قاضى نعمان در کتاب «مناقب» مى نویسد:
روزى حسن بن الحسن بن على در برابر امام سجّاد علیه السلام ایستاد به طورى که آن حضرت مى شنید و در حضور عدّه اى از مردم شروع به ناسزا گفتن به آن حضرت نمود.
امام سجّاد علیه السلام چیزى به او نگفت، حتّى یک حرف هم در پاسخ او نفرمود. عدّه اى از یاران حضرتش که حضور داشتند، از این امر ناراحت شده و غمگین گشتند.
وقتى حسن رفت، امام سجّاد علیه السلام به آنان فرمود:
شنیدید این شخص چه گفت؟
گفتند: آرى، شنیدیم و از این جریان ناراحت شدیم، ما دوست داشتیم شما پاسخ او را بدهید و ما نیز حرفهایى به او بگوئیم.
امام سجّاد علیه السلام این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
«وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ الناسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» [1] ؛
«و فروبرندگان خشم و درگذرندگان از مردم، و خداوند نیکوکاران رادوست دارد».
آنگاه فرمود: دوست دارم با هم به خانه اش برویم تا پاسخ مرا نیز بشنوید چرا که سزاوار نبود در همان مجلس پاسخ او را بدهم.
یاران حضرتش برخاسته و به طرف خانه او به راه افتادند، آنان خیال مى کردند که آن حضرت از او انتقام مى گیرد، وقتى به خانه او رسیدند در زدند و خود حسن بیرون آمد، وقتى امام سجّاد علیه السلام را با اطرافیانش دید یقین کرد که آن حضرت براى انتقام گرفتن آمده است. به همین جهت، شروع به حرف زدن کرد.
امام سجّادعلیه السلام فرمود:
آرام باش برادرم! آنچه در آنجا گفتى ما شنیدیم اینک ما مى گوییم و تو گوش کن:
إن کان الّذی قلت لی کما قلت فإنّی أسأل اللَّه أن یغفره لی، وإن لم یکن ذلک کما قلت، فأنا أسأل اللَّه أن یغفره لک.
اگر آنچه را که تو در مورد من گفتى، همان گونه باشد، من از خداوند مى خواهم که مرا بیامرزد و اگر چنین نباشد، من از خدا مى خواهم که تو رابیامرزد.
حسن، از این سخن امام سجّاد علیه السلام شرمنده شد و برخاست و سر مبارک و میان دو چشمان امام علیه السلام را بوسید و گفت: بلکه، سوگند به خدا! آنچه درمورد شما گفتم، چنان نیست. آنگاه پوزش طلبید، و عذر خواست. [2]
?[1]سوره آل عمران، آیه 134
?[2]شرح الأخبار،ج3،ص257، ح 1157
?بحار الأنوار،ج46 ،ص54،ح1
#حدیث_روز
خلق و خوی پسندیده.