️ دفاع گرگ از آزادی زن!
چوپان، گلهی گوسفندان را به آغل برد و همه درهای آن را بست.
چون گرگهای گرسنه سر رسیدند، درها را بسته یافتند و از رسیدن به گوسفندان ناامید شدند.
برگشتند تا نقشهای برای آزادی گوسفندان از آغل پیدا کنند.
سرانجام گرگها به این نتیجه رسیدند که راه چاره، برپایی تظاهراتی جلوی خانه چوپان است که در آن آزادی گوسفندان را فریاد بزنند.
گرگها تظاهرات طولانی را برپا کردند و به دور آغل چرخیدند.
چون گوسفندان، فریاد گرگها را شنیدند که از آزادی و حقوقشان دفاع میکنند، برانگیخته شدند و به آنها پیوستند.
آنها شروع به انهدام دیوارها و درهای آغل با شاخههایشان کردند تا اینکه دیوارها شکسته شد و درها باز گردید و همگی آزاد شدند…
گوسفندان، به صحرا گریختند و گرگها پشت سرشان دویدند.
چوپان صدا میزد، و گاهی فریاد میکشید، و گاهی عصایش را پرتاب میکرد تا بلکه جلویشان را بگیرد.
اما هیچ فایدهای، نه از فریاد و نه از عصا دستگیرش نشد…
گرگها، گوسفندان را در صحرایی بدون چوپان و نگهبان یافتند.
آن شب، شبی تاریک برای گوسفندان آزاده بود و شبی اشتهاآور برای گرگهای به کمین نشسته…
روز بعد چون چوپان به صحرایی که گوسفندان در آن آزادی خود را به دست آورده بودند رسید، جز لاشههای پارهپاره و استخوانهای به خون کشیده شده، چیزی نیافت!
حکایتی است که بسیار شنیدهاید!
️ اما تظاهرات گرگهای دنیا برای آزادی زن چقدر با این حکایت مشابهت دارد!!!
چون گرگهای انساننما دیدند که رسیدن آنان به زنان مؤمن و پاکدامن به دلیل سرپرستی پدران، و ماندن در خانه، و به دلیل حجاب و پوشش اسلامی، و تربیت دینی غیرممکن است، بارها تظاهرات برپا کردند و خواستار آزادی زنان شدند. اما هدف آنان آزادیشان نبود بلکه آزادی رسیدن به آنان بود!!!
آزادی یا حراج!؟
️ دفاع گرگ از آزادی زن!