رضایت مادر موجب دیدار امام زمان علیه السلام شد.
جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند، شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند.
شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد …
ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟
شیخ شرح حال خود را میگوید.
پیرمرد میگوید: میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟
شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب #خضر میباشد.
روزی جناب خضر به شیخ میگوید: حالا که رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است…
با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر بر آن نشسته بودند …
از شیخ محمد علی پرسیدند:
چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضر تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟
شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود.
? شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام
یکی از راههای نزدیک شدن به وجود مقدس امام زمان علیه السلام عمل کردن به این دستور الهی است یعنی:
احسان به والدین
خدایا قلب ما رو نرم تر کن تا توفیق جلب رضایت پدر و مادر رو به دست بیاریم
بعد از قهر همیشه آشتی هست.
یادتان باشد حرفی از قهرتان پیش کسی نگویید.
زیرا شما بهزودی باهمسرتان آشتی میکنید؛
اما تصویری که از او درهنگام ناراحتی در ذهن دیگران میسازید هرگز فراموش نمیشود؛
پس مراقب باشید که:
در زمان قهر، با دیگران درمورد همسرتان، صحبت نکنید.
رهایی از افسانه های ازدواج
باورهایی نادرست اما رایج درباره ازدواج در بین ایرانی ها وجود دارد که باید سعی کرد از انها دوری کرد. از جمله:
ازدواج میکنم تا حالم خوب شود، ازدواج میکنم تا از مشکلات خانوادگی فرار کنم، اگر با فلانی ازدواج کنم خوشبخت میشوم ولاغیر!، ازدواج یعنی اسارت و…
اما چند توصیه کوتاه برای رهایی از افسانه های ازدواج
ازدواج را به عنوان درمان مشکلات روانی و رفتاری خود نپندارید و حتما سعی کنید قبل از ازدواج آن ها را برطرف کنید.
ازدواج را راهی برای فرار از مشکلات در نظر نگیرید چون جریانی است برای تکامل و هر نوع تکاملی سختی ها و مشکلات خاص خود را دارد.
آگاه باشید که در هر خانواده ای مشکلاتی وجود دارد و شما مسئول همه ی اشتباهات نیستید ولی بی شک شما مسئول انتخاب خود هستید و خواهید بود. پس با چشم باز انتخاب کنید.
حرف آخر را خودتان بزنید. اگرچه دیگران ممکن است برای انتخاب به شما توصیه هایی کنند یا تحت فشارتان بگذارند اما انتخاب با شماست. بی تردید در صورت عدم موفقیت شما در ازدواجتان آن ها خود را مسئول ازدواج نافرجام شما نمی دانند.
بهتر است دوستی قبل از ازدواج، به صورت آشنایی قبل از ازدواج و تحت نظر خانواده ها و به صورت خواستگاری رسمی صورت بگیرد تا به جای تبادل احساسی و درگیری های عاطفی به مسائل منطقی فرآیند شناخت منجر شود.
خوشبختی به خودی خود رخ نمی دهد، بلکه ساخته می شود. به اندازه انتخاب همسر خوب، تلاش در حفظ آن نیز مهم است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله):
چه چیزی مانع میشود که انسان مؤمن، زن بگیرد؟!
شاید خداوند به او فرزندانی روزی کند که زمین را از «لاالهالاالله» سنگین کنند.
?برشی از کتاب آرام جان که شهید حججی را به روایت همسرش به تصویر کشیده است و روز پاسدار را به او تبریک گفته است:
روز پاسدار برایش کیک پختم?
با کرم و رنگ عینهو لباس پاسداری
تزئین کردم؛ با جیب و سردوش و درجه. برگهای هم بهش چسباندم
«محسنم، قربونت بشم، روز پاسدار رو بهت تبریک میگم. امیدوارم سال دیگه پیش امام حسین(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) روز پاسدار رو جشن بگیری» از ته قلبم برایش دعا کردم.
قبل از اینکه از سر کار برسد همه را بردم خانه پدرم. پیام دادم
«ناهار بیا خونه مامانم اینا» تا وارد شد مامانم بغلش کرد و روز پاسدار را بهش تبریک گفت. الکی جلویش نقش بازی کردم. «عه؟ مگه امروز روز پاسداره؟» شروع کردم به عذرخواهی که ببخشید یادم نبود.
«با خودت فکر نکنی چه زن بیذوق و بیمعرفتی! قول میدم جبران کنم!» محسن گفت «این چه حرفیه! همین اندازه تبریکت برام بسه!» برای مامانم چشم و ابرو آمدم که محسن را سرگرم کند. تا ببیند چه خبر است کیک را گذاشتم صندوق عقب ماشین.
آماده شدیم که برویم خانه مادربزرگم.
مادربزرگم داشت از سماور چای
می ریخت که گفتم «عه! گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم» به این بهانه رفتم و کیک را آوردم. یکدفعه جلویش سبز شدم «همسرم روزت مبارک!» محسن را می گویی؛ نزدیک بود سنگکوب کند. ذوق زده گفت «من می دونستم تو آخرش یه کاری میکنی!» باورش نمیشد خودم پخته باشم. هی می پرسید:
«بگو از کجا خریدی؟»
فواید اجتماعی نماز
کودک از طریق نماز خواندن با جامعه خود ارتباط برقرار می کند زیرا به همراه والدین یا خواهر و برادر به مسجد رفته و علاوه بر اثرات ظاهری، بستر لازم برای ارتباط با جامعه متدینین و کودکان آن ها نیز برای او فراهم می شود.
لذاست که سرگروه ها و مربیان صالحین می بایست جذابیت لازم را برای حضور کودکان در مسجد فراهم ساخته و از مومنین محل برای حضور فرزندانشان در مسجد یاری جویند.
معرفی کتابی ارزشمند.
دیروز فهمیدم که استاد پناهیان فرمودند:
جَوانها شما حیف هستید، قدر خودتان رو بدونید، اگر کتابچهی « رقصی چنین میانهی میـدانم آرزوسـت » نوشتهی شهید چمران رو نخواندید، عمرتان هدر رفته است.
هفتاد سالت هم باشد، من بالای قبرت مینویسم: “جوان ناکام”
.
من امروز این کتاب رو خریدم
شما هم بخرید و از خوندنش لذت ببرید
31 خرداد سالروز شهادت دکترچمران گرامیباد
️ارزش تدبر در قرآن
قرآن را خواندن، با تدبر خواندن، دوره کردن، همه معارف قرآن را حداقل یک بار در ذهن گرداندن، خیلی ارزش دارد.
اگر در روز دو جزء قرآن بخوانید، اما بی توجه، فضیلتش آن قدر نیست که دو صفحه بخوانید، با کمال توجه و دقت.
البته هرچه بیشتر بخوانید بهتر است، اما با توجه، با دقت، با توجه به معنا و با تدبر.
کسانی که عربی نمی دانند، از قرآن های ترجمه دار استفاده کنند.
هر آیه ای را که میخوانید، به این ترجمه ها دقت کنید؛ رویش فکر و تأمل کنید، تا چیز زیاد و خیر کثیر عایدتان شود.
مقام معظم رهبری
️آیا از جهل بدتر هم چیزی هست؟
بلی از جهل بدتر هم هست و آن جمود است.
جهل بد است از آن جهت که صرفا نیستی و فقدان علم است، اما چه بسا جاهل ها و نادان ها و فاقد علم ها که با شوق و شور و شوق زائدالوصفی در پی تحصیل علم و دانش میروند و آینده روشنی در انتظار آنهاست،
و ای بسا عالمی که به آنچه دارد مغرور است و خیال میکند آنچه او میداند کل دانش است و از این رو به دانش خود مغرور میگردد و این غرور یک دنیا جهل و تاریکی به وجود می آورد.
عالم واقعی همیشه به نادانی و جهل خود اعتراف دارد. عالم واقعی بدون دلیل چیزی را انکار نمی کند و بدون دلیل چیزی را نمی پذیرد. عالم اگر جامد و مغرور بود عالم نیست. عالم اگر بی دلیل چیزی را پذیرفت یا بی دلیل چیزی را انکار کرد روح علمی ندارد، او خزانه و انباری است از یک سلسله فرمول ها و اطلاعات، هرچه به او داده شده یاد گرفته و ضبط کرده است، اما در روح خودش یک روشنایی و یک مقیاس برای قبول و انکار وجود ندارد، پس روحش روح علمی نیست.
اگر شخصی را دیدید که در همه رشته ها گواهینامه تحصیلی دارد، در عین حال سخنی را بی دلیل قبول یا انکار می کند، بدانید عالم واقعی نیست.
علم در ذات خود هرگز مستلزم جمود یا غرور نیست. علم بشر را در مقابل حقایق خاضع تر و تسلیم تر و در قبول و انکار محتاط تر میکند.
پس جمود که بدتر از جهالت است، عبارت است از روح ضد تحقیق، عبارت است از حالتی که مقدس ترین روحیه را که روحیه تحقیق و کاوشگری است از بشر می گیرد.
استاد شهید مطهری، مهدویت، ص 128
سخنی از مقام معظم رهبری درباره استاد مطهری:
استادشهید مرتضی مطهری نوآوری داشته وسخن و فکر تازه عرضه داشتندهمین موجب ماندگاری آثارشان میشود.
ایشان در مباحث خود به مسائلی اشاره کرده اند که میبینیم پاسخ پرسشهاییست که"به روز"مطرح می شوند.
شاید برخی از این سوالات، آن روز آنچنان رایج و شایع نبود،ولی ایشان بافکر عمیق ونگاه تیزبین وآینده نگر خود،این استفهامها را دریافت و پاسخ داد.
شهید مصطفی چمران:
خون خود را بر زمین میزنم تا مگر وجدانی بیدار شود، ولی افسوس که منافع مادی و حب حیات همه را به زنجیر کشیده است.
روایتی کوتاه و زیبا ، از یک ازدواج عاشقانه
غاده دختر یه خانوادهٔ مرفه بود و پدرش بین آفریقا و ژاپن مروارید تجارت میکرد
تقریبا همه مخالفِ ازدواجش با مصطفی بودند و میگفتند:دیوونه شدی غاده؟ این مرد (چمران) بیست سال از تو بزرگتره… همه اش توی جنگه . پول نداره. همرنگ ما نیست.حتی شناسنامه نداره…
روزی که مصطفی رفت خواستگاری ، مادر غاده بهش گفت: شما می دونی این دختری که می خوای باهاش ازدواج کنی ، چطور دختری است؟ این دختر صبح که از خواب بیدار میشه ، وقتی میره مسواک بزنه ، تا برگرده عده ای تختش رو مرتب کرده اند، لیوان شیرش رو جلوی در اتاقش آورده و قهوه اش رو آماده کرده اند. شما نمی تونی با این دختر زندگی کنی. شما نمی تونی براش مستخدم بیاری.. مصطفی خیلی آرام این حرفها رو گوش داد و گفت: من نمی تونم براش مستخدم بگیرم، اما قول میدم تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش رو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه اش رو روی سینی بیارم دم تختش… غاده میگه: مصطفی تا وقتی شهید شد اینطوری بود. وقتی هم بهش می گفتم چرا اینکارو می کنی؟ می گفت: به مادرتون قول دادم تا زنده ام اینکار رو کنم
مهریه ام یک جلد کلام الله مجید بود و تعهد داماد به اینکه مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند. اولین دختری بودم که در صور چنین مهریه ای داشت. برای مردم و خانواده ام عجیب بود
دو ماه بعد از ازدواج دوستش گفت: غاده! تو از خواستگارهات خیلی ایراد می گرفتی. این بلنده ، این کوتاه است؛ پس چطور زن دکتر شدی که سرش مو نداره…
غاده گفت: مصطفی کچل نیست، اشتباه میکنی…
دوستش فکر می کرد غاده دیوونه شده که بعد از این همه مدت نفهمیده چمران مو نداره…. غاده اون روز اومد خونه. در رو باز کرد و تا چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن. مصطفی گفت: چرا می خندی؟ غاده گفت: مصطفی! تو کچلی؟ نمی دونستم … وقتی امام موسی صدر قضیه رو فهمید گفت: مصطفی!تو چیکار کردی که غاده تو رو ندید…
غاده میگه این همه مدت محو زیبایی باطنی مصطفی شده بودم و ظاهرش رو نمیدیدم…
غاده میگه آخرین بار که مصطفی میخواست بره منطقه، اسلحه اش رو آماده کردم و با آب سرد دادم دستش. مصطفی گرفت و گفت: «تو دخترِ خیلی خوبی هستی…» صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق رو زدم ، چراغ اتاق روشن و یهو خاموش شد… انگار یقین کردم مصطفی بره شهید میشه… دویدم و کلت کمریام رو برداشتم … نیتم این بود تیر بزنم به پاهای مصطفی تا نره و برام بمونه … اما تا برگشتم، مصطفی رفته بود… رفت و شهید شد…
.
? خاطرات زیبایِ زندگیِ شهید چمران رو در کتاب بینظیرِ نیمه پنهان ماه1 “چمران به روایت همسر شهید” بخونین
31 خرداد سالروز شهادت دکتر چمران گرامی باد.
خوردن هم مسئولیت دارد.
یکی از دستورات قرآن، که بدون استثناء، همه ما به اون عمل میکنیم دستور خوردن هست:
“کُلُوا” بخورید.
و همه ما این قسمت آیه رو بلدیم و به اون عمل میکنیم: غذاخوردن
“کُلُوا وَاشْرَبُوا…” بخورید و بیاشامید.
امّا یادمان باشد که از نظر قرآن، خوردن مسئولیت دارد.
در قرآن چندین بار دستور “کُلُوا” آمده، ولی هیچ کجا نمیگوید بخورید، و بروید دنبال کارِتان.
هر کجا گفته بخورید، بعدش از ما یک چیزی خواسته است.
با هم چند تا از این آیات و مرور کنیم:
کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللهِ وَ لَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ (بقره/60)
بخورید، ولی گناه نکنید.
کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (بقره/168)
بخورید، ولی دیگر دنبال شیطان راه نیفتید.
کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ اشْکُرُوا لِله (بقره/172)
بخورید، ولی شکر خدا رو بجا بیارید.
کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَ اتَّقُوا اللهَ (مائده/88)
بخورید، ولی تقوا هم داشته باشید؛ و خدا ترس باشید.
کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا (اعراف/31)
بخورید، ولی اسراف نکنید.
کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ لَا تَطْغَوْا فِیهِ (طه/81)
بخورید، ولی طغیان نکنید (به زبان خودمان این میشود:رَم نکنید).
فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ (حج/28)
بخورید، ولی دیگران را هم اطعام کنید؛ و فقرا را یادتان نرود.
کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا (مومنون/51)
بخورید، ولی عملصالح هم انجام بدید.
حتّی قرآن می گوید ما به زنبور عسل وحی کردیم:
کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا (نحل/69)
از شیره گلها بخور، ولی راه پرودگارت رو طی کن.
یعنی خوردن، برای حیوانات هم مسئولیت دارد.
حالا جا دارد که بگویم، آدمهایی که میخورند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند، از حیوانات هم کمتر هستند.
از این به بعد، هر وقت خواستیم غذا بخوریم، با دقّت بیشتری غذا بخوریم.
با هر غذا خوردنی، یک مسئولیتی روی دوشمان داریم.
مثل آب زلال
آب، گوارا است و صدای آب هم آرامبخش است،
اما آبی که زلال باشد، وگرنه آب گل آلود نه گوارایی دارد و نه آرامش می بخشد.
من و تو مثل آبیم؛
اگر صاف و صادق باشیم، دیگران در کنار ما به آرامش خیال می رسند و در کنار ما راحت وآسوده اند
و گرنه مایه ی رنج آنها خواهیم بود.
و چیزی که آدم را زلال و تصفیه می کند تقواست.
تقوا یعنی، نامردی نکن! بی انصاف نباش! حرف کسی را پیش کسی نبر!
قرآن از ما همین را می خواهد:
اتَّقُوا الَله؛ باتقوا باشید
آیا امام زمان(عج) ازدواج نموده و زن و فرزند دارد؟
پاسخ را با ذکر چند نکته بیان مى داریم:
اوّل: چون امام زمان(عج) از دیدهها پنهان است و در پشت پرده غیبت قرار دارد، نمىتوان از راه حس و مشاهده و به صورت عادى به پاسخ سؤال نایل شد؛ نیز چون سؤال از مباحث عقلى و انتزاعى نیست، از راه برهان عقلى نیز نمىتوان پاسخ را دریافت نمود. تنها راه پاسخ گویى، روایات پیشوایان معصوم(علیهم السلام) است که چون آنان از علم برترى بهرهمند مى باشند، مى توانند از آینده خبر دهند که از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدى منتظر(علیهم السلام) است.
دوم: حال که پاسخ را مى بایست از اخبار پیشوایان معصوم(علیهم السلام) جستجو نمود، به سراغ روایات مى رویم. در روایات صحیح و معتبر، پاسخ روشنى به پرسش وجود ندارد؛ بلکه در برخى روایات با ایهام و اشاره در این زمینه سخن به میان آمده است، از جمله:
1- مفضل بن عمر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که در مورد امام مهدى(عج) فرمود: »صاحب الزمان را دوغیبت است. یکى از آن دو به اندازهاى طولانى شود که برخى گویند: حضرت از دنیا رفته و برخى گویند کشته شده است اما کسى جز آنانى که امور حضرت را پىگیرى مى کنند، از مکان و فرزندان وى آگاه نیستند«.(1)
2- از امام صادق(ع) آمده است: »گویا مى بینم حضرت مهدى(عج) با اهل و عیالش در مسجد سهله است«.(2)
3- از امام هشتم(ع) در دعایى نقل شده است: »اللّهم اعطه فى نفسه و أهله و ولده و ذریته و جمیع رعیته ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه؛(3) خدایا، مایه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذریه و تمام پیروانش فراهم فرما!«.
4- نیز از آن حضرت در مورد امام زمان(عج) این دعا نقل شده است: »اللهم صل على ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدایا، بر والیان و فرزندان وى که امامند، درود فرست!«.
ظاهر این این روایات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.
این روایات به فرض پذیرش و درستى سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشنى گویا نیست که امام مهدى(عج) در دوره غیبت همسر و فرزند دارد.
در برخى احادیث مشکل سندى و در برخى دیگر مشکل دلالت وجود دارد.
افزون بر این روایاتى وجود دارد که با صراحت وجود فرزند را براى حضرت نفى مى کند.(5)
سوم: با توجه به روایات مذکور مى گوییم:
مورد زن و فرزند امام مهدى(علیه السلام) سه احتمال وجود دارد:
أ) حضرت ازدواج نکرده است.
لازمه این احتمال آن است که امام(علیه السلام) یکى از سنتهاى مهم اسلامى را ترک کرده باشد، که با شأن امام سازگار نیست. امّا از سوى دیگر چون غیبت از اهمیت بیشترى برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشى مى کند، که اشکالى ندارد. براى حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پایینتر چشم پوشى مى گردد.
ب) حضرت ازدواج نموده امّا فرزندى ندارد. نداشتن فرزند به سبب غیبت است. پذیرش این فرض، سؤالى را با خود مى آورد که آیا همسرش هم از عمر طولانى بهرهمند است یا این که مدّتى با حضرت زندگى کرده و بعد از دنیا رفته است؟ در این صورت حضرت به سنت ازدواج عمل کرده و بعد بدون زن و فرزند زندگیش را ادامه مى دهد.
پ) حضرت زن و فرزند دارد. با پذیرش این فرض، این سؤالات مطرح است: آیا آنان نیز عمرى طولانى دارند؟ فرزندان حضرت نیز فرزندانى دارند؟ اگر دارند، این همه اولاد، در پى اصل خویش مى افتند و همین کنجکاوى، مسئله را به جایى مى رساند که با فلسفه غیبت منافات دارد.
با توجه به مطالب مذکور، نمىتوان یکى از این سه احتمال را قاطعانه پذیرفت و این به مقتضاى خرد ورزى است که در جایى که دلیل کافى براى اثبات یا انکار چیزى وجود ندارد، از ابراز حکم قطعى خوددارى گردد.
بنابراین از راه هایى که پیش روى ما است، نمىتوان وجود زن و فرزندى را براى حضرت مهدى(عج) ثابت نمود. نیز به دیگر پرسش هایى که در مورد زن و فرزند حضرت مهدى(عج) هست، نمىتوان پاسخ قطعى داد.(6)
————————————————————————————————–
پى نوشتها:
1. شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 162.
2. مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 317.
3. سید ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.
4. همان، ص 510.
5. مسعودى، اثبات الوصیه، ص 221.
6. براى اطلاع بیشتر رجوع شود به چشم به راه مهدى، جمعى از نویسندگان.
#حدیث_روز
امیرالمؤمنین علی علیه السلام: در انتظار فرج حضرت ولی عصر علیه السلام باشید و از رحمت الهی مأیوس نشوید زیرا محبوب ترین اعمال نزد خداوند انتظار ظهور منجی آخرالزمان است.
که به تمام مفاسد پایان دهد و عقل بشر را کامل نماید
?بحارالانوار،جلد52،ص123
#حدیث_روز
هرکس زیاد استغفار کند، خدا برای او:
از هر غمی، گشایش،
از هر تنگنایی رهایی،
و از جایی که انتظار ندارد، روزی میدهد ❤
پیامبر مهربانیها صلی الله علیه وآله.
نهج الفصاحه#حدیث_روز
آیا اعتنا به وسواس در عبادات داشته باشیم یانه؟
️ آیا اعتنا نمودن به وسواس در اعمال عبادی علاوه بر حرمت، سبب بطلان عمل نیز می شود؟
در نماز، تکرار افعال از روی وسواس جایز نیست، و نماز را باطل می کند؛ و همچنین تکرار اذکار و قرائت از روی وسواس جایز نیست، و بنابر احتیاط واجب نماز را باطل می کند؛ ولی در وضو و غسل تکرار عمل از روی وسواس هر چند حرام است، ولی موجب بطلان عمل نمی شود، مگر در صورتی که یکی از شرایط صحت را مراعات نکرده باشد (مثل این که در وضو دست چپ را بیش از دو بار بشوید یا مسح با آب خارج از وضو انجام شود).
همراهی با دشمن، در مواقع حساس.
حضرت آیتالله خامنهای:«یک تجربهی دیگر که این هم تجربهی مهمّی است، تجربهی همراهیِ اروپا با آمریکا در مهمترین موارد است. ما بنای دعوا کردن با اروپاییها را نداریم؛ با این سه کشور اروپایی بنای معارضه و مخالفت و بگومگو نداریم، امّا واقعیّتها را باید بدانیم. این سه کشور نشان دادهاند که در حسّاسترین موارد با آمریکا همراهی میکنند و دنبال آمریکا حرکت میکنند.»
1397/03/02
بَعدِ نغمت، نعمتی در پیش است.
پیرمردتهیدست،زندگی رادرنهایت فقروتنگدستی میگذراندوبه سختی برای زن وفرزندانش قوت وغذائی ناچیزفراهم میکرد.ازقضا یک روزکه به آسیاب رفته بود،دهقان مقداری گندم دردامن لباساش ریخت وپیرمردگوشههای آنرابه هم گره زدودرهمان حالیکه به خانه برمیگشت باپروردگارازمشکلات خودسخن میگفت وبرای گشایش آنهافرج میطلبیدوتکرارمیکرد:«ای گشاینده گرههای ناگشوده،عنایتی فرماو گرهای ازگرههای زندگی مابگشای.»
پیرمرددرحالیکه این دعاراباخودزمزمه میکردومیرفت،یکباره یک گره ازگرههای دامنش گشوده شدوگندمهابه زمین ریخت.اوبه شدت ناراحت شدوروبه خداکردوگفت:«من توراکی گفتم ای یارعزیزکاین گره بگشای وگندم رابریزآن گره راچون نیارستی گشوداین گره بگشودنت دیگرچه بود».
پیرمردنشست تاگندمهای به زمین ریخته راجمع کندولی درکمال ناباوری دیددانههای گندم روی همیانی اززریخته است!پس متوجه فضل ورحمت خداوندی شدومتواضعانه به سجده افتادوازخداطلب بخشش نمود.
✍ نتیجه گیری مولانای بزرگ ازبیان این حکایت:
تومبین اندردرختی یابه چاه تومرابین که منم مفتاح راه
حامی همسر بودن.
هیچ گاه در جمع به شوهرتان کنایه نزنید و شوخی نکنید!
مثلا شوهر شما دارد در مورد تاریخ سفری که سال گذشته به مشهد داشته در جمع صحبت می کند و می گوید ما بهمن ماه به مشهد رفتیم ، شما سریع می گویید :” نه اواخر دی بود رفتیم” ، این شاید از دید شما خیلی بی اهمیت باشد ، اما همین چیز بی اهمیت به نظر شما ، کم کم همسرتان را ضعیف می کند و باعث می شود نتواند تمام توانایی های خود را در زندگی نشان دهد.
کنایه زدن ، تصحیح اشتباهات و انتقاد ، مرد را ضعیف می کند ، خواهش می کنم این رفتار را اگر تا امروز داشتید همین الان کنار بگذارید.
زلال سخنی از مولاعلی.
امام علی علیه السلام:
شتاب کردن درکاری پیش ازبدست آوردن توانایی وسستی کردن بعدازبه دست آوردن فرصت ازنادانی است.
? برگی ازنهج البلاغه(حکمت363)
#حدیث_روز
مهلت ندادن عزرائیل در جان ستاندن.
حضرت عیسی (علیه السلام) با مادرش مریم (سلام الله علیه) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه می گرفتند. غذایشان از گیاهان کوه بود که عیسی (علیه السلام) تهیه می نمود. یک روز نزدیک غروب شد، عیسی (علیه السلام) مادرش را تنها گذاشت و برای به دست آوردن سبزیجات کوهی، رفت، هنگام افطار فرا رسید، مریم (سلام الله علیه) برخاست تا نماز بخواند، ناگاه عزرائیل نزد مریم (علیه السلام) آمد و بر او سلام کرد، مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو، بیمناک شدم؟.
عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم
مریم پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟
عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام.
مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بیاید
عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست، و آنگاه روح مریم (سلام الله علیه) را قبض نمود.
عیسی (علیه السلام) وقتی نزد مادر آمد، نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد که مادرش خوابیده است، مدتی توقف کرد، دید مادرش بیدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن.
ندائی از بالای سرش شنید که مادرت از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش می دهد.
عیسی (علیه السلام) با دلی سوخته، به تجهیز جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و، غمگین بر سر قبرش نشست و گریه می کرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز می گفت، در این هنگام ندائی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم! از دوری تو سخت اندوهگین هستم.
مریم (سلام الله علیه) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد.
عیسی (علیه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی.
مریم (سلام الله علیه) فرمود: خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت به من خورانید.
عیسی (علیه السلام) گفت: ای مادر! آیا هیچ آرزو داری؟
مریم (سلام الله علیه) گفت: آرزو دارم یک بار دیگر به دنیا باز گردم، تا یک روز روزه و یک شب را به نماز برآورم، ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هر چه می توانی توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر.(1)
منبع :
(1)منهاج الشارعین - منهج 13، ص 591،#حدیث_روز
عالم برزخ در چند قدمی ما، محمد محمدی اشتهاردی
بسم الله الرحمن الرحیم
مشتاق بوى بهشت شده ام…
ما به سوى مدینه حرکت مى کنیم، خیلى دلم مى خواهد همراه با پیامبر وارد شهر بشویم.
تو از من مى پرسى که این همه عجله براى چه؟ حالا چه اشکالى دارد ما یک روز بعد از پیامبر به شهر برسیم.
اما من چیزى را مى دانم که بعدا به تو خواهم گفت، فعلا فرصت نیست.فقط دنبال من بیا!
خسته شده ایم؛ اما باز پیش مى تازیم…
دیگر راه زیادى تا مدینه نمانده است.نگاه کن! آنجا را مى گویم.لشکر اسلام را مى بینم.خدا را شکر که به موقع رسیدیم.
گروهى براى استقبال از پیامبر به بیرون شهر آمده اند.
همه خوشحال هستند که لشکر اسلام با پیروزى کامل به مدینه باز گشته است.
وارد شهر مى شویم، دود اسفند همه جا را فرا گرفته است.همه جا جشن و سرور است.
یاران پیامبر به سوى خانه هاى خود مى روند، همسران و بچه هاى آنها چشم انتظار هستند.
حتما پیامبر هم به خانه خود مى رود.همسرش، عایشه انتظار او را مى کشد.معلوم است وقتى مردى از سفر مى آید اول به خانه خودش مى رود.
اما نه، پیامبر از کنار در خانه خودش عبور مى کند، مثل این که او نمى خواهد به خانه خودش برود!
تو رو به من مى کنى و مى گویى:
پیامبر به کجا مى رود؟
من شنیده بودم که پیامبر وقتى از سفر مى آید هیچ وقت، اول به خانه خودش نمى رود.مى خواستم این صحنه را با چشمان خود ببینم.براى همین این قدر عجله داشتم که زود به مدینه برسم.
جواب سول مرا بده، پیامبر کجا مى رود؟
نگاه کن، آنجا خانه فاطمه سلام الله علیه است.او به خانه فاطمه سلام الله علیه مى رود.
پیامبر در خانه را مى زند.حسن و حسین علیهم السلام مى آیند، پیامبر گل هاى خود را در بغل مى گیرد، آنها را مى بوسد و مى بوید.بعد وارد خانه مى شود.فاطمه اش را در آغوش مى گیرد و رویش را مى بوسد.
دیر وقتى است که پیامبر بوى بهشت را استشمام نکرده است.او دلش هواى بوى بهشت کرده است.براى همین پیامبر فاطمه اش را مى بوسد.فاطمه سلام الله علیه پیامبر را به یاد سیب بهشت مى اندازد.
و باز در ذهن تو سوالى نقش مى بندد و مى پرسى: قصه سیب بهشت چیست؟
من خستهام و کیلومترها راه آمده ام؛ اما وقتى مى بینم که تو شوق دانستن دارى بر سر ذوق مى آیم.از قدیم گفته اند: «مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد».
بیا اینجا بنشین، مى خواهم برایت قصه یک سفر آسمانى را بگویم.
قسمت چهل و هشتم
?کتاب سرزمین یاس نوشته مهدی خدامیان
#سرزمین_یاس
بعد از رفتنِ ماه مبارکِ خدا
از وسوسههای گاه و بیگاه
برای انجام معصیت و گناه
فهمیدم
شیطانِ دربند شده ی رمضان
من بودم
خودِ خودِ من…
تصور کنید یک نفر با هزار زحمت به مدت یکماه کاری را پیدا میکند که بابتِ اون حقوقِ یکسال کار کردن رو بهش میدهند … بنده خدا یک ماه کار میکند و درآمد خیلی خوبی بدست می آورد… اما به محض تمام شدن کار، می افتد دنبال ولخرجی ، و هر چه حقوق گرفته رو پای لذتجوییهای زودگذر به باد میدهد …
چقدر غصه می خورد این آدم بعداز، از بین رفتنِ سرمایهاش؟ …. چقدر سرزنش میشود و محکومش میکنند به بی عقلی؟… حالا حکایت بعضی از ما روزهداران هم همینطور هست … توی ماه رمضان و شبهای قدر گناهانمان بخشیده شده و پاک شدیم … اما بعد از ماه رمضان مراقب نیستیم و با یک نگاه حرام ، یک حرف حرام ، یک نوشته ی حرام و … این پاکی و مقام را از دست میدیم …
پس مراقب باشیم … مهم حفظ دستاوردهای ماه رمضان هست
.
شاید این خاطره شهید بتونه راهی را برای حفظ بندگی نشانمان دهد:
وقتی امام خمینی توصیه کردند: برا تزکیهی نفس روزهای دوشنبه و پنج شنبه روزه بگیرید، شهید حسین ریوندی خیلی تلاش کرد تا حرف امام خمینی توی گردان عملی بشود. اسامی کسانی که می خواستند روزه بگیرند رو نوشت. خودش هم توی اون شرایطِ سختِ آموزشی برایشان سحری و افطاری آماده میکرد. کمکم دیگران هم تشویق به روزه گرفتن و کمک به حسین شدند. به برکت زحماتش توصیه اخلاقی امام
توی گردان عملی شد…
.
خاطرهای از زندگی سردار شهید حسین ریوندی
منبع: کتاب ستارهها 3 « ویژه شهدای سبزوار»
یکی از راههای دستیابی به « آرامش »
درد و دل کردن با خداست
خیلی خودمونی و به زبان مادریت باهاش حرف بزن
او صمیمی ترین دوستیه که هیچوقت رازت رو بر ملا نمی کنه .
تنها کسی که صلاحت رو از خودت بهتر می دونه .
اگه یه روزی چیزی ازش خواستی بهت نداد مطمئن باش خیری درش هست .
برای موفقیت در هر کاری حداکثر تلاشت رو انجام بده ، اما اگر نشد حلش رو به او واگذار کن .
آخه خدای تو بهترین حلّال مشکلاته.
اوتنها مونس و همدم اوقات تنهایی توست
دوستی با خدا یعنی 《آرامش》
امام علی (علیه السلام):
“در آخر الزمان که بدترین دوران است
جمعی از زنان پوشیده اند،
در حالی که برهنه اند
(لباس دارند اما آنقدر نازک و کوتاه است که گویی هنوز برهنه اند)
و از خانه با آرایش بیرون می آیند،
این ها از دین خارج شده اند.
..
و در فتنه ها وارد شده اند.
و به سوی شهوات میل دارند
و به سوی لذات خوار کننده شتاب میکنند
و حرام_ها را حلال می دانند.
و (اگر توبه نکنند) در دزوخ
به عذاب_ابدی گرفتار می شوند.”
? وسائل ج 14 ص 19
#حدیث_روز
ظهور از پشت پرده با خصوصیات
یکی از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام به نام یعقوب بن منقوش حکایت کند:
روزی به منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام وارد شدم، حضرت داخل ایوان جلوی یکی از اتاق ها نشسته بود و سمت راست امام علیه السلام پرده ای جلوی درب اتاق آویزان بود، خدمت حضرت عرض کردم: یاابن رسول اللّه! امام و صاحب ولایت بعد از شما کیست؟
فرمود: پرده را بالا بزن، تا متوجّه شوی!
همین که پرده را بالا زدم، کودکی پنج ساله را در قیافه نوجوانی ده ساله با این خصوصیات نمایان شد:
چهره سفید و نورانی، ابروانی کشیده و با فاصله، کفان دست درشت و غلیظ، شانه های بزرگ و بافاصله و در سمت راست گونه اش خالی سیاه وجود داشت.
سپس آن کودک، با وقار و هیبتی مخصوص به طرف پدر بزرگوارش امام حسن عسکری علیه السلام جلو آمد؛ و در بغل پدر، روی زانویش نشست.
بعد از آن امام عسکری علیه السلام به من فرمود: ای یعقوب! این کودک بعد از من امام و صاحب شماها خواهد بود.
همین که سخن پدر تمام شد و او را معرّفی نمود، از روی زانوی پدر برخاست و پدرش اظهار نمود: ای عزیزم! ای پسرم! در حال حاضر داخل برو و مخفی باش تا آن هنگامی که خداوند متعال اراده کند.
و چون آن حجّت خدا وارد اندرون منزل شد، امام حسن عسکری علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: ای یعقوب! اکنون بلند شو و داخل اتاق را خوب نظر کن که چه می بینی؟
پس طبق فرمان امام علیه السلام بلند شدم و هر چه به اطراف نگاه کردم کسی را نیافتم؛ و متوجّه شدم که حجّت خدا از چشم ها ناپدید و غایب شده است. [1].
پاورقی
[1] إعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 250، إ کمال الدین: ص 407، ح 2
#حدیث_روز
کارکردهای انقلاب مهدوی
رسالت قیام امام زمان(عج) بسیار گسترده است اما در این نوشتار به بررسی انواع کارکردهای این قیام می پردازیم.
الف) کارکردهای تربیتی، مانند ارتقای دانش و معرفت عمومی
امام باقر(علیهالسلام) میفرمایند:در زمان او حکمت به شما میدهند، تا آن حد که خانمی در خانهی خود مطابق کتاب خدای تعالی و سنت رسول او (صلیاللهعلیهوآله) حکم میکند. (1)
ب- کارکردهای معرفتی، مانند آشکار کردن حقیقت:
در مورد آیه 53 سوره فصلت امام کاظم (علیهالسلام) فرمودهاند:بعد از آن علامات 24 گانه قبل از ظهور، خداوند میفرماید: که خود را به ایشان مینمایانیم هم در اطراف عالم و هم در نفسهای ایشان. اما آیات الهی در اطراف عالم همان فتنههایی هستند که واقع میشوند و آیات انفسی عبارت است از مسخ شدن عده و گروهی از مردم. پس مردم قدرت خدای تعالی را هم در آفاق میبینند و هم در انفس خودشان (با توجه به مسخ شدن آنها) و قوله «حتی یتبین لهم…» اشاره دارد به خروج قائم و آن از جانب خدای عزوجل است و این خلایق آن را خواهند دید و چارهای از خروج، نیست وباید خروج کند.
ج) کارکردهای اجتماعی، مانند زدودن ستم و فساد از زمین و پرکردن جهان از عدل و داد، آباد کردن زمین و گسترش رفاه
در حدیثی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) چنین آمده است:اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی میکند تا قائم ما ظهور کرده و دنیا را همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است، لبریز از عدل و داد نماید.(2)
پینوشتها:
1- مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص352.
2- بحارالانوار، ج36، ص350.
#حدیث_روز
وقتی همه مشغول فوتبال هستیم، جنایتکارهای عالم مشغول جنایتاند..
لشکرکشی همه جانبه و گسترده عربستان سعودی و امارات به شهر الحدیدة یمن..
جان میلیونها انسان بیگناه و گرسنه و قحطی زده در خطر..
جامعه جهانی در سکوت..
جام جهانی در هـــورا
رهبرانقلاب:
خب، به خیلی از مسائل کشور شماها اعتراض دارید و بسیاری از این اعتراضها هم وارد استه نهاینکه وارد نیست- منتها یک تفاوتی که بین شمای جوان و پُرشور با منِ روزگارِ فراوان گذرانده هست، این است:
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن
شما آرزوها را خیلی راحت بیان میکنید، بنده فاصلهی بین وضع موجود و آرزوها را از لحاظ شرایط و موانع به تجربه میبینم و لمس میکنم؛ تفاوت فقط اینجا است. بله، خیلی از این اشکالات وارد است امّا رفع این اشکالات به این آسانی نیست. کار لازم دارد، تلاش لازم دارد، مقدّمات لازم دارد. یکی از همین مقدّماتِ لازم هم همین بودنِ شماها، فکر کردن شماها، کار کردن شماها و گفتن شماها است.
97/3/7
عروس بایست خودش رو عزیز کنه.
خانوم های با سیاست؛ اگر مادرشوهرتون دوست داره وقتی میرید خونشون توی آشپزی یا کارهای خونه کمکش کنید و این مساله براش خیییلی مهمه
چه اشکالی داره که خودتونو توی کارهاش دخیل کنید؟یه وقتهایی خودتونو در کنارشون مشغول کنید و سعی کنین حرف مشترک پیدا کنین و سر صحبت رو باز کنین! ولی باید حواستون باشه که این کار نشه وظیفه دایمی تون!
خانوما ما هم یه روزی ممکنه مادرشوهر بشیم…
بعضی از مادرشوهرها فقط دیده شدن و مورد احترام قرار گرفتن میخوان.همین!
فکر کنید ببینید مادرشوهر شمام جزو همین دسته است؟
این از سیاست های یک خانم موفق هست.
لطافت زنانه درخانواده موفق
“شـما یـک بانـوی لطیفـی نه یـک جنگجـو…!”
باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، بلکه به خاطر حراست از شأن و منزلت خود…!
هیچ چیز به اندازهی زن شوریدهحال و دیوانه، بیجاذبه و ناخوشایند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده میکند شهرهی آفاق است.
جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند میکند.
به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق.
مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول میکنند و نه به دلیل قدرت او…
چک کردن گوشی موبایل همسر!
صحیح یا غلط
اگر به دنبال پیدا کردن سند و مدرک برای شیطنت همسرتان هستید، مطمئناً آن را خواهید یافت.
زوجها بهتر است به جای این کار سعی کنند مچ همدیگر را در مواقعی که کار خوبی انجام میدهند بگیرند. گرفتن مچ همدیگر در مواقعیکه کار بدی انجام میدهیم هیچ عاقبت خوشی ندارد و هیچکس هم دوست ندارد بداند که کسی او را مدام کنترل میکند.
اگر کسی عادت به چک کردن همسر خود دارد بدون اینکه قبلاً خیانتی صورت گرفته باشد، به این معنی است که اعتماد به نفس بسیار پایینی دارد. احتمالاً نگران هستند که اگر مراقب نباشند، همسرش فردی جذابتر از آنها پیدا کند.
خیلیها را دیدهام که با این نوع حسادتها همسرانشان را از خود دور کردهاند.
پس مراقب باشید: اگر شما هم اهل اینطور چک کردنهای آزاردهنده هستید، فقدان اعتماد شما میتواند به خیانت همسرتان در آخر منجر شود.
چه بدانم ؛ چه ندانم شهدا میبینند…
گاه در حال گناهم؛ شهدا میبینند?
بی تفاوت شدم و عین خیالم هم نیست ?
بوی نان میدهد آهم شهدا میبینند…
غافلم که همه عمر گره خورده بهم ….
تیر شیطان و نگاهم ؛ شهدا میبینند
از خدا دور شدم دور خودم میچرخم
مدتی گم شده راهم شهدا میبینند
زمینه برای خوب شدن آماده است.
سعی کنید نتایج تلاش مبارک خود را در ماه رمضان برای خود حفظ کنید، دل ها را پاکیزه نگه دارید و مشغول مسائلی که شما را از خدا دور میکند، نشوید.
دلتان را مشغول یاد خدا بخواهید؛ آن را قدر بدانید و از نتایج و ثمرات آنچه که در ماه رمضان به دست آورده اید، سعادت خود را تا آخر سال تأمین کنید.
به فضل الهی، در جمهوری اسلامی ایران، زمینه برای کسانی که بخواهند خوب باشند و خوب بمانند و خوب زندگی کنند، آماده است، در بسیاری از کشورهای دنیا، چنین فضایی وجود ندارد که در آن، جوان بتواند گناه نکند و کسی که میخواهد به گناه نزدیک نشود، بتواند نزدیک نشود.
این فضا از برکات جمهوری اسلامی اسد، این را قدر بدانیم.
بیانات ولی امر مسلمین در خطبه های نماز عید سعید فطر 4_1_1372
چگونه متوجه قبولی طاعات شویم؟
علامت قبولی روزه
اگر ما ماه رمضانى را گذراندیم، شبهاى احیایى را گذراندیم، روزهاى متوالى را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم که بر شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلّط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلّط هستیم و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلّط هستیم و میتوانیم جلو نفس امّاره را بگیریم، این علامت قبولى روزه ماست.
استاد شهید مطهری، آزادی بندگی هدف زندگی، ص 92
داشتن روحیه شکرگزاری.
اگربخواهی نعمتی درتو زیادشود، باید آنراستایش کنی.
حتی وقتی گیاهی راستایش کنی، بهتر رشد میکند.
تقدیر کنید، ستایش کنید، تأیید کنید،
تا نعمت های خدا به سوی شما سرازیر شود.
شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکرد :
️در نیمه شبے سرد زمستانے
در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و
خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛
از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے
سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است!
باخود گفتم شاید معتادے دوره گرد است که
سنگ کوب کرده!
جلو رفتم دیدم او یک جوان است!
او را تکانے دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنے !
گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے !
برف، برف ! روے سرت برف نشسته!
ظاهرا مدت هاست که اینجایے
خداے ناکرده مے میرے!!!
جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود!
با سرش اشاره اے به روبرو کرد!
دیدم او زل زده به پنجره خانه اے!
فهمیدم ” عاشــــق ” شده!
نشستم و با تمام وجود گریستم !!!
جوان تعجب کرد ! کنارم نشست !
گفت تو را چه شده اے پیرمرد!
آیا تو هم عاشـــــق شدے؟!
گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشـــــقم!
” عاشـــق مـــهدے فاطـــمه “
ولے اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به
عشقت از خود بے خود شدے فهمیدم
من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده ! ?
مگر عاشق میتواند لحظه اے به یاد معشوقش نباشد!!!
انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند وشانههایشان از شدت گریه تکان میخورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادهاید؟
ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:” آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع میروند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند…
انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!” و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم.
زن بوالهوس و بدحجاب شمشیری برهنه بر سر فرق امام زمان خویش است
اگر قطام با راه رفتند لباس پوشیدنش
و حرف زدنش دلبری نمیکرد و چشم ها را از کاسه در نمی اورد،ابن ملجم خود را نمی باخت
و علی(علیه السلام)در محراب به شهادت نمی رسید
و عالمی یتیم نمی گشت
بانو مواظب باش …..
اللهم عجل لولیک الفرج
تفاوت آدمها و انسانها :
آدمها زندگی میکنند
انسانها زیبا زندگی میکنند !
آدمها میشنوند
انسانها گوش میدهند !
آدمها میبینند
انسانها عاشقانه نگاه میکنند !
آدمها در فکر خودشان هستند
انسانها به دیگران هم فکر میکنند !
آدمها میخواهند شاد باشند
انسانها میخواهند شاد کنند !
آدمها ، اسم اشرف مخلوقات را دارند
انسانها اعمال اشرف مخلوقات را انجام میدهند !
آدمها انتخاب کردهاند که آدم بمانند
انسانها تغییر کردن را پذیرفتهاند ، تا انسان شدند !
آدمها میتوانند انسان شوند
انسانها در ابتدا آدم بودند !
آدمها آدماند
انسانها انسان !
اما
آدمها و انسانها هر دو حق انتخاب دارند
اینکه آدم باشند یا انسان ، انتخاب با خودشان است .
نیاز نیست انسان بزرگی باشیم ، انسان بودن خود نهایتِ بزرگی ست . . .
و این است تفاوت انسان بودن و آدم بودن.
️توهینها و تهمتها در فضای مجازی گناه کبیره است
باید روح وحدت را حفظ کرد
رهبر انقلاب:
یک مسئلهی مهم دیگر هم مسئلهی وحدت ملی اجتماعی مردم است.
امروز متأسفانه در فضاهای مجازی، توهین، اهانت و تهمت زدن به یکدیگر از سوی جمعی رایج شده است.
مسلماً این جمع، جمع زیادی نیستند لکن کارشان به فضای عمومی کشور ضربه میزند. اینها گناه کبیره است، بایستی روح وحدت را حفظ کرد. بایستی اختلافات را بگذارند برای یکوقت دیگر. همه باید دست به دست هم دهند و در یک جهت برای کار و رونق در کشور فعالیت کنند.
این حرفهای تبلیغاتی دشمن را هم که در واقع جنگ روانی او برای تضعیف روحیهی ملت است، ما خواهش میکنیم در مطبوعات و تریبونها و رسانهها تکرار نکنند.
گاهی یک نفر در داخل، همان حرف دروغ دشمن را بهخاطر رضایت دشمن یا بهخاطر عدم تحلیل درست از مسائل بیان میکند. اینها را رها کنیم.
انشاءالله آیندهی کشور با این روحیهی حرکت معنویت و احساس استقلالی که در این مردم هست، به لطف الهی از امروز بارها و بارها بهتر خواهد بود.
97/3/25
ملت ما بیدار و آماده است و خسته نیست
کسانی که تبلیغ میکنند ملت خسته است، خودشان خستهاند
رهبر انقلاب، صبح امروز در خطبههای نماز عید فطر:
️خدای متعال ماه رمضان را میدان مسابقهی بین مؤمنین قرار داده است که بهوسیلهی اطاعت خداوند به رضای الهی نزدیک بشوند. هر سال در این مسابقه بحمدالله ملت ما امتیازات بیشتری به دست میآورند.
️وقتی مقایسه میکنیم هر سال را با سالهای قبل از آن، پیشرفت در معنویت و در کارهای نیک و اعمال مقرب انسان به خدای متعال را در میان مردم بیشتر میبینیم. بنده امسال تحقیق کردم، کسب اطلاع کردم، مجالس دعا و مناجات و توسل و موعظه از همهی سالها گرمتر و گیراتر و پرجمعیتتر بوده است؛ این همان میدان مسابقه است.
️در مساجد افطاری دادن به مردم، سنتی که چند سال است بحمدالله در بین مردم معمول شده است؛ در مساجد، در خیابانها، در کوچهها، در مسیرها فرش میاندازند و افطاری ساده میدهند یا بستههای افطاری را بین مردم تقسیم میکنند… این پیشرفت در این مسابقه است و آنگاه راهپیمایی روز قدس که حقیقتاً پدیدهی منحصربهفردی است در جمهوری اسلامی و امسال از هر سال برجستهتر بود. در آفتاب داغ و هوای گرم و بعد از شب 23 ماه رمضان، چند ساعت بعد از پایان شب و پس از بیداری شب احیا آمدند به میدان. برای ما گزارش کردند که امسال در اغلب شهرهای کشور، جمعیت راهپیمایان پرشورتر و بیشتر از سالهای گذشته بود.
️این ملت بیدار و آماده است؛ این ملت خسته نیست. کسانی که تبلیغ میکنند که این ملت خسته است، خودشان خستهاند، خودشان بینشاطاند؛ این را تعمیم میدهند و قیاس به نفس میکنند.
️این ملتی که بعد از یک شب احیا، با آن هیجان، با آن شور و نشاط، از همهی قشرهای مردم، زن و مرد و پیر و جوان، وارد خیابانها میشوند و آن راهپیمایی را به راه میاندازند، این ملت خسته نیست، ناامید نیست. این ملت، میدان کار را میدان مسابقه میداند و معنویت او روزبهروز بحمدالله بیشتر خواهد شد.
97/3/25
شعری که در مراسم نماز عیدفطر قرائت شد
مراسم باشکوه نماز عید سعید فطر، صبح امروز با حضور ملت و مردم در مصلای امام خمینی تهران برگزار شد. در ابتدای این مراسم و پیش از اقامهی نماز، آقای میثم مطیعی مداح اهلبیت (علیهمالسلام) اشعاری را در وصف ماه مبارک رمضان و دیگر مسائل اخلاقی و سیاسی قرائت کرد.
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
چه سحرها، چه سحرهای خوشی بود و گذشت
چه خبرها، چه سفرهای خوشی بود و گذشت
نظر لطف خدا بود که افتاد به ما
تشنگی، فرصت سیراب شدن داد به ما
یاد جوع و عطشِ روز قیامت کردیم
یاد ظهر عطشافروز قیامت کردیم
گفته بودم دل من! ماه شو و روشن شو
رمضان است، ز مَنها بگُذر، ایمَن شو
به خدا چلّه عشق است همین سیروزه
میتوان بار سفر بست همین سیروزه
گفته بودم که فقط چند سحر فرصت هست
چند بار ای دل من! بغض تو این ماه شکست؟
روزیات شد سفری در دل شب، با مولا؟
سفری تا سحرِ «فُزْتُ وَ رَبّ» با مولا؟
تشنگی ذکر لب ما شده بود این یکماه
روزه شد روضه لبهای اباعبدالله
سوختیم آه به یاد لب عطشان حسین
یاد لبهای ترکخورده طفلان حسین
ای خوشا آنکه سبکبار به عید آمده است
آنکه با وعده دیدار به عید آمده است
آنکه عیدانه ز لبخند امامش دارد
چشم بر آمدن ماه تمامش دارد
تو عزیز دوجهانی و فقیریم، فقیر
یوسفا «أَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ»، تو ما را بپذیر
نوبهارا! دل پرخون چمن را دریاب
روزهداران فلسطین و یمن را دریاب
طاقت امت جدّت به خدا طاق شده
آه خونینجگران، شعله آفاق شده
کاش آیینه دل، مات جمال تو شود
عید ما رؤیت ابروی هلال تو شود
مادران شهدا! عید مبارک باشد
ای خوشا صبر شما، عید مبارک باشد
همسران شهدا! همسفران شهدا!
عید شد، میرسد از فاطمه عیدی به شما
موسم بندگی یار مبارک باشد
مردم ای مردم بیدار! مبارک باشد
عید فطر آمده، باشیم به فکر فقرا
عید فطرآمده، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»
مردم ما دلشان صبر زلالی دارد
سفره کوچکشان نان حلالی دارد
همه هستند اگر نوبت ایثار شود
پای کارند اگر موسم پیکار شود
گلهمندند ولی حُجب و حیایی دارند
مردم ما چه گذشتی، چه وفایی دارند
ای نشسته صف اول! صف ایثار آنجاست
آن سوی «نرده»… ببین… لذت دیدار آنجاست
نکند «نرده» میان تو و مردم باشد
دردِ دلها پسِ این فاصلهها گُم باشد
دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟
راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟
آن مدیران جوانی که جهادی بودند
بیتکلّف، ز همین مردم عادی بودند
شور آن شعله مگویید که خاموش شده
«اختلاس» آمده، «اخلاص» فراموش شده
ای نشسته صف اول! به عدالت برخیز
مانده بر شانه تو بار امانت برخیز
عَلم داد برافراز، که ملت هستند
دل به شاهینِ ترازوی عدالت بستند
همتت قطع ید دانهدُرشتان باشد
وای اگر دزدی از این قافله آسان باشد
وای اگر توصیه و نامه پذیرد قاضی
داد و بیداد اگر رشوه بگیرد قاضی
شکر کن، اینهمه نعمت نرود از دستت
قدر دان، فرصت خدمت نرود از دستت
صف اول، صف خدمت، صف مردمداری
یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری
گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست
صف اول منشین، بین جماعت جا هست
سعی کن در سعه صدر شوی پیشقدم
رهبری گفت که من نیز صف اولیام
گوش کن قصه پرغصه بیکاران را
شِکوه کارگران و کامیونداران را
چه شده ارز؟ که ماتاند همه تاجرها
نرخ مسکن چه شد؟ آه از دل مستأجرها
کاش آرام کنیم این نگرانیها را
سعی ما سد کند این موج گرانیها را
معدن رنج، دل کارگران است هنوز
چشم مردم به عدالت، نگران است هنوز
میز را طعمه مکن ای که امیدی ست به تو
آن سوی میزِ تو چشمان شهیدی ست به تو
گره ار وا نکنی خود گره کار مباش
برنمیداری اگر بار کسی، بار مباش
همنشین با فقرا باش، همین است بهشت
خانه کن در دل ایتام چنین است بهشت
عید شد، آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی، نرود از یادت
عید رسوا شدن دشمن پیمانشکن است
روز یکدل شدن و جشن خروش وطن است
شد عیان بر همه دنیا که چهل سال چرا
بود ورد لب ما، مرگ به تو آمریکا…
چند روزی به تو و عهد تو دادیم زمان
چند روزی محک تجربه آمد به میان
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
تا سیهروی شود هر که دُروغش باشد
هان! مپندار که پیمانشکنی آسان است
نقض این عهد میندیش که بیتاوان است
پنجه در پنجه مشو روبهکا! با شیران
آن که با آن طرفی، جان جهان است: ایران
یکشبه بر طمع خام شما پایان داد
موشک ما که در آفاق شما جولان داد
پشت گوشت بنویس این سخن، این سیلی را
که یکی گر بزنی، میخوری از ما ده تا
شریانهای حیاتی جهان در کف ماست
تنگه هرمز و دریای عمان در کف ماست
صبر کن روز پریشان شدنت نزدیک است
لحظه سختپشیمان شدنت نزدیک است
قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم
هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم
چرخه هستهای از نو به تکاپو افتد
آب رفته همه باز آید و در جو افتد
دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت افزون
پنجه از دستکش مخملیات زد بیرون
شرّ تو از سرمان کم شده حمداً لله
دشمنیهات مسلم شده حمداً لله
دولت ما شده هشیارتر، إنشاءالله
مجلس ما شده بیدارتر، إنشاءالله
دل به لبخند که بستیم؟ خدایا! توببخش
پای عهد که نشستیم؟ خدایا! توببخش
حیف از آن سعی و از آن آمدن و رفتنها
که شده با لگد بوالهوسی باد هوا
دشمن است او، چه سگ زرد و چه روباه سیاه
دشمن است او، چه دموکرات و چه جمهوریخواه
باید این تجربه در «مدرسه تدریس» شود
سند محکم بدعهدی ابلیس شود
دل به لبخند که بستیم، عدو غدار است
وقت اظهار«اَشداءُ علی الکُفار» است
پس اگر ذکر تبرای کسی گشته قضا
حال فریاد کند مرگ بر آمریکا را…
گفته بودند که امضای فلان تضمین است
نه فلان ماند و نه امضاش، حقیقت این است
زان هیاهو چه به جا مانده به غیر از اسمش
جسدی مانده ز برجام و ز روح و جسمش
بوی فاسدشدنش نیز بلند است بلند
اُدکلنهای اروپایی اگر بگذارند
اُدکلنهای اروپایی بیخاصیتی
که ندارند به جز گیج شدن منفعتی
این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد
بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟
ترس و ترساندنِ از جنگ غلط بود غلط
ترس، دروازه به تحریم گش
از ثمرات آنچه که در ماه رمضان به دست آوردهاید، سعادت خود را تا آخر سال تأمین کنید
رهبرانقلاب: سعی کنید نتایج تلاش مبارک خود را در ماه رمضان، برای خود حفظ کنید.
دلها را پاکیزه نگهدارید و مشغول مسائلی که شما را از خدا دور میکند، مپسندید.
دلتان را مشغول یاد خدا بخواهید؛ آن را قدر بدانید و از نتایج و ثمرات آنچه که در ماه رمضان به دست آوردهاید، سعادت خود را تا آخر سال تأمین کنید.
1372/01/04
ایمان، اگر با عمل همراه شد، روزبهروز زیادتر خواهد شد
رهبرانقلاب: اگر گناه نکنید، حتیالمقدور کارهای ثواب را به بهترین وجهش انجام دهید و در بین گناهان، از آن گناهانی که به خودخواهیهای انسان ارتباط پیدا میکند، بیشتر اجتناب کنید، از حرفهای نامناسب، اجتناب کنید… این عملها، ایمان را افزایش میدهد.
ایمان، اگر با عمل همراه شد، مرتب خود آن ایمان روزبهروز زیادتر خواهد شد.
1378/05/04
بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه امیرالمومنین در روز عید فطر.
َقَالَ الامام اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ
…خَطَبَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ بِالنَّاسِ یَوْمَ اَلْفِطْرِ
…فَقَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ یَوْمَکُمْ هَذَا یَوْمٌ یُثَابُ فِیهِ اَلْمُحْسِنُونَ وَ یَخْسَرُ فِیهِ اَلْمُسِیئُونَ
…وَ هُوَ أَشْبَهُ یَوْمٍ بِیَوْمِ قِیَامَتِکُمْ فَاذْکُرُوا بِخُرُوجِکُمْ مِنْ مَنَازِلِکُمْ إِلَى مُصَلاَّکُمْ خُرُوجَکُمْ مِنَ اَلْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّکُمْ
…وَ اُذْکُرُوا بِوُقُوفِکُمْ فِی مُصَلاَّکُمْ وُقُوفَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّکُمْ وَ اُذْکُرُوا بِرُجُوعِکُمْ إِلَى مَنَازِلِکُمْ رُجُوعَکُمْ إِلَى مَنَازِلِکُمْ فِی اَلْجَنَّةِ أَوِ اَلنَّارِ
…وَ اِعْلَمُوا عِبَادَ اَللَّهِ أَنَّ أَدْنَى مَا لِلصَّائِمِینَ وَ اَلصَّائِمَاتِ أَنْ یُنَادِیَهُمْ مَلَکٌ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَبْشِرُوا عِبَادَ اَللَّهِ فَقَدْ غُفِرَ لَکُمْ مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِکُمْ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ فِیمَا تَسْتَأْنِفُونَ .
امام صادق علیه السلام فرمودند:
…امام علی"علیه السلام"در روز فطر برای مردم سخنرانی کرد
…..وفرمود همانا که امروز روزی است که نیکوکاران در آن پاداش می یابند و گنهکاران زیان می بینند
……و آن شبیه ترین روز به روز قیامت است پس با خارج شدن از خانه هایتان به سوی محل خواندن نمازتان، خارج شدن از قبرهایتان به سوی پروردگارتان یادآورید و با ایستادن در محل نماز خواندنتان، ایستادن مقابل پروردگارتان یادآورید
……و با بازگشتتان به سوی خانه هایتان به روانه شدن از عرصهى قیامت به سوى منازل بهشتیتان یا جهنمیتان یادآورید
……ای بندگان خدا کمترین چیز به مردان و زنان مومن این است که فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به ایشان ندا می دهد:
…ای بندگان خدا بشارت باد بر شما که خداوند گناهان گذشته شما را بخشید پس بنگیرید که چگونه می خواهید دوباره شروع کنید.
?روضه الواعظین , ج 2 , ص 354
#حدیث_روز
ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ…
ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ.
ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ
ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ .
خداحافظ ماه پاکی و صفا و صداقت
ماه لحظههای بیبدیل آمرزش سحری و ثانیههای بیبازگشت استجابت افطار.
*خداحافظ ای ماهی که در آن دست شیطان بسته و راه گناه بسته بود.
*خداحافظ ای ماهی که در آن روزهداران از آتش جهنم در امان بودند و صدای آرامشبخش بهشتیان جان مؤمنان را مینواخت.
*خداحافظ شبهای دلانگیز قدر که ملائک الهی، آسمان، برای ادراک آن رها میکردند و به زمین میآمدند.
*خداحافظ ابوحمزه، افتتاح، جوشن کبیر و صغیر، خداحافظ، مکارمالاخلاق.
*خداحافظ قرآنهای بر سر، بک یا الله، بمحمد، بعلی، بفاطمه، بالحسن، بالحسین…بالحجه.
*خداحافظ، محراب خونین، سجادهٔ رنگین، پیشانی شکافته.
*خداحافظ، کودک یتیم، بیوهٔ تنها، کوفهٔ بیپدر.
*خداحافظ ای رمضان.
*تو میروی ای ماه خوب خدا؛ ای برکت و رحمت بر مؤمنان و ما امیدوار به روزی هستیم که در پایان یک ماه روزهداری و در قلهٔ یک ماه بندگی به آن رسیدهایم؛ با چشمانی اشکبار از وداع با تو.
*و تنها تسلایمان عیدی است که خدا برای پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیتش و مسلمین روزهدار قرار داده است.
عید فطر، زیباترین عید بندگی است.
ای رمضان عزیزم آهسته تر…
*آمدنت چه با ذوق و شوق بود
*ولی رفتنت چه باعجله
*لحظه ای درنگ کن
*به کجا این چنین شتابان
بارالها در این روزهای پایانی ماه عزیز
*دوستانم را در کارشان برکت
*در وجودشان سلامتی
*در زندگی شان خوشبختی
*در خانه هایشان آرامش
*در دلهایشان شادی قرارده
” الهی آمین “
گفتگوی تأمل برانگیز امام علی (علیه السلام) با برزخیان
حضرت علی (علیه السلام) از جنگ صفین بر می گشت، به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید. خطاب به مردگان کرد و فرمود:
ای خفتگان در دیار وحشت انگیز و محله های خاکی، بی آب و گیاه و گورهای تاریک…!
ای خاک نشینان، ای غریبان، ای تنهایان، و ای وحشت زدگان!
..شما پیشرو ما هستید و ما در پی شما روانیم و به همین زودی به شما خواهیم رسید.
اگر از خبرهای دنیا بپرسید، به شما می گویم:
در خانه هایتان دیگران نشسته اند و همسرانتان با دیگران ازدواج کرده اند و اموالتان بین ورث تقسیم شده، این خبری است که ما داریم.
اکنون شما از آن دنیا بگویید، شما چه خبر دارید؟
آنگاه به اصحاب روکرد و فرمود:
اگر این مردگان اجازه سخن گفتن داشتند، به شما می گفتند: بهترین توشه در سفر آخرت پرهیزگاری است…
?بحار ج 32، ص 619، و ج 82، ص 180.
#حدیث_روز
جنیان موذی حدیبیه
ابن عباس روایت نموده است: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) چون از جُحفه متوجه مکه شد، در حدیبیه ذخیره آب اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) رو به اتمام بود و به همین علت، تشنگی بر آن ها غلبه کرد. فریاد العطش سپاهیان بلند شد و هیچ اثری از آب دیده نمی شد. رسول خدا فرمود: گویا نزدیک آن درخت چاهی دیده می شود، چه کسی از شما حاضر است از آن چاه برای لشگر آب بیاورد؟
مردی از اصحاب داوطلب شد و گروهی را با خود به سوی چاه حرکت داد. وقتی به کنار درختان نزدیک چاه رسیدند، شعله های آتش نمودار شد و صداهای ترسناک به گوش می رسید. آن جماعت از ترس عقب نشینی کردند و ماجرا را به پیامبر گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: آن شعله های آتش و صداهای عجیب از جنیان بود. هر کس برود و نترسد، من ورود او را به بهشت ضمانت می کنم.
مرد دیگری برخاست و با همان گروه به سمت چاه حرکت کرد. وقتی نزدیک چاه رسید، صداهایی بیشتر از صداهای قبلی به گوش می رسید و آتش هائی بدون هیزم در هوا می سوختند؛ صدائی شبیه صدای رعد و برق، پرده گوش ها را می خراشید، لذا ترس بر یاران غلبه کرده، به چاه نرسیده برگشتند و وقتی در میان دیگر افراد قرار گرفتند، این حادثه وحشتناک را برای آنان بیان کردند. آنان نیز از شنیدن آن اخبار ترسیدند.
بار سوم جمعی که به شجاعت و پردلی مشهور بودند، با همان گروه اول همراه شده و رفتند. آن ها نیز صحنه هایی به مراتب هول انگیزتر از قبل دیدند. تن های بی سر و سرهای بی تن مشاهده نمودند. پس از دیدن آن صحنه های ترسناک به تشنگی راضی شده و فرار را بر قرار ترجیح دادند. وقتی به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدند هر چه دیده بودند نقل کردند.
پیامبر خدا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را طلبید و به ایشان فرمود: برو مردم را از زحمت تشنگی خلاص کن. سلمة بن اکوع می گوید: من هر چهار نوبت همراه آن ها بودم. وقتی مرتضی علی (علیه السلام) به آن درختان رسید، ترس را در چهره اطرافیان ملاحظه کرده و به ایشان فرمود: قدم بر جای قدم من بگذارید و به اطراف و جوانب نگاه نکنید. سپس شروع به رجزخوانی نمود. معنی اشعاری که می خواند این بود:
پناه من به خدائیست فرد بی همتا که اوست خالق جن و انس و ارض و سماء
ز رعد و برق و ز آتش علی نیاندیشد چو دیگران نهراسد ز صوت یا ز صدا
حضرت علی (علیه السلام) به کنار چاه رسید و دلو(سطل مخصوص آب) را به داخل چاه انداخت. دو مَشک را پر از آب نمود، وقتی خواست دلو را بالا بکشد جنیان طناب دلو را بریده و به درون چاه انداختند. پس حضرت رو به همراهان کرد و فرمود: کیست که درون چاه برود؟
یاران گفتند: یا علی! هیچکس از ما طاقت این کار را ندارد. حضرت خود وارد چاه شد و فرمود: هر چه شنیدید و یا دیدید نترسید بلکه صبر نمائید. وقتی حضرت داخل چاه شد، خنده ها و صدای قهقهه بگوش می رسید، بعد از آن خنده ها، صدا افرادی را می شنیدیم که گویا کسی حلق های آن ها را گرفته و نفس در گلویشان مانده و به خنّاق مبتلا شده اند.
ناگاه صدای افتادن علی (علیه السلام) در چاه به گوش ما رسید، از این اتفاق به شهادت او یقین کردیم. در آن حال نه جرئت ماندن داشتیم و نه قدرت برگشتن. پس از لحظاتی صدای الله اکبر امیرالمؤمنین (علیه السلام) را شنیدیم، صدای شمشیر او نیز بگوش می رسید و آواز الحذار و الامان جنیان را می شنیدیم، قهقهه آنان تبدیل به های و هوی گریه شده بود.
یک وقت شنیدیم که حضرت می فرماید: ریسمان را به داخل چاه بفرستید. حضرت دلو را بر آن ریسمان بست و صدا زد آب را بالا بکشید. ایشان پی در پی آب را به درون دلوها می ریخت و ما بالا می کشیدیم، تا اینکه همه از نوشیدن آب سیراب شدیم و مشک ها را پر از آب نمودیم. حضرت از چاه بیرون آمد. هر کسی از ما با یک مشک و آن حضرت با دو مشک آب به سوی لشکر حرکت کردیم.
وقتی کنار همان درختان رسیدیم دیگر اثری از آثار آن صیحه ها و آتش ها نمانده بود. پس به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدیم و آنچه را که مشاهده کرده بودیم نقل نمودیم. سپاهیان از نقل این ماجرا متعجب شدند. پس حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) فرمود: این جن برادر آن جنی بود که بین کوه صفا و مروه به دست علی بن ابیطالب کشته شد و او قصد داشت انتقام برادرش را بگیرد، اما خودش نیز کشته شد.
?منابع مربوط به جنگ با جنیان
احمد بن محمد. حدیقة الشیعه: 418.
* جعفر همزه. دنیای ناشناخته جن: 198- 202.
#حدیث_روز
جنگ علی (علیه السلام) با جنیان شعله به دست.
از جمله معجزات آن حضرت، داستانی است که اخبار بسیاری از آن رسیده که حتی علمای اهل تسنن نیز آن را در کتاب های خود آورده اند.
ابن عباس روایت کرده که چون حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) برای جنگ با قبیله بنی المصطلق بیرون رفت و قدری از راه را پیمود، وقتی شب هنگام فرا رسید، در جائی که نزدیک دره ای پر فراز و نشیب بود، فرود آمدند. چون آخر شب شد، جبرئیل بر آن حضرت نازل گشته و خبر داد که گروهی از کفار جنیان در این بیابان کمین کرده و اندیشه بدی نسبت به آن حضرت و یارانش دارند.
پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فراخوانده و فرمود: به این دره برو و گروهی از جنیان که از دشمنان خدا هستند سر راه تو ظاهر می شوند و قصد آزار به ما را دارند، پس بوسیله آن نیروئی که خدای عزوجل به تو عنایت کرده است و به کمک نام های ویژه خداوند که فقط تو آن نام ها را می دانی آنان را دفع نما.
پیامبر یکصد نفر از مؤمنین را به همراه علی (علیه السلام) فرستاد و به آنان فرمود: همراه علی باشید و دستورات او را پیروی نمائید، سپس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به سوی آن دره رهسپار شد. همینکه به کنار آن دره رسید به آن صد نفری که همراهش بودند دستور داد همانجا بایستند و هیچ کاری نکنند تا وقتی که دستور بدهد. سپس گام به جلو نهاد و پیش روی آن گروه حرکت نمود.
لحظه ای در کناری ایستاد و از شرّ دشمنان جن به خدا پناه برد. نام خدای عزوجل را بر زبان جاری کرد و به گروه صد نفری اشاره فرمود که نزدیک او روند، آنان نزدیک شدند. فاصله میان او و ایشان به اندازه پرتاب یک تیر بود، زمانی که به سمت پائین دره حرکت کردند باد تندی شروع به وزیدن کرد، تا حدی که نزدیک بود بواسطه تندی وزش باد، آن گروه به زمین بخورند. پاهای آنان از ترس اجنه و آنچه می دیدند به لرزه افتاده بود.
پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فریاد زد: من علی بن ابیطالب فرزند عبدالمطلب و جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و پسر عموی او هستم، پابرجا باشید! در آن هنگام اشخاصی را به شکل و قیافه مردمان هند و سودان می دیدند که شعله هایی از آتش در دست های خود دارند و در گوشه و کنار آن دره پنهان شده اند، پس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به تنهائی به میان دره رفت و در همان حال قرآن تلاوت می کرد و شمشیر خود را به راست و چپ حرکت می داد و آن افراد شعله بدست با حرکت شمشیر حضرت علی هلاک می شدند و مانند دود سیاهی از میان می رفتند. امیرالمؤمنین علیه السلام پس از پیروزی بر آنان تکبیر گفته و از همانجا که پائین رفته بود بالا آمد و در کنار آن صد نفر ایستاد.
بخاطر هلاکت آن جنیان هوا پر از دود شده بود، پس از چند لحظه هوا صاف گردید و آن گروه از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که همراهش رفته بودند، عرض کردند: یا اباالحسن! چه دیدی؟ ما که نزدیک بود از ترس هلاک شویم و ترس ما برای تو بیش از ترسی بود که برای خود داشتیم؟
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: همین که اجنه در پیش روی من ظاهر شدند اسماء خاص الهی را با صدای بلند در میان ایشان خواندم، در آن هنگام دیدم از ترس خود را کوچک کردند و در صدد فرار و گریز برآمدند. زمانی که در میان آنان بودم کمترین ترسی نداشتم و اگر به همان شکلی که در آغاز بودند می ماندند تا آخرین نفرشان را از پای درمی آوردم و همانا خداوند نقشه شوم آن ها را خنثی کرد و مسلمانان را از شرّ آنان در امان نگه داشت و باقی مانده جن ها قبل از ما خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و.آله) رفتند، توبه نموده و مسلمان گشتند.
شیخ مفید. ارشاد، ج1: 340.
#حدیث_روز