بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب!
من در همین فکرها هستم که صدایی به گوشم میرسد ، یکی از عقب جمعیّت میگوید:
«مهاجران ، سخن ما را قبول نخواهند کرد ، آنها با سعد بیعت نخواهند کرد ، برای این که آنها زودتر از ما مسلمان شدهاند و پیامبر از طایفه آنهاست» .
همه به فکر فرو میروند ، آری ، مهاجران کسانی هستند که در شهر مکّه به پیامبر ایمان آوردند و همراه آن حضرت به مدینه هجرت کردند .
آنها اوّلین کسانی هستند که به پیامبر ایمان آوردند و خیلی از آنها از طایفه پیامبر (قریش) هستند.
یکی جواب میدهد:
“«ما به آنها خواهیم گفت: دو خلیفه معیّن میکنیم ، یکی از شما ، دیگری از ما» “
سعد این سخن را میشنود رو به او میکند و میگوید:
” «این سخن را نگویید که این آغاز شکست شما خواهد بود ، شما باید بر حرف خود ثابت بمانید ، شما تأکید کنید که خلیفه باید از میان مردم مدینه باشد ، آنها مجبور میشوند قبول کنند» “…(1)…
حتما تو هم مثل من با دیدن این صحنهها خیلی تعجّب میکنی .
من نزدیک یکی از این مردم میروم ، و به او چنین میگویم:
مگر در غدیر خُمّ ، پیامبر ، علی را به عنوان جانشین خود معرّفی نکرد؟ پس چرا میخواهید در میان مسلمانان اختلاف بیاندازید!
ما اختلاف را آغاز نکردهایم ، این مهاجران بودند که اختلاف را شروع کردند .
عجب حرفهایی میزنی!
این جمعیّت را شما در اینجا جمع کردهاید یا مهاجران ؟
این شما هستید که میخواهید خلیفه پیامبر ، همشهری شما باشد ، تو را به خدا ! دست از این حرفها بردارید ، قدری به فکر اسلام باشید ، آیا گناه علی این است که اهل مکّه است؟
آخر شما چه کسی را بهتر از او میتوانید پیدا کنید ؟
ما با خلافت علی، هیچ حرفی نداریم .
پس برای چه اینجا جمع شدهاید و میخواهید سعد را خلیفه خود کنید ؟
خبرهایی به ما رسیده است که مهاجران میخواهند شخص دیگری را به عنوان خلیفه معرّفی کنند . ما میدانیم عُمَر ( پسر خطّاب ) فکرهایی را در سر دارد.
آخر برای چه ؟
مگر تو نمیدانی بعضی از این مهاجران که اهل مکّه هستند ، کینه علی به دل دارند .
مگر نمیدانی در جنگ بدر و اُحُد ، علی عدّه زیادی از مشرکان مکّه را به قتل رساند؟
آنهایی که به دست علی کشته شدند ؛ برادر ، پدر و یا یکی از اقوامِ این مهاجران بودند ، برای همین ، آنها کینه علی را به دل دارند …(2)….
مگر نمیدانی که علی برای دفاع از اسلام دست به شمشیر برد ؟ اگر شمشیر او نبود مشرکان ، همه مسلمانان را میکشتند .
درست است ، امّا آنها امروز به فکر انتقام خون بزرگان خود هستند ، آنها قسم خوردهاند که علی را خانه نشین کنند ، وقتی که ما از تصمیم مهاجران باخبر شدیم ، تصمیم گرفتیم تا از آنها عقب نیفتیم و برای همین این جلسه را تشکیل دادیم ، مگر خبر نداری که آنها زودتر از ما جلسه گرفتهاند و در مورد خلافت به نتایجی رسیدهاند؟…(3)….
گویا در این شهر خبرهای زیادی است!
قسمت سوم
ادامه دارد…….
فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
📚منابع
1.تاریخ طبری ج3 ص218
2.بحارالانوار ج29 ص144/عیون اخبارالرضا ج1 ص72
3.الارشاد ج1 ص189/بحار ج22 ص519
#از_شهادت_تا_شهادت
فریاد مهتاب قسمت سوم