استاد شهید مرتضی طهری ره:
قرآن می گوید:
«اکثر مردم چنین اند که اگر بخواهی پیرو آنها باشی تورا از راه حق گمراه می کنند.برای اینکه تکیه شان بر ظنّ وگمان است(نه بر یقین)وتنها با حدس وتخمین کار می کنند.»
قرآن کریم در آیات زیادی به شدت با پیروی از ظنِ وگمان مخالفت می کند ومی گوید:مادامی که به چیزی علم ویقین حاصل نکرده ای آن را دنبال نکن.
انسان وایمان،ص65
موضوعات: "بدون موضوع" یا "لقب امام زمان"
همسران فرشته.
این پُست از زبون اون
فرشته هایی هست که بله رو میگن به طلبه ها❤️?
- با سینی چایی ️اومدم تو اتاقش…?
داشت درس میخوند…
پرسید:"خانوووم??
امروز چندم ماهههه…؟”
_بیست و نهم☺️
“یادم باشه فردا برم شهریه مو بگیرم…"?
چند تا از کتاباشو برداشت…?
تا کنارش بشینم…??
.
یاد شب خواستگاری افتادم…?
ازش پرسیده بودم?
“میشه بفرمایید پس اندازتون چقده؟
مکثی کرد و به آرومی گفت:"هیچی?!”
پس چیکار میکردین تا حالا…؟?
مگه شغل ثابت ندارین…؟"?
“نه والله!”
بانوتوکه چشمان خماری داری/ ازیک طلبه چه انتظاری داری؟?
.
_راستش درس میخونم و شهریه میگیرم…?
“از رو کلافگی زیر چشمی نگاش کردم…?
با خودم گفتم:"ملت عجب اعتماد به نفسی دارن که میان خواستگاری…??
با بی حوصلگی پرسیدم:
“میشه بگید شهریه تون چقده…؟?
“_الان چون مجردم70 تومنه…?
متأهل که بشم،میشه 250 تومن…"?
فک کردم داره دستم میندازه…?
تا میخواستم بگم…
خیلی زشته کسی که اسمشو گذاشته طلبه…
تو جلسه خواستگاری…
با نامحرم شوخی کنه…?
با جدیت گفت
تا 280 تومنم میرسه هااا…?
فهمیدم شوخی ای در کار نیست…
با چشای گرد و گشاد شده…
زل زدم به زمین…??
“البته این واسه اول اولاشه،بیشتر هم میشه…"?
کنجکاو پرسیدم"چقد مثلا…؟”
_حدود 350 تومن…?
.
اعتماد به نفس بالایی داشت..?.
بعدها فهمیدم…
چیزی که اون داشت…
اعتماد به نفس نبود، توکل بود…☺️
.
با صداش به خودم اومدم..?.
?_خانوم خانوماااا……کجایی…؟??
_چایی مونو نمیدی؟?
_چایی ای که از دست شما باشه…
خوردن داره هاااا…???
به سینی نگاه کردم و گفتم:
“آخخ…نبات یادم رفت…"??
تا خواستم پاشم…
گفت: نبات نمیخواد…?
شماخودت نباتی بانو?
_شما که کنارمون باشی…?
چای تلخ که جای خود داره…
زهر هم شیرینه واسمون…?????
حل شدن در دل
معشوق که ایرادی نیست?
چای هم دردل خود آب کند قندش را
خانوم مهربون!
خشونت، پرخاش، خودخواهی و زن سالاری…
لطافت زنانه و رقّت روح شما را نابود میکند.
مراقب لطافــت خود باشید:
که حافظ اشتیاق همسرِ شماست.
سوء استفاده نمیکنن؟
شما سعی کن در هر شرایطی به همسرت آرامش بدی.
- اگه فقط ما آرامش بدیم که همسرمون سوء استفاده نمیکنه و پر رو نمیشه؟!
* نه نترس. پر رو نمیشه. به فرض اگه پر رو هم شد بذار بشه. نگران نباش.☺️
تو خدایی داری که قول داده از بندۀ مومنش دفاع کنه…
عزیز دلم… شما بد عمل نکن.
اگه تو بخوای با “جنگ و دعوا” به منافعت برسی، این یه خیال خام هست.
زرنگ بازی در نیار!
️ آدم هیچ وقت با درگیری به منافعش نمیرسه، خصوصا در دراز مدت.
️ بله ممکنه یه جا هم بتونه به همسرش زور بگه، اما این زور گفتن صد جای دیگه جبران میشه!
شما خوب باش همیشه. نگران نباش کسی بهت نمیتونه ضرری بزنه.
اگه غیر از این باشه و تو بخوای با جنگ و دعوا حقت رو بگیری
اینکه نمیتونی به حقت برسی!
بعدش هم اینکه «هیچ وقت همسرت نمیتونه به تو ضرری برسونه مگر اینکه خدا بخواد تو رو توی اون زمینه “امتحان” کنه».
️ پس خیالت راحت باشه که اگه ضرری هم بهت رسید آزمایش و امتحان الهی تو بوده و “یه رنج خوب” هست.
سعی کن توی امتحانات خدا سربلند بشی.
خدا تک تک این بزرگواری های تو رو حساب میکنه.
ضمن اینکه اون اگه پُررو شد و اذیتت کرد، خدا به حسابش میرسه.
میزنه داغونش میکنه
️ پوست از سرش میکنه هم در دنیا و هم در آخرت…
بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) کیست که شایستهی نگهبانی دین خدا باشد؟
آری؛ چنین ناموسی را خدا به پیامبر سپرده است. آن وقت پیغمبر بیاید آن را چنانکه اهل تسنّن میگویند، در میان رهگذران بیندازد و برود تا ابوبکر بیاید آن را بردارد و خلیفه بشود، دنبالش عمر بیاید و دنبالش معاویه و یزید و …؟! اینها آمدند دین خدا را ملعبهی دست خود قرار دادند! تا آنجا که یزید که به قول خود خلیفةالرسول و ولیّ امر مسلمین بود در حال مستی در مجمع عمومی گفت:
(لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلا مَلَکٌ جاءَ وَ لا وَحْیٌ نَزَل)؛
«سلطنتی بود دست بنیهاشم و امروز از آنِ ماست، نه ملکی از آسمان آمده بود و نه وحیی نازل شده بود».
اصلاً منکر وحی و نبوّت شد! و این نتیجهی گفتار اهل تسنّن است که: پیامبر آمد دین و ناموس خدا را به دست این ناکسان سپرد و رفت. آیا میشود این سفاهت و یا خیانت به این بزرگی را (العیاذ بالله) به رسول خدا نسبت داد؟!
ولی ما شیعهی امامیّه میگوییم: امین وحی خدا، که حضرت رسول الله اعظم(صلی الله علیه وآله) است، همان روز اوّلی که رسالت خودش را ابلاغ کرده، وصایت و خلافت بعد از خودش را نیز اعلام کرده است.همان روزی که به اطاعت از فرمان خدا:
{وَ أنْذِرْ عَشِیرَتَکَ اْلاَقْرَبِینَ} سوره شعراء آیه 214 ؛
جمعی از خویشان نزدیک خود از بنیهاشم را دعوت کرد و رسالت خود را به آنها ابلاغ نمود، فرمود: اوّل کسی که به من ایمان بیاورد، وصیّ و خلیفهی من خواهد بود و تنها کسی که برخاست و اظهار اسلام و ایمان کرد و وعدهی نصرت داد، همان نوجوان ده ساله،علیّ امیر(علیه السلام) بود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: بنشین! این ماجرا سه بار تکرار شد. بار سوّم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست روی شانهی علی گذاشت و فرمود:
(هذا أخی وَ وَصییّ وَ خَلیفَتی مِنْ بَعدی اِسْمَعُوا لَهُ وَ اَطیعُوهُ)؛
«این برادر و وصیّ و جانشین من بعد از من است، گوش به حرفش بدهید و اطاعتش کنید».
این روز اوّل بود که بذر وصایت و خلافت در کنار بذر رسالت افشانده شد و فرد معصومی برای تداوم بخشی به رسالت معیّن گردید. بعد هم در طول این مدّت بیست و سه سال که دوران بعثت بود، علیالدّوام در شرایط مختلف، مکرّراً تذکّر میداد تا مسألهی خلاف حقّهی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در افکار عموم مسلمانان جا بیفتد و در دل ها راسخ گردد. مثلاً می فرمود:
(أنْتَ مِنّی بِمَنْزَلةِ هارونَ من موسی) اصول کافی جلد 8 صفحه 104؛
و می فرمود:
(مَثَلُ اَهلِ بَیْتی کَمَثَلِ سَفینَةِ نُوح مَنْ رَکِبَها نَجَی وَ مَنَ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَق)؛
و می فرمود:
(عَلیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الْحقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ حَیْثُ ما دار)؛
از این گونه تعبیرات زیاد می فرمود؛ تا سال آخر عمرش که ماجرای غدیر خم پیش آمد و در آن مجمع عمومی مسلمین، دست علی (علیه السلام) را گرفت و نشان مردم داد و فرمود:
(مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ)؛
من یه بانوی چــــــادریم?
چـــــــادرم مـــــشکیه?
ولی
تمـــــام لباس های خونگیم
صــــــورتیه
من یه بانوی محجبه ام
خنده هام تو خیابــــــون
بلند نــــــیست?
ولی
فضای خـــــــونه پره
از خــــــنده های شــــاده من ?
چــــــادرم مشکیه
ولی دل مرده نیستم
مــــــــن محجبه ای دل شـــــــــادم
چـــــــون
خــــــــدا رو دارم??
نگه داشتن محبّت به این است که زن و شوهر اعتماد یکدیگر را جلب کنند.
اطمینان که پیدا شد، محبّت، پایدار میشود و اُنس به وجود میآید.
اساس محبّت، اطمینان است.
اگر اعتماد بین زن و شوهر از بین رفت،
محبّت آرام آرام از بین خواهد رفت.
باید به هم اعتماد داشته باشید.
اگر میخواهید محبّت طرف مقابلتان به شما زیاد باشد، وفاداری کنید،
حسّ اعتماد او را جلب کنید.
یکی از چیزهایی که محبّت را در خانواده به کلی به هم میریزد،
بیاعتمادیِ زن و شوهر به همدیگر است..
توصیه ی رهبر انقلاب به زوج های جوان، هنگام خواندن خطبه ی عقد
دختران و پسران مجرد” :
از برقرارکردن رابطه اجتناب کنید و مراقب پیشنهادات باشید.
در این میان (گزینهها) افرادی میتوانند اهل بدرفتاری باشند یا جزو کسانی باشند که نمیتوانند یا نمیخواهند دنبال تعهد واقعی باشند. #انتخاب با شماست.
از آمادگی احساسی و هیجانی مطمئن شوید.
اگر از قبل روابطی داشتهاید که هنوز با آن مشغله ذهنی دارید پس برای یک رابطه ماندگار هنوز آماده نیستید.
بدانید در هر مقطعی از زندگی یک نفر هست که به شما علاقهمند شود و به شما نیاز بیشتری داشته باشد. نباید فقط صرف نیاز طرف مقابل «درگیر» رابطه با وی شوید.
روی ارزشهای اصلی خود تمرکز کنید.
به ،خصوصیات و رفتارهایی که طرف مقابلتان داشته باشد فکر کنید. شاید صداقت، وفاداری، قابل اعتماد بودن، دلسوزی و شوخطبعی برای شما ارزشمند باشد.
مراقب «سندرم یک روح در دو بدن» باشید. این یک حقیقت ریاضی است که هر چه شرایط شما برای پیداکردن یک جفت «کامل» سفت و سختتر باشد، افراد کمتری با شرایط شما تطبیق خواهند یافت، بنابراین باید زمان بیشتری را صرف پیداکردن شخص مناسب کنید؛ پس مراقب باشید دچار این «سندرم» نشوید.
ببینید آیا واقعا به یک رابطه نیاز دارید
از خود بپرسید اگر الان رابطه دلخواه خود را داشتم، اوضاع چه فرقی میکرد؟
سپس به واکنشتان در برابر این سوال فکر کنید.
هنگام مجردی هرگز این باور دردآور را که «راهحلی ندارید» دنبال نکنید. وقتی به این باور غلط پناه میبرید نهتنها اوضاع بهتر نخواهد شد، بلکه رنج زیادی را به خود تحمیل میکنید، بخش عاقلوجود شما میگوید شما بدون وجود دیگری نیز زنده خواهید ماند و به زندگی ادامه خواهید داد و اگر باورهای غلط خود را درباره تجرد کنار بگذارید؛ حتی خوشحالتر، قویتر خواهید شد.
مرد با سیاست، به جای امر و نهی کردن به همسرش، با محبت و ایجاد عشق در وجود او، کارها را پیش می برد. هیچ کس از دیکتاتوری استقبال نمی کند. اما با زبان نرم میشود همه ی مشکلات را حل کرد
گاهی گفتگوی متعادل میتواند قفلهایی که بر زندگی عاطفی همسرتان زده شده، باز کند. گفتنیها را بگویید، امّا بهموقع! منتظر نمانید به این امید که شاید روزی خودش متوجه شود
سعی کنید به تعریف خوشبختی از دیدگاه وی دست یابید و خواستهها و تمایلات همسرتان را شناسایی کنید.
دلت را بتکان ….
اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین ….
بگذار همانجا بماند ….
فقط از لابه لای اشتباهاتت ،یک تجربه بیرون بکش….
قاب کن…..و بزن به دیوار دلت….
اشتباه کردن اشتباه نیست…..
در اشتباه ماندن اشتباه است….
اسلام مرد را قوّام و زن را ریحان میداند. این نه جسارت به زن است نه جسارت به مرد. نه نادیده گرفتن حق زن است و نه نادیده گرفتن حق مرد؛ بلکه، درست دیدن طبیعت آنهاست.
امام خامنہ ای
امام على علیه السلام:
راضى باش، تا به آسایش دست یابى
اِرضَ ، تَستَرِحْ
غررالحکم
#حدیث_روز
نقطه ضعف مردها انتقاد از آنها در مورد مسائل مالی و مقایسه ی آنها با افراد موفق است.
پول برای مردها حکم زیبایی برای خانم ها را دارد.
اگر گفتید《چرا پول نداری ، چرا عقب هستی》 ، بدانید ضربه بدی به او زدید!
همیشه سعی کنید از نظر مالی ابراز رضایت و قناعت کنید تا همسرتان از بودن در کنارتان لذت ببرد!
پانزده کلید طلایی برای خانوم خونه
1-دشواری زندگی با شوهر است. به گونه ای با او رفتار کنید که روح او آرامش یابد.
2- درحضور شوهر خود از مردان دیگر تعریف نکنید و وضع او را به رخش نکشید.
3- به شیوه های مختلف شوهر خود را جذب کنید، با لباس زیبا، خوش زبانی، خوش رفتاری، ترتیب لوازم منزل و ….
4- شوهر خود را سرزنش، تحقیر و ملامت نکنید، به ویژه در برابر بستگانش
5- گلایه و ناراحتی های خود را با متانت با شوهر در میان بگذارید.
6-به ترقی و رشد شوهر خود کمک کنید.
7- سعی کنید غمخوار شوهر باشید. وقتی از مشکلاتش می گوید، فقط گوش کنید.
8-برای علاقه مند کردن مرد به خانه و زندگی، بهتر است او را در خانه راحت بگذارید، مردان از زنان سخت گیر و حساس و زودرنج گریزانند.
9- در برابر شوهر غرور و تکبر نداشته باشید.
10- هرگز اسرار زندگی او را برای دیگران فاش نسازید.
11- به شوهرتان وفادار باشید و همیشه با تشویق و تحسین او را بستایید.
12- بگذارید شوهرتان احساس کند که پشتیبان او هستید.
13- تاحد امکان وسایل رفاه و آرامش او را آماده نمایید.
14- در سختی های زندگی با او بسازید.
15- سعی کنید همیشه پیش شوهرتان شاداب و خندان باشید.
منبع: برگرفته از کتاب صمیمانه با عروس و داماد، محمود اکبری
از اول نامزدیمون…
با خودم کنار اومده بودم که من،
اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت…
یه روزی از دستش میدم…?
اونم با شهادت…
وقتی که گفت میخواد بره…
انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد…
انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده…
اونقد ناراحت بودم…
نمیتونستم گریه کنم…
چون میترسیدم اگه گریه ڪنم،
بعداً پیش ائمه(علیهم السلام) شرمنده شم ?
یه سمت ایمانم بود و
یه سمت احساسم…
احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره…
ولی ایمانم اجازه نمیداد…
یعنی همش به این فکر میکردم
که قیامت…
چطور میتونم تو چشمای امیرالمؤمنین(علیه السلام)نگاه کنم و…
انتظار شفاعت داشته باشم…
در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم…
اشکامو که دید…??
دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت…?
“دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـــــا…”
راحت کلمه ی…
…دوستت دارم…
…عاشقتم…
رو بیان میکرد…
روزی که میخواست بره گفت…
عاشقت هستم شدیدا دوستت دارم ولی…
دلبری ها یت بماند بعد فتح سوریه…
“من جلو دوستام،پشت تلفن نمیتونم بگم…
…دوستت دارم…
میتونم بگم…
…دلم برات تنگ شده…
ولی نمیتونم بگم دوستت دارم…
چیکار کنم…؟!”
گفتم…
“تو بگو یادت باشه،
من یادم میفته…
از پله ها که میرفت پایین…
بلند بلند داد میزد…
یادت باشـه…
یادت باشـه…
منم میخندیدم و میگفتم:
یادم هسسست…
یادم هسست
همسر_شهیدمدافع_حرم حمید_سیاهکالی_مرادی
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روحی فداه میفرماید:
الْمُؤْمِن الْقَوِیُّ خَیْرٌ وَأَحَبَّ إِلَى اللَّهِ
مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِیفِ, وَفِی کُلٍّ خَیْرٌ
مومن قوی نزد خداوند متعال بهتر و محبوب تر هست از مومن ضعیف
#حدیث_روز
-ببخشید شما مومن هستید دیگه؟
+بله حاج آقا! ان شالله که مومن هستیم.
-خب حالا مومن قوی هستید یا ضعیف؟
+اگه ضعیف هستی چرا تلاش نمیکنی خودت رو قوی کنی؟
+حاج آقا چجوری؟
_هیچی یه مدت پا بذار روی دلم میخواد هات
یه مدت نگاه نکن دلت چی میخواد.
نگاه کن ببین مولای تو چی میخواد ازت.
مولا میفرماید: موقع اذان نماز بخون. دلت نمیخواد اما شما بخون بزن توی گوش دلت.این برات قدرت میاره مگه قدرت نمیخوای؟
قدرت که پیدا کردی صفات خوب اخلاقی یکی یکی میاد توی قلبـــت آدم اگه ضعیــف شد توی مشکلات زود خم میشه ️زود پیر میشه. زود از کوره در میره، زود خسته میشه.
اگه میخوای از رنج های زندگیت رها بشی، خودت رو با مبارزه با نفس قوی کن.
توی خیابــون چشمت به نامحرم می افته. دلت میخواد نگاه کنی و لذت ببری
اما امر مولا اینه که نگاه نکنی
واقعا نگاه نکن تا ببینی چه قدرتی پیدا میکنی. لذت اون قدرته رو ببر.
نه لذت مسخره ی دیدن نامحرم رو.
از فردا این تمرینمون باشه. با نگاه نکردن به نامحــــــرم قوی بشیم.
اِن شاءاللّٰه
ذلتنگاهبهنامحرم
«شهید سید مصطفی موسوی» روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در سوریه، جام شهادت را نوشید
خاطرات جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
در مدرسه جزء دانش آموزان زرنگ و مودب بود و هیچ وقت نمره کمی نگرفت و اکثر اوقات، معدلش 20 بود. برخی از هم شاگردیهایش بعد از بیرون آمدن از مدرسه سیگار میکشیدند و من نگران این موضوع و پسرم بودم ولی مصطفی میگفت مامان با خدا باش و ناراحت من نباش. همیشه در مدرسه، عضو بسیج بود.
چند سال پیش، شناسنامهاش را به من نشان داد تا اگر به سن تکلیف رسیده، شروع به خواندن نماز و گرفتن روزه کند. گفتم نمیتوانم خیلی دقیق این موضوع را مشخص کنم، پیش امام جماعت مسجد محل برو و سوال کن. همین کار را کرد و متوجه شده بود به سن تکلیف رسیده است و از همان روز نمازهایش را میخواند و مقلد حضرت آقا بود. تابستانها هم گچ کاری میکرد و هم روزه میگرفت.
به ظاهرش بسیار رسیدگی میکرد که همیشه مرتب باشد. حتی وسایل اتاقش هم همیشه مرتب و منظم بود. همرزمانش در سوریه هم تعریف کردندج در آنجا هم بسیار منظم بوده است.
تابستان سال اولی که سرکار رفت، 16 ساله بود و به همراه پسرخاله اش رنگ کاری وسایل چوبی انجام می دادند و تا 11 شب سر کار، میماند. یک شب آمد و گفت: مامان! من نذر کرده بودم اولین حقوقم را برای شما، بلیط مشهد بخرم که اول راضی نشدم، ولی پسرخواهرم هم برای خواهرم خریده بود و چهار نفری مشهد رفتیم که خیلی خوش گذشت.
به من گفت: مادر! سعی کن دلبستگی نداشته باشی و از مال دنیا دل بکن. مصطفی وسایلش رو دور انداخته بود تا وابستگی من به خیلی مسائل کم شود و در نبودش، خاطره زیادی از او نداشته باشم و کمتر غصه بخورم. حتی تابستان امسال، بسیاری از عکسهایش را پاره کرد که علتش را زشت بودن آنها میدانست، ولی در واقع میخواست کمترین خاطره را برای ما به جا بگذارد. خیلی اهل عکس انداختن نبود و حتی در سوریه هم، خیلی کم عکس انداخته بود. یکی از همرزمانش گفت که به سختی توانسته چند عکس از او بیاندازد و برای راضی کردنش به مزاح به او گفته بود چند تا عکس بگیر تا اگر شهید شدی، عکست را داشته باشیم.
عاشق شهید بابایی بود و مدام به قزوین و سر مزار شهید میرفت و کتابهای زیادی درباره این شهید خریده بود و دوست داشت مثل او زندگی کند و شهید شود. به عشق او دنبال خلبانی رفت. مصطفی میگفت رویای اصلیام، این است که خلبان شوم و با هواپیمای پر از مهمات به قلب تل آویو بزنم.
اگر حضرت آقا ( امام خامنهای) سخنرانی داشتند، آن را بارها از هر شبکهای که پخش میشد نگاه میکرد و میگفت: «میخواهم تمام کلمات حضرت آقا ملکه ذهنم شود.»
هر وقت به من میگفت: «رضایت بده تا به سوریه بروم»، میگفتم: «اجازه بده سنت کمی بیشتر شود» که میگفت: «شیطان در کمین ماست و از آن نباید غافل بشویم، چه تضمینی میکنی که چند سال دیگر، من همین آدم باشم.» در واقع نمیخواست تغییر کند و دوست داشت پاک از این دنیا برود…
یک روز پدرش را صدا زد که به اتاقش برود، من متوجه شدم که خودش رضایت نامه نوشته و از پدرش میخواهد که آن را امضا کند، به شدت ناراحت و عصبانی شدم. بعد از دیدن ناراحتی من، آن را پاره کرد و در سطل زباله اتاقش ریخت.
پدرش هم گفت: «مگر مصطفی از علی اصغر(علیه السلام) و علی اکبر(علیه السلام) امام حسین(علیه السلام) مهمتر است، من این همه مدت در جبهههای جنگ بودم ولی هیچ اتفاقی برایم نیفتاد، راضی به رضای خدا باش و توکل کن.» من هم با این حرفها آرام شدم.
روزهای قبل از رفتنتش گوشه ای از اتاق نشسته بود، از من پرسید: «مامان از دنیا چه چیزی میخواهی؟»
گفتم: «خواسته خاصی ندارم و دنیا را با تو میخواهم و دنیای بدون تو برایم معنایی ندارد»
سید مصطفی گفت: «زمانی که من نبودم چه کسی را داشتی؟»
گفتم: «خدا را داشتم»
در جوابم گفت: «خدا همان خداست، هیچ فرقی ندارد، من هم که نباشم خدا را داری.»
ناراحت شدم و گفتم: «از این حرفها نزن.»
بعد از این حرفم، مصطفی گفت: «مامان سعی کن دل بکنی و ببخشی… تا دل نکنی به معرفت نمیرسی، از دنیا و تعلقاتش بگذر. برای هر کسی یک روز، روز عاشورا است، یعنی روزی که امام حسین(علیه السلام) ندای “هل من ناصر” را داد و کسانی که رفتند و با امام ماندند، شهید و رستگار شدند، ولی کسانی که نرفتند چه چیزی از آنها ماند؟ تا دنیا باقیست، لعنت میشوند.»
بعد هم گفت: «مامان می خواهم یک مژده بدهم، اگر از ته قلب راضی شوی که به سوریه بروم، آن دنیا را برایت آباد میکنم و دنیای زیبایی برایت میسازم8 که در خواب هم نمیتوانی ببینی»
گفتم: «از کجا معلوم میشود که من قلبا راضی شدم»
گفت: «من هر کاری میکنم بروم، نمیشود. علت اصلیاش این است که شما راضی نیستید، اگر راضی شوی خدا هم راضی میشود. اگر راضی نشوی فردای قیامت جواب حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت زینب(سلام الله علیها) را چه میدهی؟ »
من در مقابل این حرف، هیچ چیزی نتوانستم بگویم و از ته قلبم راضی شدم. قبل از رفتن، به من میگفت: «خیلی برایم دعا کن تا دست و دلم نلرزد و دشمن در نظرم خار و ذلیل بیاید.»
و سید مصطفی رفت و آسمونی شد
شهید قاسم سبزعلی
متولد سال1341
تاریخ شهادت62/5/12 منطقه عملیاتی حاج عمران
محل دفن گلزار شهدای علی ابن جعفر(علیه السلام) قم
قسمتی از وصیتنامه شهید قاسم سبزعلی:
این خون شهیدان است که جامعه را به حرکت در می آورد وانقلابی دیگر در درون و برون انسانها به پا می سازد اینجا نغمه ها دیگر نغمه های مستانه و بی خبری نیست اینجا دیگر حرکت وجهت نغمه وزمزمه ها همه وهمه او را طلب می کند. من از یک چیز وحشت داشتم وآن فراموشی الله بود برخود می لرزیدم که نکند در جایی اورا فراموش کنم.
سید عبدالرضا روز جمعه 29 فروردینماه 1335 در شهرستان خرمشهر متولد شد
به دلیل هوش سرشار و استعداد فراوان همواره دانشآموزی عالی در کلاس بود. با این حال نسبت به همکلاسیهایش بی تفاوت نبود و برای رشد آنها نیز تلاش میکرد
در سن 18 سالگی با معدل 19/58 دیپلم گرفت. در کنکور اعزام به خارج از کشور رتبه نخست را کسب کرد. در کنکور سراسری هم شرکت کرد و در تمامی رشتههای پزشکی دانشگاههای ایران قبول شد که ترجیح داد به دلائلی در دانشگاه تهران به تحصیل ادامه دهد
در دانشگاه با فساد اخلاقی و اختلاف طبقاتی دانشجویان آشنا شد. برای جدا ماندن از افکار به اصطلاح روشنفکر غربی ، در جنوب شهر خانه ای اجرا کرد تا علاوه بر ارتباط با محرومین ، تشکل بچه های جنوب شهر را تشکیل دهد
پس از چندی جهت رابطه بیشتر با مردم، به دلیل شناخت بیشتر از ویژگیهای منطقه خود (خوزستان)، انتقالی گرفت و در دانشگاه جندی شاپور اهواز شروع به فعالیتکرد. در اواخر سال 55 مورد اخطار و تهدید به اخراج از طرف گارد دانشگاه شد. به دلیل بیاعتنایی و ادامه فعالیت از دانشگاه اخراج شد و به خرمشهر آمد.
سید عبدالرضا اعتقاد شدید به کار تشکیلاتی داشت. به همین جهت در خرمشهر به کمک فعالان شهر سعی کرد تمامی افراد مبارز شهر را از هر گروه و قشر متحد کرده و یک انسجام و هماهنگی ما بین آنها ایجاد کند. با گروه خود 88علاوه بر تکثیر و توزیع سخنرانیها و اعلامیههای امام خمینی(ره) ، به راه اندازی نمایشگاه کتاب در مساجد و تظاهرات خیابانی پرداخت تا اینکه در ، جریان حکومت نظامی دستگیر شد و به زندان افتاد.
شهید سید عبدالرضا موسوی قرآن و نهجالبلاغه را زیاد میخواند و با تسلط بر زبان عربی مطالعات زیادی میکرد، به طوریکه گاهی اوقات روزانه 10 الی 11 ساعت کتاب می خواند.
در اواخر پیروزی انقلاب اسلامی شهید سید عبدالرضا موسوی بر اثر فشار مردم آزاد شد. او در ایام حبس فرصت را غنیمت شمرد و به مطالعه ی تمامی کتب علامه طباطبایی و اغلب کتب عربی ملاصدرا و دیگر فلاسفه اسلامی پرداخت و به برخی اشکالات فلسفی خود پی برد. به همین علت در وصف ایام حبس خود گفته است:"زندان برای انسان مانند آینه است. آنجا دیگر جو، محیط و دیگران نیستند که تو را به حرکت در بیاورند. هر کس که پایدار بماند، میزان اعتقادش به مکتب روش میشود".
سید عبدالرضا بعد از انقلاب فعالیت های کلیدی و ارزشمندی را انجام داد تا اینکه بعد از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامیِ خرمشهر در سمت مسئول عملیات مشغول به کار شد و تا آبانماه سال 58 در سپاه فعالیت میکرد. بعد از آن جهت ادامه تحصیل در سال پنجم دانشکده پزشکی به دانشگاه بازگشت و حدود یک ترم درس خواند. لیکن به دلیل ضرورت حضور او در شهر و سپاه، دوباره به سپاه برگشت. در این هنگام به دلیل حساسیت اوضاع شبانه روزی فعالیت میکرد و گاهی اوقات هفته ها به خانه نمیرفت.
بعد از شهادت تکه کاغذ کوچکی از جیب شهید «علی مصطفی حیدر» پیدا شد که آغشته به خونش بود. شهید در تکه کاغذ نوشته:
ای مولای من!
من بهشت و نعمت ها و درختان و جاودانگی اش را نمی خواهم. من به چیزی بزرگ تر طمع دارم. بهشتِ من، بودن در کنار «اباعبدالله(صلوات الله علیه)» است.
توصیههای تبلیغی استاد انصاریان به مبلغان
در جشنواره شعر و خاطره تبلیغ اخلاق دین مطرح شد:
99 درصد از افرادی که مخالف روحانیون هستند؛ قطعا دشمن نیستند و اکثرا تحت تاثیر مسایل مختلف از جمله تحریکات دشمن هستند؛ تبلیغ را نیز باید به شکلی نظام داد که مستمع را علیه بدیهای خود از درون بشوراند؛ البته در این زمینه نباید خطاب مستقیم کرد که قطعا آثار بدی به بار خواهد داشت، زیرا این مساله باعث تحقیر افراد است.
مبلغان اگر هنر گفتن داشته باشند ترک این گفتن حرام است و خلاف پروردگار و پشت کردن به دعوت حضرت حق است.
در این روزگار منبر وتبلیغ از حال مستحب بودن درآمده و سر از وجوب بیرون آورده است.
امام علی(علیه السلام) بیان می فرمایند، موعظه قلب مرده را زنده میکند؛ بدترین انسان را میتوان با موعظه متحول کرد و تغییر داد؛ این مساله تجربه 50 سال عمر تبلیغی من است؛ در این سالها با کسانی برخورد کردهام که اطرافیان او صددرصد نا امید از تحول در آن شخص بودند.
مبلغ نباید در حوزه به فسیل مبدل شود و باید به جمع مردم بازگردد و عوارض این بازگشت را نیز مثل همه انبیای الهی تحمل کند.
اخلاق ابزار دیگری است که آثار عجیبی در روح مستمعان و شخص مبلغ ایجاد می کند.
مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، بیان فرمودند که هرجایی که می روید در عبادت و اخلاق، مقدم بر صاحب خانه باشید؛ اگر یک روز دیرتر از صاحب خانه برای نماز صبح بیدار شدید خداحافظی کرده و به قم برگردید.
خاطره ای از شهید چمران از زبان همسرش
یادم میآید مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم.
او هر روز برای عیادت به بیمارستان میآمد.
مادرم به مصطفی میگفت: همسرت را به خانه ببر.
ولی او قبول نمیکرد و میگفت: باید پیش شما بماند و از شما پرستاری کند.
بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دستهای مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت: از تو بسیار ممنون هستم که از مادرت مراقبت کردی.
با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود نه مادر شما… چرا تشکر میکنی؟!
او در جواب گفت: این دستها که به مادر خدمت میکنند برای من مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد، برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است.
️ روضه امام حسین علیه السلام
آیت الله بهجت می فرمودند: «استاد بزرگ ما مرحوم آیتالله کمپانی اصفهانی که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضه اباعبدالله پای سماور مینشست و چای میداد.»
«مسئله روضه اباعبدالله (علیه السلام) برای آیتالله بهجت به حدی مهم بود که حدود 50 سال هر هفته مجلس داشتهاند و ایشان حاضر نبود به این سادگی این کار را ترک کند
حتی در حال مریضی اصرار داشت که این مجلس باید برقرار شود و اصرار داشت که خودش باید حضور داشته باشد
خیلی برایش مهم بود که از اول مجلس حضور داشته باشد. ایشان میگفت: اگر من در عمرم 50 سال مراسم عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) گرفتهام باز هم کم است
بعد از من شما باز هم برایم مراسم روضه اباعبدالله بگیرید.
رهبر انقلاب: دیدید که هستهای بهانه بود!
رهبر انقلاب، صبح امروز در دانشگاه فرهنگیان: آنوقتی که مسئلهی هستهای شروع شد، بعضی از معاریف کشور میگفتند که چه اصراری دارید که هستهای را نگه دارید، بگذارید کنار…
البته این حرف غلط بود، مسئلهی هستهای نیاز کشور است و تا چند سال دیگر طبق بررسی کارشناسان، کشور به 20هزار مگاوات برق هستهای نیاز دارد.
آن روز میگفتیم مسئلهی آمریکا با ایران، مربوط به انرژی هستهای نیست و اینها بهانه است؛ میگفتند نه، اینجور نیست.
حالا دیدید که اینجوری نیست؛ ما برجام را پذیرفتیم اما دشمنیها با جمهوری اسلامی تمام نشد.
حالا مسئلهی حضور ما در منطقه و مسئلهی موشکها را مطرح میکنند؛ اگر اینها را هم قبول کنیم، مسئله تمام نخواهد شد، مسئلهی دیگری را شروع میکنند.
علت مخالفت آمریکا با نظام جمهوری اسلامی این است که آمریکا بهطور کامل سلطه داشت و انقلاب دست آنها را کوتاه کرد. 97/2/19
️ جراحی کردن خدا، قطع تعلقات و وابستگی هاست
گاهی خدا تعلقات و وابستگی ها را می زند تا انسان رشد کند
با این نفس عجیب و غریب نباید منم منم کنیم و فقط باید به درگاه الهی پناه ببریم و از او کمک بخواهیم.
اولین راه این است که به درگاه الهی زار بزنیم و متوسل به اهل بیت (علیهم السلام) شویم. اگر به اهل بیت(علیهم السلام) متوسل شدیم و آنها خواستند جراحی مان کنند تا درست شویم، باید تحمل کنیم. چون شیطان و نفس به قدری با ما مخلوط شده که اگر خدا بخواهد آن بتها را بشکند ممکن است به ما هم ضربه وارد شود و دردمان بیاید و باید پای آن بایستیم.
بزرگواری بود که می گفت: من یک موقع این دعا را از صمیم قلب می کردم که خدایا هر چه باعث شده من با تو قطع رابطه کنم و بین ما فاصله انداخته را قطع کن. بعد از این دعا غوغا شد .خدا وابستگی هایی که در وجود من بود را می خواست از من بگیرد مثل معتادی که به مواد وابسته است چون وابستگی ها درون ما بوده و به آن معتاد بودیم و جدایی از آن برایمان سخت خواهدبود.
بدانید پس گاهی خدا تعلقات و وابستگی ها را می زند تا انسان رشد کند و قبل از آن هم خبر نمی دهد. پس باید آمادگی داشته باشد و بایستد و یک مرتبه زیر همه چیز نزند تا به حالات قبلی برگردد.
انسان های آخرالزمان چه خصوصیاتی دارند که باعث میشود برخی از آن ها از اصحابی که در زمان امامان بودند و با آنها در جنگ ها شرکت میکردند مقامشان بیشتر باشد؟ چرا در این زمان که ما امام خود را نمیبینیم بیشتر از آن زمان دیندارتریم؟
روایات متعددی در بزرگداشت مقام مومنان در زمان غیبت از سوی پیامبر و اهل بیت اطهار (علیه السلام) بیان شده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: یا علىّ! عجیبترین مردم از جهت ایمان، و عظیم ترین ایشان از جهت یقین گروهى هستند که در آخر الزمان زیست میکنند، زیرا ایشان به دیدار پیامبر نرسیده اند، و حجّت از ایشان غائب است، ولى ایشان به نوشته اى (کتابهای روایات معصومین) ایمان آورده اند.
☆من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق(381 هق )، ج 4 ، ص 366
برادران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در آخرالزمان
ابو بصیر و او از امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده که پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله روزى در جمعى از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نیستیم؟
فرمود: نه! شما اصحاب من می باشید، برادران من مردمى در آخر الزمان هستند که به من ایمان مى آورند، با این که مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آن که از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است.
ثابت ماندن یکى از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانى، دشوارتر است. و یا مانند کسى است که پاره اى از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد. آنها چراغ هاى شب تار می باشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تیره و تارى نجات می دهد.
☆بحار الأنوار ، علامه مجلسی ، ج 52 ، ص 124
این روایات و روایات آخر الزمان نشان می دهند که در زمان غیبت امام زمان(عج) دینداری بسیار سخت می شود، چرا که از یک طرف کشش های شیطانی و ابتلائات آخر الزمانی بسیار زیاد می شود و یک طرف ولی خدا در پرده غیبت است و مومنان نمی توانند او را ببینند و از وجود او استفاده کنند و مجبور هستند دین خود را بر اساس نوشته ها(قرآن و احادیث) حفظ کنند، این وضعیت موجب می شود که گرایش به بی دینی و دین گریزی بسیار پر رنگ تر از دین داری و گرایش به دین باشد و اگر کسی با این وضعیت دین دار شد ارزش بسیار زیادی خواهد داشت.
بنا بر این انسان های آخر الزمان در صورتی از اصحاب پیامبر مقامشان والاتر باشد که ایمان داشته و در این ایمان خود راسخ و پابرجا باشند و الا اگر ایمان نداشته باشند ارزشی نخواهند داشت.
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی می باشد و از سختی ها و شداید صحرای محشر در امان است.
اول آن که در کارگشائی و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.
دوم آن که قبل از هر نوع حرکتی بیندیشد که کاری را که می خواهد انجام دهد یا هر سخنی را که می خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودی خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او می باشد.
سوم قبل از عیب جوئی و بازگوئی عیب دیگران، سعی کند عیب های خود را برطرف نماید.
?بحارالأنوار، ج 75، ص 141، ح 3
#حدیث_روز
روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت
من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام
روبروى خانه ى من یک دختر و مادرش زندگى مى کنند
هر روز و گاه نیز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند
مرا تحمل این اوضاع دیگر نیست
عارف گفت شاید اقوام باشند
گفت نه
من هر روز از پنجره نگاه میکنم
گاه بیش از ده نفر متفاوت می ایند بعدازساعتى میروند.
عارف گفت کیسه اى بردار براى هرنفر یک سنگ درکیسه انداز
چند ماه دیگر با کیسه نزد من بیا تا میزان گناه ایشان بسنجم .
مرد با خوشحالى رفت و چنین کرد.
بعد از چند ماه نزد عارف آمد وگفت
من نمى توانم کیسه را حمل کنم از بس سنگین است
شما براى شمارش بیایید.
عارف فرمود یک کیسه سنگ را تا کوچه من نمی توانی بیاوری، چگونه میخواهی با بار سنگین گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟
حال برو به تعداد سنگها حلالیت بطلب و استغفارکن ..
چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصیت کرد شاگردان و دوستدارانش در کتابخانه او به مطالعه بپردازند .
اى مرد آنچه دیدى واقعیت داشت
اما حقیقت نداشت
همانند تو که در واقعیت مومنی اما درحقیقت شیطان …
بیایید دیگران را قضاوت نکنیم
در این مواقع به خدا پناه ببر.
*.و دیدی که پسر به پدر خود افترا زند و به پدر و مادر خود نفرین کند و از مرگشان خوشحال گردد.
*.و دیدی که اگر روزی بر مردی بگذرد و در آن روز گناهی بزرگ مرتکب نشده باشد مانند هرزگی یا کم فروشی و یا انجام کار حرام یا میخوارگی ، آن روز گرفته و غمگین است و خیال می کند که روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بیخود تلف شده است.
*.و دیدی که سلطان مداد غذایی را احتکار می کند.
*.و دیدی که حق خویشاوندان پیامبر (خمس) بنا حق تقسیم شود و بدان قمار بازی کنند و میخوارگی نمایند.
*.و دیدی که با شراب مداوا کنند و برای بیمار نسخه نمایند و بدان بهبودی جویند.
*.و دیدی که مردم در مورد ترک امر به معروف و نهی از منکر بی عقیدگی بدان یکسان شوند.
*.و دیدی که منافقان و اهل نفاق سر و صدایی دارند و اهل حق بی سر و صدا و خاموشند.
*. و دیدی که برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد بگیرند.
*.و دیدی که مسجدها پر است از کسانیکه ترس از خدا ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد آیند و در مساجد از شراب مست کننده توصیف کنند.
*.و دیدی که شخص مست از خرد تهی گشته و بر مردم پیش نمازی کند و به مستی او ایراد نگیرند و چون مست گردد گرامیش دارند.
*. و دیدی که هر که مال یتیمان بخورد به شایستگی او را بستایند.
*.و دیدی که قضات به خلاف دستور خدا داوری کنند.
*.و دیدی که زمامداران از روی طمع خیانتکاران را امین خود سازند.
*.و دیدی که میراث حق را فرمانروایان بدست افراد بدکار و بی باک نسبت به خدا داده اند، از آنها حق حساب بگیرند و جلوی آنها را رها سازند تا هرچه خواهند انجام دهند.
*.و دیدی که بر فراز منبر ها مردم را به پرهیزکاری دستور دهند ولی خود گوینده به دستورش عمل نکند.
*.و دیدی که وقت نماز را سبک شمارند.
*.و دیدی که صدقه به وساطت دیگران به اهل آن دهند و بخاطر رضای خدا ندهند، بلکه روی درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند.
*.و دیدی که تمام هم و غم مردم شکم و عورتشان است و باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند.
*.و دیدی که دنیا به آنها روی آورده است.
*.و دیدی که نشانه های حق مندرس گشته است.
در چنین موقعی مواظب خود باش و نجات خود را از خداوند بخواه.
?منابع:
-روضه کافی ،”مرحوم کلینی"،حدیث 7
-بحار الانوار،"علامه مجلسی"،ج 52 ، صص 254-260.
-ترجمه روایت برگرفته از کتاب “عدل منتظر"، گفتار هفتم، نوشته"داود الهامی"ص170
* خداوندا! وعدهای را که به من داداهای، برآورده کن و امر قیام مرا تمام فرما. قدمهایم را ثابت بدار و در سایه قیام من، جهان را پر از عدل و داد کن. (بحارالأنوار، ج 51، ص 13)
* شهادت میدهم که معبودی جز خدای یکتا نیست و ملائکه آسمان و صاحبان علم نیز شهادت میدهند، آن خدایی که به عدل و داد قیام میکند، نیست خدایی جز او که مقتدر و حکیم میباشد، و همانا دین نزد خدا اسلام است. (بحارالأنوار، ج 51، ص 16)
*️ ایمان خداوند عزوجل و بندگانش قرابت و خویشاوندی نیست، و هر کس که مرا انکار کند از من نیست. (الغیبة للشیخ الطوسی، ص 176)
* شیعیان ما هنگامی به فرجام نیک و زیبای خداوند میرسند که از گناهانی که نهی شدهاند، احتراز نمایند. (بحارالأنوار، ج 53، ص 177)
*️ کفایت در کارها و عنایت و سرپرستی در همه امور را تنها از خدایتعالی خواهانم. (بحارالأنوار، ج 25، ص 183)
*️ قلبهای ما جایگاه مشیت الهی است، پس هرگاه او بخواهد ما هم میخواهیم. (بحارالأنوار، ج 52، ص 51)
* اگر نبود که ما دوستار صلاح شما هستیم و به شما لطف و مرحمت داریم، همانا به شما توجه و التفات نمیکردیم. (بحارالأنوار، ج 53، ص 179)
* من مهدی هستم، منم قیام گر زمان، منم آنکه زمین را آکنده از عدل میسازد، آنچنان که از ستم پر شده بود. (بحارالأنوار، ج 52، ص 2)
*️ ستمکاران پنداشتند که حجت خدا نابود شدنی است، در حالی که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده میشد، شک و تردید از میان برداشته میشد. (بحارالأنوار، ج 51، ص 4)
*️ من صاحب حقم … علامت ظهورم زیاد شدن آشوبها و فتنههاست. (بحارالأنوار، ج 51، ص 320)
*️ علم و دانش ما به خبرهای شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمیماند. (بحارالأنوار، ج 53، ص 175)
️ دین از آن محمد(صلی الله علیه وآله) و هدایت از آن علی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، زیرا عدالت مال اوست و در نسل او میماند تا روز قیامت. (بحارالأنوار، ج 53، ص 160)
شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت. شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: لااله الا اللّه
طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد ، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد.
با آن همه لااله الاالله که می گفت ، وقتی گربه به او حمله کرد ، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود.
سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم ! تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است!
آیا ما لااله الااللّه را با دلهایمان آموخته ایم؟!
امیرمؤمنان امام علی علیه السلام فرمودند:
بهترین زنان شما پنج دسته اند.گفتند:
آن پنج دسته کدامند؟حضرت فرمودند:
زنان ساده و بى آلایش،
زنان دل رحم و خوش خو،
زنان همدل و همراه،
و زنى که در نبود شوهرش از او دفاع کند.
زنى که چون شوهرش به خشم آید تا او را خشنود نسازد، خواب به چشمش نیاید،
چنین زنى کارگزارى از کارگزاران خداوند است و کارگزار خدا هرگز خیانت نمى ورزد.
?:کافی
#حدیث_روز
بگذارید رک و راست بگوییم؛ اعتیاد، اخلاق بد، انحراف اخلاقی، عصبانی بودن، بیماری های روانی، هیچ کدام با ازدواج درمان نمیشوند!
ازدواج درمانگاه نیست و هیچ پزشکی نمیتواند چاره بیماریها و اختلالات یک فرد را در ازدواج کردن او ببیند.
ازدواج نیاز به بلوغ و آمادگی روانی و شخصیت سالم دارد. شاید آرامش حاصل از ازدواج بتواند تاثیرات مثبتی روی روحیات فرد بگذارد اما کسی را تغییر نخواهد داد و اگر تغییری هم دیده شود موقتی و سطحی است.
ازدواج از یک زوج سالم مرد و زنی قویتر میسازد اما هرگز یک فرد بیمار و مشکلدار را سالم نخواهد ساخت…!
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
{إنَّ مِن یُمنِ المرأةِ تَیسِیرَ خِطبَتِها، و تَیسِیرَ صَداقِها، و تَیسِیرَ رَحِمِها.}
«از میمنت و خجستگی زن این است که خواستگاری اش راحت و مهریه اش سبک باشد و راحت بچه دار شود.»
? میزان الحکمه، جلد 5، صفحه 91- کنز العمّال: 44721
#حدیث_روز
پریشان است در این باد گیسویـے…
و پریشانتر از آن مردیست که میخواهد نگاهش را نگهدارد…?
ماه مخفی شدنش نیز عبادت دارد
چشم یاسی به شب وروز تو عادت دارد
نکند دل بکنی عشق فرا سوی خیال
که به لبخند تو هر پنجره عادت دارد
حق الناس فقط مال مردم خوردن نیست.
مشکلے که امروزه دامن گیر بسیارے از افراد هســت…!!
توجه بیشتر از اندازه به ملاک هاے ظاهری دختران میباشید.☹️
آیا واقعا سفید بودن پوست دختر تاثیر،شگفتے در زندگے پسرانتان دارد؟!?
تاحالاشده خارج از زیبایـے دختر؛ بہ مسجد محل سرے بزنیم ببینیم خانواده دختر را میشناسند یا نه؟!!
باخودمان فکرکرده ایم دخترهمسردارے و خانہ دارے بلد هستــ یا نه؟!
حق الناس فقط مال مردم خوردن نیست.
حق الناس است وقتے میگوییم ساعت شش میایم و ساعت هشت شب می رویم.
حق الناس است وقتے به دوستانمان می گوییم شماره ی دختر نجیب میخواهیم،
اما
وقتی خانه دختر میرویم فرش و بشقاب خانه ملاک مان میشود.
چه دخترای که برای رفتار ها نا به جا ما ساعت ها اشک ریخته اند.?
اشک هایشان شایدروزی دامن مارا بگیرد.
اگردنبال ثروت و رنگ پوست هستید.
پس پشت تلفن بپرسید.
خانه تان چند متر است؟!
دخترتان کمر باریک است یا خیر؟!
اما…
اگر ملاک تان دین است بپرسید…نماز میخواند؟!
کدام مسجدشماسرشناس هستید؟!
اما خواهشا نگویید.
دختر مذهبے میخواهیم اما موقع ورود بہ منزل دختر نجابت و آرامے خانواده راڪنار مےگذارید و با چشمهایتان خانہ را متراژ میڪنید.
سفید پوست بودن ملاک مےشود!
آیا شده استــ برویم و نوع پوشش دختر را بیرون از خانه ببینیم.
ازخانم ها که جویاے خواستگارے رفتن هایشان میشوم،جواب هایشان انسان را مبهوت میکند.
میگویند:خیلے دخترخوبـے بودا ولےخونه شون کوچیک بود!?
خیلےدختر مهربونے بود ولے فرش هاشون ی رنگ نبود!
آیااملاک محل هستید؟!
مگرقراراست ملک پدرشان را به نام پسرها بزنند!
آه از انسان هایی که از دین به عنوان ابزار پیش برد حرف هایشان استفاده میکنند.
خانم مهربون حواست به زندگیت باشد
تو جمع از طرف شوهرت قولی به کسی نده یا مسئولیتی رو از طرفش قبول نکن
مثلاً یهو نگو آره علی آقا میرسونتت
یا علی آقا انجامش میده
شاید همسرتون برنامه دیگه ای داره واسه خودش
شما میتوانید بجای عیب گرفتن از همسرتان؛ یک بار هم که شده به بررسی اخلاق و رفتار خود بپردازید. اطمینان داشته باشید که میتوانید با اخلاق خوب خود او را به همان همسر رویایی تبدیل کنید.
وقتی همسرت صدات میزنه،
با عشق جوابش رو بده
مثلا به جای اینکه بگی: هان یا بله!
بگو جان دلم، بله عزیزم
مطمئن باش، کارت بدون پاسخ نمیمونه احترام بذاری عشق دریافت میکنی
ساز زندگیت را خودت می نوازی
مهم نیست چند نفر
مهمان موسیقی زندگیت می شوند
مهم اینست طوری بنوازی
که تا آخرین لحظه خودت
از این موسیقی لذت ببری
هنوز در نبودنت قلمم درد می کند
قلم که هیج جای غزلم درد میکند
کم ناله کن اشکهای چشم من کم بریز
هنوزجای گریه های شبانه ام درد می کند
ای
تمام
جان “من”
در جان “من”
جا مانده ای…….
آیا «تبلیغ دین» نیاز به دانش دارد؟
توانایی حقیقی در «تبلیغ»، مساوی است با «عالم» و اندیشمند شدن. اگر کسی در تبلیغ توانمند شود، ازنظر علمی، عالمتر خواهد بود از کسی که صرفاً مجموعۀ از گزارهای علمی را در طبقهبندیهای علمی، در ذهن خودش جمع کرده است.
امام علی (علیه السلام) فرمود: «فقیه» حقیقی کسی است که در مقام «تبشیر و تنذیر»، نه ذرۀ خوف مردم را بر شوق آنان با مأیوس کردن غلبه دهد و نه ذرۀ شوق مردم را بر خوف آنان، با امید بیجا دادن، غلبه دهد.«الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّه وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّه»(نهج البلاغه، ح90)
اگر «مبلغ»، بخواهد در مقام تبشیر و تنذیر، خوف و شوق، امید و یاس مردم را مدیریت کند. این کار پیچیده و عالمانهای است وگرنه حضرت نمیفرمود فقیه آنهم به معنای واقعی کلمه، کسی است که چنین توانایی را پیداکرده است و معلوم میشود تبلیغ نیاز به فقاهت و فعالیت علمی دارد.
ذهنیت غلطی که در برخی حوزویان وجود دارد این است که هرکسی که به درد فعالیت علمی نمیخورد، برود سراغ فعالیت تبلیغی. این شیوه برخورد عوامانه با تبلیغ، موجب شده نگاه عالمانه به تبلیغ دین در حاشیه قرار گیرد و تبلیغ دین دچار آسیبهای جبرانناپذیری شود. «تبلیغ غیر عالمانۀ دین»، بیشتر شبیه «تحریف دین» است تا تبلیغ دین.
علیرضا پناهیان
باید فلان وسیله را برای من بخرید،
من امروز این ناهار را نمی خواهم و برای من چیز دیگری درست کنید، بعدازظهر باید به فلان پارک برویم و … .
این ها گوشه ای از درخواست های کودکان است که دوست دارند به همه آن ها پاسخ مثبت داده شود وگرنه جیغ، گریه، اوقات تلخی و … به راه می اندازند تا به هدف شان برسند.
با این حال و در این بین، همیشه یک سوال برای والدین به وجود می آید که کدام درخواست های کودک مان منطقی است و باید به آن ها پاسخ دهیم و کدام هایشان، غیر منطقی است و نباید به آن ها جامه عمل بپوشانیم
خواسته های منطقی همان نیازهای طبیعی کودک هستند مانند نیاز به آب، غذا، بازی، محبت، توجه، نوازش و … که باید به موقع، بجا و به اندازه برآورده شوند و اگر از چارچوب اصلی خارج شوند، ارضای بیشتری را طلب می کنند یا اگر بخواهند در زمان و مکانی غیر از زمان و مکان خودشان برآورده شوند، یک خواسته غیر منطقی است که قطعا باید در مقابل آن ها مقاومت کرد.
در معنى ترتیل است
و از آداب قرائت، که موجب تاءثر در نفس نیز هست و سزاوار است که شخص قارى مواظبت آن کند، ترتیل در قرائت است. و آن، به طورى که در حدیث است، عبارت است از حد توسط بین سرعت و تعجیل در آن، و تاءنى و فتور مفرط که کلمات از هم متفرق و منتشر گردد.
عبدالله بن سلیمان گوید پرسیدم از حضرت صادق، سلام الله علیه، از قول خداى تعالى که مى فرماید: رتل القرآن ترتیلا مقصود چیست؟ فرمود: حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام، فرمود: “یعنى، اظهار کن آن را اظهار نمودن کاملى، و سرعت مکن در آن چنانچه در شعر سرعت مى کنى، و متفرق مکن اجزاء آن را چون ریگهاى متفرق که اجزائش با هم ملتئم نشود، و لیکن طورى قرائت کنید که تأثیر در قلوب کند و دلهاى سخت شما را به فزع آورد، و همِّ شما آخر سوره نباشد. یعنى مقصود شما آن نباشد که قرآن را در چند روز ختم کنید، و یا این سوره را بزودى ختم نموده و به آخر رسانید.
? #چهل_حدیث ، امام خمینی (ره)
اعیاد، و تجدید حزن و اندوه آل محمّد علیهم السّلام… تا روز ظهور، عید واقعی
حضرت امام محمّد باقر علیه الصّلاة و السّلام فرمودند:
هیچ عیدی برای مسلمین نیست نه قربان و نه فطر، مگر آنکه در آن حزن و اندوه آل محمّد (علیهم السّلام) تازه و تجدید می شود؛ (راوی می گوید) گفتم: برای چه؟ امام علیه السّلام فرمودند:
برای آنکه ایشان حقّشان را در دست غیر خودشان می بینند.
? الکافی (ط الإسلامیة)، ج 4، ص 170، ح 2
بنابر این روایت شریفه، تنها و تنها روز ظهور حضرت ولىّ عصر عجّل الله فرجه الشّریف است که روز سرور و فرح و عید واقعی اهل بیت علیهم السّلام و شیعیانشان خواهد بود؛ چرا که در آن روز، حزن و اندوه دیرینهٔ آل الله علیهم السّلام که به سبب مظلومیت ها و حقوق غصب شدهٔ شان طولانی گردیده به پایان می رسد، و در این دنیا شکوه و عظمت حکومت و دولت حقّهٔ آل محمّد علیهم صلوات الله به معنای واقعی کلمه به آنها باز می گردد.
و در آن روز مبارک است که امام زمان علیه الصّلاة و السّلام، حقّ و حقوق مغصوب و مظلوم آل محمّد علیهم السّلام را باز پس گرفته و به آن ها برمی گرداند.
رسول خدا صلّى الله علیه و آله در این خصوص فرمودند: مهدی (علیه السّلام) حقّ خداوند و هر حقّی را که برای ماست باز پس خواهد گرفت.
? احتجاج طبرسی: ج 1، ص 67
به امید درک آن روز عید واقعی، و سرور و فرح حقیقی، همگی می خوانیم:
اَلّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ
#حدیث_روز
علت غیبت امام زمان علیه السلام خود ما هستیم
انسان با خود کاری میکند که هیچ دشمنی با او نمیکند، و آن اینکه سرچشمه صلاح را تا روز قیامت خشک میکند! ازاینرو، معلوم نیست که همه باطناً به حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف در وقت ظهور ایمان بیاورند، عدهای از روی اکراه ایمان میآورند.
در محضر بهجت، ج2، ص222
*
سبب غیبت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف خود ما هستیم زیرا دستمان به او نمیرسد، وگرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را میکشد؟! آیا جنیان آن حضرت را میکشند، یا قاتل او انسان است؟! ما از پیش در طول تاریخ ائمه علیهمالسلام، امتحان خود را پس دادهایم که آیا از امام تحفظ و اطاعت میکنیم و یا اینکه او را به قتل میرسانیم؟!
انحطاط و پستی انسان بهحدی است که قوم حضرت صالح علیهالسلام ناقه صالح را با اینکه وسیله ارتزاق و نعمت آنها بود، پی کردند، چنانکه قرآن کریم درباه آن میفرماید: «لهَا شِرْبٌ وَ لَکمْ شِرْبُ یوْمٍ معْلُومٍ؛ یعنی، یک روز آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن».1 آن ناقه، یک روز آب چاه را میخورد و در عوض به آنها شیر میداد! بنابراین، همان گونه که ممکن است عُقلا خزینه و انبار نعمت خود را نابود کنند ـ همچنان که ناقه صالح را کشتند ـ امکان دارد که ما انسانهای عاقل! نیز امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را که تمام خیرات از اوست و از ناقه صالح بالاتر و پر فیضتر است برای اغراض شخصیه خود به قتل برسانیم!
در محضر بهجت، ج1، ص91
*
امیدواریم خداوند برای یک مشت شیعه مظلوم، صاحبشان را برساند؛ زیرا در عالم چنین سابقه نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش اینقدر غیبت طولانی داشته باشد. چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کی! در تمام امتهای گذشته غیبت مقدر شده است، ولی در هیچامتی چنین غیبتی با وقت نامعلوم و غیرمقدر اتفاق نیفتاده است.
ما مسلمانها امتحان خود را با پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و یازده امام علیهمالسلام در زمان حضورشان پس دادهایم، اگر این یکی هم ظاهر میشد، لابد به قربانش میرفتیم! کسانی که در زمان ائمه علیهمالسلام به بنیامیه و بنیالعباس گرایش داشتند، مگر دیوانه بودند؟! آنها از میان دو راه دین و دنیا، دنیا و ضد آخرت را اختیار میکردند، و هنوز مناصب آنها برای ما عرضه نشده تا امتحان خود را پس بدهیم.
در محضر بهجت، ج1، ص173
انتظار فرج، و لزوم آمادگی، طاعت و بندگی
تنها انتظار فرج کافی نیست، تَهَیُّأ (آمادگی)، بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است، مخصوصاً با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف واقع میشود، بهحدی که: «مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ جهان مملو از ظلم و جور میگردد».1
خدا میداند که بهواسطه ضعف ایمان بر سر افراد چه میآید. خدا کند ظهور آن حضرت با عافیت مطلقه برای اهل ایمان باشد و زود تحقق پیدا کند. مگر امکان دارد عافیت مطلقه بدون ایمان، طاعت و بندگی انجام گیرد؟! خدا به اهل ایمان توفیق دهد که از فِتَن مُضِله کنارهگیری کنند.
در محضر بهجت، ج1، ص 119
از محضر حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری ره سوال شد:
دستوری بفرمایید برای قرب به امام زمان(عج) و نزدیک شدن به آن حضرت.
ایشون فرمودند:
خلوت با حضرت، روزی دقایقی را با حضرت خلوت کنید” یک جای خلوت، متوجه به حضرت بشود؛
زیارت آل یاسین را بخوانید.
و این دو ذکر را زیاد بگوید:
یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی و المستعان بک یابن الحسن
و با این دو ذکر توسل بکنید به ایشان؛ کم کم رفاقت پیدا می شود.
استاد صفائی حائری: ما یاد گرفتهایم فقط بهانه بیاوریم و غُر بزنیم که نمیگذارند کار کنیم یا جامعه منحرف شده و دیگر نمیشود کاری انجام داد و… درحالیکه هر چه مشکلات زیادتر شود، تکالیف بیشتر میشود.
پیامبر رحمت (صلی الله هلیه وآله) می فرمایند:
هرگاه کسی نماز صبح را نخواند،
فرشته ای از آسمان او را صدا میکند: ای زیانکار
و هرگاه نماز ظهرش را نخواند،
فرشته ای به او میگوید: ای خیانتکار
و هرگاه شخص نمـاز عصر
خود را نخواند، گوید: ای بی دین
و اگر نمــاز مـغرب خـود را
نخواند، گویـد: ای کافر
و اگر شخص نماز عشاء
را ترک کند، گوید: وای برتو که در تو
هیچ خیر و منفعت نیست.
همچنین رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
در جهنم یک وادی است که از شدت عذاب آن،
جهنمیان هر روز هفتاد مرتبه از آن مینالند
و در وادی، خانه ای از آتش
و در آن خانه چاهی قرار دارد
که در آن چاه تابوتی است و در آن تابوت
ماری است که هزار سر دارد
و در هر سری هزار دهان
و در هر دهان هزار نیش است
و این جایگاه کسانی است
که نمـاز نمیخوانند و شراب مینوشند.
وسائل الشیعه،ج3 ص31
#حدیث_روز
استاد فاطمی نیا: خیلی از جوانان از بنده سراغ استاد سیر و سلوک می گیرند، عزیزان من این حرف ها برای شما کمی زود است، بعضی ازجوانان هنوز در ابتدائیات مانده اند!
هنوز با مادر و همسر و همکارش بلد نیست درست صحبت کند، آن وقت دنبال استاد هم می گردد؟!
جوان عزیز که دنبال سیر وسلوک هستی، از یقینیات شروع کن، ما خیلی یقینیات داریم، برای مثال می دانیم غیبت، نگاه به نامحرم، آبروی مومنین را بردن، دروغ، تمسخر و…حرام است!
خشم و غضب مانع کمال است؛ خوب باید به این یقینیات عمل کنیم!
ایت الله العظمی بهجت فرمودند از یقینیات شروع کنید.
اگر همین یقینیاتی را که می دانید عمل کنید، نتیجه می گیرید و ادامه ی راه برایتان روشن می شود.
آیت الله ناصری: مشکلات و گزارش کارتان را اول به حضرت ولی عصر(عج) بگویید، چرا که درِ خانه امام زمان(عج) به یک معنا بر روی همه و به معنای دیگر به روی همه دوستانشان باز است. دو رکعت نماز و بعد از آن یازده مرتبه سوره توحید و سپس صلوات ” یا ربّ محمدٍ و آل محمد صلّ علی محمدٍ و آل محمد و عجل فرج آل محمد” را بگویید که بسیار موثر است.
افزایش برکات در زمان ظهور
امام حسین علیه السّلام در بیان آنچه هنگام ظهور امام زمان علیه السلام رخ مى دهد، فرمودند:
وَ لَتَنْزِلَنَّ الْبَرَکَةُ مِنَ السَّماءِ اِلَى الاَْرْضِ حَتّى اِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقْصِفُ مِمّا یَزیدُ اللّه ُ فیها مِنَ الثَّمَرَةِ وَ لَتُوْکَلُ ثَمَرةُ الشِّتاءِ فِى الصَّیْفِ وَ ثَمَرَةُ الصَّیْفِ فِى الشِّتاءِ وَ ذلِکَ قَوْلُهُ تعالى: «وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ وَلکِن کَذَّبُوا»؛
برکت از آسمان به سوى زمین فرو مى ریزد، تا آن جا که درخت از میوه فراوانى که خداوند در آن مى افزاید، مى شکند. (مردم) میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان مى خورند و این معناى سخن خداوند است که: «و اگر مردمِ آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکت هایى از آسمان و زمین به روى آنان مى گشودیم، لیکن تکذیب کردند».
مختصر بصائر الدرجات، ص 51
#حدیث_روز
دیدار خانوادههای دو شهید ناجا در اغتشاشات خیابان پاسداران تهران با رهبر انقلاب
خانوادههای شهیدان رضا مرادی و رضا امامی –از شهدای ناجا در اغتشاشات بهمن سال گذشته در تهران- ظهر امروز (یکشنبه) با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند.
️در این دیدار که همراه با اقامهی نماز ظهر و عصر برگزار شد، رهبر انقلاب اسلامی ضمن گرامیداشت یاد این دو شهید عزیز، به هر یک از این خانوادهها یک جلد کلامالله مجید اهدا کردند.
️سرباز وظیفه شهید رضا مرادی علمدار و گروهبان یکم شهید رضا امامی قانلو بلاغ، از مأموران نیروی انتظامی بودند که 30 بهمنماه سال گذشته در شب شهادت حضرت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) به دست اغتشاشگران در خیابان پاسداران تهران به شهادت رسیدند.
️حضرت آیتالله خامنهای پیش از این در اسفندماه سال گذشته در منازل شهید محمدعلی بایرامی (از مأموران نیروی انتظامی) و بسیجی شهید محمدحسین حدادیان که در اغتشاشات خیابان پاسداران تهران به شهادت رسیدند، حضور یافته بودند.