حدیث علم
امام صادق علیه السلام
هرس براے خدا دانش بیاموزد و به ان عمل کند.و به دیگران اموزش دهد در ملکوت اسمانها به بزرگی یاد شود.
تمثیلات
دیدید وقتی شخصی دارد در یک راه مستقیم و شاهراهی به سمت مقصد خود می رود اگر اشتباه کند و وارد یک راه انحرافی? بشود
راه را گم می کند و هرگز به مقصد نمی رسد.
شاهراه ایمان هم همین گونه است اگر کسی از عمد از ان دور شود هرگز به سوی ان باز نخواهد گشت و به مقصد نمیرسد.
خداوند در مورد این افرادمیفرماید:
خالِدِینَ فِیها لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ اَلْعَذابُ وَ لاهُمْ یُنْظَرُونَ ﴿88﴾العمران
امام علی علیه السلام:
چون دنیا به کسی روے آورد،نیکی های دیگران را به او عاریت دهد،و چون از او روی برگرداند خوبی ها او را نیز برباید
?حکمتهای نهج البلاغه
تمثیلات
ما وقتی کسی مرتکب خطایی میشود او را راحت نمیبخشیم .
اما خداوند به خاطر مهربانی و لطفی که نسبت به بندگانش دارد.اگر انسان بعداز خطا به سوی او بازگردد .او را میبخشدو از خطای او سریع میگذرد
( فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ اَلتَّوّابُ اَلرَّحِیمُ ﴿37﴾
سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود؛ و[خدا] بر او ببخشود؛ آرى، او[ست که ] توبه پذیر مهربان است. (37) بقره)
?علامه طباطبایی ره
توبه نظیر آب کری است که همه چیز را چک می کند.وقتی خداوند از ذات گنه کار راضی شد.گناه را به حسنه و کار نیک مبدل می سازد.
سیدالشهداء یعنی چه؟
معنای «سیدالشهدا» فقط بزرگِ شهدای کربلا نیست؛ زیرا این مقام برای امام حسین علیه السلام بسیار کوچک است؛ بلکه آن حضرت سیّد و بزرگ همهی انبیا و خلفایی است که در گذشته به شهادت رسیده اند و نیز سید همهی شهیدان غیرمعصوم گذشته و آینده است؛ چنان که حضرت زهراء (سلام الله علیها) سیدهی زنان گذشته و آینده است.
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده: حضرت امام حسین علیه السلام و برادر گرامی او، امام حسن علیه السلام بزرگ جوانان بهشت هستند؛ «الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل الجنّة»
همهی انبیا، اولیا، صالحان، صدیقان و شهیدان در بهشت جوان هستند نه پیر، و این دو امام هُمام (علیهماالسلام) بزرگِ آنان هستند. این روایت نشان می دهد که امام حسین سیّد و بزرگ همهی شهیدان عالم است و این مقام به برکت همراهی ایشان با حقیقت قرآن کریم است که مهیمن بر دیگر کتاب های آسمانی است؛ یعنی:
1. حقیقت عترت همتای حقیقت قرآن است.
2. حقیقت قرآن، گذشته از تصدیقِ صحایف سابق، مهیمن بر آن هاست.
3. هر پیامبری همتای کتاب آسمانی خویش است.
4. وقتی قرآن بر کتاب های وحیانی سلف مهیمن است، عترت نیز که همتای قرآن کریم است، مهیمن بر رجال بزرگ الهی گذشته است.
?{ شکوفایی_عقل_در_پرتو_نهصت_حسینی ص207}
___________________
مطالب و بیانات آیت الله جوادی آملی
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی، به مناسبت هفتهی دفاع مقدس پیامی صادر کردند.
بسماللهالرحمنالرحیم
شهادت، عطیهی الهی به برگزیدگان است. عظمت این مقام والا متناسب با عظمت از خودگذشتگی مخلصانهئی است که شهید را به عرصهی مجاهدت میکشاند و شهد شهادت را به او مینوشاند.
قلم و زبان ناتوان امثال اینجانب قادر به توصیف این عظمت نیست، ولی هرگاه در جامعهئی و در نقطهای چنین انسانهای بزرگی پدید آمدند بر امثال ما است که در پرتو آنان راه را تشخیص دهیم و پای در صراط مستقیم عروج الیالله گذاریم و دل و جان خود را حیات بخشیم.
سلام بر سرور شهیدان، چراغ روشن همهی نسلها و دورانها و سلام بر همهی شهیدانی که در راه او قدم نهادند.
سیّد علی خامنهای
31 شهریور 1396
در زمانهاى قدیم، مردی ساز زن و خواننده ای بود؛ بنام “بردیا”
که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی
و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت… بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد،
سر برداشت تا ببیند کیست.
شیخ ابوسعید ابوالخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.
شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود
و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد
و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.
به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر،
مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت
خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر
اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.
اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.
اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی
و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
این چشم های تو را گذاشته ام صفحه ی گوشی ام و هی فکر میکنم توی دلت چه گذشت وقتی هواپیما را دیدی و وقتی هواپیما نشست و وقتی چهار مرد تنومند تابوت بی سر مرد زندگیت را روی دوش هایشان به سمت تو می آوردند…… مثلا توی دلت خواستی مارش نظامی ساکت شود،و این استقبال رسمی برود پی کارش و تو خودت را بیندازی روی تابوتی که بدن مرد تو روی آن اربأاربأ و بی سر خوابیده ….
هی فکر میکنم آخر باری که چهره اش را دیدی پشت این تکنولوژی لعنتی بوده و با لب های خشکش و چشم های عباس گونه اش……هی فکر میکنم یعنی امشب علی را چگونه میخوابانی….خودت چی میکنی ؟
هی به تسبیح توی دستت فکر میکنم ، به چفیه ای که توی دستت داری و محکم فشارش میدهی ،….هی فکر میکنم کاش کنارت بودم این روزها ، آب دستت میدادم، از روی خاک بلندت میکردم، مراقبت بودم،کنیزت بودم و هوایت را داشتم، و مدام ذهنم گریز میزند به ……
به چادر خاکی توی کوچه های مدینه ،و به زینب س که روضه های شب دهمش که قرار است نفس مارا ببرد …آن موقع ها که نبودیم، اما کاش حالا که هستیم بتوانیم برای تو فایده داشته باشیم…
تو که حالا ما را عجیب هوایی زینب کرده ای ،با صلابتت ….
کاش تو با ما بگویی بین شما گفت و گوها چگونه بود که او غوغا کرد بین دل های مرده ی ما و تو اینقدررررررر سخت امتحان شدی،روح بی منتهای تو چه معامله ای با خدا کرده که حالا تو اسطوره زن بودن میان مایی …..
کاش با ما کمی بیشتر سخن بگویی ?
در عجبم از کسانی که
هزاران گناه می کنند و معتقدند
یک قطره اشک بر حسین
ضامن بهشت آنهاست…
شهید دکتر چمران
این شبــها، هم دعا کن؛
هم برای عضوگیریِ لشکر خدا، تلاش کن!
نذار از ما، بدزدَن…سرمایه هامونو!
دست بقیه رو بگیر و بیار…
ما باهم انتقام حسین علیه السلام رو می گیریم.
و ما ادراک ما #دسته_عزاداری؟
.
اصلا این صحیح نیست که دهه عاشورا برای کسب معارف اهل بیت هیأت راه بیاندازیم
ده شب پای سخنرانی برویم، اما دسته نرویم
نه، یعنی چی؟
یک شب برید دسته
و تو چه میدانی دسته عزاداری چیست؟
آیا دسته عزاداری برای اراذل و اوباشه؟
آیت الله بروجردی که خاک پای دستۀ عزاداری رو طوطیای چشمش میکرد، عشق به اراذل و اوباش داشت؟!
حضرت امام(ره) فرمود: مکتبی که پاش #هیاهو نباشد. به سر و سینه زدن نباشد، نمی ماند میمیرد.(#صحیفه_امام، ج8، ص527)
من از #بچه_مذهبی ای که دسته نمیره، سینه نمیزنه، بدم میآید.
#مودت واجبه نه محبت
مودت فرقش با محبت اینه که ابراز شدنیه.
چقدر ابراز کردی؟
یک زمانی اعلام کردند کلاس #عزاداری در عاشورا بالا رفته، به جای دسته، تظاهرات به سمت میدان امام حسین(علیه السلام)، بهجای علم و کتل، پلاکارد بیاورید
حضرت امام جلوش رو گرفتند، فرمودن دستجات به همان شیوه سنتی.(صحیفه امام،ج15، ص333)
حالا رسم شده هر کس می تونه یک گوشهاش رو میزنه
#عَلم برای کمر ضرر داره
از کی تا حالا کمر شده از #اصول_دین؟
خب علم سبکتر بردارند
آخه این چه تحلیلیه؟
هر کس یک تیکه میاد
آقا #گوسفند قربونی می شه، بهداشتی نیست
یک دفعه یادش می افته عَلَم شکل صلیبه.
بابا پس تو هم اگر دستهاتو باز کنی، میشه شکل صلیب؟
یک دفعه یادش می افته مجسمه حیوان جاندار رو علمه
بابا این طاووسه، المهدی طاووس اهل الجنه
یک دفعه یاد موسیقی می افته
که چرا ابزار موسیقی در دسته امام حسین(علیه السلام) هست؟
بابا این تنبک که نیست، این #طبل رزمه
بزن آقا راحت باش #طبل_رزمه
تمام شهرها باید صدای طبل بلند شه
رفته دانشگاه، انگشتی سینه می زنه
آخه چرا؟ سینه بزن
دو زار سواد پیدا میکنه،دیگه نوحه جواب نمیده.
در هیأت قم ما، هر کس مدرس حوزه بود، میگفتیم تو میاندار باش
قاری میاد عزاداری، نوحه جواب نمیده که صداش خراب میشه برای قرآن
آقا قرآن و عترت شما جداست؟
دسته عزاداری اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را جدی بگیرید
دستۀ عزاداری مودت است، مودت یعنی ابراز محبت
محبتت را در دستۀ عزاداری امام حسین(علیه السلام) ابراز نکنی
کجا میخواهی ابراز کنی؟
خدایا ما را جزء #اقامه_کنندگان عزای امام حسین(علیه السلام) قرار بده
.
#استاد_پناهیان #استاد #پناهیان
حرمله: پدر را بزنم یا پسر را؟
گفت: پسر را بزن پدر خودش می افتد?
ای باب الحوائج کربلا! از ما دستگیری کن که درماندگانیم…
#روزنگار_محرم
بسم الله الرحمن الرحیم
جهاد در رکاب او مایه سعادت دنیا و آخرت است!
عده ای از مردم کوفه نقل می کنند:
ما در کاروان زهیر بن قین بودیم، همزمان با بیرون آمدن امام حسین علیه السلام از مکه….. به سوی کوفه حرکت کردیم، از ترس بنی امیه، نمی خواستیم با کاروان حسین در یک منزل توقف کرده و با امام حسین ملاقات کنیم، هر وقت کاروان امام حسین علیه السلام حرکت می کرد ما می ایستادیم و هنگامی که توقف می کرد، ما حرکت می کردیم.
…از قضا در یکی از منزلگاه ها کاروان امام حسین علیه السلام توقف کرده بود، ما نیز ناچار در آنجا فرود آمدیم.
در این میان نشسته بودیم و غذا می خوردیم ناگهان فرستاده امام حسین علیهوالسلام وارد شد و سلام کرد و گفت:
ای زهیر! امام حسین تو را می خواهد.
ما همگی از این پیش آمد مبهوت شدیم و زهیر اندکی به فکر فرو رفت،
ناگاه همسرش به زهیر گفت:
سبحان الله!
ای زهیر!
در مقابل دعوت فرزند پیغمبر درنگ می کنی؟
چه می شود که نزد او بروی و سخنانش را بشنوی و برگردی؟
زهیر پس از سخن شجاعانه همسرش تکانی خورد و برخاست و به خدمت امام حسین علیه السلام رفت، چیزی نگذشت شاد و خندان برگشت، به طوری که صورتش برافروخته شده بود.
دستور داد خیمه او را برچینند و اسباب و وسایل او را به سوی کاروان امام حسین علیه السلام ببرند.
سپس به همسرش گفت:
تو را طلاق دادم و می توانی نزد خویشان خود بروی، زیرا من دوست ندارم به خاطر من صدمه ببینی و من تصمیم دارم فدای امام حسین علیه السلام شوم.
…سپس اموال او را به عموزاده اش سپرد تا به خویشان وی تحویل دهد.
…در این وقت آن بانو اشک ریزان زهیر را وداع کرد و گفت:
خداوند به تو خیر عنایت کند و تمنا دارم مرا روز قیامت نزد جد حسین علیه السلام یاد کنی.
آنگاه به همراهان گفت:
هر کس مایل است همراه من بیاید وگرنه اینجا آخرین دیدار من با شما است.
اما داستانی برایتان بگویم:
به جنگ رومیان که رفته بودیم، در جنگ دریایی به خواست خدا، ما پیروز شدیم و غنائم بسیار به دست ما آمد.
سلمان که با ما بود پرسید:
…آیا از این غنیمت ها که خداوند نصیبتان کرد خوشنودید؟
گفتیم:
آری البته که خوشنود هستیم!
گفت:
پس چقدر خوشحال خواهید بود هنگامی که سرور جوانان آل محمد امام حسین علیه السلام را درک کنید و در رکابش بجنگید؟
جهاد در رکاب او مایه سعادت دنیا و آخرت است.
پس از آن با همه وداع کرد و در صف یاران حسین علیه السلام قرار گرفت.
بحار الانوار ج44،ص371و372
#داستان
…صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین…
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام
ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم..!
#وحشی_بافقی
بسم الله الرحمن الرحیم
ثواب و فضیلت یاد و سلام به امام حسین علیه السلام و لعن قاتلان ایشان!
…کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللَّهِ علیه السلام
?? إذِ استَسقَى الماءَ، فَلَمّا شَرِبَهُ رَأَیتُهُ وقَدِ استَعبَرَ،
??وَاغرَورَقَت عَیناهُ بِدُموعِهِ.
ثم قالَ :
??یا داوودُ، لَعَنَ اللَّهُ قاتِلَ الحُسَینِ علیه السلام،
??فَما أنغَصَ ذِکرَ الحُسَینِ علیه السلام لِلعَیشِ،
??إنّی ما شَرِبتُ ماءً بارِداً إلّا وذَکَرتُ الحُسَینَ علیه السلام،
?? وما مِن عَبدٍ شَرِبَ الماءَ فَذَکَرَ الحُسَینَ علیه السلام ولَعَنَ قاتِلَهُ إلّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِئَةَ ألفِ حَسَنَةٍ، ومَحا عَنهُ مِئَةَ ألفِ سَیِّئَةٍ، ورَفَعَ لَهُ مِئَةَ ألفِ دَرَجَةٍ، وکانَ کَأَنَّما أعتَقَ مِئَةَ ألفِ نَسَمَةٍ، وحَشَرَهُ اللَّهُ یَومَ القِیامَةِ أبلَجَ الوَجهِ
…داوود رقی میگوید در محضر امام صادق علیه السلام بودم و فرمودند:
??اى داوود! خدا لعنت کند کُشنده حسین را!
??یاد [مصیبت هاى وارد شده بر ]حسین علیه السلام، چه قدر زندگى را تیره مى کند!
?? نشده است که من، آب خُنَکى بنوشم و از حسین علیه السلام یاد نکنم.
??هر کس آب بنوشد و از حسین علیه السلام یاد کند و کُشنده اش را لعنت کند، خداوند برایش یکصد هزار حسنه مى نویسد و یکصد گناهِ او را پاک مى کند و یکصد درجه، او را بالا مى برد و گویى یکصد هزار برده آزاد کرده است. همچنین خداوند، او را در روز قیامت، روسفید بر مى انگیزاند
?الأمالى، صدوق: ص 205 ح 223، روضة الواعظین: ص 189
#حی_علی_العزا
امام صادق علیه السلام
آنکه برای ظلمی که به ما وارد شد، اندوهگین باشد،نفسش تسبیح و حزنش عبادت است.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی العبد الصالح ابی الفضل العباس
??از سوی ابن زیاد ملعون نامه ای به عمر سعد رسید که در آن تأکید کرده بود به جنگ و شتاب در درگیری با حسین علیه السّلام و یارانش، و او را از هر گونه تأخیر و مهلت دادن و مسامحه بر حذر داشته بود.
به دنبال این نامه، به فرمان عمر سعد ملعون گروه دشمنان سوار بر اسبها شدند و به طرف خیمه های امام علیه السّلام نزدیک گردیدند.
شمر خود را به خیام امام حسین علیه السّلام و یارانش نزدیک کرد و صدا زد:
☝️?این بنوا اختی: عبد اللَّه و جعفر و العباس و عثمان، خواهرزادههایم عبد اللَّه، جعفر، عبّاس، و عثمان کجایند؟
امام حسین علیه السّلام به عباس علیه السّلام و برادرانش فرمود:
اجیبوه و ان کان فاسقا فانّه بعض اخوالکم
جواب شمر را بدهید گر چه فاسق است، چه آنکه او یکی از داییهای شما است
.!در میان عرب رسم بود که دختران قبیله خود را خواهر میخواندند، نظر به اینکه شمر از قبیله کلاب بود، حضرت امّ البنین (س) مادر عبّاس، عبد اللَّه، جعفر و عثمان (ع) نیز از آن قبیله بود، شمر از أمّ البنین (س) تعبیر به خواهر کرد.
غمنامه کربلا، ص: 112
عباس علیه السّلام و برادرانش گفتند: به ما چه کار داری؟
شمر گفت: «یا بنی اختی انتم آمنون ..،
ای خواهرزادههایم شما در امان هستید، خود را همراه برادرتان حسین علیه السّلام به کشتن ندهید، و به اطاعت امیر مؤمنان یزید بن معاویه درآیید.»
?حضرت عباس علیه السلام به او چنین پاسخ داد:
تبّت یداک و لعن ما جئت به من امانک یا عدوّا للَّه، أ تأمرنا ان نترک اخانا و سیّدنا الحسین بن فاطمة، و ندخل فی طاعة اللّعناء اولاد اللّعناء،
دو دستهایت بریده باد! و بر آنچه از امان را آوردهای لعنت باد ای دشمن خدا، آیا به ما امر میکنی برادرمان و آقایمان حسین علیه السّلام پسر فاطمه علیها السلام را رها کنیم، و پیرو ملعونان و ملعون ملعونزادگان شویم؟
شمر در حالی که خشمگین و سرافکنده بود، به سوی لشکرش بازگشت.
مقتل الهوف مسلک ثانی ….ص54
☑️#حی_علی_العزا
بسم الله الرحمن الرحیم
کرامت امام حسین علیه السلام در “کتب اهل سنت”
✍?…ابن سعد به سند خود، از «ابو عون» روایت کرده که گفت: آنگاه که امام حسین علیه السلام مى خواست از مدینه به مکه برود در مسیر خود «ابن مطیع» را دید که مشغول حفر چاه است. «ابن مطیع» همین که امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد به عرض رسانید:
?? پدر و مادرم فداى شما، به کجا عازم هستید؟
امام علیه السلام در پاسخ فرمود:
……تصمیم دارم به مکّه مشرف شوم و افزود: در مکّه گروهى از شیعیان را دارم که آنها از من دعوت به عمل آورده اند.
«ابن مطیع» به عرض رسانید:
…..پدر و مادرم فداى شما، این افتخار را به ما بدهید و همین جا بمانید و نزد آنها نروید.
.امام حسین علیه السلام خواهش او را نپذیرفت.
ابن مطیع گفت:
این چاه را که ملاحظه مى فرمائید حفر کردهام و امروز که مى خواستم از آن استفاده نمایم دلو را به درون چاه افکندم جز مقدار کمى آب در آن سطل نیافتم. اینک شما دعا فرمائید تا خداى تعالى به این چاه برکتى عنایت فرماید.
امام حسین علیه السلام فرمود:
……مقدارى از آب آن چاه را بیاور.
«ابن مطیع» مقدارى از آبى که در سطل بود بحضور مبارک تقدیم کرد.
……امام حسین علیه السلام اندکى از آن آب را آشامید و مقدارى از آن را مضمضه کرد (دور دهان مبارکش گردانید) و آن مقدار را در چاه ریخت. از برکت وجود شریف آن حضرت، آب آن چاه شیرین و گوارا و فراوان گردید‼️
?طبقات ابن سعد 5/ 107
#نقل_فضایل_اهل_بیت_از_کتب_مخالفین
بسم الله الرحمن الرحیم
همه چشمان در روز قیامت گریانند به جز……
..▪️..کُلُّ عَینٍ یَومَ القِیامَةِ باکِیَةٌ، وکُلُّ عَینٍ یَومَ القِیامَةِ ساهِرَةٌ، إلّا عَینَ مَنِ اختَصَّهُ اللَّهُ بِکَرامَتِهِ،
..▪️..وبَکى عَلى ما یُنتَهَکُ مِنَ الحُسَینِ وآلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام
امام صادق علیه السلام فرمود که امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند
☝️?..همه چشمها در قیامت، گریان و بیدارند، جز چشمى که مشمول کرامت ویژه خدا باشد
☝️?..و به خاطر شکسته شدن حریم حسین علیه السلام و خاندان محمّد صلى اللَّه علیه و آله، گریه کرده باشد.
?الخصال: ص 625 ح 10
#حی_علی_العزا
پیامبر صلى اللّه علیه و آله:
روز قیامت هر چشمى گریان است؛ مگرچشمى که درمصیبت وعزاى حسین گریسته باشد،که آن چشم در قیامت خندان است .
بحار ج 44 ص 293
?
کیفیت شهادت حضرت علی اکبر
پس از حملات پی در پی علی اکبر به سپاه دشمن و کشته شدن بسیاری از آنان، دشمن از کثرت کشته شدگان به خروش آمده بود.لشگریان عمر بن سعد از کشتن علی بن الحسین پرهیز می کردند، ولی « مرة بن منقذ عبدی » که از دلاوری های او به تنگ آمده بود، گفت: گناه همه عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم!
پس علی اکبر به او رسید در حالی که بر آن سپاه حمله ور بود. مرة بن منقذ راه را بر او گرفت و با نیزه ای او رااز اسب بر زمین انداخت، آن گروه در اطراف او جمع شدند و با شمشیر پاره اش کردند!
بعضی نقل کرده اند که مرة بن منقذ ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با شمشیر ضربتی به فرق آن بزرگوار وارد کرد که فرق مبارکش شکافت و او دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهراً خون روی چشمانش را گرفته بود او را در میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد.
در این هنگام بود که فریاد زد: السلام علیک یا ابتاه! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کرد و او امشب در انتظار توست.تو را سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن. و آن گاه فریاد زد و به شهادت رسید.
امام حسین علیه السلام و خاندانش در سوگ حضرت علی اکبرعلیه السلام
روز عاشورا پس از شهادت علی اکبر، امام حسین علیه السلام بر بالین فرزندش آمد، صورت به صورتش نهاد و گفت:« خدا بکشد گروهی را که تو را کشتند، گستاخی را از حد گذراندند و حرمت رسول خدا را شکستند. پس از تو خاک بر سر دنیا باد!» صدای گریه امام بلند شد، به گونه ای که کسی تا آن زمان نشنیده بود.
آن گاه سر علی را بر دامان گرفت و در حالی که خون از دندانهایش پاک میکرد، بر صورتش بوسه زد و گفت:« فرزندم! تو از محنت دنیا آسوده شدی و به سوی رحمت جاودانه حق رهسپار گشتی. پدرت پس از تو تنها مانده است، ولی به زودی به تو ملحق خواهد شد.»
در این هنگام زینب کبری با شتاب از خیمه بیرون آمد، در حالی که فریاد می زد:« ای برادرم، و ای پسر برادرم!» و خود را بر روی علی اکبر افکند.
امام حسین علیه السلام او را بلند کرد و به خیمه بازگرداند، و به جوانان دستور داد جسد علی را از میدان بیرون ببرند. آنان پیکر علی اکبر را در برابر خیمه ای که در مقابل آن مبارزه می کردند بر زمین نهادند.
امام حسین علیه السلام محزون و دلشکسته به خیمه بازگشت. سکینه پیشش آمد و سراغ برادرش را گرفت. امام خبر شهادت او را به دخترش داد. سکینه در حالی که فریاد میزد، خواست از خیمه خارج شود. امام حسین علیه السلام اجازه نداد و فرمود:« ای سکینه! تقوای خدا پیشه کن و شکیبا باش!»
سکینه گفت:« ای پدر! کسی که برادرش را کشته اند چگونه صبر کند؟!»
—————————
قصه کربلا، ص 332
مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 31
نفس المهموم، ص 308
ابصار العین، ص 21
لهوف، ص 48
ذریعه النجاة، ص 128
ارشاد مفید، ج 2، ص 107
الدمعه الساکبه، ج 4، ص 332.
مبارزات حضرت علی اکبر(علیه السلام) در روز عاشورا
علی اکبر در روز عاشورا پس از آن که از پدرش اجازه مبارزه گرفت، به سپاه کوفه حمله کرد، و چنین رجز خواند:« من علی، پسر حسین فرزند علی هستم. به خدا سوگند که ما به رسول خدا از همه کس نزدیک تریم. آن قدر با نیزه با شما بجنگم که نیزه ام خم شود.از پدرم حمایت می کنم و با شمشیر بر شما ضربتی فرود می آورم که زیبنده جوان هاشمی علوی است. پسر زیاد کجا و حکمکردن درباره ما کجا.»
وی چندین بار بر سپاه دشمن تاخت و بسیاری از سپاهیان کوفه را کشت.روایت شده است که آن بزرگوار با این که تشنه بود، 120 نفر را کشت. آن گاه نزد پدر آمد و در حالی که زخم های زیادی برداشته بود، گفت:« ای پدر، عطش مرا کشت و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخت. آیا جرعه آبی هست که توان ادامه رزمیدن با دشمنان را پیدا کنم؟»
امام علیه السلام گریست و فرمود:«آه، پسرم! اندکی دیگر به مبارزه خود ادامه بده. دیری نمی گذرد که جد بزرگوارت، رسول خدا، را زیارت کنی، و او تو را از آبی سیراب کند که هرگز احساس تشنگی نکنی.»
برخی از مورخان نوشته اند امام علیه السلام به او فرمود:« پسرم! زبان خود را نزدیک بیار!» و سپس زبان او را در دهان گرفت و مکید، آنگاه انگشتری خود را به او داد و فرمود:« آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن بازگرد. امیدوارم که هنوز روز به پایان نرسیده، جدّت رسول خدا جامی به تو بنوشاند که هر گز تشنه نگردی.»
علی اکبر به میدان بازگشت و این رجز را خواند:« جنگ است که جوهر مردان را آشکار می سازد. درستی ادعاها پس از جنگ ظاهر میشود. به خدای عرش سوگند، که از شما جدا نگردم مگر آن که تیغهای شما غلاف شود.»و همچنان رزمید تا آن که تعداد افرادی که به دست او به هلاکت رسیدند به 200 نفر رسید.
علی ابن الحسین « علی اکبر »علیه السلام و ویژگیها
« علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب »علیه السلام، در اوایل خلافت عثمان بن عفان به دنیا آمد. وی از جدش علی بن ابی طالب علیه السلام روایت نموده است: مادرش« لیلی» دختر« ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی » است.علی اکبر، در گفتار و وجاهت و تناسب اندام و خلق و خوی همانند جدش رسول خدا صلی لله علیه وآله بوده است.
روزی معاویه از اطرافیان خود پرسید: به نظر شما چه کسی سزاوارتر است به خلافت؟ اطرافیان پاسخ دادند: تو. معاویه گفت: نه سزاوارترین مردم به خلافت علی بن الحسین است؛ چرا که جدش رسول خداست و در وی شجاعت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی ثقیف موج می زند.
کنیه آن حضرت « ابوالحسن » و لقبش علی اکبر است.بنابر صحیح ترین اقوال درباره سن آن حضرت، وی بزرگترین فرزند امام حسین علیه السلام است. برخی سن مبارک ایشان در هنگام شهادت بیست و پنج سال نوشته اند.از بنی هاشم علی اکبر علیه السلام اولین کسی است که در کربلا به شهادت رسیده است.
خواب امام حسین علیه السلام و پرسش علی اکبر علیه السلام
در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه السلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد. امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت:« انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین »
فرزندش علی اکبرعلیه السلام پیش آمد و گفت:« ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟ »فرمود:« پسرم. لحظهای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که میگفت:« این گروه میروند و مرگ نیز به سوی آنها می رود.»دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را میدهد.»
علی اکبرعلیه السلام گفت:« پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟»
فرمود:« چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.»
علی اکبرعلیه السلام گفت:« پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.»
امام حسین علیه السلام به او فرمود:« خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند.»
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان
او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
? شب هشتم و متبرک است به حضرت علی اکبر(علیه السلام)
علی اکبر(علیه السلام) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام حسین علیه السلام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(علیه السلام) قوت بخشد. علی اکبر(علیه السلام) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.
چقدر شبیه پیامبر صلی لله علیه وآله بود و چقدر مشتاق شهادت….
چه آرزویی از این بهتر برای جوانانمان می توانیم داشته باشیم که علی اکبر وار یاور امام زمان وقت خود باشند و در رسیدن به اهداف خود لحظه ای غافل نباشند.
#روزنگار_محرم
#به_قلم_خودم
حضرت علی اصغر(علیه السلام)
زخم سکوت و خندۀ اصغر ز یک طرف
خندیدن و هیاهوی لشگر ز یک طرف
تحت فشار بودم و چاره نداشتم
جانم گرفت گریۀ مادر ز یک طرف
اشک رباب از طرفی می دهد عذاب
بُهت نگاهِ خواهر و دختر ز یک طرف
من را ز یک طرف غم تو می کُشد علی
شمشیر و تیر و نیزه و خنجر ز یک طرف
از بس که نازک است شکسته ز هر دو سمت
با اینکه خورده تیر به حنجر ز یک طرف
طوری درید ، تیر گلو را که روی دست
افتاد تن ز یک طرف و سر ز یک طرف
تیر سه پر شکست پرت را ولی عجیب
یک پر ز یک طرف پر دیگر ز یک طرف
قنداقه ات ز یک طرف و دست ساقی ام
گردد شفیع عرصۀ محشر ز یک طرف
زیارت منسوب به ناحیه مقدسه
در زیارت ناحیه مقدسه تنها عبارت «أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ»[1] به معنی «سلام بر آن شیر خوارِ کوچک» آمده؛ ولی در کتاب المزار[2] محمد بن مشهدی و کتاب اقبال[3] سید بن طاووس در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه به سال 252 ه.ق. چنین آمدهاست:
السلام علی عبدالله بن الحسین الطفل الرضیع، المرمی الصریع، المتشحط دما، المصعد دمه فی السماء، المذبوح بالسهم فی حجر أبیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدی وذویة
سوگواری: «محرالمذبوح بالسهم فی حجر أبیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدی وذویة» یعنی:
یعنی:
سلام بر عبدالله پسر حسین، کودک شیرخوار تیر خورده به زمین افتاده به خون غلتیده که خونش به آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیله تیر ذبح شد. خداوند تیرانداز و پژمرده کنندهاش «حرملة بن کاهل اسدی» را لعنت کند.
آرامگاه
در محل دفن علی اصغر دو مکان بیان شدهاست اولین قول بر سینه حسین بن علی و دومین قول در کنار کشتهشدگان کربلا در نزدیکی ضریح حسین بن علی
1. متن زیارت ناحیه مقدسه؛ تبیان
2. الکتاب : المزار- محمد بن المشهدی
3. أنصار الحسین ؛ محمد مهدی شمس الدین؛ الزیارة المنسوبة إلی الناحیة المقدسة ص 147
?اشعار شهادت آقا علی اصغر(علیه السلام)
خندیدی و شکستم و عالم خراب شد
سهم تمام ثانیهها اضطراب شد
تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند
گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد
تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد
از آتش گلوی تو قلبم کباب شد
تصویر حلق پارهات ای کودک شهید
در چشمهای دخترکی تشنه قاب شد
آنجا که موج موج دل آب سنگ شد
آنجا که فوج فوج دل سنگ آب شد
تیری رسید و هستی من را به باد داد
آهنگ من بریده بریده «رباب» شد
? روز هفتم محرم و متعلق به حضرت علی اصغر(علیه السلام)
آقا علی اصغر(علیه السلام) فرزند کوچک امام حسین(علیه السلام) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبه حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(علیه السلام) برای حسین(علیه السلام) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بستهاند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین در اندیشه اصغر مباش، هم اکنون دایهای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. روز هفتم، روز رضاست. حسین(علیه السلام) بهترین الگوی پایداری و رضایت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر علیه السلام نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنهها را میبینی تحمل این مصیبتها بر من آسان میشود.
بهترین نکته بارز و الگو گیری از این حادثه، گذشت انسان از همه هستی خود بخاطر خداوند است.
از خدا می خواهیم بحق این ماه عزیز و این روز واین وقت ، به ما چنین توفیقی عنایت بفرماید.
آمین
#روزنگار_محرم
#به_قلم_خودم
مبارزه غریبانه، دشوارترین مبارزه هاست
? روایت کوتاهی از غربت سیدالشهدا
رهبر انقلاب: دشوارترین مبارزه، مبارزهی غریبانه است…
در حادثهی عاشورای امام حسین علیهالسّلام، حتی کسانی مانند «عبداللهبنعباس» و «عبداللهبنجعفر» که خودشان جزو خاندان بنیهاشم و از همین شجرهی طیّبهاند، جرأت نمیکنند در مکه یا مدینه بایستند، فریاد بزنند و به نامِ امام حسین علیهالسّلام، شعار بدهند. چنین مبارزهای، غریبانه است و مبارزه غریبانه، سختترینِ مبارزههاست. همه با انسان، دشمن. همه از انسان، رویگردان.
در مبارزه امام حسین علیهالسّلام، حتّی برخی از دوستان هم معرضند. چنانکه به یکی از آنها فرمود: «بیا به من کمک کن.» و او به جای کمک، اسبش را برای حضرت فرستاد و گفت: «از اسب من استفاده کن!» غربت از این بالاتر و مبارزه از این غریبانهتر؟! آن وقت در این مبارزهی غریبانه، عزیزترین عزیزانش در مقابل چشمش قربانی شوند. 1373/3/17
? شهادت حضرت قاسم علیه السلام
امشب یکی از همسایه ها دعوتمون کردند برای روضه و شام به خانه شان برویم، زمانی که وارد خونشون شدم با طبق های حنا مواجه شدم، سوال کردم و مناسبت را پرسیدم که گفتند امشب حنابندان حضرت قاسم علیه السلام بوده که دیگر مشتاق شنیدن روند مجلس نشدم و به علتی تقریبا آخرای مجلس رسیده بودم، فقط با خونسردی براش توضیح دادم که حضرت قاسم علیه السلام یازده دوازده ساله، و حتی تکلیف هم نشده بودند و توی اون وضعیتی که برای امام حسین علیه السلام پیش آمده بود، امام به فکر داماد کردن برادرزاده اش باشند! و این اشتباه است و اصلا قضیه ازدواج ایشون از پایه اشتباه و ساختگی هست که فرصت رو مناسب دونستم و کتاب نهضت حسینی استاد مطهری رو بهشون معرفی کردم و قرار شد براشون ببرم، که ایشون بابت این آگاهی که بهشون داده بودم تشکر کردند و خواستند که در مورد این شبهات کتابهای دیگر استاد رو در اختیارشون قرار بدهم. در ادامه قسمتی از ماجرای شهادت حضرت قاسم علیه السلام رو براشون تعریف کردم ….
بعد از وداع بسیار جانسوز امام حسین علیه السلام با فرزند برادر و اینکه او مرگ و شهادت در راه خدا را شیرین تر از عسل می داند و راهی شدنش به میدان نبرد و جنگیدن دلاورانه اش با اینکه هنوز نوجوانی بودند و لباس رزمی مناسب اندام نحیفش نداشت.
در ادامه و گذشت زمانی کوتاه که حضرت ﻗﺎﺳﻢ علیه السلام ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻳﺎ ﻋﻤّﺎﻩ! ﭼﻮﻥ ﺻﺪﺍﻯ ﻗﺎﺳﻢ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ ﺗﻌﺠﻴﻞ ﻛﺮﺩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﻘﺎﺑﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﻯ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﺁﻳﺪ، ﺻﻔﻬﺎ ﺭﺍ ﺷﻜﺎﻓﺖ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻴﺮ ﻏﻀﺒﻨﺎﻙ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﺮ ﻟﺸﻜﺮ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﻗﺎﺗﻞ ﺟﻨﺎﺏ ﻗﺎﺳﻢ ﺭﺳﻴﺪ، ﭘﺲ ﺗﻴﻐﻰ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﻧﻤﻮﺩ، ﻋﻤﺮﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺩﺍﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﻓﻖ ﺟﺪﺍ ﻛﺮﺩ ﭘﺲ ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺻﻴﺤﻪ ﻋﻈﻴﻤﻰ ﺯﺩ. ﻟﺸﻜﺮ ﻛﻮﻓﻪ ﺟﻨﺒﺶ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﮕﺮ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﻨﮓ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺮﺑﺎﻳﻨﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﻫﺠﻮﻡ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﭘﺎ ﻣﺎﻝ ﺳُﻢّ ﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ. ﭘﺲ ﭼﻮﻥ ﮔﺮﺩ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﻣﻌﺮﻛﻪ ﻓﺮﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﺳﺮ ﻗﺎﺳﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻯ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﺳﺎﻳﺪ ﻭ ﻋﺰﻡ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺑﻪ ﺍَﻋﻠْﻰ ﻋﻠّﻴﻴّﻦ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﻛﻪ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻋﻢّ ﺗﻮ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﺪ ﺍﻋﺎﻧﺖ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻋﺎﻧﺖ ﻛﻨﺪ ﺗﺮﺍ ﺳﻮﺩﻯ ﻧﺒﺨﺸﺪ، ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﻛﻪ ﺗﺮﺍ ﻛﺸﺘﻨﺪ…. اینجا بود که دیدم اشکهای خانم های اطرافم مانند زمردی درخشان بر روی طبق ها می ریزد.
#روزنگار_محرم
#به_قلم_خودم
امیر المومنین علیه السلام فرموده :
تمام خیر در سه چیز جمع شده است:
نگاه سکوت سخن
هر نگاهى که پندى در آن گرفته نشود، فراموشى است.
هر سکوتى که اندیشه اى در آن نباشد، غفلت است.
هر سخنى که ذکرى در آن نباشد، بیهوده است.
خوشا بحال کسى که:
نگاه او پند، سکوت او اندیشه و سخن او ذکر باشد، بر گناهش گریسته و مردم از شرش در امان باشند.
? منبع: کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق رحمة الله علیه
#علامه_طباطبایی (ره) :
به هر اندازه که انسان به #همسر خود محبّت داشته باشد ، موجب رضای خدا و حضور #خدا را در بیت خود فراهم کرده است.
امام صادق علیه السلام:
بنده ای نیست که آب بنوشد وحسین علیه السلام را یاد نموده وقاتلش را لعنت کندمگر اینکه خدا صدهزار حسنه برایش می نویسد وصدهزار گناه از سیئات او را پاک می کند….
امام صادق علیه السلام:
هرکس دوست دارد روز قیامت،برسر سفره های نور بنشیند،باید از زائران امام حسین(علیه السلام) باشد.
?بحارالانوار،ج98،ص72
به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او میگیرند. و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا میکنید.
حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه بصر می بینیم پس اشک های ما سرازیر می شود.
?ثمرات الاعواد،ص37
طبرسی، از زراره بن اعین روایت میکند که امام صادق علیه السلام فرمود: آسمان در غم شهادت حضرت یحیی علیه السلام و امام حسین علیه السلام به مدت چهل روز گریست و هرگز جز در فراق آن دو نگریسته است. زراره میگوید: عرض کردم: گریه آن چگونه است؟ امام فرمود: آسمان در زمان طلوع و غروب، قرمز رنگ میشود.
?مجمع البیان،ج 9،ص 109
ابو جمیله، از محمد بن علی حلبی روایت میکند که امام جعفر صادق علیه السلام در باره آیه «فَمَا بَکَتْ عَلیْهِمُ السَّمَاء والأَرْضُ ومَا کَانُوا مُنظَرِینَ» فرمود: از زمانی که یحیی بن زکریا کشته شد، تا زمان شهادت امام حسین علیه السلام آسمان و زمین برای هیچ کسی گریه نکرده اند. اما آنها در سوگ شهادت سید الشهدا گریستند.
?کامل الزیارات،ص 181،باب 28،ح 6
قال الصّادق علیه السّلام:
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى جَعَلَ فىِ النّاسِ مَنْ یَفِدُ اِلَیْنا وَ یَمْدَحُنا وَ یَرْثى لَنا.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
خدا را سپاس که در میان مردم، کسانى را قرار داد که به سوى ما مى آیند و بر ما وارد مى شوند و ما را مدح و مرثیه مى گویند.
?وسائل الشیعه، ج 10، ص 469
قالَ الصّادقُ علیه السّلام:
مَنْ ذُکِرْنا عِنْدَهُ فَفاضَتْ عَیْناهُ حَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ عَلَى النّارِ.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
نزد هر کس که از ما (و مظلومیت ما) یاد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ حرام مى کند.
?بحارالانوار، ج 44، ص 285
امام موسی کاظم علیه السلام:
بهترین عبادت بعد از شناخت خداوند انتظار فرج است.
?تحف العقول ص 403
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:
و منا مهدی هذه الامة، له غیبته موسی و بهاء عیسی و حلم داوود و صبر ایوب .
مهدی این امت از ماست، که غیبت موسی، عظمت عیسی، بردباری داود، و شکیبائی ایوب را یک جا دارد.
?کفایت الاثر،ص43
امام صادق علیه السلام فرمود:
«یا ابا بصیر! طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته، و المطیعین له فی ظهوره، اولئک اولیائناء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون».
ای ابا بصیر! خوشا به حال شیعیان قائم که در زمان غیبت انتظار او را میکشند، و در زمان ظهور فرمان او را میبرند. آنهایند اولیاء خداوندند که باکی بر آنها نیست و هرگز دچار اندوه نخواهند شد.
?اثباة الهدة/ ج3/ ص476
امام صادق علیه السلام فرمودند:
گریه کننده جدَّم از جاے خود برنمی خیزد مگر اینکه مانند روزے که از مادر متولد شده از گناهان پاک است.
?الکسیر العبادات به نقل از منتخب
امام حسین علیه السلام:
هر کس گره ای از مشکلات مومنی باز کند ومشکلش را برطرف نماید،خداوند متعال مشکلات دنیا وآخرت او را اصلاح می نماید.
?مستدرک الوسائل،ج12،ص416
قالَ الحسینُ علیه السّلام:
مَنْ دَمِعَتْ عَیناهُ فینا قَطْرَةً بَوَّاءهُ اللّهُ عَزَّوَجَلّ الجَنَّةَ.
حسین بن على علیه السّلام فرمود:
چشمان هر کس که در مصیبتهاى ما قطره اى اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جاى مى دهد.
?احقاق الحق، ج 5، ص 523
امام حسین علیه السلام:
آنگاه که والی مسلمانان کسی همچون یزید باشد باید فاتحه اسلام را خواند
?مقتل خوارزمی،ج1،ص184
قال الامام حسین علیه السلام:
وَ حَقیقٌ عَلَى اللّهِ اَنْ لا یَاْتیَنى مَکْرُوبٌ اِلاّ اَرُدُّهُ وَ اَقْلِبُهُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرورا؛
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام فرمودند:
بر خداوند است که هیچ گرفتارى به زیارت من نیاید مگر آن که او را شادمان بازگردانم و به خانواده اش برسانم.
? ثواب الأعمال و عقاب الاعمال ص 98
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
1. بیمارستان
2. زندان
3. قبرستان
در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم…
ریا در دستگاه امام حسین علیه السلام
مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی؛
در دستگاه امام حسین علیه السلام ریا ممدوح است، اگر جلوی روی مردم برای امام حسین علیه السلام مال خود را بدهید و سینه زنی خوب است
اصحاب که به میدان میرفتند رجز میخواندند و خودشان را معرفی می کردند تا تظاهر در دستگاه امام حسین علیه السلام جزا دارد البته بهتر است کار خود را به خدا و امام حسین(علیه السلام) نشان بدهی
بگویی خدایا ببین من هم این کار را می کنم حسین جان ببین من دارم این کار می کنم
?منبع: مصباح الهدا صفحه 307
گریه و عزاداری پیامبر اکرم صلی الله علیه واله بر امام حسین علیه السلام
در برخی روایات آمده، که رسول خدا(صلی لله علیه واله) از شهادت امام حسین(علیه السلام) خبر داده و بر مصایب او گریه کرده است. از ام سلمه نقل است یکی از روزها حضرت رسول(صلی لله علیه وآله) نشسته بودند و حسین علیه السّلام نیز در دامن او بودند، در این هنگام ناگهان چشمانش پر اشک شد، عرض کردم:
یا رسول اللَّه(صلی لله علیه وآله) تو را گریان مشاهده می کنم. فرمود: جبرئیل نزد من آمد و مرا نسبت به حسین تسلیت گفت و به من اطلاع داد، که گروهی از امت من او را خواهند کشت، خداوند آنان را از شفاعت من محروم می گرداند.(1)
?منبع:
1. مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چ اول، 1413ق، ج2، ص130.
دوباره بغض و کمی آه،علتش این است
حرم نرفته بمیرم خجالتش این است
سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را بضاعتش این است
شهید آیتالله مرتضی مطهری میفرماید: «قمهزنی در شرایط فعلی هیچ دلیل عقلی و نقلی بر آن نداریم و یکی از مصادیق بارز تحریف محسوب میگردد و حداقل اینکه در زمان فعلی، باعث زیر سؤال رفتن تشیع میگردد. از برنامههایی که هیچ ارتباطی با اهداف امام حسین(علبه السلام) ندارند، تیغ، قمه و قفل زدن است. قمه زدن هم همین طور است. این کار، کار غلطی است که یک عده قمهها را بگیرند؛ به سرهای خودشان بزنند و خونها را بریزند که چه شود؟ کجای این حرکت، عزاداری است»؟
منبع مرتضی مطهری، حوزه و روحانیت، ج2، ص173.
آیت الله شیرازی مرجع مشهوری که فتوای تحریم تنباکو را دادند پسری داشتند به نام سید هادی. ایشان 4 پسر داشتند حسن، محمد، صادق و مجتبی.
?حسن بعداز انقلاب در لبنان کشته شدند.
?محمد درنجف ادعای مرجعیت کردند که چند تن از علما از جمله آیت الله خویی( ره)مرجعیت ایشان را تایید نکردند. ایشان در زمان اقامت امام خمینی واکنش هایی را داشتند.
از جمله در نجف مردم تمایل داشتند امام خمینی امام جماعت نماز حرم امام علی علیه السلام باشند اما ایشان مخالفت هایی داشت. در زمان انقلاب قرار بود شخصیت های زیر یعنی سید محمد صدر در عراق،امام در ایران، سید موسی صدر در لبنان قیام کنند.
محمد صدر را شهید کردند و امام موسی صدر را نیز ربودند. لذا ایشان توقع داشت امام ایشان را مرجع عراق معرفی کرده و از ایشان حمایت کنند که این طور نشد. لذا به کویت رفتند.
بعد از انقلاب و بعد از رحلت امام به ایران آمدند ودر قم ساکن شدند. در این حال دست به تفرقه زدند که سبب شد تا سال 80 در حبس خانگی باشند و سپس از دنیا رفتند و بنا به مصلحت در حرم حضرت معصومه دفن شدند.
?بعد از ایشان برادرش سید صادق جای ایشان را گرفت و اتاق فکری در انگلیس شکل گرفت. یکی از تئوریسین ها پیشنهاد داد برای مقابله با حکومت شیعه در ایران باید یک حکومت شیعه را علم و شیعه توسط شیعه از بین رود.
در این حال جریان مزبور انتخاب شد.
اینگونه شد که سید صادق در ایران و برادرش مجتبی در کویت با حمایت مالی دولت بریتانیا فعال شدند. بیش از 15 سایت در اینترنت،وبیش از15 شبکه ماهواره ای در خدمت ایشان است.
?جریان شیرازی تخم نفاق را بین مذاهب اسلامی پاشیدند و با توهین به مقدسات اهل سنت توهین به عایشه ، خلفا و … آتش کدورت بین سنی و شیعه را شعله ور کردند.
? توهینهای این جریان به ویژه توهینهای آشکار یاسر الحبیب مانند نگارش و انتشار کتاب الفاحشه وجه آخر للعائشه، سبب شیعه کشی بسیاری در مناطق مختلف دنیا شدند.
این توهین ها در شبکههای ماهواره ای مختلف جریان شیرازی به صورت مستقیم و در تندترین عبارات هیجان اهل سنت را علیه شیعه بر
می انگیزد.
?یکی از ویژگیهای جریان شیرازی تکفیر است. علما و مراجع بسیاری مانند مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره )توسط این افراد تکفیر شده اند.
?بنابراین به دلیل ممنوعیت فعالیت این جریان در ایران و سخنان مقام معظم رهبری علیه تشیع انگلیسی، حملات بسیاری را علیه ایشان آغاز کرده اند.
?از ادعاهای این جریان این است که رهبر ایران در امر احیای محرم وصفر کوتاهی کرده است. در حالی که حمایت های فراوانی توسط مقام معظم رهبری از این برنامه ها صورت گرفته و ایشان با برپایی مراسم در ایام محرم، صفر،
فاطمیه و سایر مناسبت ها ، و نیز نشست های مختلف با مداحان ، شاعران اهل بیت و هیئت ها، به احیای یاد اهل بیت در کشور می پردازند.
?جریان شیرازی در مقابل مقام معظم رهبری، هفته وحدت را به هفته برائت نام گذاری کردند.
?همچنین در تقابل با دیدگاه ایشان در مخالفت با قمه زنی به ترویج قمه زنی با تمام توان می پردازند. قمه زنی وجهه و تصویر بسیار نامناسبی را از شیعیان در رسانه های غربی ایجاد کرده است.
شبکه های شیرازی نیز با پخش مستقیم این تصاویر، در راستای برنامه های هدایت شده انگلیس علیه تشیع حرکت می کنند.
?1- صادق شیرازی
?2- سید مجتبی شیرازی
?3- حسن اللهیاری
?4- یاسرالحبیب
?5- محمد هدایتی
?شبکه ها:
?1- امام حسین1
?2- امام حسین2
?3- امام حسین3
?4- اباالفضل العباس
?5- بقیع
?6- الانوار 1
?7- الانوار 2
?8- سلام
?9- چهارده معصوم
?10- شبکه اینترتی حضرت خدیجه
?11- الزهرا
?12- المهدی
?13- مرجعیت
?14- امام صادق
?15- اهل بیت
?16- فدک
خیراله زمانی
دلیل باز ماندن دهان و چشم مرده چیست؟
در آیه قرآن می خوانیم :
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛
براى هر قوم و جمعیّتى، زمان و سرآمد (معیّنى) است . هنگامى که سرآمد آن ها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخیر مى کنند، و نه بر آن پیشى مى گیرند.»
از معصوم (علیه السلام) سؤال کردند که بعضى از اموات و مردگان را مى بینیم چشم آن ها باز است و بعضى بر هم و بسته است. کدام یک علامت سعادت و شقاوت است؟
حضرت فرمود: آن که چشمش باز است، موقعى که مرگ آمد، چشمش باز بود. مهلت نداشت که چشمش را بر هم گذارد.
آن که چشمش بر هم و بسته است، موقعى که مرگ آمد، چشمش بر هم بود. مهلت نداشت چشم را باز کند.
سوره اعراف،آیه 34.
چگونه می شود با یک قطره اشک بر سیدالشهداء(علیه السلام)، همه گناهان بخشیده شود…
سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مساله، که گریه بر امام حسین (علیه السلام) گناهان را مى آمرزد، فکر مى کرد.
همان وقت متوجه شد که شخص عربى که سوار بر اسب است به او رسید و سلام کرد. بعد پرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرورفته اى؟ و در چه اندیشه اى؟ اگر مساله علمى است بفرمایید شاید جواب را بدانم.
? سید بحرالعلوم فرمود: در این باره فکر مى کنم که چطور مى شود خداوند، این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) مى دهد؟
مثلا در هر قدمى که در راه زیارت برمى دارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى یک قطره اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده مى شود.
آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من براى شما مثالى مى آورم تا مشکل حل شود. سلطانى به همراه درباریان خود به شکار رفت. در شکارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سختى فوق العاده اى افتاد و بسیار گرسنه شد.
خیمه اى را دید و وارد آن خیمه شد. در آن سیاه چادر، پیرزنى را با پسرش دید. آنان در گوشه خیمه، گوسفندی داشتند و از راه مصرف شیر این گوسفند، زندگى خود را مى گرداندند.
وقتى سلطان وارد شد او را نشناختند، ولى به خاطر پذیرایى از مهمان، آن گوسفند را سربریده و کباب کردند، زیرا چیز دیگرى براى پذیرایى نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد، از ایشان جدا شد و به هر طورى که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را براى اطرافیان نقل کرد.
در نهایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازى پیرزن و فرزندش راداده باشم، چه عملى باید انجام بدهم؟
یکى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید.
دیگرى که از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهید.
یکى دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
سلطان گفت: هر چه بدهم کم است، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل کرده ام. چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند، من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.
بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) هرچه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد.
پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب نمود. چون خداوند که خدائیش را نمى تواند به سیدالشهداء(علیهوالسلام) بدهد، پس هر کارى که مى تواند انجام مى دهد.
یعنى باصَرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گریه کنندگان آن حضرت درجاتى عنایت مى کند و در عین حال اینها را جزاى کامل براى فداکارى آن حضرت نمى داند.
? چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.
? منبع: العبقرى الحسان، ج1، ص119.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
سلیمان أعمش گوید که: در کوفه منزل داشتم و مرا در آنجا همسایه ای بود که طریق اهل بیت نداشت؛ من بعضی از اوقات با او می نشستم و مذاکره می نمودم. در شب جمعه ای به او گفتم: تو چه می گوئی در زیارت حسین علیه السّلام؟ گفت: بدعت است و هر بدعت ضلالت است. و هر ضلالت در آتش است من با نهایت خشم از نزد او برخاستم و به منزل آمدم، و با خود گفتم: چون سحر شود به نزد او می روم و از فضایل مولا أمیرالمؤمنین آنقدر برای او نقل می کنم که از شدّت حزن و غصّه چشمانش گرم شود. سحر به منزل او رفتم و در زدم، صدا از پشت در آمد که در منزل نیست و به زیارت حسین به کربلا رفته است. تعجّب نمودم و به شتاب به سمت کربلا حرکت کردم. آن شیخ را دیدم که سر به سجده گذارده، و از رکوع و سجود خستگی نداشت. بدو گفتم: تو می گفتی که زیارت حسین بدعت است و هر بدعت ضلالت و هر ضلالت در آتش است! چه شد که خود به زیارت آمدی؟!
گفت: ای مرد! مرا ملامت مکن که من از حقّانیت اهل بیت خبری نداشتم. دوش که به خواب رفتم مردی را در خواب دیدم که نه بلند بود نه کوتاه، و از نهایت حسن و بهاء نمی توانم توصیف کنم. او راه می رفت و اطراف او را هاله وار جماعتی احاطه کرده بودند. و جلوی این جماعت مردی بر اسبی سوار بود که دم اسب او چند بافت داشت، و این مرد تاجی بر سرش بود که چهار گوشه داشت، و بر هر گوشه جواهری رخشان بود که در ظلمات شب هر کدام مسافت سه روز راه را روشن می کرد. پرسیدم: آن مرد که دور او را گرفته اند کیست؟ گفتند: محمّد بن عبدالله خاتم النبیین است. پرسیدم که: این سوار که در جلو می رود کیست؟ گفتند: أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب است. آنگاه بر آسمان نظر افکندم دیدم ناقه ای از نور، و بر آن هودجی است و در هوا حرکت می کند. گفتم: این از آنِ کیست؟ گفتند: از آنِ خَدیجَه بنت خُوَیلِد و فاطمه زهراء. گفتم: آن جوان کیست؟ گفتند: حضرت حسن مجتبی. گفتم: این جماعت و این هودج همگی به کجا می روند؟ گفتند که: شب جمعه است و همگی به زیارت کشته شده به تیغ ستم، سید الشّهداء حسین بن علی به کربلا می روند.
آنگاه متوجّه هودج شدم، دیدم رقعه هائی از آن به زمین می ریزد و بر روی هر یک از آنها نوشته است: أمانٌ مِنَ النّارِ لِزُوّارِ الحُسَینِ علیه السّلام فی لَیلَة الجُمُعَة؛ [1] آن وقت هاتفی ندا کرد ما را که: آگاه باشید که ما و شیعیان ما در درجه عالیه ای در بهشت قرار خواهیم داشت! ای سلیمان! من از این مکان مفارقت نمی کنم تا روح از بدنم مفارقت کند. [2]
رقعه هائی که از آسمان به زمین می آید برای امان زائر أباعبدالله علیه السّلام
مرحوم شیخ نوری گوید که: مرحوم طُرَیحی آخرِ این خبر را چنین نقل کرده است که: آن شیخ گفت: ناگاه دیدم رقعه هائی از بالا به زمین می ریزد. سؤال کردم که: چیست؟ گفتند که: این رقعه های امان است برای زوّار حسین علیه السّلام در شب جمعه. من یکی از آنها برای خود طلب کردم. گفتند: این رقعه ها حقّ تو نیست! تو می گوئی: زیارت حسین بدعت است! هرگز از این رقعه ها نخواهی یافت تا آنکه زیارت کنی حسین علیه السّلام را و اعتقاد کنی به فضل و شرافت او! پس من از خواب بیدار شدم و هراسان بودم، و در همان ساعت قصد زیارت سید خودم حسین علیه السّلام را نمودم.
پی نوشت ها
[1] [امان از جانب پروردگار است برای زائرین حسین علیه السّلام در شب جمعه از آتش دوزخ. مترجم ]
[2] بحار الأنوار، ج 45، ص 401
?? منبع
انوارالملکوت، ج1، ص 272 علامه تهرانی ، محمد حسین
#شبهات_ماه_محرم
آیا حضرت علی اکبر(علیه السلام) #ازدواج کرده بودند و #فرزند داشتند؟
در باره این که حضرت علی اکبر (علیه السلام) همسر و فرزندی داشته یا خیر، دو #نظر وجود دارد:
اول. برخی گفته اند که ایشان دارای فرزند نبود. اینان در باره همسر وی سخنی نگفته اند.
دوم. بر اساس دلایلی که وجود دارد، گروهی دیگر وجود زن و فرزند را برای آن جناب ثابت کرده اند.
برخی از این دلایل عبارت اند از:
1. در زیارتی که ابوحمزه ثمالی از امام صادق (علیه السلام) درباره حضرت علی اکبر (علیه السلام) نقل کرده، عباراتی وجود دارد که نشان دهنده این است که علی اکبر (علیه السلام) دارای فرزند بوده است؛ مانند این فراز:«…صلّى الله علیک یا أبا الحسن ثلاثا…».
و یا: « صلى الله علیک و على عترتک و أهل بیتک و آبائک و أبنائک و أمهاتک الأخیار الأبرار الذین أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»؛ که در این زمینه باید گفت: گرچه فراز اول را به تنهایی نمی توان دلیل قانع کننده ای برای اثبات وجود فرزندی برای ایشان دانست، اما فراز دوم قطعا نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (علیه السلام) دارای خانواده و فرزندانی بوده است؛ زیرا کلمه «ابنائک» جمع است و نیز کلمه «عترتک» که عترت هرکسی ذرّیه و فرزندان او محسوب می شود.
2. بزنطى می گوید: از حضرت امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: آیا کسی می تواند با زن و با کنیزى که از پدرش فرزند دار شده، ازدواج کند؟ آن حضرت فرمود: اشکالى ندارد. گفتم: از پدرت شنیدم که فرمود امام سجاد (علیه السلام) علاوه بر ازدواج با دختر امام حسن (علیه السلام) با ام ولد (کنیز صاحب فرزند) ایشان نیز ازدواج کرد… .امام در پاسخ فرمود: این طور که گفتى نیست؛ امام سجاد (علیه السلام) با دختر امام حسن (علیه السلام) ازدواج کرد و نیز با ام ولد (کنیزِ صاحب فرزند) برادرش على بن الحسین که در کربلا کشته شد، نیز ازدواج نمود.
از جهت سندی، شخصیت های موجود در سند این روایت ثقه هستند و از لحاظ محتوا این روایت نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (علیه السلام) فرزندی از یک کنیز داشته است.
پس، طبق بیان فوق، حضرت علی اکبر (علیه السلام) دارای همسر و فرزند بوده، امّا با تحقیقی که انجام شد به نام و مشخصات دقیق همسر آن حضرت دست نیافتیم.
?تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 246
? تاریخ الطبری، ج 11، ص 520
?مقاتل الطالبیین، ص 86
?کامل الزیارات، ص 240
#شبهات_ماه_محرم
آیا امام حسین(علیه السلام) خاک کربلا را برای اینکه خونش در آن بریزد خریده بود؟
امام حسین(علیه السلام) در زمین غصبی دفن شدند؟
بهتر است سؤال را به این صورت مطرح کنیم:
آیا امام حسین علیه السلام آن زمین هارا خریده بود؟
در جواب باید گفت :در برخی ماخذ آمده است که امام حسین علیه السلام آن زمینهارا خرید و پس از آن آنهارا به همان فروشندگان بخشید و با آنان شرط کرد که زائران را راهنمایی کنند و سه روز آنان را پذیرایی بکنند
کهنترین روایتی که در این باره وجود دارد، روایت شیخ بهائی در کتاب کشکول است.
همچنین بر اساس گفته محدث نوری، شیخ بهایی به نقل از دست خط جدش محمد بن علی جُباعی و او به نقل از دست خط سید ابن طاووس و وی از جزء دوم کتاب زیارات محمد بن احمد بن داود قمی(م 368 ق) و او از امام صادق ع نقل کرده است که امام حسین ع نواحیای را که قبرش اکنون در آن قرار گرفته است، از اهل نینوا و غاضریّه به شصت هزار درهم خرید و آن را به ساکنان آنجا صدقه داد و با آنان شرط کرد که زائران قبرش را به آنجا راهنمایی کرده و سه روز از آنان پذیرایی کنند.
? مستدرک الوسائل، ج10، ص 321 و ج14، ص 60 به نقل از کشکول شیخ بهایی؛ مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص 387.
پس از شیخ بهایی، سید نعمه الله جزائری در زهر الربیع، ص 344.
این روایت را آورده است. چنان که یوسف بناحمد بحرانی (م 1186 ق) نیز به نقل از سید ابن طاووس، این روایت را نقل کرده است.
?یوسف بن احمد بحرانی، الکشکول، ج3، ص 389.
شیخ بهایی علیه الرحمه در کشکولش آورده است که امام حسین علیه السلام وقتی که وارد زمین کربلا شد فرمان داد تا طایفه بنی اسد که مالک کربلا بودند ، حاضر شوند . پس از مذاکراتی که صورت گرفت چهار میل در چهار میل و به روایتی شش فرسخ به شصت هزار درهم از آنان خریداری کرد و سند مالکیت را حضرت عباس علیه السلام نوشت و پس از پرداخت قیمت فرمود اکنون زمین کربلا ملک من است و شما ها در این جا به زندگی خود ادامه دهید به شرط آنکه در روز دوازدهم محرم بیایید و کشته های ما را دفن نمائید و آگاه باشید که بعد ها از اطراف جهان به این مکان می آیند و سه روز آنان را پذیرائی کنید.
#مباهله_قرن_21
بسم الله الرحمن الرحیم
نمونه ای از سخاوت امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در خانه اش مشغول نماز بود ، یک نفر اعرابی ( بادیه نشین ) که از فقر به تنگ آمده بود ، به مدینه وارد شد و یکراست به در خانه امام حسین علیه السلام آمد و در را زد و این دو شعر را خواند:
لم یخب الیوم من رجاک و من
حرک من خلف بابک الحلقة
فانت ذوالجود ، انت معدنه
ابوک قد کان قاتل الفسقة
امروز کسی که امید به تو داشته باشد و حلقه در خانه تو را حرکت دهد نا امید نخواهد شد ، تو سخاوتمند و معدن عطا و کرم هستی ، پدرت کشنده فاسقان بود.
امام حسین علیه السلام نماز خود را کوتاه کرد و پس از نماز به سوی آن اعرابی بیرون آمد آثار فقر و تهیدستی را از چهره او مشاهده کرد آنگاه بازگشت و قنبر را صدا زد ، قنبر پیش دوید امام حسین علیه السلام به او فرمود :
از مخارج زندگی ما چقدر در نزد تو باقی مانده است؟
قنبر گفت : دویست درهم باقی مانده که به من فرمودی آن را بین بستگانت تقسیم کنم.
امام فرمود : آن را بیاور ، کسی که از آن ها سزاوارتر است آمده ، قنبر رفت و آن را آورد ، امام حسین علیه السلام آنرا گفت و به آن اعرابی داد ، و در جواب شعر او ، این سه شعر را خواند:
خذها فانی الیک معتذر
و اعلم بانی علیک ذو شفقة
لوکان فی سیرنا الغداة عصا
کانت سمانا علیک مندفقة
لکن ریب الزمان ذونکد
والکف منا قلیلة النفقة
این پول را از من بگیر ، و از تو معذرت می خواهم و بدان که من به تو مهربانم و تورا دوست دارم ، اگر دست ما پر بود ، تو را همواره بهره مند می کردیم ، ولی سختیهای زمانه کم عطا شده ، و دستمان خالی است
اعرابی آن را گرفت و با کمال خوشحالی اشعاری را به عنوان تشکر خواند و رفت…(١)…
✍?…طبق نقل بعضی از روایات وقتی که اعرابی آن پولها را گرفت سخت گریه کرد حضرت فرمود : گویا عطای ما را کم شمردی؟
اعرابی گفت : نه بلکه ، گریه ام برای آن است که دست با این جود و سخا ، چگونه رواست که زیر خاک برود…?…
?منابع
١.اعیان الشیعه ، چاپ ارشاد ج 1 ، ص 579
٢.منتهی الامال ، ج 1 ، ص 209
#داستان
قاسم بن حسن(علیه السلام)
قاسم پسر حسن پسر علی پسر ابیطالب از یاران عمویش حسین بن علی در واقعه عاشورا بود که در سن سیزده سالگی پس از نبردی توسط عمر بن سعد کشته شد.[1] قاسم پسر حسن مجتبی و کنیزی به نام «نرگس» بودهاست. در عاشورا، نوجوانی[2] 13 یا 16[3] ساله بود.
دستوری گرفتن از حسین بن علی (علیه السلام)
وی پس از عون بن عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش) پیش حسین بن علی رفت و از او دستوری خواست؛ ولی حسین بن علی به او دستوری نداد.[4] وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه گیرد. نیز در حدیثی از سجاد بن حسین امام چهارم شیعیان آمدهاست که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.[5]
آوردهاند که او با حسین بن علی بسی گریست تا از هوش رفت. نیز گفتهاند که بازوبند یا نشانی از پدرش داشت که به سفارش مادرش پس از آن که حسین بن علی به او دستوری نداد، بازش کرد و خواندش. دستخط حسن بن علی بود که از حسین بن علی خواستهبود به او اجازه میدان دهند و او را داماد کند حسین بن علی نیز در پیرو این امر وی راعازم میدان کرد.
پیکار در میدان ویرایش
طبق رسم اعراب که رجز میخوانند از او رجزی به نظم نقل کردهاند که این است:
إن تُنکِرونی فَأَنَا فَرعُ الحَسَن سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفی وَالمُؤتَمَن
هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن
نشناسیدم اگر شاخ درخت حسن ام ها پور پیغمبر بگزیدهٔ زنهاربدارا
این حسین است گروگان اسیری است میان مردمانی که ز باران ننوشاند خدایا
بدنی کوچک داشت 35 تن از ارتش یزید کشت.[2]
عمرو سعد نفَیل ازْذی سوگند خورد که بکشدش، سپس بدو حمله برد و با تیغ آخته به سرش زد. قاسم از فراز اسب به رو زمینخورد.
از حسین بن علی کمک خواست. حسین بن علی به نفیل حمله کرد و دستش را برید. سواران برای رهاندنش آمدند ولی او زیر دست و پای اسبان له شد و کشته شد.[6]
او که از درد پا به زمین میسود، حسین بن علی نزدش آمد و گفت «دور بواند از بخشایش خدا گروهی که کشتندت و رستاخیز طرفشان نیایت [محمد] است. به خدا گران است که عمویت را بخوانیش و پاسخت نگوید، یا گوید سودی برایت نداشتهباشد، صدای که بسی دشمن و کمی یاور دارد»
پس از کشتن حسین بن علی او را سینه بر سینهاش نهاد و کنار کشتگان هاشمیان گذاشت.[7]
منابع
1.↑ “شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام” (in فارسی). 2010-12-16.
2.↑ 2٫0 2٫1 مقتل خوارزمی
3.↑ لباب الأنساب
4.↑ برخی آوردهاند که عبدالله برادرش (که احتمالاً یازده سالش بود) آن هنگام به میدان رفت.
5.↑ آمالی صدوق، ص 226
6.↑ تاریخ تبری و منبعهای مشهور. البته برخی منبعهای اخیرتر آوردهاند که قاسم زیر دستوپایشان شهید شد.
7.↑ السَّلامُ عَلَی القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، المَضروبِ عَلی هامَتِهِ، المَسلوبِ لامَتُهُ، حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ، فَجَلا عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصَّقرِ، وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یَقولُ: «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ! و مَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ جَدُّکَ و أبوکَ؛ زیارت ناحیهٔ مقدسه.
همسر داری از بعد معنوی
پنجمین مرحله از همسر داری از بعد معنوی توقعات بی جا می باشد
امکانات مالی و درآمد همه افراد یکی نیست و همه نمی توانند در یک سطح زندگی کنند.
هر خانواده ای باید حساب دخل و خرج خودشان را بکنند و طبق درآمدشان خرج کنند
عاقلانه نیست که برای تهیه امور غیر ضروری دست به قرض و نسیه بزند
خانم محترم تو کدبانوی خانه هستی، عاقل و فهمیده باش حساب دخل و خرجتان را بکن ،طوری زندگی کن که آبرویتان محفوظ بماند و همیشه پولدار باشید
عاقبت اندیش باش ،چشم و همچشمیهای بیجا را کنار بگذار
بیشتر این رقابتها و ولخرجیها از خانمهای نادان و خود خواه سر چشمه میگیرد
اینگونه زنها اصلا معنا و هدف ازدواج را درک نکرده اند . زناشویی را یک نوع برده گیری تصور نموده اند که به خواسته ها و هوس های کودکانه خویش جامعه عمل بپوشند
#همسر_داری_معنوی
? آیین همسر داری یا اخلاق خانواده. . . ابراهیم امینی
روایت های وارده در باره توقع بی جا
پیامبر اسلام(صلی لله علیه وآله) فرمودند :
بعد از ایمان به خدا نعمتی بالاتر از همسر و سازگار نیست
?مستدرک ج 2 ص 533
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :
هر زنیکه با شوهرش ناسازگاری و به آنچه از جانب خدا رسیده قناعت ننماید و بر شوهرش سختگیری کند اعمالش قبول نمی شود و خدا بر او خشمناک خواهد بود
?بحار ج 76 ص 367
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند :
هر زنیکه با شوهرش سازگار نباشد و او را بر چیزهاییکه فوق توانایی اوست وادار کند اعمالش مورد قبول خدا واقع نمی شود و در قیامت مورد غضب پروردگار جهان قرار میگیرد
?بحار ج 103 ص 244