چرا انسانها حال عبادت پیدا نمیکنند؟
یا اینکه تصممیم میگیرند توب کنند ولی توفیق توبه پیدا نمی کنند؟
یا اصلا توفیق کار خوب از انها سلب شده است ؟
جواب :
انچه که انسان را به حرکت وادار می کند تا به دنبال کارهای خیر برود قلب است , قلب موتور محرکه انسان است اما گاهی این آمادگی در انسان وجود ندارد و انسان حال عبادت و کار خیر ندارد ریشه این بی توفیقی را باید در کارها و عملکردها ، افکار و اندیشه ها ،خصلت ها و صفات درونیفرد جستجو کرد, باید دید چه چیزی باعث بی حالی در عبادت شده است و حال انجام کار خیر را در او سلب کرده است ؟ علتش هرچه هست، سرچشمه اش در وجود فرد است.
امام سجاد علیه السلام در تحلیل این مسئله عمیق در دعای سحر ابوحمزه ثمالی دلایل این بی حالی را در پیشگاه خداوند در قالب دعا عرض میکند و چند عامل را بیان میکند که باعث شده حال عبادت از او گرفته شده است که عبارتند از :
اللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ [تَعَبَّیْتُ ] وَ قُمْتُ لِلصَّلاةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ، وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ، مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی، وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی، عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ،
خدایا به من روی آور تا نافرمانی ات نکنم، و خیر و عمل به آن و خشیت از خویش را در شب و روز، تا گاهی که زنده ام می داری ای پروردگار جهانیان به من الهام فرما.
خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستادم و با تو راز گفتم، چرتی بر من افکندی، آنگاه که وارد نماز شدم، و حال راز گفتن را از من گرفتی آنگاه که با تو رازونیاز کردم، مرا چه شده؟ هرگاه گفتم نهانم شایسته شد، و جایگاهم به جایگاه توبه کنندگان نزدیک گشته، برایم گرفتاری پیش آمد که بر اثر آن گرفتاری پایم لغزید، و میان من و خدمت به تو مانع شد،
1- خداوند خودش ما را طرد کرده است ؛
سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی، وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی، سرور من، شاید مرا از درگاهت رانده ای، و از خدمتت عزل نموده ای،
2- کو چک شمردن حق خدا ؛
اوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی، یا مرا دیده ای که حقّت را سبک می شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختی،
3- رو برگرداندن از خدا
أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی، یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردی پس مرا مورد خشم قرار دادی،
4- صادق نبودن ؛
أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ [الْکَذَّابِینَ ] فَرَفَضْتَنِی، یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتی پس به دورم انداختی،
5- ناسپاسی نعمت های خداوند؛
أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی، یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدی پس محرومم نمودی،
6- عدم همنشینی با علما؛
أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی، یا شاید مرا از همنشینی دانشمندان غایب یافتی پس خوارم نمودی،
7- هم نشینی با غافلان؛
أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی، یا شاید مرا در گروه غافلان دیدی پس از رحمتت ناامیدم کردی،
8- هم نشینی با بیکاره ها؛
9- أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی، یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکاره ها دیدی پس مرا به آنان واگذاشتی،
10- خدا دوست ندارد دعای ما بشنود؛
أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی، یا شاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی پس دورم نمودی،
11- گناه ؛
أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی، یا شاید به خاطر جرم و جنایتم کیفرم نمودی،
12- کم بودن حیا ؛
أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی، یا شاید برای کمی حیایم از تو مجازاتم نمودی،
چرا انسانها حال عبادت پیدا نمیکنند؟