بسم الله الرحمن الرحیم
فریاد مهتاب!
…….امروز شنبه ، سوّم ماه ربیع الأوّل است ، من صبح زود از خواب بیدار میشوم و به محلّ وعده میروم.
علی زودتر از همه آمده است ، او منتظر کسانی است که قول دادهاند او را یاری کنند .
مقداد زودتر از همه آمده است . او در این روزها ، گلِ سرسبد یاران مولا شده است ، عشق و ایمان او به راه علی از همه بیشتر است …..(1)……
نگاه کن! او شمشیر خود را در دست گرفته است و به مولایش علی نگاه میکند ، او منتظر است تا ببیند مولایش چه فرمانی میدهد .
آفرین بر تو! تو کیستی و چرا ما تو را نمیشناسیم ؟ چگونه شد که گوی سبقت را از همه ربودی !
در این لحظه، تو یگانه دوران شدی و مایه افتخار علی !
تو مقداد هستی که لحظه نابِ افتخار را آفریدی !
بعد از مدّتی ، سلمان ، ابوذر و عمّار نیز از راه میرسند، امّا هر چه صبر میکنیم شخص دیگری نمیآید …..(2)…..
آنانی که دیشب به فاطمه قول دادند کجا رفتند ؟
گویا منتظر آنها بودن، هیچ فایدهای ندارد ، آنها نمیخواهند به قول خود وفا کنند .
امروز میگذرد، شب فرا میرسد. باید حجّت را بر این مردم ، تمام کرد ، امشب هم علی، همراه با فاطمه، حسن و حسین به درِ خانه بزرگان این شهر میرود . این مردم، بار دیگر قول میدهند که فردا صبح برای یاری حق قیام کنند ، امّا باز هم به عهد خود وفا نمیکنند ….?…..
آری ، این مردم از مرگ میترسند ، آنها میدانند که هر کس بخواهد با خلیفه در بیفتد جانش در خطر خواهد بود .
امروز مخالفت با خلیفه یعنی مخالفت با اسلام !
هر کس مخالفتی کند مرگ در انتظار او خواهد بود .
در سومین شب ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین به درِ خانه بزرگان انصار و مهاجران میروند و باز آنها بی وفایی میکنند .
خبر به گوش خلیفه میرسد که علی ، شبها همراه با همسرش به درِ خانه مردم میرود و از آنها میخواهد تا برای یاری او قیام کنند .
این خبر، خلیفه و هواداران او را بسیار ناراحت میکند ، آنها تصمیم میگیرند تا هر چه سریعتر اقدامی انجام بدهند.
ادامه دارد…..
قسمت بیست و یکم
کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان
?منابع
1.بحار الانوار ج28 ص 360 الاختصاص ص11
2.کتاب سلیم بن قیس الهلالی ص 146 الاحتجاج ج1 ص107
#از_شهادت_تا_شهادت
فریاد مهتاب! قسمت بیست و یکم