ما را به اندازه آب خوردن نمی خواهند.
اعمالش را انجام داده بود. داشت از مسجد بیرون می آمد.
دید سیدی وارد صحن شد و به سمت شبستان مسجد جمکران آمد.
چهره ی نورانی و دلنشینی داشت.
پیش خودش گفت: این سید تازه از راه رسیده،
حتما در این هوای داغ تابستانی،تشنه است.
خودش را به او رساند و ظرف آب را تقدیم حضورش کرد.
گفت: شما هم دعا کنید بلکه خدا فرج امام مان را زودتر برساند.
جوان ناشناس غریبانه فرمود:
*شیعیان ما حتی به اندازه آب خوردنی هم ما را نمی خواهند؛
اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد
لحظه ای بعد،مرد بود و ظرف آب و آقایی که دیگر دیده نمی شد.
?شیفتگان حضرت مهدی،ج1،ص155