خوشی ندارم نمیخواستم اون وقت شب نگرانش کنم
️ولی انقدر اصرار کرد که گفتم:"دل پیچه ی شدیدی دارم نگران نشو نبات داغ میخورم خوب میشم"از خداحافظی مون یه ربع️ نگذشته بود که حمید اومد دنبالم و گفت حاضر شو بریم بیمارستان.
گفتم چیزخاصی نیست حمیدجان نگران نشو ، ️اما راضی نشد.تشخیص اولیه این بود که آپاندیس عود کرده،وقتی دکتر جواب سونوگرافی رو دید گفت چیز خاصی نیست اما بهتره خانوم تحت مراقبت باشن
از کنار تخت من تکون نمیخورد
خوابم برد که نیمه شب با صدای گریه حمید بیدار شدم. دستم رو گرفته بود و اشک میریخت گفتم چرا گریه میکنی چیز خاصی نیست.گفت میترسم برات اتفاقی بیفته
تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر میکردم اگه قراره روزی بین ما جدایی اتفاق بیفته. اول من باید برم والّا طاقت نمیارم. آن شب تا صبح کنار تخت من پلک روی هم نگذاشت و نماز و مفاتیح میخوند..
شهیدحمیدسیاهکالی مرادی
منبع: یادت باشد
کلام شهید دکتر چمران :
توی کوچه پیرمردی دیدم که روی
زمین سرد خوابیده بود …سن و سالم
کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛
اون شب رخت و خواب آزارم می داد!
و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد …رخت و
خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد
خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد
شریک باشم اون شب سرما توی بدنم
نفوذ کرد و مریض شدم …
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی لذت بخشی …
??قیامت بی حسین
??غوغا ندارد
??شفاعت بی حسین
??معنا ندارد
??حسینی باش
??که در محشر نگویند
??چرا پرونده ات
??امضاء ندارد
??السلام علیک یا ابا عبدالله
یادی از شهدا
یادش بخیر شهید حجت میگفت:
جنگ نرم مثل خمپاره 60 میمونه!
چون نه صدا داره نه سوت
فقط وقتی متوجه میشی که
دیگه رفیقت نه مسجد میاد نه هیات…
شهیدحجت الله رحیمی
ابراهیم خلیلی از جانبازان دوران دفاع مقدس و بسیجیان لشکر عملیاتی 27 محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله) تهران بزرگ که طی عملیاتی مستشاری برای دفاع از حریم اهل بیت(علیهم السلام) عازم سوریه شده بود در شرق حلب به آرزوی دیرینه اش رسید و به فیض شهادت نائل شد.
او که چندین سال فرمانده پایگاه مقاومت بسیج مسجد سبحان تهران بود در نشریه «شلمچه» به سردبیری و مدیر مسئولی مسعود ده نمکی و فیلم سینمایی«اخراجی های 1» فعالیتهای مستمری داشت.
داود خلیلی پدر شهید ابراهیم خلیلی نیز در دوران دفاع مقدس و در منطقه دشت عباس به شهادت رسیده بود و همچنین عموی شهید خلیلی نیز در دوران هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیده بود. او نیز در عملیات تفحص شهدا از ناحیه یک پا محروج و به درجه جانبازی نائل شده است.
شهید ابراهیم خلیلی 38 ساله و از تخریب چیهای لشکر 27 محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله) بود که بر اثر تله انفجاری آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست.
از این شهید والامقام یک فرزند دختر 14 ساله و یک فرزند پسر 7 ساله به یادگار مانده است.
روح الله “برادر شهید” که اومد ،
رفتیم بهشت زهرا…
منتظر شدیم حکاک بیاد و سنگ مزار رسول رو آماده کنیم…
به محض اینکه حکاک اومد،
یه نگاه به ما انداخت و گفت: ببخشید این سنگ مزار کیه؟
گفتیم چه طور؟
گفت:
اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم!
دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی
ما که خشکمون زده بود
وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد…
سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای بود از جانب اربابش حضرت اباعبدالله
سالار شهیدان…
راوی ؛
دوست و همرزم شهید مدافع حرم رسول خلیلی
یادشهداباذکرصلوات
” در محضـــر شهیـــــد “…
درخت آرمانها با خون آبیاری می شود
و ما از خون دادن خسته نخواهیم شد
چون مرامنامه ی ما از زیارت عاشورا است.
شهید ابوالفضل ضابط
مقام معظم دلبری
هر مسئولیتی در دست تک تک شما،
تنگهی اُحدی است که میبایست از آن پاسداری کنید؛
از کمبودها ناله نکنید، سرخورده نشوید.
اول ماموریت، آخر هم ماموریت؛
نه اول امکانات و بعد ماموریت!
سیدعلی خامنه ای