بسم الله الرحمن الرحیم
کنفرانس علما بغداد!
* ملک:
جناب آقای علوی، شما گفتید که ابوبکر اسائه ادب نمود به فاطمه زهراء دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله ؟ چه اسائه و بی ادبی نموده به فاطمه؟
علوی:
ابوبکر بعد از اینکه با زور شمشیر و تهدید از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و خالد بن ولید و ابو - عبیده جرّاح با چند نفر منافق دیگر را فرستاد بدرب خانه علی و فاطمه علیهما السّلام و عمر دستور داد، هیزم آوردند و آتش زد درب خانه فاطمه را، خانه ای که چه بسیار میشد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله درب آن میایستاد و میفرمود:
السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّه، “"سلام بر شما ای خاندان نبوّت “”
و گاهی آن قدر میایستاد تا اذن ورود داده میشد، یک چنین خانه ای را آتش به دربش زد و هنگامی که فاطمه پشت درب خانه آمد تا عمر و همراهیانش را ردّ کند، عمر، فاطمه را بین درب و دیوار چنان فشاری سخت داد که منجر به سقط جنین شد و میخ درب خانه به سینه مبارکه حضرتش فرو رفت و صدای ناله بی بی حضرت فاطمه بلند گشت و فرمود:
ابتاه یا رسول اللّه انظر ما ذا لقینا بعدک من ابن الخطاب و ابن ابی قحافة
عمر نگاهی باطرافیان خود کرد و گفت: بزنید فاطمه را! همراهیانش با او هجوم آوردند و آن قدر با تازیانه زدند به حبیبه رسول خدا صلوات اللّه علیهما که بدن مقدّسش ورم کرد (و پهلوی مبارکش) شکست) و آن چنان شدّت یافت که بی بی بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد و سخت علیله و محزون گردید، تا پس از اندک مدّتی شهیده شد به دست عمر
عباسی:
جدّا، عجب دروغ بزرگی؟
علوی:
آنچه را میگویم همه و همه راست و صحیح و با دلیل، به شهادت تاریخ.
* ملک: (با یک چهره درهم شده توام با شگفتی) از وزیر پرسید:
آیا صحیح است آنچه را که آقای علوی بیان داشت؟
وزیر:
بلی، من در تاریخ دیدهام آنچه را که آقای علوی ذکر نمودند و لکن ندیدهام در تاریخ که عمر فاطمه را میانه در و دیوار فشار داده باشد؟
?
* ملک: نگاهی به آقای علوی نمود و گفت:
از کجا این مطلب را گفتید و چه مدرکی دارید بر صحّت آن؟
قسمت سی و سوم
ادامه دارد…..
_________________
#راهی_به_سوی_حقیقت
_________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
کنفرانس علمای بغداد، قسمت 33