بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) کیست که شایستهی نگهبانی دین خدا باشد؟
آری؛ چنین ناموسی را خدا به پیامبر سپرده است. آن وقت پیغمبر بیاید آن را چنانکه اهل تسنّن میگویند، در میان رهگذران بیندازد و برود تا ابوبکر بیاید آن را بردارد و خلیفه بشود، دنبالش عمر بیاید و دنبالش معاویه و یزید و …؟! اینها آمدند دین خدا را ملعبهی دست خود قرار دادند! تا آنجا که یزید که به قول خود خلیفةالرسول و ولیّ امر مسلمین بود در حال مستی در مجمع عمومی گفت:
(لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلا مَلَکٌ جاءَ وَ لا وَحْیٌ نَزَل)؛
«سلطنتی بود دست بنیهاشم و امروز از آنِ ماست، نه ملکی از آسمان آمده بود و نه وحیی نازل شده بود».
اصلاً منکر وحی و نبوّت شد! و این نتیجهی گفتار اهل تسنّن است که: پیامبر آمد دین و ناموس خدا را به دست این ناکسان سپرد و رفت. آیا میشود این سفاهت و یا خیانت به این بزرگی را (العیاذ بالله) به رسول خدا نسبت داد؟!
ولی ما شیعهی امامیّه میگوییم: امین وحی خدا، که حضرت رسول الله اعظم(صلی الله علیه وآله) است، همان روز اوّلی که رسالت خودش را ابلاغ کرده، وصایت و خلافت بعد از خودش را نیز اعلام کرده است.همان روزی که به اطاعت از فرمان خدا:
{وَ أنْذِرْ عَشِیرَتَکَ اْلاَقْرَبِینَ} سوره شعراء آیه 214 ؛
جمعی از خویشان نزدیک خود از بنیهاشم را دعوت کرد و رسالت خود را به آنها ابلاغ نمود، فرمود: اوّل کسی که به من ایمان بیاورد، وصیّ و خلیفهی من خواهد بود و تنها کسی که برخاست و اظهار اسلام و ایمان کرد و وعدهی نصرت داد، همان نوجوان ده ساله،علیّ امیر(علیه السلام) بود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: بنشین! این ماجرا سه بار تکرار شد. بار سوّم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست روی شانهی علی گذاشت و فرمود:
(هذا أخی وَ وَصییّ وَ خَلیفَتی مِنْ بَعدی اِسْمَعُوا لَهُ وَ اَطیعُوهُ)؛
«این برادر و وصیّ و جانشین من بعد از من است، گوش به حرفش بدهید و اطاعتش کنید».
این روز اوّل بود که بذر وصایت و خلافت در کنار بذر رسالت افشانده شد و فرد معصومی برای تداوم بخشی به رسالت معیّن گردید. بعد هم در طول این مدّت بیست و سه سال که دوران بعثت بود، علیالدّوام در شرایط مختلف، مکرّراً تذکّر میداد تا مسألهی خلاف حقّهی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در افکار عموم مسلمانان جا بیفتد و در دل ها راسخ گردد. مثلاً می فرمود:
(أنْتَ مِنّی بِمَنْزَلةِ هارونَ من موسی) اصول کافی جلد 8 صفحه 104؛
و می فرمود:
(مَثَلُ اَهلِ بَیْتی کَمَثَلِ سَفینَةِ نُوح مَنْ رَکِبَها نَجَی وَ مَنَ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَق)؛
و می فرمود:
(عَلیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الْحقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ حَیْثُ ما دار)؛
از این گونه تعبیرات زیاد می فرمود؛ تا سال آخر عمرش که ماجرای غدیر خم پیش آمد و در آن مجمع عمومی مسلمین، دست علی (علیه السلام) را گرفت و نشان مردم داد و فرمود:
(مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ)؛
بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) کیست که شایستهی نگهبانی دین خدا باشد؟