#برگ_سبز
کتاب عاریه و عذاب قبر
مرحوم حاج شیخ عباس قمی – صاحب مفاتیح الجنان – کتابی از کسی به عنوان عاریه گرفته بود. بعد از فوتش یکی از فرزندانش کتاب را به برادرش میدهد تا به صاحبش بدهد.
شب در عالم خواب می بیند که حاج شیخ با عصبانیت به او می گوید: «کتاب عاریه مردم را چرا سالم به دستش ندادی و به جلد آن آسیب رساندی؟»
روز بعد برادرش می پرسد: «با آن امانت چه کرده ای که من دیشب چنین خوابی دیده ام».
برادرش می گوید: «هنگامی که آن را می بردم تا به صاحبش بدهم از دستم افتاد و گوشه جلد آن کمی خم شد». بعد می روند و کتاب را از صاحبش گرفته و صحافی می کنند و به او بر می گردانند.
روز بعد درب منزل زده می شود و طلبه ای سؤال می کند: آیا منزل حاج شیخ عباس اینجا است؟
گفتند: آری
طلبه می گوید: شب گذشته من حاج شیخ را در خواب دیدم و ایشان فرمود که به شما بگویم که چون شما کتاب را صحافی کرده و به صاحبش دادید، عذاب قبر از من برداشته شد.
? منبع: داستانها و حکایتها، سیّد مهدی شمس الدین، صفحه 78
کتاب عاریه و عذاب قبر