بسم الله الرحمن الرحیم
ملامت جاهلانه!
محمد پسر منکدر، یکی از دانشمندان اهل سنت می گوید:
روزی در وقت شدت گرمای هوا به بیرون از مدینه رفته بودم.
دیدم امام باقر علیه السلام با اندام توانمند و فربه خود به دو تن از غلامانش تکیه کرده و مشغول کشاورزی است. با خود گفتم
پیرمردی از بزرگان قریش در این وقت در هوای گرم در طلب مال دنیاست!
تصمیم گرفتم او را موعظه کنم. نزدیک رفته، سلام کردم و گفتم:
…آیا سزاوار است مرد شریفی مثل شما در این هوای گرم با اندام سنگین در پی دنیاطلبی باشد؟
اگر در این موقع و در چنین حال مرگت فرا رسید، چه خواهی کرد؟
حضرت دستهایش را از دوش غلامها برداشت و روی پا ایستاد و فرمود:
- به خدا سوگند! اگر در این حال بمیرم، در حال فرمانبرداری و طاعت خداوند جان سپرده ام. تو خیال می کنی عبادت فقط نماز و ذکر و دعا است؟
تأمین مخارج زندگی از راه حلال خود نوعی عبادت است. زیرا من می خواهم با کار و کوشش، خود را از تو و دیگران بی نیاز سازم (که تلاش و کوششم برای دنیاپرستی نیست.)
…آری! فقط آن گاه از فرا رسیدن مرگ بترسم که در حال انجام دادن گناه باشم و در حالت نافرمانی خدا از دنیا بروم.
خداوند ما را موظف کرده بار دوش دیگران نباشم و اگر کار نکنیم، دست نیاز بسوی تو و امثال تو دراز خواهیم کرد.
محمد بن مکندر عرض کرد:
… خدایت رحمت کند! من می خواستم شما را موعظه کنم، شما مرا موعظه کردید
بحارالانوار،ج46،ص287
_______________________________
#داستان
_______________________________
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
ملامت جاهلانه!