خاطرات شهید صیاد شیرازی از زبان دختر و داماد شهید.
پدرم در هیچ حال از یاد خدا غافل نبود و قبل از انجام هرکاری وضو می گرفت و می گفت: کارم را در راه خدا انجام می دهم.
او هنگام شهادت نیز وضو داشت و با پیکری مطهر به آرزوی خود برای شهادت در راه خدا نایل شد. منافقین درحقیقت وسیله ای شدند تا پدرم به آرزویش برسد.
پدرم مرد جنگ و عمل بود و فکر و قلبش در جبهه ها بود و در دوران 8 سال جنگ هرگز حاضر به ترک جبهه ها نبود.
مردم انقلابی و نیروهای مردمی و سپاهی در سراسر کشور با نام پدرم به عنوان رزمنده ای شجاع و ارتشی دلاور آشنا هستند و محبت او در دل همگان جای دارد
به روایت داماد شهید
شهید صیاد شیرازی بسیار زیاد برخواندن نماز اول وقت دقت داشت ، بیشتر کارهای ایشان به گونهای تنظیم میشد که یا با وقت نماز به پایان میرسید، یا پس از خواندن نماز شروع میشد. حتی مراسم عروسی بنده نیز با نماز جماعت شروع شد.
وجود نظم و برنامه ریزی بسیار دقیق در امور فردی ، اجتماعی ، خانوادگی و عبادی از دیگر ویژگی های آن شهید بود که میتواند الگویی برای نسل جوان کشور باشد.
یکی از دلایل بسیار مهم در ارتقای کمالات و رسیدن به درجهی شهادت درآن شهید بزرگوار، وجود برنامهریزی ونظم دقیق برای تمامی امور زندگی بود.
ایشان تنها یک سوم از حقوق ماهیانهی خود را صرف معیشت زندگی خانوادگی میکرد و دو سوم دیگر آن صرف امور خیریه و صندوق قرضالحسنه شخصی ایشان میشد، خانواده وحتی همسر ایشان، پس از شهادتشان متوجه شدند که میزان واقعی حقوق آن شهید چقدر بوده است، زیرا درایام زندگیش، تنها ثلث حقوق خود را صرف امور خانوادگی میکرد.
ملاک های شهید صیاد شیرازی برای گزینش داماد خانواده ، سازدهزیستی وحضوردر جبهه به عنوان بسیجی بود. ملاکهای مادی مدنظر ایشان نبود چون قبلا بزرگواران دیگری با موقعیتهای اجتماعی بهتر یا از فرزندان نزدیکانشان یا مسؤولان دولتی دراین زمینه مطرح شده بودند و من درزمان ازدواجم دانشجو بودم وموقعیت مالی مناسبی نداشتم.
آن شهید اگر احیانا مشکل خانوادگی در وابستگان و نزدیکان میدید، مستقیما دخالت نمیکرد واز طریق نوشته وبا واسطه مطالب را گوشزد مینمود.
آن شهید علیرغم درگیریهای کاری گوناگون، روز جمعه را به طور کامل در اختیار خانواده بود، ایشان صبح جمعه پس از ورزش والیبال یا فوتبال و صرف صبحانه، شخصا دستشویی، آشپزخانه و راهپلهها را - با این که بعضی معتقدند این امور مربوط به خانمها بود - میشستند و سپس برای نمازجمعه آماده میشدند.
خاطرات شهید صیاد شیرازی از زبان دختر و داماد شهید.