همدلی کردن با مصیبت زده.
تلنگر
مردے به همراه دو کودکش داخل اتوبوس بودند.
بچہ ها شیطنت و سر و صدا می کردند و مرد هم در فکر فرو رفته بود.
مردم با هم پچ پچ می کردند و می گفتند عجب پدر بی ملاحظه ایست و بچه هایش را آرام نمی کند!
بالاخره یک نفر بلند شد و به مرد گفت: چرا بچه هایت را آرام نمیکنی ؟
مرد گفت الان از بیمارستان می آییم و مادر بچه هایم فوت کرده.
درفکرم که چطور این خبر را به بچه ها بدهم!
در این لحظه بود که مردم بجای غر و لند ، شروع به بازی کردن با بچه ها و سرگرم کردنشان شدند و مرد باز در غصه هایش غرق شد …
هیچگاه بدون درک شرایط دیگران ، در مورد آنها قضاوت نکنیم.
?تفکرقرانی
?