سال90 همان زمان که مصطفی احمدی روشن را به شهادت رساندند به فاصله چند روز بعد محرم ترک در سوریه به شهادت رسید و در بهشت زهرا تهران قطعه 53 پیکر مطهرش به خاک سپرده شد.
شهید دهقان،شهید بیضایی،شهید رسول خلیلی در کنار مزار شهید محرم ترک.
خبر شهادت
یکی از رفقایم که از ساری برگشته بود. بهم گفت: جلوی بیمارستان خیلی شلوغ بود. جانبازی به نام علمدار حالش بد شده بود و آورده بودنش بیمارستان. تا گفت علمدار نفس تو سینه ام حبس شد.
به خودم گفتم: نه سید که حالش خوبه. ️اما مصطفی، پسرعموی سید مجتبی جانباز قطع نخاع بود. حتما اون رو بردن بیمارستان. همان موقع زنگ زدم️ محل کار سید، بهم گفتند سیدمجتبی بیمارستان هست.
با خودم گفتم حتما رفته دنبال کارهای سیدمصطفی. روز بعد هم زنگ زدم اما کسی گوشی را برنداشت.
شب آماده خواب شدم. خواب دیدم که در یک بیابان هستم. از دور گنبد امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر نمایان بود.
وقتی به جلوی امامزاده رسیدم. با تعجب دیدم تعداد زیادی رزمنده را با لباس خاکی دیدم. هر رزمنده چفیه ای به گردن و پرچمی در دست داشت. آن رزمندگان از شهدای شهر بابلسر بودند. در میان آنها پدرم را دیدم که در سال 62 شهید شده بود. یک گل زیبا در دست پدرم بود.
بعد از احوالپرسی به پدرم گفتم: پدر منتظر کسی هستید؟ گفت: منتظر رفیقت سیدمجتبی علمدار هستیم. با ترس و ناراحتی گفتم: یعنی چی؟ یعنی مجتبی هم پرید.
گفت: بله، چند ساعتی هست که اومده این طرف. ما آمدیم اینجا برای استقبال سید. البته قبل از ما حضرات معصومین و حضرت زهرا (سلام الله علیها) به استقبال او رفتند. الان هم اولیا خدا و بزرگان دین در کنار او هستند.
این جمله پدرم که تمام شد از خواب بیدار شدم. به منزل یکی از دوستان تماس گرفتم. گفتم چه خبر از سید؟️ گفت سید موقع غروب پرید.
?کتاب علمدار
شهید_سیدمجتبی_علمدار
خبر شهادت دوستان.