کلام شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا میکنم بندهرو ببخشید و از خدا بخواهید بنده رو ببخشد چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید.
فقط خدا میداند که چقدر نگران کردهام اذیت کردهام و شما تحمل کردید زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبتبهخیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید.
حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچکس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
خاطره مادر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
زمانی که حوزه علمیه بود در هفته چند بار به بهانه های مختلف میرفتیم بهش سر میزدیم. که براش غذای گرم ببریم و یا اینکه با هم بریم بیرون شام بخوریم
یه شب دیرشده بود،گفت:مامان الان نمیذارن برم داخل،میگن کجا بودی؟️ منم به شوخی گفتم بگو با ولی_ام بودم. ازین فکر که نمیتونه غذای گرم بخوره در عذاب بودم.
میگفت:اینجا برای ساختن روح است حتی شهریه حوزه را قبول نمیکرد اعتقاد داشت این برای کسانی است که ریاضت میکشن و درست و حسابی درس میخونن
یکی از ویژگی های مصطفی مبارزه بانفس بود.
شهیدمصطفی صدرزاده
کلام شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده