وضویی که هر دفعه باطل می شد.
ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ یَداکَ … [الحج : 10]
این در برابر چیزی است که دستهایتان از پیش برای شما فرستاده …
با هر دست دادی با همان دست می گیری.
مثلا :
اگر جنسی را گران فروختیم ، جنس را به ما گران می فروشند
اگر در شب عروسی جلوی ماشینها را گرفتیم ، در زندگی جلویمان گرفته می شود
اگر به ناحق در گوش دیگران زدیم ، به ناحق در گوشمان زده می شود.
و …
داستانک:
آیت الله العظمی بروجردی رفتند مشهد، آیت الله نهاوندی در مسجد گوهرشاد پیش نماز بودند، سجاده خود را به آقای بروجردی دادند. آن چند روز را آقای بروجردی در مسجد گوهرشاد امام جماعت بودند.
بعد آیت الله نهاوندی رفتند به نجف اشرف. در صحن نجف، امام جماعت یکی از علمای بزرگ بود. آن عالم بزرگ سجادهاش را داد به آقای نهاوندی. آیت الله نهاوندی میگفت: رفتم داخل حرم، از علی ابن ابیطالب (علیه السلام) اینگونه شنیدم: جا دادی، جا دادیم.
[حجت الاسلام قرائتی دربرنامه درسهایی از قرآن 2/ 11/ 76]
لطیفه:
شخصی یک حلب شیر را که موش در آن افتاده بود به شخصی داد و گفت برای مرحوم پدرم نماز قضا بخوان!
و بعد از مدتی برای حلالیت طلبی نزد او رفت و اعتراف کرد که آن حلب شیر، نجس بوده است و طرف با تعجب گفت؛ عجب! پس بگو چرا هر وقت وضو می گرفتم که برای مرحوم پدرت نماز بخوانم، بی اختیار باطل می شد!
وضویی که هر دفعه باطل می شد.