یادداشتی تقدیم به جاماندگان زیارت اربعین
جامانده ام ..
حوصله شرح قصه نیست..
این روز ها حال وهوای خاصی دارد…
وسینه ماهم همچنان از فراق یار می سوزد..
آ ن کسی که کربلا را دید ،دیگر توان جاماندن از قافله را ندارد،اما چه کند که فقط با این دوری باید بسازد وبسوزد..
سوختن درفراق بهشتی که برای هرکسی جلوه ای خاص را پدیدار گشت..
این روزها فقط باید تصور کنی تمام لحظه لحظه های سفرگذشته ات را..
باید تصور کنی وبه یاد آ وری تمام سختی های شیرینش را که هنوزم حس میکنی..
این روزها فقط کار ما جامانده ها از زیارت حضرت عشق ،مرور خاطرات شده..
قصه جاماندن از قافله برای هر جامانده ای به گونه ای مقدرشده که فقط خودش میداند واربابش…
من جامانده ام …
اما فهمیدم اگر با حسین «علیه السلام» زندگی کنی درهیچ زمانی از هیچ چیزی جا نخواهی ماند وهمیشه درجلو هستی..
اگر دربیابان هم زندگی کنی اما باحسین زندگی کنی جانمانده ای ،بلکه توهم درمیان زائرانش درمسیر حضوری داری حتی اگر جسمت نباشد..
ای جامانده ها…
این را بدانید اگر می خواهید جامانده واقعی نباشید از قافله،با حسین زندگی کنید وبا حسین بمیرید..
دیگر جامانده نخواهید بود…
چه کنیم از جاماندگان اربعین نباشیم.