….و عهدی که ما با تو میبندیم !
دستم خالیست ..
هدیه ای گرانبها تر از اجابت خواسته ی تو (موثر بودن در تحقق ظهور مولا) نداشتم
با ترک یک گناه عهد میبندم
با تو
برای رضای خدا …
تاسوعای سال ٩٢ بود️، بهمون خبر دادند، بچه های مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه زینبیه، اطراف منطقه حجیره، کردند
تروریستها رو سه کیلومتری از اطراف حرم مطهر خانم زینب (سلام الله علیها)، دور کردن. صبح زود️ رفتیم اونجا و محمودرضا رو هم دیدیم ،☺️
خیلی از عملیاتی که منجر به تامینِ امنیت حرم خانوم شده بود، خوشحال بود .?
پرچم سیاهی تو دستش بود و می گفت : ️خودم از بالای اون ساختمون پایینش اوردم .
به اون ساختمون نگاه کردم? دیدم پرچم سرخ یاابالفضل رو جاش به اهتزاز در اورده.?
رسیدیم خیابون جلوی حرم که دو سال احدالناسی جرات رد شدن ازش رو نداشت و تک تیراندازها حسابش رو می رسیدند
و حالا با تلاش محمود رضا و دوستاش، امن شده بود?? .
رفتیم وسط خیابون، رو به حرم وایستادیم، دیدم محمود رضا داره آروم گریه می کنه ?و سلام می ده:
السلام علیکی یا سیدننا زینب …
شهید محمودرضا بیضایی
شهید محمودرضا بیضایی و عهدش.