برای تشییع جنازهی زنی رفته بودم ،دیدم اطراف میت شلوغ بود ،
صدایشان بلند بود..
یکی میگفت کفن را این طرفی بیاورید ،تا خوب پوشیده شود .
دیگری دنبال محارم جنازه بود ،
برای دفن .
صداها بلند بودند و بلندتر میشد ،
حریص و جدی بودند برای دفن پیرزن .
همهشان غیرت داشتند ،
به این که چشم نامحرم به جسد نیفتد ،
جسدی که در کفن پیچیده شده بود!
نگاهی به آنها کردم و با خودم گفتم
اینها همانهایی نیستند که همسرانشان را بیرون میبرند ،
با لباس های تنگ و کوتاه !..
بدون حیا و شرم !
با عطرهایی که کوچه ها و خیابان ها را طی میکند ؟
آیا اینها ، همانهایی نیستند که دخترانشان …؟
غیرتشان کجا بود ، آن زمان که محارمشان شب و روز محو تماشای شبکه های ماهواره ای و فیلم ها و سریال های ترکی بودند ؟
چرا برای زنده هایی که در میانشان هستند غیرتی ندارند و برای جسد پیرزن ِمُرده چنین غیورند ؟
این جا بود که دلم میخواست به همه شان تسلیت بگویم ،
بخاطر مرگ ِقلب شان در برابر زندگان ،و زندگی قلب شان در برابر مُردگان !
« إنا لله و انا الیه راجعون.
چرا بعضی مرگ ِقلب شان در برابر زندگان ،و زندگی قلب شان در برابر مُردگان است؟