پیرمرد بهشتی
پیرمردی خدمت امام باقر علیه السلام رسید. در حالیکه اتاق پر از جمعیت بود. او با صدایی بلند سلام کرد. حضرت پاسخش را داد. پیرمرد رو به امام کرد و گفت:« یابن رسول الله! مرا در کنار خود جای ده. به خدا سوگند! من شما و دوستان شما را دوست دارم و از دشمنان شما بیزارم. من شما را بر حق می دانم و دشمنان شما را باطل! من حلال شما را حلال می دانم و حرام شما را حرام. آیا امیدی به نجاتم هست؟
حضرت مرد را نگریست و فرمود: ای پیرمرد! جلو بیا و او را در کنار خود نشاند سپس فرمود: « شخصی خدمت پدرم علی بن حسین علیه السلام رسید، همین سؤالی که تو کردی از پدرم پرسید. پدرم به او فرمود: هرگاه از دنیا رفتی، خدمت پیامبر، علی، حسن، حسین و علی بن الحسین علیهم السلام وارد می شوی. قلبت آرام، دلت شاد و چشمانت روشن می گردد و با فرشتگانِ اعمال به خوبی و خوشی روبه رو خواهی شد و اگر زنده بمانی، چیزهایی را خواهی دید که باعث روشنی چشمت است و با ما در مقام بلند بهشتی خواهی بود.»
پیرمرد شگفت زده شد و اشک شوق از چشمانش جاری شد. جمعیت هم از گریه ی او اشک ریختند سپس دست و صورت حضرت را بوسید و رفت. امام او را نگاه کرد و به مردم فرمود: «هرکس می خواهد مردی از اهل بهشت را ببیند، به این شخص نگاه کند.»
?کافی ، ج8 ، ص 77
محبت به اهل بیت علیهم السلام و بیزاری از دشمنان آنها نجات دهنده انسان است.
پیرمرد بهشتی
سلام عالی بود خدا خیرتون بده.عید امامت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف رو هم تبریک عرض میکنم.اللهم عجل لولیک الفرج