یوسفترین غریب قبیله تویی عزیز
میآیی و تمام زمین است مال تو
خورشید، ذرهای است ز شرح جمال تو
وقتی که میرسی ز افقهای دور دست
گم میشود تمام زمین زیرِ بال تو
تو از تمام آینهها مهربانتری
باران چگونه وصف کند شرح حال تو؟
یوسفترین غریب قبیله تویی عزیز
پر میکند تمام دلم را خیال تو
ماییم و سینههای پریشان، همین و بس
ماییم و مهربانی زهرا خصال تو