*بردگان و آزادگان
یوسف صدیق سالها نام بردگی داشت، یعنی در بازار خرید و فروش کالاها خرید و فروش میشد، مانند یک کالای بی جان دست به دست میگشت، از زیر دست این خارج میشد و زیر دست دیگری قرار میگرفت، از این خانه به آن خانه منتقل میشد، مالک هیچ چیز نبود، حتی غذایی که میخورد و یا جامه ای که میپوشید از آن اربابان بود، اگر کار میکرد و محصولی از دسترنج خود تهیه میکرد باز هم متعلق به خودش نبود زیرا بنده و برده هر چه کسب میکند به ارباب تعلق میگیرد.
یوسف از نظر جسمانی کاملا برده بود، ولی همین یوسف ثابت کرد که آقاتر و آزادتر از او در همه کشور مصر وجود ندارد، محبوب و معشوق یکی از زیباترین زنان مصر واقع شد و همان یوسف غلام و برده جواب رد به آن زن زیبای جوان متشخص داد، گفت در عین اینکه از لحاظ قانون مالکیت، تن من برده شماست روحم آزاد است، بنده شهوت و هوا نیستم: “غیر حق را من عدم انگاشتم"، من فقط بنده یک حقیقت میباشم و روحم در مقابل یک فرمان خاضع است و آن خداوند متعال است که خالق من است، من حاضرم علاوه بر بردگی، در چهار دیواری زندان هم بسر ببرم و بنده شهوت و هوا نشوم، حاضرم این محرومیت و محدودیت ظاهری را بپذیرم و آن بند را بر گردن ننهم، رو کرد به درگاه خداوند متعال و گفت: “خدایا زندان در نظر من از آنچه اینها مرا به آن میخوانند محبوبتر است".
#حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
یوسف هم برده بود وهم آزاده