روایتی عالی از حضرت سکینه سلام الله علیها
السلام علیک یا اباعبدالله
.
مرحوم کفعمى در مصباح، از حضرت #سکینه (سلام لله علیها) روایت مى کند:
.
که چون پدرم کشته شد آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغما و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم پدرم مى فرمود:
.
شیعتى ما ان شربتم ری عذب فاذکرونى / او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى
.
و انا السبط الذى من غیر جرم قتلونى / و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونى
.
لیتکم فى یوم عاشورا جمیعا تنظرونى / کیف استسقى لطفلى فابوا ان یرحمونى
.
و سقوه سهم بغى عوض الماء المعین / یا لرزء و مصاب هد ارکان الحجون
.
.
اى پیروان من ! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید و هرگاه داستان غربت غریبى یا شهادت شهیدى را شنیدید، بر من بگریید.
.
من نوه رسول خدا هستم ، مرا بى گناه کشتند و سپس با تاختن اسب عمدا بدنم را خرد کردند.
اى کاش همه شما در روز عاشورا بودید و مى دیدید که چگونه براى طفل صغیرم آب طلبیدم و آنان از ترحم به من خوددارى کردند.
.
به جاى آب گوارا تیر ستم را به کودک کوچکم چشانیدند. واى از این مصیبت بزرگ و دردناکى که پایه هاى کوه بلند حجون (در مکه ) را به لرزه در آورد.
روایتی عالی از حضرت سکینه سلام الله علیها