هرگز بیان روضه چنین آشکار نیست.
بیچاره آن دلی که به آهی خمار نیست
وقتی اسیر لشکر زلف نگار نیست
دنیای بی حسین اسیر حوادث است
دنیای بی حسین به کشتی سوار نیست
مارا به چوب مهر و محبت بزن حسین
دل سر به راه ترکه ی آموزگار نیست
حالش خوش است گریه کن بزم روضه ات
پرونده اش به دست کسی واگذار نیست
گریه زیاد کرده ام اما بدون شک
حالی شبیه گریه ی بی اختیار نیست
زلفی به باد دادی و عرشی ترین شدی
هرگز بیان روضه چنین آشکار نیست