وعده های دروغین ندادن.
قران و زندگی
پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت:
سردت نیست؟
نگهبان گفت:عادت دارم
پادشاه گفت:می گویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد!
صبح جنازه آن نگهبان را دیدند روے دیوار نوشته بود:
به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پاے درآورد
مـواظب وعـده هـایتـان بـاشیـد…
وَ لاٰ تَقْرَبُوا مٰالَ اَلْیَتِیمِ إِلاّٰ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتّٰى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ اَلْعَهْدَ کٰانَ مَسْؤُلاً ﴿34﴾