کربلا و نجات از گمشدگی
کربلا برای ما به اندازه هوشیاری مان پیام دارد،
همچنان که هر کس به اندازه ای که از خود خواهی آزاد شده باشد و در طلب درجه ای برتر از وجود است،
از قرآن بهرة بیشتری می گیرد، کربلا و نهضت امام حسین(علیه السلام) نیز همین طوراست،
چراکه کربلا همچون قرآن بطن ها دارد.
هر کس رسیده باشد به این که نباید به زندگی سرد و محدود و غریزی این دنیا دل ببندد
و این سؤال برای او وجود داشته باشد که «ماورای این زندگی غریزی چه چیزی را باید انتخاب کنم تا زندگیم به پوچی و فرسودگی نیفتد؟
حتماً امام(علیه السلام) را به عنوان کسی که زندگی او را در تمام دوران حیاتش معنی می کند،
خواهد شناخت و نمی تواند از امام روی برتابد.
زوایای نگاه به نهضت امام حسین(علیه السلام) به اندازه زوایای مقامات روحی و معنوی انسان است.
به قول یکی از اندیشمندان: «راستی شمردن موهای تن آدمی آسان تر است یا شمردن احساس ها و میل ها و آرزوهای او؟»
و زوایای کربلا، زوایای نمایش احوالات انسان کامل است.
هر کس باید گمشده خودش را در کربلا بیابد،
تا خودش را از گمشدگی نجات دهد.
اینجاست که ما نیز از یکی از زوایای کربلا به کربلا می نگریم و آن نگاه به کربلا از زاویه توجّه به فرهنگ اموی و مقابله امام با این فرهنگ است.
تا ان شاءالله از این طریق به برکت هایی که لازم است دست یابیم.
در زیارت عاشورا لعنت را اوّل بر کسانی می فرستید که اوّلین ظلم ها را به فرهنگ اهل البیت کردند.
یعنی شناخت فرهنگ امویان برای شناختن نهضت حضرت و شناخت خودمان از دشمن، لازم است.
نگاه به شرایطی که امام در آن شرایط نهضتشان را شروع کردند، نگاه به شرایطی است که می خواهد انسانیّت هر انسانی را در هر زمانی بدزدد.
اگر امروز ما گاهی خود را سرد و بی محتوا و سرخورده و افسرده می یابیم،
ریشه اش را باید در فرهنگی بدانیم که در آن فرهنگ نشاط روحی فروکش کرده است،
و اگر ریشه این سردی و بی ثمری را در حیاتمان بشناسیم،
دعوت حسینی و نهضت حسینی و شور حسینی بهترین غذای جان ما خواهد شد.
کربلا و نجات از گمشدگی