بسم الله الرحمن الرحیم
کرامت و بزرگواری امام حسین علیه السلام
….روزی امام حسین علیه السلام از جائی عبور میکرد دید جوانی به سگی غذا می دهد
به او فرمود : به چه انگیزه این گونه به سگ مهربانی می کنی ؟
او عرض کرد : من غمگین هستم ، می خواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد ، اندوه من از این رواست که من غلام یک نفر یهودی هستم و می خواهم از او جدا شوم .
امام حسین علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او که یهودی بود آمدند ، امام حسین علیه السلام دویست دینار به یهودی داد ، تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد .
یهودی گفت : این غلام را به خاطر قدم مبارک شما که به در خانه ما آمدی به شما بخشیدم و این بوستان را نیز به غلام بخشیدم و آن پول مال خودتان باشد .
امام حسین علیه السلام هماندم غلام را آزاد کرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشید وقتی که همسر یهودی ، این بزرگواری را از امام حسین علیه السلام دید گفت :
✋? من مسلمان شدم و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم و به دنبال او شوهرش گفت :
من نیز مسلمان شدم و این خانه ام را به همسرم بخشیدم …
منافب ال ابیطالب ،ج 3 صفحه : 229
_________________
#داستان
_________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم و العن اعدائهم
✋?صلی الله علیک یا اباعبدالله…
کرامت وبزرگوار امام حسین ع