بر او گریه می کنید ولی یاریش نه....
تازه از سفر برگشته بود،به منبر رفت و مردم را موعظه کرد،از نزول جبرائیل فرمود و پیامش،
از کربلا گفت و شهادت حسینش.
سپس حسن و حسین را در آغوش گرفت.
دست بر سرشان گذاشت.
رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! محمد بنده توست، رسول توست، این دو هم از پاکان عترتم، از برگزیدگان اهل بیتم.
جبرائیل برایم خبر آورد که حسینم را می کشند، با بی رحمی تمام ؛
خدایا!شهادت او را برایش پر برکت ساز. او را سرور همه ی شهدا قرار بده، و برای قاتلان و خوارکنندگان او، برکتی قرار نده…
کلام پیامبر، تمام اهل مسجد را به گریه انداخته بود.
رو کرد به کوچک و بزرگشان، فرمود:
بر او گریه می کنید ؟!..
بر او گریه می کنید و او را یاری نمی کنید؟!
?بحارالانوار، ج44، ص248
نکنه ما هم برای غربت امام زمانمون گریه کنیم و …?