سفارش خداوند به موسی
حدیث قدسی
یَا مُوسَى اِحْفَظْ وَصِیَّتِی لَکَ بِأَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ أَوَّلُهُنَّ مَا دُمْتَ لاَ تَرَى ذُنُوبَکَ تُغْفَرُ فَلاَ تَشْتَغِلْ بِعُیُوبِ غَیْرِکَ وَ اَلثَّانِیَةُ مَا دُمْتَ لاَ تَرَى کُنُوزِی قَدْ نَفِدَتْ فَلاَ تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِکَ وَ اَلثَّالِثَةُ مَا دُمْتَ لاَ تَرَى زَوَالَ مُلْکِی فَلاَ تَرْجُ أَحَداً غَیْرِی وَ اَلرَّابِعَةُ مَا دُمْتَ لاَ تَرَى اَلشَّیْطَانَ مَیِّتاً فَلاَ تَأْمَنْ مَکْرَهُ.
حدیث قدسی
امیر المومنین(علیه السلام)فرمود خدای تبارک و تعالی بموسی فرمود ای موسی سفارش مرا در باره چهار چیز نگهدار اولش آنکه تا گناهان خود را آمرزیده ندیده ای بعیب دیگران نپرداز دوم تا پایان یافتن خزینه های مرا ندیده ای غم روزی خود مخور سوم تا زوال سلطنت مرا ندیده ای بکسی جز من امیدوار مباش چهارم تا شیطان را مرده ندیده ای از مکرش آسوده خاطر مباش.
حدیث یار
موضوعات: "بدون موضوع" یا "لقب امام زمان"
آیا ما مجاز هستیم که گناهان خودمان را برای دیگران بیان بکنیم ؟
پاسخ: ما می توانیم گناه را برای خدا مطرح کنیم . انسان درتاریکی و نیمه شب با خدا صحبت می کند و گناهانش را می گوید و استغفار می کند. قرآن می فرماید که اگر مردم پیش تو بیایند و گناهانشان را اقرارکنند ما آنها را می بخشیم . پیامبر کسی است که خدا در قرآن می فرماید : ای مردم هر چقدر من را دوست دارید از پیامبر تبعیت کنید . پیامبر واسطه ی خلقت است و بنده ی برگزیده است و مقام محمود دارد. نزد یپامبر و ائمه اعتراف به گناهان اشکالی ندارد . حضرت بر اساس نوع گناه می تواند درمان را به او بگوید. پس اعتراف پیش خدا خوب است . اما نقل گناه برای دیگران جایز نیست .
انسان نباید گناهانش را به دیگران بگوید . یک موقع من پیش معلم اخلاقی می روم ومشکل خودم را می گویم تا ایشان به من راهکار بدهد .
این خوب نیست که انسان پیش مردم اعتراف به گناه بکند و آبروی خودش را ببرد حتی گناهانی که حد دارد . مثلا کسی شراب خورده ، حق ندارد که برای کسی این را بیان کند . بعضی ها که به پیامبر می گفتند که ما مرتکب چنین گناهی شده ایم پیامبر می گفت که شما اشتباه می کنید. پس ما نباید اعتراف بکنیم مگر اینکه از معلم راه کار بخواهیم .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
آیا پوشیدن چادر مشکی کراهت دارد؟!
یکی از هجوم ها برعلیه حجاب برتر که رنگ دینی داردآنست که می گویند: در اسلام لباس مشکی کراهت دارد،در نتیجه چادر مشکی هم کراهت دارد.
توجه به این نکته مهم ضروری است که هر انسان عاقلی قبول دارد اظهار نظر در مورد هر علم وحرفه وکاری باید از سوی متخصص آن فن ورشته باشد.
در مسائل اسلام با آن همه وسعت وابعاد مختلف نیز باید به نظر مراجع عظیم الشان که متخصصان ودین شناسان واقعی هستند مراجعه نمود.
مقام معظم رهبری در این مورد می فرماید:
“اظهار نظر در مسائل دینی واحکام شرعی برکسانی که صاحب نظر نیستند جایز نیست وبرمومنین واجب است در تمام احکام دینی به مراجع بزرگوار تقلید واسلام شناسان مورد وثوق واعتماد مراجعه نمایند”
امام صادق(علیه السلام)فرمودند:
پوشیدن لباس سیاه کراهت دارد مگر در سه چیز که عبارتند از : کفش،عمامه وکساء(کساء به لباس بزرگ مثل عباء وچادر وامثال آن گویند)(وسائل الشیعه،ج3 ص279)
نظر مراجع تقلید در مورد چادر مشکی
* مقام معظم رهبری:
این صحبت صحیح نیست وبهترین حجاب پوشیدن چادر است و چادر سیاه هم بی اشکال است.
* آیت الله فاضل_لنکرانی:
چادر مشکی بهترین نوع حجاب است وپوشیدن لباس هائی که جلب توجه کند حرام است.
* آیت الله تبریزی:
زن باید بدن خود را , درغیر وجه وکفین از نامحرم بپوشاند ولباسی که زینت حساب میشود باید آنراهم بپوشاند وباچادر بهتر می تواند بدن وزینت را بپوشاند وچادر سیاه مثل عبای سیاه کراهت ندارد.
* آیت الله مکارم_شیرازی:
باتوجه به این که درحال حاضر رنگ مشکی برای حفظ پوشش زنان بهتر است کراهت آن ثابت نیست.
* آیت الله مظاهری:
چادر مشکی برای خانم یک سنت شرعی وملی است وانگهی باید در حفظ آن کوشا باشیم واگر این گونه حرف ها درست بود،علما وبزرگان ومراجع تقلید و حضرت امام ومقام معظم رهبری بهتر از دیگران می دانستند. مقید بودن خانم های آنان به چادر مشکی یک امر ضروریست.
* آیت الله صافی_گلپایگانی
نظریه مذکور صحیح نیست ومفاسد بسیار دارد. متاسفانه در این زمان عده ای اصرار بر آشکار شدن مفاتن زن وخروج او از ستر وعفاف که حافظ شخصیت وارزش ومتانت اوست مع الاسف می خواهند این امر را اسلامی جلوه دهند درحالیکه بر خلاف اسلام است.
امام رضا (علیه السلام) دیکتاتوری بنیعباس را عاجز کرد.
نگاهی به تاثیرات اقداماتِ بلندمدت امام رضا (علیه السلام) طی نوزده سال دوران امامت به روایت حضرت آیتالله خامنهای:
عمر مبارک امام رضا (علیه السلام) تقریبا پنجاه و پنج سال بوده است - یعنی از سال 148 که سال شهادت امام صادق (علیه السلام) است تا سال 203 - تمام زندگی این بزرگوار با همهی این عظمتها و عمقها و ابعاد گوناگونی که میشود برای آن ذکر کرد و تصویر کرد، در همین مدت عمر نسبتا کوتاه انجام گرفته است.
از این مدت پنجاه و پنج سال، نزدیک به بیست سال - تقریبا نوزده سال - مدت امامت این بزرگوار است؛ اما همین مدت کوتاه را که ملاحظه میکنید، تاثیری که در واقعیت دنیای اسلام گذاشت و به گسترش و عمقی که به معنای حقیقی اسلام و پیوستن به اهلبیت (علیه السلام) و آشنا شدن با مکتب این بزرگواران انجامید، یک داستان عجیبی است، یک دریای عمیقی است.
آن وقتی که حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیکان و علاقهمندان حضرت میگفتند که: علیبنموسی در این فضا چه کار میتواند انجام بدهد - این فضای شدت اختناق هارونی که در روایت دارد که میگفتند: و سیف هارون تقطر دما؛ خون میچکد از شمشیر هارون - این جوان در این شرایط، در ادامهی جهاد امامان شیعه و در مسئولیت عظیمی که برعهدهاش است، میخواهد چه بکند؟ این اول امامت علیبنموسیالرضا (علیه السلام) است.
بعد از این نوزده سال یا بیست سال که پایان دوران امامت و شهادت علیبنموسیالرضا (علیه السلام) است، وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که همان تفکر ولایت اهلبیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آنچنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنیعباس از مواجههی با آن عاجز است؛ این را علیبنموسیالرضا (علیه السلام) انجام داده…
بالاخره مأمون طىّ همان قضایایی که شنیدهاید و تکرار شده است و میدانید، احساس میکند که ناچار است.
علىّبنموسیالرّضا (علیه السلام) را - که با نیتهای خاص خودش، آن بزرگوار را از مدینه کشانده بود، آورده بود، به خود نزدیک کرده بود و قصد کشتن آن بزرگوار را هم نداشت - برخلاف آنچه تدبیر کرده بود، به شهادت برساند.
کار قضاء الهی و ارادهی الهی و تدبیر الهی - که پارهی تن پیغمبر در این نقطهی دوردست از مدینه مدفون بشود که خود این یک تدبیر الهی است، یک مهندسی الهی است - به وسیلهی دشمنان اهلبیت انجام بگیرد. کار برای اهداف بلند را اینجوری باید انجام داد؛ نگاه به بلندمدّت را با این انگیزهها، با این نیّتها، با این امیدها باید انجام داد. 92/6/26
امام رضا علیه السلام : خداوند سه چیز رابه سه چیزدیگر مربوط کرده است و به طورجداگانه نمىپذیرد.
1. نماز را با زکات ذکر کرده است ،هرکس نماز بخواند و زکات ندهد نمازش پذیرفته نیست .
2. نیز شکرخود و شکر از والدین را با هم ذکر کرده است . از این رو هرکس از والدین خود قدردانى نکند از خدا قدردانى نکرده است .
3. نیز در قرآن سفارش به تقوا و سفارش به ارحام(نزدیکان) در کنار هم آمده است. پس اگرکسى به خویشاوندانش رسیدگى و احسان ننماید، با تقوا محسوب نمىشود.
?عیون اخبارالرضا ج1 ص 258
#حدیث_روز
از روی نماز نمی شود فهمید…
شهید مطهری :
اما اگر ربا را میخوریم، نماز را هم با نافله هایش میخوانیم، اگر خیانت به امانت مردم میکنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمیشود، میفهمیم که اینها عبادت نیست، روی عادت است.
از امام روایت شده است: لاتَنْظُروا الی طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ
هیچ وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنید؛ یعنی رکوعهای طولانی وسجودهای طولانی شما را گول نزند، ممکن است این از روی عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند. اگر میخواهید بفهمید این شخص چگونه آدمی است، در راستیها و امانتها امتحانش کنید چون امین بودن عادت بردار نیست، راست گفتن عادت بردار نیست مانند نماز خواندن.
? اسلام و نیاز ها جلد 1 صفحه 211
«مـوعظه شـیـطان»
پس از آنکه حضرت نوح علیه السلام قوم گنه کار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، ابلیس نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من حقی داری که می خواهم آن را ادا کنم!
نوح گفت : چه حقی؟!خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم!
️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟!
ابلیس گفت :در سه جا مراقب حیله من باش!
1. هنگامی که خشمگین شدی!
2. هنگامی که بین دو نفر قضاوت می کنی!
3. هنگامی که با زن نامحرم خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست!
در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد.
?بحارالانوار ج11 ص318
#حدیث_روز
خانم ها حتما باید آلو خشک شده بخورند
زیرا بیشتر خانم ها دچار کم خونی هستند و آلو خشک سرشار از آهن است
آلو با افزایش سلامت کبد به افزایش سلامت پوست هم کمک می کند
#فرهنگ_فاطمیه
زیارت قبور ائمه از مصادیق وفای به عهد
زیارت قبور ائمه یکی از مصادیق وفای به عهد است. جزئی از وفای به عهد است، یعنی اگر کسی بخواهد به عهدش با اهلبیت وفا کند باید زائر آنها باشد. باید به زیارتشان برود. دست در دست آنها بگذارد. بعضی عذر دارند و نمیتوانند زیارت بیایند ولو سالها، اما کسی که عذر ندارد و فقط از باب تنبلی کردن عقب میاندازد و نمیرود جفاکار هست. پیغمبر اکرم بعد از رحلتش، مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر نقل کرده است که بعد از رحلت پیغمبر بلال حبشی که مؤذن پیامبر بود از مدینه بیرون رفت. یک جای دیگری سکنی گزید به خاطر مسائلی که بعد از رحلت پیغمبر پیش آمده بود قهر کرد و از مدینه بیرون رفت. بعد از چند مدت پیغمبر اکرم را خواب دید. پیغمبر فرمود: بلال! این چه جفایی است که به ما میکنی؟ چرا به زیارت ما نمیآیی؟ بلال از خواب بیدار شد و سریعاً به مدینه آمد برای زیارت قبر پیامبر.
خدا آیت الله حسن زاده آملی را حفظ کند. این بزرگوار که از مفاخر ما هستند. ایشان میگفت: من در اثر کثرت درس و بحث و کارهای علمی که در قم داشتم، چند مدت دیر شد و به زیارت حرم حضرت معصومه نرفتم. در خواب حضرت معصومه(سلام الله علیها) را دیدم از من گله کرد. فلانی چرا به زیارت نمیآیی!؟ آن کسی که بدون عذر زیارت نمیآید، اهلبیت این را جفا میدانند و آن کسی که زیارت میآید این را وفای به عهد میداند. وفای به عهد ولایتی که بر گردن ما هست. در همین زیارتها هست که چه بسا منشأیی برای تحول زندگی آدم میشود. زندگی آدم زیر و رو میشود.
از بیانات حجت الاسلام عالی
فضای رابطه دو نفرهتان، یک محیط کاملا خصوصی است و نباید همهاش را عمومی کنید…!
آدمهایی که درکشان از رابطه؛ تنها قربان صدقه رفتن و عشقم و عزیزم است. آنهایی که منتظرند تا از طرف مقابلشان نازکتر از گل بشنوند، بعد تند تند، پستها و تصاویر پروفایلی که میگوید؛ آی مردم، من از زندگی خستهام. فلانی به من گفت بالای چشمانت ابروست؛ باید کمی خودداری و صبر را یاد بگیرند.
تصویر پروفایل شما را کسانی که حتی فکرش را نمیکنید، میبینند. افرادی که منتظر فرصتاند تا وارد حریم شخصیتان شوند. پس لطفا دلخوریهای پیش آمده در محیط خصوصیتان را در بوق و کرنا نکنید!
ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا
یه روز تو مزار شهدا گمنام نشسته بودم?
گفتم این همه از شهدا شنیدی و میگی، خودت چرا باور نداری?
همین ابراهیم هادی چرا راه دور میری?
گفتم آی شهدا، ابراهیم، من زن میخام?
دو سه ماهی گذشت، یه روز تو خونه عکس ابراهیمو قاب کردم گذاشتم رو تاقچه?
چند هفته بعد تو اولین خواستگاری حل و فصل شد و عقد کردیم?
وقتی رفتم اتاق همسرم دیدم عکس ابراهیم هادی رو دیواره?
از تعجب داشتم می ترکیدم☺️
فهمیدم ابراهیم یکی از مریداشو برای من انتخاب کرده?
خاطرات شهیدمحسن حججی
به روایت همرزم محمد صافی
در پروژه کتاب شهر نجفآباد در بحث ترویج آموزش اصول فقه و کتابخوانی، محسن مقدمات ابتدایی را پیریزی و کار را راهاندازی کرد، محسن خیلی دوست داشت جریانساز باشد، مانند ایجاد یک تفکر نو یا ایجاد یک جریان فرهنگی. او همیشه برای جوانان و نوجوانان وقت میگذاشت و سعی میکرد خط فکری صحیح به آنها بدهد.
محسن بعد از سفری که به سوریه داشت خیلی تغییر کرده بود بهطوری که حتی ما که از دوستانش بودیم، فکر میکردیم محسن دارد ریاکاری میکند اما حالا که به عقب بر میگردیم میبینیم که واقعا محسن بعد از آن سفر گویا مسیر زندگی خود را پیدا کرده بود.
ما میخواستیم به اردویی جهادی برویم، این اردو به دلیل مشکلات مالی در حال لغو شدن بود در نهایت به همین منظور جلسهای برگزار شد. محسن اصرار به برگزاری داشت و میگفت حتی اگر یک نفر هم به اردو نیاید من به تنهایی خواهم رفت. محسن عاشق جهاد و اردوهای جهادی بود و با سماجتهای محسن بالاخره اردو برگزار شد.
چرا خانم ها در روابط زناشوییشان «پانتومیم» اجرا میکنند؟! یعنی انتظار دارند همسرشان از رفتارهایشان حدس بزند، چه احساسی دارند؟!
انتظار دارند هر وقت فکرشان مشغول است، طرفشان خودش بفهمد که خانم به چه فکر میکند و از او دلجویی کند؟!
انتظار دارند شریک عاطفیشان، خودش حدس بزند، چه نیازی دارند و برای رفع نیاز آنها کاری انجام دهند؟!
اگر خانم ها اینگونه هستند، بدانند که زندگی واقعی، «پانتومیم» نیست تا همسرشان بخواهد و یا بتواند نگفتههای آنها را حدس بزند. بهتر است حرف بزنند. اگر ناراحتند در مورد احساست خود حرف بزنند. اگر دل آنها چیزی میخواهد، در موردش حرف بزنند. اگر فکری در سر دارند، در موردش حرف بزنند.
در یک رابطهی عاطفی، «گفتگو» بهترین شیوهی مدیریت تعارضات است. پس از آنها خواهش می شود که حــرف بــزنند…
#فرهنگ_فاطمیه
#به_قلم_خودم
یک زن خوب، بایـد شـادی آفریـن خانه باشد.
سنگ صبور خانه، زن است و همیشه بایستی نبض عواطف و جو اخلاقی خانه را معتدل نگاه دارد.
مگر نشنیده ایم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در حدیثی، زنی را شایسته و پرسود دانست که هرگاه مرد به او نگاه کند، شادمان شود.
پس گره از ابرو باز کنید، و با استقبال گرم و صورت خندان، گلهای محبت را در زندگی شکوفا کنید…
و باز شنیده ایم و که حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: زن گل است؛ پس باید همچون گل شکفته در گلستان خانواده، شادی آفرین باشید.
پس یک زن خوب، بایـد شـادی آفریـن خانه باشد.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
اکثر مردها نمی دانند ولی یک مرد مقتدر خوب میداند که برای به دست آوردن دل همسرش بهتر است بعضی وقتها به او هدیه بدهد. خانمها چون اکثرا سمعی هستند و افراد سمعی نیاز زیادی به گرفتن کادو دارند.
شاید این کار برای مردها یک جور هدر دادن پول باشد ولی وقتی فکر کنند که دل همسرشان را شاد میکنند و او متقابلا برایشان ابراز محبت می کند و باعث میشود اهمیت همسرشان برای آنها زیاد شود.
مردها باید بدانند که میتوانند خیلی وقتها سیاست بکار ببرند! چطوری؟ مثلا بعضی وقتها یک چیزی تو خانه خراب میشود. از ظرفی که میشکند بگیرید تا لباسی که پاره میشود. خب مردها میدانند که دیر یا زود خانم از آنها آن چیز را درخواست میکند.
پس مردها باید زرنگ باشند! قبل از اینکه چیزی بگویند بروند و برای او بخرند. کادو پیچش هم بکنند و به او هدیه بدهند. در آن وقت شاهد ذوق کردن او می شوند. خیلی هم سادهست. مشاهده می کنند که یک چیزی که میخواست تبدیل به توقع بشود را به لطف تبدیل کردند و خانم هم خیلی بیشتر دوستشان دارد و به آنها افتخار میکند. تازه میتواند کلی هم اینجا و اونجا ازشون تعریف کند که چنین شوهری دارم که همیشه به من کادو میدهد.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
اظهار خوبیهای همسرتان در حضور دیگران، فعالکننده پاسخ و واکنشی بسیار مهم و اساسی در اوست؛ گویی در حضور همگان، اعلام میکنید که این زن خوشبخت، همسر شماست.
هنگامیکه همسر شما احساس کند به او افتخار میکنید، غرق در شادی و شعف میشود و مطمئنا برای شما ارزش بیشتری قائل خواهد شد.
این را بدانید که تعریف کردن از همسر، مثل مهمانی دادن است؛ به طور حتم پاسخی به همان ترتیب خواهد داشت.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
روش اشتباهی که بعضی خانم ها پیش گرفته اند، طعنه و کنایه زدن است که روش محبوب بسیاری از افراد برای تغییر رفتارهای همسرشان است…!
توجه داشته باشید که با این برخوردها، احساس همسرتان نسبت به شما تغییر میکند و محبت او به سردی میرود.
بنابراین شما باید انتظاراتتان را شفاف برای همسرتان مطرح کنید و دلایل اشتباه بودن رفتارهایش از نظر خودتان را برای او توضیح دهید…
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
آمار درباره ازدواج های پایدار نشان داده است که برای داشتن زندگی خانوادگی موفق و طولانی مدت، شادی و رضایت زن مهم تر از رضایت و شادی مرد است.
وقتی مردان از زنان خود حمایت می کنند، آنان را در حل مشکلاتشان توانمندتر می سازند، و به زندگی امیدوارتر و علاقه مندتر می کنند.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
یک عادت اشتباه خانمها این هست که گاهی دعواهاى بین خودشان و همسرشان را براى اطرافیان تعریف میکنند…!
درست هست که در آن لحظه سبک می شوید و حتى ممکن هست راهکار هم بگیرید ولى در بلند مدت تمام وجههی همسرتان و زندگى دو نفره تان را در نگاه اطرافیان خراب میکنید…
اگر برخوردى با ما شد که ناشى از حس بىاعتمادى آنها به زندگى دو نفره ما بود، دیگر جاى ناراحت شدن ندارد؛ چون خودمان این نگاه را ساختیم…!
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
در گوشـی همسـرتون کنجکاوی نکنید.
یادتان باشد که باید این را قبول کنید که تو زندگی مشترک، لازمه به حریم خصوصی همسرتان احترام بزارید. تلفن همراه، رایانه و تبلت همسرت محدودههای شخصی اوست…
تصور نکنید ممنوع بودنِ وارد شدن به این محدودهها، به معنی این هست که اتفاقات ممنوع وحشتناکی درون گوشی وجود دارد!
حق ندارید به تلفن همسرتان سرک بکشید؛ نه به این دلیل که ممکن هست تو پیامکها و تماسهاش رد پای رابطه ممنوعهای را ببینید!
این حق همسرتون هست که درد و دلهای پیامکی خودش را با خواهر یا مادرش دور از چشمتان نگهدارد یا اینکه تو دفترچه یادداشت گوشی اش حرفهای دلش را بنویسد…
لطفا سرک نکشید و اجازه نفس کشیدن به او بدهید.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_فاطمیه
متاسفانه والدین جلوی چشم بچهها به هم محبت نمیکنند و همدیگرو نوازش نمیکنند. چون اینکار رو مقابل بچه زشت میدونند! اما زشت این هست که موقع دعوا، مراعات بچه رو نمیکنند و آنقدر داد و بیداد میکنند تا بچه به گریه بیافته و این فاجعه ست….!
#فرهنگ_فاطمیه
#به_قلم_خودم
کلامشهیدآسیدمرتضىآوینى.
عقلمعاشمیگویدکهشب
هنگامخفتناست …
اما عشق میگویدکهبیدارباش
درراه خدا بیـــدارباشتاروحتو
چونشعاعیازنوربهشمسوجود
حقاتصالیابد …
از همین جا به بعد بساز
آدمها فکر میکنند اگر یک بار دیگر متولد شوند،جور دیگری زندگی میکنند.
شاد و خوشبخت و کم اشتباه …
فکر میکنند همه چیز را از نو خوب خواهند ساخت، محکم و بینقص
اما، حقیقت ندارد…
اگر ما جسارتِ طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،اگر آدمِ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را میساختیم
هر کس به امری که خداوند ،
برای او مقدر کرد ،
به عنوان بهترین و زیباترین انتخاب خدا ، نگاه کرد
خداوند ، هر دو جهانش را ،
بهشت می گرداند
البته این سخن ،
مربوط به مسائل فردی است
مثل بیماری و فقر و …
که همواره باید صبور و شکرگزار بود
اما در مورد مسائل اجتماعی ،
و حقوق دیگران ، و ظلم ظالمان ،
و دزدی دزدان و ترویج فساد و فحشا
و…
نباید سکوت کرد
و نباید آنرا از مقدرات خداوند عزوجل ،
به حساب آورد .
در اینگونه موارد
خداوند ، همگان را به جهاد
و دفاع از مظلومین جهان ، فرا می خواند .
استاد منتظرالمهدی
تـشـرفـات
سید جلیل علی بن عبدالحمید نیلی می فرماید:
شـخـصـی ، کـه مـورد اطـمینان من می باشد، قضیه ای را نقل کرد که نزد بیشتر اهل نجف اشرف مشهور است .
او می گفت : خانه ای که من الان (سال 789 هجری ) در آن ساکنم ، ملک مردی ازاهل خیر و صلاح بود که به او حسین مدلل می گفتند.
این منزل از سمت غربی وشمالی به قبر مطهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) و به دیوار صحن مقدس متصل است .
️حـسـیـن صاحب عیال و فرزند بود که مبتلا به فلج شد، به طوری که قدرت ایستادن نداشت ، لذا عـیـال و اطـفـالش در وقت حاجت او را حمل می کردنند.
️از طرفی به خاطرطول کشیدن مدت مـرض ، خـود و خانواده اش در شدت و فشار افتادند و به فقر وتنگدستی مبتلا و محتاج خلق شده بودند.
سال 720، یک شب ، بعد از آن که ربع شب گذشته بود، پسر و عیال او از خواب بیدارشدند، دیدند کـه از خـانه و بام نور می درخشد، به طوری که چشم را خیره می کند.
ازحسین پرسیدند: چه خبر است ؟ گفت : امام زمان (علیه السلام) نزد من تشریف آوردند و فرمودند: برخیز ای حسین .
عرض کردم : آقاجان من نمی توانم برخیزم .
دسـت مـرا گرفت و از جا بلند کرد.
همان لحظه مرض من از بین رفت و خوب شدم .
ایشان به من فرمود: این ساباط (طاقهای قدیمی را ساباط می گویند) راه من است که از این راه به زیارت جدم می روم .
درب آن را هر شب ببند.
عرض کردم : شنیدم و اطاعت کردم ، مولای من .
سپس آن حضرت برخاسته و به زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام ) رفتند.
بعد از این قضیه ، آن ساباط، به ساباط حسین مدلل مشهور شد.
و مردم برای آن نذرهامی کنند و به برکت حضرت ولی عصر ارواحنافداه به مراد خود می رسند .
کمال الدین ج 2، ص 149، س 11
زندگی یعنی
وقتی شما از همسرتان حمایت میکنید، در واقع به او میگویید” عزیزم زیاد به خودت سخت نگیر، تو اشتباه کوچکی مرتکب شده ای. ما می توانیم با این اشتباه زندگی کنیم. بیا این شرایط را تحمل کرده و برای آن راه حلی بیابیم.
وقتی از همسر یا نامزدتان جملاتی همچون: “مطمئنم که این شغل، شغل خوبی است و تو از پس آن بر میآیی"را میشنوید، احساس میکنید، تشویق شده اید. اجازه دهید شریکتان بداند که شما در هر گامی که او برمی دارد، پشتش هستید. زوجینی که همدیگر را تشویق میکنند، اطمینان دارند که کمک کردن به هم موجب می شود در تمام ابعاد زندگی خود موفق باشند.
خَلَقَ لَکُمْ …
أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها …
عالم محضر خداست …
در محضر خدا ازدواج کنید …
اگر طرف مقابلتان این ویژگی را داشت قید ازدواج با او را بزنید…
تضاد درونگرایی و برونگرایی
این یک تفاوت اساسی است که ممکن است در دوران آشنایی متوجهش بشوید. اینکه یکی از شما درونگرا ودیگری برونگرا است، میتواند خطرساز باشد. مثلا شماشدیدا به دنبال زمانی هستیدکه بتوانید تنهاباشید. اما او مدام ازاین شکایت میکند که وقت کمی راباهم میگذرانید. این فقط یک نمونه کوچک است.
البته اگر حس میکنید طرف مقابلتان با وجود اینکه از لحاظ درونگرا یا برونگرا بودن باشما تفاوت دارد. اما فرد مناسبی هست.
حتما قبل از هر تصمیم به مشاور خوب مراجعه کنید. مشاور میتواند تشخیص دهد شما میتوانید درکنار هم زندگی نرمالی بسازید یا خیر.
برای زندگی موفق باید آگاهانه قدم برداشت.
تلنگر
بعضی ها از مرگ می ترسند،
بعضی ها از نابینایی می ترسند،
بعضی ها از سرطان و ایدز می ترسند
و بعضی ها از فقر و نداری می ترسند.
و بعضی ها از …..
اما ای کاش از؛
غرور و تکبر و پنهانکاری بترسیم!
ای کاش از؛
نامهربانی و دل شکستن بترسیم!
ای کاش از؛
از دروغ و تخریب بترسیم!
ای کاش از؛
جهل و نادانی بترسیم
ای کاش از؛
بخل و حسد و کینه بترسیم!
ای کاش از؛
سانسور و تحریف بترسیم!
ای کاش از؛
غیبت و تهمت و افترا بترسیم!
و ای کاش از؛
نفاق و دورویی و تملق بترسیم!
به نقل از آقای صمدی از شاگردان آیت الله نجابت (ره)
آقای انصاری خود به لزوم استاد تأکید خاصی داشتند و می فرمود : بدون استاد راه بسیار مشکل است اما هر کس که طلب حقیقی داشته باشد حتماً متحیر نمی ماند . خداوند غیور است و طالب را رها نمی کند و من اگر یک نفر طالب توحید را سراغ داشته باشم ، هر جای دنیا که باشد به سراغش
می روم .
منبع : کتاب سوخته ، ص 121
اِنَّ رَبی قریبٌ مجیب…
خدایا
خوب است که تو،
این همه نزدیکی
خوب است که من
هنوز هم
تـو را دارم
تو را که این همه خوبی
این همه خوب
“سبقت رحمته غضبه”
اگر کسی را میزند و برکسی میشورد، به خاطر عشق و دوستیاش، این کار را میکند.. از روی عشق غضب میکند، یعنی عاشق مهربان است و حتی تجلی عذاب، تجلی رحمت اوست!
اخبات | علی صفایی حائری
سخن بزرگان
آیتالله_مجتهدی(ره):
اجابت دعا در لقمه حلال است:
لقمه حلال بخور
یواش هم بگویی الهی العفو
خدا قبول میکنه
اللَّهُمَّ احْرُسْنِی بِحَرَاسَتِکَ …
خدایا …
منو دست این و اون نسپار …
خودت مواظبم باش …
از جهالت تا شهادت
وابستگی به رژیم شاهنشاهی
او غیر از سه ماه محرم و صفر و رمضان، بقیه سال خودش را ریزه خور رئیس مملکتش میدانست. شاهدوستی طیب در نه ماه دیگر زبانزد بود. کودتای 28 مرداد، یک پای کار شد «طیب حاجرضایی». شاهدوستیاش پیوند خورد با کمک به آمریکا و انگلیس و در نتیجه دولت مصدق سقوط کرد. طیب هر کار از دستش برآمده بود برای دم و دستگاه شاه کرد. آنها هم قدرشناسی کردند و «واردات موز» را انحصاراً به طیب دادند.
بگذریم که محرم و صفر که میآمد، طیب تمام دم و دستگاهش را میآورد کنار خیمه امام حسین(علیه السلام) میگذاشت و خودش دوباره غلام امام حسین (ع) میشد.
در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوی، تمام چهار راه مولوی را تا شوش، فرش کرد و طاقِ نصرت بست. به دلیل اقداماتی که در 28 مرداد به نفع تاج و تخت انجام داد، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوی بود و حتی از شاه، یک طپانچه هدیه گرفته بود.
او شاه را دوست داشت، تا جایی که تصاویر شاه و پرچم شیروخورشید را روی بدن خود خالکوبی کرده بود. خود طیب در این باره میگوید:«اوایل دوران پهلوی بود. آن موقع من رضاخان را دوست داشتم. میگفتند آدم خوبیه، مقتدره، با خداست. به مردم کمک میکنه و … من دیده بودم که رضاخان توی محرم میوندار دسته تکیه دولت بود. خلاصه خیلی از رضاخان خوشم اومد. برای همین روی بدنم تصویر سر رضاخان رو خالکوبی کردم.»
طیب در آن دوران، اگرچه با روحانیت، ارتباط چندانی نداشت؛ اما احترام خاصی برای ایشان قائل بود. در گزارش های ساواک، درباره رفت و آمد طیب با آیت الله کاشانی – که در آن زمان، در انزوا به سر می برد- چنین آمده است: «طیب حاج رضایی، چهار صندوق میوه به منزل آیت الله کاشانی برد» «چندی است که طیب حاج رضایی، تغییر لحن داده و با طرفداران آیت الله کاشانی طرح دوستی ریخته است»
رفتار و شخصیت مرحوم طیب به کلی با افراد بی قیدی، چون شعبان جعفری- که برای جلب نظر شاه، تن به هر کاری می دادند- تفاوت داشت. او به اسلام، علاقه مند بود و جوانمردی و شجاعت را از سردار کربلا آموخته بود. اما به اشتباه، ایران دوستی را با شاه دوستی همراه می دید و بر همین اساس، در جهت تقویت سلطنت تلاش می کرد…
شهدای غریب
قبل از ورود به اردوگاه ما را بازجویی کردند. از اتاق بازجویی فقط صدای ناله می آمدجوانی بود که با لباس پاسداری اسیر شده بود. او را می زدند و می گفتن:
تو پاسدار خمینی هستی!
او را می شناختم. از بچه های لشگر علی بن ابی طالب (ع) بود.هر چه او را زدند هیچ حرفی نزد. حسابی از دست او عصبانی شدند. در آخر فقط یک کلام گفت:
کمی آب به من بدهید.
بعثی ها رفتند و ظرف آبی آوردند! به زور در دهان او ریختند. فریادی زد و در پیش چشمان ما در حال تشنگی جان داد!
جلادانی که وارث شمر و یزید بودند قیر مذاب به جای آب در دهانش ریخته بودند.
کلام شهید علیرضا بنکدار.
ما روسیه از دنیاییم که نگران نشستهایم.
خدای من! فردای قیامت که میان بندگانت داوری میفرمایی مرا به دیدارت شاد گردان، خدای من! چنان کن سرانجام کار من را که در صحرای محشر روی آن داشته باشم که سرفراز آرم و جلال و جبروت تو را بنگرم. خدای من! در آن روز چنان به عفو و بخشش خود امیدوارم گردان که بتوانم دیده به دست جود و کرم تو بدوزم و سر به آستان فضل تو بسپارم.
بارها از آرزویش گفته بود…
خادمی امام رضا(علیه السلام)…
گذشت تا اینکه…هفتاد شهید را
برای تشییع به مشهد آوردند، او
هم همراه آنان بود. وقتی مراسم
شروع شد، تابوت وی سریع تر از
همه حرکت میکرد.جلو بود.خیلی
جلو.و هم او زودتر به حرم امام
رضا(علیه السلام)رسید.مراسم عجیبی بود.
شب در عالم خواب دیدم که کنار
حرم پرچمی نصب شده که روی
آن نوشته شده بود:
به یادشیخ بهایی. وقتی در همان
حال از او سؤال کردم اینجا چه
می کنی؟ پاسخ شنیدم که گفت:
من در کنار امام رضا (علیه السلام)هستم.
او به آرزویش رسیده بود . خادم
شده بود.
راوی همسر شهید نصرالله شیخ بهایی
طنز جبهه صدام، جارو برقیه
صبح روز عملیات والفجر10 در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند، روحیه مناسبی در چهره بچهها دیده نمیشد از طرفی حدود 100اسیر عراقی را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم برای اینکه انبساط خاطری در بچهها پیدا شود و روحیههای گرفته آنها از آن حالت خارج شود، جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچارهها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن میکردند.
مشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند.
فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید. منم شیطونیم گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی»
اسیران عراقی شعارم را جواب میدادند بچههای خط همه از خنده روده بر شده بودندو قربانی هم دستش را تکان میداد که یعنی شعار ندهید!
او میگفت: قربانی من هستم «انا قربانی» و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان میدادند و میگفتند:«لا موت لا موت» یعنی ما اشتباه کردیم.
اصطلاح
بین آب و آتش ماندن
را حتماً شنیده ایم
بله فقط شنیده ایم
ولی واقعاً بین آب و آتش ماندن را کسی
تجربه نکرده به جز
غواصان خط شکن
در شب عملیات والفجر هشت
در رودخانه وحشی اروند
تصورش هم سخته
جایی که دست ها به هیچ جا بند نیست
بین آب معلق ماندن ، نداشتن جان پناه
از طرفی آتش دشمن روی سر آدم باشه
این یعنی ماندن بین آب و آتش
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل, نفس آشنای تو
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پاره ی دلم که بریزم به پای تو…
آخر چگونه غربت تو باورم شود
شهر توپایتخت تمام زمین شده
ایران به دور مرقد تو میکند طواف
ایران شده است خاتم و مشهد نگین شده
آیا می دانید
شلمچه تنها منطقه ای است که اگر رو به قبله بایستی یادمان شهدای شلمچه، کربلا و کعبه در امتداد هم قرار می گیرند.
کربلای ایران
یکی از بچه های رزمنده می گفت:می دونید چرا شلمچه کربلای ایرانه؟
چون اینجا دست و سر بچه ها قطع شده ، خیلیا از تشنگی شهید شدند ، خیلیا به اسارت رفتند قاسم و علی اکبرها اینجا شهید شدند و از همه دردناکتر اینکه یزیدیان عین ؟ عاشورا که با اسب بر بدن شهدای کربلا تاختند عرافیها هم جلوی چشم ما با شنی های تانک بر روی پیکر شهدا و زخمی ها آنقدر جلو و عقب رفتند که گوشت و پوست و استخونشون با خاک ممزوج شد و این شهدا تا قیامت مفقود خواهند ماند چون چیزی جز خاک ازشان باقی نماند.
این دشت دشت کربلاست.
من نزدیک 20 سال است در شلمچه پا برهنه قدم می گذارم به قول یکی از رزمنده های قدیمی که تو تفحص کار می کنه وقتی می رسیم شلمچه می گه خوش اومدین بچه ها آرام قدم بردارید چشم رفقای من زیر پاهای شماست .
و من هر بار بیشتر از قبل خجالت می کشم.
طنز جبهه هوالباقی
هرچه میگفتی چیزی دیگر جواب میداد. غیر ممکن بود مثل همه صریح و ساده و همه فهم حرف بزند.
بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از او گرفتم چون احتمال میدادم که مجروح شده باشد، گفتم: «راستی فلانی کجاست؟»
گفت بردنش «هوالشافی.»
شستم خبردار شد که چیزیش شده و بردنش بیمارستان.
بعد پرسیدم: «حال و روزش چطوره؟»
گفت: «هوالباقی.»
میخواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و مانده بودم بخندم یا گریه کنم.
چفیه در دل شب سجاده عشاق بود ، زیرانداز در هنگام استراحت و ملافه در هنگام خواب
چفیه در هنگام شناسایی منطقه و جنگهای چلیکی نقاب می گشت
در هنگام نیاز بند اسلحه، کمر بند و فانسقه ای بود
صبح و ظهر و شام سفر می شد
هنگام حمام حوله می شد
هنگام نبرد، همچو شال برگردن بسیجی می درخشید،
اما زمانی که عملیات تمام می شد چفیه خون آلود بود و آن بسیجی شهید
زمانی که منطقه جنگی به شیمیایی آلوده می گشت پارچه نمناکی بود جلوی بینی
پیش بند آرایشگاهای صلواتی
در موقع لزوم طناب
هنگام مجروح شدن برانکارد، باند زخم
هنگام دستگیری دشمن دستبند و چشم بند
تور ماهیگیری در کنار اروندرود و در هنگام گرما باد بزن
آری شما کدام وسیله را سراغ دارید که آنقدر ساده باشد ولی در عین خال این همه کار را انجام دهد؟
وصیتنامه شهید
خـدا می داند که چقدر این ذکر
« اللهم اجعلنا من الذابین عن حرم سیده زینب (سلام الله علیها)»
راگفتیم تا خدا این توفیق را به ما بدهد تا جزو مدافعیـن حـرم حضرت شدیم …
️ ولادت : 1360/10/29 (مازندران/چالوس)
شهادت: 1395/01/21 (خالدیه خانطومان/سوریه)
️ وضعیت تاهل: متاهل و صاحب 2فرزند پسر
تاریخ شهادتش را میدانست …
زمانی که حسین نوجوان بود برای اولین بار سال 78 همراه با خانواده به منطقه عملیاتی جنوب کشور آمدم حسین در قسمت آماد و پشتیبانی سپاه فعالیت می کرد، همیشه یک چفیه دور کمرش می بست.
در اردوی راهیان نور یک روز ناهار زائران نان و حلوا شکری بود و شام هم کنسرو لوبیا ، به حسین گفتم با این هوای گرم، غذا مناسب زائران نیست. در جوابم گفت هرکسی پول داره بفرما هتل . این اردو با کمک های مردمی راه افتاده و ماهم بودجه زیادی نداریم.
پسرم با حجب و حیا بود، در مسئله نگاه به نامحرم بسیار مراقب بود و رعایت می کرد. احترام به پدر و مادر و مهربانی از ویژگی های رفتاری مهم پسرم بود.
حسین دو بار به سوریه اعزام شد و دفعه دومی که می خواست به سوریه برود خوابی دیده بود که خوابش را به شهید مدافع حرم حامد کوچک زاده اهل گیلان گفت، حتی تاریخ و روز شهادتش را هم می دانست و حسین در تاریخ 21 فروردین سال 95 به شهادت رسید.
شهدا اهل دروغ و تجملات نبودند، مسئولان هم اهل خودسازی باشند و دروغ نگویند.
راوی : مادر شهید حسین بواس مدافع حریم عشق
از حاج احمد متوسلیان سوال شد
چرا اسم تیپی که تشکیل داده را محمدرسولاللهﷺ گذاشته ؟!
در جواب گفت :
به دلیل آن که هر وقت
اسم لشکر 27 برده میشود
ذکر صلوات
خاطرات شهیدمحسن حججی به روایت همرزمان محمد صافی
بچههایی که در این فضاها هستند، بیشترشان آرزوی شهادت را دارند اما اینکه ما چه کاری برای رسیدن به این آرزو انجام میدهیم مهمترین مسئله است، بسیاری از ما فقط آرزو میکنیم اما پای عمل که میرسد در بسیاری از زمینهها لنگ لنگان قدم بر میداریم اما محسن با عمل، به آرزوهایش رنگ حقیقت میزد.
یکی از مشکلاتی که گریبان جوانان مارا گرفته، سردرگمی و بیهدف بودن است و این بیهدف بودن به تمام اقشار جامعه تعیم داده میشود، شهید حججی واقعا یک انسان هدفمند، به معنی واقعی کلمه بود.
جوانان ما برای پایمالنشدن خون این شهدا باید تلاش کنند تا در تمام عرصهها کشور را بر فراز قلههای افتخار در عرصههای جهانی بنشانند و بدانند که تنها صراط مستقیم، راه ولایت است و برای پیروزی مسلمین در این راه از هیچ تلاشی رو بر نگردانند.
این جریانی که این روزها بعد از شهادت محسن به راه افتاده در درجه اول برای خود ما سئوال است که واقعا اقامحسن چه معاملهای با خدا کرد که سبب شد نه تنها در کشور که در دنیا این گونه بازتاب پیدا کند.
محسن در تمام کارها حد اعتدال را رعایت میکرد، در دوستی خود با دوستانش از هیچ چیز مضایقه نمیکرد اما از حد اعتدال هم خارج نمیشد، در بحث عبادت هم افراط و تفریط نداشت. محسن همیشه بر لبه مو مانندی از اعتدال، بر روی مرز میان افراط و تفریط عبور میکرد. به وقت شوخی، شوخی میکرد، به وقت شادی شاد بود، در ایام شهادت تمام حرمتها را نگه میداشت. شهید محسن حججی انسان با فضیلت و بزرگی بود.
کلام شهید حمید قربانی.
من با آگاهی کامل این راه را انتخاب کردم و پا به عرصه جهاد گذاشتیم تا نا آگاهان دنیا بفهمند که ما به حکم ایمانمان جان می دهیم و شهادت را به جان می خریم که شاید پرتوی خونمان ظلمت جهان را از دل این رذیلان بردارد و حق را دریابند…
گاه گاهـی …
با نگاهـی
حال ما را خوب کن …
خلوت این قلب تنها را
کمـی آشوب کن …
شهیدحاج محمدابراهیـم همت
از خاطرات زیارت امام رضا علیهالسلام
بخش زیبایى از حیات طیبه او به سفرهاى مشهد تعلق دارد. چرا که پایان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساند.
مىگفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مىگیرد، روح با یک نیت بد سیاه و کدر مىشود. به همین خاطر به امام رضا(علیه السلام) پناه مىبرد. که در زیارت یکشنبه حضرت زهرا(علیه السلام) آمده است: «انا قد طهرنا بولایتهم»؛ ما با ولایت آنان تطهیر مىشویم.
مىگفت: زیارت امام رضا(علیه السلام) مثل حمام است. و با این نیاز به درگاه امام(علیه السلام) مىشتافت.
روزى یکى از مریدان مشهدى گفته بود: بیایید منزل ما خالى است. ایشان از آدرس خانه آن جوان پرسید و پاسخ شنید که مثلا: نخ ریسى! فرمود: دور است. من جایى دور و بر حرم مىخواهم. پرسیدند: چرا اینقدر نزدیک؟ فرمود: آخر آلودهها لب حوض مىنشینند!
آن قدر یقین به رافت و دست گشایشگر آقا داشت که وقتى گدایى در نزدیکى حرم امام رضا(علیه السلام) از او چیزى خواست، با آن همه دست و دلبازى محل نگذاشت و اعتنایى به او نکرد.. و وقتى اصرار فقیر را دید، فرمود: بىسلیقهاى! آدم در کنار دریا از یک پیت حلبى آب نمىخواهد!
منبع: مشهور آسمان(خاطراتی از استاد علی صفایی حائری)