#دلنوشته
مولایِ من ! دیدگانمان از فراق تو بی
فروغ گشته اند
و می دانیم پیراهنِ یوسف ، یادگارِ
ابراهیم ، نزد توست
و اِی کاش نسیمی از کوی تو ،
بوی آن پیراهن را به مشام جانِ ما
برساند .
و اِی کاش پیکی ، پیراهنِ تُرا به اَرمغان
بیاورد تا نورِ دیدگانمان گردد .
اِی کاش پیش از مُردن ، یک بار تُرا به یک
نگاه ببینیم .
درازیِ دورانِ غیبت ، فروغ از چشمانمان
برده است .
کی می شود شب و روز تُرا ببینیم و
چشمانمان به دیدارِ تو روشن گردد ؟
با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو
بگوییم و چگونه با تو نَجوا کنیم .
#یا_بَقیَّةَ_اللّه!
اِی یوسفِ زهرا !
اِی عزیزِ مصرِ وجود !
سراسرِ جهان را تیره روزی فرا گرفته
است .
نیازمندیم ! مُحتاجیم ! به دادِ ما بِرِس !
از ما بگذر و پیمانۀ جانمان را از مُحبَّت
پُر کن .
کی می شود تُرا ببینیم که پرچمِ پیروزی
را بر اُفراشته ای ؟
و ببینیم طَعمِ تَلخِ شکست و سراُفکندگی
رابه دشمن چِشانده ای .
کی می شود که ببینیم یاغیان و مُنکِرانِ
حق را نابود کرده ای ؟
و ببینیم پُشت سَرکِشان را شکسته ای .
کی می شود که ببینیم ریشۀ سِتمگران را
بَر کنده ای ؟
و اگر آن روز فرا رسد …
و ما شاهد آن باشیم ،
شُکرگُزار نَجوا می کنیم :
” اَلحَمدُالِلّهِ رَبِّ العالَمین “
کی می شود شب و روز تُرا ببینیم.