بسم الله الرحمن الرحیم
چشم ها را باید شست… قسمت 41
آنها مى دانند که با کریمان کار دشوار نیست آنها حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله ) را به خوبى مى شناسند.وصف او را در تورات خوانده اند.
او مظهر مهربانى خداوند است. پیامبر پیشنهاد آنان را قبول مى کند.
اکنون خواسته دیگرى دارند: «اى محمّد (صلی الله علیه و آله )نصف نخلستانها مال شماست؛ اجازه بده آنها هم در دست ما باشد.ما آخر هر سال، سهم شما را مى دهیم».پیامبر قبول مى کند.
بعد مى گویند: «اى محمّد(صلی الله علیه و آله ) وقتى قلعه قَموص فتح شد کتاب آسمانى ما، تورات به دست یاران تو افتاد، از تو مى خواهیم تا آن را به ما باز گردانى».
پیامبر به یارانش دستور مى دهد تا آن تورات را بیاورند و به آنها تحویل بدهند.
…اینجاست که من به فکر فرو مى روم.در جنگ خندق این یهودیان همراه با مشرکان به مدینه حمله کردند.به راستى اگر آنها در آن جنگ پیروز مى شدند آیا صفحه اى از قرآن را باقى مى گذاشتند؟ آیا بر ما رحم مى کردند؟
یهودیان خیبر یک خواسته دیگر هم دارند: «اى محمّد (صلی الله علیه و آله )اجازه بده بر دین و آیین خود باشیم».پیامبر این سخن آنها را هم قبول مى آرى، پیامبر مى خواهد تاریخ شهادت بدهد او هیچ کس را مجبور به پذیرفتن اسلام نمى کند!
اگر او به این سرزمین آمده است براى این است که یهودیان هر روز او را آزار مى دادند و دشمنانش را تقویت مى کردند و از هر گوشه و کنار به او و پیروانش حمله مى بردند.
پیامبر با لشکر خود به اینجا آمد تا یهودیان از فتنهها و دشمنىها دست بردارند.اکنون که یهودیان شکست خورده اند باید در حقّشان بزرگوارى کرد، این مرام پیامبر است.به خدا قسم باید پیامبر خود را دوباره بشناسیم.چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید!
افسوس و صد افسوس که پیامبرمان را جورى شناختیم که دیگران برایمان به تصویر کشیدند! افسوس که…
.پیمان نامه صلح نوشته مى شود.پیامبر در این پیمان نامه تأکید مى کند که هر وقت مسلمانان بخواهند مى توانند یهودیان را از خیبر بیرون کنند.این به این جهت است که هرگز یهودیان به فکر جنگ با مسلمانان نیفتند.
اکنون نیمى از سرزمین خیبر مالِ مسلمانان است.پیامبر مى خواهد آن را بین یاران خود تقسیم کند.همه مى دانند که پیامبر عدالت را مراعات مى کند.
پیامبر از لشکریان اسلام مى خواهد تا هر کس غنیمتى در میدان جنگ به دست آورده است، بیاورد تا به طور مساوى بین همه تقسیم شود.
گویا بعضىها غنیمت هایى را براى خود برداشته اند.یکى از یاران پیامبر رو به همه مى کند و مى گوید: «عبا دزد را فراموش نکنید».
.وقتى مردم این سخن را مى شنوند سریع هر چه غنیمت براى خود جمع کرده بودند مى آوردند و تحویل مى دهند.
من خیلى تعجّب مى کنم.با خود مى گویم این ماجراى عبا دزد چیست که این چنین مردم را تحت تأثیر قرار داده است.
.از چند نفر سؤل مى کنم.جواب مى شنوم: یکى از یاران پیامبر چند روز قبل در میدان جنگ کشته شد.
لشکر اسلام پیکر او را به اردوگاه آورد.همه به حال این شهید غبطه مى خوردند و به او مى گفتند روز قیامت ما را شفاعت کن!
پیامبر از ماجرا با خبر شد و رو به یارانش کرد و گفت: «او هرگز شهید نیست! او اکنون در آتش جهنّم است».
همه تعجّب کردند، چگونه مى شود کسى که جانش را در راه اسلام داده است به جهنّم برود؟
اما سخن پیامبر حق بود.پیامبر مى خواست به یارانش درس مهمّى بدهد: هر کس که در میدان جنگ کشته شد شهید نیست!
وقتى پیامبر تعجّب یارانش را دید
به آنها رو کرد و گفت: «او به خاطر یک عبا که از غنائم برداشته بود به جهنّم رفت
وقتى من این ماجرا را مى شنوم مى فهمم که چقدر باید در حفظ اموال بیت المال دقّت کنم.آرى، همه غنائم از بیت المال است و قبل از این که تقسیم بشود نباید کسى از آن چیزى براى خود بردارد.
اکنون پیامبر با دقّت همه غنائم را تقسیم مى کند.نصف سرزمین خیبر هم که از آنِ مسلمانان است تقسیم مى شود تا موقعى که خرماهاى خیبر برداشت شد سهم هر کس مشخص باشد.
همه از تقسیم غنائم خوشحال هستند زیرا پیامبر عدالت را به صورت کامل مراعات کرده است.
آیا موافقى نکته جالبى را برایت بگویم؟ پیامبر به عُمَر بن خطّاب همان اندازه سهم مى دهد که به على علیه السلام داده است.پیامبر هیچ فرقى بین سردارِ فرارى و سردارِ فاتح خیبر نمى گذارد
اکنون ماجراى سرزمین خیبر تمام شده است
نمى دانم آیا به مدینه باز مى گردیم یا این که باید به سوى فَدَک برویم؟
فدک آخرین سنگر یهود است و وقتى آنها هم تسلیم شوند دیگر سرزمین حجاز از فتنه یهود آسوده خواهد شد.
چند اسب سوار به سوى ما مى آیند.آنها کیستند و در اینجا چه مى خواهند؟
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
قسمت چهل و یکم
#سرزمین_یاس
موضوعات: "بدون موضوع" یا "لقب امام زمان"
بسم الله الرحمن الرحیم
چشم ها را باید شست…. قسمت چهلم
آن مرد کیست که به این سو مى آید؟ یکى از یهودیانى است که از قلعه سلالم بیرون آمده است او مى خواهد پیامبر را ببیند.
اى محمّد(صلی الله علیه و اله) اگر راه فتح قلعه را به تو بگویم به من امان مى دهى؟
آرى، تو در امان هستى.
همراه من بیایید تا به شما بگوییم چه باید بکنید.
پیشنهاد تو چیست؟
تنها چشمه آب این قلعه از پاى آن کوه به قلعه مى رود.از چشمه تا داخل قلعه کانالى زیر زمینى وجود دارد که من از آن آگاه هستم.من مى خواهم شما را نزدیک آن کانال ببرم تا آن را خراب کنید.وقتى آب قلعه قطع بشود آنها تسلیم خواهند شد.
اى مرد یهودى! ما منتظر مى مانیم تا خداوند ما را یارى نماید و هرگز آب قلعه را قطع نمى کنیم.
مرد یهودى به فکر فرو مى رود، پیامبر حاضر نیست آب بر روى دشمن یهودى خود ببندد…(1)…
این درسى است که پیامبر به همه مسلمانان تاریخ مى دهد که هرگز آب بر روى دشمنِ کافر خود هم نبندند.
به نظر شما آیا مسلمانان بعد از پیامبر به این نکته توجّه خواهند داشت؟
هیچ گاه نباید آب را بر روى دشمن بست
خبر به من مى رسد که لشکر اسلام آماده حمله به قلعه سلالِم است.قلعه اى که پناهگاه سران یهود شده است…(2)…
لشکر اسلام خود را به قلعه سلالِم نزدیک مى کند، همه آماده هستند تا به دستور پیامبر حمله را آغاز کنند.
در این میان یکى از بالاى قلعه فریاد بر مى آورد:
«اى محمّد (صلی الله علیه و آله )! اجازه بده یک نماینده بفرستیم تا با تو سخن بگوید».
پیامبر قبول مى کند.درب قلعه باز مى شود، سوارى از قلعه بیرون مى زند و نزد پیامبر مى آید و چنین مى گوید:
«اگر به کِنْدَه امان بدهى، او تسلیم مى شود».
…حتماً مى پرسى «کِنْدَه» کیست؟ او همان کسى که براى مبارزه با اسلام اقدامات زیادى انجام داد.همان کسى که در جنگ خندق، بت پرستان مکه را به جنگ با پیامبر تشویق کرد.
.عدّه اى مى گویند ما به سادگى مى توانیم این قلعه را فتح کنیم و سران یهود را به مجازات برسانیم، پس نباید به سران فتنه امان داده شود؛ امّا پیامبر رو به فرستاده یهود مى کند و مى گوید: «او در امان است».
مرد با خوشحالى به سوى قلعه باز مى گردد.لحظاتى
مى گذرد، «کِنْدَه» از قلعه خارج مى شود و به این سو مى آید.
کِنْدَه مى داند که پیامبر به او امان داده است، او اکنون به فکر این است که جان رفقاى خود را نجات دهد.او نزد پیامبر مى آید و مى گوید:
«ما را ببخش و ما را امان بده.همه ما تسلیم مى شویم و از این سرزمین مى رویم.همه اموال و نخلستان هاى ما از آنِ شما باشد، فقط اجازه بده که هر کدام از ما یک لباس همراه خود برداریم و برویم، آیا بر ما ترحّم مى کنى و ما را امان مى دهى…(3)…
پیامبر نگاهى به او مى کند و در جواب به او مى گوید: «آرى، همه شما در امان هستید».
چهره کِنْدَه از شادى مى شکفد، او مى داند وقتى محمّد(صلی الله علیه و آله ) سخنى بگوید هرگز از سخن خود بر نمى گردد، اگر آسمانها هم فرو ریزند او سخنش را پس نمى گیرد.
کِنْدَه ادامه مى دهد: «اى محمّد(صلی الله علیه و آله )! اجازه بده تا سران یهود را بیاورم تا همگى با تو سخن بگویند و پیمان نامه صلح بنویسیم».
پیامبر قبول مى کند.کِنْدَه به قلعه باز مى گردد و بعد از مدّتى با تعدادى از سران یهود باز مى گردد.
آنها به پیامبر پیشنهاد مى دهند که نیمى از سرزمین خیبر مال یهودیان باشد و آنها در این سرزمین بمانند…(4)…
من خیلى تعجّب مى کنم.تا قبل از این کِنْدَه مى گفت که ما از این سرزمین مى رویم و از همه اموال خود فقط یک لباس همراه خود برمى داریم؛ امّا چه شد که اکنون مى خواهند در خانه و کاشانه خود بمانند و حتّى نیمى از نخلستان هاى خیبر مال خود آنها باشد!
?منابع
1.الخرائج والجرائح ج 1 ص 164،
2.الطبقات الکبرى ج 2 ص 106.
3.السیرة الحلبیة ج 2 ص744
4.نصب الرایة ج 4 ص 252، الکامل فی التاریخ ج 2 ص 221،
قسمت چهلم
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
بسم الله الرحمن الرحیم
چشم ها را باید شست… سرزمین یاس قسمت39
اکنون از هفت قلعه خیبر، چهار قلعه در تصرّف یهودیان است، پیامبر نمى خواهد با آنها وارد جنگ شود، آنها سرانجام چاره اى جز تسلیم شدن ندارند.
چند روز مى گذرد، سه قلعه دیگر هم تسلیم مى شوند.در واقع از هفت قلعه خیبر، فقط یک قلعه باقى مانده است.آیا مى دانى نام آخرین قلعه چیست؟
آن قلعه را «سلالِم» مى خوانند؛ گویا همه رهبران و بزرگان یهود در همان قلعه هستند.
مى بینم که تو نگاهى به من مى کنى و مى گویى:
چرا همه رهبران در آخرین قلعه جمع شده اند؟ چرا وقتى قلعه هاى قبلى فتح شد، هیچ کدام از رهبران یهود در آن نبودند؟
راست مى گویى! یادت هست وقتى على علیه السلام قلعه خیبر فتح کرد ما هیچ کدام از سران یهود را آنجا پیدا نکردیم.به راستى چرا؟
اکنون باید برویم و به دنبال جواب بگردیم.بعد از سؤل کردن از چند نفر به این جواب مى رسیم: قلعه هفت گانه خیبر سالها پیش ساخته شده اند و همه آنها با تونل هاى مخفى زیر زمینى با یکدیگر ارتباط دارند.این تونلها براى روز مبادا ساخته شده اند و فقط رهبران یهود از آن اطّلاع دارند.هر قلعه اى که در آستانه فتح قرار مى گرفت سران یهود از آن تونل هاى مخفى به قلعه دیگر مى رفتند.
اکنون همه آنها در آخرین قلعه جمع شده اند؛ ولى آنها به زودى مى فهمند که پناه گرفتن در آن قلعه نیز هیچ فایده ندارد.به زودى دست خیبرگشاىِ على علیه السلام آنجا را هم فتح خواهد کرد. آن مرد کیست که به این سو مى آید؟
قسمت سی و نهم
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
زن ها می بخشند ولی هیچگاه فراموش نمی کنند.
همسرم قبل از ازدواج با من عاشق دخترخاله اش بود و قسمت هم نشده بودند. دخترخاله زودتر ازدواج کرده بود و همسرم هم پس از معرفی توسط یک آشنا، مرا دید و با هم ازدواج کردیم.
عادت داشت که بعد از سرکارش و تعطیلی مغازه، با رفقای باب و ناباب جمع شوند و الواتی کنند و من هر شب تا نیمه شب منتظر او بودم. گاهی شام خورده بود و گاهی نه و من فقط سکوت میکردم.
وضع مالیمون بد نبود و دو طبقه خانه داشتیم. طبقه بالا اتاق خوابها و حمام و طبقه پائین آشپزخانه و پذیرائی … تولد همسرم بود و از دو طرف مهمان داشتیم. وسط مهمانی بود که متوجه شدم همسرم نیست و کمی طول کشید. رفتم طبقه ی بالا که ببینم چرا نیست و اگه کاری هست انجام بدم و … بالا رفتم و در اتاق خوابمان را باز کردم و صحنه ای دیدم که امیدوارم هیچ زن متاهلی نبیند.
همسرم و دخترخاله اش. چیزی نگفتم و …
بعد از مدتی که از ازدواج ما گذشت،دخترخاله همسر بدلیل نداشتن تفاهم، از همسرش جدا شده بود و حالا شده بود یک زن آزاد !!!
تمام توفانی که در درونم برپا شده بود را کنترل کروم و سریع پائین آمدم. بفاصله ی کمی همسرم و دخترخاله پائین آمدند و مثل موش تا آخر مهمانی هردو با ترس و لرز در گوشه ای نشسته بودند.
مهمانی تمام شد و من با کنترل بسیار خیلی عادی جشن را ادامه دادم و انگار نه انگار.
حالا بقیه داستان از قول آقا:
اصلا فکر نمیکردم در آن شلوغی مهمانی همسرم ببالا بیاید و مچ ما را بگیرد. شرایط خیلی بدی بود. سریع لباس پوشیدیم و با فاصله آمدیم پائین تا جلب توجه نکنیم.
هرآن منتظر برپائی طوفان عظیمی از جانب همسرم بودم. اما انگار نه انگار که این زن چه دیده.
جشن را با روی خوش ادامه داد و با مهربانی بمن هدیه داد و بقیه هدیه دادند و کم کم مهمانهای دورتر که میرفتند و پدر مادرهایمان فقط مانده بودند، هرآن منتظر بودم تا همسرم دیده هایش را بیان کند. دخترخاله که سریع بعد شام و کیک رفت و همسرم خیلی عادی با او برخورد کرد.
هرچه تنهاتر میشدیم ترسم بیشتر میشد اما خانمم انگار نه انگار !!!
پدر و مادرم رفتند و قبل آنها هم پدر و مادر و برادر همسرم. از بدرقه که برگشتم دیدم همسرم مشغول جمع و جور کردن پذیرائی و جمع کردن بشقابهای پیش دستی و … بود. کمی کمکش کردم و باز منتظر طوفان بودم. خیر خبری نبود
رفتم خوابیدم … مگر خوابم میبرد
همسرم آمد و بعد چند دقیقه خوابش برد اما من تا صبح دنده به دنده میشدم. فردا صبح، شنبه بود و سرکار رفتم. همسرم هم طبق معمول صبحانه ام را آماده کرده بود و بزور دو لقمه ای با چای قورت دادم و دیدم قابلمه ای از غذای شب گذشته برایم گذاشته بود و گفت که دیگه مجبور نشی ناهار بری بیرون و من تشکری کردم و بیرون زدم.
دوستانم وقت ناهار از دستپخت همسرم خوردند و چقدر تعریف کردند و من حس خوش و ناخوش بدی با هم داشتم. آخر شب کمی زودتر از پیش رفقا برگشتم و دیدم مثل همیشه همسرم منتظر من هست تا باهم شام بخوریم. سفره رنگین تر بود و بازهم فردا قابلمه غذا و … من منتظر دعوا بودم و او انگار نه انگار که …
شب باز کمی از شب قبل زودتر برگشتم و …
همسرم روزبروز محبتش را بیشتر میکرد و من اسارت بدی را تحمل میکردم … منتظر بودم تا دعوا را شروع کند و من بتوانم برخش بکشم که اورا از اول دوست نداشتم و عاشق دخترخاله ام بودم و هستم و … ولی انگار نه انگار …
رویم نمیشد چندان نگاهش کنم ولی کم کم شجاعت پیدا کردم و یک شب سیر نگاهش کردم و تازه زیبائیهای همسرم را دیدم … شبیه دخترخاله نبود اما زن بود با همه زیبائیهای زنانه اش …
اما من مغرور، مرد بودم !
مگر میشد اسیرم کند؟در برابر خیانت من،نه تنها برویم نیاورده بود بلکه سعی میکرد هرچه بیشتر محبت کند.
شبهازودتر و زودتر بخانه می آمدم و متلک های دوستان را بجان میخریدم و میگفتم : آره بابا من مرغم.
یک شب که دیگه بریده بودم رو به همسرم کردم و گفتم : تو پدر منو درآوردی! تو اعصابمو خرد کردی!
تو …پس چرا دعوا نمیکنی؟ چرا سرزنشم نمیکنی؟ بجاش بهم محبت میکنی که چی؟
همسرم سرش پائین بود و گفت که حتما کمبودی از طرف من داشتی که بطرف دخترخاله ات کشیده شدی! من سعی کردم که کمبودهای گذشته را جبران کنم !همین!
خرد شدم و شکستم … من کجا بودم و او کجا…
بعد از آن شب دیگر سراغ دخترخاله ام نرفته بودم و ارو خبری نداشتم ولی ناخودآگاه اورا با همسرم مقایسه کردم و طلاق او را و …
همسرم موفق شد از من مردی بسازد که همه جوره چاکر زنش هست و ازینکه بهش زن ذلیل بگن، ناراحت نمیشه و افتخار میکنه ذلیل همچین زن توانائیه که آبروی مردشو خرید.
خانمها میبخشند ولی هیچوقت فراموش نمیکنند!
برای جبران گذشته زندگی نکنید.
ساختن گذشته معنایی ندارد وهر تلاشی هم باعث تخریب موقعیت زمان حالتان میشود؛
از گذشته فقط باید تجربه ها را پس انداز کنید به هیچ وجه برای کارهای نکرده گذشته سرمایه گذاری نکنید؛
به کارهایی که الان علاقه دارید بپردازید هر زمان لذت ها واقتضاعات خودش را دارد؛
نیمی از اضطراب های ما بخاطر روزشماری تقویم آینده است،آینده نگری مقوله مثبتی هست ولی نه اینکه انسان در پی رسیدن به آن،تیشه بر ریشه زندگی فعلی اش بزند؛زندگی کردن در زمان حال از اوجب واجبات است ، زندگی را سخت کردن بخاطر آینده از گناهان نابخشودنی است! مجازاتش هم این است که بعد از گذران عمر گرانبها در آتش حسرت روزهایی که تلف شد انسان را میسوزاند.
کسی زنگ زد.
گفتم: سلام.
گفت: سلام
و ادامه داد: السلام علی الحسین.
گفتم: کجایی؟
گفت: بین الحرمین.
دلم شکست.
صدای شکستن دلم را
او هم از آن سوی خط شنید.
خواستم بگویم تو را اگر دید
از طرف من بگوید:
«آقا! هوای دلم را داشته باش»
امّا دیدم اگر هوای دلم را نداشتی
از این فاصله دلم را برای کربلا نمیشکستی.
ممنونم!
که هر گاه راهی کربلا میشوی
بهانهای پیدا میکنی برای بردن دلم.
ما کربلا که میرویم
اگر دوستانمان نیایند
دلشان را با خودمان میبریم.
چه قدر تو خوبی
که مرا دوست داری
و دلم را با خودت میبری کربلا.
وقتی تو کربلا باشی
من احساس جاماندگی نمیکنم مهربانم!
وقت بخیر عابر بین الحرمین.✋
قد أقبل الیکم شهرالله
حضرت آیتالله خامنهای: «از قبل از شروع ماه مبارک، پیامبر معظم اسلام مردم را آماده میفرمود برای ورود در این عرصهی خطیر و والا و پربرکت؛ «قد اقبل الیکم شهر اللَّه بالبرکة و الرّحمة». در خطبهی روز جمعهی آخر ماه شعبان، بنا به روایتی اینطور فرمود: خبر داد، توجه داد به مردم که ماه رمضان فرا رسید. اگر بخواهیم در یک جمله ماه رمضان را تعریف کنیم، باید عرض کنیم ماه فرصتها. فرصتهای فراوانی در این ماه در برابر من و شماست. اگر از این فرصتها بتوانیم درست استفاده کنیم، یک ذخیرهی عظیم و بسیار ارزشمندی در اختیار ما خواهد بود.» 1386/06/23
امام صادق علیه السلام:
کسی که مؤمنی را افطاری دهد، کفاره یک سال گناه او شمرده می شود؛ و کسی که دو مؤمن را افطاری دهد، بر خداوند است که او را وارد بهشت سازد.
وسائل الشیعه، ج 7، ص 101 و 102
#حدیث_روز
«دهان روزه دار پیش من از مشک خوشبوتر است»
آیت الله جوادی آملی:
خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد، که چرا با من مناجات نمیکنی؟ عرض کرد: خدایا روزه دارم و در حال روزه، دهان خیلی معطر نیست. خداوند فرمود: ای موسی! بوی دهان روزه دار پیش من از مشک خوشبوتر است.
از امام صادق علیه السلام نقل شده که، اگر کسی در روز گرمی روزه بگیرد و تشنه شود، خدای سبحان هزار فرشته را موکّل میکند تا چهره او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند (عزّ وجلّ) میفرماید: «ما أطیب ریحُک وروْحک! یا ملائکتى أشهِدوا أنّى غفرت له» عجب معطری و چه بوی خوبی داری! فرشتگان من شاهد باشید که من او را آمرزیدم.
باطن روزه انسان را به آنجا میرساند که مخاطب خدا قرار میگیرد، اگر تا کنون میگفت «یا الله» از آن به بعد، خداوند میفرماید: «یا عبدى».
?حکمت عبادات ص 141 و 142
افطار پیامبر صلی الله علیه وآله
پیامبر خدا، هر گاه افطار می کرد، با حلوا آغاز می کرد و اگر نمی یافت، با شیرینی یا چند خرما و اگر این ها هم نبودند، با آب ولرم افطار می کرد و می فرمود: «معده و کبد را تمیز می کند و بو و دهان را خوش بو می سازد و دندان ها را محکم می کند و سیاهی چشم را تقویت می کند و مردمک چشم را پر نور می سازد و گناهان را کاملاً می شوید و هیجان و رگ ها و صفرای غالب را می نشاند و بلغم را قطع می کند و حرارت معده را آرام می کند و سردرد را می برد.»
……………………………..
?منابع
الکافی: 4/153/4، المقنعة: 317، مکارم الأخلاق: 1/69/86، روضة الواعظین:341، بحار الأنوار: 16/242.
#حدیث_روز
غذای ساده حضرت علی علیه السلام
داستان احنف بن قیس
احنف بن قیس وقتی به دربار شام رفت و غذاهای رنگارنگ او را دید به گریه افتاد.
معاویه گفت: چرا گریه میکنی؟
پاسخ داد: یک شب هنگام افطار خدمت علی علیه السلام رفتم به من فرمود:
برخیز با حسن و حسین علیهما السلام همسفره باش، و خود به نماز ایستاد، وقتی نماز امام علی علیه السلام به پایان رسید ظرف دربسته ای را جلوی امام علی علیه السلام گذاشتند، بگونه ای در پوش غذا بسته بود که دیگری نتواند آنرا باز کند،
امام دَر پوش غذا را برداشت و آرد جو را در آورد و تناول کرد.
به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردم: شما اهل سخاوت میباشید، پس چرا غذای خود را پنهان میکنید؟
فرمود: این کار از روی بخل ورزی نیست، می خواهم فرزندانم از روی دلسوزی چیزی به آن «مانند روغنی یا دوغی» نیافزایند.
عرض کردم: مگر حرام است؟
فرمود:
نه اما رهبر امّت اسلامی باید در خوراک و لباس مانند فقیرترین افراد جامعه زندگی کند تا الگوی بینوایان باشد، و فقرا بتوانند مشکلات و تهیدستی را تحمّل کنند. [1] .
و در نقل دیگری آمده است:
احنف بن قیس میگوید:
روزی به دربار معاویه رفتم، وقت نهار آن قدر طعام گرم، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند که تعجّب کردم.
آنگاه طعام دیگری آوردند که آنرا نشناختم.
پرسیدم: این چه طعامی است؟
معاویه جواب داد:
این طعام از روده های مرغابی تهیّه شده، آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و شکر نِیشکر در آن ریخته اند.
احنف بن قیس میگوید:
در اینجا بی اختیار گریه ام گرفت و گریستم.
معاویه با شگفتی پرسید:
علّت گریه ات چیست؟
گفتم: به یاد علی بن ابیطالب علیه السلام افتادم، روزی در خانه او بودم، وقت طعام رسید.
فرمود: میهمان من باش.
آنگاه سفرهای مُهر و مُوم شده آوردند.
گفتم: در این سفره چیست؟
فرمود: آرد جو «سویق شعیر»
گفتم: آیا میترسید از آن بردارند یا نمی خواهید کسی از آن بخورد؟
فرمود: نه، هیچ کدام از اینها نیست، بلکه میترسم حسن و حسین علیهما السلام بر آن روغن حیوانی یا روغن زیتون بریزند.
گفتم: یا امیرالمؤمنین مگر این کار حرام است؟
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
لا وَ لکِنْ یَجِبُ عَلی اَئِمَّةِ الْحَقِّ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعْفَةِ النَّاسِ لِئَلاَّ یَطْغِی الفَقیرَ فَقْرُهُ
(نه، بلکه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد).
هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.
معاویه گفت: ای احنف مردی را یاد کردی که فضیلت او قابل انکار نیست. [2] .
ابورافع میگوید:
روز عیدی خدمت امام علی علیه السلام رسیدم، دیدم که سفره ای گره خورده در پیش روی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است، وقتی آنرا باز کرد دیدم نان جوی است.
گفتم: چرا گره می زنی؟
فرمود: برای اینکه بچه ها دوغی یا روغنی بر آن نیافزایند.
امام علی علیه السلام بیشتر از سبزیجات استفاده میفرمود.
و اگر غذای بهتری میخواست شیر شتر میل میکرد
گوشت بسیار کم می خورد و میفرمود:
شکم ها را مدفن حیوانات نکنید با این همه، از همه قدرتمندتر و قویتر بود. [3] .
………………………………..
?منابع
1-ینابیع المودة ص 172
2-اصل الشیعه و اصولها ص 65
3-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1 ص7
#حدیث_روز
امام صادق علیه السلام:
هرکس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را می گمارد تا دست بر چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کنند.
? کافی ج4 ص 64
همچنین فرمودند:
هر کس یک روز از ماه رمضان را بدون عذر بخورد ، روح ایمان از او جدا می شود.
? وسایل الشیعه ج7 ص181
#حدیث_روز
مواد غذایی که در ایام روزهداری تشنگی را از شما دور میکنند
مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت:
مصرف شیر گرم و فرنی یا شیر برنج در هنگام افطار مناسب است.
استفاده از مواد غذایی آبکی مثل سوپ، آش، حلیم بــدون روغن و همچنین مایعات به هنگام افطار و سحر موجب حفظ تعادل آب و املاح فرد روزهدار میشود.
مصرف مایعات مثل آب آشامیدنی، آب میوه، شیر کم چربی، دوغ بدون نمک در فاصله پس از افطار تا هنگام خوابیدن کمک میکند که تعادل آب و الکترولیتهای بدن شما در هنگام روزهداری خفط شود
توصیه میشود در وعده سحری مقدار مناسبی سبزیهای مختلف مصرف شود.
سبزیها با دارا بودن مواد مغذی مختلف و آب علاوه بر تامین ویتامینها و املاح مورد نیاز بدن از تشنگی فرد در طول روز جلوگیری میکنند
چندگاهیست وقتی میگویم :
«و فی کل الساعة»
دلم می سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست.
وقتی می گویم:
«ولیا و حافظا»
احساس می کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است.
وقتی می گویم:
«و قائدا وناصرا»
به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش می بندد.
وقتی می گویم:
«و دلیلا و عینا»
یقین دارم که تو راهنما و ناظر اعمال منی.
وقتی می گویم:
«حتی تسکنه أرضک طوعا»
یقین دارم که روزی حکومت تو بر زمین گسترده می شود و همگی شاهد مدینه فاضله ات خواهیم بود.
وقتی می گویم:
«و تمتعه فیها طویلا»
به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه می خورم و
️ چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم !
تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد،!
هم اشکم بریزد،!!
هم در جست و جویت باشم،!
هم سرپرستم باشی،!
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم. وهم احساس کنم خدا در
نزدیکی من است…..!!!!!
و باز هم از ته دل مخلصانه
می گویم :
‘’ اللهم عجل لولیک الفرج ‘’
بسم الله الرّحمن الرّحیم
تفاوت معاشران از نگاه امام صادق(علیه السلام)
یک جمله هم از امام صادق(ع) بشنویم که فرمود:
(اَلاِخوانُ ثَلاثَةٌ فَواحِدٌ کَالْغِذاء الَّذِی یُحْتاجُ اِلَیه کُلَّ وقتٍ)؛
«معاشران سه گروهند؛ گروهی مانند غذایی هستند که پیوسته و در هر زمان مورد نیاز انسان است».
ما به رفیق ناصح مشفق، پیوسته نیازمندیم، تا علیالدّوام ما را تکان بدهد و ما را از خواب غفلت بیدار کند. این چنین رفیقی از آب و نان برای ما لازم تر است. اگر نباشد به مرگ ابدی میافتیم!
(وَالثّانی فی مَعْنی الدَّاء)؛
«گروه دوّم کسانی هستند که معاشرت با آنها مانند درد و بیماری است».
که عارض انسان میشود و مایهی ناراحتی میگردد و راه تخلّص از آن را نمی یابد.
(والثالِث فی مَعْنی الدَّواء) تحف العقول صفحه 239 نقل به اختصار؛
«گروه سوّم مانند دارو و درمان دردند {که انسان گاهی به آن نیازمند میشود ، نه همیشه }»
پس گروه اوّل همیشه مورد نیاز انسانند و گروه دوّم هیچ گاه مورد نیاز نیستند و گروه سوّم گاهی مورد نیاز واقع می شوند.
پروردگارا؛
*به حرمت رسول اکرم و امام صادق(علیه السلام) ، همهی ما را به وظایف دینیمان آشنا بفرما.
*با معارف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) آشناترمان بگردان.
*حُسن عاقبت به همهی ما عنایت بفرما.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
#حدیث_روز
نامحرم چه کسی است؟
روزی چند مـرد جوان
رسیدند خدمت علامه حسن زاده آملی
گفـتند:
آقا یه نصیحتی بفرمایید،
تا استفاده کـنیم.
علامـه فرمودند:
سعی کنید با نامحـرم رابطه نداشته باشید،چه زن باشد چه مرد
پرسیدند:
آقا مگر مرد هم برای مرد
نامحرم میشود؟ ?
علامـه فرمودند:
هرکس که با خـدا ارتباط ندارد
نامحـرم است.
خاطره ای زیبا از گرمی بوسه ی امام خامــنه ای
در یکی از ملاقات های عمومی حضرت آقا، جمعیت فشردهای توی حسینیه نِشسته بودن و به صحبت های ایشون گوش میدادن. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم.
اون روز، بین سخنرانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغر اندامی افتاد که شبکلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.
تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت:
«میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی….چیه؟! میخوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل اینکه ما از یه جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی میزد. کمکم، داشت از کوره در میرفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا.
پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.
️اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلیاش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.?
توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!»?
درد سیلی همونموقع رفع شد.??
بعد سالها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس میکنم.»
خاطره محافظ حضرت آقا
فمنیست ها برای زنان فلسطین مرثیه ای نمیخوانند ؟!
إن عدد النساء اللاتی
یقتلهن الحزن
أکثر من عدد الرجال
الذین تقتلهم الحرب..!
زنان کُشته شده از اندوه
فراوان تر از مردان کُشته شده در جنگند..!
جایی را برایتان نشان دهم که حقوق زنان در آنجا کشک است حتی فمنیست ها برای کشته و عزادار شدن زنان ان منطقه لب وا نکرده اند!
بعضی ها در فضای مجازی مدام حرف از رعایت حقوق بشر، آزادی و حتی احترام به حقوق حیوانات میزنند.
بسیار عالی، اما فقط با حرف زدن که حق و حقوقی رعایت نمیشود!
همین جماعت، انسانها را همانند کالا به جنس مرغوب و نامرغوب تقسیم میکنند
مثلا اگر به یک کودک یا زن عرب اهل فلسطین و یمن ظلم بشود چون به او با چشم جنسِ نامرغوب دست دومی نگاه میکنند برایشان دفاع از انسانیت و حقوق انسانها در عمل موضوعیت ندارد.
اما فی المثل برای جنس مرغوب اروپایی که در فلان کنسرت با عملیات تروریستی کشته شده است اشک روشنفکری می ریزند.
مگر اصل بر انسانیت نیست؟ هر دو انسانند و به هر دو توسط ظالمی ظلم شده است.
حالا چرا وقتی به قدس میرسیم تعاریف شما از انسانیت و دفاع از انسان تغییر میکند؟
یک سوال؟
چرا شهروندان آمریکایی به دولت خود اعتراض نمی کنند بابت:
“این همه هزینه دولتشان از خزانه کشور ، به نفع اسرائیل!؟ کشوری که هزاران کیلومتر با خاک آمریکا فاصله دارد !”
آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؟
عده ای میگویند وقتی خودمان محتاج هستیم، چرا به دیگران کمک کنیم؟ چرا به فلسطین باید کمک کنیم؟ خودم ندارم بخورم به همسایه چرا بدم؟
نظر و سیره اهل بیت(علیهم السلام) در مورد این ضرب المثل چیست؟
چراغی که با خانه رواست به مسجد حرام است…
ابن عباس می گوید: امام حسن و حسین (علیه السلام) به شدت مریض شدند، به گونهاى که همه اصحاب پیامبر از آنان عیادت کردند
على گفت: نذر میکنم که اگر خداوند دو نوه پیامبرش محمد (صلی الله علیه وآله) را شفا دهد، سه روز روزه بگیرم، فاطمه آن را شنید و گفت، براى خدا در گردن من همان باشد که تو گفتى، حسن و حسین نیز آن را شنیدند و گفتند: اى پدر براى خدا در گردن ما همان باشد که تو گفتى. خدا آنها را شفا داد، و آنان برای ادای نذرشان سه روزه گرفتند. روز اول هنگام افطار مقدار نانی را که برای افطاری تهیه کرده بودند، به فقیری که در خانه را زد و تقاضای غذا کرد، دادند، روز دوم به یتیم و روز سوم به اسیر و به این ترتیب سه روز را فقط با آب روزه گرفتند که این آیات نازل شد.
?مجمع البیان فی تفسیر القرآن،
ج 26، ص 147- 148
#حدیث_روز
در شان این عمل اهل بیت آیه مشهورِ
و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا: و به فقیر و یتیم و اسیرطعام می دهند، با وجود احتیاجی که به آن طعام دارند.
?سوره انسان آیه 8
آنهایی که بر مراماهل بیت هستند معنای این آیه را میفهمند که معصومین با سیره و عمل خود به ماثابت کردند میتوان از نیاز خود بخاطر رفع احتیاج دیگران گذشت.
—————————————————————
—————————————————————
رهبر انقلاب: کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید است، آماده دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر ایشان خواهد بود
هلال ماه رمضان
هلال ماه رمضان رخ نمود
بی آن که هلال رخت
رخی بنماید.
باز هم رمضان دیگری آمد و تو نیامدی
من فقط به امشبی نگاه میکنم
که هلال را دیدم و تو را ندیدم
امّا آرزوی این که شاید سحر بیاید و تو هم بیایی را
از دلم بیرون نمیکنم.
نه این که میشود بیرون کرد
ولی من بنایش را ندارم
اصلاً این آرزوها بیرون کردنی نیستند
مگر میشود بدون این آرزوها زندگی کرد؟
من در این خیال امشب را میخوابم
که وقتی بیدار شدم
وضو بسازم و سر به شانۀ تو
دعای سحر بخوانم
یا نه، سکوت کنم و سر به شانهات
دعای سحر را از زبان تو نوش جان کنم.
آقا!
دعای سحر را که خواندی
خودم سفره پهن میکنم برایت
ما فردا سحر با هم سحری میخوریم.
هر چه میل داری برای سحر
بگو آماده کنم و بخوابم.
نماز صبح اولین روز ماه رمضان را
پشت سر تو اقامه خواهم کرد.
بعد از نماز هم اوّلین یا علی و یا عظیم را
همراه تو زمزمه میکنم
و به اللهم ادخل علی اهل القبور السرور تو
آمین میگویم.
دعای روز اوّل را که خواندی
رحل قرآن برایت میآورم
و قرآن خودم را در برابرت میگذارم.
تو که قرآن بخوانی
من فقط گوش میکنم.
گوش که کردم مست میشوم
این مستی که روزه را باطل نمیکند آقا!
میکند؟
من رفتم با همین آرزو بخوابم
و شب را سحر کنم.
شبت بخیر تنها آرزوی من!
پسر حزب اللهی ها بخونند و انرژی بگیرند…
خواهرا هم بخونند امید بگیرند…
نمیشه که فقط از خانوما بگیم
همیشه وقتی از حجاب و حیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم…
از چادری ها میگیم…
اما امروز میخوام بگم:
سلامت باشه اون پسری که،
محاسن داره و بهش میگن داعش،عصر حجری،پاچه بزی…
ولی خم به ابرو نمیاره!
سلامت باشه اونی که،
پاتوقش مزار شهدا س…
سلامت باشه کسی که،
جای پرورش اندام و تزریق_بازو…
پرورش ایمان میکنه و خودسازی!️
سلامت باشه پسری که،
سرش و خم می کنه تا سنگ فرشای خیابونا رو ببینه…
نه ناموس مردمو!
سلامت باشه هر چی پسره که،
بلوز آستین بلند میپوشه و شلوار کتان…
نه لباس تنگ و شلوار جاستین!
سلامت باشه اونی که،
نه مدونا میشناسه نه الیزابت تیلور…
دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست!
سلامت باشه اون مردی که،
وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشستن،
نمی ره وسطشون بشینه..
سلامت باشه اون پسری که،
بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته..
سلامت باشه هرکی که،
پیشش، روبروش، کنار دستش، تو کلاس، با “امنیت” میشینی و انگار نه انگار کنارش دختر نشسته…
خطاب به نیمه ی گمشده
مشتــــرک مورد نظر هنوز در دسترس نیستی
اما
به حرمت روزی ک قدم در دنیای سنگ فرش قلبــــم بگذاری…
با خود عهد کرده ام
چشم هایم را بروی غیر تــــو ببندم !
تا روزی که آمدی با افتخار بگویم …
تـــو اولیــن گناه پاک نگاهم بودی !
بی آنکه بدانم تـــو کیستی و کجایی …
ن در دنیای واقعی و ن در دنیای خیال و ن در دنیای مجازی…
عاشقانـــــه هایم را در گوش غیر تـــو نمی خوانم…
تا وقت آمدنت آوازم یگانه باشد تنها برای تو
و حنجره ام خسته نباشد از تکرار عاشقانـــــه ها!
نمی دانم کیستی و کجایی…
اما تمام زیبایی هایم را برای تـــو پنهان میکنم….?
تا وقتی ک آمدی چشم های تـــو اولین نگاه بانشان باشد… ?
اشتـــــراک واژه عمیقی است…
و چه شیــریــن است اگر…
یکی باشد تنها برای یکی…
از همین حالا از خودمان شروع کنیم
محبت های خیابونی و نقش خانواده.
پدر خانواده هم نقش مهمی در تربیت فرزندانش داره؛
مثلاً وقتی پدر یه خانواده به دخترش محبت نکنه، اون دختر برای جبران کمبود محبتش حتماً سراغ محبت های خیابونی خواهد رفت…
یه پدر خوب باید برای فرزندان خودش وقت بذاره و اونا رو با محبت زیادی رشد بده.
مدام نوازش کنه تا همۀ علاقۀ دختر به سمت پدرش بره.
️ در مقابلش، توی خانواده ای که مادر محبوب نباشه معلومه پسر خانواده اهل هرزگی خواهد شد.
پسری که توی یه خانوادۀ آروم و با شخصیت بزرگ شده باشه اصلا هرزگی نخواهد کرد.
جوان های پاک
جوان ها ذاتا با حیا هستن،
اما ببینید که خانواده های ما چقدر ضعیف عمل میکنن که جوان های با حیای ما میشن اهل هرزگی و بی حیایی!
مهم ترین عامل تربیت فرزند که بعدا بیشتر در موردش صحبت میکنیم، اینه که پدر و مادر اهل مبارزه با هوای نفس باشن.
️ وقتی فرزندان یه خانواده با چشم خودشون ببینن که این پدر میتونست وقتی که عصبانی بود فحش بده اما جلوی خودش رو گرفت…?
مادر میتونست روی حرف پدر حرف بزنه اما نزد و احترام گذاشت…
ببینن که پدر سر سفره، غذای بهتر رو گذاشت جلوی مادر…
ایناست که فرزندان رو تربیت میکنه…
@Biutifoo2433.
کلام امیر المومنین علیه السلام
با مطالعه روزانه ده دقیقه نهج البلاغه روح و جان خود را بیمه کنید
کلمات قصار نهج البلاغه
وقال علیه السلام : الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ، [والشُّکْرُ زِینَةُ الغِنَى].
خویشتن دارى زینت فقر است، و شکر گزارى زینت بى نیازى است.
زینت فقر و غنا
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه اش از زینت فقر و زینت غنا سخن مى گوید و مى فرماید: «خویشتن دارى و عفت زینت فقر و شکرگزارى زینت غناست»; (الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ، وَالشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى).
فقیر در معرض آفات مختلفى قرار دارد: اظهار حاجت توأم با ذلت، دست بردن به سوى اموال حرام، ناسپاسى در برابر خداوند و مانند اینها. اما اگر خویشتن دار باشد نه دست حاجت به سوى لئیمان مى برد و نه عزت نفس خود را زیر پا مى گذارد، نه آلوده حرام مى شود و نه زبان به ناشکرى مى گشاید، بنابراین عفت به معناى خویشتن دارى، زینت فقر است، از این رو خداوند از این گونه فقیران در قرآن مجید با عظمت یاد کرده و مى فرماید: «(لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الأَْرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا); (انفاق شما مخصوصاً باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفتند (از وطن خود براى شرکت در میدان جهاد آواره شده و در تأمین زندگى وامانده اند) آنها نمى توانند (براى تأمین روزى) مسافرتى کنند و از شدت خویشتن دارى افراد ناآگاه آنها را بى نیاز مى پندارند; اما آنها را از چهره هایشان مى توانى بشناسى. آنان هرگز با اصرار چیزى از کسى نمى خواهند».(1) این همان عفت است که زینت فقر است.
البته باید توجه داشت که عفت معناى عام و معناى خاصى دارد: معناى خاص آن پاکدامنى در مقابل آلودگى هاى جنسى و معناى عام آن هر گونه خویشتن دارى در برابر گناه و کارهاى زشت و پست است.
در حدیث دیگرى از امام(علیه السلام) در غررالحکم مى خوانیم: «مَنْ عَفَّ خَفَّ وِزْرُهُ وَعَظُمَ عِنْدَاللّهِ قَدْرُهُ; آن کس که عفاف پیشه کند بار گناهش سبک و قدر و مقامش در پشگاه خدا افزون مى شود».
اما در مورد غنا که بهترین زینت شکرگزارى است; نه تنها شکر لفظى بلکه شکر عملى. اغنیا و ثروتمندانى که شرک عملى به جا مى آورند، به نیازمندان کمک مى کنند، در کارهاى خیر و عام المنفعه سرمایه گذارى مى نمایند، به آنها که وام مى خواهند وام مى دهند و حتى به کسانى که محتاجند و روى سؤال ندارند به طور پنهانى کمک مى کنند آنها برترین زینت را در زندگى براى خود فراهم کرده اند، در پیشگاه خدا آبرومندند و در برابر خلق خدا نیز داراى شخصیت و آبرو و چه زینتى از این بالاتر.
اما اگر غنىّ راه طغیان پیش گیرد، در کمک به دیگران بخل بورزد، آلوده شهوات و عیش و نوش گردد، در نظر همه زشت و منفور خواهد شد.
البته همه باید شکر نعمت هاى خدا را به جا آورند; ولى این کار براى آنها که مشمول نعمت بیشترى هستند زیبنده تر، بلکه لازم تر است.
شکر نعمت را باید از پیامبران بزرگ الهى یاد گرفت; سلیمان که ملک و حکومت بى مانندى داشت و جن و انس سر بر فرمان او بودند و بسیارى از قواى زمین و آسمان در خدمت او قرار داشتند هنگامى که مى بیند یکى از شاگردانش به نام «آصف بن برخیا» چنان مقام والاى روحانى پیدا کرده که مى تواند تخت «بلقیس» را در یک چشم بر هم زدن از شهر سبأ به شام نزد وى حاضر کند مى گوید: «(هَذَا مِنْ فَضلِ رَبِّى لِیَبْلُوَنِى أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ); خداوند چنین نعمتى را در اختیار من گذاشته تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت به جاى مى آورم یا نه (و به یقین من شاکر و سپاس گزار اویم».(2)
شکرگزارى نه تنها براى غنىّ زینت، بلکه موجب فزونى نعمت است. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)» فرمود: «مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْد بَابَ شُکْر فَخَزَنَ عَنْهُ بَابَ الزِّیَادَةِ; خدا درِ شکرگزارى را به روى کسى نگشود که زیادى نعمت را از او باز دارد».(3)
(1). بقره، آیه 273.
(2). نمل، آیه 40.
(3). کافى، ج 2، ص 94، ح 2.
#حدیث_روز
ده نکته برای اولین جلسه خواستگاری
1- دقت کنید شخصی که برای #ازدواج انتخاب می کنید، آیا شخصیت اجتماعی است؟ یعنی مجموعه حرکات، رفتارها، آداب معاشرت و برخورد اجتماعی اش با عقاید شما همخوانی دارد یا خیر؟ اگر همخوانی وجود داشت، تحقیقات جزئی در مورد خانواده اش به عمل آورید و خانواده او را با خانواده خود از لحاظ اقتصادی و اجتماعی مقایسه کنید، اگر در یک ردیف بودید، به خواستگاری بروید یا اجازه دهید به خواستگاری تان بیایند.
2- در مراسم خواستگاری، زیباترین لباس های تان را به تن کنید و پوششی مناسب داشته باشید چرا که اولین دیدارها همیشه در اذهان باقی می ماند. در تمام طول مراسم خواستگاری، متانت و وقار باید از ناحیه هر دو خانواده مراعات شود
3- هنگام صحبت کردن فرد مورد نظرتان، سراپا گوش باشید و دقت لازم را به عمل آورید تا مطالب گفته شده را بهتر بتوانید به خاطر بسپارید و هنگامی که خودتان صحبت می کنید نیز سعی کنید سنجیده حرف بزنید.
4- در هنگام صحبت کردن با فرد مورد نظر، بنا را بر صداقت بگذارید و متعهد شوید که آن چه می گویید، کاملاً از سر صداقت باشد و به این تعهد خود نیز پایبند شوید. بهتر است به عنوان اولین سؤال، از فرد مقابل بخواهید خودش را به طور کامل معرفی کند و خلاصه ای از گذشته زندگی اش را برای شما بگوید و خودتان نیز متقابلاً خلاصه ای از سرگذشت خود را مطرح کنید.
5- پس از این که از گذشته و شرح حال فرد مقابل مطلع شدید، می توانید دیدگاه او را درباره مذهب جویا شوید و بعد، متقابلاً دیدگاه خودتان را راجع به مذهب مطرح کنید. مطلب دیگری که می توانید سؤال کنید، نگرش مخاطب شما درباره مسائل اقتصادی و نحوه درآمد است. شغل و میزان درآمد ماهیانه خود را مطرح کنید و آن چه واقعاً هست را بگویید.
آقایان باید امکانات مالی خود را توضیح دهند، اگر توان مالی شان در شرایط فعلی، بیش تر از امکانات موجود نیست، این مورد را نیز تذکر دهند و سپس، نظر دختر خانم را در این مورد بپرسند و ببینند ایشان چه مقدار پول را برای داشتن یک رفاه نسبی لازم می دانند و اگر خواسته های ایشان با درآمد آنان همخوان نیست، موضوع را مطرح و روی آن تأکید نمایند
6- وعده ها و قول هایی که با امکانات شما نمی خواند و امکان برآورده شدنش نیست، ندهید. همیشه برای بهتر شدن زندگی، تلاش کنید اما قول های نا به جا ندهید. علاوه بر نگرش خود و فرد مورد نظر در مورد مسائل مادی و اقتصادی، باید موقعیت اقتصادی هر دو خانواده را با یکدیگر مقایسه کنید. بسیار مهم است که دختر و پسر از یک ردیف اقتصادی با یکدیگر ازدواج کنند و ازدواج طبقات متضاد اجتماعی، اصلاً صلاح نیست.
7- یکی دیگر از مطالبی که حتماً باید در جلسه خواستگاری پرسیده شود، ارزش های خانوادگی ست. باید پی ببرید که در خانواده فرد مقابل، چه چیزهایی ارزش است. برای نمونه، اگر در خانواده شما، تحصیل جایگاه مهمی دارد و برای تحصیلات و فرد تحصیلکرده ارزش زیادی قائل اید، اما در خانواده شخص مورد نظر، هیچ بهایی به تحصیل داده نمی شود، جای تأمل دارد؛ باید اندکی دست نگه دارید.
8- هریک از طرفین در جلسه خواستگاری باید از طرف مقابل بپرسد به نظر او، یک همسر ایده آل چه شرایطی باید داشته باشد؟ اگر خصوصیاتی که مطرح می شود، در وجود او نیست، به سرعت اعلام کند که این خصوصیات فردی مورد نظر شما، در من نیست و یا اصلاً نمی توانم این گونه باشم.
9- خانم ها حتماً باید از خواستگارشان سؤال کنند که به نظر او زن باید با چه نوع پوششی در اجتماع ظاهر شود، چگونه باید با مردم نشست و برخاست کند، نظرش راجع به شاغل بودن زن چیست و … اگر خانم ها در شرایط فعلی شاغل بوده و به شغل شان نیز علاقه مند هستند و کار کردن برای شان اهمیت دارد، اما احساس می کنند که خواستگارشان نظر چندان مساعدی نسبت به شاغل بودن آنان ندارد، باید به این نکته تأکید شدید کنند؛ حتی در صورت لزوم، آن را شرط ضمن عقد قرار دهند.
10- مسأله دیگری که باید در خواستگاری مطرح شود، برنامه های فعلی و برنامه های آینده است. وضعیت فعلی تان را کاملاً مشخص نمایید، برنامه های آینده را نیز حتماً مطرح کنید. اگر قصد ادامه تحصیل دارید، این نکته را تذکر دهید. اگر قصد جا به جایی و مسافرت خارج از کشور دارید، باید پیش از ازدواج مطرح نمایید. اگر بیماری جسمانی خاصی دارید و یا قبلاً در زندگی شما اتفاقی افتاده است ( نامزدی یا عقدی داشته و ناموفق بوده اید یا مسائل مشابهی داشته اید) آن را پنهان نکنید. شاید همه این مطالب را در جلسه خواستگاری نتوان مطرح کرد؛ هیچ اشکالی ندارد، تعداد جلسات خواستگاری را اضافه نمایید، مشروط بر این که حسن نیت داشته باشید.
#سئوالات_خواستگاری
ازدواج را به عنوان یک هدف و سرنوشت محتوم به دختران معرفی نکنید!
اجازه دهید به عنوان یک سبک زندگی درست و زیبا به آن بنگرند، اجازه دهید آنان به جز ازدواج ،آرزوها و اهداف شخصی داشته باشند.
به دختران در جامعه فشار نیاورید و به حریم خصوصی شان تجاوز نکنید.
در مهمانی ها عمو، عمه ، دایی و خاله محترم از دختران جوان فامیل مکرر نپرسید کی ازدواج می کنی یا پس کی عروسی مارو دعوت می کنی، انشاءالله عروسیت. این عبارات در عین اینکه عبارات زیباییست، مکرر که استفاده شود برای فرد مشمئز کننده است.
به شوخی یا جدی این سوالات و عبارات تکراری نوعی توهین است و دخالت و فشار بر روی زندگی فرد.
بپرس حالت خوبه، کمکی نیاز نداری ، از او و توانایی هایش تعریف کنید ، پدران و مادران عزیز از دختر جوانتان حمایت کنید.
مهربان باشید و بی توقع، کاری نکنید احساس کند که تنها وظیفه اش در این دنیا پیدا کردن شوهر و ازدواج است؛
دید جنسیتی را کنار بگذارید ، ابتدا با یک انسان طرف هستیم نه یک جنسیت دختر یا پسر، سوالات بی دلیل نوعی توهین است.
- جامعه ای که در آن هستیم طوری شده که افراد به دنبال طی کردن یک شبه ره صد ساله اند.
چگونه آرامش را در زندگی مشترک حفظ کنیم؟
معمولا انتظار ما از یک زندگی مشترک این است که ما را به لذت و شادی برساند، در حالی که اگر ما را به آرامش برساند، لذت و شادی در زندگی ما بیشتر خواهد شد. زیرا همیشه مقدمه هر نوع لذت و شادی در زندگی آرامش است. شتابزدگی در رسیدن به لذت و شادی، موجب از بین رفتن آرامش، و در نتیجه کاهش لذت در زندگی میشود؛ و در مرحلۀ بعد، همین کاهش لذت، باعث ناآرامیهای بیشتر میشود. قرآن کریم به صراحت هدف از تشکیل زندگی مشترک را رسیدن به آرامش معرفی میکند: «..خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها»
شکوفایی و کشف استعدادهای درونی و رشد معنوی انسان در سایۀ آرامش امکانپذیر است. انسان تا آرامش نداشته باشد، شکوفایی استعداد و رشد معنوی چندانی هم پیدا نخواهد کرد. و منشاء و سرچشمۀ اصلی این آرامش، خانواده است.
آرامش در زندگی مشترک یک اصل بسیار مهم است. قرآن هم هدف اصلی ازدواج را رسیدن به آرامش مطرح میکند. لذت و شادی، عشق و محبت، رشد و شکوفایی، همگی در سایۀ آرامش بدست میآیند.
لذا زوجین قبل از هرچیز باید به همدیگر آرامش بدهند و مراقب حفظ آرامش در محیط خانوده باشند. مثلا قبل از بیان هر گونه انتقاد از یکدیگر، قبل از مطرح کردن خواستههای خود از طرف مقابل، و قبل از هرگونه گفتگو، باید فکر کنیم که هرکدام از اینها را چگونه انجام دهیم که آرامش همدیگر را به هم نزنیم.
ما قبل از اینکه حق خودمان را به دست بیاوریم، قبل از اینکه به فکر اصلاح طرف مقابلمان باشیم، قبل از اینکه به فکر هر نوع بهبودی در وضع زندگی باشیم، باید در اندیشه حفظ آرامش همدیگر باشیم. مثلاً اگر ما خطایی از همسرمان یا از بچه خودمان ببینیم، ابتدا باید حواسمان باشد که آرامشش را به هم نزنیم، آنگاه برنامهریزی برای اصلاح را شروع کنیم. یا مثلاً اگر میخواهیم نیاز یا درخواستی از طرف مقابل مطرح کنیم، اول باید به فکر این باشیم که آرامش او را به هم نزنیم.
باید بدانید که تربیت کاشتنی است،
پس باید بذری را بکاریم و با
حوصله منتظر سبز شدن آن باشیم.
از طرفی تربیت، آموزش می خواهد، هزینه در بردارد و دیر جواب می دهد. باید صبورباشیم
در آلمان یک مدیر مدرسه در آغاز هر سال تحصیلی برای معلمان مدرسه این نامه را می فرستاده است:
کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است.
چشمانم چیز هایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید می دیده، اتاق های گازی که توسط مهندسینی ساخته شده بود که به خوبی آموزش دیده بودند،
کودکانی که توسط پزشکان مسموم شدند که به خوبی تربیت شده بودند.
نوزادانی که توسط آمپول های پرستار هایی مردند که به خوبی کارشان را بلد بودند، انسان هایی که توسط فارغ التحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه ها سوزانده شدند.
به آموزش به این دلیل مشکوکم. چیزی که از شما می خواهم این است که:
برای انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت جانورانِ دانش مند و بیمارانِ ماهر نشود.
خواندن، نوشتن، ریاضیات و… زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکتان کمک کند.
در معارف اسلامی ما توصیه شده است وقتی کودک به دنیا آمد، مستحب است همان روز اول در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفته شود؛ یعنی اولین صوت و آهنگی که از راه گوش به حافظه او منتقل میشود، صدای توحید و نبوت باشد. فقها در این زمینه میفرمایند: تا قبل از اینکه ناف کودک بیافتد که معمولا ده روز طول میکشد، انجام این کار مستحب است. بگذارید اولین صدایی که بگوش فرزندانتان میرسد نوای توحیدی باشد و مدام هم تکرار شود؛ چون تکرار آن برای کودک ایجاد ملکه میکند.
رشد سیستم ادراکی کودکمان با دادن فرصت ریخت وپاشی به آنها وپروراندن تخیلاتشان امکان پذیر است..
باتوجه به تقسیم بندی تربیتی امام صادق علیه السلام:
7سال اول:فرزند ارباب ووظیفه والدین محبت به اوست احساس سلطان بودن را به او هدیه کنیم .
7سال دوم:ادب کردن همراه بانظم و آموزش نحوه ی عبودیت به اوست.
7سال سوم:مشورت دادن
آنچه بنظرمیرسد بهترین زمان تربیت 7سال دوم میباشد مشروط به سیراب شدن فرزند از محبت والدین.
زیرساخت شخصیتی وی آمادگی پذیرش و انعطاف دربرابر هرنوع تربیتی راخواهد داشت.
بنظرم برای کار تبلیغی دسته بندی ها شامل:آموزش مهارت تربیتی به خانواده ها برای هر دوره ی سنی میباشد که خود بزرگترین کمک را در این راستا میتواند به کار تبلیغی بکند.
ودر اولویت گروه سنی 7سال دوم وسوم میباشد.
در چه مکانهایی توصیه به دعا برای امام زمان «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» شدهایم؟
اگرچه همۀ مکانها متعلق به خداست، ولی انتخاب مکان مناسب برای دعا یکی از آداب دعا کردن است که در اجابت تأثیر دارد. مرحوم موسوی اصفهانی دربارۀ مکانهای توصیه شده برای دعا نمودن در حق امام مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف»، هشت مورد را ذکر نمودهاند [1] که عبارت است از:
1. مسجد الحرام: از نایب دوم نقل شده که حضرت در کنار بیتالله الحرام میگفت: «اللهم انجز لی ما وعدتنی». [2]
2. حرم حضرت سیدالشهداء: در بخشی از دعاها و زیارات این حرم شریف، دعا برای ظهور نیز منعکس شده است، مانند زیارتی که از امام صادق «علیهالسلام» نقل شده و در آن آمده است: «اللهم رب الحسین اشف صدر الحسین..». [3]
3. حرم عسکریین: در زیارت این مکان مقدس آمده: «اللهم عجل فرج ولیک…». [4]
4. حرم امام رضا «علیهالسلام»: در زیارتنامۀ امام رضا «علیهالسلام» آمده است: «اللهم صلی علی حجتک… تعجل بها فرجه وتنصره بها…». [5]
5. حرم هریک از امامان «علیهمالسلام»: به جهت اینکه این بیوت در نزد خداوند جایگاه والایی دارند.
6. سرداب مقدس: دعاهایی برای ظهور در سرداب ذکر شده است.
7. عرفات: مکان مقدسی که خداوند به زائران و دعاهای آنان توجه ویژه دارد.
8. اماکن منسوب به حضرت: در مکانهایی مانند مسجد سهله، کوفه، جمکران و… دعاهایی دربارۀ امام مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» وارد شده است.
?1. مکیال المکارم، ج2، ص97.
?2. کمالالدین، ج2، ص176.
?3. کامل الزیارات، ص414.
?4. همان، ص521.
?5. همان، ص517.
پیچیدگی آخرالزمان
اگه تمام عالم رو کفر پر میکرد، ایمان داشتن اینقدر سخت نبود
اما مشکل دقیقا اینه که آخرالزمان قرار نیست همه عالم رو کفر پر کنه …
طبق روایت در آخرالزمان
✴️مسجد هست اما پر است از افراد خدا نترس که مشغول غیبتند،
✴️پیش نماز هست اما عقل خود را از دست داده
،
✴️آدم ظاهر الصلاح هست، اما مال یتیم میخوره،
✴️قاضی مسلمان هست اما خلاف حکم خدا حکم میکنه،
✴️منبری هست، امر به تقوا هم میکنه اما خودش عمل نمیکنه،
همت همه شکم شده و شهوت …
?کافی جلد8 صفحه37
#حدیث_روز
دنیای آخرالزمان دنیای پیچیده ایه…
️اگر این چیزها رو دیدید،
تعجب نکنید!
محکم سر ایمانتون بایستید و بدانید که رحمت خدا به شما نزدیک است.
و ان رحمت الله قریب من المحسنین!
دو گیاه رو در یک مدرسه قرار دادن. 30 روز با یکی از گیاها با عبارات تشویقی و پرانرژی حرف زدن.و بااون یکی با نفرت. نتایج بعد سی روز رو ببینید
دقت کنید چه بلایی سربچه هامون میاریم
خاطره ای از سردار شهید حاج احمد کاظمی
? یک کیلو موز به جای یک موز
خیلی کم پیش می آید که بچه هایش را همراه خود لشکر بیاورد. آن روز ظاهراً خانواده حاجی جای رفته بود و حاجی مجبور شده بود، محمد مهدی را همراه خود بیاورد. از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمد مهدی را پیش ما گذاشت.
جلسه که تمام شد مقداری موز اضافه آمده بود یکی را به محمد مهدی دادم تا لااقل از او نیز پذیرایی کرده باشم نمی دانم چه کاری داشت که مرا احضار کرد. محمدمهدی هم پشت سر من وارد دفتر او شد.
وقتی بچه را دید چهره اش برافروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر او را عصبانی ندیده بودم، با صدای بلند گفت: کی به شما گفت به او موز بدهید؟
گفتم: حاجی این بچه صبح تا حالا هیچ چیز نخورده یه موز که بیشتر به او نداده ایم تازه از سهم خودم هم بوده.
نگذاشت صحبتم تمام شود دست در جیبش کرد و هزار تومان به من داد و گفت: همین الان می روی و جای آن موز را می خری و می گذاری البته گفت به جای یک موز یک کیلو.
حضور قلب در قرائت قرآن
پس، انسان که مى خواهد کلام خدا را قرائت کند و به آیات الهیه قلب قاسى خود را مداوا کند و کلام جامع الهى شفا امراض قلبیه خود را بگیرد و با نور هدایت این مصباح منیر غیبى و این نور على نور آسمانى طریق وصول به مقامات اخرویه و مدارج کمالیه را دریابد، باید اسباب ظاهریه و باطنیه آن را فراهم کند و آداب صوریه و معنویه آن را فراهم کند، نه مثل ما که اگر گاهگاهى هم تلاوت قرآن کنیم، علاوه بر آنکه از معانى و مقاصد آن و اوامر و نواهى و وعظ و زجر آن بکلى غافلیم، و گویى آیاتى که در آن ذکر اوصاف جهنم و عذاب الیم آن یا بهشت و کیفیات نعیم آن گردیده به ما ربطى ندارد و نعوذ بالله در خواندن کتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جمعتر است از کتاب کریم خدایى از آداب ظاهریه آن نیز غفلت کنیم.
#چهل_حدیث ، امام خمینی (ره)
نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف.
پیروزی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف بر سفیانی و هم پیمانان وی
در هنگام که غضب خداوند و خشم مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و سپاهیانش بر سفیانی و هم پیمانان وی فرو میبارد، نشانه ها و معجزات الهی به دست مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف آشکار میشود. سختی و تیره روزی به سفیانی و حامیان یهودی و رومیاش روی میآورد و به بدترین شکل شکست میخورند.
سرانجام، سفیانی به دست یکی از سپاهیان امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف دستگیر می شود و طبق نقل روایات، در کنار دریاچة طبریه یا در ناحیة ورودی قدس به هلاکت می رسد.
مسجدالأقصی، واقع در شهر مذهبی بیت المقدس مسجدی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه مسلمانان و دیگر ملت ها میباشد.
بیت المقدس از جمله شهرهای مهم جهان است و به پرستشگاه انبیا معروف و نام های دیگر ش اورشلیم و ایلیا است.
قدس شهری است که بر سر کوهی نهاده و آب ندارد؛ مگر از باران و برستات ها چشمه های آبست امّا به شهر نیست و گرد شهر بارویی حصین است، از سنگ و گچ، دروازه ها آهنین، نزدیک شهر هیچ درختی نیست و…»(1)
«مقدسی» جغرافی دان معروف قرن چهارم هجری در وصف این شهر می نویسد: «در میان شهرهای فلسطین بزرگ تر از آن نیست. بسیاری از قصبه ها از آن کوچک ترند چون اصطخر، قاین، فرما.
نه سرد بسیار و نه گرم است…» و جغرافی دان مشهور دیگری نیز در کتاب مهم خود «ممالک و مسائل»، از این شهر وصف زیبایی نموده است.
«بیت المقدس، شهری بلند و خوش است بر سر کوهها و هر که خواهد آنجا رود به هر جانب که باشد، بیت المقدس از موضع او بلندتر است…».(٢)
در احادیث و روایات اسلامی نیز بر فضیلت این شهر تأکید شده است.
امام علی علیه السّلام فرمودند: «یک نماز در بیت المقدس معادل هزار نماز است.»(٣)
و از میمونه مولالنبی بازگو کرده اند که گفت: یا رسول الله، ما را درباره بیت المقدس فتوا دهید، فرمودند: «ارض محشر و منشر، آنجاست، بروید و نماز را در آن بگذارید و برای این نماز در آن، مثل هزار نماز در غیر آن است»، گفتم: اگر استطاعت آن را نداشته باشم، چه کنم؟ فرمودند: «روغن زیتی برای آن هدیه بنما که در چراغ آن بیفروزند، هر کس این کار را بکند، مثل آن است که به آنجا آمده است.»(4)
احادیث دیگری نیز در مورد این شهر در کتب حدیثی شیعه و اهل تسنن آمده که می توان به کتب حدیثی همچون: ?«سفین البحار»،? «من لایحضره الفقیه»، ?«صحیح بخاری» و ?«سنن سنائی» و… مراجعه نمود.
و در طول تاریخ دولتهای قدرتمند برای تصرف و فتح این شهر تلاشهای زیادی نمودهاند، دولتهای قدیم چون بابلی ها، کلدانیها و… دولت روم، کشورهای اروپایی، انگلیس، فرانسه و اکنون رژیم صهیونیستی از این جملهاند.
نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف.
بیت المقدس، معاصر ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف از چند جهت مورد توجّه قرار میگیرد.
یکی از آن جهتها، وقوع نبردی بزرگ در آن، میان سرسخت ترین دشمن امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف و آن حضرت است. از دشمنان آشکار در نهضت حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف فردی به نام «سفیانی» است.
وی جنایات خود را سه ماه پیش از ظهور از شام آغاز می کند و شش ماه بعد از ظهور در نبردی حوالی بیت المقدس پروندة خونبار و سیاه وی برای همیشه بسته میشود.
او دشمن سرسخت و رویاروی آن حضرت میباشد، هر چند که امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف در حقیقت با نیروهای کافری که از سفیانی پشتیبانی میکنند روبروست.
روایات تصریح کرده اند که خروج سفیانی از وعدههای حتمی خداوند است.
سفیانی پس از جنایات متعدد و خونباری که از شام تا عراق و حجاز انجام می دهد، با تجربة اوّلین شکست خود به سبب فرورفتن بخشی از سپاهیانش در بیابانی حوالی مکه ـ بیداء ـ پس از ظهور، به مدینه و سپس عراق روانه میشود.
روایات، در مورد جنگ های سفیانی با حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و یارانش، تنها به ذکر نبرد فتح قدس و آزادی فلسطین پرداختهاند که جنگ پایانی وی خواهد بود.
نتیجه این جنگ شکست او و همه هم پیمانان یهودی و غربیاش میباشد.
(1) همو، ص 269،270، به نقل از ناصر خسرو قبادیانی، سفرنامه.
(٢) اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمه: محمدبن اسعد بن عبدا…، به کوشش افشار، ایرج، انتشارات ادبی و تاریخی 1373 ص 69،70.
(٣)کمره ای حاج میرزا خلیل، بیت المقدس و تحول قبله، به نقل از شیخ صدوق، من لایحضره ا لفقیه.
(4)کمره ای، حاج میرزا خلیل، به نقل از: سنن، ابن ماجد، ص 429، سنن، بیهقی، ص 441.
#حدیث_روز
مسجد مقدس جمکران در قم چگونه به نام امام زمان(عج) معروف شد و پیدایش آن، بر اساس چه معیاری بوده است؟
مسجد مقدس جمکران در قم، از مساجد منسوب به امام زمان(عج) است که تاریخ بنای آن، بر اساس آنچه از کتاب تاریخ قم نوشته شیخ حسن بن محمد بن حسن قمی معلوم می شود، به سال 393 ق برمی گردد و قدمتی بیش از هزار ساله دارد.
در همین کتاب، سبب بنای این مسجد را فرمان امامزمان(عج) به شیخ حسن بن مثله جمکرانی بیان می کند. جمکران، نام دهی در نزدیکی شهر مقدس قم است. شیخ حسن بن مثله، از افراد صالح و ساکن این روستا بوده است که امام به او فرمان داد زمینی را که اکنون محل مسجد جمکران است، از دست فردی به نام حسن بن مسلم که بیاجازه در آن جا کشت می کرده بگیرد و در آن محل، مسجدی بنا کند و محل هزینه آن را نیز به او نشان داد.
به این ترتیب، اولین بنای مسجد جمکران ساخته شد و خود امامزمان(عج) در همان فرمان ساخت مسجد، اعمال آن را نیز بیان داشت و فرمود: به مردم بگویید به این مکان رغبت کنند و آن را عزیز شمارند. هر کس دو رکعت نماز در آن بخواند؛ مانند کسی است که در کعبه نماز خوانده است. به سبب دستور امام زمان(عج) این مسجد به نام ایشان معروف است و عاشقان آن حضرت ارادت خاصی به آن دارند.
علمای بزرگ ما نیز درباره آن مسجد، جملات بسیار مهمی دارند. آیتالله بروجردی می فرماید، این جریان[ساخت اولیه مسجد]، در زمان شیخ صدوق اتفاق افتاده است؛ یعنی، ایشان، صحت این جریان را تأیید میکنند. علاوه بر نقل مذکور در کتاب تاریخ قم، سیرة عالمان و بزرگان و صالحان، این بوده است که به آن مسجد بروند و افراد زیادی در این مسجد مورد عنایت حضرت واقع شدهاند. البته درباره شب چهارشنبه رفتن یا چهل شب رفتن، روایتی در دست نیست؛ اما سیره و روش بزرگان، چنین بوده است و احتمال دارد چنین روشی، با راهنمایی های خود حضرت ولی عصر(عج) بوده باشد.
سفارش امام زمان عج :به شیعیانم بگو برای فرجم دعا کنند.
حضرت آیةالله حاج میرزا احمد سیبویه ساکن تهران به نقل از آقا شیخ حسین سامرائی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند، فرمودند:
در آن ایامی که در سامراء مشرّف بودم، روز جمعهای طرف عصر در سرداب مقدس رفتم، دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوجه حضرت صاحبالامر (صلوات اللّه علیه) شدم. در آن حال، صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حقّ عمّهام حضرت زینب علیهاالسلام که فرج مرا نزدیک گرداند».
?انتظارات حضرت مهدی(عج) از شیعیان،ص 23
حضرت مهدی (عج) بعد از ظهور با انحرافات فکری چگونه برخورد خواهد کرد!
یکی از مشکلاتی که امام مهدی (عج) با آن روبهرو میشود، مشکل انحرافها و برداشتها و تفسیرهای نادرستی است که در راه و روشهای دین خدا و اصول و فروع احکام الهی پدید آمده و قرنها در ذهن جامعه اسلامی نفوذ و رسوخ کرده است.
️این موضوع، مانع عظیمی بر سر راه امام مهدی (عج) است؛ زیرا کفر و کافر به سلاحی مجهّز نیست و انسان بیاعتقاد، حقّی را به نام اسلام واژگونه نیاموخته است و برای او اصل یا اصولی را نادرست تفسیر نکرده و چیزی را به شکل انحرافی و نادرست به نام دین خدا در ذهن مردم جای نداده است و آیه یا حدیثی را به رأی و دلخواه خویش معنی نکرده است… این کار آسانی است، لیکن با مسلمان و مدّعی خداشناسی که تعالیم دین یا بخشهایی از آن را به گونهای انحرافی آموخته و معنای بسیاری از احادیث و آیات قرآنی را برعکس فهمیده است و … چگونه میتوان روبهرو شد؟
و چه سان میتوان به این طبقه فهماند که این افکار و اندیشهها و تفسیر و تأویلها که آنان و جامعه و پیشوایان و مبلّغان مذهبی ایشان به نام دین آموزش دادهاند و سالها بلکه قرنها گفته و تکرار کردهاند دین خدا نیست؟
*در اینجا مشکلاتی روی میدهد که در مورد کافران و بیاعتقادان وجود ندارد؟ این جریان یکی از موانع بزرگ بر سر راه امام مهدی (عج) است، زیرا در این جریان امام تنها با تودههای ناآگاه رو در رو نیست، بلکه عاملین اصلی توجیهها و تأویلها و انحرافها و تحریفها نیز پشت سر آنان قرار دارند و همواره به تحریک افکار و فتنهگری مشغولاند. عاملان اصلی برعکس تفسیر کردن قرآن و حدیث از سه جریان تشکیل میشوند:
1- روحانیان دنیادار و وابسته.
2- سرمایهداران و اشراف.
3- حکومتهای به ظاهر اسلامی
*شاید بخشی از برنامههای کشتار گسترده و فراگیر امام مهدی (عج) در جامعههای اسلامی در این ارتباط باشد و به این علت باشد که مسلمانان با حربه اسلام انحرافی- که در حقیقت ضدّ اسلام است- به جنگ با امام برمیخیزند، و امام ناگزیر با قاطعیت با آنان روبهرو میشود، البته در صورتی که از افکار و اندیشههای نادرست خویش دست برندارند.
*امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنّ قآئمنا إذا قام استقبل من جهلة الناس أشدّ ممّا استقبله رسول اللَّه من جهّال الجاهلیة. قلت: وکیف ذلک؟ قال: إنّ رسول اللَّه (صلی الله علیه آله) أتی الناس وهم یعبدون الحجارة والصخور والعیدان والخشب المنحوتة، وأنّ قآئمنا إذا قام أتی الناس وکلّهم یتأوّل علیه کتاب اللَّه ویحتجّ علیه به…»
*«آزاری که قائم به هنگام رستاخیز خویش از جاهلان آخرالزمان بیند بسی سختتر است از آن همه آزار که پیامبر (صلی الله علیه وآله) از مردم جاهلیت دید.
راوی میگوید: گفتم این چگونه میشود؟
*امام فرمود: پیامبر به میان مردم آمد در حالی که ایشان سنگ و صخره و چوب و تختههای تراشیده را میپرستیدند، و قائم ما که قیام کند مردمان همه از کتاب خدا برای وی دلیل میآورند و آیههای قرآن را تأویل و توجیه میکنند.» (الغیبة نعمانی، ص 297)
️مشکل امام زمان (عج)، مشکل تودههای جاهل و نادانی است که در دوران عمر خود گرفتار بدآموزیهای گسترده در تعالیم دین بودهاند و به رهبری و راهنمایی تزویرگران عالمنما از سر جهل رو در روی امام و منجی خویش میایستند، و با تحریک مدعیان دروغین علم دین با امام بر حقّ به ستیز برمیخیزند، و درگیری با حربه تأویل قرآن خواهد بود.
کوشش امام و رسالت او تطبیق درست و دقیق تعالیم قرآن بر مسائل حیات بشری و مشخّص کردن حدّ و مرزهای واقعی احکام اسلام است.
(کتاب موعود شناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی)
از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را
به وصالت نرسیدیم و ندیدیم تو را
روزیِ ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را
شاید ایام کهنسالیِ ما جلوه کنی
در جوانی که دویدیم و ندیدیم تو را
چه قدَر چلّه نشستیم و عزادار شدیم
چه قدَر شمع خریدیم و ندیدیم تو را
گاهی اندازهی یک پرده فقط فاصله بود
پرده را نیز کشیدیم و ندیدیم تو را
سعی کردیم شبی خواب ببینیم تو را
سحر از خواب پریدیم و ندیدیم تو را
مدتی در پی تو رند و نظر باز شدیم
همه را غیر تو دیدیم و ندیدیم تو را
فکر کردیم که مشکل سر دلبستگی است
از همه جز تو بریدیم و ندیدیم تو را
لاقل کاش دم خیمهی تو جان بدهیم
تا بگوییم: رسیدیم و ندیدیم تو را
برخی شاخصهایی را که معظمله در خصوصی انقلابی گری و انقلابی بودن، بیشتر و در بیاناتشان به آن اشاره داشتهاند، عبارتند از:
1- ایستادگی و ثبات در اصول انقلاب
2- پایبندی و پاسداری از ارزشها
3- پایبندی به رفتار و گفتار امام و ایستادگی در برابر تحریف خط امام(ره)
4- پاکدستی و ساده زیستی و اجتناب از اشرافیگری
5- تدین و پایبندی به تکلیف شرعی
6- خدمت خالصانه و بدون منت
7- عدالتخواهی، آزادگی و دفاع از مظلومان عالم
8-استکبارستیزی و ایستادگی قاطع در مقابل کفر، نفاق و طمعورزی و سلطه بیگانگان
9- مرزبندی شفاف با دشمنان دین و انقلاب
10- دفاع از حقوق ملی
11-اعتماد به مردم، صداقت و وفاداری
12- شجاعت در اقدام
13-برخورداری از سلامت اخلاقی
14-مبارزه واقعی با فقر، فساد و تبعیض
این 14 اصل که پیشتر در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدارهای مختلف مورد تاکید قرار گرفته، همچون نقشه راهی است که پدری دلسوز در اختیار امت خود قرار داده است؛
#جهاد_روشنگری
حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه ی فدکیه در مسجد می فرمایند:
فَرَضَ اللَّهُ … الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ
خداوند جهاد را برای عزت و آبروی اسلام قرار داد. [وسائل الشیعه، ج1، ص: 22]
یکی از دغدغه های تمام شیعیان باید جهاد باشد.
ما باید نوعی زندگی کنیم که روزی جنگی پیش آمد بدون تعلل به جهاد برویم به تعبیر دیگر آرزوی شهادت داشته باشیم و در دعاهایمان از خداوند درخواست شهادت کنیم
داستانک :
پیامبرصلى الله علیه وآله از شخصى شنید که در دعا مىگوید:” اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْأَلُ ” خدایا! بهترین چیزى که از تو درخواست مىشود به من عطا کن،
پیامبر فرمود: اگر این دعا مستجاب شود، در راه خدا شهید مىشود
وَ رَأَى ص رَجُلًا یَدْعُو وَ یَقُولُ– اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْأَلُ فَأَعْطِنِی أَفْضَلَ مَا تُعْطِی فَقَالَ ص إِنِ اسْتُجِیبَ لَکَ أُهَرِیقَ دَمُکَ فِی سَبِیلِ اللَّه
[مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج11، ص: 14]
نکته:
در عالم حیوانات نیز گوسفندِ مرده بىارزش است، گوسفندى که به سوى قبله و با نام خدا ذبح شود، ارزش دارد.
چرا ترامپ از برجام خارج شد؟
*اگر آمریکا اطمینان پیدا میکرد که در صورت خروج از برجام، ایران هم از برجام خارج خواهد شد، هرگز به خروج از برجام و از دست دادن این سند طلایی تن نمیداد.
*روزنامه کیهان در شماره امروز خود به قلم حسین شریعتمداری نوشت: پیش از این با استناد به امتیازاتی که دادهایم و دستاورد تقریبا هیچی که داشتهایم، تاکید کرده بودیم که برجام برای آمریکا یک سند طلایی است و پیشبینی کرده بودیم که ترامپ هرگز این امتیاز بزرگ را که به قول اوباما بدون شلیک حتی یک گلوله به دست آورده است، از دست نخواهد داد و از برجام خارج نمیشود.
*دو هفته قبل اما، فاکتور جدیدی به این عرصه وارد شد و معادله را تغییر داد. توضیح آنکه وقتی احتمال خروج آمریکا از برجام قوت گرفت، دولت در واکنش به خروج احتمالی آمریکا از برجام پای دو گزینه را به میان کشید، اول؛ خروج ایران از برجام و گزینه دوم؛ ادامه برجام بدون حضور آمریکا!
*در آن هنگام نوشتیم «مگر برجامی باقی مانده که برای خروج از آن استخاره میکنند»؟! و آوردیم که آمریکا با نقض تعهدات خود در برجام مدتهاست که از این پیمان خارج شده است و فقط پوسته آن را برای ادامه باجخواهی از جمهوری اسلامی ایران در دست گرفته است.
*در آن مقطع هنوز هم احتمال خروج آمریکا از برجام وجود نداشت چرا که حریف هنوز مطمئن نبود که ایران کدامیک از دو گزینه را انتخاب خواهد کرد؟ خروج از برجام یا ادامه حضور منهای آمریکا؟ زیرا اگر اطمینان پیدا میکرد که در صورت خروج از برجام، ایران هم از برجام خارج خواهد شد، آمریکا هرگز به خروج از برجام و از دست دادن این سند طلایی تن نمیداد و اما در صورتی که به این نتیجه میرسید چنانچه از برجام خارج شود جمهوری اسلامی به حضورش در برجام ادامه خواهد داد، دیگر دلیلی نداشت که از برگ خروج از برجام استفاده نکند! چرا که در آن صورت، از یکسو، همه محدودیتهای اعمال شده علیه ایران به جای خود باقی بود و از سوی دیگر آمریکا از همان تعهدات نیمبند و هرگز عملیاتی نشده خود در برجام هم شانه خالی کرده و از این جهت مورد سؤال نبود!
*متاسفانه آقای روحانی در سفر چند روز قبل خود به خراسان رضوی و در جلسه شورای اداری مشهد مقدس، اطمینانی را که آمریکا بیصبرانه در انتظار آن بود به ترامپ داد و اعلام کرد «اگر اهداف ما از برجام بدون آمریکا محقق شود چه بهتر»! این سخن آقای رئیسجمهور که هنوز معلوم نیست به چه علت بیان شده است پیامی بود که دغدغه مقامات آمریکایی از پیامدهای خروج از برجام را برطرف کرد و به ترامپ اطمینان داد که با خروج آمریکا از برجام این سند طلایی دست نخورده باقی میماند! و جمهوری اسلامی ایران با ادامه حضور خود در برجام، اجازه نمیدهد کمترین خدشهای بر آن وارد شود! بنابراین چرا باید نگران از دستدادن این کلاه گشادی باشد که بر سر ایران گذاشتهاند؟!
*و اما، نکتهای که در این میان به ارزیابی دقیق نیازمند است اینکه بلافاصله بعد از سخنان دونالد ترامپ و اعلام رسمی خروج از برجام، آقای روحانی در یک پیام رسمی اعلام کرد «خوشحالم که یک موجود مزاحم از برجام خارج شده است و بیتردید راه خود را با موفقیت ادامه میدهیم»! این بخش از سخنان آقای روحانی نیز تاکید دیگری بود بر اظهارات ایشان در مشهد مقدس که برجام را بدون حضور آمریکا ادامه میدهیم! و حال آنکه انتظار این بود - و منطق سیاسی نیز چنین حکم میکرد- که آقای رئیسجمهور با طی مراحل قانونی و کسب نظر مجلس شورای اسلامی، شورای عالی امنیت ملی و نظر هیئت بررسی برجام، درباره تصمیم نظام اعلام نظر کند! چرا که تصمیم به ادامه حضور ایران در برجام و یا خروج از آن مسئلهای نیست که ایشان به تنهایی مجاز به تصمیمگیری درباره آن باشد! و بلافاصله بعد از سخنان ترامپ نیز آن را رسما اعلام کند!
*آنچه که بر ضرورت بررسی اظهارات آن شب آقای روحانی میافزاید، بیانیهای است که سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان، بلافاصله بعد از خروج آمریکا از برجام- 8 می2018 / 18 اردیبهشت 1397- صادر کرده و بر ادامه برجام بدون حضور آمریکا تاکید ورزیدند! رسانههای داخلی و از جمله رسانههای وابسته به دولت از انتشار متن این بیانیه خودداری کردند! و نگارنده در یادداشت کیهان پنجشنبه 20 اردیبهشت با عنوان «دستبند جدید آوردهاند» به آن پرداخته بود. سه کشور اروپایی در این بیانیه ضمن تاکید بر ادامه محدودیتهای تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران، خواستههای بر زمین مانده ترامپ که بهانه خروج آمریکا از برجام بود را نیز خواستار شدهاند و بر ضرورت محدودیت برنامه موشکی ایران و مهار منطقهای کشورمان تاکید ورزیدهاند! به بیان دیگر رسما اعلام کردهاند که جای خالی فشارهای آمریکا بر ایران را پر خواهند کرد!
#جهاد_روشنگری
#حمایت_از_کالای_ایرانی
چگونه ادعای میهن دوستی داری ولی کالای آن در خانه ات نیست.
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
من تا به حال ندیده ام کسی دلباخته ی کسی باشد و بتواند حتی برای یک روز هم بی خبر باشد از او …??
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
وقتی از من بی خـــبری!
وقتی نمیدانی حالِ الانِ من چیست!
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
من ندیده ام که کسی دلباخته ی کسی باشد و حاضر نباشد کمی از غرورش چشم پوشی کند!
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟
وقتی میدانی که بی تو بیمار میشوم و با بی رحمیِ تمام به آسانی میروی …
از کدام دوست داشتـن حرف میزنی؟
وقتی میدانی سخت گرفتارِ تورمم, دلتنگی گونه هایم را خیس میکند و باز نمی آیی …
از کدام دوست داشـتن حرف میزنی؟
وقتی میدانی اگر با من باشی حالِ من خوبِ خوب میشود،خندیدن را به یاد می آورم، و خوشبختی برایم معنا پیـدا میکند
اما نـمی آیی …
اما نمی مانی …
برای من از دوست داشتن میهن حرفی نزن وقتی یک کالایش در خانه ات نیست،
تو از دوست داشتن هیچ چیز نمیدانی!
چرا تا داد نزنم، فرزندم به حرفم گوش نمیکنه؟!
والد از کودک میخواهد؛
کاری را در همان لحظه انجام دهد!
و کودک یا آن را به تعویق میاندازد، یا اصلا انجام نمیدهد.
و والد اینبار با صدایی بلندتر آن را تکرار میکند، و ممکن است عصبانی شده؛ تند و پرخاشگرانه باشد.
️ در این فرآیند کودک چه چیزی یاد میگیرد؟
تا زمانی که مامان یا بابا عصبانی نشده و داد نزده؛ می تونم کاری که میگه رو انجام ندم و اتفاقی نمی افته.
نتیجه:
▪️در مرحله اول خواستههای والدین رد میشود.
▪️تا والدین داد نزنند ، حرفشان عملی نمیشود.
▪️محیط خانه متشنج میشود.
راه حل:
️ درخواستهایتان را با شیوههای منطقی بگویید.
به کودک زمان بدهید ، مثلا بگویید تا ده دقیقه دیگه تلویزیون را خاموش کن، یا تا یک ربع دیگه، که عقربه بزرگ به عدد شش رسید بیا غذات رو بخور.
️ برای درخواست از کودک کنار او بروید نه اینکه از آشپزخانه فریاد بزنید.
حدیث تشکیلاتی مطرح شده توسط امام خامنهای در آغاز جلسه چهلم درس خارج فقه به همراه توضیح و شرح مختصر
من مواعظ علی علیهالسلام:
من استطاع أن یمنع نفسه من أربعة اشیاء فهو خلیق بأن لاینزل به مکروهٌ أبداً قیل: وما هنّ یا أمیرالمؤمنین! قال: العجلة واللجاجة والعُجب والتّوانی. (تحف العقول صفحه222)
#حدیث_روز
هرکس این چهار صفت را از خود دور کند خواه فرد باشد، خواه مجموعه دستاندرکاران و رؤسأ جامعه، هیچگاه حادثه و واقعه ناخوشایندی، متوجه او نخواهدشد:
1- عجله، بدون تأنّی و دقت، تصمیمگیری کند یا کاری را اجراء نماید (عجله غیر از سرعت در عمل است).
2- لجاجت، یکی از مسائل خطرناک و بلاهای دامنگیر، اصرار و پافشاری ناحق، در مسألهای است که چون این حرف را گفته و یا چنین موضعی اتخاذ کرده حاضر نیست عقبنشینی کند و لو خلاف آن ثابت شود.
3- مغرورشدن و خودشگفتی، که انسان نقصها و ضعفهای خود را ندیده و احیاناً محسناتش را بزرگ بشمرد.
4- کاهلی و سستی، کار امروز را به فردا افکندن و تأخیر انداختن.
بنده، در اثر تجربیاتی که در سالهای متمادی پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که این سخن علی(علیه السلام) واقعاً حکمت تمامی است و همه ضرر و زیانهایی که متوجه جامعه شده است در اثر این امور بوده. خداوند ان شاءاللّه ما را با مجاهدت خودمان و با توفیق خودش از این صفات دور بدارد.
طراح مسلمان نیوزلندی قصد دارد با پوشاک حجاب، بازارهای جهانی را فتح کند.
یک طراح مسلمان نیوزلندی با الهام از مذهب، خط تولید پوشاک حجاب اسلامی راه اندازی کرده و هدف او فتح بازارهای جهانی و تولید لباس در نیویورک، پاریس و میلان است.
به گزارش پایگاه خبری - اطلاع رسانی حوزههای علمیه خواهران، به نقل از stuff، یک طراح مسلمان نیوزلندی با الهام از دین و مذهب، خط تولید پوشاک حجاب اسلامی راه اندازی کرده است.
فرهین حاجیرا، طراح محجبه مسلمان هندیتباری است که قصد دارد روزی خط تولید پوشاک حجاب خود را از یک کارگاه کوچک به بازار بین المللی نزدیک کند.
این بانوی مسلمان بلندپرواز میخواهد در عرض پنج سال البسه اسلامی شرکت خود را در نیوزلند به فروش برساند و با اطمینان خاطر معتقد است که میتواند در آینده نیز طرحهای حجاب اسلامی خود را در بازارهای نیویورک، پاریس و میلان ارائه دهد.
حاجیرا 35 ساله معتقد است که خط تولید البسه اسلامی قابلیت جهانی شدن را داشته و وی از هم اکنون با سیل قابل توجهی از سفارشات روبرو شده است.
این طراح محجبه میگوید: من معتقدم که خوش لباسی به بیحجابی و نشان دادن تن برهنه نیست، بلکه میتوان با یک لباس پوشیده و موقر نیز بسیار زیبا به نظر آمد.
حاجیرا میافزاید: وقار و محجوب بودن در دنیای امروز مخصوص مسلمانان نیست و بسیاری از مشتریان من را غیر مسلمانان تشکیل میدهند. در نهایت مهمترین مسئله این است که طراحی لباس زیبا و خوش دوخت باشد و به تن جلوه خوبی داشته باشد.
نجات یک جوان مست با دعای ندبه
شبی در حال مستی ، حوالی چهارراه حسن آباد افتاده و خوابم برده بود . صبح روز بعد ، که جمعه هم بود ، پیشنماز مسجد همت آباد در مسیر رفتن به مسجد مرا در آن وضع دید. خیلی با محبت بیدارم کرد و با اصرار برای خوردن چای و صبحانه به مسجد برد. مراسم دعای ندبه …
به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد شیخ حسین انصاریان در یکی از خاطرات تبلیغی خود که در پایگاه اطلاع رسانی این استاد حوزه منتشر شده، چنین نقل می کند:
قبل از انقلاب ، روزی در خیابان ری می گذشتم ، جوانی لوطی وار جلوی مرا گرفت و گفت : «من اینجا مغازه دارم و کارهای تعمیر ماشین انجام می دهم. دوست دارم چند دقیقه به مغازۀ بیایی و با هم یک چای بخوریم». رفتم و ساعتی با او نشستم. او می گفت: «شبی در حال مستی ، حوالی چهارراه حسن آباد افتاده و خوابم برده بود . صبح روز بعد ، که جمعه هم بود ، پیشنماز مسجد همت آباد در مسیر رفتن به مسجد مرا در آن وضع دید. خیلی با محبت بیدارم کرد و با اصرار برای خوردن چای و صبحانه به مسجد برد. مراسم دعای ندبه بود و شما منبر رفتید. من در همان جلسه تصمیم جدی گرفتم و همۀ کارهای بد را ترک کردم. پس از چندی دختر خانمی را عقد کرده، قرار گذاشتم که باید با حجاب شود؛ ولی اکنون که سه ماه می گذرد، او اصرار دارد که بی حجاب شود، این در حالی است که من او را خیلی دوست دارم و اکنون نمی دانم باید چه کنم؟».
به او گفتم: «اگر واقعا دلت می خواهد ، در چند جلسه من حرفهایی را یادت می دهم تا به او بگویی . اگر قبول کرد که هیچ و گرنه ببینم چه باید کرد». پس از چهار – پنج جلسه ، گفت: «فایده ای ندارد». گفتم : « اگر می توانی برای خدا از او بگذر ، خداوند عوضی بهتر می دهد ، قرآن می فرماید : « عَسَى رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ» . آن جوان گفت : « تو به من قول میدهی که چنین شود ؟ » گفتم : « قول میدهم . » او هم رفت و زنش را طلاق داد . سه – چهار ماه گذشت ، هر بار که مرا می دید می گفت ، قولت چی شد ؟ چرا عمل نشد ؟ و من می گفتم ان شاء الله عمل میشود . روزی به پروردگار عرضه داشتم : پروردگارا ، من از جانب تو قول داده ام . این آدم هم که لات و عرق خور بوده ، به راه تو برگشته است . لطفا کاری برایش بکن تا هم دلش به دست آید و هم این قدر مرا مواخذه نکند . »
چندی بعد او را در حرم حضرت رضا (علیه السلام) دیدم ، گفتم : « حالت چطور است ؟ » گفت : « بسیار عالی . دختر خانمی بسیار مومن پیدا کرده ام که خیلی هم از اولی زیباتر است . با هم عروسی کرده ایم و خیلی راضی ام . » چند سال بعد او را دیدم . احوالش را پرسیدم . گفت : « شاد و خرم هستم . دوبچه هم دارم . اسم یکی را حسین و دیگری را ابوالفضل گذاشته ام . »
این هم از برکت دعای ندبه آن مسجد بود که امام جماعتش فردی بسیار با اخلاق و مهربان بود . امام جماعت آنجا ، حاج آقا مصطفی مسجد جامعی ، پدر آقای مسجد جامعی، بود . مراسم دعای ندبه بسیار شلوغ می شد و خود حاج آقا در طول مراسم در مسجد خدمت می کرد ، به همه مهر می ورزید و اگر کسی نمی آمد ، به او زنگ می زد و احوالش را می پرسید .
خاطره ای از شهید جهان آرا به نقل از پدر بزرگوارشان
تابستون ها هوای خرمشهر خیلی گرم و زجرآوره، اون قدیما تو خرمشهر مردم خیلی فقیر بودند و کسی تو خونه اش کولر نداشت، شاید چند تا خانواده بودن که کولر داشتن تو خونشون. ماهم جزء اون چند تا خانواده بودیم.
وقتی شبها می خواستیم بخوابیم، کولر روشن می کردیم و همین که کولر روشن می شد، محمد می رفت روی ایوان، رختخوابش رو پهن می کرد و می خوابید.
برام سوال شده بود که این بچه چرا نمیاد توی خونه زیر کولر بگیر بخوابه؟ رفتم بهش گفتم: بابا جان! بیا تو خونه، روی ایوان گرمه اذیت می شی.
گفت: نمیام، رو ایوان راحت ترم، زیر کولر خوابم نمی گیره.
این کار محمد همش برام سوال بود. یک شب ازش خواستم دلیل این کارش رو برام بگه. خلاصه با کلی اصرار بهم گفت:
باباجان! تو خرمشهر فقط چند تا خانواده هستند که کولر دارن، می دونی چقدر بدبخت بیچاره ها هستند که کولر ندارن و شبها به سختی و با زجر می خوابند؟ دوست ندارم زیر کولر بخوابم و با بدخت بیچاره ها فرق کنم، دوست دارم مثل اونها باشم.
ویژڱــــی هـای همســــر خوب
پیامبـر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
️بهترین زنـان، زنی ست که دارای این ویژڱی ها باشد:
آمادڱـی ( ذاتی و ارادی ) برای بارداری
داشته باشد؛
با محبت باشد؛
با عفت و پاکدامن باشد؛
در میان بستڱانش سربلند
و در نزد شوهرش فروتن باشد؛
خـود را در نزد شوهر بیارایـد؛
و در نزد دیڱــران، حجاب و وقار و شرم خود
را حفظ کند؛
سخن شوهر را بشنود و از او اطاعت کند.
وقتے با شوهر خلوت کرد،
آنچه او خواست دریغ نکند؛
?اصول کافی جلد2 صفحه 324
#حدیث_روز
زنی که اگر مرد بود پیامبر می شد.
در زمان حضرت عیسی بن مریم علیه السلام زنی بود پرهیزکار و باخدا
وقت نماز کارش را رها می کرد و مشغول نماز میشد.
روزی مشغول پختن نان بود که موذن با بانگ اذان مردم را به نماز فرا خواند.
این زن دست از نان پختن کشید و مشغول نماز شد، زمانی که به نماز ایستاد،
شیطان در وی وسوسه کرد و گفت، ای زن تا تو از نماز فارغ شوی همه نان های تو میسوزد.
زن در دل خود جواب داد:
اگر همه نان ها بسوزد، بهتر است تا این که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و به عذاب گرفتار شوم.
شیطان بار دیگر وسوسه کرد:
ای زن! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت زن در دل جواب داد:
اگر خداوند مقدر کرده است که من در حال اقامه نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضای خدا راضیام و نماز خود را رها نمیکنم اگر خدا مصلحت بداند او را از سوختن نجات میدهد.
در این هنگام شوهر زن از راه رسید، زن را مشاهده کرد که مشغول نماز است و تنور هم روشن میباشد.
درون تنور نان ها را دید که پخته شده ولی نسوخته و فرزندش در میان آتش مشغول بازی است و به قدرت خدا آتش در او اثر نکرده است.
وقتی زن از نماز فارغ شد مرد دست او را گرفت نزدیک تنور آورد و گفت:
داخل تنور را نگاه کن، وقتی زن به درون تنور آتش نظر کرد، دید فرزندش سالم و نان ها کاملاً پخته شده بدون آنکه سوخته باشد، زن فوراً سجده شکر و سپاس خداوند بزرگ را به جای آورد.
شوهر، فرزند خود را برداشت و پیش حضرت عیسی علیه السلام برد و داستانش را برای حضرت تعریف کرد.
حضرت عیسی علیه السلام فرمود:
برو از همسرت بپرس چه کرده و با خدای خود چه رابطه ای داشته؟
شوهر آمد و از او سوال نمود.
زن پرهیزکار پاسخ داد:
من با خدای خود عهد کرده ام چند عمل نیک را انجام دهم. آنها از این قرار است:
اول اعمال آخرت را بر کار دنیا مقدم بدارم.
دوم از آن روزی که خود را شناختم بدون وضو نبوده ام.
سوم همیشه نماز خود را در اول وقت میخوانم،
چهارم اگر کسی بر من ستم کرد و مرا دشنام داد کینه او را در دل نمیگیرم و او را به خدا واگذارم.
پنجم در کارهای خود به قضای الهی راضی هستم.
ششم سائل را از در خانه ام مایوس نکنم.
هفتم نماز شب را ترک ننمایم.
حضرت عیسی علیه السلام فرمودند:
اگر این زن مرد بود، پیغمبر میشد، برای اینکه اعمال پیغمبران را انجام میدهد و شیطان نمیتواند او را فریب دهد.1
?1. شیطان در کمین گاه، صفحه233